سه شنبه, ۱۱ اردیبهشت, ۱۴۰۳ / 30 April, 2024
مجله ویستا

منش‌های درس آموز


منش‌های درس آموز
ببسم‌الله الرحمن الرحیم ـ و جاء من اقصی المدینه رجل یسعی قال یا قوم اتبعواالمرسلین اتبعوا من لایسئلكم اجراً و هم مهتدون (آیات ۲۱ ـ ۲۰ سوره یاسین)
دكترسحابی تنها متعلق به خانواده نبود. تعلق خاطر او نیز در خانواده خلاصه نمی‌شد. دغدغه اصلی وی را وضعیت مردم فقیر یا دانش‌آموزان محرومی كه نمی‌توانستند آن‌طور كه شایسته آنند به تحصیل بپردازند و یا معلمان زحمتكشی كه امكاناتی نداشتند و یا كسانی كه خدمت می‌كنند ولی راه چاره‌ای ندارند، تشكیل می‌داد. حتی در این سال‌های آخر عمر كه در بستر بیماری افتاده بود، این نگرانی‌ها اشك در چشمانش می‌آورد.
به خاطر دارم در سال‌های آخر دهه شصت كه فقر و نداری بر بعضی اقشار جامعه خیلی فشار می‌آورد و تورم هم زیاد شده بود، شنیده می‌شد و در اخبار و روزنامه‌ها نیز منعكس شده بود كه در برخی مدارس حتی در شمال شهر تهران، دانش‌آموزانی گاه در سر صف بر اثر ضعف و گرسنگی غش می‌كنند! برای ما این خبرها دلیلی می‌شد برای نقد و انتقاد از روش‌های اقتصادی حكومت و یا بحث‌های دیگر، ولی دكترسحابی كمتر اهل حرف بود و به‌دنبال راه‌‌چاره‌ای می‌گشت كه كاری انجام دهد. با نگرانی و منت بسیاری كه از آموزش و پرورش می‌كشید و با بی‌اعتنایی به بدرفتاری‌هایی كه با او می‌شد، سرانجام توانست ترتیب تغذیه مختصری را به هزینه خودش برای یكی دو تا از این مدارس بدهد.
در هر شرایطی بیشترین دغدغه او وضعیت مردم بود. از زمانی كودكی نیز به یاد دارم كه پدرم از طرف وزارت فرهنگ آن روز برای سرپرستی امتحانات استان كرمان به آنجا سفر كرده بود. پس از بازگشت، داستان‌ها نقل می‌كرد از فقر و بی‌چیزی مردم آن دیار. او می‌گفت كه اكثریت مردم در این استان با آردی كه از هسته خرما تهیه می‌شود، نان می‌پزند و زندگی را سپری می‌كنند و یا آن‌كه به چشم خود دیده بود كه در سرمای زمستان، مردم با خاكستر خود را می‌پوشاندند. او از این نیازمندی‌ها و محرومیت‌ها همواره ناراحت و نگران بود و در پی راه‌چاره می‌گشت.
مرحوم دكترسحابی به همراهی مرحوم مهندس بازرگان و آیت‌الله طالقانی، پایه‌گذاران نحله‌ای بودند كه بنده نام آن را "سیاست دینی" می‌گذارم، برخلاف آنچه "دین سیاسی" می‌نامیم. میان این دو مفهوم یعنی "سیاست دینی" و "دین سیاسی" تفاوت بسیار هست.
درون‌مایه "دین سیاسی" برخاسته از "قدرت" است و سیاست. بدین‌جهت كسانی‌كه دین سیاسی دارند، گاه در شرایط خاص و حتی بیشتر اوقات، دینشان تابع سیاست است یا به عبارت بهتر، دینشان تابع "قدرت" است. اما آن كس كه سیاستش دینی است، انگیزه و موتور حركت دهنده‌اش در اعمال و رفتارهای اجتماعی و سیاسی، آموزه‌های دینی و معارف مذهبی اوست. طالقانی، بازرگان و سحابی این‌گونه بودند.
آنان به معنای رایج روز سیاسی نبودند. در سیاست روز، سیاسی‌كاری، زیركی، مصلحت‌اندیشی و منفعت‌نگری هست، اما اینان اهل صراحت و صداقت بودند و كمتر رعایت مصلحت‌ محیط و مد روز را می‌نمودند. آنچه در نظرشان حق بود، در هر شرایطی می‌گفتند در زمان كودكی یا جوانی شاهد بودم، پدرم در همان زمان كه معلم ساده‌ای بود یا زمانی‌كه استاد دانشگاه بود، با مقامات كشوری یا دولتی با شجاعت، بر سر اصولی كه به آن معتقد بود، درگیر می‌شد.
نحله سیاست دینی، خود لوازم و ضروریاتی دارد. یكی از این لوازم و نیازها همان نكته‌ای است كه در آیه صدر این مطلب بیان شده است.
این آیه كه در سوره یاسین است می‌فرماید: "از اقصای شهر، مردی آمد و گفت: "ای قوم از این فرستادگان پیروی كنید" و بعد مرسلین یا فرستادگان را تعریف می‌كند. مرسلین چگونه كسانی هستند؟ اتبعوا من لایسئلكم اجراً و هم مهتدون. "از آن كسانی پیروی كنید كه از شما توقع اجر و پاداشی ندارند و راه‌یافته نیز هستند." آنان در برابر خدماتی كه انجام می‌دهند یا رهبری و راهنمایی‌ای كه می‌كنند، پاداش نمی‌خواهند.
این پاداش خواستن از مردم فقط درخواست حقوق و دستمزد نیست. ممكن است كسی یا كسانی در برابر كارشان، حقوق و دستمزد نگیرند ولی به آن كسانی‌كه تحت هدایت یا حكومت آنان هستند یا از آنان پیروی و تبعیت می‌كنند، هزینه‌هایی را تحمیل كنند تا آنان از قدرت و حكومت خود حفاظت و حراست نمایند یا آن‌كه امنیت و آرامش عده زیادی را كه تحت حكومت آنان هستند، برای حفظ كیان یا حفظ ارزش‌های خودشان یا گروه خودشان بر هم بزنند.
انبیا و فرستادگان این‌گونه نبودند. پیامبران برای حفظ موقعیت خویش، چیزی از جیب مردم یا مصالح و منافع مردم مایه نمی‌گذاشتند. این خود نوعی پاداش نخواستن است.
مرحوم دكترسحابی نیز از چنین اخلاق و منشی بی‌بهره نبود. هیچ‌گاه دوست نداشت به خاطر موقعیت خودش هزینه‌ای را بر كسی تحمیل كند و برعكس، اهل صرفه‌جویی بود و در امورمالی، به‌خصوص جایی كه مربوط به اموال مردم می‌شد. بسیار دقت می‌كرد و حسابرسی می‌نمود. كسانی‌كه به او نزدیك‌تر بودند، می‌دیدند كه ایشان در امورمالی خیلی سختگیری می‌كرد و گاه این حساب و كتاب كشیدن‌ها، موجب ناراحتی افراد می‌شد، به‌طوری‌كه فكر می‌كردند شاید دكترسحابی به آنها اعتماد ندارد. بنده، خود نیز به‌عنوان كسی‌كه در معرض این سختگیری‌ها بودم، گاه ناراحت می‌شدم. اما متوجه بودم كه پدرم به علی(ع) بسیار ارادت داشت، با آن‌كه در ظاهر چیزی نمی‌گفت، دوست داشت از او پیروی كند و به او تشبه جوید. همواره بر این عمل حضرت علی(ع) كه چراغ بیت‌المال را هنگام مذاكره با طلحه و زبیر خاموش نمود، تأسی می‌كرد كه می‌گفت: "جایز ندانستم حتی به اندازه سوخت این چراغ، از خزانه عمومی برای كاری كه مربوط به شما و من است مصرف نمایم!"...
به هرحال یكی از نشانه‌های راه پیامبران و مرسلین همین است كه هزینه‌ای بر دوش پیروان و یا مردم عادی تحت حكومت خود نمی‌گذارند و این خود یك اصل خدشه‌ناپذیر است.
حال اگر شما دیدید كه در جامعه‌ای هزینه‌هایی بر مردم تحمیل می‌شود یا از جیب بیت‌المال و خزانه عمومی ملت و كشور خرج می‌شود، برای این‌كه قدرت و مقام یا موقعیت یك حاكم یا مقامات بلندمرتبه‌ای حفاظت شود یا ارزش‌های عده‌ای خاص بر كرسی نشانده شود، این خود ضد راه انبیا و مرسلین است. چرا كه این افراد كه خود را راهنما و سرپرست جامعه می‌دانند، درمقابل خدمت فرضی خود، هزینه‌هایی را بر آنان تحمیل می‌كنند و اجر و پاداش می‌خواهند، پاداشی بدون رضایت!
امروز ما می‌بینیم كه نهادها یا بنیادهایی بر بیش از ۴۰% ثروت و سرمایه عمومی كشور تسلط دارند.(۱) از همین رو صاحب قدرت بی‌رقیب نیز شده‌اند، ولی به هیچ نهاد رسمی و قانونی از رئیس‌جمهوری تا هیئت تحقیق و تفحص مجلس پاسخگو نیستند، گزارشی نیز از محل درآمدهای هنگفت خود ارائه نمی‌كنند.
درواقع وقتی درصد بسیار بالایی از اقتصاد یك كشور به وسیله چند نهاد یا بنیاد غیرپاسخگو، تحت‌تأثیر قرار می‌گیرد، طبعاً درون اقتصاد كشور، هرج‌ومرج حاكم می‌شود و در طول تاریخ حكومت‌های استبدادی بر این موج هرج‌ومرج سوار شده‌اند. هر روز بر قدرت صاحبان این بنیادها افزوده می‌شود و وقتی كه پاسخگویی و حساب و كتاب وجود نداشته باشد، در درون این نظام، به‌طور طبیعی آنهایی كه دارای قدرت سیاسی یا مالی هستند، بهره‌برداری می‌كنند، بقیه مظلوم‌اند و تحت استثمار و بهره‌كشی قرار می‌گیرند. حاكمیتی كه این هزینه‌ها یا پاداش‌های ناخواسته و بی‌حساب و كتاب یا هرج‌ومرج مالی را برقرار می‌كند و یا می‌پسندد یا در برابر آن تسلیم است، در راه انبیا و مرسلین نمی‌‌تواند باشد.
در مورد مرحوم دكتر سحابی این نكته را تاكید می‌كنم كه او در حساب و كتاب‌های مالی سختگیر و دقیق بود تا آنجا كه گاه موجب كدورت‌هایی در دل دوستان نیز می‌شد. اما خود شاهد بودم كه درون همین سختگیری‌ها در حوزه‌ای كه تحت مدیریت وی بود، نظم و انضباط و پیشرفت برقرار بود. با همین روش‌ها او موفق شده بود در طول زندگی‌اش چند بار از هیچ و از درون امكانات بسیار كم و ناچیز، موسسه یا نهادی را به‌وجود آورد.
ساختمان "یاد"(۲) كه در خیابان غزالی قرار دارد یك نمونه آن است. این ساختمان در سال‌های پیش از انقلاب از درون جماعتی كه آن روز هیچ‌یك ثروتمند نبودند و بیشترشان از استادان دانشگاه و مهندسان بودند، ایجاد شد؛ كه هنوز هم بلندترین و از مستحكم‌ترین ساختمان‌های آن خیابان است.
بنیانگذاران مدرسه كمال در سال ۱۳۳۷ نمونه دیگری از این انضباط مالی و استفاده بهینه از امكانات اندك به‌شمار می‌رود. این مدرسه در تمام امتحانات و مسابقات استان شاگردان اول تحویل می‌داد. به‌خصوص در علوم طبیعی و فیزیك و شیمی.
دكترسحابی بدون آن‌كه ثروتی از میراث یا محل دیگری به او رسیده باشد، با همان امكاناتی كه از استادی خودش به‌دست آورده بود، با همین صرفه‌جویی‌ها و دقت مالی كه داشت، آزمایشگاهی با وسایل بسیار پیشرفته و مجهز تهیه كرد. در رژیم گذشته ـ از آنجا كه مدرسه كمال را از وی گرفته بودند ـ اجازه تأسیس این آزمایشگاه را نیافت. پس از انقلاب در سال‌های دهه شصت و اوایل دهه هفتاد، از مقامات دولتی بسیار درخواست كرد و طی رفت‌وآمدهای پی‌درپی بسیار اصرار ورزید؛ حتی از همین وزارت آموزش‌وپرورش بسیار منت كشید كه "شما اجازه بدهید من مدرسه یا ساختمانی در گوشه‌ای از این شهر بسازم و وسایل این آزمایشگاه را آنجا قرار دهم تا از آن استفاده شود. بیشتر این مدارس دولتی آزمایشگاه ندارند، می‌شود دانش‌آموزان دبیرستانی را با برنامه‌ریزی معین به این آزمایشگاه آورد تا استفاده كنند."
سرانجام پس از سال‌ها این امر مورد پذیرش قرار گرفت ولی متأسفانه سرمایه موجود دیگر كفاف خرید زمین و ساختمان را در مركز شهر نمی‌داد. لذا دكترسحابی به‌دنبال جلب رضایت اداره اوقاف بود.
كه از محل وقف، زمینی را به این آزمایشگاه اختصاص دهند. سرانجام اداره اوقاف نیز موافقت كرد و زمین را در اختیار گذاشت اما مسجد محل شروع به مخالفت نمود و روحانی محل گفت ما اجازه نمی‌دهیم لیبرال‌ها در اینجا كار كنند!
درحقیقت نخواستن پاداش یعنی همین؛ خدمت را انجام بده ولی در پی استقبال مردم نباش، یا در قید آن‌كه از تو حمایت نموده، تشویق نمایند نباش! اصل، خدمت به خلایق است و این از آنجا برمی‌خیزد كه به مردم علاقه داشته باشی و آنان را دوست بداری! این از ‌آموزه‌های "سیاست دینی" است. در سیاست دینی است كه انسان متدین با عشق و ایمانی‌ كه به خدا یا آخرت دارد، دوستدار خلق خدا هم می‌شود. او نیز همصدا با شیخ اجل، سعدی (ره) می‌گوید:
به جهان خرم از آنم كه جهان خرم از اوست
عاشقم بر همه عالم كه همه عالم از اوست
پس به‌دلیل آن‌كه این جهان و این بشر، همگی جلوه‌های جلال پروردگارند، به همه آنها عشق می‌ورزد. مرحوم پدرم این‌گونه انسانی بود. اهل حرف و صحبت هم نبود و بسیار كم سخنرانی می‌كرد، ولی عمل و رفتارش طوری بود كه افراد پیرامون او این علاقه را از حالات وی حس می‌كردند.
باری، دكترسحابی هیچ‌گونه ادعایی در مورد خدماتی كه انجام می‌داد نداشت و هر جا هم كه از او خدمتی برمی‌آمد، بی‌سروصدا و با دقت كامل انجام می‌داد. این برخورد منطقی از خصلت‌های مهم او به‌شمار می‌رفت كه درسی برای نسل امروز است.
ایران ما از برخی گذشتگان خود غارت، خیانت و خودفروشی دیده است و اكنون نیاز به كسانی دارد كه عشق به خدمت داشته و منتظر فرصتی هستند كه از آنان كاری بخواهند و آنان بی‌منت و ادعا آستین‌ها را بالا بزنند.(۳)
عزت‌الله سحابی
پی‌نوشت‌ها:
۱ـ اشاره به آخرین شماره نشریه گفت‌وگو.
۲ـ كلمه "یاد" مخفف عبارت "یازده استاد دانشگاه" است، این استادان در پی نامه‌ای كه در اعتراض به كنسرسیوم نفت نوشتند از دانشگاه اخراج شدند و شركتی به این نام تشكیل دادند.
۳_ فراز آخر این مقاله از مقاله مهندس سحابی در كتاب یادنامه دكترسحابی نقل شده است.
منبع : ماهنامه چشم انداز ایران


همچنین مشاهده کنید