جمعه, ۱۴ دی, ۱۴۰۳ / 3 January, 2025
مجله ویستا
مبانی دینی مشارکت سیاسی
مهمترین مبانی دینی مشارکت عبارتند از: نفی سلطه، خلافت عامه انسان، نیاز طبیعی،شورا، امربهمعروف و نهی از منکر، مسؤولیت متقابل دولت و مردم.
باتوجه به مبانی فوق، راه برای مشارکت جدّی مردم در تمامی امور مربوط به خود وسرنوشتشان هموار و باز بوده و مشارکت نه تنها حق، بلکه تکلیف میشود و نه اینکهدیگران برای افراد، تعیین تکلیف میکنند، فرد نیز در مقابل خود، خدا، جامعه و... موظف استکه نسبت به سرنوشت خود حسّاس بوده و از اعوجاج حکومتی، جلوگیری کند و نیز درصحنههای مختلف حضور داشته و از حقوق خود به عنوان یک وظیفه دفاع کند.
نوشتار حاضر با عناوین زیر سامان یافته است:
الف) مدخل بحث
ب) مبانی دینی مشارکت سیاسی
ج) جمعبندی و نتیجهگیری
الف) مدخل بحث، تأملی در مشارکت سیاسی
اصطلاح «مشارکت سیاسی» (Political Participation) بگونهای محکم با بحث توسعه سیاسی گره خورده است; به حدی که برخی از متفکران، پارامتر اصلی توسعه سیاسی را مشارکت سیاسی دانسته و بر این اساس نظامهای سیاسی را تقسیم کردهاند.[۱] و در تعریف آننیز دیدگاههای گوناگون مطرح شده است.
از حد محدودی که گفته شده است:
«مشارکت سیاسی رفتاری است که اثر میگذارد، یا قصد تأثیرگذاری بر نتایجحکومت را دارد.»
تا تعاریف مبسوط تری که معتقدند:
«مشارکت سیاسی هر عمل داوطلبانه موافق یا ناموافق، سازمان یافته یا بدون سازمان،دورهای یا مستمر، شامل به کارگیری روشهای مشروع و یا نامشروع برای تأثیر و انتخابسیاستهای عمومی، اداره امور عمومی، انتخاب رهبران سیاسی در هر سطحی از حکومت محلی یا ملی میباشد.»[۲]
اما اگر بخواهیم بحث مشارکت سیاسی را در جامعه دینی و اسلامی خودمان، ایران مطرحکنیم، تعاریف فوق باید بدین نحو ویرایش و بازسازی شوند و در قالب این پرسش مطرحگردند که، تأثیر و نقش مردم بر ساختار حکومتی و رفتارهای دولتمردان و کلیه امورسیاسی، به صورت نهادینه و با روشهای مشروع، در جامعه و حکومت اسلامی تا چه حدمشروع و موجه است؟
پاسخ این پرسش میتواند چنین باشد که نقش مشارکت جدّی و فعالانه و نهادینه مردمدر حکومت اسلامی نفی میشود، اگر کسی معتقد باشد که:
«مسأله امامت و ولایت از یکدیگر جدا نیستند. سیاست، حکومت و ولایت درشأن روحانیت جامعالشرایط است و در زمانی که فقیه جامع الشرایط و رهبر نظاماسلامی وجود دارد، بقیه حق دخالت در مسائل حکومتی را ندارند.»[۳]
و یا اعتقاد آن باشد که:
«ولیّ باید دنیا و آخرت مردم را تأمین کند. به همین دلیل اگر بگوییم حق مشترک،در واقع همان حقی است که خداوند تعیین کرده که همه امور به دست او است و او است که همه تکالیف را برگردن مردم گذاشته، برای اینکه حق مردم بهتر رعایت شود.»[۴]
و در چنین نگاههایی، حداکثر مشارکت تودهای و منفعلانه در نظام سیاسی قابل قبولاست، که در جهت توجیه و باز تولید نظام سیاسی و رفتارهای حکومتی باشد، که چنیننگاهی به مشارکت سیاسی، حداکثر به مشارکت سیاسی منفعلانه منتج میگردد. نه مشارکتسیاسی فعالانه،[۵] که مردم به صورت نهادینه و در قالب تشکلهای سیاسی و حزبی، میتوانندناقدین دولت و دولتمردان بوده و جوهره مشارکت سیاسی نیز در این نوع مشارکت خود رانشان میدهد.
در این نوشتار فرضیه قابل آزمون آن است که «در یک نگاه دینی و با مراجعه به نصوص ومبانی اسلامی، میتوان از مشارکت سیاسی فعالانه و نهادینه دفاع کرد.»
البته این مدعا بدین معنا نیست که این مبانی تنقیح شده و اجماعیاند، بلکه تمام سخن آناست که فرهنگ اسلامی - شیعی، قابلیت استنباط و انبساط برای پذیرش تکثر و مشارکتسیاسی را به معنایی که در توسعه سیاسی مقصود است، دارد.
این معنا را به صورت عملیاتیتر و در یک تعریف انضمامیتر، میتوان به تعبیر بعضی،این گونه بیان کرد که:
«عمدهترین ابزار نهادی برای سازمان دادن، گسترش اشتراک سیاسی، احزابسیاسی در نظام حزبیاند.»[۶] گرچه بر احزاب سیاسی و کارکردهای آن، اشکالات قابل قبولی وارد شده و از اینرو ممکن است اصل مشارکت سیاسی زیر سؤال برود، اما هانتینگتون به درستی گفته است کهیک نظام حزبی نیرومند میتواند اشتراک سیاسی را از طریق نظام سیاسی گسترش دهد و درنتیجه فعالیتهای سیاسی ناهنجار یا انقلابی را خنثی کرده و یا تغییر جهت دهد و همچنیناشتراک گروههای تازه تحرک یافته را به مسیرهایی هدایت کند که به نظام خلل نرساند.[۷]با این نگاه، فرضیه نوشتار به صورت عملیاتیتر آن میشود که «مبانی احزاب سیاسی بهمعنای جدید آن، در فرهنگ دینیِ ما قابل دفاع است.»
ب) مبانی دینی مشارکت سیاسی
مهمترین مبانی دینی مشارکت عبارتاند از:
۱. نفی سلطه
این اصل را میتوان از حدیث نبوی استخراج نمود:
«الناس مسلطون علی أموالهم».[۸]
«همانا مردم بر اموالشان مسلطاند.»
از مفاد سلبی حدیث، مفهوم اولویتی استنتاج میشود، که اگردیگران در مال انسان حق تصرف نداشته باشند، به طریق اولی در جانو... حق سلطه ندارند. در حالی که هر نظام حکومتی ملازم با سلطههایی بر جان و مال افراد است. اینجا سه راه برای جمع میانسلطه فردی و سلطه دولت در پیشرو است: اول آن که گفته شود مبنا اصل نفی سلطه است، که در این صورت، از حکومت جز اسمینمیماند و مفاسدش به جامعه بر میگردد.
دوم آنکه گفته شود، اصل نفی سلطه فردی را کنار گذارده و به مقتضیات حکومت تن در داده شود، که به معنای نفی مشارکت سیاسی و مردمی است.
راه سومی که جمع هر دو میباشد. این است که حکومت از طریقمردم و با انتخاب مردم برگزیده شود. در نتیجه هم حکومت از اختیارات لازم بهرهمند است و هم با سلطه مردم معارضنخواهدبود، چون مردم با مشارکت مختارانه خود از سلطه فردیکوتاه آمدهاند.[۹]اگر اشکال شود که تسلط بر اموال، دلیل تسلط بر نفوس نیست،پاسخ آن است که چگونه اسلامی که افراد را بر مسائل کم اهمیتی چونمال مسلط میداند و به همین دلیل سلطه دیگران بر آن را نفی میکند،بر موضوع بسیار مهم و غیرقابل قیاس با مال، که درونیتر،حضوریتر، شخصیتر و مهمتر است، مسلط ندانسته و دیگران حقدخل و تصرف بر آن را بدون اذن او داشته باشند؟! مگر آن که بپذیریمکه در فرهنگ دینی، مردم بر جانهایشان امیرند و این امتیازخود را بااختیار و اراده، در قالب مشارکت سیاسی و از مسیر انتخابات بهدیگران وامیگذارند.
۲. خلافت عامه انسان
این اصل بر اساس آیه ۳۰ سوره بقره مبتنی است که میفرماید:(انی جاعل فی الارض خلیفْ)
در مصداق خلیفْ الله بودن، بیشتر مفسران هم نظر هستند که مقام خلیفْ اللهی مخصوصحضرت آدم(ع) نبوده، بلکه مربوط به نوع انسان است.[۱۰]
«خداوند، پروردگار همه زمین و همه خیرات آن است... بدین ترتیب خلیفْ اللهدر زمین، یعنی جانشین خدا در همه این امور است. از اینرو، خلافت انسان درقرآن، در حقیقت شالوده حکومت انسان بر هستی است و حکومت میان مردم،همه از ریشه همان خلافت سرچشمه میگیرد... حکومت انسان بر خود هم، براین پایه درست میشود; چنانکه حکومت مردم بر مردم، یعنی «حق حاکمیتملی» نیز به عنوان خلیفْ الله بودن انسانهامی تواند مشروع و قانونی باشد.»[۱۱]
در تفسیر شهید صدر، از این مبنا، به جهت این که مسؤولیت بدون آزادی معنا ندارد وهمین آزادی ممکن است باعث انحراف مسیر او شود، خط گواهی انبیا برای هدایت و توجیهبشر به مسیر خلافت الهی لازم میشود. این گواهان در طول تاریخ بشری سه گروهاند: اول:پیامبران، دوم: امامان، سوم: مرجعیت دینی. فرق اساسی دو گروه اول با گروه سوم در«عصمت» است.[۱۲]
همچنین ایشان معتقدند که خلافت مطرح شده در آیه مورد بحث، در عصر غیبت بهمردم بازگردانده شده و طبق دو قاعده «شوری» و «حق حاکمیت» اعمال خواهد شد.[۱۳]با تفسیری که از «خلافت عامه انسان» شد، مشارکت مردمی و سیاسی در عالیترینسطوح در عصر غیبت، تحقق یافته و حق حاکمیت ملی مشروعیت پیدا نموده و این خلافتالهی طبق دو قاعده «شوری» و «حق حاکمیت» اعمال میشود.
۳. نیاز طبیعی
سومین مبنای مشارکت مردمی، نیاز طبیعی است. انسانها میل دارند که حضوری فعالنسبت به مسائل مربوط به سرنوشت خود در صحنه سیاسی داشته باشند. اگر اولیای مذهب باآن مخالفت کنند، کاهش نفوذ آن مذهب مسلّم خواهد بود.[۱۴]
این مطلب به قدری اهمیت دارد که دموکراسی در غرب، که مبتنی بر «سکولاریسم» استرا میتوان اقدام تفریطی در مقابل اعمال افراطی روحانیون مسیحی در مقابله با نیازهایطبیعی بشری شمرد. در این رابطه شهید مطهری مینویسد:
«از نظر روانشناسی مذهبی، یکی از موجبات عقبگردِ مذهب، این است کهاولیای مذهب، میان مذهب و نیاز طبیعی تضاد برقرار کنند. مخصوصاً هنگامی کهآن نیاز در سطح افکار عمومی ظاهر شود. درست در مرحلهای که استبدادها واختناقها در اروپا به اوج خود رسیده بود و مردم تشنه این اندیشه بودند که حقحاکمیت از آن مردم ا ست. کلیسا یا طرفداران کلیسا و یا با اتکا به افکار کلیسا، اینفکر عرضه شد که مردم در زمینه حکومت، فقط تکلیف و وظیفه دارند نه حق.همین کافی بود که تشنگان آزادی و دموکراسی و حکومت را برضدّ کلیسا، بلکهبرضد دین و خدا به طور کلّی برانگیزد.»[۱۵]
پس، نیاز طبیعی به مشارکت و تعیین سرنوشت خود، در صورت ارضا نشدنوعکسالعمل غلط در برابر آن، به نفی دین منجر میشود.
از این جهت اسلام به عنوان دینی کامل و مبتنی بر فطرت، این نیاز طبیعی مردم رابیپاسخنمیگذارد.
۴. شوری
اگر شوری در اسلام مشروعیت داشته باشد، پذیرش مشارکت افراد صاحبنظرومتخصص در امور مختلف است (البته مراد عصر غیبت و همچنین قانون غیرمنصوص[۱۶]است).
مهمترین سند قرآنی درباب شوری، آیه (و شاورهم فی الأمر)[۱۷] و آیه (و أمرهم شوریبینهم)[۱۸] میباشد. در آیه ۱۵۹ سوره آل عمران ضمیر «هُم» میرساند که امر مشورت با همهمردم است (خطاب به پیامبر(ص)).
«اما تخصیص آن به خصوص عقلای ارباب حلّ و عقد، از روی مناسبت حکمیّه و قرینهمقامیه خواهد بود.»[۱۹]
یعنی شرکت دادن عموم مردم در شور و مشورت، اولاً: با ماهیت شوری که معمولاً درباب مسائل مهم است، نمیسازد; ثانیاً: با هدف و غایت شوری که به دست آوردن بهترینعقیده است در تناقض است.[۲۰]
درباره ارتباط شوری با ولایت فقیه (مشارکت در بالاترین سطح) علامهطباطباییمینویسند:
«احکامی که از مقام ولایت صادر میشود، از راه شوری و با رعایت صلاح اسلامو مسلمین صادر خواهد شد (و شاورهم فی الأمر) و پرروشن است که اینسیرت، مقدمه سیرت و روشی است که در هیچ جامعهای از جوامع به خلافمصلحت آن جامعه تمام نمیشود و از این روی به هیچ وجه قابل تغییر نیست و ازاحکام ثانویه فطرت است، که اسلام آن را امضا میکند.»[۲۱]
در همین رابطه (مشارکت مردم در حوزههای مربوط به ولیّ فقیه) نظریات جدیتری نیزوجود دارد که مثلاً معتقدند:
«ولایت فقیه حکومت فردی نیست، بلکه بر پایه شوری استوار است و اگر ولیفقیه برخلاف اصل شوری، رأی شخصی خود را درموضوعات، برمردم تحمیل کند، از تعهد خود خلافکرده و از ولایت عزلمیشود.»[۲۲]
اگر مشارکت مردم در حوزه مسائل مربوط به ولایت فقیه پذیرفتهشود، خودبهخود در حوزههای دیگر و سطوح پایینتر جامعهاسلامی پذیرفته شده است.
بحث در باب شوری در اسلام و ارتباط دو آیه مذکور، ازبحثهای جدّی و محل اختلاف صاحبنظران اسلامی است. در اینجامتناسب با حجم پژوهش حاضر به همین مقدار بسنده شده وبحثهای تفصیلی را باید در منابع مربوط جست.[۲۳]
۵. امر به معروف و نهی از منکر
این مبنا، براساس آیات متعدد و روایات اخذ شده است; مثلاً آیه۱۱۰ سوره آل عمران:
(کنتم خیر أمّْ أخرجت للناس تأمرون بالمعروف وتنهون عن المنکر و تؤمنون بالله).
«شما بهترین امت هستید که به نفع بشریت به وجود آمدهاست، چون امر به معروف و نهی از منکر میکنید و به خداایمان دارید.»
اسلام موضوع امر به معروف و نهی از منکر را به اشیای معیّن; مثلعبادات، معاملات، اخلاقیات و محیط خانوادگی محدود نکرده بلکه کلمه عام آورده است.معروف، یعنی کار خیر، کار نیک. نقطه مقابلش هر کار زشت و پلیدی که هست، منکر است.امر یعنی فرمان، نهی یعنی بازداشتن، جلوگیری کردن.[۲۴]
گرچه عنصر امر به معروف و نهی از منکر، شرایط و مراحلی دارد، اما نه در موضوعاتی کهمصادیق معروف و منکرند، محدودیت دارد و نه محدود و مشروط به افراد خاص میباشدکه افراد دیگری از آن معاف باشند (البته در همه جوامع به صورت عقلایی افرادی از دخالتدر هر امری معافاند; مثلاً دیوانه و...) برحسب این مبنا و این اصل، مردم نه تنها حقمشارکت، بلکه وظیفه و تکلیف دارند که در مسائل اجتماعی در همه سطوح و در همه مسائلمشارکت کنند.
۶. مسؤولیت متقابل دولت و مردم
در طول تاریخ بشریت فرض بر این بود که مردم در خدمت دولت وظایفی دارند و درقرون اخیر بحث از حقوق مردم، موضوعیت یافته است. در اسلام این دو، حقوق متقابلدارند، با سنگینتر بودن کفه حقوق مردم. در این مکتب:
«امام و حکمران، امین و پاسبان حقوق مردم و مسؤول در برابر آنها است. از ایندو (حکمران و مردم) اگر بنا است یکی برای دیگری باشد، این حکمران است کهبرای توده محکوم است، نه توده محکوم برای حکمران.»[۲۵]
حضرت علی(ع) به مالک میفرمایند:
«و لا تقولنَّ اًّنی مؤمرٌ آمر فأطاع فاًّن ذلک اًّدغال فی القلب و منهکٌْ للدین و تقربمنالغیر».[۲۶]
«مگو من اکنون برآنان مسلطم، از من فرمان دادن است و از آنها اطاعت کردن، کهاین عین راه یافتن تباهی در دل و ضعف در دین و نزدیک به سلب نعمت است.»
در جای دیگر، حضرت در حال اشاره به کفش وصلهدار و بیارزشی، فرمودند:
«واللهِ لهی اَحَبُ اًِّلیَّ من اِمرتِکم اًِّلا ان اُقیم حقاً اوادفعباطلاً».[۲۷]
«قسم به خدا که این لنگه کفش بیارزش از حکومت کردنبر شما (در زمانی که زمامدار جامعه اسلامی بودند) نزدمن محبوبتر است، مگر آن که با حکومت، اقامه حقی ودفع باطلی کنم.»
از مختصر مطالب فوق برداشت میشود که کفه دولت و حکومتدر مقابل کفه مردم و جامعه سبکتر است و از میان این دو، دولت بایدخدمتگزار جامعه باشد و حکومت:
«وسیلهای بیش نیست و برای مردان خدا اگر این وسیله بهکار خیر و تحقق هدفهای عالی نیاید، هیچ ارزشی ندارد.»[۲۸] و لذا از نگاه امام خمینی(قدس سره): «هر فردی از افراد ملت، حق دارد که مستقیماً در برابرسایرین، زمامدار مسلمین را استیضاح کند.»[۲۹] و به اصطلاح حکومت امری اعتباری است.[۳۰] با این مبنا راه برایمشارکت جدیدتر مردم در تمامی امور مربوط به خود و سرنوشتشانباز میشود. در این صورت است که مشارکت نه تنها حق، بلکهتکلیف میشود; یعنی نه اینکه دیگران برای افراد تعیین تکلیفکنند،بلکه از نگاه دینی، فرد در مقابل خودش، خدایش، جامعهاشو... موظف است که نسبت به سرنوشت خود حساس باشد، در صحنهباشد، فعال باشد، از اعوجاج حکومتی جلوگیری کند. در صحنهها حضور داشته باشد و ازحقوق خودش به عنوان یک وظیفه دفاع کند.
و نه تنها بد نیست که مشارکت باشد، بلکه یک مسأله حتمی و ضروری میشود و بالاتراین که مشارکت نه تنها یک ضرورت سیاسی، اجتماعی و اقتصادی است، بلکه یک«ارزش»است.
نهایت این که، مشارکت در اصل ندای فطرت است و با توجه به مبانی مطروحه، برایفعلیت، نیاز به برنامهریزی در زمینههای متعدّد دارد.
آنچه در جامعه اسلامی دارای اهمیت میباشد، این است که ریشههای مفاهیم ومصادیقی که در جامعه باید متحقق شود، بتوان در متون دینی یافت. بحث مختصر فوق دررابطه با مبانی مشارکت، متکفل اثبات و تبیین همین وظیفه بوده است.
ج) جمعبندی و نتیجهگیری
۱. ایرانیان در طول تاریخ و در طی قرون و اعصار، سه مدل حکومتی را تجربه کردهاند:اول: سلطنتی مطلقه، دوم: سلطنتی مشروطه (پس از مشروطه) و سوم: جمهوری اسلامی.مشارکت سیاسی گرچه میتوانست و میتواند در نظامهای مشروطه سلطنتی نیز مطرح باشد(مثل آنچه که در انگلستان، در قرون اخیر مطرح است)،[۳۱] اما سرنوشت ایرانیان در گونهایدیگر رقم خورده بود وفراز و فرودهای مشروطه و تلاشهای بزرگان دینی و روشنفکریعصر مشروطه نهایتاً به حکومت خودکامه رضاخانی و رضاشاهی منتج شد که چه بسا ازاستبداد قاجاری نیز سهمگینتر بود.ملت ایران پنج دهه استبداد پهلوی را تاب نیاورد و این بار با نهضت دیگری، با رهبریامام خمینی، اساس سلطنت را برچید و به جمهوریت پناه آورد، تا به تعبیر امام خمینی، رأیمردم در آن میزان باشد و در عین حال به جهت دینی بودن، این مردمسالاری، از نظامهایلیبرالی غربی نیز متمایز شود.
اما این خطی که به رهبری امام خمینی شکسته شد، مسیر سهل و پهنی نیست. جادهمشارکت نیاز به استواری، تمرین، همدلی و اصلاح دارد، تا روز به روز مشارکت سیاسینهادینه شود. باید در بستر جمهوری اسلامی و در دل نظام اسلامی،هم احزاب فعال و خودجوش برویند و هم یاد بگیرند که با هم درسترقابت کنند. تعدد و تکثر گروهها را به عنوان یک اصل قبول کرده وحق دیگران برای تعیین سرنوشت را بپذیرند. مدعایی که هر چند درگفتن سهل مینماید، اما در عمل بس دشوار و سنگین است. امید استکه در سال مشارکت عمومی، با همبستگی و همدلی، تمرین حضوردر عرصههای مختلف سیاسی را داشته و وزنه مشارکت سیاسی راسنگینتر و تجربه مشارکت را غنیتر و پویاتر نماییم و الگویی قابلقبول و دفاع را برای جهانیان در مردمسالاری دینی عرضه کنیم.
۲. گرچه صرف حضور در انتخابات را نمیتوان مصداق بارز وعالی مشارکت سیاسی دانست، اما از آنجا که برای تمرین به مشارکتو نرمش حضور در عرصههای سیاسی، به بهانه و انگیزههای نیرومندنیاز است، برگزاری انتخابات که نتیجه آن حضور در مجاری قدرتاست، به افراد انگیزه لازم میدهد، تا برای کسب و یا حفظ قدرت، بهتشکل و کار جمعی و نهادینه تن در داده و در ایام انتخاباتی به سویبرنامهریزی، تعیین اهداف، بیان خط مشی، طرح استراتژی و... دستبزنند که همه اینها برای حضور عقلایی در عرصههای سیاسی لازماست و به جد معد و بستر مناسب برای شکلگیری مشارکت سیاسیبه معنای پذیرفتن بازیهای عقلایی و چانهزنی با رقبا است. تبیینمبانی دینی رقابت انتخاباتی، تبلیغات، تأسیس تشکیلات و...، نیاز بهکاری جدید و تازه دارد، که مقاله مستقلی را میطلبد.[۳۲]
پی نوشت ها:
* دکترای علوم سیاسی از دانشگاه تهران.
[۱] در این رابطه حداقل ر.ک.به: قوام، عبدالعلی، توسعه سیاسی و تحول اداری، نشر قومس (چاپ دوم): ۱۳۷۳،
صص۱۲- ۸
[۲] Laster Millrath ,Political Participation ,Hand Book of Political Behavior, vol. ۴(ed) S.Long, New york: Plenum press, ۱۹۸۱, p ۲۰۱
و نیز ر.ک.به: مصفا، نسرین، نظامهای سیاسی تطبیقی، تکثیر از: دانشکده حقوق و علوم سیاسی دانشگاه تهران:۱۳۷۲-۳، ص۱۳۹ مصفا، نسرین، مقاله مشارکت سیاسی زنان: یک مطالعه میدانی، فصلنامه سیاست خارجی، ش۲: تابستان ۱۳۷۴، صص۶۰۵-۱۵ فیرحی، داود، مقاله مفهوم مشارکت سیاسی، فصلنامه علوم سیاسی، ش۱: تابستان ۱۳۷۷، صص۳۸-۳۹
[۳] مؤمن، محمد، گفتگوی دین و مشارکت سیاسی، فصلنامه علوم سیاسی، ش۷: زمستان ۱۳۷۸، ص۲۱
[۴] یزدی، محمد، روزنامه رسالت، ۱۳۷۶/۴/۱۹، ص۲
[۵] تفصیل بحث در: سیفزاده، حسین، مقاله تحوّل از مشارکت منفعلانه به مشارکت فعالانه: تأمل نظری،
فصلنامه دانشکده حقوق و علوم سیاسی، ش۳۲: تیرماه ۱۳۷۳، صص۹۳-۱۶۵
[۶] هانتینگتون، ساموئل، سامان سیاسی در جوامع دستخوش دگرگونی، ترجمه محسن ثلاثی، نشر علم: ۱۳۷۰، ص۵۷۷
[۷] Bill and Hardgrave ,Modernization and Political Development press Univ. Tehran ۱۹۹۲, p۷۶
[۸] عوالی اللئالی، ج۱، ص۴۵۷و۲۲۲، مجلسی، محمدتقی، بحارالأنوار، ج۲، ص۲۷۲
[۹] مجله حوزه، مقاله مبانی انتخابات، ش۱۰: تیرماه۱۳۶۴، ص۱۰۰
[۱۰] طباطبایی، سیدمحمدحسین، المیزان، ج۱، ترجمه ناصر مکارم شیرازی، بنیاد علمی فکری علامه طباطبایی، ص۱۴۸
[۱۱] صدر، سیدمحمدباقر، خلافت انسان و گواهی انبیا، ترجمه دکتر جمال موسوی، انتشارات روزبه: ۱۳۵۹، صص۱-۱۰
[۱۲] همان، صص۱۳-۲۰
[۱۳] همان، ص۴۹
[۱۴] مجله حوزه، مقاله مبانی انتخابات، ش۱۰، ص۱۰۶
[۱۵] مطهری، مرتضی، سیری در نهج البلاغه، انتشارات صدرا، ۱۳۶۲، ص۱۲۰
[۱۶] برای مطالعه بیشتر درباره قوانین منصوص و غیر منصوص ر.ک.به: منصورنژاد، محمد، مقاله قانونگذاری در حکومت اسلامی، فصلنامه حکومت اسلامی، ش۷، بهار ۱۳۷۷
[۱۷] آل عمران: ۱۵۹
[۱۸] شوری: ۳۸
[۱۹] نایینی، محمدحسین، تنبیه الأمه و تنزیه الملّه، شرکت سهامی انتشار: ۱۳۵۹، ص۵۳
[۲۰] جعفری، محمدتقی، حکمت اصول سیاسی اسلام، بنیاد نهج البلاغه: ۱۳۶۹ ،ص۳۰۸
[۲۱] طباطبایی، سیدمحمد حسین، ولایت و زعامت، نشر امام صادق(ع)، قم، ص۴۲
[۲۲] صالحی نجف آبادی، ولایت فقیه حکومت صالحان، مؤسسه خدماتی رسا: ۱۳۶۳، ص۲۷۸
[۲۳] ر.ک.به: جعفری، محمدتقی، حکمت اصول سیاسی اسلام، ص۳۰۸; حائری، سیدکاظم، بنیان حکومت در اسلام، اداره کل انتشارات و تبلیغات، ۱۳۶۴، صص۸۵-۱۴۶; صالحی نجفآبادی، ولایت فقیه حکومت صالحان، صص۷۸-۲۵۷; حکومت در اسلام(مجموعه مقالات کنفرانس اندیشه اسلامی)، مقاله رابطه شوری ورهبری، ص۱۵۸; نایینی محمدحسین، تنبیه الأمّه و تنزیه الملّه، ص۵۳; جوادی
آملی، عبدالله، ولایت فقیه، مرکز نشر فرهنگی رجأ، ص۱۵۱
[۲۴] مطهری، مرتضی، عنصر امر به معروف و نهی از منکر در نهضت حسینی، حزب جمهوری اسلامی، ۱۳۶۱، ص۶۳
[۲۵] مطهری، مرتضی، سیری در نهج البلاغه، ص۱۲۸
[۲۶] نهج البلاغه، خطبه۵۳
[۲۷] همان، خطبه ۳۳
[۲۸] امام خمینی، نامهای از امام موسوی کاشف الغطأ(ولایت فقیه)، ص۶۹
[۲۹] امام خمینی، صحیفه امام، ج۵، مؤسسه تنظیم و نشر آثار امام خمینی، ص۴۰۹; و برای آشنایی بیشتر با دیدگاه امام خمینی در موضوع، ر.ک.به: منصورنژاد، محمد، بررسی تطبیقی تعامل مردم و حاکم از دیدگاه امام محمد غزالی و امام خمینی، پژوهشکده امام خمینی و انقلاب اسلامی، ۱۳۸۲، صص۲۳۴-۳۱۸
[۳۰] به تعبیر امام خمینی(قدس سره)، «ولایت قراردادی و اعتباری». ر.ک.به: امام خمینی، شؤون و اختیارات ولیّ فقیه، وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامی، ص۵۷
[۳۱] تفصیل بحث در: منصور نژاد، محمد، مقاله بررسی تطبیقی مسأله پاسخگویی در رژیمهای سیاسی غرب و ایران، فصلنامه حکومت اسلامی، ش۳۴، زمستان ۱۳۸۳، صص۱۱۲-۷
[۳۲] بخشی از این مبانی را ببینید در: منصورنژاد، محمد، مقاله مبانی دینی و تحزّب در اسلام، مجموعه مقالات تحزّب و توسعه سیاسی، کتاب سوم: گردآورنده، دفتر مطالعات و تحقیقات سیاسی وزارت کشور، انتشارات همشهری، ۱۳۷۸، صص۱۳۷-۵۱
نویسنده: محمد منصورنژاد
منبع: فصلنامه حکومت اسلامی، شماره ۳۷
منبع : باشگاه اندیشه
ایران مسعود پزشکیان دولت چهاردهم پزشکیان مجلس شورای اسلامی محمدرضا عارف دولت مجلس کابینه دولت چهاردهم اسماعیل هنیه کابینه پزشکیان محمدجواد ظریف
پیاده روی اربعین تهران عراق پلیس تصادف هواشناسی شهرداری تهران سرقت بازنشستگان قتل آموزش و پرورش دستگیری
ایران خودرو خودرو وام قیمت طلا قیمت دلار قیمت خودرو بانک مرکزی برق بازار خودرو بورس بازار سرمایه قیمت سکه
میراث فرهنگی میدان آزادی سینما رهبر انقلاب بیتا فرهی وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامی سینمای ایران تلویزیون کتاب تئاتر موسیقی
وزارت علوم تحقیقات و فناوری آزمون
رژیم صهیونیستی غزه روسیه حماس آمریکا فلسطین جنگ غزه اوکراین حزب الله لبنان دونالد ترامپ طوفان الاقصی ترکیه
پرسپولیس فوتبال ذوب آهن لیگ برتر استقلال لیگ برتر ایران المپیک المپیک 2024 پاریس رئال مادرید لیگ برتر فوتبال ایران مهدی تاج باشگاه پرسپولیس
هوش مصنوعی فناوری سامسونگ ایلان ماسک گوگل تلگرام گوشی ستار هاشمی مریخ روزنامه
فشار خون آلزایمر رژیم غذایی مغز دیابت چاقی افسردگی سلامت پوست