چهارشنبه, ۱۹ دی, ۱۴۰۳ / 8 January, 2025
مجله ویستا
همه حقایق جنگ عراق را نگفتهاند
برخی اعتقاد دارند چارلیز ترون رابطهای پیچیده با شمایل ستارهوارش دارد. با وجود این وقتی به یاد آوریم ترون به خاطر ایفای نقش یک قاتل زنجیرهای در فیلم «هیولا» برنده اسکار شد، متوجه خواهیم شد او اگر نقشاش ایجاب کند، ترسی از زشت دیده شدن روی پرده ندارد.
علاوه بر این، از لابهلای حرفهایش در این گفتوگو نیز میتوان فهمید او بیشتر به ایفای نقش شخصیتهای نازیبا تمایل دارد.
تغییر چهره ترون در «هیولا» برای ایفای نقش آیلین وورنوس، زنی که هفت مرد را کشت، تقریبا او را غیرقابل تشخیص کرده بود. او در فیلم «نورث کانتری» به زیبایی نقش یک مادر کارگر و مظلوم را ایفا کرد و در «در دره الله» نیز در قالب کارآگاهی تازهکار که همکاران مردش او را تحقیر میکنند، با بازی ترون در فیلمهایی چون «ایان فلاکس» و «حرفه ایتالیایی»، فاقد سرزندگی است.
به بیان دیگر هرگاه او نقابی بر چهره داشته، حاصل کار نیز بهتر از کار درآمده است، چنانکه میتوان گفت چارلیز ترون از ایفای نقش افراد زجرکشیده که نیازمند تغییر ظاهر است، بیشتر لذت میبرد.
البته این مساله چندان مورد قبول خود او نیست: «به هیچ وجه مخالف شخصیتهای زیبا نیستم. من در «زندگی و مرگ پیتر سلرز» نقش برت اکلند را بازی کردم. با این حال چنین نقشهایی زیاد نیستند. خود شما به من بگویید طی ۱۰ سال گذشته چند شخصیت زیبا در یک فیلم خوب دیدید. مساله اصلی برای من، زیبا دیده شدن یا ندیده شدن نیست، بلکه روایت یک داستان خوب است و ظاهر من روی پرده جزو آخرین اولویتهایم است.
کار بازیگر این است که در حکم یک بوم نقاشی سفید برای کارگردانش باشد تا او نیز هرچه بهتر بتواند داستانش را روایت کند.» به زودی شاهد حضور ترون در «نبرد در سیاتل» به نقش یک فعال محیط زیست خواهیم بود که در تظاهرات علیه سازمان تجارت جهانی دستگیر میشود، اما پیش از این فیلم «در دره الله» نمایش داده شد. این فیلم بر مبنای داستان واقعی گروهی از سربازان آمریکایی است که پس از آسیبدیدگی روانی ناشی از جنگ عراق به کشورشان بازگشتهاند.
پس از ناپدید شدن یکی از این سربازان، پدر او، با بازی تامی لی جونز، برای کشف حقیقت تلاش و در این راه یک افسر پلیس (ترون) به او کمک میکند. بدین ترتیب این دو درگیر جستوجویی طولانی میشوند که در نهایت به کوچه پسکوچههای بغداد میرسد.
ترون میگوید: «چیزی که در این فیلم نظرم را به خود جلب کرد، توجه آن به تحتالشعاع قرار گرفتن شخصیت انسان در سایه مسائل سیاسی است. فکر میکنم گاهی خودمان هم فراموش میکنیم هنوز صدها هزار سرباز در عراق مشغول جنگ هستند.»
«در دره الله» بیانگر تاثیرات مخرب جنگ بر افراد حاضر در خط مقدم آن است و تماشاگران پاپکورنخور آمریکایی معمولا علاقه چندانی به دیدن این چیزها در سینما ندارد.
ترون نیز مانند بسیاری از آمریکاییها، حمله به عراق را اشتباهی وحشتناک میداند، اما قصد ندارد در این باره سخنسرایی کند: «بله، من مخالف جنگ هستم. احساس میکنم در این باره همه حقایق را به ما نگفتهاند. میتوان در مخالفت با جنگ ساعتها بحث کرد، اما فیلم به این موضوع نمیپردازد. حقیقت این است که جنگ هنوز ادامه دارد و مساله اصلی این است که چگونه سربازان نجاتیافته را به خانه برگردانیم و به آنها کمک کنیم با آنچه بر سرشان آمده، کنار بیایند. این حداقل کاری است که میتوان برای این سربازان انجام داد.»
به اعتقاد ترون تمایل او برای حضور در دنیایی فراتر از قفس طلایی هالیوود که در آن تنها به زیبایی و جوانی توجه میشود، ریشه در کودکیاش در آفریقای جنوبی دارد: «کمتر کسی تجربهای مشابه بزرگ شدن من را در آفریقای جنوبی دارد. این کشور در آن دوران از یک سو به شدت آشوبزده و از سوی دیگر کاملا بیتفاوت به آنچه بود که در دیگر نقاط جهان میگذشت.» چارلیز به عنوان تنها فرزند خانواده در مزرعهای خارج از شهر کوچک بنونی و در قلب منطقه معادن طلای ایست راند، بزرگ شد. او به شدت به گردا، مادر آلمانیاش وابسته بود.
چارلز، پدر ترون مدیریت یک شرکت ساختمانی را بر عهده داشت. «نمیدانم اگر در کشور دیگری بزرگ میشدم، باز هم همانی که امروز هستم بودم یا نه. در خانه ما صدای اخبار مدام به گوش میرسید و روی میز غذاخوری همیشه پر از روزنامه بود. والدین من واقعا تشنه سیاست بودند. بههرحال من در چنین محیطی بزرگ شدم. بسیاری از دوستان آمریکایی من در فضایی متفاوت رشد کردند و به خاطر اتفاقاتی که اخیرا در آمریکا افتاده، مدام سوالاتی میپرسند تا از اوضاع سر در بیاورند.
من نیز دوست دارم از آنچه میگذرد باخبر شوم. به سیاست جهانی علاقه زیادی دارم، چون فکر میکنم بدون دانستن این چیزها نمیتوان روی زمین زندگی کرد. وقتی میبینم بعضیها کوچکترین اهمیتی به این مسائل نمیدهند، واقعا حیرت میکنم.»مادر ترون او را تشویق کرد که به باله بپردازد و همچنین عامل اصلی علاقه او به بازیگری بود: «یادم میآید حدود یک ساعت رانندگی میکردیم تا به نزدیکترین درایوین سینما برسیم، در حالی که هیچ وقت نمیدانستیم چه فیلمی را نمایش میدهند.
بههرحال وقتی به آنجا میرسیدیم میدانستیم باید دوباره این راه یک ساعته را برگردیم، پس مجبور بودیم مدتی استراحت کنیم و هرچه نشان داده میشد تماشا کنیم. حدود هشت یا نه سال داشتم، در سینما «جذابیت مرگبار» را نشان میدادند و مادرم نمیخواست دوباره این راه را برگردیم. بنابراین به من گفت: سعی کن از این فیلم هم مثل هر فیلم دیگری، چیزی یاد بگیری.»
با این اوصاف، دوران کودکی ترون همیشه اینقدر شاعرانه نبود. دوران کودکی او مصادف با واقعه ناگوار قتل پدر دائمالخمرش توسط مادرش طی یک تیراندازی بود. البته گرد به خاطر این کار محکوم نشد، چرا که پلیس عمل او را دفاع ازخود تشخیص داد. ترون آن زمان ۱۵ سال داشت. او بعدها در این باره گفت: «وقتی چنین اتفاقی در زندگی انسان میافتد، خاطرهاش هیچگاه از ذهن پاک نخواهد شد. اما تلاش زیادی میکنیم تا از شر آن خلاص شویم.»
او تا سالها از صحبت درباره این حادثه خودداری میکرد، با این وجود اذعان میکند رویداد ناگوار نمیتواند کل زندگیاش را نابود کند. او همچنین میگوید مادرش همواره الهامبخش او بوده است. «مادرم الگویی فوقالعاده برایم بود. تصور زندگی بدون او برایم محال است. فکر میکنم او بزرگترین تاثیر را در شکلگیری شخصیت من داشته، اما این تاثیرگذاری کاملا غیرمستقیم بوده است. او همیشه به من میگفت: نظر من این است، اما باید آنطور که خودت صلاح میدانی عمل کنی.
وقتی به زندگیام فکر میکنم، میفهمم به خاطر این نوع تربیت دوران کودکی است که الان میتوانم از پس این همه مسائل مختلف بربیایم. اکنون من مسوولیت تمام کارها و تصمیماتم را خودم بر عهده میگیرم. احساس عجیبی دارم، چون مادرم هیچ وقت از من نخواست که مثل او باشم، اما اکنون که ۳۲ ساله شدهام گاهی اوقات دوست دارم به او بگویم: یک جورهایی دوست دارم مثل تو باشم. فکر میکنم بزرگترین خواست او این بود که من مستقل یا به بیان دیگر خودم باشم.»
وقتی ترون ۱۶ سال داشت، در یک مسابقه مدل شرکت کرد و برنده شد. پس از چند هفته او سر از میلان درآورد و برای دو سال در سراسر اروپا مشغول به کار شد. ترون درباره این دوران میگوید: «خاطرات خوبی از آن دوران دارم، اما این حرفه واقعا مرا ارضا نمیکرد. خواهان کار چالشبرانگیزتری بودم.» او این فرصت را به دست آورد تا در موسسه «جوفری بالت» نیویورک به تحصیل باله، عشق اولش، بپردازد اما جراحت زانو باعث شد از این کار کنارهگیری کند.
پس از آن ترون تصمیم گرفت به بازیگری مشغول شود و به همین خاطر عازم لسآنجلس شد. در این شهر بود که داستان زندگی او به افسانههای پریان شباهت یافت. ترون به بانک رفته بود تا یک چک ۵۰۰ دلاری متعلق به مادرش را خرج کند، اما صندوقدار از تحویل پول خودداری میکرد و همین باعث بروز مشاجرهای میان آنان شد. در همین اوضاع، توجه یک کارگزار به ترون جلب میشود و کارتش را به او میدهد. پس از مدت کوتاهی ترون قراردادی برای ایفای یک نقش کوتاه در فیلم پلیسی «دو روز در دهکده» امضا کرد.
ترون در این حرفه خیلی زود پیشرفت کرد.
فیلم بعدی او «کاری که انجام دادی» با بازی تام هنکس بود که در آن حضوری کوتاهمدت داشت و پس از آن در «وکیل مدافع شیطان» مقابل کیانو ریوز و آل پاچینو ظاهر شد. او در «همسر فضانورد» نقش همسر جانی دپ و «قوانین خانه سایدر» نقش دوست توبی مگوایر را بازی کرد. در سال ۲۰۰۱ ناگهان این سیر پیشرفت متوقف شد و ترون به مدت یک سال در هیچ فیلمی بازی نکرد.
او اکنون هفت سال است که با بازیگر ایرلندی استوارت تاونسند زندگی میکند. آنان نخستین بار هنگام ساخت «به دام افتاده» با هم آشنا شدند و پس از آن در فیلم حماسی اما ناامیدکننده «سر در ابرها» با پسزمینه جنگ جهانی دوم، با یکدیگر همبازی شدند. تاوسند نوشتن فیلمنامه و کارگردانی «نبرد در سیاتل» را بر عهده داشته است که در آن علاوه بر ترون بازیگرانی توانا چون وودی هارلسن، ری لیوتا و کانی نلسن نیز حضور دارند.
«میدانم اگر از این فیلم تعریف کنم، همه میگویند چون کارگردان شوهرش است این حرفها را میزند، اما اگر کارگردان فرد دیگری هم بود نظرم تغییر نمیکرد. این فیلم واقعا خوب است و کار استوارت نیز فوقالعاده بوده است. خیلی جالب است که هفت سال با کسی زندگی کنی و او یک دفعه کاری انجام دهد که بگویی: خدایا نمیدانستم تو اینقدر استعداد داری.»
دریافت اسکار به خاطر «هیولا» در سال ۲۰۰۴ باعث شد نقشهای بهتر به ترون پیشنهاد شود. گرچه انتخابهای اولیه او «سر در ابرها» و «ایان فلاکس» ـ فیلمهای خوبی نبودند، اما او خیلی زود به مسیر درست بازگشت و به بازی در «نورث کانتری»، نامزد یک اسکار دیگر شد. این فیلم درباره ظلم و ستمی بود که بر زنان معدنچی مینهسوتا روا میشد.
«دلیل حضورم در «منطقه شمالی» تنها به خاطر نمایش مسائل زنان نبود. همیشه به آنچه مردم میاندیشند نیز اهمیت دادهام. با وجود این آنچه سر این زنان آمد، بلایی هولناک بود. بسیار هولناک. شخصیت واقعیای که نقشاش را بازی کردم هنوز هم مشغول مداوا است. باید او را ببینید تا بفهمید چه بلایی سرش آمده است.»
ترون در «در دره الله» نیز دوباره به همین قلمرو بازگشته است. امیلی ساندرز، شخصیت او، باید مدام بدترین توهینها را از همکاران مردش بشنود.
«ببیند، من نمیتوانم فراموش کنم که زن هستم. در کارهایم سعی در پنهان کردن این وجه شخصیتم نخواهم کرد. با وجود این رویکردم به این مساله همیشه رویکردی انسانی بوده است. فکر میکنم اگر بخواهیم در پرداختن به این مسائل خیلی سروصدا به پا کنیم، باعث دلزدگی دیگران از آن خواهد شد.
در زندگی شخصیام خیلی خوشبخت بودهام. شاید هم طوری بار آمدهام که اینطور فکر کنم، اما فکر میکنم به حدی رسیدهام که بتوانم درست را از غلط تشخیص دهم. به همین دلیل هر وقت احساس کنم راهی را اشتباهی آمدهام، از همانجا برمیگردم.»
مارتین پالمر
منبع: تایمز، ۱۲ ژانویه
منبع: تایمز، ۱۲ ژانویه
منبع : روزنامه تهران امروز
ایران مسعود پزشکیان دولت چهاردهم پزشکیان مجلس شورای اسلامی محمدرضا عارف دولت مجلس کابینه دولت چهاردهم اسماعیل هنیه کابینه پزشکیان محمدجواد ظریف
پیاده روی اربعین تهران عراق پلیس تصادف هواشناسی شهرداری تهران سرقت بازنشستگان قتل آموزش و پرورش دستگیری
ایران خودرو خودرو وام قیمت طلا قیمت دلار قیمت خودرو بانک مرکزی برق بازار خودرو بورس بازار سرمایه قیمت سکه
میراث فرهنگی میدان آزادی سینما رهبر انقلاب بیتا فرهی وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامی سینمای ایران تلویزیون کتاب تئاتر موسیقی
وزارت علوم تحقیقات و فناوری آزمون
رژیم صهیونیستی غزه روسیه حماس آمریکا فلسطین جنگ غزه اوکراین حزب الله لبنان دونالد ترامپ طوفان الاقصی ترکیه
پرسپولیس فوتبال ذوب آهن لیگ برتر استقلال لیگ برتر ایران المپیک المپیک 2024 پاریس رئال مادرید لیگ برتر فوتبال ایران مهدی تاج باشگاه پرسپولیس
هوش مصنوعی فناوری سامسونگ ایلان ماسک گوگل تلگرام گوشی ستار هاشمی مریخ روزنامه
فشار خون آلزایمر رژیم غذایی مغز دیابت چاقی افسردگی سلامت پوست