چهارشنبه, ۲۶ دی, ۱۴۰۳ / 15 January, 2025
مجله ویستا
ارتداد
در این نوشتار كوشیده ام معنای واژههای "ارتداد" و "مرتد" را در برابر واژگان "تعالی" و "رشد" توضیح دهم، و سپس معنای واژه "دین" را از یك سو با "ارتداد" یا "واپسگرایی"، و از سوی دیگر با "تعالی" یا "فراروندگی" مورد بررسی قرار دادهام. همچنین اشاراتی به آمدن زمان تغییریابنده در برابر زمان تكرارشونده داشتم.
در بخش دوم نیز رابطه ی ارتداد با توسعه ی انسانی را مورد تامل قرار داه ام و الغاء نظامهای بردهداری را به عنوان مثال انتخاب كردهام. در پایان با این پرسش روبرو شدهام كه چرا توسعه انسانی كه در عین حال امری ضروریِ دین به شمار میرود معمولاً نه به نام جنبش دینی بلكه با مبارزات اجتماعی تحقق یافته و مییابد.
"ارتداد"۱ از مصدر "ردد" یا "ردّ" به معنای برگرداندن است، خواه برگرداندن چیزی از جایی به محل اولیه آن باشد و خواه برگرداندن حالتی و موقعیتی كه قبلاً وجود داشته است. واژگانِ "ارتداد"، "تردد"، "استرداد"، "مردود" و "مرتد" نیز همه اعضای یك خانواده واژگانی هستند كه مشتق از همان واژه "ردّ" میباشند، و هر كدام متناسب با جملهای كه در آن به كار گرفته میشوند معنای نسبیِ تازهای پیدا میكنند. در عین حال كه معنای پایه یا معنای اصلیِ خود را نیز حفظ میكنند.
مثلاً شاگرد مدرسهای كه دورهای از دروس را طی كرده و میخواهد وارد كلاس بالاتری شود اگر صلاحیت و توان ورود به این كلاس تازه را نداشته باشد باید به همان كلاس قبلی برگردانیده شود، از این جهت او را "مردود" میگویند یعنی "رد شده".
با اندكی تأمل بر روی این واژگانِ همخانواده و خویشاوند میتوانیم دریابیم كه تمامی آنها به نحوی معانیِ عقبروندگی، برگشتن، واپسگرایی و برگردانیده شدن به جای اولیه یا حالت اولیه را به مخاطب القاء میكنند.
در مقابلِ این واژگانِ واپسگرا، گروهی دیگر از واژگان در قرآن دیده میشوند كه دارای معانی پیشرونده یا فراروندگی هستند، مانند واژگانِ تعالی، علوّ، استعلا، عالی، اعلا، علیا، متعال و... برخی از این واژگان متناسب با جملهای كه در آن قرار میگیرند، ممكن است از نوعی فراروندگیِ نامطلوب خبردهند، مانند واژه "عالی" هنگامی كه در همنشینی با نام فرعون و كلمه مسرفین قرار میگیرد.۲
به همان گونه كلمه "ردّ" و برخی مشتقات آن نیز كه واپسگرایی را القا میكنند گاهی دارای بار مثبت معنایی میشوند، مانند هنگامی كه انسان در "مصیر"ِ۳ فراروندگیِ خود متوجه میشود چیزی را در گذشته یا در بین راه جا گذاشته است. و با آنكه بخشی از راه را آمده میبیند كه مثلاً نشانی مقصد یا چیز مهم دیگری را با خود برنداشته است، این است كه برمیگردد تا آن نشانی را به درستی بخواند، یا بردارد، و دوباره به راه خود ادامه دهد. مانند داستان موسی در سوره كهف۴. در این برگشتن اگر چه تا اندازهای زیانكاری و دوبارهكاری دیده میشود اما با توجه به فراروندگیِ بعدی كه اتفاق میافتد، "ارتداد" دارای بار مثبت میشود.
همچنین است كلمه "رد" در آیه "...فان تنازعتم فی شئی فردوه الیالله والرسول..."،۵ در ابتدای این آیه، اطاعت از خدا و رسول و اولیالامر توصیه شده است و خطاب آیه به كسانی است كه ایمان به خدا و روزِ بازپسین دارند. نكته قابل تأمل در این آیه آن است كه اطاعت از خدا، رسول و اولیالامر در یك ردیف و همراه با هم آمده. اما هنگامی كه تنازع و كشمكش پدید میآید كلمه اولیالامر حذف میشود و تنها بازگشت به خدا و رسول توصیه شده است زیرا بسا كه این تنازع میان یكی از مردم و اولیالامر باشد. به این میماند كه والی یا اولیالامر، با آن شخص دیگری كه از مردم عادی است و با هم به تنازع و مخالفت برخاستهاند، هر دو با هم از راهی كه میروند باز میگردند و اختلاف خود را به پیشگاه كلام خدا و سنت رسول عرضه میكنند و چنانچه هر دو طرفِ منازعه یعنی هم والی و هم آن فردِ دیگر به خدا و روز بازپسین ایمان داشته باشند بهترین تأویل را از كلام خدا و سنت رسول در مییابند، و آنگاه با آن تأویل، راه رشد را از نو آغاز میكنند.۶
اما گذشته از مواردی كه ارتداد جنبه مثبت دارد در مواردی دیگر به شدت مذموم و نامطلوب تعریف شده است مانند این آیه: «انالذین ارتدوا علی ادبارهم من بعد ما تبین لهم الهدی، الشیطان سوّل لهم و املی لهم» (سوره ۴۷ آیه ۲۵)
در این آیه "ارتداد" نوعی از واپسگرایی را مینمایاند كه شخص واپسگرا نه برای حل اختلاف و نه برای پیدا كردن سرچشمه، بلكه صرفاً به انگیزههای نفسانی و هوسهای كورِ خود، از هر گونه فراروی، رشد، توسعه و تعالی چشم میپوشد، و گذشته گرا یا واپسگرا میشود.
همچنین در آیه دیگری از سوره مائده، واپسگرایی و عقبعقبرفتن، همراه با زیانكاری تعریف شده است.۷ در ارتدادهای فوق با آوردن كلمه "اَدبار" شخص واپسگرا به گونهای تصویر شده است كه انگار در حالی كه چهره و صورت خود را به سمت آینده و به سوی فراروی نشان میدهد ولی عملاً پسپسكی راه میرود.۸ به تعبیر دیگر واپسگرا در این آیات، ظاهراً خود را فرارونده نشان میدهد و چنان مینماید كه روی خود را به سوی تعالی و رشد دارد. اما در همان حال كه چنین مینماید، به جای آنكه واقعاً به سوی تعالی، رشد و توسعه گام بردارد عقبعقب راه میرود.
اما از بحثانگیزترین موارد ارتداد آن است كه كسی آشكارا از دین خود مرتد شود یا از دین خود بازگردد، و در حالی بمیرد كه دین خود را ترك نموده باشد. بنا به آیات قرآن چنین كسانی كافر خوانده میشوند، و همه زحمات، اعمال و تلاشهای آنها در دنیا و آخرت بینتیجه و تباه خواهد شد. آیه ۲۱۷ از سوره بقره اشاره به این گونه ارتداد دارد.۹ از نكتههای قابل تأمل در این آیه و در آیه دیگری كه در آن هم ارتداد از دین طرح شده است ۱۰ هیچ وظیفه و تكلیفی برای دیگران معین نشده است كه آن از دینبرگشته را چگونه مجازات كنند، به ویژه آنكه در این آیه میگوید:
«كسی یاكسانی از شما كه از دین خود برگردد و سپس بمیرد، او كافر است.» یا «او كافر مرده است».
احتمالاً این گونه نیست كه وقتی كسی از دین خود برگردد بلافاصله بمیرد ممكن است او هم مانند كسانی كه از دین خود برنگشتهاند عمری طبیعی و معمولی داشته باشد یعنی كه او به مرگ طبیعی خواهد مرد اما مجازات این ارتداد محروم شدن از رحمت خداوند و فروغلطیدن در آتش نهایی (قیامت) ذكر شده است. به نظر میرسد كه واژه كافر در این آیه بار معنایی متناسب با "ارتداد از دین خود" را داشته باشد، و با كسانی كه به حقوق دیگران كافر میشوند بسی متفاوت است.
در چند موردی كه واژه "ارتداد" و "دین" به همراه هم آمده و ارتداد از دین مطرح شده است مالكیت دین به خود شخص مرتد نسبت داده شده است. مثل "من یرتدد منكم عن دینه..." (كسی یا كسانی از شما كه از دینِ خودش بازگردد) به تعبیر دیگر این د رست است كه او همان دینی را داشته كه شما هم دارید اما آنچه او داشته سهم خودش بوده است. احتمالاً به همین مناسبت است كه جزا و كیفر واپسگرایی او را از دین، خود خداوند میدهد و نه هیچ كس دیگر.
در این بخش با دو گونه از واژگان روبرو هستیم، گروهی از واژگان كه واپسگرایی و عقبروندگی را مینمایند، مانند واژههای مرتد، ارتداد، مردود و... و گروهی دیگر از واژگان كه "فراروندگی"، "رشد" و "اعتلا" را بیان میكنند. بنابراین میتوان گفت كه دو حوزه معنایی تشكیل میشود كه هم مرتبط با هم هستند، و هم در دو جهت مخالف از هم دور میشوند.▪ واژگان ویژه واپس گرایی:
ـ رد
ـ مردود
ـ ارتداد
ـ مرتد
▪ واژگان ویژه فراروندگی:
ـ تعالی
ـ اعلی۰۳۹;
ـ اعتلا
ـ رشد
ـ رشید
مسئله مهم در این بخش، نشان دادن مفهوم كلمه "دین" و رابطه مشخص آن با دو حوزه معناییِ واپسگرایی و فراروندگی است.
به نظر میرسد تا هنگامی كه ما نتوانیم مفهوم كلمه "دین" را به گونهای روشن تعریف كنیم، شاید نتوانیم بفهمیم كه چرا گاهی مالكیتِ "دین" تلویحاً به انسان نسبت داده شده است و در جای دیگر مالكیتِ "دین" ویژه خداوند دانسته شده است.
در كتب لغت، واژه "دین" را در حوزه معنایی متفاوت تعریف كردهاند، مأخذ اصلی این معانی متفاوت چگونگی كاربرد این واژه در قرآن است. در حوزه اول معنایی "دین" عبارت است از: آداب، روشها، مناسك، راه و رسم و عباداتی كه هر كسی در زندگی برای خود انتخاب میكند، و در حوزه دوم معنایی، دین عبارت است از: جزا، حساب، كیفر، ثواب، عقاب و... كه خداوند برای مردمان در نظر گرفته است، و در عالم پس از مرگ به آنان اعمال میكند.۱۱
● دین در دو حوزه معنایی
۱) برخی آیات مربوط به دین در حوزه معنایی اول:
▪ لكم دینكم ولِیَ دین (دین شما برای خودتان، و دین من برای خودم)
▪ لا اكراه فیالدین، قد تبیّن الرّشد من الغی( راه رشد از گمراهی باز شناخته شده است و اكراهی در دین نیست)
▪ الیوم اكملت لكم دینكم(امروز دین شما را كامل كردم)
در همه ی آیات فوق، مالكیت دین به خود انسان برمی گردد
۲) برخی آیات مربوط به دین در حوزه معنایی دوم:
▪ الحمدالله رب العالمین، الرحمن الرحیم، مالك یومالدین( ستایش خداوند جهانیان را كه دارنده ی روز دین«روزجزا» است)
▪ و ما ادراك ما یومالدین، ثم ما ادراك یومالدین، یوم لاتملك نفس لنفس شیئاً(و تو چه میدانی كه روز دین«روزجزا» چیست؟ ...روزی است كه هیچ نفسی برای نفسی هیچ مالكیتی ندارد..)
▪ انما توعدون لصادق، و ان الدین لواقع.(آنچه وعده داده شده اید راست است، و دین«پاداش،جزا»واقعیت دارد)
با توجه به این تقسیمبندی ساده و روشن، اگر بخواهیم تعریف جامعی از كلمه "دین" داشته باشیم كه هر دو حوزه معنایی را شامل شود شاید بتوانیم بگوییم:
«دین عبارت است از رفتار و اعمالی كه هر انسانی به آزادی برای خود انتخاب میكند ولی هیچ كس نمیتواند از برآیند و نتیجه اعمالی كه خود انجام داده بگریزد».
به عبارت دیگر، هر كسی به گونهای در این جهان هستی خود را وامدارِ سرنوشت خویش احساس میكند و برای آنكه دَینِ خود را نسبت به فرجام خویش ادا كند و خود را به تعالی و رشد برساند راهی را كه شایسته خود میداند در پیش میگیرد. اینكه راه را درست انتخاب كرده است یا نادرست بحثی است كه در ارتباط با مفاهیم "رشد"، "توسعه" و كمال میتوان آن را پیگیری كرد، اما به هر حال آزادیِ انتخابِ راه برای هر كسی محفوظ است، ولی نتیجه هر عملی و هر رفتاری كه انجام داده، درست یا نادرست، گریبانگیر خود آن فرد میشود، در همین جا است كه هر عملِ آزادی یك نتیجه جبری و محتوم پدید میآورد، و هر اندازه كه آدمیان تلاش كنند تا نتیجه نامطلوب اعمال خود را به تعویق افكنند باز هم روزی فرا میرسد كه در آن روز تمامی نتایجِ اعمال به صورت واقعهای جبری و محتوم به سراغ انسان میآید، و این همان روزی است كه در قرآن "یومالدین" نامگذاری شده است، یعنی روزی فراسوی این روزهای معمولی و زمان تقویمی.(همچنین نگاه كنید به واژه دین در بخش فرهنگ واژگان)
بنابر آنچه گذشت و متناسب با تعریف فوق از كلمه "دین" هر كسی به هر حال دارای دینی است، یعنی برای فرجام خویش یا به ثمر رسانیدن خویش كاری میكند. اما از آنجا كه افق دید مردمان گاه با هم بسیار متفاوت است، یا از آنجا كه برخی آدمیان صبوری و استقامت آن را در خود پدید نمیآورند كه برترین افق را انگیزه كارهای كنونی خود نمایند، كارها و اعمال و رفتار خود را متناسب با آن افقی كه هر كسی برای خود میبیند تنظیم و تدارك میكنند.
از نگاه قرآن و انبیاء، "دین" چیزی است كه عمل كنونی انسان را با برترین افقی كه فراسوی زمان تقویمی و معمولی است پیوند میدهد. از این افق فرازمانی، به عنوان "آخرت"، "معاد" و قیامت نیز نام بردهاند. به سخن دیگر، از نگاه دینی، نتیجه اعمال و كردارهای ما ممكن است از چشم ما و دیگران گم شوند. اما به هر حال در عرصه گسترده هستی، اگر چه به صورت پراكنده و از هم گسیخته حضور دارند، ولی چون از سوی خداوند فراخوانده شوند پیكر واحدی از تمامی زندگی گذشته ما پدید میآورند. احتمالاً به همین مناسبت است كه صفاتی مانند "قیّم"، "حق"، "خالص" و ... برای دین بیان میكند، مانند "ذالك الدین القیم" یا "هوالذی ارسل رسوله بالهدی و دین الحق".
در اینجا "دین" به گونهای مطرح شده است كه هر دو حوزه معنایی را كه بحث آن گذشت در بر میگیرد،
● دین قیم یا دین حق
دینی كه انسان با تلقی از خداوند در همین زندگی كنونی انتخاب میكند دین به عنوان جزا و پاداش در فراسوی این زمان تقویمی اكنون با توجه به این ویژگی است كه ارتداد معنای عمیقتری پیدا میكند و در واقع به نوعی واپسگرایی از افق برتری محسوب میشود كه آن افق فراسوی این زمان و مكان است. نشانههای آشكار این واپسگرایی صرفاً بازگشت به گذشته تاریخی نیست. بلكه رفتارها و اعمالی است كه آدمی پاسخ و نتیجه آن رفتارها و كردادها را فقط در همین افقِ كوتاه زندگی كنونی جستجو میكند و احتمالاً تعلق خاطر شدید انسان به قدرت، ثروت، بزرگی، شهرت، و سلطه بر دیگران از مهمترین عوامل تعیینكننده چنین رفتارهایی میتواند به شمار آید. كوتاه بودن این افق را با آوردن واقعه مرگ میتوان به سنجش گرفت:
«... من یرتدد منكم عن دینه فَیُمت، و هو كافر، فاولئك حبطت اعمالهم فیالدنیا و الاخرهٔ...»
«...كسی یا كسانی از شما كه از دین خود بازگردد، و سپس بمیرد، او كافر است. پس آنها كردارهایشان تباه میشود، در دنیا و آخرت،...»
در این آیه مخاطب كسانی بودهاند كه همراه پیامبر و از مسلمانان هستند، بنابراین، دینِ آنها به عنوان مردمانی مسلمان، همان دینِ حق، یا دین قیم بوده است دینی كه میان اعمال و رفتار زندگی كنونی، و كیفر و پاداشی كه فراسوی این زندگی كنونی است رابطهای محكم و استوار دارد و كسی كه از چنین دینی بازگردد در واقع نوعی واپسگرایی نسبت به معاد و قیامت در خود پدید میآورد.ترتیب حضور واژگان "دین" ---< "مرگ" ---< "كافر"، در این آیه نیز بسیار قابل تأمل است به تعبیر دیگر، كسی كه از دین خود برگردد و سپس بمیرد، او كافر است. واژه كافر در این آیه به گونهای است كه خود را به جهان پس از مرگ كشانیده است، و همچنین شاید بتوان گفت كه مرتدّ از دین، نسبت به فرایند اعمال و رفتار خود در جهانِ دیگر كافر است، و طبعاً اعمال و رفتاری را پیش میگیرد كه با آمدن واقعه مرگ فرومیریزد. و بهرهای شایسته برای آن سوی دیگر (آخرت) نخواهد داشت. و همین كیفر كه نتیجه طبیعی كفر او است عذابی دردناك برای او محسوب میشود. شاید به همین مناسبتها باشد كه قرآن برای "مرتد" از دین در این جهانِ زندگی كیفری قایل نشده است و كسی را مسئول به كیفر رسانیدن او نكرده است.
در بالا كوشیده بودم معنای واژههای "ارتداد" و "مرتد" را در برابر واژگان "تعالی" و "رشد" توضیح دهم، و سپس معنای واژه "دین" را از یك سو با "ارتداد" یا "واپسگرایی"، و از سوی دیگر با "تعالی" یا "فراروندگی" مورد بررسی قرار دادهام. همچنین اشاراتی به آمدن زمان تغییریابنده در برابر زمان تكرارشونده داشتم.
در این بخش دوم نیز رابطه ی ارتداد با توسعه ی انسانی را مورد تامل قرار داه ام و الغاء نظامهای بردهداری را به عنوان مثال انتخاب كردهام. در پایان با این پرسش روبرو شدهام كه چرا توسعه انسانی كه در عین حال امری ضروریِ دین به شمار میرود معمولاً نه به نام جنبش دینی بلكه با مبارزات اجتماعی تحقق یافته و مییابد.
● توسعه انسانی
اگر به آن پیش فرض وفادار باشیم كه مفهوم "رشد" نوعی از فراروندگی است كه مربوط به روانِ آدم، و اندیشه او میباشد و نه مربوط به حجم و جسم، آنگاه با مطالعه آثاری از پیشینیان كه در این قلمرو پدید آمده درمییابیم كه انسان در دو قلمرو فردی و اجتماعی این فراروندگی و اعتلا را طی كرده است و طی میكند.
در قلمرو زندگی فردی، آثار ارزشمند بسیاری از گذشتگان باقی مانده است كه نشان از فراروی، رشد و تعالیِ پدیدآورنده آن اثر میدهد و انسان امروز با همه پیشرفتی كه داشته و دارد هنوز به آثار آن فراشدگان، خود را نیازمند میبیند. از كتابهای تمدنسازِ تورات، انجیل و قرآن كه بگذریم، برترین گنجینه ملتها همان آثاری است كه از فراشدگان و رشد یافتگان آن ملتها برجای مانده است. منظورم از این آثار آن بخشی است كه با لایههای عمیق روان انسان سروكار دارد مانند آثار مولوی در ایران، و آثار سوفكل شاعر و نمایشنامه نویس قبل از میلاد مسیح در یونان، و رشدیافتگان دیگری از زمانها و زمینهای دیگر.
اگر چنین باشد، در این روزگار كه ما هستیم هنوز به آثار گذشتگانی چون مولوی نیازمند باشیم معنای دیگرش این است كه پس از گذشت بیش از هفت قرن هنوز نتوانستهایم گامی از مولوی فراتر بگذاریم یا نتوانستهایم به مرتبه بالاتری از آنچه او رسید دست یابیم. اگر چنین مقایسهای را بپذیریم باید اقرار كنیم كه مفهوم "رشد"، "صیرورت" و "تعالی" در مرحلهی اول، امری فردی است و صرفا به عرصه گذر تاریخی از هزارهای به هزارهای دیگر محدود نمیشود.
و اگر انسان را در سیر تاریخ چند هزار ساله خود، به صورت اجتماعی مورد تأمل قرار دهیم، و تمامی انسانها را در طول تاریخ به مثابه یك «آدم» از آغاز تا كنون فرض كنیم، درمییابیم كه مفهوم "رشد" با كلمه دیگری به نام توسعه ی انسانی نیز همراه شده است. به تعبیر دیگر، نسبت مشاركت افراد جامعه امروز در قلمرو "رشد" بسیار فزونتر و بیشتر از نسبت افرادی است كه در هزار سال پیش به این قلمرو گام مینهادند. در این مشاركت گسترده اگر چه ممكن است مفهوم "رشد" در یك سطح وسیع و همگانی تا حدودی، سطحیتر شده باشد، اما به هر حال كلمه "رشد" كه قبلاً مفهومی اختصاصی و عرصهای ویژه برای تكستارههای تاریخ و نخبگان بود، امروز برای جمعیت بیشتری از افراد جامعه بشری مطرح است یعنی این درست است كه ما امروز ممكن است فراشدهای چون مولوی نداشته باشیم اما این واقعیت است كه فهم و درك فرهنگیِ انبوه تودههای مردم در تاریخ معاصر ما، بسیار فراتر و رشدیافتهتر از فهم و درك فرهنگی انبوه تودههای مردمِ روزگار مولوی هستند، و همین یعنی توسعه انسانی در قلمرو رشد.
به عنوان مثال میتوان شكستن مرزهای تفكر ارباب رعیتی را در دوران جدید مطرح كرد. در آن روزگار كه گذشت، مردم عادی به عنوان "رعیت" خوانده میشدند، كلمه "رعیت" برای چارپایانِ اهلی و انبوه آدمهای معمولی واژهای مشترك بود، و همان گونه كه چوپان از گوسفندان خود مراقبت میكرد فرمانروایان نیز خود را موظف میدانستند از رعیت مراقبت كنند. این گونه تلقی از مردم و جامعه نه عیب محسوب میشد و نه گناه، زیرا در نگرشهای دینی هم همین تقسیمبندی وجود داشت. حتی تصویر عیسی مسیح در انجیلها به عنوان شبانِ نیكو بیانگر مشروعیت این تقسیمبندی و مرزها بوده است، بنابراین قابل درك خواهد بود كه تا زمانی كه این مرز میان فراشدگان و مردم عادی وجود داشته باشد، قوانین و احكام مربوط به خود را نیز حفظ خواهند كرد و اگر فقیهان و دانایآن و فرمانروایان، احكام اجتماعی را ابدالاباد تلقی میكردند شاید از آن جهت بود كه مرزهای میان رعیت و فراشدگان را غیرقابل شكست میپنداشتند.
در تلقی آنان، احكام و قوانین برای سامان دادن به زندگی روزمره و تكراری به شمار میرفت، و به همین جهت ابدالا´باد و جاودانه تلقی میگردید. اما اگر واقعیتِ توسعه انسانی را بپذیریم، طبعاً برخی احكام و قوانین هم با توسعه انسانی تغییر مییابد. همچنین به نظر میرسد كه تغییرِ قوانین و احكام صرفاً به سبب توسعه ی امكانات صنعتی و فنی نیست، بلكه بیشتر به سبب طبیعت خود انسان است كه از این جهت با طبیعت جانداران دیگر متفاوت است.
شاید یكی از مهمترین ویژگیهای توسعه انسانی آن باشد كه استفاده ابزاری انسان از انسان را فرو میكاهد و ذهن انسان را برای اندیشیدن به فراسوی زمان تكرارشونده آمادهتر میكند.
تعطیل شدن بازارهای بردهفروشی كه تا یكی دو قرن پیش در شهرها و كشورهای اسلامی هم رایج بود یكی از نشانههای آشكار توسعه انسانی است. فراموش نكنیم كه خرید و فروش برده كه در همه جا رایج بود مشروع نیز شمرده میشد، و احكام فقهی مربوط به خود را داشت. احكامی كه هنوز در كتب فقهی ما و در رسالههای عملیه نیز دیده میشود و هنوز بر ابطال آن فتوا ندادهاند. و همچنین فراموش نكنیم كه بسیاری از ما مردم كه امروز ندای آزادی و عدالت سر میدهیم بسا كه از نژاد همان بردههایی باشیم كه در نخاسخانههایی یشابور، بخارا، ری و بغداد برای فروش به نمایش گذاشته میشدند.
اگر چه ممكن است برخی شریعتمداران ربط چندانی میان توسعه انسانی و رستگاری فرجامین قائل نباشند و حتی سوء استفاده برخی دیگر را از آزادی دلیل انحراف انسان كنونی از دین تلقی كنند اما به هر حال این نكته را نمیتوان نادیده انگاشت كه پاداش و یا كیفری كه در آخرت از آن سخن رفته جز برای انسان آزاد نمیتواند باشد.
اگر بپذیریم كه احكام مربوط به بردهداری برای سامان دادن به شرایط موجود آن روزگار بوده است، و قرآن هیچ دستوری برای به بردگی كشانیدن دیگران نداده است بلكه برعكس مسلمانان تشویق شدهاند كه به عناوین مختلف به آزادسازی بردگان كمك كنند آنگاه درمییابیم كه قرآن نوعی فراروندگی از شرایط موجود به وضع مطلوب را در برابر انسان و جامعه میگشاید. اما چه شده است كه جامعه بشری ـ چه در اسلام و چه در مسیحیت ـ نه از راه مبارزات دینی و فقهی، بلكه از طریق مبارزات اجتماعی بردهداری را لغو كرد؟
اگر چه فرایند رشد و توسعه انسانی، چیزی است كه جوهرهی آن در پیام رسولان به وضوح دیده میشود اما چگونه است كه این فرایند در بسیاری مواقع از سوی متولیان دینی ارتداد از دین خوانده میشود؟
اكنون میتوان این پرسش را مطرح كرد كه اگر به عنوان مثال، شرایطی پیش آید كه در آن شرایط جامعه اسلامی ما بر سر یك دوراهی برسد كه یك راه به نظام بردهداری كشیده بشود و راه دیگر به توسعه انسانی، آنگاه طرفدارانِ جاودانگی احكام كدام راه را انتخاب خواهند كرد؟
در متون دینی، اعم از تورات، انجیل و قرآن، اشارات بسیاری هست درباره اینكه ایمان آورندگان به تعالی بسیار اندكاند، در عین حال اشارات دیگری نسبت به آینده زندگی انسان و تاریخ اجتماعات بشری دیده میشود كه به نحوی از توسعه انسانی و كثیر شدن انسانها در قلمرو رشد و تعالی خبر میدهد. مانند وعدهای كه خداوند به ابراهیم میدهد و صریحاً به او میگوید:
«عهد خویش را در میان خود و تو خواهم بست، و تو را بسیار بسیار كثیر خواهم گردانید»۱ .
و حتی گاهی كثیر شدن ابراهیم را با مثالهایی چون ستارگان آسمان بیشمار بیان میكند. اگرچه كثیرشدن ابراهیم از نگاه یهودیانِ نژادپرست صرفاً جنبه نژادی دارد اما در تعبیرهای انجیل و قرآن، رابطه معنوی و "رشد"، جانشین رابطه نژادی شده است. همچنین موسی را نیز به هنگام نبوت میتوان به یاد آورد كه گفت:
«كاشكی تمامی قوم خداوند نبوت میكردند و خداوند روح خود را بر ایشان اضافه مینمود» ۲.
یكی از معانی سوره كوثر در باره محمد رسولالله نیز مشابه همان وعدهای است كه از سوی خداوند برای كثیرشدن ابراهیم آمده است.
گذشته از این آیات و نشانهها كه در سراسر تورات، انجیل و قرآن دیده میشود در تمامی وقایع تاریخی كه خود آن وقایع نیز آیات خداوند شمرده میشوند، گوهر فراروی، تعالی و كثیرشدنِ رشدیافتگان دیده میشود.
سخن آخر در این نوشتار اینكه حتی نزول كلام خدا در ساختارهای زبان انسان، به معنای آن نیست كه آن كلام همیشه نازل بماند. بلكه هر كلمهی نازلشدهای رابطهای مستقیم با فراروندگی انسانها دارد. به تعبیر دیگر اگر كلام متعالی نازل میشود از آن جهت است كه اكثریت انسانها به لحاظ فهم در یك حالت نازل و پایین به سر میبرند، و این حالتِ موجود است و نه وضعیتِ مطلوب. اما در رشتههای معنایی كلمات نازل شده كه به امور متعالی كشیده میشود انسان را از آن جایی كه ایستاده فراتر میخواند، و این حقیقتی اجتنابناپذیر است كه در معناشناسیِ مفاهیم و كلمات دینی در قرآن با آن روبرو هستیم.
بنابراین پیشفرضها اگر بپذیریم كه "رشد" و توسعه انسانی یكی از ضروریات دین است آیا نادیده گرفتن و كافرشدن بر این ضرورت و نازل نگه داشتن جامعه در حالت اولیه، خود نوعی كافر شدن به تعالیِ انسانی، و نیز نوعی ارتداد دینی نیست؟
پانوشت ها
۱ - در نوشتاری كه پیش رو دارید كوشیدهام تا در ابتدا معانی واژههای "ارتداد" و "مرتد" را در برابر واژگان "تعالی" و "رشد" توضیح دهم، و سپس معنای واژه "دین" را از یك سو با "ارتداد" یا "واپسگرایی"، و از سوی دیگر با "تعالی" یا "فراروندگی" مورد بررسی قرار دادهام. همچنین اشاراتی به آمدن زمان تغییریابنده در برابر زمان تكرارشونده نمودهام.
از مجموع این معانی و جملاتی كه به عنوان مثال آوردهام به مفهوم توسعه انسانی و كثیر شدنِ نسبیِ رشدیافتگان رسیدهام، و الغاء نظامهای بردهداری را به عنوان مثال انتخاب كردهام.
در پایان با این پرسش روبرو شدهام كه چرا توسعه انسانی كه در عین حال امری ضروریِ دین به شمار میرود معمولاً نه به نام جنبش دینی بلكه با مبارزات اجتماعی تحقق یافته و مییابد.
۲. در آیه ۳۱ سوره دخان، فرعون را این گونه معرفی میكند: "انّهُ كان عالیاً من المسرفین"
۳. كلمه "مصیر" را به مفهوم راهی كه در آن انسان صیرورت و دگرگونی پیدا میكند انتخاب كردهام و این كلمه با واژه "مسیر" متفاوت است. در "مسیر" یا در راه معمولی، جابجایی فیزیكی برای انسان انجام میگیرد. كسی كه مسیر دریا و آب را طی میكند تفاوت فیزیكی خود را با آب به وضوح میداند. اما در "مصیر" تفاوتِ خود انسان با مصیر زیاد نیست، به ویژه در مصیر فروروندگی و پلیدی تفاوت خود و پلیدی از میان میرود و آدمی موقعیت خود را به آسانی درنمییابد.
۴. نگاه كنید به سوره كهف، آیات ۶۰ تا ۶۴ و ۶۶.
۵ . آیه ۵۹ سوره نساء. در این آیه كه بحث اطاعت از خدا و رسول و اولیالامر آمده، نكتههای بسیار ظریف و دقیق وجود دارد كه شرح آن در این مختصر نمیگنجد. در عین حال اشاره به شأن نزول و مصداق عینی آن در سنت رسول میتواند بسیار سودمند باشد. این مصداق عینی و تاریخی، برای خالد بن ولید و عمار یاسر بوده است. خالد از سوی پیامبر به عنوان امیر لشگر یا اولیالامر تعیین و برای جنگ با یكی از قبایل فرستاده میشود. در آن سفر، میان عمار یاسر و خالد اختلافی پدید آمد كه بعد از بازگشت به مدینه این اختلاف را نزد پیامبر مطرح كردند. نگاه كنید به تفسیر كشفالاسرار جلد دوم صفحات ۵۵۳ و ۵۵۴.
۶. آمدن كلمه تأویل كه در این آیه آمده است به نوبه خود بسیار قابل تأمل است.
۷ - سوره مائده، آیه ۲۱.
۸. در آیه ۲۵ از سوره ۴۷ جمله "ارتدوا علی ادبارهم" یعنی به عقب برگشتند بر پشتهاشان؛ این جمله را مقایسه كنید با جملهای كه در سوره كهف آمده در باره داستان موسی، فارتدا علی آثارهما"، یعنی برگشتند بر آثار راهی كه آمده بودند.
۹. در آیه بلند و طولانی ۲۱۷ از سوره بقره چندین مطلب در ارتباط تنگاتنگ با هم مطرح شده است كه بخشی از آن آیه اشاره به كسی یا كسانی دارد كه از دین خود برمیگردند. اگر فرصتی میبود و این بخش از آیه در ارتباط با كل آیه مطرح میگردید بسیار راهگشاتر و روشنكنندهتر بود، بنا بر این ضمن عذرخواهی از خواننده درخواست میكنم كه خود مستقیماً آیات فوق را مورد تأمل قرار دهد.
۱۰. سوره ۵ آیه ۵۴ : ... ای ایمانآورندگان، هر كس از شما از دین خود بازگردد به زودی خدا گروه دیگری را میآورد كه آنان را دوست میدارد، و آنان نیز او را دوست دارند. گروهی كه با مؤمنان فروتن و بر كافران سرافرازند. در راه خدا جهاد میكنند و از سرزنش هیچ ملامتگری نمیترسند. این فضل خدا است كه به هر كس بخواهد میرسد و خدا گشایشگر دانا است.
۱۱. در همین جا یادآور میشوم كه آنچه مینویسم اشارهای بسیار گذرا و كوتاه به این مسئله است كه نه آنچه حق مطلب را ادا میكند. برای توضیح بیشتر میتوانید به كتاب دغدغههای فرجامین "پژوهشی در معناشناسی واژه دین" از همین نویسنده مراجعه نمایید.
۱۲. كتاب پیدایش تورات، باب ۱۷، بند ۲.
۱۳. كتاب اعداد تورات، باب ۱۱، بند ۲۹.
۱ - در نوشتاری كه پیش رو دارید كوشیدهام تا در ابتدا معانی واژههای "ارتداد" و "مرتد" را در برابر واژگان "تعالی" و "رشد" توضیح دهم، و سپس معنای واژه "دین" را از یك سو با "ارتداد" یا "واپسگرایی"، و از سوی دیگر با "تعالی" یا "فراروندگی" مورد بررسی قرار دادهام. همچنین اشاراتی به آمدن زمان تغییریابنده در برابر زمان تكرارشونده نمودهام.
از مجموع این معانی و جملاتی كه به عنوان مثال آوردهام به مفهوم توسعه انسانی و كثیر شدنِ نسبیِ رشدیافتگان رسیدهام، و الغاء نظامهای بردهداری را به عنوان مثال انتخاب كردهام.
در پایان با این پرسش روبرو شدهام كه چرا توسعه انسانی كه در عین حال امری ضروریِ دین به شمار میرود معمولاً نه به نام جنبش دینی بلكه با مبارزات اجتماعی تحقق یافته و مییابد.
۲. در آیه ۳۱ سوره دخان، فرعون را این گونه معرفی میكند: "انّهُ كان عالیاً من المسرفین"
۳. كلمه "مصیر" را به مفهوم راهی كه در آن انسان صیرورت و دگرگونی پیدا میكند انتخاب كردهام و این كلمه با واژه "مسیر" متفاوت است. در "مسیر" یا در راه معمولی، جابجایی فیزیكی برای انسان انجام میگیرد. كسی كه مسیر دریا و آب را طی میكند تفاوت فیزیكی خود را با آب به وضوح میداند. اما در "مصیر" تفاوتِ خود انسان با مصیر زیاد نیست، به ویژه در مصیر فروروندگی و پلیدی تفاوت خود و پلیدی از میان میرود و آدمی موقعیت خود را به آسانی درنمییابد.
۴. نگاه كنید به سوره كهف، آیات ۶۰ تا ۶۴ و ۶۶.
۵ . آیه ۵۹ سوره نساء. در این آیه كه بحث اطاعت از خدا و رسول و اولیالامر آمده، نكتههای بسیار ظریف و دقیق وجود دارد كه شرح آن در این مختصر نمیگنجد. در عین حال اشاره به شأن نزول و مصداق عینی آن در سنت رسول میتواند بسیار سودمند باشد. این مصداق عینی و تاریخی، برای خالد بن ولید و عمار یاسر بوده است. خالد از سوی پیامبر به عنوان امیر لشگر یا اولیالامر تعیین و برای جنگ با یكی از قبایل فرستاده میشود. در آن سفر، میان عمار یاسر و خالد اختلافی پدید آمد كه بعد از بازگشت به مدینه این اختلاف را نزد پیامبر مطرح كردند. نگاه كنید به تفسیر كشفالاسرار جلد دوم صفحات ۵۵۳ و ۵۵۴.
۶. آمدن كلمه تأویل كه در این آیه آمده است به نوبه خود بسیار قابل تأمل است.
۷ - سوره مائده، آیه ۲۱.
۸. در آیه ۲۵ از سوره ۴۷ جمله "ارتدوا علی ادبارهم" یعنی به عقب برگشتند بر پشتهاشان؛ این جمله را مقایسه كنید با جملهای كه در سوره كهف آمده در باره داستان موسی، فارتدا علی آثارهما"، یعنی برگشتند بر آثار راهی كه آمده بودند.
۹. در آیه بلند و طولانی ۲۱۷ از سوره بقره چندین مطلب در ارتباط تنگاتنگ با هم مطرح شده است كه بخشی از آن آیه اشاره به كسی یا كسانی دارد كه از دین خود برمیگردند. اگر فرصتی میبود و این بخش از آیه در ارتباط با كل آیه مطرح میگردید بسیار راهگشاتر و روشنكنندهتر بود، بنا بر این ضمن عذرخواهی از خواننده درخواست میكنم كه خود مستقیماً آیات فوق را مورد تأمل قرار دهد.
۱۰. سوره ۵ آیه ۵۴ : ... ای ایمانآورندگان، هر كس از شما از دین خود بازگردد به زودی خدا گروه دیگری را میآورد كه آنان را دوست میدارد، و آنان نیز او را دوست دارند. گروهی كه با مؤمنان فروتن و بر كافران سرافرازند. در راه خدا جهاد میكنند و از سرزنش هیچ ملامتگری نمیترسند. این فضل خدا است كه به هر كس بخواهد میرسد و خدا گشایشگر دانا است.
۱۱. در همین جا یادآور میشوم كه آنچه مینویسم اشارهای بسیار گذرا و كوتاه به این مسئله است كه نه آنچه حق مطلب را ادا میكند. برای توضیح بیشتر میتوانید به كتاب دغدغههای فرجامین "پژوهشی در معناشناسی واژه دین" از همین نویسنده مراجعه نمایید.
۱۲. كتاب پیدایش تورات، باب ۱۷، بند ۲.
۱۳. كتاب اعداد تورات، باب ۱۱، بند ۲۹.
منبع : سایت آیین پژوهی و فرهنگ
ایران مسعود پزشکیان دولت چهاردهم پزشکیان مجلس شورای اسلامی محمدرضا عارف دولت مجلس کابینه دولت چهاردهم اسماعیل هنیه کابینه پزشکیان محمدجواد ظریف
پیاده روی اربعین تهران عراق پلیس تصادف هواشناسی شهرداری تهران سرقت بازنشستگان قتل آموزش و پرورش دستگیری
ایران خودرو خودرو وام قیمت طلا قیمت دلار قیمت خودرو بانک مرکزی برق بازار خودرو بورس بازار سرمایه قیمت سکه
میراث فرهنگی میدان آزادی سینما رهبر انقلاب بیتا فرهی وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامی سینمای ایران تلویزیون کتاب تئاتر موسیقی
وزارت علوم تحقیقات و فناوری آزمون
رژیم صهیونیستی غزه روسیه حماس آمریکا فلسطین جنگ غزه اوکراین حزب الله لبنان دونالد ترامپ طوفان الاقصی ترکیه
پرسپولیس فوتبال ذوب آهن لیگ برتر استقلال لیگ برتر ایران المپیک المپیک 2024 پاریس رئال مادرید لیگ برتر فوتبال ایران مهدی تاج باشگاه پرسپولیس
هوش مصنوعی فناوری سامسونگ ایلان ماسک گوگل تلگرام گوشی ستار هاشمی مریخ روزنامه
فشار خون آلزایمر رژیم غذایی مغز دیابت چاقی افسردگی سلامت پوست