سه شنبه, ۹ بهمن, ۱۴۰۳ / 28 January, 2025
مجله ویستا
نزار قبانی
دكتر شفیعیكدكنی در كتاب شاعران عرب آورده است (نقل به مضمون): چه بخواهیم و چه نخواهیم، چه از شعرش خوشمان بیاید یا نه، قبانی پرنفوذترین شاعر عرب است. پرنفوذترین! این به گمان من دلچسبترین تعریفی است كه میتوان از یك شاعر كرد. خود نزار در مصاحبهای میگوید: من میتوانم از نظر شعری میان اعراب اتحاد ایجاد كنم، كاری كه اتحادیه كشورهای عرب هنوز از نظر سیاسی نتوانسته انجام دهد!
نزار قبانی شاعری بالفطره است. حتی وقتی آثار نثر او _ مصاحبهها یا اتوبیوگرافی درخشانش (داستان من و شعر) _ را میخوانیم، اوج تصویرسازی لطیف و گویا و سه بعدیاش را میبینیم. تصاویر او واقعا سه بعدیست: در ذهنت به ناگاه عمق مییابند و موج به موج دریایی را خلق میكنند:
شعرهای عاشقانهام
بافته انگشتان توست
و ملیله دوزی
زیباییات
پس هرگاه
مردم شعری تازه از من بخوانند
تو را سپاس میگویند!
نزار متولد دمشق است و سالها در بیروت زیست و در همانجا در سال ۱۳۷۷ شمسی در گذشت. در جلسات شعرخوانی او دهها هزار نفر گرد میآمدند و چنانكه خودش میگوید، میتوانست انواع آدمها را دور خودش جمع كند چون با آنها عاشقانه و دمكراتیك رفتار میكرد!
موضوع آثار نزار قبانی عشق و زن است و انتخاب این دو موضوع در شرق، آن هم در یک کشور عربی، یعنی خودكشی!!
خودش میگوید: در سرزمین ما شاعر عشق، روی زمینی ناهموار و در محیطی خصومتآمیز میجنگد و در جنگلی كه اشباح و دیوها در آن سكنی دارند، سرود میخواند. اگر من توانستم مدت سی سال در برابر دیوها و خفاشهای این جنگل تاب بیاورم به سبب آن بوده است كه مانند گربه هفت جان دارم!
نزار كتاب اول خود را در سیصد نسخه و با هزینه خودش در ۲۱ سالگی منتشر كرد. (زن سبزهرو به من گفت) چه در سبك و چه در معنی دهن كجیای به سنتهای روز بود. در نتیجه شاعر و كتابش (با جملاتی كه بوی خون میداد) تكفیر شدند! اما نزار دلگرم به اقبال عمومیآثارش راه خود را ادامه داد تا مردمیترین شاعر عرب و نیز یكی از شناختهشدهترین شاعران عرب در جهان باشد. همین حالا اگر نام نزار را در اینترنت جستوجو كنید در هزاران سایت آثار او را به انگلیسی و عربی خواهید یافت. اما چرا شاعری چون او، آن هم در زبانی نه چندان جهانی، اقبالی اینگونه مییابد؟
به گمان من، او شاعریاست كه علاوه بر قدرت شاعرانگی فوقالعاده، احاطهای عجیب بر موضوعات شعریاش دارد. حكایت او حكایت فیلشناسی مولانا نیست! او عشق را با تمام پستی و بلندیهایش درك كرده است. رنج زن را در جامعه عرب دیده و كاملا صادقانه از آن متاثر شده است. در یك كلام او شعار نمیدهد و به همین خاطر جامعه فرهیختگان شعارزده او را نفی میكنند. تا آنجا كه وقتی بعد از جنگ شش روزه اعراب، و اسرائیل و شكست خفتبار اعراب نزار در شعری تلخ به نام (حزیرانیه) یا یادداشتهایی بر شكستنامه، مرثیهای بر غرور عرب، آن هم مرثیهای خشماگین، میسراید همان گروههایی كه بر ادبیات تغزلیاش خرده میگرفتند، سر برمیآورند كه نزار حق ندارد شعر وطنی بگوید چه او روحش را به شیطان و غزل و زن فروخته است!!
و نزار چه زیبا پاسخ میگوید: آنها نمیفهمند كسی كه سر بر سینه معشوقش میگذارد و میگرید میتواند سر برخاك سرزمینش نیز بگذارد و بگرید!
از نزار ـ تا آنجا که نگارنده میداند ـ تا كنون به زبان فارسی سه كتاب به شکل مستقل منتشر شده است:
ـ داستان من و شعر: ترجمه دكتر غلامحسین یوسفی و دكتر یوسف حسینتبار، انتشارات توس ۱۳۵۶
ـ در بندر آبی چشمانت: ترجمه احمد پوری، نشر چشمه چاپ دوم ۱۳۸۰
- بلقیس و عاشقانههای دیگر : ترجمه موسی بیدج، نشر ثالث ۱۳۷۸
«داستان من و شعر» اتوبیوگرافی شاعرانه و درخشانی است كه ما را با شاعر آشنا میكند. نزار صادقانه لحظات زندگیاش را به تصویر میكشد و ما را از كودكیاش به تجربه اولین شعرش میكشاند از آنجا به عشق نقب میزند، سپس در اندوه فلسطین سخن میگوید و باز به شعر باز میگردد و... .
«میتوانم چشمانم را ببندم و بعد از سی سال، نشستن پدرم را در صحن خانه به یاد بیاورم كه جلوش فنجانی قهوه و منقل و جعبهای توتون و روزنامهاش بود و هر پنج دقیقه بر صفحات روزنامه گل سفید یاسمینی فرو میافتاد، گویی كه نامه عشق بود كه از آسمان نازل میشد.» این كتاب نشاندهنده ذهنیت تصویرگرای نزار است علی رغم نثر بودن و حتی گاه گزارشی بودن ناگزیرانه، متن سرشار از تصویرهای شاعرانه است. نمیدانم چرا این كتاب دیگر تجدید چاپ نشد! آن هم حالا كه نام نزار دیگر بار به واسطه ترجمه اشعارش مطرح شده است. «در بندر آبی چشمانت» منتخبی از آثار نزار است كه توسط احمد پوری ترجمه شده است. پوری زیبا ترجمه میكند و ساده. ترجمه او سادگی و صمیمیت شعر نزار را كاملا بیان میكند. در واقع نزار با این کتاب در ایران شناخته شد و محبوبیت یافت:
یك مرد برای عاشق شدن
به یك لحظه نیاز دارد
برای فراموش كردن
به یك عمر!
در این كتاب قطعه درخشانی به نام دوازده گل بر قبر بلقیس وجود دارد كه شاعر در سوگ همسر عراقیاش ـ كه در یك بمبگذاری گویا توسط خود اعراب كشته شده است ـ سروده است:
وقتی تو نیستی
تمام خانه ما درد میكند!
این شعر عاشقانهای اجتماعی، سرشار از درد و فریاد و سوگواری است. نوازشهای مغموم عاشقانه به فریادهای سیاسی از سر درد چنان آمیخته که معجونی مردافکن را پدید آورده است.
«بلقیس و عاشقانههای دیگر» منتخبی دیگر است با ترجمه موسی بیدج كه به دنبال استقبال از كتاب اول به بازار آمد. اشعار این كتاب نسبت به كتاب اول بلندتر است. اشعار زیبایی چون: «هر وقت شعری …»، «پیوند زن وشعر»، «فال قهوه» و…. انصافاً ترجمه بیدج هم زیباست و در حین سادگی، شاعرانگی در كلام را نیز حفظ كرده است:
یكشنبه طولانی
یكشنبه سنگین
لندن
سرگرم طلاق دیاناست
و از جنون گاوی هراسان!
اتوبوس باید بیاید و
نمیآید
شعر هم!
وگوشواره بلند طلاییات
به گردشم نمیخوانددر این كتاب نیز مرثیهای دیگر برای بلقیس میبینیم كه علیرغم طولانی بودن بسیار تاثیرگذار و زیباست و شاعر بارها عشق و سیاست را به هم میآمیزد:
بلقیس!
این سخن مرثیه نیست!
عرب را دست مریزاد!
نزار شاعری است كه به خرق عادت در شعر معتقد است. او میگوید: شعر انتظار چیزی است كه انتظار نمیرود!
در اشعار او این رویه آشكار است چه در قلمرو واژگانی: استفاده از كلماتی مثل آسپرین، ماهواره، سانسور، میكل آنژ و… چه در قلمرو معنا و درون مایه و تصویر. از سوی دیگر شعرهای كوتاه نزار پایانبندیهای شگرفی دارند و شعرهای بلندش نیز با تقسیم شدن به چند قطعه كوتاه دقیقاً همین پایانبندیها را حفظ میكنند و به این ترتیب شاعر با ضربههای پیاپی حضور مستمر خواننده را طلب میكند و به آن دست مییابد. طنز لطیف و گاه گزنده در آثار نزار نكته دلنشین دیگری است كه همراهی خواننده را برمیانگیزد. مثلاً در حین خواندن شعر بلند بلقیس با وجود سوگواره بودن در بعضی از قسمتها، بیشك، لبخندی تلخ بر لبانتان خواهد نشست:
اگر از كرانه فلسطین غمگین
برای ما
ستارهای یا پرتقالی میآوردند
اگر از كرانه غزه
سنگریزهای یا صدفی
اگر در بیست و پنج سال
زیتون بنی را آزاد كرده بودند
یا لیمویی را بازگردانده بودند
و رسوایی تاریخ را میزدودند
من قاتلان تو را سپاس میگفتم!
اما آنان
فلسطین را رها كردند
و آهویی را از پا در آوردند!
نزار از شعر به عنوان رقص با كلمات یاد میكند:
«شاعران رقصی وحشی را اجرا میكنند كه در آن رقصنده از پیكر خویش و نیز از آهنگ تجاوز میكند تا این كه خود به صورت آهنگ درآید. من شعر میگویم ولی نمیدانم چگونه؟! همچنان كه ماهی نمیداند چگونه شنا میكند!» از سوی دیگر نزار در پاسخ به اینكه شعر از كجا میآید چنین میگوید: «اما شعر در كجا سكونت دارد؟… بعد از سی سال تعقیب شعر در همه خانههای سرّیای كه وی به آنها پناه میبرد و در همه نشانیهای دروغی كه به مردم میداد كشف كردم كه شعر حیوانی است افسانهای كه مردم خود او را ندیدهاند ولی رد پایش را بر زمین و اثر انگشتهایش را بر دفترها دیدهاند.» نزار توضیح درباره ماهیت سرایش شعر را غیر ممكن میداند: «شاعرانی كه درباره تجربههای شعری خود سخن گفتهاند همیشه فقط پیرامون شعر گشتهاند و آن را مانند شهر تروا در محاصره گرفتهاند و در برابر آثار بازمانده از قصیده عمر بهسر آمده، یعنی بعد از خاكستر شدنش، درنگ كردهاند. هر بحثی درباره شعر بحث از خاكستر است نه آتش!» از سوی دیگر او معتقد است كه: «ادب فرزند آسانی و تصادف نیست…ادبیات از رحم شكیبایی و زحمت و رنج و غم زاده میشود.» چنانکه گفته آمد در زمینه ماهیت شعر این جمله تمام ذهنیت نزار را بازتاب میدهد:
«شعر انتظار چیزیاست كه انتظار نمیرود!»
نزار شاعری نوجو در شعر است. او از انقلاب همنسلانش بر علیه سنتهای رایج شعری به عنوان «حمله به قطار» نام میبرد.
اما از سوی دیگر او نوجویی را تنها با شناخت صحیح دستاوردهای گذشته ادبی قوم خود و آشنایی با ادبیات ممكن میداند و به همین دلیل به جریانهای مدعی نیز حمله میبرد.
از سوی دیگر او برای مخاطب ارزش بسیاری قائل است. او معتقد است: «آن كه میگوید من برای فردا شعر میگویم در حقیقت نشانی مردم را گم كرده است!» به عبارت دیگر معتقد است كسی كه در میان مردم هم عصر خودش مورد توجه قرار نگیرد عصری درخشانتر در انتظارش نخواهد بود. و اگر بخواهیم منصف باشیم باید اعتراف كرد كه نزار خود به تمام و كمال از این اصول پیروی میكند. هر بند شعر او مانند یك بمب در دستانت آماده انفجار است ... و منفجر هم میشود!!
كتاب اول او به خاطر همه نوجوییاش غوغایی به پا كرد كه به قول خودش از آن بوی خون برمیخاست!
و جالب اینجاست که او همان مردی است كه با دكلمه اشعارش به میان مردم رفت و بارها و بارها در چندین كشور عرب زبان هزاران نفر در جلسه شعر خوانیاش حضور یافتند و آنچنان محبوب مردم عرب شد که آنگاه كه درگذشت عزای عمومی اعلام شد!
نزار در عشق نیز نظریات بسیار خیرهكنندهای دارد. او ماهیت سنتی جامعه عرب را چنین به نقد میكشد: «وقتی انسان دزدكی عاشق شود و زن به یكپاره گوشت بدل میشود كه با ناخن تداولش كنیم، جنبه معنوی عشق و نیز صورت انسانی رازونیاز عاشقانه از میان میرود و غزل به صورت رقصی وحشیانه به دور كشتهای بیجان در میآید!»
او معتقد است: «بزرگترین گناهی كه انسان مرتكب میشود این است كه عاشق نشود!…»
در یک کلام میتوان گفت که نزار قبانی شاعری است به معنای واقعی کلمه شاعر! نوجوییهای او سبب نشده است که به بیگانگی با مخاطب برسد و در نتیجه توجهاش به اندیشگی و احساس به شکل توامان و نیز خلق موقعیتهای شاعرانه در عرصه مفهوم و تصویر توانسته است خصلتهای شعریاش را در ترجمههای متواتر به زبانهای گوناگون حفظ کند. متاسفانه علیرغم اقبال اخیر جامعه مخاطبین شعری ایران به آثار نزار، هنوز شاید تنها ده درصد از آثار این شاعر پرکار به فارسی ترجمه شده باشد. بهنظر میرسد اهتمام بیشتر در این امر، تاثیر مناسبی بر درک هنری جامعه شعری از مفهوم شعر جهانی و نیز سیراب ساختن ذائقه هنر دوست مخاطب ایرانی داشته باشد.
سیامک بهرام پور
منبع : پایگاه رسمی انتشارات سوره مهر
ایران مسعود پزشکیان دولت چهاردهم پزشکیان مجلس شورای اسلامی محمدرضا عارف دولت مجلس کابینه دولت چهاردهم اسماعیل هنیه کابینه پزشکیان محمدجواد ظریف
پیاده روی اربعین تهران عراق پلیس تصادف هواشناسی شهرداری تهران سرقت بازنشستگان قتل آموزش و پرورش دستگیری
ایران خودرو خودرو وام قیمت طلا قیمت دلار قیمت خودرو بانک مرکزی برق بازار خودرو بورس بازار سرمایه قیمت سکه
میراث فرهنگی میدان آزادی سینما رهبر انقلاب بیتا فرهی وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامی سینمای ایران تلویزیون کتاب تئاتر موسیقی
وزارت علوم تحقیقات و فناوری آزمون
رژیم صهیونیستی غزه روسیه حماس آمریکا فلسطین جنگ غزه اوکراین حزب الله لبنان دونالد ترامپ طوفان الاقصی ترکیه
پرسپولیس فوتبال ذوب آهن لیگ برتر استقلال لیگ برتر ایران المپیک المپیک 2024 پاریس رئال مادرید لیگ برتر فوتبال ایران مهدی تاج باشگاه پرسپولیس
هوش مصنوعی فناوری سامسونگ ایلان ماسک گوگل تلگرام گوشی ستار هاشمی مریخ روزنامه
فشار خون آلزایمر رژیم غذایی مغز دیابت چاقی افسردگی سلامت پوست