یکشنبه, ۱۸ آذر, ۱۴۰۳ / 8 December, 2024
مجله ویستا

باورها و آرای‌ ایلامیان‌


باورها و آرای‌ ایلامیان‌
● پیامهای‌ چُغازنبیل‌ - عظمت‌ ایلام‌
۱ـ۱ ) تا این‌ اواخر از دیانت‌ و مذهب‌ ایلامیها آگاهیهای‌ چندانی‌ به‌ دست‌ نبود. امّا با كشف‌ چوغازنبیل‌ «تل‌چون‌سبد» از سالهای‌ ۱۹۴۰ میلادی‌ به‌ بعد كه‌ در جنوب‌ غربی‌ ایران‌ در صحرایی‌ خشك‌ قرار دارد تا اندازه‌یی‌ در این‌ مورد آگاهی‌ به‌ دست‌ آمده‌ است‌. در آغاز كتیبه‌یی‌ منقوش‌ بر آجر در اطراف‌ تل‌ به‌ دست‌ آمد كه‌ به‌ خط‌ و زبان‌ ایلامی‌ بود و حاكی‌ از بنای‌ شهری‌ مذهبی‌ بود كه‌ به‌ فرمان‌ اونی‌تاش‌گال‌ Unitashgal بنا شده‌ بود و این‌ پادشاه‌ در حدود ۱۲۵۰ پیش‌ از میلاد زندگی‌ می‌كرده‌ است‌.
این‌ تل‌ چنان‌ كه‌ از نامش‌ پیداست‌ همچون‌ سبدی‌ است‌ كه‌ واژگونه‌ بر زمین‌ نهاده‌ باشند. تاكنون‌ باستان‌ شناسان‌ توانسته‌اند تنها مكان‌ مقدّس‌ این‌ شهر بزرگ‌ را از دل‌ خاك‌ بیرون‌ آورند. آن‌ چنان‌ كه‌ پیش‌ از این‌ در ظاهر بر می‌آمد ایلامیان‌ به‌ ساختن‌ زیگورات‌ Ziggurat علاقه‌ و توجّهی‌ نداشته‌ و این‌ امر میانشان‌ متداول‌ نبوده‌ است‌. امّا كشف‌ این‌ شهر كهن‌ و مكان‌ مذهبی‌ بلند، بازیگورات‌ آن‌ این‌ توهّم‌ را از میان‌ برد. صحن‌ این‌ مكانِ عبادت‌ یك‌صد و بیست‌ و یك‌ متر مربع‌ می‌باشد و چهارگوش‌ است‌. اطراف‌ این‌ چهار گوشه‌ به‌ وسیله‌ی‌ دیواری‌ محصور شده‌ است‌ كه‌ دارای‌ غرفه‌ها و اطاقكهایی‌ است‌ كه‌ ویژه‌ی‌ عبادت‌ و نیایش‌ بوده‌ است‌، امّا مراسم‌ عمومی‌ مذهبی‌ چنان‌ كه‌ شواهدی‌ ارائه‌ می‌دهد، در صحن‌ حیاط‌ انجام‌ می‌شده‌ است‌. امّا بنای‌ زیگورات‌ را درست‌ وسط‌ این‌ مربع‌ یا صحن‌ حیاط‌ بنا كرده‌اند كه‌ سیزده‌ و نیم‌ متر مربع‌ مكان‌ را زیر خود دارد. این‌ زیگورات‌ دارای‌ پنج‌ طبقه‌ بوده‌ و بلندی‌اش‌ در حدود پنجاه‌ متر بوده‌ است‌. در طبقه‌ی‌ پنجم‌ فوقانی‌، پرستشگاه‌ خدای‌ بزرگ‌ و خدای‌ خدایان‌ ایلامی‌ به‌ نام‌ این‌شوشی‌ناك‌ Inshushinak قرار داشته‌ است‌. امّا جای‌ تأسّف‌ است‌ كه‌ در حدود دو متر نیم‌ از قسمت‌ فوقانی‌ این‌ زیگورات‌ در اثر حوادث‌ طبیعی‌ خراب‌ شده‌ و فرو ریخته‌ است‌ و این‌ ریزش‌ و خرابی‌ به‌ قسمتهای‌ دیگر نیز صدماتی‌ وارد كرده‌.
قسمتهایی‌ از این‌ بنا كه‌ پس‌ از گذشت‌ سه‌ هزار سال‌ هنوز سالم‌ مانده‌اند، عظمت‌ ایلام‌ را نشان‌ می‌دهد. از جانبی‌ دیگر تكامل‌ فن‌ آجرسازی‌ در ایلام‌ موجب‌ شگفتی‌ است‌. آجرهایی‌ كه‌ به‌ دست‌ آمده‌ و دیواره‌های‌ بیرونی‌ زیگورات‌ را با آنها می‌پوشانیده‌اند از لعابی‌ نقره‌یی‌ به‌ همواری‌ پوشیده‌ شده‌ است‌ كه‌ در جهات‌ مختلف‌ تابش‌ نور نمایانیهایی‌ چون‌ طلا و نقره‌ی‌ درخشان‌ دارد. آنچه‌ كه‌ مهم‌تر است‌، درهایی‌ است‌ كه‌ به‌ وسیله‌ی‌ چوب‌ ساخته‌ و با شیشه‌ ریزه‌نگاریهایی‌ بسیار جالب‌ بر آنها كرده‌اند. شیشه‌ها به‌ رنگهای‌ مختلف‌ می‌باشند و این‌ امر نشان‌ می‌دهد كه‌ شیشه‌گری‌ در ایلام‌ تا چه‌ اندازه‌ تكامل‌ یافته‌ بوده‌ است‌، تكاملی‌ كه‌ در هیچ‌ منطقه‌یی‌ نظیرش‌ دیده‌ نشده‌ و ماورای‌ گمان‌ محقّقان‌ و كاوندگان‌ قرار دارد.
شاید مجسمه‌ی‌ خدای‌ بزرگ‌ این‌شوشی‌ناك‌ Inshushinak در طبقه‌ی‌ پنجم‌، یعنی‌ بلندترین‌ نقطه‌ی‌ زیگورات‌ قرار داشته‌ است‌. امّا آنچه‌ كه‌ مسلّم‌ است‌ مراسم‌ عبادت‌ عمومی‌ در محوطه‌ی‌ زیگورات‌ انجام‌ می‌شده‌ و به‌ نظر می‌رسد كه‌ در مواقعی‌ كه‌ شاه‌ به‌ عبادت‌ می‌آمده‌، پیكره‌ی‌ خدای‌ خدایان‌ را از طبقه‌ی‌ فوقانی‌ به‌ پایین‌ می‌آورده‌اند. در دیواره‌های‌ بعضی‌ از طبقات‌ زیگورات‌، اطاقهایی‌ كشف‌ شده‌ كه‌ مورد استفاده‌ و كاربرد آنها هنوز به‌ درستی‌ روشن‌ نشده‌ است‌. در یكی‌ از این‌ اطاقها مصالحی‌ ساختمانی‌ به‌ رنگ‌ سرخ‌ یافت‌ شده‌ كه‌ گویا جهت‌ آرایش‌ طبقات‌ فوقانی‌ به‌ كار می‌رفته‌ است‌، امّا ما بقی‌ اطاقهای‌ طیقه‌ی‌ دوم‌ خالی‌ است‌.
قراین‌ و طرز ساختمان‌ نشان‌ می‌دهد كه‌ قربانی‌ در این‌ مذهب‌ اهمیّتی‌ فراوان‌ داشته‌ است‌. مراسم‌ مذهبی‌ ایلامی‌ در حیاط‌ داخلی‌ انجام‌ می‌شده‌ است‌. در این‌ حیاط‌ دو ردیف‌ سكوی‌ كوتاه‌ بنا شده‌ كه‌ هر ردیفی‌ هفت‌ سكّو است‌ و جمعاً چهارده‌ سكّو می‌شود كه‌ جوی‌ كوچكی‌ میان‌ آن‌ حفر كرده‌اند. این‌ سكّوها قربانگاه‌ بوده‌ است‌ كه‌ در مواقعی‌ معیّن‌ كه‌ مراسم‌ قربانی‌ در حضور شاه‌ و ملكه‌ انجام‌ می‌شده‌، جانواران‌ قربانی‌ را روی‌ این‌ سكّوها قرار داده‌ و به‌ وسیله‌ كاهنان‌ ضمن‌ انجام‌ مراسم‌ و تشریفاتی‌، قربانی‌ می‌شده‌اند، و خون‌ آنها نیز از جوی‌ وسط‌ دو ردیف‌ سكّو می‌گذشته‌ است‌.
در قسمت‌ فوقانی‌ دو ردیف‌ سكّوهای‌ قربانگاه‌، دو نشیمن‌ متمایز وجود دارد كه‌ بدون‌ شك‌ متعلّق‌ به‌ شاه‌ و شه‌بانو بوده‌ است‌. چنان‌ كه‌ از روی‌ مدارك‌ و قراین‌ بر می‌آید، پس‌ از انجام‌ مراسم‌ قربانی‌ از برای‌ خدایان‌، شاه‌ و شه‌بانو از جلو حركت‌ كرده‌ و كاهنان‌ نیز در التزام‌ بوده‌اند تا به‌ طبقه‌ی‌ تحتانی‌ معبد می‌رسیده‌اند. در این‌ مراسم‌ شاید شه‌زادگان‌ و امیران‌ و سرداران‌ و سپه‌ سالاران‌ نیز حضور داشته‌ و شاید بر آنكه‌ جمله‌ی‌ مردم‌ و عوام‌النّاس‌ نیز شركت‌ كرده‌ و آزاد بوده‌اند تا به‌ طبقه‌ی‌ تحتانی‌ معبد از برای‌ پرستش‌ خدای‌ بزرگ‌ بروند.
جای‌ و مكان‌ عمومی‌ در این‌ زیگوراتها تنها حیاط‌ آجرفرش‌ معبد بوده‌ است‌، امّا حلقه‌ها و برجهای‌ پنج‌گانه‌ی‌ زیگورات‌، ویژه‌ی‌ كاهنان‌ بوده‌ است‌ كه‌ از لحاظ‌ رتبه‌ و مرتبت‌ در طبقات‌ و اطاقهای‌ مختلف‌ آن‌ رفت‌ و آمد و یا سكونت‌ داشته‌اند. دیواری‌ كه‌ قسمت‌ حیاط‌ را دور زده‌، شامل‌ هفت‌ در وازه‌ است‌ كه‌ به‌ طرز مجلّلی‌ ساخته‌ شده‌اند و طبقات‌ عامّه‌ی‌ مردم‌ شاید از یكی‌ یا چند دروازه‌ی‌ به‌ خصوص‌ حق‌ رفت‌ وآمد داشته‌ بودند.
● زیگوراتها كه‌ بودند؟
۱ـ۲ ) اصولاً درباره‌ی‌ زیگوراتها این‌ پرسش‌ پیش‌ می‌آید كه‌ آیا این‌ ساختمانها چه‌ نوع‌ بناهایی‌ هستند، آیا همچون‌ هرمهای‌ مصری‌، اهرامی‌ می‌باشند كه‌ عنوان‌ مقبره‌ را دارند و یا معابدی‌ هستند؟ هرودوت‌ Herodotos مورّخ‌ یونانی‌ در پنج‌ قرن‌ پیش‌ از میلاد، یعنی‌ صد سال‌ پیش‌ از آنكه‌ آخرین‌ پادشاه‌ بابل‌ سقوط‌ كند، به‌ این‌ شهر سفر كرده‌ است‌ و گزارش‌ می‌هد كه‌ برج‌ بابل‌ مقبره‌ی‌ زِئوس‌ Zeus] ژوپیتر [Jupiter خدای‌ خدایان‌ یا رب‌النّوع‌ ستاره‌ی‌ مشتری‌ است‌،- و از همین‌ رهگذر و مواردی‌ دیگر است‌ كه‌ پرسش‌ و شك‌ فوق‌ مطرح‌ می‌شود.
با در نظر گرفتن‌ این‌ موضوع‌، پژوهشها و گفتگوها و كاوشهایی‌ بسیار در مدّت‌ نزدیك‌ به‌ یك‌ قرن‌ رخ‌ داده‌ است‌ و بسیار گفته‌اند و بسیار نوشته‌اند. با جمع‌ و تلفیق‌ این‌ نظرات‌ و گفته‌ها بایستی‌ طبعاً این‌ عقیده‌ پیش‌ آید كه‌ زیگورات‌ هم‌ معبد و پرستشگاه‌ بوده‌ است‌ و هم‌ مقبره‌ و گور.
اغلب‌ اقوام‌ و ملل‌ ساكن‌ این‌ قسمت‌ از مشرق‌ زمین‌، رسمی‌ مشترك‌ و عقیده‌یی‌ عمومی‌ داشته‌اند درباره‌ی‌ مردگان‌ و زندگی‌ پس‌ از مرگ‌. البته‌ این‌ اشاره‌یی‌ كه‌ به‌ لفظ‌ مشترك‌ و عمومی‌ می‌شود، جنبه‌ی‌ تأكیدی‌ حرفی‌ ندارد، چه‌ هر چه‌ كه‌ باشد اختلافها و تفاوتهایی‌ در جزئیات‌ امر میان‌ اقوام‌ و ملل‌ مذكور مشهود است‌، امّا از لحاظ‌ اصولی‌ و آنچه‌ كه‌ زیربنای‌ موضوع‌ را می‌سازد در عقاید و روشها اشتراك‌ دارند. به‌ هر انجام‌، اقوام‌ و مللی‌ چون‌: سومریان‌ ، بابلیان‌، آشوریان‌ و ایلامیان‌ مردگان‌ خود را در منازل‌ خود و كف‌ اطاقهایشان‌ دفن‌ می‌كرده‌اند و بر آن‌ عقیده‌ بوده‌اند كه‌ روح‌ پس‌ از مرگ‌ همچنان‌ به‌ زندگی‌ ادامه‌ می‌دهد و احتیاجات‌ و نیازمندیهای‌ زمان‌ حیات‌ را دارد، و می‌پنداشتند كه‌ مردگان‌ در زندگی‌ آنها همچون‌ دوران‌ زندگی‌ شركت‌ می‌كنند.امّا در لوحه‌هایی‌ كه‌ متعلّق‌ به‌ قسمتهایی‌ فوقانی‌ زیگورات‌ «چوغازنبیل‌» است‌ به‌ این‌ امر تأكید شده‌ است‌ كه‌ در آخرین‌ طبقه‌ی‌ بالایی‌، محرابِ مقدّسِ خدای‌ بزرگ‌ و سرورْ خدایِ این‌شوشی‌ناك‌ Inshushinak قرار داشته‌ است‌. همچنان‌ ملاحظه‌ شد كه‌ عادت‌ مردم‌ و روش‌ كاهنان‌ مبتنی‌ بر آن‌ بود كه‌ در طبقه‌ی‌ زیرین‌ به‌ عبادت‌ و نیایش‌ می‌پرداخته‌اند؛ پس‌ می‌توان‌ نتبجه‌ گرفت‌ كه‌ محراب‌ در بالا و گور یا مقبره‌ در پایین‌ قرار داشته‌ است‌.
اینك‌ با موضوعی‌ كه‌ در فوق‌ مطرح‌ شد، این‌ نقطه‌ی‌ ابهام‌ برای‌ كسانی‌ پیش‌ می‌آید، چه‌ می‌اندیشند مگر خدایان‌ را ناجاوادنگی‌ و مرگی‌ هست‌؟! در این‌ باره‌ لازم‌ به‌ یادآوری‌ است‌ كه‌ آری‌، و این‌ موضوعی‌ است‌ در تاریخ‌ ادیان‌ كه‌ مبحثی‌ شیرین‌ و جالب‌ توجّه‌ می‌باشد. خدایانی‌ كه‌ رب‌النّوعهای‌ حاصلخیزی‌، نعمت‌، و فصلها می‌باشند دچار چنین‌ سرنوشتهایی‌ می‌شوند. اغلب‌ در كشورهایی‌ كه‌ فصول‌ تمام‌ و متمایز هستند، این‌ گونه‌ اعتقادات‌ به‌ وجود می‌آید، چون‌: مصر، یونان‌ و مناطق‌ بسیاری‌ از آسیای‌ كوچك‌ و آسیای‌ غربی‌. در مصر اوزیریس‌ Osiris ، در یونان‌ دیونی‌سوس‌ Dionisos در آسیای‌ كوچك‌ آتیس‌ Attis و در بسیاری‌ از نقاط‌ دیگر این‌ گونه‌ خدایان‌ وجود دارند. هنگامی‌ كه‌ پس‌ از بهار و رویش‌ نباتات‌ و گیاهان‌ و شكفتگی‌ طبیعت‌، پاییز و زمستان‌ فرا می‌آید و دشت‌ خاموش‌ شده‌ و نباتات‌ پژمرده‌ و رخت‌ زندگی‌ از اندام‌ درختان‌ بیرون‌ می‌شود، این‌ خدایان‌ نیز به‌ خوابی‌ مرگ‌ گونه‌ فرو می‌روند، و در واقع‌ این‌ قیاسی‌ است‌ كه‌ انسان‌ از طبیعت‌ برای‌ خدایان‌ و خود می‌نماید و در اینجا نیز خدایان‌ را به‌ طبیعت‌ قیاس‌ كرده‌ و برای‌ آنان‌ مرگها و زندگیهایی‌ دورانی‌ قائل‌ می‌شود، و بنابراین‌ به‌ هنگامی‌ كه‌ بهار فرا می‌رسد، طبیعت‌ از خفته‌گی‌ به‌ درآمده‌ و زندگی‌ از سر می‌گیرد، خدایان‌ نیز از خوابِ موقتِ مرگ‌ بیدار شده‌ و دگرباره‌ زندگی‌ آغاز می‌نمایند.
باستان‌شناسان‌ اینك‌ به‌ این‌ فكر شده‌اند كه‌ در فرصتی‌ مناسب‌ نقبی‌ به‌ مركز زیگورات‌ بزنند تا شاید از این‌ راهگذر و مشاهدات‌ و ملاحظاتی‌ كه‌ خواهند كرد، آگاهی‌ حاصل‌ نمایند كه‌ در مرحله‌ی‌ اوّل‌ یا طبقه‌ی‌ زیرین‌ پرستشگاه‌ چه‌ مراسم‌ و عباداتی‌ انجام‌ می‌گرفته‌ است‌، و این‌ برنامه‌ی‌ باستان‌شناسان‌ هر گاه‌ عملی‌ شود، بی‌شك‌ كمكی‌ شایسته‌ و بسیار می‌نماید به‌ تاریخ‌ ادیان‌ كه‌ در پرتو آن‌ مجهولاتی‌ چند كه‌ دیرگاهی‌ است‌ در این‌ زمینه‌ باقی‌ مانده‌، بر طرف‌ می‌شود.
پس‌ از شك‌ و یقینهایی‌ درباره‌ی‌ اینكه‌ زیگورات‌ موردنظر و یا به‌ طور اَعَمّ این‌ گونه‌ بناها یا زیگوراتها معابد و ستایشگاهها و یا مقابری‌ بوده‌اند، مسئله‌یی‌ دیگر قابل‌ طرح‌ و اندیشه‌ است‌ كه‌ جنبه‌ی‌ نمادین‌ و كنایه‌یی‌ این‌ بناها را بیان‌ می‌كند. در این‌ مورد شكّی‌ نیست‌ كه‌ این‌ بناهای‌ بلند و مرتفع‌، انگیزه‌ و محرّكی‌ داشته‌اند و این‌ انگیزه‌ نیز جز خواست‌ و تمایل‌ درونی‌ انسان‌ چیزی‌ نبوده‌ است‌، تمایل‌ و آرزویی‌ كه‌ به‌ این‌ شكل‌ در قالب‌ هستی‌ ریخته‌ شده‌ و موجب‌ تشفّی‌ و ارضای‌ خاطر و تمایلاتی‌ شده‌ است‌. خواست‌ درونی‌ انسان‌ جز راه‌ یافتن‌ از عالم‌ پایین‌ و جهان‌ سفلا به‌ جهان‌ و دنیای‌ علیا چیزی‌ نیست‌. آدمی‌ همواره‌ در این‌ آرزو بوده‌ است‌، منتها این‌ آرزو و تمایل‌ در هر دوره‌ و زمانی‌ به‌ شكلی‌ تجلّی‌ نموده‌ است‌ و در آن‌ دوران‌ این‌ بناها كه‌ در حد خود آسمان‌سای‌ بوده‌اند، رمزی‌ بوده‌ از این‌ آرزوی‌ طلایی‌ و كهن‌ بشری‌.
از دیدگاه‌ كلمه‌ و واژه‌ نیز زیگورات‌ چنین‌ مفهومی‌ را می‌رساند و پرده‌ از كنایه‌ واپس‌ می‌زند. اصل‌ كلمه‌، سومری‌ است‌ كه‌ در «آشوری‌ - بابلی‌» Ziqquratu تلفّظ‌ می‌شده‌ و معنی‌ آن‌ « صعود به‌ آسمان‌ » بوده‌ است‌. این‌ پندار یا توهّم‌ میان‌ آن‌ مردم‌ عتیق‌ وجود داشته‌ است‌ كه‌ خدایی‌ كه‌ از فرازینگاه‌ آسمان‌ پایین‌ می‌آید و نزول‌ می‌كند، پیش‌ از آنكه‌ موهبت‌ دیدار و مجالست‌ خود را بر بندگان‌ به‌ روی‌ زمین‌ ارزانی‌ دارد، در بلندترین‌ نقطه‌ی‌ زیگورات‌ فرود می‌آمده‌. روش‌ این‌ مردم‌ كهن‌ زیاد نبایستی‌ به‌ نظر ما اعجاب‌آور و شگفتی‌زا نمایان‌ شود، چون‌ میان‌ فكر آن‌ مردمان‌ و بنا كنندگان‌ كلیساهای‌ مرتفع‌ قرون‌ میانه‌ و معابد بلند دیگر نیز هیچ‌ تفاوتی‌ موجود نیست‌، این‌ فكری‌ بوده‌ كه‌ همواره‌ آدمیان‌ را به‌ خود مشغول‌ می‌كرده‌ است‌، و نردبان‌ یعقوب‌ كه‌ پایه‌یی‌ بر زمین‌ و سری‌ به‌ آسمان‌ داشته‌، نه‌ داستان‌ دیروز است‌ و نه‌ افسانه‌ی‌ امروز، بلكه‌ همواره‌ این‌ پندار وجود داشته‌ و قدمتی‌ دارد همپای‌ عمر آدمی‌.
گِرد این‌شوشی‌ناك‌ Inshushinak سرورْ خدایِ ایلامی‌ را یك‌ عدّه‌ كهتر خدایان‌ فرا گرفته‌ بودند كه‌ جای‌ و مكانشان‌ گرداگرد زیگورات‌ در غرفه‌های‌ ویژه‌یی‌ بوده‌ است‌. این‌ غرفه‌ها نیایشگاههای‌ خدایانی‌ بوده‌ است‌ كه‌ همچون‌ نزدیكان‌ رئیس‌ و بزرگی‌، خانه‌هایی‌ اطراف‌ كاخ‌ او داشته‌اند. تاكنون‌ «سال‌ ۱۹۶۱» تعداد یازده‌ نیایشگاه‌ از زیر خاك‌، از اطراف‌ زیگورات‌ بیرون‌ آمده‌ است‌ كه‌ هر یك‌ ویژه‌ی‌ خدایی‌ بوده‌ است‌ و به‌ احتمالی‌ بسیار نیایشگاههایی‌ دیگر نیز در آینده‌ از زیرِدستِ كاوندگان‌ بیرون‌ خواهد آمد كه‌ كمك‌ بسیاری‌ می‌نماید به‌ شناخت‌ سلسله‌ مراتب‌ خدایان‌ و وظایف‌ آنان‌ و شیوه‌ی‌ پرستششان‌. در ایلام‌ در گوشه‌یی‌ از معبد مربع‌، نیایشگاهی‌ كشف‌ شده‌ است‌ كه‌ دارای‌ چهار غرفه‌ می‌باشد كه‌ هر یك‌ به‌ شكل‌ مستقلی‌ یك‌ نیایشگاه‌ است‌. قراین‌ نشان‌ می‌دهند كه‌ این‌ نیایشگاه‌ متعلّق‌ بوده‌ است‌ به‌ دو - مِهتر خدای‌ و دو - ایزدبانو، چون‌ در این‌ نیایشگاه‌ دو سكّوی‌ قربانی‌ وجود دارد كه‌ هم‌ قربانگاه‌ است‌ و هم‌ جای‌ تقدیم‌ هدایا می‌باشد و معابدی‌ كه‌ مختص‌ یك‌ خدا بوده‌ است‌، بیش‌ از یك‌ سكّو نداشته‌ و معمولاً نام‌ و عنوان‌ هر خدایی‌ روی‌ آجرهای‌ نیایشگاههایشان‌ نوشته‌ شده‌ است‌.
●مذهب‌ ستایش‌ طبیعت‌، با خدایانی‌ طبیعی‌
۱ـ۳ ) از روی‌ هدایایی‌ كه‌ به‌ خدایان‌ داده‌ می‌شده‌، و روش‌ ستایش‌ و نیایششان‌ آشكار شده‌ است‌ كه‌ مذهب‌ ایلامیان‌ براساس‌ ستایش‌ طبیعت‌ و عناصر طبیعی‌ استوار بوده‌ و خدایانِ آنان‌، خدایان‌ و ربّالنواهای‌ حاصلخیزیِ زمین‌ و وفور نعمت‌ و مردم‌ كره‌ی‌ زمین‌ بوده‌ است‌. هدایا اغلب‌ از سفال‌، طلا، نقره‌ و مفرغ‌ می‌باشد كه‌ به‌ شكل‌ ظروف‌ و تندیسه‌هایی‌ ساخته‌ می‌شده‌ است‌ و قربانیها از گوسفند، بز و احشامی‌ دیگر بوده‌. اغلب‌ حاجتمندان‌ برای‌ برآورد نیازمندیها و حاجات‌ خویش‌، به‌ عنوان‌ رشوه‌ و باج‌ از برای‌ جلب‌ رضای‌ خاطر خدایا خدایان‌ این‌ قربانیها و هدایا را در معبد، مقابل‌ محراب‌ خدای‌ خود می‌گذارده‌اند و از سویی‌ دیگر این‌ هدایا به‌ كیسه‌ی‌ فراخ‌ كاهنانی‌ كه‌ خزانه‌ی‌ معابد و درآمدهای‌ خاصله‌ از آن‌ را متعلّق‌ به‌ خود می‌دانستند، گردآوری‌ و ضبط‌ می‌شد و از برای‌ آنان‌ زندگانی‌ در كمال‌ فراخی‌ معیشت‌ و رنگین‌ سفره‌یی‌ فراهم‌ می‌كرده‌ است‌. هرگاه‌ درست‌ بیندیشیم‌، بعد از گذشت‌ حدود سه‌ هزار سال‌ از زمان‌، در عقاید مردم‌ متمدّن‌ این‌ زمان‌ هنوز تغییر و تحوّلی‌ ایجاد نشده‌ است‌ و توده‌یی‌ عظیم‌ از مردمان‌ عصر ما هنوز به‌ همانسان‌ فكر می‌كنند كه‌ نیاكانشان‌ در سه‌ هزار، چهار هزار و پنج‌ تا شش‌ هزار سال‌ پیش‌ از این‌ می‌اندیشیده‌اند. هنوز همان‌ مردمان‌ وجود دارند، و همان‌ معابد و همان‌ كاهنان‌ به‌ كار خود سرگرم‌اند. علاوه‌ بر جوامع‌ متمدّن‌، الگو و ساخت‌ چنان‌ روش‌ و باور و اندیشه‌هایی‌ به‌ صورت‌ زنده‌ و گویا، هنوز میان‌ اقوام‌ ابتدایی‌ در بسیاری‌ از نقاط‌ جهان‌ قابل‌ مطالعه‌ و كاوش‌ است‌. مردم‌ شناسان‌ در بسیاری‌ از فرهنگهای‌ اقوام‌ بدوی‌ كه‌ در آمریكا «سرخ‌پوستان‌» زندگی‌ می‌كردند، نیز میان‌ اقوامی‌ كه‌ در استرالیا، اوقیانوسیه‌، آفریقا، آسیا - نیز میان‌ اسكیموها چنین‌ باورها و عاداتی‌ را كه‌ هزاران‌ سال‌ بر آنها می‌گذرد، تحقیق‌ كرده‌اند.
من‌ باب‌ مثال‌ بایستی‌ از ایزدبانویی‌ نام‌ برد به‌ نام‌ پی‌نی‌ كِر Piniker كه‌ مظهر آفرینش‌ بوده‌ است‌. نام‌ این‌ زن‌ خدا در لوحه‌یی‌ ذكر شده‌ كه‌ كتیبه‌یی‌ حاكی‌ از پیمانی‌ كه‌ میان‌ شاهان‌ ایلام‌ و بابل‌ منعقد شده‌ است‌، متن‌ آن‌ لوحه‌ بوده‌. تندیسه‌یی‌ از این‌ الاهه‌ در كاوشهای‌ انجام‌ شده‌ به‌ دست‌ آمده‌ است‌، در حالی‌ كه‌ كودكی‌ شیرخواره‌ را به‌ آغوش‌ دارد و این‌ تندیسه‌ در نیایشگاهی‌ یافت‌ شده‌ كه‌ ویژه‌ی‌ عبادت‌ همین‌ الاهه‌ بوده‌ است‌. در این‌ نیایشگاه‌ هدایایی‌ بسیار یافت‌ شده‌ كه‌ در تأیید سمت‌ و عنوان‌ این‌ زن‌ خدا می‌باشد كه‌ مظهر آفرینش‌ بوده‌.
در اطراف‌ معابد بازارها، فروشگاهها و كارگاهها و صنعت‌كاران‌ و دوره‌گردانی‌ بوده‌اند كه‌ نیازهای‌ نذور را می‌ساخته‌اند و از این‌ راه‌ امرار معاش‌ می‌كرده‌اند. بدون‌ شك‌ صنعت‌كاران‌ و هنرمندانی‌ چیره‌دست‌ و توانا در حوالی‌ معبد یا معابد سكنا داشته‌اند كه‌ كارشان‌ و درآمدشان‌ وابستگی‌ داشته‌ به‌ قدرت‌ هنری‌ و صنعتیشان‌. این‌ مردمان‌، مجسمه‌ها و ظروف‌ سفالین‌، تندیسه‌ها و ظروف‌ نقره‌یی‌ و طلایی‌ ساخته‌ و این‌ اجناس‌ اغلب‌ به‌ وسیله‌ی‌ كاهنان‌ به‌ زیارت‌ كنندگان‌ فروخته‌ می‌شده‌ است‌، چنان‌ كه‌ امروزه‌ نیز در بسیاری‌ از جاها معمول‌ است‌ گرد زیارتگاهها را صنعت‌كاران‌ و پیشه‌ورانی‌ فرا گرفته‌اند كه‌ كالاهایشان‌ تنها ویژه‌ی‌ برآورد نذور می‌باشد.
سرانجام‌ پایان‌ عظمت‌ این‌ شهر با زیگورات‌ عظیم‌اش‌ هم‌ زمان‌ با انهدام‌ ایلام‌ فرا رسید. به‌ سال‌ ۴۶۰ پیش‌ از میلاد آشوربانی‌پال‌ Ashur Bani pal با سپاهیان‌ فراوانش‌ به‌ ایلام‌ حمله‌ كرد، شوش‌ را تسخیر و ویران‌ نمود. شهرهای‌ سر راهش‌ جملگی‌ به‌ ویرانی‌ افتادند. شاه‌ ایلام‌ فرار كرد و تا دوردستها تعقیب‌اش‌ كردند. از جمله‌ شهرهایی‌ كه‌ به‌ وسیله‌ی‌ آشوریان‌ منهدم‌ شد، شهر مورد گفتگو، یعنی‌ شهر « دوراون‌ تاشی‌ Dur untashi » بود كه‌ به‌ خرابی‌ سپرده‌ شد. در یكی‌ از اطاقهای‌ معبد، آشوریان‌ بیش‌ از دویست‌ تكه‌ از وسایل‌ رزمی‌ خود را بجا نهاده‌اند كه‌ اغلب‌ آنها عبارت‌ است‌ از نشانهای‌ افتخار كه‌ از مفرغ‌، آهن‌ و مرمر می‌باشد. در اطاقی‌ دیگر اشیایی‌ دیگر كه‌ قیمتی‌ و زینتی‌ بوده‌ به‌ دست‌ آمده‌ كه‌ متعلّق‌ به‌ معبد است‌. شاید عدّه‌یی‌ از سربازان‌ آشوری‌ در اینجا به‌ استراحت‌ پرداخته‌ بوده‌اند كه‌ بر اثر حادثه‌یی‌ با شتاب‌ خارج‌ شده‌اند، پیش‌ از آنكه‌ فرصتی‌ پیدا كنند تا لوازم‌ خود را ببرند.
به‌ هر انجام‌ پس‌ از قرونی‌ بسیار و گذشتِ زمانی‌ بعید، به‌ وسیله‌ی‌ كشف‌ این‌ شهر تاریخی‌، از روی‌ یكی‌ از گرههای‌ فروبسته‌ی‌ تاریخ‌ ادیان‌ پرده‌ بر كنار زده‌ شده‌ و در زمینه‌یی‌ كه‌ آگاهیهای‌ قابل‌ ملاحظه‌یی‌ نداشته‌ایم‌، اطلاعاتی‌ به‌ دست‌ آمده‌ كه‌ با اتمام‌ كاوشهای‌ در این‌ منطقه‌، این‌ آگاهیها به‌ نسبت‌ بسیاری‌ افزونی‌ خواهد یافت‌.
منبع : کانون ایرانی پژوهشگران فلسفه و حکمت