پنجشنبه, ۲۰ دی, ۱۴۰۳ / 9 January, 2025
مجله ویستا
مرزی میان دو هویت
در پی فروپاشی اتحاد جماهیر شوروی و استقلال سیاسی جمهوریهایی که آحاد آن اتحاد را تشکیل میدادند، تنشها و درگیریهای قومی-محلی برسراسر این جمهوریها، بویژه جمهوریهای آسیای میانه و قفقاز، یکباره سایه افکند و وفاق موعود سوسیالیستی جای خودرا به نقار موجود ملی داد. همزمان با اوجگیری این تنشها، فرآیندی از تاریخ پردازی و سنت آفرینی در این نجد پاگرفت تا با اثبات و تکیه برحضور دیرپاتری برای قومی به زیان قومی دیگر، تیرک چادر فرمانروایی قوم کهنتر را برزمین بکوبد. طُرفه این که چنین فرآیند تاریخ پردازانه و سنت آفرینانهای که در این جمهوریها آغاز شده گاه دامن دیگرانی را که از دور دستی برآتش دارند نیز گرفته و آنان را گاه به جانبداری از تاریخ پردازان یک قوم یا به زیان سنتآفرینان قوم دیگر برانگیخته است. در چند سال اخیر، شمار کتابهایی از این دست، که به زبانهای اروپایی و در باب تاریخ این کشورها نوشته شده است، کم نیست. دراین رهگذر، حوزههای مرزی این جمهوریها،که اقوام همریشه و همزبان اما از نگاه سیاسی و اداری جدا از یکدیگر را در برمیگیرند، بیشترین توجه را به خود جلب کرده و مورد مطالعه کثیری از اهل تاریخ و سیاست قرار گرفته است.
از هشت جمهوری مستقلی که به دنبال اضمحلال شوروی درجنوب آن کشور پدید آمدند، سه جمهوری ارمنستان، آذربایجان و ترکمنستان دارای مرز زمینی مشترک با ایرانند. این مرزهای سیاسی که خود حاصل دست اندازی استعمار روس بر نجد ایران درقرن گذشته بود، عملا سبب جدایی آحاد اقوام مرزنشین شد. ایرانیان ترکمن، آذربایجانی و ارمنی، گروههای قومی مذهبی را در ایران تشکیل میدهند که همزبانان و هم کیشانشان در شمال مرزهای ایران بود و باشی متفاوت از اینان دارند. اگر درایران هویت قومی اینان با هویت ملیشان یعنی هویت ایرانی رقم خورده و عجین شده، درشمال، اما، هرکدام از این اقوام دولت مستقل خود را دارند با مرزهای جغرافیایی تحمیل و تعریف شده و ساکنانی که قرار بوده به هیئت ملت درآیند یا دیر زمانی است به چنین هیئتی درآمدهاند.
تادیوش سویتوچوسکی، استاد تاریخ درکالج مانماث (Monmouth) آمریکا، کارنامه یکی ازاین اقوام را در کتاب حاضر میگشاید که خودتکملهای است برکتاب نخست او:Russian Azerbaijan ۱۹۰۵-۱۹۲۰: Shaping of National Identity in a Muslim Community. کتاب تازه شامل هشت فصل است همراه با یک نتیجه گیری و پینوشت. در نخستین فصل کتاب، سویتوچوسکی کارنامه هجوم روسها به جنوب قفقاز و شکست ایران و تحمیل ارس به مثابه مرز تازه بین دو امپراتوری را میگشاید. فصل دوم به پیامدهای فرهنگی-سیاسی اشغال شمال رود ارس اختصاص یافته و نویسنده عمدتا به زایش گروهی تازه از روشنفکران بومی توجه دارد که ملهَم از آرای اروپایی لیبرالیسم، ناسیونالیسم و سپس سوسیالیسم، قفقاز را جولانگاه فعالیتهای مخفی و آشکار خود قرار دادند. دگرگونیهای سیاسی در ایران و روسیه در دوران پیش و بلافاصله پس از جنگ بینالملل اول، موضوع فصول سوم و چهارم کتاب است. در این دو فصل تشکیل دولتنوین و انتقال سلطنت به دودمان پهلوی در ایران و زایش اتحاد جماهیر شوروی در روسیه تزاری به بحث کشیده میشود.
در دو فصل ۶ و ۷ نویسنده دفتر جنگ سرد را میگشاید و واقعیات اتفاقیه را در آذربایجان این دوره بررسی میکند. به باور نویسنده دراین دوران مردم دوسوی رود ارس هردو محکوم سیاست همگون سازیای (assimilation) شدند که از طرف حکومت ایران و شوروی تبلیغ و ترویج میشد (ص VIII). فصل آخر کتاب به مروری بر پی آمدهای دوران بازسازی و فاشگویی گورباچف در آذربایجان اختصاص دارد و نویسنده بررسی این دوران را تا سقوط اتحاد شوروی و زایش جمهوری مستقل آذربایجان در جنوب قفقاز دنبال میکند. در نتیجهگیری و پینوشت کتاب، سوتیوچوسکی تحولات سیاسی دو صد ساله آذربایجان ایران و قفقاز را دوباره مرور میکند و میکوشد تاامکان وحدت دو آذربایجان را که به باور او دوصد سالی است از یکدیگر جدا افتادهاند، بررسد. جان کلام سوتیوچوسکی را در این باره به دست میدهیم:
اشغال جنوب قفقاز به دست روسها درآغاز قرن نوزدهم سبب جدایی آذربایجانیان از یکدیگر شد. از آن پس گروهی از اینان به اجبار تن به زندگی تحت قیمومت امپراتوری رو به گسترش روسیه دادند و گروهی دیگر حاکمیت امپراتوری رو به زوال ایران را پذیرفتند. اما از پس دههها، اعتقاد پیوستن دوباره به یکدیگر و تشکیل دولتی مستقل که در برگیرنده هردو سوی ارس باشد همچنان باوری عمیق در ذهن گروهی از آذربایجانیان به ویژه نخبگان و روشنگرانشان باقی مانده است.
برای اثبات چنین نظریهای، سویتوچوسکی به مطالعهای همزمان (synchronic) از تاریخ دو جامعه آذربایجانی دوسوی ارس میپردازد و تلاش میکند در بستر چنین مطالعه همزمانی و چنین روش تاریخی هدفمندی، عوامل مشترک تاریخی بین دو جامعه را در دوصد سال گذشته برجسته کند و رخدادهای تاریخی همسنگ را بیابد. اما تلاش نویسنده البته پُرثمر میبود اگر به گذشتههای دورتر، دورتر از دوصد سال گذشته، میپرداخت چرا که وجوه مشترک در تاریخ دوصد ساله اخیر این دو جامعه چندان چشمگیر نیست.
در پی اشغال جنوب قفقاز توسط سپاهیان روس، دوسوی ارس تجربههای سیاسی متفاوتی را پشت سر گذاشتند. ساکنان شمال رود ارس، نخست به هیئت رعایای مسلمان و غریب امپراتوری روسیه درآمدند، سپس در دوران حکومت شوروی، قبای انسان طرازنوین سوسیالیستی را به بر کردند و حال چند سالی است که در پی کسب هویت ملی تازه اند؛ هویتی در خور جمهوری شان، یعنی شهروندان جمهوری آذربایجان. در نخستین سالهای جدایی، هرچند هنوز پیوند بین دوسوی رود ارس تا حدی باقی مانده بود، اما به تدریج سرنوشت ساکنان شمال رود ارس بیشتر با مسلمانان امپراتوری روسیه و خود روسها گره خورد تا با همزبانانشان در ایران. نه جنبش بابیه درمیانه قرن نوزدهم موجد تحولاتی درآن دیار شد و نه انقلاب مشروطه ایران موجب حرکتی. از پی جنگ بینالملل اول نیز ایران نوینی که در عصر رضا شاه پدید آمد، بر بنیاد الگوی دولت-ملتی شکل گرفت که ملتش، ملت همگن ایران بود و دولتش، دولت مقتدر متمرکز پهلوی. برای داشتن چنین ملتی باید هویت قومی اقوام ساکن ایران و از آن جمله زبان این اقوام به گونهای آشکار یا ضمنی نفی میشد که شد. اما در همین زمان در شوروی دوران استالینی، همان گونه که سوتیوچوسکی نیز اشاره دارد، گونهای از سیاست بومی کردن ساختار اداری-سیاسی تبلیغ و ترویج شد که حاصلش برکشیدن روشنگران بومی و گماردنشان به مقامات نسبتا مهم محلی و از آن مهمتر ترفیع لهجههای محلی به مقام زبانهای رسمی اتحاد جماهیر شوروی بود. براین سیاهه هنوز هم میشود افزود: فرآیند سریع صنعتی شدن و شهرنشینی، ادغام اقتصاد محلی با اقتصاد ملی و جابهجایی اهالی کشور که در ۲۰ سال آخرحکومت پهلوی درایران تجربه شد به یگانگی ملی بیشتر و یکدستی فرهنگ حاکم برکشور منتهی شد. شاید نمونه بارز این یگانگی و یکدستی را در برآمد فراقومیای که منتهی به سرنگونی سلطنت درایران شد بتوان سراغ گرفت. از استثنای کردستان که بگذریم، آنچه در انقلاب اسلامی ۱۳۵۷ به چشم نمیخورد صبغه قومی و محلی بود. تبریز و تبریزیان رو به تهران داشتند تا به باکو. به وارونه روایتی که در ماخذی مجعول به آن اشاره رفته و سوتیوچوسکی نیز به آن ارجاع میدهد (ص ۲۳۱) در روزهای انقلاب و پس از آن، کسی در ایران شعار آذربایجان مستقل را نشنید وحتی در ستیز سیاسی بین آیت الله خمینی (ره) و آیت الله شریعتمداری نیز نشانهای دردست نداریم که کسی از آذربایجانیان خواستار جدایی از ایران و پیوستن به قفقاز بوده باشد.
از دیگر دعاوی نویسنده کتاب این است که در دوصد سال گذشته، فراخوان برای پیوستن شمال و جنوب و تبلیغ و ترویج این اندیشه، هیچ گاه به هیئت برنامه سیاسی و سیاست رسمی هیچ دولتی درنیامده است (ص ۱۳۱). متأسفانه واقعیت جز این شهادت میدهد. در دوران اقتدار اتحاد جماهیر شوروی، مساله ملیتها و پراکندگی اقوام مرزنشین ابزار فشار این کشور برکشورهای هم مرز و از آن جمله ایران شد. حکایت آذربایجان نیز استثنائی بر این قاعده نبود. بسته به اولویتها درسیاست خارجی شوروی و آشتی و قهر مسکو و تهران، حکایت جدایی آذربایجان از ایران و پیوستنش به شمال بارهای بار پیش کشیده و تبلیغ شد. آفرینش و پرداختن مفاهیمی چون «آذربایجان شمالی و جنوبی» بسان و همسنگ «ویتنام شمالی و جنوبی»، به راستی حاصل اتخاذ چنین سیاستی بود؛ مفاهیمی که امروزه حتی در میان جمع اهل تحقیق نیز اعتبار یافته و نمونه بارزش ارزش افزودههایی است که ادوارد آلورث (Edward A. Allworth) استادپیشین دانشگاه کلمبیا در پشت جلد همین کتاب قلمی کرده. ایشان در این افزوده ستایشآمیز، از «آذربایجان دوپاره» همچون «کره شمالی و جنوبی» یاد میکند، افسوس براین دوپارگی میخورد و آرزوی پیوستن دوبارهشان را دارد. اشارهای که سوتیوچوسکی خود درکتابش از زبان یک آذربایجانی ایرانی آورده شاید پاسخ درخور چنین کج فهمی تاریخی باشد: «ما (آذربایجانیان دوسوی ارس) هرچند زبانمان یکی است و تاریخ مشترکی را پشت سرگذاشتهایم، اما دنیاهایمان سخت با یکدیگر بیگانه است.» (ص ۲۲۳) از این اشارات که بگذریم، گفتنی است که کتاب تازه سویتوچوسکی، کتابی است خواندنی و شاید حتی بتوان، با اندکی احتیاط، آن را کتابی مرجع برای دانشجویان تاریخ وتحولات اخیر جنوب قفقاز دانست. فصاحت کلام سوتیوچوسکی درتحریرکتاب چشمگیر است و احاطهاش به زبانهای آذربایجانی و روسی دست او را در استفاده از بسیاری از منابع موجود به این دو زبان بازکرده. اما متاسفانه، عدم آشنایی او با زبان فارسی مجبورش کرده تا تنها به ترجمه انگلیسی منابع فرعی و دست دوم بسنده کند. این کاستی چشمگیرتر میشود هرگاه به یاد آوریم که بخش بزرگتری از قلمرو جغرافیایی که سوتیوچوسکی به بررسی تاریخش نشسته درایران واقع شده و منابع و ماخذ مربوط به تاریخش به زبان فارسی است و بیشتر محفوظ در بایگانیهای ایران.
تورج اتابکی
منبع : روزنامه اعتماد ملی
ایران مسعود پزشکیان دولت چهاردهم پزشکیان مجلس شورای اسلامی محمدرضا عارف دولت مجلس کابینه دولت چهاردهم اسماعیل هنیه کابینه پزشکیان محمدجواد ظریف
پیاده روی اربعین تهران عراق پلیس تصادف هواشناسی شهرداری تهران سرقت بازنشستگان قتل آموزش و پرورش دستگیری
ایران خودرو خودرو وام قیمت طلا قیمت دلار قیمت خودرو بانک مرکزی برق بازار خودرو بورس بازار سرمایه قیمت سکه
میراث فرهنگی میدان آزادی سینما رهبر انقلاب بیتا فرهی وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامی سینمای ایران تلویزیون کتاب تئاتر موسیقی
وزارت علوم تحقیقات و فناوری آزمون
رژیم صهیونیستی غزه روسیه حماس آمریکا فلسطین جنگ غزه اوکراین حزب الله لبنان دونالد ترامپ طوفان الاقصی ترکیه
پرسپولیس فوتبال ذوب آهن لیگ برتر استقلال لیگ برتر ایران المپیک المپیک 2024 پاریس رئال مادرید لیگ برتر فوتبال ایران مهدی تاج باشگاه پرسپولیس
هوش مصنوعی فناوری سامسونگ ایلان ماسک گوگل تلگرام گوشی ستار هاشمی مریخ روزنامه
فشار خون آلزایمر رژیم غذایی مغز دیابت چاقی افسردگی سلامت پوست