پنجشنبه, ۱۱ بهمن, ۱۴۰۳ / 30 January, 2025
مجله ویستا

سکولاریزم


واژه سکولاریزم در کلمه به معنی امور مادی ،دنیوی وغیر مذهبی گفته اند ولی در مکتبها نظامی است که دارای مشخصه هایی از جمله جدایی دین از دولت ، شکل‌گیری دولت بر اساس ناسیونالیسم ، قانونگذاری طبق خواست بشر ، تأکید به عینی گرایی به جای ذهنی گرایی و حاکمیت علوم تجربی به جای علوم الهی است . که در فارسی جدا انگاری بین دین و دنیا گفته اند . پیشینهٔ این تفکر مغرب زمین است و به دلیل فعل و انفعالات دوره رنسانس این پدیده انجام گرفت . در دوران قرون وسطی مسیحیت به عنوان یک دین اخلاقی و کاملاً معنوی و عرفانی ظهورکرد. با وجود این مسیحیت علاوه بر فقدان اصول راسخ و متقن اعتقادی و ایمانی ، فاقد دو عنصر اساسی دیگر بود :
الف) مسیحیت برنامهٔ منظم و فراگیری برای زندگی فردی ، اجتماعی ، فرهنگی و سیاسی جوامع بشری نداشت .
ب) مسیحیت از قوانینی که دخالت مستقیم در امور سیاسی را برای کلیسا توجیه کند بی بهره بوده بلکه بر عکس متون مقدس مسیحی شدیداً با برنامه های اجتماعی و سیاسی معارض بودند .در قرون وسطی امپراتوری و پادشاهان و در نهایت فئودالهای منطقه روم بودند که نقش تعیین کننده‌ای درتحولات فرهنگی ، سیاسی و اجتماعی برخوردار بودند . در این ما بین کلیسا و دین مسیحیت به حکام نقش مشروعیت می داد تا کارهای آنها دینی قلمداد شود پس این رویدادها باعث شد که مردم نواقص مذهب و عملکرد روحانیان را به حساب دین بگذارند.در سده های نفوذ کلیسا در غرب ، کلیسا در دو بعد علمی و عملی بر خلاف جهت فطرت الهی انسان گام برداشت . اربابان کلیسا به کتاب مقدس مسیحیت قداست می بخشیدند در صورتی که تعالیم آن ساخته و پرداخته انسان بود و راهی به سوی وحی نداشت و علاوه این دین با علوم حسی نوظهوری که هر روز در حال گسترش و توسعه بود در تعارض جدی قرار می گرفت .فرهنگ دین گریزی تا آنجا اوج گرفت که وقتی نوبت به نیچه رسید با اعلام این مطلب که «خدا مرده است» ، مرگ خدای مسیحیت را اعلام کرد و یا لاپلاس آنقدر به علوم تجربی مغرور گردید که اظهار داشت هیچ نیازی به فرض وجود خدا نمی باشد چرا که طبیعت توسط قوانین مکانیکی اداره می شود . نکته قابل توجه در این زمینه آن است که در این شرایط حساس هیچ فعالیت از ارباب کلیسا مشاهده نمی‌شد بلکه مواضع آنها صرفاً به تدافع و انفعال و تهدید دانشمندان خلاصه گردید . حتی گالیله را به دلیل کشفیات علمی به مرگ محکوم نمودند و یگانه شانس نجاتش از مرگ دوست کشیش وی بود که او را به توبه واداشت .
با وجود نارسایی تعالیم انجیل و مسیحیت و پیدایش نهضت اصلاح دینی (رفورمیسم)، نویسندگان زمینه مساعد رشد سکولاریزم را تشخیص دادند.مارتین لوتر (۱۵۴۶-۱۴۸۳ م) از پیشگامان این حرکت بود. وی با هدف اصلاح دینی و برقراری انضباط در کلیسا دیدگاههای جدیدی دربارهٔ مسیحیت ارائه کرد. جدایی دین از سیاست از جمله اصول مورد نظر وی بود . لوتر اظهار داشت پادشاهان قدرت خود را مستقیماً از خدا می گیرند و وظیفه کلیسا فقط پرداختن به امور معنوی و روحی است .مکتب سکولاریزم دین را کاملاً رد نمی کند بلکه قائل به جدایی دین از زندگی اجتماعی است و آن را فقط منحصر به ارتباط انسان با خدا می داند و چیزی است که با جوهرهٔ دین اسلام و حتی تمام ادیان حقهٔ الهی ناسازگار است ، زیرا تمام ادیان در حقیقت اسلام هستند و بر اساس مقتضیات زمان ،تحریفات صورت گرفته است و پیشرفت تفکرات اسلامی که به دست ما است کامل ترین آنهاست .
حضرت ابراهیم و اسماعیل هنگامی که کعبه را بنا می کردند ، دعا کردند : « وَ اجْعَلْنَا مُسْلِمَینِ لَکَ وَ مِن ذُرِّیَّتِنا اُمَّهًٔ مُسْلِمَهًٔ لَکَ‌»، ویا حضرت یعقوب به فرزندانش وصیت کرد : « فَلا تَموتُنَّ اِلّا وَ اَنْتُم مُسْلِمون » . جوهرهٔ تمام ادیان یکی است و همهٔ آنها می خواهند به تمام فعالیتهای بشری رنگ خدایی بدهند : «‌صِبْغَهَٔ اللّهِ وَ مَن اَحسَنُ مِنَ اللّهِ صِبْغَهًٔ »، پس دین منحصر به کار خاص یا رفتار خاصی نمی شود بلکه تمام فعالیتهای بشری را در بر می گیرد و از همین رو امور فردی ، اجتماعی ، اقتصادی ، سیاسی و غیره را شامل می شود . جا دارد مطلع باشیم که سکولاریزم دارای این گرایش است که در واقع دین پدیده‌ای ادبی و خیال پردازانه ، و دین دار را همانند شاعری می داند که اشیائی را تخیل می کند همان که خود می خواهد رفتار می نماید و ممکن است در اثر تخیلاتش گاهی گریه کند و گاهی بخندد و حتی خود را بزند . در نتیجه امور به ذوق و سلایق مردم واگذار شده و هر کس هر طور که می خواهد خیال پردازی میکند.

عباس تیموری آسیفچی
منبع : هفته نامه فصل نو