یکشنبه, ۷ بهمن, ۱۴۰۳ / 26 January, 2025
مجله ویستا


دیده بان زمین


دیده بان زمین
▪ گفت وگو با لستر براون
لستر براون، تحلیلگر مسائل زیست محیطی، از زمان تاسیس موسسه «دیده بان جهان» در ،۱۹۷۴ تاثیرات توسعه ناپایدار را بی وقفه زیرنظر داشته و پیامدهای احتمالی آنها را پیش بینی كرده است. او نشانه هایی از ورود ما به وضعیتی می بیند كه بوم شناسان آن را «سقوط و فروپاشی» می نامند، شرایطی كه در آن میزان تقاضا از توان عرضه محصولات پایدار سیستم های طبیعی بسیار فراتر می رود. او معتقد است این پیامدها، تمدن های كهن را به ورطه سقوط می كشاند و این همان اتفاقی است كه اكنون در سطح جهان دارد رخ می دهد. كتاب اخیر براون«طرح B» (نورتون ۲۰۰۶) روزآمد شده ویرایش نخست كتابی است كه سه سال پیش درآمده بود.
او در این اثر دلیل می آورد كه نخستین نشانه های فروپاشی اقتصادی در حوزه محیط زیست پدیدار شده و علائم نگران كننده ای را در جنگل ها، شیلات و علفزارهای موجود می بیند. پیشنهاد او مدل سازی دوباره اقتصاد جهانی است، مدلی كه به دانش و به شیوه های پایدار حمایت از جمعیت روبه رشد جهان میدان می دهد. براون تاكنون بیش از ۲۰ درجه افتخاری و یك درجه دانشیاری افتخاری از آكادمی علوم چین دریافت كرده است. كتاب های او به بیش از ۴۰ زبان ترجمه شده اند. و اخیراً سرپرستی موسسه «پاسدار زمین» را برعهده گرفته كه یك سازمان پژوهشی بین رشته ای غیرانتفاعی وابسته به واشینگتن دی سی است.
● در كتابتان به موضوعاتی همچون حداكثر تولید نفت، كمبود آب و گرمایش جهانی پرداختید. این مسائل چه ربطی به هم دارند؟ آیا همه آنها از یك عامل بنیادی ناشی می شوند؟
حداكثر تولید نفت، كمبود آب و گرمایش جهانی از این جهت به هم مربوطند كه هر سه از رشد چشمگیر جمعیت جهان و فعالیت های اقتصادی انسان ناشی می شوند. با مصرف نفت ما در واقع منبع تجدیدناپذیری را به پایان می بریم كه تولید آن با مقیاس های زمانی كه انسان با آن سروكار دارد، محلی از اعراب ندارد. كمبود آب نتیجه تقاضای بسیار روزافزون آن و بیش از همه برای تولید محصولات غذایی است. گرمایش جهانی نیز از افزایش بیش از حد مصرف سوخت های فسیلی و به دنبال آن افزایش انتشار كربن تا جایی كه از توان ظرفیت جذب كربن زمین فراتر می رود، ناشی می شود.
در ابتدای قرن پیش، رشد اقتصادی جهان بر حسب میلیون دلار محاسبه می شد اما اكنون رشد سالیانه اقتصادی برحسب تریلیون دلار برآورد می شود. اما تاسف برانگیز است كه روندهای زیست محیطی مورد نظر ما نظیر كاهش جنگل ها، گسترش بیابان ها، افت منابع آبی، نابودی شیلات، خرابی علفزارها، فرسایش خاك، افزایش دما، ذوب شدن یخ ها، افزایش سطح آب دریاها، زوال صخره های مرجانی و نابودی گونه ها همگی از جلوه های تمدنی است كه برپایه تقاضای فراتر از حد تحمل زمین استوار شده است.
چالش بی چون وچرایی كه اكنون پیش روی نسل ماست بازسازی اقتصاد جهانی است به طوری كه تداوم پیشرفت اقتصادی نیز میسر باشد. منظورم تعویض اقتصاد مبنی بر سوخت فسیلی، ماشین محور و مصرف گرا با اقتصادی است كه توسط منابع تجدید شدنی انرژی حمایت می شود و دارای آنچنان سیستم انتقالی بسط یافته است كه هر چیزی را به معنی واقعی كلمه بازیافت و از نو مصرف می كند.
● شكوفایی چین چگونه بر معادلات جهانی تاثیر می گذارد؟
ظهور چین به عنوان مصرف كننده عمده منابع طبیعی جهان را می توان به بهترین شكل از طریق مقایسه آن با ایالات متحده كه ده ها سال جلودار مصرف منابع جهان بوده، درك كرد. چین اكنون كالاهای اصلی- گندم و گوشت در بخش مواد غذایی، نفت و زغال سنگ در حوزه انرژی و فولاد در بخش صنعتی- به جز نفت را بیش از ایالات متحده مصرف می كند. چین نزدیك به دو برابر ایالات متحده گوشت (۶۷ میلیون تن در برابر ۳۹ میلیون تن) و بیش از دو برابر فولاد (۲۵۸ میلیون تن در برابر ۱۰۴ میلیون تن) مصرف می كند. این ارقام در حد مصرف ملی چین است اما اگر چین بخواهد خود را به سطح مصرف سرانه ایالات متحده برساند، لازمه اش آن است كه یك میلیارد و ۴۵ میلیون نفر از مردم جهان (جمعیت چین م.) معادل دو سوم كل محصولات حال حاضر جهان را مصرف كنند. بر همین قیاس مصرف كاغذ چین دو برابر تولید فعلی جهان خواهد بود و به خاطر آن تمامی جنگل های جهان از دست خواهند رفت.
اگر چین روزی بخواهد به ازای هر چهار نفر سه خودرو داشته باشد (به شیوه آمریكاییان) آن وقت تعداد خودروهای چین بر ۱/۱ میلیارد بالغ می شود. این در حالی است كه هم اكنون در سرتاسر جهان ۸۰۰ میلیون دستگاه خودرو وجود دارد. برای تهیه جاده و بزرگراه و پاركینگ برای جا دادن به این لشكر عظیم اتومبیل، چین مجبور خواهد بود منطقه ای به وسعت كل زمین های زیر كشت برنج خود را به این كار اختصاص دهد. تامین سوخت این همه ماشین به مصرف ۹۹ میلیون بشكه نفت در روز نیاز دارد. در حالی كه تولید فعلی نفت جهان ۸۴ میلیون بشكه در روز است و بعید است كه از این حد فراتر رود.
الگوی اقتصاد غربی- اقتصاد مبنی بر سوخت فسیلی، ماشین محور و مصرف گرا- به هیچ وجه به كار چین نمی آید. همانطور كه به درد چین نمی خورد برای هند نیز كه تا سال ۲۰۳۱ جمعیت اش از چین هم بیشتر خواهد شد، به درد نمی خورد. به همین منوال به كار ۳ میلیارد نفر دیگر كه در كشورهای در حال توسعه زندگی می كنند و در رویای زندگی آمریكایی هستند هم نمی آید. و شاید مهمتر از همه این باشد كه در یك اقتصاد جهانی بیش از پیش تلفیق شده كه در آن تمامی كشورها برای دستیابی به نفت، گندم و فولاد برابر با هم رقابت می كنند، مدل اقتصادی موجود حتی دیگر برای خود كشورهای صنعتی نیز كارگر نیست. چین به ما می گوید كه نفس های اقتصاد كهن دیگر به شماره افتاده است. اكنون حفظ تمدن جهانی پیش از قرن ،۲۱ بستگی به روی آوردن به اقتصاد مبنی بر انرژی های تجدیدپذیر، بازیافت و مصرف دوباره و یك سیستم انتقالی توسعه یافته دارد. تجارت به سبك معمول- «طرح A»- نمی تواند ما را به جایی كه می خواهیم برساند، اكنون زمان «طرح B» رسیده است، زمان ساخت یك اقتصاد جدید و یك جهان جدید.
● آیا اقتصاد جهانی مثلاً ما را نسبت به سومری ها انعطاف پذیرتر نمی سازد؟
اقتصاد جهانی ما را از برخی جهات انعطاف پذیرتر و از جهات دیگر انعطاف ناپذیرتر می سازد. مزیت یك اقتصاد جهانی این است كه بخش های مختلف تحت تاثیر هم آمیزی های متغیر روندهای آسیب رسان زیست محیطی قرار خواهند گرفت، حال برخی بیشتر از بقیه. با این همه در یك اقتصاد جهانی درهم آمیخته، اوضاع هرجایی تا اندازه ای از جاهای دیگر متاثر خواهد بود. تخریب جنگل ها و كاهش منابع آبی در هر جایی از جهان، كل جهان را تحت تاثیر قرار خواهد داد.
اما ضعف عمده اقتصاد جهانی این است كه ما فاقد یك پیكره جهانی حاكم برای هدایت و كنترل واكنش هایمان در قبال روندهای زیست محیطی كه پایه های اقتصاد جهانی را تضعیف می كنند، هستیم. نبود یك ساختار اداره كننده جهانی برای تدارك یك واكنش كارآمد در برابر روندهای زیست محیطی كه آینده ما را متزلزل می كنند، به طور قطع یك ضعف بزرگ است.
● نظرتان درباره تكنولوژی های جدید چیست؟آیا می توانیم برای خلاص شدن از این وضعیت راه حلی اختراع كنیم؟
تكنولوژی های نوین نقش عمده ای در امر تحول انرژی، یعنی روی آوردن از سوخت های فسیلی به منابع تجدیدپذیر انرژی دارند. برای اقتصاد سوخت صنایع اتومبیل سازی ایالات متحده، كلید كاهش عمده مصرف نفت و انتشار كربن، ساخت اتومبیل های دوگانه سوز بنزین- برق است. اتومبیل های جدیدی كه سال گذشته در آمریكا به بازار آمده به طور متوسط به ازای ۲۲ مایل یك گالن بنزین مصرف می كنند در حالی كه تویوتا پریوس در هر ۵۵ مایل یك گالن می سوزاند. اگر ایالات متحده تصمیم بگیرد برای تامین بنزین و به خاطر تثبیت شرایط اقلیمی، كل وسایط نقلیه مسافربری خود را طی ده سال آینده به دوگانه سوزهای بنزین- برق فوق كارآمد تبدیل كند، آن وقت می تواند مصرف بنزین را به راحتی به نصف كاهش دهد. برای این كار نیازی به تغییر در تعداد اتومبیل ها یا مسافت های طی شده نیست، تنها روی آوردن به كارآمدترین تكنولوژی پیش رانش اتومبیل ها كه اكنون در دسترس است، كفایت می كند.
ورای این، یك دوگانه سوز بنزین- برق با باتری انبارشی اضافه و قابلیت شارژ این امكان را به ما می دهد برای رانندگی در فواصل كوتاه مثل رفت و آمد میان محل كار و خانه و رفتن به خرید عمدتاً از نیروی برق استفاده كنیم. و این خود می تواند مصرف بنزین ایالات متحده را ۲۰ درصد دیگر و در مجموع ۷۰ درصد كاهش دهد. به علاوه اگر برای تامین برق ارزان شبكه فشار قوی، بر روی هزاران مزرعه بادی كه در سرتاسر كشور وجود دارد، سرمایه گذاری كنیم، خواهیم توانست بیشتر فواصل كوتاه را با انرژی باد برانیم و این به طور چشمگیری انتشار كربن و فشار بر منابع نفتی جهان را كاهش می دهد.
با استفاده از تایمر برای شارژ دوباره باتری ها با الكتریسیته حاصل از مزارع باد، طی ساعت كم مصرف یك تا ۶ صبح، مثل این است كه به ازای هر گالن بنزین فقط ۵۰ سنت بپردازیم. به این ترتیب نه تنها جانشینی برای منابع روبه زوال نفت فراهم می آوریم بلكه به منبعی ارزان و تمام نشدنی دست می یابیم كه متعلق به خودمان است.
در واقع، پیشرفت در طراحی اتومبیل های بنزینی- برقی و توربین های بادی، اساس تكنولوژیك خلق یك اقتصاد سوخت نوین را در ایالات متحده و بسیاری از نقاط دیگر جهان فراهم آورده است. سایر تكنولوژی هایی كه روی آوردن به منابع تجدیدپذیر را تسهیل خواهد كرد عبارتند از سلول های فتوولتایی، نیروگاه های خورشیدی- گرمایی، آب های خورشیدی- گرمایی و هیترهای فضایی، طرح های مهار نیروی امواج، تدابیر به دام انداختن انرژی زمین- گرمایی و فرآیندهای تبدیل مواد سلولزی به سوخت اتومبیل.
● بالاخره به گفته شما كلید حل مشكل «واداشتن بازار به گفتن حقیقت بوم شناختی» است. برای رسیدن به آن چه اقداماتی را توصیه می كنید؟
كلید ساخت یك اقتصاد جهانی كه پیشرفت اقتصادی را نیز حفظ كند، ایجاد یك بازار راستگو است كه حقیقت بوم شناختی را بازگو می كند. این بازار یك نهاد عالی است كه منابع را با چنان كارآمدی ای توزیع می كند كه هیچ سازمان برنامه ریزی مركزی نمی تواند از پس آن برآید. این نهاد به آسانی عرضه و تقاضا را متعادل می كند و قیمت ها را طوری تعیین می كند كه هم نشان دهنده كمیابی و هم فراوانی است.
البته این بازار ضعف هایی اساسی نیز دارد. هزینه های غیرمستقیم تهیه كالاها و خدمات را در قیمت تمام شده لحاظ نمی كند، خدمات طبیعت را به معنی واقعی كلمه ارزش گذاری نمی كند و به حد آستانه محصولات پایدار سیستم های طبیعی به قدر كافی توجه ندارد. علاوه بر این التفات بیشتر آن به اهداف كوتاه مدت در مقایسه با اهداف درازمدت نشان دهنده كم توجهی آن به نسل های آینده است.
سیستم های حسابداری كه حقیقت را نمی گویند می توانند بسیار گران تمام شوند. سیستم های حسابداری معیوبی كه هزینه های تمام شده را در دفاتر خود از قلم می اندازند، برخی از بزرگترین شركت های جهان را به ورطه ورشكستگی می كشانند. متاسفانه سیستم حسابداری معیوب اقتصاد جهانی ما پیامدهای بسیار وخیم تری در پی داشته است. رونق اقتصادی كنونی ما بعضاً با به بار آوردن كسری های بوم شناختی به دست آمده است، اینها هزینه هایی است كه در دفاتر ثبت نمی شوند اما در نهایت همه باید تاوان آن را بپردازند.نخستین گام، محاسبه هزینه های غیرمستقیم كالاها و خدمات گوناگونی است كه می خریم. از آنجا كه ما همه به عنوان مصرف كننده، طراحان شركت ها، سیاستگزاران دولت و بانكداران سرمایه گذار، تصمیم سازان اقتصادی هستیم، اتكای ما به قیمت های بازار تصمیم گیری هایمان را هدایت می كند. اما مسئله این است كه بازار به ما اطلاعات بد می دهد و نتیجه آن تصمیم گیری بد است.
بگذارید با یك مثال این موضوع را شرح دهم. پژوهش صورت گرفته در «مراكز كنترل و پیشگیری بیماری ها» (CDC) در ایالات متحده، هزینه های اجتماعی سیگار كشیدن را كه بر دو قسم است، محاسبه كرد: هزینه درمان بیماری های مرتبط با سیگار و از دست رفتن توان سازندگی ناشی از این بیماری ها. آنها به این نتیجه رسیدند كه هزینه اجتماعی دود كردن هر پاكت سیگار ۱۸/۷دلار است.
اگر هزینه كشت و پرورش تنباكو و هزینه كارخانه ای ساخت هر پاكت سیگار را تقریباً ۲ دلار فرض كنیم، آن وقت قیمت تمام شده هر پاكت سیگار بایستی ۹ دلار باشد. این نه تنها افزایش مالیات بر سیگار را توجیه می كند، كه هر سال زندگی ۹/۴ میلیون نفر را در سرتاسر جهان می گیرد، بلكه معیارهای افزایش مقادیر مالیات ها را نیز فراهم می آورد.
خب اگر هزینه اجتماعی دود كردن هر پاكت سیگار ۱۸/۷دلار است، هزینه اجتماعی سوزاندن یك گالن بنزین چقدر است؟ خوشبختانه «مركز بین المللی برآورد تكنولوژی» آنالیزهای مفصلی با عنوان «قیمت واقعی بنزین» انجام داده است. این گروه چندین هزینه غیرمستقیم شامل فرار مالیاتی صنایع نفت، هزینه های نگهداری منابع نفت، هزینه های توقف صنایع نفت و هزینه های حفظ سلامتی و درمان بیماری های تنفسی ناشی از دود اگزوز را برآورد كردند. مجموع این هزینه های غیرمستقیم در حدود ۹ دلار برای هر گالن بنزین، تا حدی بیشتر از هزینه های اجتماعی دود كردن یك پاكت سیگار است. به این هزینه بیرونی یا اجتماعی تقریباً ۲ دلار هزینه متوسط هر گالن بنزین در ایالات متحده در اوایل سال ۲۰۰۵ را بیفزایید. بدین ترتیب هزینه تمام شده هر گالن بنزین بایستی ۱۱ دلار باشد. این هزینه ها واقعی اند. اكنون كه این هزینه ها محاسبه شده اند، می توان از آنها برای تعیین نرخ های مالیات بر بنزین استفاده كرد درست مانند تحلیل های مركز CDC كه برای افزایش مالیات بر سیگار مورد استفاده قرار می گیرند.
در تابستان ،۱۹۹۸ چین با سیلاب های بی سابقه ای در حوضه رودخانه یانگ تسه مواجه شد كه تا مدت ها پیش از این تاریخ رخ نداده بودند. سرانجام میزان آسیب های حاصل از این طغیان ها از ۳۰ میلیارد دلار، معادل ارزش محصول سالیانه برنج چین، فراتر رفت. چند هفته ای دولت علت این طغیان ها را نتیجه یك رخداد طبیعی می دانست كه واقعاً هم همین طور بود.
اما در نیمه آگوست یك كنفرانس مطبوعاتی در پكن برگزار كردند و نقش عامل انسانی را در این واقعه پذیرفتند: جنگل زدایی بالادست حوضه رودخانه یانگ تسه در به راه افتادن این سیلاب ها سهم داشته است. دولت چین پس از این دست به یك اقدام بی سابقه زد و بریدن درختان جنگل ها را در سرتاسر چین غیرقانونی اعلام كرد. مقامات رسمی چین این اقدام را با ذكر اینكه ارزش برجا ماندن این درختان سه برابر الوار آنها است، توجیه كردند. چیزی كه آنها تشخیص دادند این بود كه خدمات كنترل سیلی كه این جنگل ها فراهم می آورند سه برابر ارزشمندتر از الوار حاصل از بریدن جنگل ها است.
در جهان علم به چنین لحظه ای «لحظه آهان فهمیدیم» می گویند. دولت چین حقیقت بوم شناختی این بازار را تشخیص داده است. به تعبیری این همان چیزی است كه باید كل جهان به شكلی همگانی درخصوص تمامی كالاها و خدمات انجام دهد.
● فكر می كنید ضرب الاجل یا سررسید انجام این كار تا كی است؟ اگر از آن غفلت كنیم چه اتفاقی رخ می دهد؟
با نگاهی به رابطه به سرعت در حال تغییر بین تمدن جهانی ۵/۶ میلیارد نفری قرن بیست ویكم، ما و سیستم ها و منابع طبیعی ای كه به آنها وابسته ایم بایستی به فكر آستانه ها و ضرب الاجل ها باشیم.
متاسفانه زمانی كه این آستانه ها پدیده های طبیعی اند و ضرب الاجل ها را خود طبیعت تعیین می كند در واقع ما از انجام اقدام به موقع عقب مانده ایم. ما احتمالاً در تشخیص موعد مقرر دچار اشتباه می شویم تا اینكه زمان از دست می رود و خیلی دیر می شود. یكی از مشهورترین مثال ها ناكامی در تشخیص به موقع آستانه كلیدی، مربوط می شود به مدیریت شیلاتی ماهی كد (ماهی روغن) در نزدیك ساحل نیوفوندلند در كانادا كه از قرن ها پیش در مقادیر بسیار زیاد به طور بی رویه برداشت می شدند.
برخی زیست شناسان دریایی هشدار داده بودند كه صید بی رویه و كاهش ذخایر، شیلات این ماهیان را به مخاطره انداخته است. اما وقتی تصمیم گرفتند كه سرانجام صید ماهی كد قدغن شود دیگر موجودی این ماهی آن قدر كاهش یافته بود كه موفق به احیای آنها نشدند. اكنون پس از گذشت بیش از یك دهه، هنوز هیچ نشانه ای از احیای آنها دیده نمی شود. این شیلات احتمالاً برای همیشه از دست رفته است.
مثال دیگر، می تواند ذوب شدن یخ های قطب شمال باشد. ذوب شدن این یخ ها به خودی خود تاثیری بر سطح آب اقیانوس نمی گذارد، چرا كه این یخ ها هم اكنون در آب غوطه ورند. اما با ذوب شدن تكه های قاره مانند و پهناور یخ كه طی سه دهه گذشته بیش از ۲۰ درصد آن در تابستان ها آب شده و اگر به همین منوال پیش برود كل آن آب می شود تغییرات بسیار شدیدی در شرایط اقلیمی منطقه پدید خواهد آمد. زمانی كه نور خورشید به سطح یخ و برف می تابد، تقریباً ۸۰ درصد آن دوباره به فضا باز تابانده می شود و ۲۰ درصد به شكل گرما جذب می شود. وقتی این یخ و برف ذوب شود و نور خورشید به سطح آب بتابد این نسبت برعكس شده بدین ترتیب كه فقط ۲۰ درصد از نور خورشید باز تابانده می شود و ۸۰ درصد باقی مانده به شكل گرما جذب می شود. این همان چیزی است كه مدل سازان از آن به عنوان چرخه بازخورد مثبت یاد می كنند كه دائماً خود را تقویت می كند. ذوب شدن یخ های قطب شمال نگرانی دانشمندان را برانگیخته است زیرا می تواند منجر به بروز گرمایش در این منطقه و ذوب شدن پهنه یخی در گرینلند شود. اگر قرار باشد چنین اتفاقی رخ دهد احتمالاً چند قرن طول می كشد اما این رویداد سطح آب دریاها را تا ۷ متر افزایش می دهد. برخی دانشمندان حدس می زنند كه آب شدن پهنه یخ گرینلند سطح آب دریاها را با نرخ یك متر به ازای هر نیم قرن بالا می برد.
اگر گرمایش در منطقه قطب شمال تا جایی برسد كه پهنه یخی گرینلند را به نابودی بكشاند، آن وقت باید منتظر آینده ای باشیم كه در آن بیشتر شهرهای ساحلی جهان تا حدی یا به تمامی زیر آب فرو خواهند رفت. بدین ترتیب دلتای رودها و جلگه های سیلابی زیر كشت برنج در آسیا زیر آب خواهند رفت و این منطقه از منابع برنج شان محروم می شوند. برخی از دانشمندان معتقدند كه ما اكنون به نقطه ای رسیده ایم كه راه بازگشت ندارد. اما بعضی ها هم فكر می كنند كه اگر به سرعت جلوی انتشار گاز گلخانه ای كربن را بگیریم شاید بتوانیم پهنه یخی گرینلند را نجات دهیم. حقیقت این است كه این ضرب الاجل توسط طبیعت تعیین می شود. فقط موقعی خواهیم فهمید شكست خورده ایم كه بدانیم دیگر این مسئله بازگشت ناپذیر شده است. اگر چند سال دیگر معلوم شود كه ذوب شدن یخ های قطب شمال به راستی منجر به آب شدن پهنه یخی گرینلند شده است و ما نمی توانیم آن را نجات دهیم، آن وقت برای نخستین بار در تاریخ با از هم پاشیدگی جوامع انسانی طی نسل ها مواجه می شویم. ما پیش از این فروپاشی اجتماعی نژادی، مذهبی و قومی را از سر گذرانده ایم اما هیچ گاه نابودی جوامع از نسلی به نسل دیگر را تجربه نكرده ایم.
نسل های آینده كه مجبور خواهند بود با افزایش سطح آب دریاها كه ما در دامن آنها گذاشته ایم، دست و پنجه نرم كنند، از ما خواهند پرسید كه چرا به موقع دست به كار نشده ایم؟ آنها خواهند پرسید كه چطور توانستید با ما این كار را بكنید؟ آنها می توانند همان مقالات علمی و هشدارهای جوامع علمی را بخوانند كه اكنون ما می خوانیم.
اما ما با پرسشی فراتر از اینها مواجهیم؛ ما درباره خودمان چطور فكر و قضاوت می كنیم اگر معلوم شود كه نسل ما مسئول آب شدن پهنه یخی گرینلند بوده است.
americanscientist.org,Jun.۲۰۰۶
گِرگ راس
ترجمه: طاهره رنجبر
منبع : روزنامه شرق