سه شنبه, ۹ بهمن, ۱۴۰۳ / 28 January, 2025
مجله ویستا


دستفروشان ساکنان ناگزیر خیابان ها


دستفروشان ساکنان ناگزیر خیابان ها
صبح آغاز شده است، شب آرام آرام قافیه را به امواج نورانی سحر وامی گذارد، کم کمک صدای اتومبیل های تک و توک، همراه ریتم ناموزون موتورسیکلت ها فضای شهر را پر می کند. هوا اندکی غبارآلوده است.
آدم ها یواش یواش سروکله شان پیدا می شود، کیف به دست، تنها، با هم، دوتا دوتا، زمزمه کنان، ساکت، خواب آلوده یا با عجله شهر را به تصرف خود درمی آورند.
در ایستگاه اتوبوس، پیچ و تابی انسانی به انتظار ایستاده، گاهی حرکتی، این پا و آن پاشدنی نظم هندسی آن را ناموزن می کند، همگی اما یک سو را می نگرند، انتظار می کشند. اتوبوس شرکت واحد سروکله اش پیدا می شود، خط ناموزن جانی می گیرد، اینجا میدان بهارستان است.
دیری نمی گذرد که مهمانان همیشگی پیاده روها پیدایشان می شود.... پیاده روهای منتهی به میدان و اطراف آن به سرعت از اجناس ریز و درشت فرش می شود... در همان حال که کالاهایشان را عرضه می کنند در هراسند از هم و از ماموران، لختی بعد، فضای میدان از همهمه فریادهاشان پر می شود...
... چهارتا باطری ۱۰۰ تومان! کیف موبایل ارزان و ماندگار، پیراشکی تازه بدم....
آن طرف تر پیرمردی دو فلز بیضی شکل را به هوا پرتاب می کند، صدایی شبیه صدای زنجره ها تولید می شود.
کمی آن سوتر ، زن مسنی بسته های کوچک اسپند را با سلیقه روی هم چیده و در انتظار مشتری دست بر زیر چانه، دور دست ها را می نگرد، در کنارش عاقله مردی همراه جوانکی بیست و یکی دو ساله به سرعت تی شرت های ارزان قیمت را روی پیاده رو پهن می کند، جوانک دستانش را با شدت به هم می کوبد و از عمق جان فریاد برمی آورد: ۱۰ هزار تومان مغازه فقط ۳۵۰۰ تومان، آتیش زدم به مالم – اول بپوش بعداً ببر...
اتوبوس در ایستگاه جلوی پای مسافر اولی از حرکت باز می ایستد، صف منتظر آهسته آهسته قدم به قدم راه اتوبوس را در پیش می گیرد، به همراه جمعیت به آرامی سوار اتوبوس می شوم و لختی بعد در یکی از صندلی های کنار پنجره آرام می گیرم... همچنان بر مسافران اتوبوس افزوده می شود، خیلی ها گوشه صندلی ها، میله وسط اتوبوس را گرفته اند و منتظر حرکت اتوبوس هستند، دقایقی بعد اتوبوس آهنگ رفتن می کند ناگهان مرد جوانی با یک نایلون بزرگ سیاه رنگ روی رکاب اتوبوس می پرد، راننده غرولندی می کند، مرد جوان خود را به میان اتوبوس می رساند...
... خانم های مهربان سلام، مهندس اسکاچ، صبح خوب و با نشاطی را برای شما آرزو می کنه! من جوون خوبی هستم! اهل کار خلاف نیستم، سیگار هم نمی کشم! دنبال یه لقمه نون حلالم. این اسکاچ ها رو که می بینید دوتاش ۵۰۰ تومنه، نصف قیمت مغازه. چیزی برام نداره، یر به یر...
اولین اسکاچ را که به یک مشتری می فروشد، چشمانش برق خاصی می زند...
● فروشگاه های خیابانی!
سوای این دستفروش های سیار، بعضی از میادین شهر، اما پاتوق برخی دستفروشان ثابت شده اند مثلاً در میدان انقلاب تا حوالی پل کالج، پاتوق واسطه های بازار کتاب است، کتاب های قدیمی مثل شاهنامه، دیوان ایرج میرزا، برخی کتاب های صادق هدایت همینطور کتاب هایی را که در ویترین کتاب فروشی های رسمی نمی توان پیدا کرد در بساط آنها پیدا می شود، پایین تر که بیاییم حوالی فردوسی گذر دلار فروش ها است، همینطور که پیاده می روی با یک بسته اسکناس درشت در گوشت نجوا می کنند، دلار، ارز، یورو...
هرچند برخوردهایی که طی سال های اخیر با آنان شده کمی محافظه کارشان کرده است با این حال کمی که دقت کنی خیلی به راحتی پیدایشان می کنی.
پایین تر که می آیید حول و حوش میدان امام حسین (ع) طیف وسیعی از دستفروش ها خودنمایی می کنند به خصوص در ساعات پایانی روز.
یعنی از عصر تا غروب حول و حوش خیابان مازندران راسته پیاده رو عرصه ترکتازی دستفروشان است. همه جور کالایی هم در بساطشان پیدا می شود، از وسایل کهنه و مستعمل الکتریکی گرفته تا کیف و کفش و کت و شلوار.
سیمای امروز شهر تهران اینگونه است، جای جای محلات، میادین و خیابان های این ابرشهر آکنده از انسان هایی است که جایی بهتر از حاشیه پیاده روها برای فروش اجناس خود پیدا نمی کنند، اگر عمیق تر بنگریم حضور این همه دستفروش پیام دارد، اقتصاد بیمار و توسعه نامتوازن و به دنبال آن مهاجرت و رشد فزاینده بیکاری در لایه های مختلف جامعه.
دستفروشی معضلی چند وجهی است
دکتر موسوی جامعه شناس و مدرس دانشگاه امام حسین (ع) و علامه طباطبایی، در گفت وگو با گزارشگر آتیه در تحلیل پدیده دستفروشی می گوید: دستفروشی یک پدیده چندوجهی است که ابعاد مختلفی را
دربر می گیرد، هم ریشه در مشکلات اقتصادی دارد و هم اجتماعی، هم مساله ای منطقه ای است و هم ملی، اما آنچه که در این میان از اهمیت برخوردار است، ایجاد حساسیت در مسئولان و چاره اندیشی برای حل این آسیب اجتماعی است.
دکتر موسوی می گوید: پدیده دستفروشی ارتباط نزدیک با توسعه نیافتگی و رشد نامتوازن دارد. مهاجرت روستاییان به شهرها و رشد شرکت های اقماری یا خوابگاهی و حاشیه نشینی در جوار شهرهای بزرگ هم از عوارض و هم از علت های بروز این پدیده اجتماعی و تشدید آن است.
این استاد دانشگاه می گوید: پدیده حاشیه نشینی علاوه بر مصایب و دشواری امنیتی، اجتماعی، مخاطرات فراوانی را هم به دنبال دارد، مانند بزهکاری، موادمخدر، معضلات اخلاقی و... از دیگر مشکلات می توان به ناهنجاری دستفروشی و مشغول شدن به مشاغل کاذب برای گذران زندگی و کسب درآمد اشاره کرد.
دکتر موسوی با اشاره به آثار مخرب این پدیده معتقد است: ابعاد گسترده پدیده دستفروشی، نشان دهنده اقتصادی بیمار است که نمی تواند ظرفیت های لازم را برای اشتغال مؤثر و مفید افراد فراهم کند. به واقع دستفروشی برای افراد بیکار، شغلی است که نظام اقتصادی بیمار بر آنها تحمیل می کند.
دستفروشان انسان هایی هستند، از جنس خودمان، دقت که کنیم، ممکن است دوست باشند یا فامیل. حداقل هموطنانی هستند دورافتاده از شهر و دیار، آنها برای زنده بودن تلاش می کنند برای گذران زندگی برای برآوردن نیازهای اولیه مثل خورد و خوراک و پوشاک، ممکن است چندصباحی هم مشغول باشند، شاید پس اندازی هم داشته باشند، اما خدا نکند سروکارشان به ماموران سدمعبر شهرداری بیفتد، همان اندک توشه ای که برای خود دست و پا کرده اند به چشم بر هم زدنی دود می شود و... روز از نو و روزی از نو، آنها همین نزدیکی ها هستند کنار ما، در حاشیه پیاده روها، کنار پارک ها، ایستگاه های مترو و اتوبوس، خیلی هاشان دیگر جزئی از زندگی روزمره مان شده اند، کافی است کمی دقت کنیم تا چهره ها را به خاطر بیاوریم.
از تقاطع خیابان ولی عصر و مطهری صدای سوت خزن انگیزی به گوش می رسد هرچقدر که زمان می گذرد صدای سوت نزدیکتر می شود، توجهم جلب می شود نگاهی به بالای خیابان می اندازم، مردی سی وپنج، شش ساله که یک نوشته را به گردن خود انداخته به آرامی خیابان ولی عصر را به سمت میدان ولی عصر پایین می آید، با همه گرم می گیرد و همانطور که سوت می زند با دست با کسبه و دستفروشان خیابان ولی عصر سلام و احوالپرسی می کند، نزدیکم که می رسد ناگهان یکی از کسبه خیابان ولی عصر صدایش می کند: آش گرم آماده است، خوشحال می شویم به ما بپیوندید. از تعارف او تشکر می کند و می گوید: صدایم تازه رو آمده، نمی توانم آش بخورم، دوباره راه می افتد. آهنگ های سوزناک قدیمی، بفرمایید، آهنگ از کرخه تا راین بفرمایید...
صفحه روزنامه ها را که تورق کنی متوجه می شوی که موضوع دستفروشی زنان در صفحات بسیاری از آنها تکرار شده بعضی وقت ها اینطوری است دیگر یک سوژه که گل می کند همه به سمتش هجوم می آورند، این روزها موضوع دستفروشی زنان در واگن های مترو ظاهراً موضوع روز است بالطبع این ماجرا را نمی توانم دنبال کنم، اما ظاهراً این موضوع صدای خیلی ها را درآورده، به طوری که جعفر ربیعی مدیرعامل شرکت بهره برداری مترو چندی پیش از عزم جدی این شرکت برای برخورد با زنان متکدی و دستفروش در واگن های قطار زیرزمینی خبر داد.
او گفت: دستفروشی چهره مترو را مخدوش و برای شهروندان مزاحمت ایجاد می کند، ممکن است به گروه های مافیایی و باندهای قاچاق موادمخدر نیز وابسته باشند، ازاین رو به ماموران پلیس و مترو تهران و حومه دستور داده شده که با این پدیده به شدت برخورد کنند.
طیبه نهانی، دانش آموخته مقطع کارشناسی ارشد علوم تربیتی است، معضل زنان دستفروش در مترو را با وی درمیان می گذارم و از او می پرسم علت این آسیب اجتماعی را در چه پارامترهایی جست وجو می کند؟
در پاسخ سئوالم می گوید: دستفروشی زنان به عنوان اقدامی خلاف عرف و هنجارهای پذیرفته شده، چون سایر آسیب های اجتماعی ناشی از برخی ناکارآمدی ها در ساختار اقتصادی، اجتماعی و فرهنگی است.
او می گوید: بدون تردید زنانی که مبادرت به دستفروشی در اماکن عمومی می کنند، از نظر مالی تامین نیستند خیلی از آنان، سرپرستی خانوار را تجربه می کنند، خیلی از آنان خانواده ای ندارند، بعضی ها ممکن است گرفتار باندهای مخفی و تبهکار باشند، همه این مسائل ممکن است وجود داشته باشد، این متخصص علوم رفتاری با طرح این پرسش که سازمان های مددکاری اجتماعی و بهزیستی در این مورد مسئولیت دارند، می خواهد بر وجدان کاری مسئولان تلنگری وارد کند.
او می گوید با وجود این همه سازمان های حمایت کننده مثل بهزیستی، شهرداری و کمیته امداد معلوم نیست، چرا به طور روزانه شاهد افزایش چنین پدیده هایی هستیم.
خانم نهانی در پایان گفت وگو با خبرنگار آتیه می گوید: درمورد مترو خوشبختانه به علت جدا بودن واگن های خانم ها و آقایان آسیب کمتری به زنان دستفروش وارد می شود، اما این مشکل را حل نمی کند، مسئولان ما باید به فکر باشند.
منبع : هفته نامه آتیه