یکشنبه, ۲۳ دی, ۱۴۰۳ / 12 January, 2025
مجله ویستا
آخرین گناه چشم ها
زمانی كه یك سریال از تلویزیون پخش میشود، همه دوست دارند بدانند كه بازیگران اصلی آن چه كسانی هستند و بیشتر با آنان آشنا شوند، به همین خاطر كار ما هم مشكل میشود، یعنی پیدا كردن آنان، جلوی دوربین آوردن و سپس مصاحبه، آن هم به شكل اختصاصی... زمانی كه بازیگران نقش اصلی را پیدا میكنی، مشكل همچنان پابرجاست، چرا كه آنان بهانههایی از جمله مقابل دوربین بودن را میآورند و از گفتگوی نیمساعته فاصله میگیرند و به قول معروف <كلاس میگذارند> كه تا كنون بارها با این مسئله برخورد كردهایم، اما دو بازیگر اصلی مجموعه <آخرین گناه> كه هر شب پس از افطار، از شبكه دوم پخش میشود، اینگونه نبودند؛ <مینا لاكانی> و <حمیدرضا پگاه.> اولین خصوصیت اخلاقیشان كه به وضوح در رفتارشان مشخص بود، این است كه بسیار <بیریا> هستند و از غرور مسافتها، فاصله دارند. زمانی كه با هماهنگی روابط عمومی شبكه دوم و هماهنگی خانم مدنی و همچنین مدیر تولید این مجموعه <ریحانی صفت> در لوكشین این مجموعه كه در <ده ونك> تهران بود، حاضر شدیم، این وضع به وضوح دیده شد. <آخرین گناه> یك مجموعه بسیار موفق بود، محیطی دوستانه و با انگیزه برای هنرنمایی از <حسین سهیلیزاده> به عنوان كارگردان تا <میگل زندیه> دستیار كارگردان و <محمدرضا قومی> گریمور مجموعه، برنامهریز و تدوینگر و دیگر بازیگران... همه یكرنگ بودند.
گفتگویی، با مینا لاكانی و حمیدرضا پگاه ... آنها هر كدام نظرشان را در رابطه با گناه و آخرین گناه گفتند...
لاكانی: ۱۸ ساعت مقابل دوربین بودم
● از كجا شروع كنیم؟
لاكانی: به مانند تمامی مصاحبهها از بیوگرافی، در سال ۱۳۵۱ در تهران به دنیا آمدم. فرزند چهارم خانواده لاكانی هستم و در محله سعادتآباد زندگی میكنم. تحصیلات من هم تا لیسانس كارگردانی سینماست.
● پــس شـــاید به این دلیل است كه روبـــهروی دوربـــیــــــن خیـــلی راحـــت بــــــازی میكنید، یعنی تحصیلات دانشگاهی دارید؟
لاكانی: تنها دلیلش این نیست، تجربه هم نقش مهمی در بازی یك هنرمند دارد.
●چـــه شد رو به بازیگری آوردیـــد؟
لاكانی: خب، از آنجا كه در دانشگاه در رشته كارگردانی تحصیل كردم، با اهالی سینما پس از مدتی آشنا شدم، همین امر هم باعث شد رو به بازیگری بیاورم...
● یعنی میخواهید بگویید از همان ابتـــدای تحصیـــل، بازیگری برای شمــــــا جذابیت داشت؟
لاكانی: مهمترین جذابیت بازیگری برای من سفرهای شگفتانگیز به درون خودم است. دنیای ما پر از فیلم است، یعنی همه ما به عنوان یك بازیگر هر روز در صحنههای زندگی بازی میكنیم، اما زمانی كه در یك فیلم بازی كرده و نقشهای گوناگون را تجربه میكنید، خب برای شما جذابیت دیگری دارد.
●غیر از بازیگری هنر دیگری داریدیا نه؟
لاكانی: گاهی شعر میگویم و برای دلم مینویسم.
●تنها منبع درآمد شما بازیگری است؟
لاكانی: نه؛ ورزش، مربی بدنسازی هستم...
●با اینكه خیلی زود وارد این حیطه شدهاید، اما كم كارید؟
لاكانی: شاید به خاطر وسواس در انتخاب فیلمنامه است.
●بازیگر شدن برای <مینا لاكانی> چه هزینههایی در برداشت؟
لاكانی: سالها طول كشید تا متوجه شدم، هیچچیز در این دنیا ارزش اینو نداره كه شادی رو از من بگیره...
● چه شد كه از بازی در سینما سراز تلویزیون در آوردید؟
لاكانی: وقتی سینما را از من گرفتند! تلویزیون امنترین جا برای ادامه فعالیت هنری بود.
● به این سئوال صریح پاسخ دهید، در سینمای ایران <مافیا> وجود دارد، با توجه به پاسخ پرسش بالا؟
لاكانی: مثل همه جای دنیا، بله...
● به نظر شما چرا نسل جدید بازیگران بیپروا عمل میكنند؟
لاكانی: به نظر من، بیپروایی، خصلت رشد كردن است، اگر منظور از بیپروایی جسارت میباشد، به نظر من خیلی هم خوب است. نسل جدید در سایه این جسارت است كه میتوانند، راهشونو پیدا كنند!
● دوست دارید بیشتر چه نقشهایی را تجربه كنید؟
لاكانی: همه نقشها به جز انسان معتاد، یعنی كسی كه رو به مواد مخدر آورده است.
●چه چیز هنر هفتم، شما را به خود جـــلب كـــرده شهرت، سر در سینمـــاهـــا، عكس روی جلد یا نه دلیلی دیگر؟
لاكانی: هیچكدام؛ هیچكدام از این دلایلی را كه گفتید من تجربه نكردم، من تنها همواره به معنی بازیگری فكر كردم.
●از كدام یك از بازیگران، آموختههای زیادی كسب كردید؟
لاكانی: از همه كسانی كه در كنارشان بودم، یك چیز یاد گرفتم، به خصوص افرادی كه شرایط و موقعیت را برای من هموار كردند، در طول دنیای بازیگری سعی كردم تنها بیاموزم...
●بارها دیده شده كه در مجموعههایی بازی كردید كه به یك دنیای دیگر ارتباط دارد. <دنیا ماوراء> چندی پیش با بازیشما و ساخته <مسعود آبپرور> پخش شد، چرا؟
لاكانی: باور كنید، كاملا تصادفی بود.
● از آینده بگویید، به عنوان یك بازیگرچه برنامههایی برای آینده خودتان در نظرگرفتهاید؟
لاكانی: راستش را بخواهید، هیچگاه عادت ندارم كه به آینده فكر كنم. آینده همیشه خودش به سراغم میآید، آن هم با دستی پر... برای من همیشه همینطور بوده است.
● در دنیای سینما فقط بازیگر خواهیماند، با توجه به این كه درس كارگردانی خواندی؟
لاكانی: دغدغه كارگردانی ندارم، پس بنابراین تا اطلاع ثانوی، بازیگر میمانم.
●برگردیم به آخرین گناه؟ از كجا آغاز و به كجا ختم شد؟
لاكانی: <آخرین گناه> با یك فكر آغاز شد و با واژههایی توسط نویسنده روی كاغذ آمد و با خلاقیت یك فرد موفق در مقام كارگردان به نام حسین سهیلیزاده، به تصویر كشیده شد و با یك خاطره خوب و موفق به پایان رسید.
● خودتان نسبت به گناه چه عقیدهای دارید؟
لاكانی: اعتقاد خاصی ندارم، معتقدم هیچ گناهكاری، یك گناهكار واقعی نیست و هیچ فرد بیگناهی، بیگناه واقعی نیست... اما درستش این است كه انسانها از تاریكی به نور برسند، نه برعكس... اگر هم كسی گناهی انجام داد باید در صدد جبران آن برآید.
●خودتان چه نوع فردی هستید، گناهكار یا بیگناه؟
لاكانی: هیچوقت احساس گناه در زندگیام نكردم، چرا كه دل كسی را به درد نیاوردم؛ اطمینان دارم كه تمامی خصلتهای خوب در من است، چرا كه به خدا ایمان دارم و توكلم همیشه بر اوست.انسانهایی كه همیشه در هر كاری خداوند را در نظر میگیرند، مطمئن باشید كه از گناه دوری میكنند.
●از نقشتان در این مجموعه راضی هستید؟
لاكانی: بسیار عالی، نقشی كه بسیار خوب درباره آن نوشته و پرداخته و از همه مهمتر، خوب به تصویر كشیده شد، نقشی بسیار پیچیده كه تمامی تاریكیهای مینا لاكانی را به روشنایی رساند.
● روزی چند ساعت بازیگری را مقابل دوربین سهیلزاده تجربه كردید؟
لاكانی: گاهی اوقات به ۱۸ ساعت در روز هم میرسید... تمام این كار، سرشار از خاطره بود، چرا كه تیم آخرین گناه، یك تیم صددرصد حرفهای و البته جوان بود.
گروهی یكدست كه انگیزههای سالم انسانی در آن موج میزد و همه به موفقیت دیگری میاندیشیدند و همه برای بهتر شدن كار میكردند و این یك ایدهآل صددرصد ناب و شگفتانگیز بود.
● بهترین بازیگر زن و مرد ایران؟
لاكانی: نمیتوانم نام ببرم، چون كه همهشان به نوبه خود در نقشهایشان خوب ظاهر میشوند.
●بهترین فیلمی كه دیدهاید، چهطور؟
لاكانی: شاید وقتی دیگر.
●بدترین ساعات زندگی شما، چه زمانهایی هستند؟
لاكانی: شاید بخندید، اما ساعات شلوغی.
●منفورترین آدمهای دنیا؟
لاكانی: آنها كه به شما حسادت میكنند، حتی حاضرند برای منافع خود از روی شما رد شوند.
●دوست داشتنیترین موجود جهان؟
لاكانی: بدون اغراق مادر، مادرم همه چیز من است.
●اهل مطالعه هستید؟
لاكانی: در تنهایی و خلوتم، كتاب بهترین یار و یاورم بوده و است و خواهد بود.
●از چه چیزی واهمه دارید؟
لاكانی: باوركنید، از هیچچیز... هر چه خدا بخواهد.
●باارزشترین چیز دنیا؟
لاكانی: تنها عشق كه گاهی اوقات آدما قدرش را نمیدانند.
● چه خصلت و ویژگی در مینا لاكانی است كه در اولین برخورد به چشم میآید؟
لاكانی: مهربان و دوست داشتنی.
●فوتبال نگاه میكنید؟
لاكانی: بله، تمام بازیهای تیم ملی را اگر در منزل باشم میبینم، همینطور بازیهای استقلال را، چون من طرفدار این تیم آبیپوش هستم.
● از هنر چه درسی در زندگی گرفتهاید؟
لاكانی: درس عشق را آموختم...
●● پگـــاه: من هـــم گناهكـــارم
●بیوگرافی كاملی از خودتان بگویید؟
پگاه: در یازدهم دی ماه سال ۱۳۵۰ در تهران به دنیا آمدم. پدرم كارمند بازنشسته و مادرم خانهدار است. سه خواهر و دو برادر فرزندان خانواده پگاه را تشكیل میدهند. كه من فرزند دوم خانواده هستم. هم در محله شرق تهران (خیابان پیروزی) و هم در محله غرب تهران (خیابان جیحون) زندگی كردم و در حال حاضر هم در غرب تهران زندگی میكنم.
●چه شد كه بازیگر شدید و به این حرفه روی آوردید؟
پگاه: كاملا تصادفی بود؛ در اوایل دهه هفتاد به عنوان دستیار تهیه كننده فعالیت میكردم، در آنجا با <مسعود فروتن> همكاری داشتم، در مجموعهای كه برای شبكه دوم تهیه میكردیم، فروتن به من گفت: فیزیك بدنیات به بازیگری میخورد، بیا مقابل دوربین و همان شد كه در مجموعه <ضلع ششم> در سال ۷۲ به بازیگری روی آوردم و پس از آن مدت ۱۳ سال همچنان ادامه دارد.●یعنی تحصیلات دانشگاهی نداشتید؟
پگاه: نه. بازیگر شدن من تصادفی بود، اما پس از آن دیگر با علاقه وافری این حرفه را ادامه دادم.
● پس از سال ۷۲ در چه فیلمها و سریالهایی بازی كردید؟
پگاه: از كارهای مهم در تلویزیون میتوان به شنهای كنار رودخانه، به سوی زندگی، تفنگ سرپر، شبی از شبها و با من بمان، اشاره كرد. در عرصه سینما هم در فیلمهای این زن حرف نمیزند، چند تار مو، منو ببخش، شبانه، پرونده هاوانا، صحنه جرم، ورود ممنوع و مواجهه، كه این چند تای آخری هنوز پخش نشده است.
● حمیدرضا پگاه برای پگاه شدن چه هزینــــههایی را پرداخــــت كرد و آیــــا از زندگیات راضی هستی؟
پگاه: نه من، بلكه تمامی هنرپیشهها وقت و انرژی خود را صرف میكنند، حال گاهی بیشتر و گاهی كمتر، از زندگیام باید خدا راضی باشد، ما چه كارهایم.
●بـــه نظر خـــودت با كـــدام یك از كارهایت چهره شدی؟
پگاه: كار <حمید لبخنده> با نام <با من بمان> و همچنین <تفنگ سرپر>، فكر كنم این دو كار در چهره شدن من بیشتر نقش داشت.
●به نظر شما مجموعههای تلویزیونی در چند سال اخیر رشد داشته است؟
پگاه: هر چیزی خوبش، خوب است؛ این كه انتظار داشته باشیم، تمام كارهای تولیدی فوقالعاده باشد، انتظار بیهودهای است. از طرفی تعداد شبكهها زیاد است و خوراك، شبكهها كمتر میشود یا به عبارتی بهتر دست زیاد است، سوژه شبیه هم میشود، در ایامی چون محرم، رمضان و نوروز مجموعههای مناسبتی باید در مدت كوتاهی به پخش برسد؛ همین امر باعث میشود كه كارها سرعت بیشتری به خود بگیرد، اما از طرفی شاید سرعت در كار، باعث شود كیفیت، افت كند.
● به طور معمول نقشهایتان مثبتاست، نه منفی؟
پگاه: به نظر من نقش آنچنان مهم نیست، مهم این است كه انتخابت درست باشد.
●راستی صدایتان خیلی زیباست، به كار مجریگری روی میآورید.
پگاه: نظر لطفتان است، خیلیها به من میگویند، حتی پیشنهادهایی هم برای اجرا به عنوان مجری داشتم، اما انتخاب نكردم؛ از طرفی این فرهنگ در ایران جا نیفتاده، اگر بازیگری به مجریگری رو بیاورد میگویند، كه پیشنهاد برای فیلم نداشته است.
● راستی نگفتی چه طور وارد حیطه هنر شدی، البته پیش از بازیگری؟
پگاه: در یك شركت تبلیغاتی كار میكردم، در آنجا به عنوان دستیار تهیهكننده وارد این حیطه شدم و سپس رو به بازیگری آوردم.
●و سپس بازیگری؟
پگاه: از آنجا كه تحصیلات آكادمیك نداشتم، سعی كردم پس از بازیگر شدن، هر طور كه شده به معلومات خود اضافه كنم؛ تمامی كتابهایی كه در مورد سینما به چاپ رسیده را میخواندم، فیلمهای زیادی را دیدم، از طرفی به كلاسهای فن بیان فهیمه راستكار رفتم، همچنین مدتی در كلاسهای <گلاب آدینه> هم شركت جستم و از این طریق بیشتر به معلومات و تجربیات خود اضافه كردم.
● از آخرین گناه بگو؟
پگاه: فیلمنامه ده قسمت حاضر بود كه تصویربرداری آغاز شد. تصویربرداری از ۱۵ تیر كلید خورد و تا بیست مهر در لوكیشنهای مختلفی ادامه یافت.
●شما گناه را به چه تعبیر میكنید؟
پگاه: كاری كه خلاف عرف جامعه باشد، به آن گناه میگویند، به خصوص این كه بخواهی <حقالناس> را از بین ببری، خداوند از حق بندهاش نمیگذرد.
●خودت، آدم گناهكاری هستی؟
پگاه: به طورحتم من هم گناهكارم.
● با بازی در این مجموعه به خودتتان گفتید كه دیگر گناه نكنید.
پگاه: ما هر روز به خودمان میگوییم كه دیگر گناه نكنیم.
● اما میشود یا نه؟
پگاه: آن دیگر به خود فرد بستگی دارد.
●از لحظات سخت <آخرین گناه> بگو؟
پگاه: اغراق نباشد، در این كار مقابل دوربین در هر فیلم و مجموعهای ظاهر شوی، سخت است. آخرین گناه هم از این حیث مستثنی نبود.
● به استانداردهای لازم در بازیگری رسیدهاید؟
پگاه: نه، اما سعی میكنم؛ ضمن این كه بینندگان در مورد اثرهایم باید نظر بدهند.
●حمیـــــدرضـــــا پگــــاه از آن دســـــــت هنرمندانی میباشد كه از حاشیه بیزار است و با این كه سالها در بازیگری است، حاشیه از او دیده نشد، چهطور آدمی هستی؟
پگاه: همین حاشیهها باعث میشود ناخواسته، انسان به ماجراهایی كشیده شود كه او را از هدف اصلی خود دور میكند و این یكی از بزرگترین دشمنان انسان است. از طرفی باید پاسخگوی سئوالاتی باشی كه هیچ علاقهای به آن نداری...
●چرا آنقدر شخصیت آرامی داری؟
پگاه: شاید به نوع تربیت من بستگی داشته... من اصولا از جار و جنجال بیزارم و سعی میكنم از آن دوری كنم، آرامش را به همه چیز ترجیح میدهم.
● بحث را عوض كنیم، دوستان سابـــقت را مــــیبینــــی، بـــه خصــــوصهمكلاسیهایت را؟
پگاه: بله، با تعدادی از آنان هنوز ارتباط دارم.
●بچه بودی، مثل خیلی از بچهها به فوتبال علاقه داشتی؟
پگاه: بله خیلی، همیشه شلوارهایم پاره بود، عشق به فوتبال در وجودم هست، هنوز هم فوتبال را دنبال میكنم. بچه كه بودم دوست داشتم فوتبالیست شوم.
●در سطح باشگاهی چهطور؟
پگاه: در نونهالان راهآهن، در نوجوانان پاس و در جوانان پرسپولیس به عنوان دروازهبان...
●طرفدار كدام بازیكن بودی؟
پگاه: حمید درخشان، الگوی من در فوتبال بود.
●كدام بازی ملی در خاطرهات مانده است؟
پگاه: ایران - استرالیا و ایران - آمریكا هیچگاه از ذهن ایرانیان خارج نمیشود، اما جامجهانی ۱۹۷۸ را كاملا به یاد دارم، به خصوص دیدار فینال آرژانتین و هلند كه آرژانتین قهرمان شد، شاید به همین خاطر طرفدار تیم آرژانتین هستم.
●چه آرزویی برای سینمای ایران داری؟
پگاه: امیدوارم همه تلاش كنند، تا سینمای ایران را به روزهای اوج برسانیم...
●به نظر شما سینمای ایران به استانداردهای لازم رسیده است؟
پگاه: به این پرسش بدون فكر نمیتوان پاسخ داد، اگر درحد خودمان و نسبت به گذشته سینمای ایران بخواهیم آن را مقایسه كنیم، باید بگویم بله، سینمای ایران به پیشرفت قابل ملاحظهای دست یافته است؛ گر چه در عرصه مدیریتی، همچنان با مشكلات مواجه هستیم. در برنامهریزی برای امور فرهنگی همچنان مشكل داریم. اگر برنامهریزی در امر مدیریتی مناسب باشد، میتوانیم به راحتی به تمام خواستههایمان برسیم...
●به نظر شما سینمای ایران از مسیر اصلی خود منحرف نشده است؟
پگاه: نمیشود در مورد این مبحث كلی صحبت كرد.
●كار بعدی؟
پگاه: هنوز تصمیم نگرفتم.
● دوست داری بیشتر در سینما فعالیت كنی یا تلویزیون؟
پگاه: تفاوتی نمیكند، مهم این است كه دو طرف انتخاب صحیحی از یكدیگر داشته باشند، برای مثال اگر یك كارگردان سینمایی از من دعوت میكند، انتخاب او صحیح باشد و هم من، پس از این كه موقعیت را دیدم، انتخاب درستی برای بازی داشته باشم.
پگـــاه: من هـــم گناهكـــارم
●بیوگرافی كاملی از خودتان بگویید؟
پگاه: در یازدهم دی ماه سال ۱۳۵۰ در تهران
منبع : مجله خانواده سبز
ایران مسعود پزشکیان دولت چهاردهم پزشکیان مجلس شورای اسلامی محمدرضا عارف دولت مجلس کابینه دولت چهاردهم اسماعیل هنیه کابینه پزشکیان محمدجواد ظریف
پیاده روی اربعین تهران عراق پلیس تصادف هواشناسی شهرداری تهران سرقت بازنشستگان قتل آموزش و پرورش دستگیری
ایران خودرو خودرو وام قیمت طلا قیمت دلار قیمت خودرو بانک مرکزی برق بازار خودرو بورس بازار سرمایه قیمت سکه
میراث فرهنگی میدان آزادی سینما رهبر انقلاب بیتا فرهی وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامی سینمای ایران تلویزیون کتاب تئاتر موسیقی
وزارت علوم تحقیقات و فناوری آزمون
رژیم صهیونیستی غزه روسیه حماس آمریکا فلسطین جنگ غزه اوکراین حزب الله لبنان دونالد ترامپ طوفان الاقصی ترکیه
پرسپولیس فوتبال ذوب آهن لیگ برتر استقلال لیگ برتر ایران المپیک المپیک 2024 پاریس رئال مادرید لیگ برتر فوتبال ایران مهدی تاج باشگاه پرسپولیس
هوش مصنوعی فناوری سامسونگ ایلان ماسک گوگل تلگرام گوشی ستار هاشمی مریخ روزنامه
فشار خون آلزایمر رژیم غذایی مغز دیابت چاقی افسردگی سلامت پوست