دوشنبه, ۱۷ اردیبهشت, ۱۴۰۳ / 6 May, 2024
مجله ویستا

روان شناسان به چه کسی می گویند سالم؟


روان شناسان به چه کسی می گویند سالم؟
● بهداشت روانی از نظر اساتید و مكاتب روان‌شناسی
از دیدگاه روان‌شناسی، منظور از مكاتب، الگوهای فكری خاصی است كه توجیه‌كننده رفتار آدمی با مفهوم و برداشت خاص خود می‌باشد. روانكاوی، انسان‌گرایی و رفتارگرایی از مكاتب مهمی هستند كه سه محور اصلی روان‌شناسی معاصر را تشكیل می‌دهند.
هر چند افراد زیادی در ایجاد مكتب روانكاوی نقش داشته‌اند لیكن فروید را پدر و بنیانگذار این مكتب می‌دانند. فروید و سایر هم مكتب‌های او تلاش كرده‌اند، رشد انسان را بر اساس رویدادهایی كه در دوران كودكی برای او اتفاق افتاده، تجزیه و تحلیل كنند.
طبق این مكتب، انسان بر اساس انگیزش‌های درونی آرزوهای سركوب شده یا ناخودآگاه خود عمل می‌كند. بنابراین هر رفتاری كه از انسان سر می‌زند، جبری است. مكتب روانكاوی معتقد است، شخصیت انسان از سه عنصر نهاد، من و من برتر تشكیل می‌شود.
نهاد تنها عنصر ذاتی شخصیت است كه هنگام تولد ایجاد می‌شود و منبع همه نیروهای غریزی انسان به شمار می‌رود كه از اصل كسب لذت پیروی می‌كند.
<نهاد> معمولا به شیوه تكانشی، غیرمنطقی و غیراخلاقی عمل می‌كند در برخورد با واقعیت متعادل می‌شود و دومین قسمت شخصیت یعنی من را تشكیل می‌دهد. <من> یعنی از فكر منطقی استفاده كردن و خواسته‌های نهاد را بر اساس مقتضیات زمان و مكان برآورده كردن. من از اصل واقعیت تبعیت می‌كند و از مقررات اجتماعی بی‌خبر است.
قسمتی از من، دربرخورد با محدودیت‌های اجتماعی به من برتر تبدیل می‌شود. من برتر یعنی همان امر و نهی پدر و مادر یا امر و نهی محیط اجتماعی. در میان این سه سطح شخصیت، كار من از همه مشكل‌تر است، چون باید بین خواسته‌های نهاد و محدودیت‌های محیط اجتماعی تعادل ایجاد كند.
به نظر روانكاوان، بهداشت روانی زمانی تضمین می‌شود كه من با واقعیت سازگار شود و همچنین تكانش‌های غریزی نهاد به كنترل درآید و فرد بتواند بین سه عنصر شخصیت یعنی نهاد، من و من برتر تعادل برقرار كند. بنابراین اگر بین این سه جزء شخصیت تعارض به وجود آید، فرد احساس تنش می‌كند و برای حفظ خود، ابزارهایی به وجود می‌آورد كه به آنها مكانیسم‌های دفاعی می‌گویند.
از جمله مكاتب دیگر روان‌شناسی انسان‌گرایی است. این مكتب برخلاف روانكاوی قبول ندارد كه رفتار انسان به طور جبری، بدون اراده و از طریق امیال و آرزوهای سركوب شده دوران كودكی هدایت می‌شود بلكه معتقد است انسان می‌تواند بر سرنوشت خود اثر بگذارد یا حتی آن را كنترل كند؛ چون انسان آزاد است پس می‌تواند خوشبختی و بدبختی را به طور آزاد و با اراده خود تعیین كند.
طبق دیدگاه انسان‌گرایی، عمده‌ترین عاملی كه فرد را به حركت وا‌می‌دارد نگرشی است كه او به خود و دنیای اطراف خود دارد. مشهورترین پیشروان این مكتب كارل‌راجرز و آبراهام مزلو هستند. مزلو معتقد است، نیازهای انسان متناسب با نیرومندی، به پنج طبقه نیازهای زیستی، ایمنی، تعلق و عشق، عزت‌نفس و خودشكوفایی تقسیم می‌شود. به نظر او بهداشت روانی به معنای ارضای نیازهای سطوح پایین و رسیدن به سطح خودشكوفایی است.
از جمله مكاتب دیگر، می‌توان با رفتارگرایی اشاره كرد. پیروان این مكتب معتقدند، بهداشت روانی به محرك‌ها و محیط فرد وابسته است و بر سازگاری فرد با محیط تاكید دارد. این مكتب معتقد است، رفتار ناسالم نیز مانند سایر رفتارها آموخته می‌شود. از پیروان این مكتب می‌توان به پاولف، واتسون و اسكینر اشاره كرد كه در شرطی شدن رفتار بر بازتاب و تقویت تاكید دارند. علاوه بر سه مكتب فوق، مكاتب مختلف دیگری نیز وجود دارند كه ازجمله آنها می‌توان شناخت‌گرایی و زیست‌گرایی را نام برد.
پیروان مكتب شناخت‌گرایی، انسان را به صورت ماشین یا موجودی كه به طور جبری تحت استیلای رویدادهای درونی یا بیرونی است در نظر نمی‌گیرند. آنها انسان را یك تحلیل‌گر شناخت در نظر می‌گیرند. هر چند رفتار گرایان به مطالعه فرآیندهای شناختی و یادگیری شناختی نیز علاقه‌مند هستند لیكن فرق عمده‌ شناخت‌گرایی با رفتارگرایی این است كه شناخت‌گرایی روی فرآیندهای شناختی انگشت می‌گذارد و آنها را زیر بنای رفتار می‌داند، در صورتی كه رفتارگرایی روی اثر محرك‌های محیط بر رفتار تاكید دارد. پیروان مكتب زیست‌گرایی، رفتار را با مطالعه اندام‌ها، سلول‌های عصبی و توارث تبیین می‌كنند.
در واقع زیست‌شناسان، پزشكان و روان‌پزشكان معتقدند، رفتار می‌تواند در دستگاه عصبی مركزی یا در برخی نورون‌ها به وجود آید. طبق این مكتب، بهداشت روانی زمانی وجود خواهد داشت كه بافت‌ها و اندام‌های بدن به طور سالم كار كنند. هر نوع اختلال در دستگاه عصبی و در فرآیندهای شیمیایی بدن، اختلال روانی را به همراه خواهد آورد.
سیدعباس باقری‌یزدی
منبع : روزنامه سلامت