چهارشنبه, ۱۷ بهمن, ۱۴۰۳ / 5 February, 2025
مجله ویستا
صنعت خودرو جهانی زاییده شده و جهانی میماند
دکترطلایی سفیر ایران در ژاپن است و پیش از آن هم سفیر ایران در کره بود. وی با جمعی از مسؤولان بلندپایه کشور از نمایشگاه خودرو و قطعه مشهد بازدید میکرد که خبرنگار نشریه اندیشهگستر [محمدایمان آتشی] از وی وقتی برای مصاحبه خواست؛ بهخصوص که او در سالهای ۱۳۷۹ و ۱۳۸۰ سخنرانیهایی در ساپکو در زمینه صنعت خودرو ایراد کرده بود و این نشان میداد به این صنعت علاقه دارد. هر چند برنامه وی بسیار فشرده بود اما نیم ساعت پیش از آغاز جلسه سفرای ایران در اتاق بازرگانی فرصتی پیدا کردیم و با شتاب چند سؤال در زمینه صنعت خودرو از او پرسیدیم. هرچند فرصت بسیار کوتاه بود و شتاب زیادی در پرسش و پاسخ وجود داشت اما نتیجه آن بسیار خوب از آب درآمد و نکاتی در سخنان وی هست که ارزش تأمل را دارد. هر چه به آخر گفتوگو نزدیکتر میشدیم، یک نکته بسیار برجسته توجهمان را بیشتر جلب میکرد؛ با آنکه از قبل نمیدانست چه سؤالهایی از او میپرسیم، گویی به آن سوالها سالها فکر کرده بود و از قبل جوابی برای آن آماده داشت. ابتدای مصاحبه کمی کلیگویی است اما به انتها که نزدیک میشویم اذعان میکنیم این مرد، بیدلیل به عنوان سفیر ایران در ژاپن انتخاب نشده است.
دکتر طلایی فارغالتحصیل اقتصاد است. نیمی از سابقه کاری خود را در سازمان مدیریت و برنامهریزی سپری کرده (۱۵سال) و دبیر ستاد برنامه کشور، مسؤول بنگاههای اقتصادی جمهوری اسلامی ایران و مسؤول دبیرخانه شورای عالی مناطق آزاد تجاری بوده و در مشاغل دیگر نیز تا سطح سرپرستی معاونت خدمت کرده است و نیمی دیگر از سوابق کاریاش را (که قریب ۱۵ سال است) در وزارت امور خارجه گذرانده است. او از سال ۱۳۷۰ از کشور ایتالیا شروع کرد، بعد سفیر کره شد و اکنون سفیر ژاپن است. دستیار ویژه وزیر خارجه و مشاور اروپا-امریکای وزارت امور خارجه نیز هست. ماحصل این گفتوگو را میخوانید:
▪ آیا سرنوشت صنعت خودروی ایران از نظر شما ختم به خیر میشود؟ دیدگاه روشنی برای آینده این صنعت وجود دارد یا باید آن را بوسید و کنار گذاشت؟
ـ من برداشت خودم را عرض میکنم، در جهانی که ما زندگی میکنیم، روندهای صنعتی به تدریج ویژگیهایی پیدا میکنند و قاعدتاً نمیتوان در مورد هیچ مقوله یا زیرصنعتی در ایران، مستقل از این روندها و ویژگیهای آن قضاوت کرد. یکی از روندهای چیره و فراگیری که امروزه تقریباً در تمام صنایع مشاهده میشود، آماده شدن برای تغییرات بنیانی در تکنولوژی، تغییرات اساسی در تقاضا و همچنین روبهرو شدن با "تازه به دوران رسیدههای" صنعتی است. برای مثال روباتیک شدن خطوط تولید دلیل دارد. مدیران، برنامهریزان و استراتژیستهای صنعتی به این جمعبندی رسیدهاند که خطوط تولید کلاسیک دیگر جوابگوی نیازهای امروز نیست. ما تا به حال فکر میکردیم استفاده از روبات در خطوط تولید فقط باعث تسریع کارها و بالا رفتن دقت و کاهش هزینههای تولید میشود اما امروز معلوم شده که افقهای نوینی در نگرش و استراتژیها پدید آمده است؛ شرکتها خطوط خود را روباتیک میکنند چون میخواهند نوع برنامهریزی متعارف و کلاسیک را کنار بگذارند.
▪ منظورتان از برنامهریزیهای متعارف چیست؟
ـ برنامهریزیهایی که در آن ابتدا یکسری از اهداف تعریف میشوند و برای رسیدن به آن اهداف، استراتژی، تاکتیک و سیاستگذاری مشخصی اتخاذ میشود و بعد از آن به تجهیز منابع میپردازید سپس به کمک نیروی انسانی، مواد اولیه و ماشینآلات به اهداف خود میرسید. امروز این نوع نگرش به گذشته پیوسته و وقتی مدیران شرکتی به نصب روبات در خطوط خود اقدام میکنند به این دلیل است که میدانند نمیتوانند از قبل هدفگذاری کنند. روباتها به شما اجازه میدهند که برنامهریزی معکوس را به کار بگیرید. یک دهه است که من بر این نکته تأکید کردهام. امروزه صنعتگران مجبورند ظرفیت معینی ایجاد کنند و با آن اهداف کاملاًً متغیر و متفاوت را پوشش بدهند، یعنی برعکس گذشته که روال به ترتیب هدف- برنامهریزی- تجهیز بود، امروزه معکوس شده و باید تجهیز- برنامهریزی- هدف مدنظر قرار گیرد. از این نظر خطوط روباتیک شاهکارند. به این ترتیب وقتی خطوط به روباتها مجهز میشوند امروز میتوانید براساس نیاز و خواسته بازار، فلان نوع خودرو را تولید کنید. فردا با تغییر نرمافزارها میتوانید به نیازهای بازار منعطف پاسخ دهید. آنچه من در صنایع کشورهای پیشرفته میبینم، افزایش این انعطافپذیری در برابر خواستههای بازار است. صنایع خودروسازی از گذشته به سمت این انعطافپذیری رفتهاند اما الآن در اوج این قضایا هستند. روز به روز هم در آن متکاملتر میشوند.
روند بعدی که در صنایع خودروسازی دنیا مشاهده میشود، ایجاد "سازمان صنعتی" برای خودروست. تا به حال بحث و جدلهای زیادی صورت گرفته که آیا مونتاژ کنیم و برای آن صنایع اقماری کوچک و بزرگ تشکیل دهیم. الان روندها تفاوت چشمگیری پیدا کرده و این نوع نگرش به شدت در حال تحول و تغییر است. امروزه در ژاپن، بسیاری از قطعهسازان برای آینده دورخیز میکنند؛ آیندهای که در آن خودروسازان محصولات کاملاً سفارشی تولید میکنند و خودروهای آنان براساس خواست تکتک مشتریان، متفاوت و متغیر است. اکنون قطعهسازان دنیا چنان متحول شدهاند که به دلیل تحقیق و توسعه بسیار قوی میتوانند گزینههای بسیار متنوعی در اختیار خودروسازان قرار دهند که در نتیجه حق انتخاب مشتری بهشدت افزایش پیدا میکند. دیگر اینگونه نیست که یک صنعت مادر مثل خودروساز به قطعهسازان مأموریت بدهد و آنان مجبور باشند از یک نقشه ثابت و مشخص تبعیت کنند. اگر بخواهید صنایع خودروی ایران را با این روندها مقایسه کنید و ببینید در چه جایگاهی ایستاده و چه افقی در پیش دارد، فکر میکنم باید با همه این معیارها و شاخصها آن را بسنجید. آیا مدیران خودروسازی در ایران به سمت انعطاف پذیری پیش میروند؟
▪ این روزها هم که بحثی در مورد ادغام خودروسازان مطرح شده...
ـ سوال اینجاست، وقتی درمورد ادغام صحبت میکنیم آیا در پاسخ به روندهای موجود در صنایع خودروسازی دنیاست و انعطافپذیری ما را بالا میبرد؟ به نظر من قبل از هر اقدامی باید عوامل مختلف و ظرفیتهای مدیریتی را بهدرستی بشناسیم.کسی که میخواهد این کار را انجام دهد باید بداند مشکلات مدیریتی حادتری گریبانگیر صنایع خودروسازی میشود. با ادغام، مسائل تسهیل نمیشوند، ممکن است منابع و امکانات شما زیاد شوند اما بهطورقطع مسائل مدیریتی جدیتر و حادتر میشوند. من نمیدانم کسانی که پیشنهاد ادغام را مطرح کردهاند، در چه شرایطی هستند اما اگر قرار به قضاوت باشد باید همه ابعاد موجود موردتوجه قرار گیرد. با حضور چین در عرصه خودروسازی، رقابتها هم فشردهتر و هم تعیینکنندهتر شده است.
▪ برداشت خودتان چیست؟
ـ باید وسیعتر، بنیانیتر و فراتر از سطح ملی به موضوع نگاه کنیم. اگر واقعاً در صنعت خودروی ما توانایی ادغام فراهم شده است و میتواند حتی خودروسازان بیرونی را هم بپذیرد، این ادغامها میتواند به منعطف شدن و ماندگاری آن کمک کند. وقتی تولید افزایش مییابد باید راههای نفوذی برای عرضه آن در ورای مرزهای ایران هم فراهم بیاید. زمانی که تولید انبوه از حد تقاضای داخلی بیشتر شود، دیگر نمیتوان روی بازارهای سنتی تکیه کرد؛ حتماً باید با خودروسازان بزرگتر و بازیگران اصلی عرصههای بینالمللی همکاری کرد. همه اینها مستلزم تحول توانمندیهای مدیریتی است.
▪ ما که در خودروی تندر ۹۰ امتحان خود را خوب پس ندادیم.
ـ ببینید، تفکری که پشت پلتفرم مشترک و تولید ال ۹۰ [تندر ۹۰] بود، با بحث ادغامی که امروز مطرح میشود متفاوت است. زمانی که پروژه ال۹۰ تعریف شد قرار بود نیاز اجتماع به خودروی ارزان، بادوام و مستحکم را تأمین کند و اصلاً بهعنوان جایگزین پیکان به آن فکر شده بود و قرار بود با هزینههایی تولید شود که با قدرت خرید مردم همخوانی داشته باشد. من فکر میکنم کسانی که به پلتفرم ال ۹۰ فکر میکردند تصمیم نداشتند از آن بهعنوان base [پایه] خودرویی استفاده شود که کارهای بسیار بزرگی بکند و در سطح بینالمللی یا حتی در برابر خودروسازان بینالمللی عرضاندام کند. الان هم که بحث ادغامها پیش آمده، حتماً منظور این نیست که با همین کلاس و با همین چارچوب وارد عرصه صادرات شویم. در حال حاضر در بازار خودروی ایران، سمبلهایی از صنعت خودروی جهانی (هر چند که از نوع تاپ و بالای آن نیست) وارد شدهاند، خودروهای جدید کمپانیهای نیسان، تویوتا، ب.ام.و همگی state of the art (آخرین مدل یا آخرین سیستم) هستند، اگر قرار است با ادغام دو شرکت ایرانخودرو و سایپا تحولی ایجاد شود، دیگر نمیتوان به خودروهایی که در حال حاضر تولید میشوند بسنده کرد چون به هر حال ذائقه مردم با خودروهای خودروسازان جهانی آشنا شده است. اگر دورنمای رسیدن به خودروی قابلرقابت با صنعت خودروی جهان در ذهن ماست، لزوماً با ادغام دو شرکت چنین دورنمایی حاصل نمیشود؛ شاید کمی کاراتر از خودروهای کنونی خودرویی با تیپ و کلاس کمی بالاتر عرضه شود اما از آن اصالتی که باید برای صنعت خودرو قائل باشید، فاصله میگیرید. برداشت من این است که صنعت خودرو جهانی زاییده شده و جهانی میماند؛ نه آن که دارد جهانی میشود. صنعت خودرو تنها صنعتی است که جهانی زاییده شده و اگر قرار باشد افقهای روشنتری داشته باشد باید در همین چارچوب باشد ؛ با توجه به پیچیدگیهایی که جهان امروز با آن روبه روست.
▪ گرفتاری و مشکلات صنعت خودروی ایران را در مقایسه با خودروسازان کرهای و ژاپنی در چه میبینید؟ مدیریت؟ تکنولوژی؟
ـ ما عادت داریم با توجه به نوع شناختی که از یک کشور داریم، یکی از ابعاد آن را مورد بحث و بررسی قرار دهیم. برای مثال وقتی کسی از ژاپن دیدن میکند، از نظم و انضباط حرف میزند. تا از او در مورد ژاپن میپرسید میگوید: "نمیدانی چه نظم آهنینی در آنجا حاکم است". معمولاً نظم و مدیریت اجتماعی به نظر هر بینندهای در ژاپن جلوه میکند، برای همین روی آنها تأکید بیشتری میشود. کسی هم که وارد کرهجنوبی میشود به احتمال زیاد صنعت خودرو توجهش را جلب میکند و میگوید "کرهایها خودروساز شدهاند" ولی واقعیت این است که صنعتی شدن یک پروسه ( فرایند) بسیار عمیق با ابعاد جامع است. وقتی ویژگیهای کشوری را در فرایند صنعتی شدن مطالعه میکنید، میبینید روی یک سکوی قدرتمند فرهنگی سوار است که به آن "فرهنگ صنعتی" میگویند. یعنی کرهایها فقط خودروساز نیستند، فولادسازان قَدَری هم هستند؛ کرهای در کشاورزی هم تدابیر محکمی با ملاحظات امنیتی آن اندیشیده است؛ کرهای همزمان در الکترونیک هم حرفی برای گفتن دارد و سالانه ۷۵ میلیون تن سیمان هم تولید میکند. به بیان کلیتر، کره در فرایند صنعتی شدن تدابیری اندیشیده که به پایداری یا ظرفیت استمرار (ماندگاری) (sustainability) برسد. مثال دیگر را از ژاپن عنوان میکنم چون در آن کار میکنم. ژاپن از لحاظ منابع طبیعی بسیار ضعیف است، از نظر مدنی هم همین طور؛ تقریباً هیچ منبع انرژی ندارد، سرزمین آن هم بسیار محدود است و اساساً اجازه کارهای بزرگ را نمیدهد اما در ۵۰ سال گذشته "خردی" بر این کشور حاکم بوده که امروزه آن را به معدنیترین کشور جهان تبدیل کرده است. وقتی از فرد صحبت میکنم، از ظرفیت انتخابهای بزرگ و عقل جمعی صحبت میکنم. یک ملت میتواند روی باورهایی با ابعاد داخلی یا خارجی به اجماع برسد. مهم این است که نخبگان نشسته پشت فرمان یک سیستم بدانند به کدام سمت حرکت میکنند. اجماع لازم هم به آنان اجازه بدهد که توانمندیها و پتانسیلها را دور هم جمع کنند و گام اصلی را به سوی هدف بردارند. ژاپن به مدت ۴۵ سال، ۱۱۰ تن فولاد در سال تولید و مصرف کرده است. وقتی در توکیو حرکت میکنید، شهری فولادی میبینید؛ در خیابانها، پلها و ساختمانها به حد افراط از فولاد استفاده شده است. شاید اگر قرار بود براساس مزیتهای نسبی سنجیده شود، رفتن به سمت تولید فولاد، منطقی و مقرون به صرفه نبود چون ژاپن منابع و معادن لازم را نداشته و از استرالیا و سایر کشورها چندین میلیون تن سنگ آهن وارد کرده است. چنین رویهای نمیتواند اقتصادی تلقی شود. از لحاظ علم اقتصاد، این کار غلط است. بدون اغراق باید گفت ژاپن یکی از گرانترین الگوهای توسعه را انتخاب کرده اما به دلیل آن "خرد"، امروز معدنیترین کشور جهان است. تمام پیشبینیها نشان میدهد که از سال ۲۰۱۰ به بعد، احتمالاً هزینه بازیافت فولاد از هزینه تولید مستقیم آن بهشدت ارزانتر است. ژاپنیها از سال ۲۰۱۰ کار نوسازی را آغاز میکنند. چرا ژاپن دست به چنین سرمایهگذاری گرانی زده؟ چون آن "خرد" حاکم بر کشور نیاز به رقابتپذیری امروز را میدید. ژاپن امروز اصلاً به رشدهای بالای ۲ درصد نیازی ندارد. ژاپن زمانی که میتوانست رشدهای بالا را انتخاب کند، گرانترین الگو را برگزید و اکنون که رشدهای بالا ممکن نیست و بلوغ صنعتی حادث شده، دیگر به این رشد بالا نیازی ندارد و با هزینههای بسیار پایین و رقابتی تولید میکند. دلیل آن این است که در ۵۰ سال گذشته، خرد حاکم الگویی را انتخاب کرده است تا جوابگوی نیازهای آتی کشور باشد، یعنی گرانترین رویکرد توسعه را برگزیده تا وقتی نیاز دارد اقتصادیتر عمل کند، دستش باز باشد. این خود یکی از ویژگیهای طرز تفکری است که به ماندگاری و استمرار فرایند توسعه میاندیشد.
در نظام آزاد، سه شیوه شناخته شده وجود دارد: نظامهای انگلوساکسون، سوسیال دموکرات (از نوع آلمانی و فرانسوی) و سرمایهداری شرقی (کنفوسیوسی). تفاوت بین یک نظام سرمایهداری شرقی با نظام انگلوساکسون ابعاد مختلف فرهنگی، سیاسی اقتصادی و غیره دارد؛ البته تشابههایی هم هست. برای مثال ژاپن در الگوی توسعه، به هیچوجه impatient capital (سرمایه ناآرام) را نپذیرفت. به محض آنکه خرد این کشور مجبور به تصمیمگیری میشود باید به این سؤال جواب دهد که توسعه را روی چه اساسی ایجاد میکنید؟ در نظام انگلوساکسون توسعه بر بورس استوار است و در نظام ژاپنی بر بانک. چرا انگلوساکسونها این رویکرد را انتخاب کردهاند؟ چون میخواهند اگر کسی اشتباهی کرد بیدرنگ او را تنبیه کنند. این رویکرد با ذائقه امریکا و انگلیس خیلی موافق است چون از پیشقراولان توسعه صنعتی بودهاند اما برای کشوری مثل ژاپن که میخواست برنامههای توسعه را در شرایط دشوار بهخصوص بعد از جنگ و با هزینههای گزاف انجام دهد، سرمایههای ناآرام به التیام زخمش کمک نمیکرد. خود ژاپن در آن شرایط دشوار انتخابی را انجام میدهد که امروز نتیجه آن را میبینیم. بعد هم نهادهای لازم برای این فرایند را ایجاد میکند و آنان را محترم میشمارد. برداشت من این است: چون آن "خرد" وجود دارد، بسیاری از دعواهایی که در بستر توسعه وجود دارند، با این رویکرد اصلاً شکل نمیگیرند. گروهی هستند که بهخوبی میدانند سیستم را به کجا میبرند و در نهایت با اجماعی که دارند، ایدهها و آرمانهایشان محقق میشود. نکته مهم در رشد و توسعه، استمرار و ماندگاری آن است. در چنین رویکردی، دعوای دولت و بازار اصلاً مطرح نیست، دعوای بین صنایع یا اختلاف گذشته و آینده هم مطرح نیست؛ در این رویکرد دولت و بازار، صنایع مختلف و حتی آینده و گذشته یکپارچه است، ظرفیت سیستم هم به قدری بالاست که کلیت کار را در اختیار دارد و گامهای مؤثر را برمیدارد.
▪ مهمترین ویژگی این رویکرد چیست؟
ـ برنامهپذیر بودن. برای آنکه روشنتر بگوییم، مثالی میزنم. یک زمانی سوار یک کشتی VLCC شدم؛ کشتیهایی که دو جدارهاند و قابلیت حمل ۳۰۰ هزار تن بار را دارند و ۵/۲ میلیون بشکه نفت را حمل میکنند. وقتی روی کشتی قرار میگیرید، نمیتوانید ابتدا و انتهای آن را بهخوبی تشخیص دهید. کاپیتان کشتی از من دعوت کرد به اتاقش بروم و در جریان آزمایشهای نهایی این کشتی کرهای قرار بگیرم. اتاق کاپیتان، اتاقی نبود که انتظار داشتم! فکر میکردم تجهیزات خیلی پیشرفتهای دارد اما اصلا اینطور نبود. وقتی کشتی وارد اقیانوس شد، موجهای سنگین به بدنه آن برخورد میکرد اما تو گویی اصلاً موجی در کار نیست. آنقدر سنگین و باوقار حرکت میکرد که تلاطمی حس نمیشد. کاپیتان کشتی میگفت VLCCها ابرقدرتهای ما هستند. در همان اتاق کاپیتان کشتی درسی آموختم. کاپیتان به من گفت: مهم نیست در چه محیطی حرکت میکنی، مهم نیست که چه کسانی این کشتی را طراحی کردهاند. بعد هم تلفن را برداشت و دستور داد: نیم درجه به چپ. غول ۳۰۰ هزار تنی، بهآرامی واکنش نشان داد؛ بدون آنکه لرزش یا تلاطمی حس شود. برنامهپذیری یعنی این! این سیستمها علاوه بر ماندگاری، فرمانپذیر و برنامهپذیرند. کسی که آن را هدایت میکند، دستور میدهد نیم درجه به چپ و بهرغم آن عظمت و سنگینی، به چپ تغییر مسیر میدهد.
▪ مکانسیم از مفاهیمی است که در حوزه اقتصادی، زیاد به کار میرود. برای ملموستر شدن این مفهوم به این مثال توجه کنید. اگر یک قطره آب را درون یک حوض کوچک بچکانید، میبینید دوایر متحدالمرکزی شکل میگیرند و به تدریج از مرکز فاصله میگیرند و به جلو میروند تا به بدنه حوض برخورد میکنند، آنوقت دوباره برمیگردند و اثرات متقابل روی امواج یا دوایری میگذارند که هنوز به بدنه حوض نرسیدهاند و تداخل به وجود میآید. در اقتصاد هم چنین مکانیسمهایی وجود دارد. در اینجا دو سؤال جدی مطرح است: آیا شما میتوانید مکانیسم دلخواه خود را به وجود آورید؟ سؤال دوم این است که اگر مکانیسم دلخواهتان را ایجاد کردید، آیا میتوانید هر وقت خواستید آن را متوقف کنید؟
ـ تا آنجا که من با مفاهیم و ادبیات اقتصادی آشنا شده و تجربه کردهام، جواب هر دو مشروط و به شدت منفی است. هر چقدر به جهان در حال توسعه نزدیک میشوید، مکانیسمها به دلخواه شما ایجاد نمیشوند و هر قدر در ساختارهای توسعه نیافته، در ساختن جدیتر میشوید، مکانیسمهای ایجادشده به دلخواه شما متوقف نمیشوند. بنابراین در اقتصاد جهان در حال توسعه، تنها توصیهای که میتوان برای توسعه کرد این است: شما را به عیسی مسیح قسم، شما را به خدا قسم چندبار فکر کنید! چندبار فکر کنید! چون مکانیسمها حساس هستند. از آنجا که برنامهپذیری سیستمها با نارساییهای زیادی روبهرو هستند، سیستمها خیلی راحت برنامه نمیپذیرند و در مسیر دلخواه شما حرکت نمیکنند. شرط اصلی ماندگاری، شناخت مکانیسمهایی است که گذشته را به آینده پیوند میدهند. در کشوری مثل کره که به توسعهیافتگی نزدیک شده و من از نزدیک آن را مشاهده کردهام، در کارخانه کشتیسازی آن در روز افتتاح برش فولاد و جشن برش فولاد، کارگران و سرکارگران با ادای احترامی شبیه به احترام نظامی در مقابل این فولادها میایستند و سرکارگر سوگندنامه را میخواند. در آن سوگندنامه این جملات وجود دارد: سوگند میخوریم که در زمان برنامهریزی شده، کشتی حاصل از این برش فولاد را به دل دریا بسپاریم. سوگند میخوریم با کیفیت در خور شأن تو (فولاد) کشتی را به دریا بسپاریم.
▪ یعنی کرهای به کیفیت و به زمان سوگند میخورد. در نهایت وقتی خوب نگاه میکنید، میبینید آن سیستم توانایی لازم را دارد که این سوگند را محقق کند.
ـ من نمیخواهم از سیستمهای حاکم بر کشورهایی مثل کره یا ژاپن تمجید کنم، شما سؤال کردید و من ویژگیهای آن را برایتان شرح میدهم. یک ویژگی دیگر هم برای توسعه لازم است. به مجرد آن که ویژگیهای گفتهشده در کنار هم جمع شدند، شوک خارجی روی سیستم کمتر تأثیر میگذارد. توسعه هیچ چیز جز مدیریت مطلوب شوکهای خارجی وارده به ساختار اقتصادی نیست. توسعه هیچ چیز جز کنترل و نظارت ویژگی ماندگاری نیست.
در تحلیل نهایی، توسعه چیزی نیست جز برنامهپذیر کردن سیستم یا نظام. ببینید، من اصلاً منظورم این نیست که برنامهریزی داشته باشیم. منظورم این است که توانایی لازم را در خود یا سیستم یا نظام خودمان ایجاد کنیم تا از عهده فرمانپذیری برآید.
ممکن است اقتصادی آزاد باشد اما در یک شرایط زمانی خاص نتوانید برنامه متعارفی را در آن اعمال کنید اما سیستم شما باید چنان درکی از آن شرایط داشته باشد که بدون پیشبینی قبلی بتواند تغییرات را بپذیرد. در ژاپن جملهای از کنفوسیوس خیلی معروف شده است؛ میگوید: "تکرار بکارید، عادت برداشت کنید، عادت بیفشانید، فرهنگ درو کنید."
در چنین نظامهایی که درمورد آنها صحبت میکنیم، تردید نکنید اقتصاد، یک محصول فرهنگی است. توسعه و صنعتی شدن هم همین طور. بنیاد همه آنها روی فرهنگ است. فرهنگ اجازه میدهد که یک سیستم برنامهپذیر باشد و ماندگاری سیستم را از طریق مکانیسمهای آن استمرار ببخشد.
▪ برای جوانان امروز که نسبت به نسل قبل کمتر سختکوشی به خرج میدهند، چه توصیهای دارید؟ رمز موفقیت را در چه میدانید؟
ـ رمز و راز موفقیت جوانان هیچ تفاوتی با رمز و راز موفقیت ملی ندارد. رمز اول توسعه، داشتن سواد عمومی است. روشنتر بگویم ممکن است ۱۰۰ نفر با درجه دکتری هم داشته باشیم اما حرف هم را نفهمند ولی سواد عمومی وضعیتی است که مردم حرف همدیگر را میفهمند. این جمله زیبا ازکافکاست: "در تمام طول تاریخ، چالهها با هر عمقی نتوانستند همدیگر را ببینند؛ چه برسد به آن که همدیگر را تحمل کنند اما ارتفاعات مستقل از اندازه و تناسبشان هم یکدیگر را میبینند و هم یکدیگر را تحمل میکنند"؛ اگر کسی نتوانست دیگری را تحمل کند، قبل از هر چیز باید به این شک کند که "چاله" است. دومین راز در توسعه، داشتن حداقلهایی از تعادل اجتماعی است. برای موفقیت باید آدم متعادلی باشید. راز سوم این است که فرد باید خوب بداند میخواهد به کجا برسد. آلیس در سرزمین عجایب گم شده بود، سرش را بالا گرفت ببیند تا تاریکی هوا چقدر مانده است. در چهارراهی گربهای را بالای درخت دید و راهنمایی خواست که از کدام راه برود. گربه در پاسخ میپرسد قرار است به کجا برسد. خوب آلیس گم شده بود، میخواست قبل از تاریکی هوا به جایی برسد. گربه هم در جواب گفت این که خیلی دشوار نیست؛ اگر قرار نیست به جای مشخصی برود، زیاد هم مهم نیست که از کدام راه برود؛ کافی است تند برود. از آن تاریخ به بعد شرط توسعه این شد که قبل از گام گذاشتن در مسیر بدانید قرار است به کجا برسید. چهارمین راز هم "درستی" است. کسی که بنیانهای فکری خود را روی "سلامت" نگذارد و تعهدات اخلاقی برای خودش قائل نباشد، ممکن است در کوتاهمدت به جایی برسد و در کوچه پسکوچهها راهش را پیدا کند اما در شاهراهها گم میشود.
تلاش برای کسب شایستگی هم چند مرحله دارد: تسلط بر دانش، آزمودن دانش در بوته تجربه و افزایش توانایی. کسی که نابیناست تواناییهای زیادی دارد اما او را نباید برای رانندگی در نظر گرفت. البته ایمان و اعتقاد به خدا پیشفرض همه این رازهای موفقیت است. اوست که جهت میدهد.
▪ شما از کودکی فکر میکردید روزی سفیر بشوید؟ خودمانیتر بپرسیم، آب شما را به اینجا کشاند یا شنا کردید و به اینجا رسیدید؟
تفکر من با آنچه شما مطرح کردید از همان گذشته متفاوت بود. تفکر من کاملاً روشن بود. حکایت کار من، حکایت کار ذیحسابان است. میدانید یک ذیحساب در نظام مالی چهکار میکند؟
ـ اگر بخواهم کمی محسوستر بگویم، من فکر میکنم حکایت کار همه ما باید حکایت کار یک فرمانده برجسته نظامی باشد: وارد دانشکده افسری میشود، از مراحل ابتدایی و مقدماتی آموزش میبیند و بهتدریج پیشرفت میکند، برای جنگ تمرین میکند، روی صفحه کامپیوتر نقشه میکشد و در تمام طول زمانی که در ارتش آموزش میبیند ممکن است خود را برای جنگی آماده کند که هرگز در طول زمان خدمتش اتفاق نیفتد؛ حتی تا زمان بازنشستگی.
انسان در طول زمان باید ظرفیتسازی کند و خود را برای لحظهای سرنوشتساز آماده نگه دارد. نمیدانم توسعه از جنس شانس است یا از جنس انتخاب. پاسخ به این سؤال خیلی سخت است. نمیدانم عین این حرف درباره زندگی هم صادق است یا نه، اما من در زندگیام هنوز به این درک نرسیدهام که زندگی از جنس شانس است یا انتخاب. بسیاری اوقات چیزی را طراحی میکنید، برنامهریزی میکنید؛ تقدیری آن را دگرگون میکند. به همین دلیل بهترین رویکرد این است که معکوس عمل کنید. خودتان را و ظرفیتهای خودتان را بشناسید و تواناییهایتان را بالا ببرید، برنامهریزی و سیاستگذاری کنید تا برای اهداف متغیر، منعطف باشید. باید برای ناشناخته آماده باشید و مهمتر از همه این که در مقابل ناشناخته زانو بزنید. کافکا در این زمینه زیباترین جمله را دارد: "علم و هنر و دعا سه شعله هستند که از یک آتش سرچشمه میگیرند، در همه احوال گدایی میکنیم تا ببخشیم." علم هم دست گدایی دعاست. ما باید برای آنچه میشناسیم با تمام قدرت ظرفیتسازی کنیم، عمل کنیم و درمقابل آنچه نمیشناسیم زانو بزنیم.
احمد فرهادی
علیرضا عبادتی
علیرضا عبادتی
منبع : اندیشه گستر سایپا
ایران مسعود پزشکیان دولت چهاردهم پزشکیان مجلس شورای اسلامی محمدرضا عارف دولت مجلس کابینه دولت چهاردهم اسماعیل هنیه کابینه پزشکیان محمدجواد ظریف
پیاده روی اربعین تهران عراق پلیس تصادف هواشناسی شهرداری تهران سرقت بازنشستگان قتل آموزش و پرورش دستگیری
ایران خودرو خودرو وام قیمت طلا قیمت دلار قیمت خودرو بانک مرکزی برق بازار خودرو بورس بازار سرمایه قیمت سکه
میراث فرهنگی میدان آزادی سینما رهبر انقلاب بیتا فرهی وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامی سینمای ایران تلویزیون کتاب تئاتر موسیقی
وزارت علوم تحقیقات و فناوری آزمون
رژیم صهیونیستی غزه روسیه حماس آمریکا فلسطین جنگ غزه اوکراین حزب الله لبنان دونالد ترامپ طوفان الاقصی ترکیه
پرسپولیس فوتبال ذوب آهن لیگ برتر استقلال لیگ برتر ایران المپیک المپیک 2024 پاریس رئال مادرید لیگ برتر فوتبال ایران مهدی تاج باشگاه پرسپولیس
هوش مصنوعی فناوری سامسونگ ایلان ماسک گوگل تلگرام گوشی ستار هاشمی مریخ روزنامه
فشار خون آلزایمر رژیم غذایی مغز دیابت چاقی افسردگی سلامت پوست