جمعه, ۱۲ بهمن, ۱۴۰۳ / 31 January, 2025
مجله ویستا
علما و چالش سنت و مدرنیته
انقلاب مشروطیت ایران ۱۲۸۵۵ شمسی را میتوان یک انقلاب سیاسی دانست که طی آن حکومت سلطنت مطلقه به سلطنت مشروطه تحول پیدا کرد. در میان رهبران انقلاب مشروطه ایران علما و روشنفکران نقش بنیادی و مهمی را ایفا کردند. در میان علما نیز دو گروه وجود داشتند که در مواجهه با مفاهیم مساوات، آزادی و حکومت قانونی، دچار تفاوت آرا شدند در گفتوگو با لطفالله آجدانی مولف کتاب <علما و انقلاب مشروطیت> آرا و اندیشههای علمای ایرانی عصر مشروطه به بحث گذاشته شد این گفتوگو در پی میآید.
▪ چالش اساسی بین سنت و مدرنیته که در عصر رژیم سلطنتی قاجاریه در ایران رخ داد، زمینهساز استقرار نظام سلطنتی مشروطه شد. در بطن این چالش، گروههای اجتماعی متعددی از جمله روحانیون و روشنفکران و نوگرایان حضور داشتند. با توجه به کتابی که شما به عنوان <علما و انقلاب مشروطیت ایران> تالیف کردهاید علمای شیعی آن دوره در مواجهه با مطرح شدن آموزههایی مدرن همچون آزادی، مشروطیت و نظام پارلمانی چگونه اظهارنظر میکردند؟
ـ ما هنگام بررسی تاریخ معاصر ایران به ویژه در عصر قاجار و بهطور اخص در زمان انقلاب مشروطیت متوجه میشویم که تحولاتی در حوزه تاریخ اندیشه سیاسی و اجتماعی رخ داده است. با توجه به این تحولات میتوانیم چند طیف فکری مشخص و قابل تفکیک را در میان عالمان دینی و روحانیون ملاحظه کنیم.
شیوه پذیرفته شده در سنت تاریخنگاری معاصر ما این است که روحانیت دوره قاجار و مشروطیت را به دو گروه اصلی <استبدادگرا> و <آزادی طلب> تقسیم میکنند. من اصلا اعتقادی به این نوع تقسیمبندی ندارم. در این نوع تقسیمبندی بر اساس دوری و نزدیکی روحانیون از حکومت و چگونگی مناسبات صلح دوستانه یا تعارضجویانه روحانیون با حکومت، دو گروه روحانیون استبدادی و ضد استبدادی را معرفی میکنند. هر آنچه که از مفاهیم جدید و مدرن به نام آزادی، قانون، حقوق شهروندی و دموکراسی میشناسیم را در چارچوب علمای ضداستبدادی میگنجانند و هر آنچه که مغایر با آزادی، حقوق شهروندی، قانون و اصول دموکراتیک است را به روحانیون استبدادطلب میچسباندیم. در حالی که این مفاهیم جدید برخاسته و برگرفته از فلسفه سیاسی جدید غربی هستند. در آنجا هر نیرویی که به حکومت استبدادی نزدیک بود و با آن ارتباط داشت الزاما مخالف آزادی، قانون، عدالت و برابریهای اجتماعی بود. در نقطه مقابل، هر کس که مخالفت با استبداد داشت، در جستوجوی آزادی، قانون، حقوق شهروندی، حاکمیت ملی و اراده ملی بود. به گمان من مفاهیم جدید به وسیله گروههای اجتماعی خاصی مثل روشنفکران در ایران مطرح میشوند و همین گروهها میتوانند بخشی از روحانیون را از بدنه سنت جدا کنند.
روشنفکران ایرانی با این کار موفق میشوند مناسباتی بین خودشان و این گروه از روحانیون که روحانیون مشروطهطلب نام میگیرند، ایجاد کنند. ما این همدلیها و همزبانیها را بین روشنفکران و بخشی از روحانیون در عصر مشروطه میبینیم. اگر چه بخشی از ویژگیهایی مثل آزادیطلبی، قانون طلبی و دموکراسی را در مقایسه با روحانیون مخالف مشروطه، در بین همین روحانیون مشروطهطلب ایرانی سراغ داریم ولی واقعیت قضیه با آنچه که در غرب اتفاق افتاده بود، تفاوت دارد. در غرب عالمان دینی اصلاحطلب از قبیل مارتین لوتر و کالون، در اصلاحات مذهبیشان از آزادی در چارچوب دموکراتیک آن دفاع میکنند و اساسا قانون در آنجا مشروعیتاش برخاسته از حاکمیت و اراده ملی است. اما در ایران همدلی و همزبانی علمای مشروطهطلب در بسیاری از موارد حالت صوری پیدا میکند. من اعتقاد دارم در میان علمای مشروطه طلب ایرانی فقط ملا عبدالرسول کاشانی را میتوانیم نام ببریم که آزادی را به مفهوم آزادی دموکراتیک در نظر دارد. برداشتهای بقیه سطحی است.
▪ در دوره ائتلاف مشروطه، نگرش علما نسبت به حکومت مستقر چگونه بود؟
ـ بهطور اساسی در اندیشه سیاسی علمای شیعی این اعتقاد وجود دارد که حکومت حق مسلم امام معصوم است و در غیاب امام معصوم(ع) هر نوع حکومت، غیرمشروع است. اما نگرانی علما از نفوذ و قدرتگیری مخالفان مذهبیمثل اخباریون، صوفیان و بابیها و مقابله با قدرتهای سلطهگر خارجی باعث میشود که از حکومت قاجار حمایت کنند. در این حالت است که اصل همکاری مصلحتاندیشانه با سلطنت در جهت حفظ اسلام و سرزمین اسلامی از خطر اجانب و کفار خارجی در اندیشه سیاسی علمایی همچون شیخجعفر نجفی (کاشف الغطاء) مطرح میشود.
در دوره انقلاب مشروطه سه جریان فکری و سیاسی در میان علما و روحانیون نسبت به حکومت به وجود آمد. یک جریان مدافع سلطنت استبدادی مطلقه بود. چنین نگرشی را در آثار حاج شیخ ابوالحسن نجفی و محمدحسین بنعلیاکبر تبریزی میبینیم. به نظر مرندی سلطنت استبدادی ابدا تزاحمی با اسلام ندارد، در حالی که دخالت نظام مشروطه در دیانت به اسلام زیان وارد میکند. تبریزی نیز هر دو نوع حکومت سلطنت مستبده و سلطنت مشروطه را باطل میداند و معتقد است مفاسد مشروطه بیش از سلطنت مستبده است. او اعتقاد دارد که شورا و اکثریت آرا از ادله احکام شرعی شمرده نشده و تنها اجماع علما حجیت دارد.
در بین علمای نوگرای عصر مشروطه هم مجتهد بلندپایهای به نام محمد اسماعیل غروی محلاتی حکومت معصوم(ع) را بهترین حکومت میداند و دو نوع حکومت استبدادی مطلقه و مشروطه را باطل میداند ولی میپذیرد که حکومت مشروطه با ظلم کمتر و عدالت بیشتر همراه است. محلاتی اضافه میکند که مبنای حکومت مشروطه بر محدود کردن ظلم و دفع کفر است و مقابله با چنین حکومتی به معنای تثبیت ظلم و مسلط کردن کفار بر جوامع اسلامی است. یکی دیگر از علمای مشروطهطلب، آیتالله محمد حسین نایینی است. او حکومت مشروطه را در غیاب حکومت امام معصوم، بهترین نوع حکومت میداند. برخی نایینیرا بزرگترین نظریهپرداز در بین علمای مشروطهخواه میدانند.
گروه سوم روحانیون و علمایی بودند که مشروطه مشروعه میخواستند. آنها معتقد بودند که مردم باید از حکومت تحصیل مجلس شورای ملی کنند ولی این مجلس نباید برخلاف قرآن، شریعت محمدی (ص) و مذهب جعفری قانون تصویب کند.
▪ در چه مواردی دیدگاههای شیخ فضلالله نوری به آموزههای مدرن و دموکراتیک نزدیکتر است و دیدگاههای نایینی، دورتر از آن؟
ـ از دید شیخ فضلالله نوری سلطنت اگر اذن فقیه را به دست آورد، مشروعیت دینی پیدا میکند. اگرچه نایینی به همین امر اذعان دارد ولی پا را فراتر از این میگذارد و ولایت عامه فقها را مطرح میکند. به عنوان نمونه شیخ فضلالله نوری برای رعایت شرعی بودن مصوبات مجلس، اعتقاد به حضور پنج تن از مجتهدان تراز اول دارد، ولی نایینی این را کافی نمیداند و حتی حکومت را در حد تولیت یک موقوفه قلمداد میکند. آزادی در آثار محلاتی و نایینی به رغم تاکیدشان برخلاصی از ظلم و استبداد کارگزاران حکومتی، مقید است به پایبندی مردم به اصول مذهبی. در آزادی دموکراتیک، داشتن یا نداشتن یک عقیده مذهبی حق شهروندان تلقی میشود و هیچ مجازاتی برای استفاده از این حق مترتب بر شهروندان نیست.
▪ شیخ فضلالله نوری گفت منظور برخی از آزادی، در واقع آزادی دینی است. با عنایت به طرح مقوله مقوله <ارتداد> در اسلام هم، آیا نایینی میتوانست چنین چیزی را نادیده بگیرد و آزادیهای رایج در یک جامعه غیرمذهبی یا لائیک را بپذیرد؟
ـ تفکر شیخ فضلالله نوری در این خصوص بیپشتوانه نبود. او در برابر اصل مساوات ایستادگی میکرد و میگفت در شریعت دینی نمیتوان میان همه مردم از مذاهب گوناگون، برابری ایجاد کرد. او وقتی از آزادی به عنوان کلمه ملعونه یاد میکند به جهت این است که آزادی را دربرگیرنده آزادی مذهبی میداند. به نظر من این دغدغههای شیخ فضلالله نوری، از دیدگاه شرعی کاملا درست بود. ما وقتی میخواهیم دیدگاههای شیخ فضلالله نوری و نایینی را مقایسه کنیم، باید ببینیم دلایل و پشتوانههای هر یک از این علما کدام است.
▪ تامس هابز ۱۶۷۹۹-۱۵۸۸) اندیشمند بریتانیایی، آزادی را نبود مانع بیرونی میداند که تا حدی استعداد فرد شکوفا شود. ژان ژاک روسو ۱۷۷۸۸-۱۷۱۲) آزادی را فقدان هر نوع وابستگی انسان به اراده دیگری میداند. این برداشت از آزادی از دیدگاه آیزایابرلین با عنوان <آزادی منفی> شناخته شده است و آزادی مثبت به معنای تسلط فرد بر خودش و بازیگری فعال تاکید دارد. در دوره مشروطه اغلب علما، آزادی را رهایی از ظلم و ستم و استبداد تلقی میکردند. چه چیزی باعث میشد که شیخ فضلالله نوری، فحاشی مخالفانش نسبت به علما را آزادی فرض کند، در حالی که در جوامع قانونمند غربی، کسی حق ندارد به دیگران ناسزا بگوید؟
ـ مخالفت شیخ فضلالله در این زمینه خاص به دلیل روشن نبودن مصادیق رخ داده است. به همین دلیل شیخ فضلالله گمان میکند به موجب اصل آزادی، هر کس میتواند نسبت به دین و شئونات مذهبی اهانت و توهین کند. البته تندرویها و افراطیگریهایی در جامعه وجود داشت و تصور شده که آزادی به معنای همین هرج و مرجهایی است که در جامعه وجود دارد و هر کسی که در نشریات خودش میتواند چیزهایی را چاپ کند و به مقدسات مذهبی و روحانیون توهین کند. شیخ فضلالله به استناد چنین مواردی به مخالفت با مشروطه میپردازد.
▪ با مرگ محمدشاه قاجار در ۱۲۲۶ شمسی ۱۸۴۸۸) و تا آمدن ناصرالدین میرزای ولیعهد و میرزاتقیخان (امیرکبیر) از تبریز به تهران، زمزمههای تشکیل نظام جمهوری در ایران مطرح شد و گروهی در طلب جمهوریت برآمدند که این تحرکات ناکام ماند. در دوره ناصرالدین شاه و در قضیه قرارداد تنباکو، دربار قاجار،مخالفانش را معترضان جمهوریطلب معرفی میکرد. در دوره مظفرالدین شاه نیز، عینالدوله صدراعظم مقتدر آن عصر در مواجهه با خواسته تاسیس عدالتخانه میکوشید متحصنان را مفسدهجو و جمهوریطلب بشناساند که درصدد انقراض حکومت و روحانیت هستند. چرا جمهوری را نظامی همسان با هرج و مرجطلبی میدانستند؟
ـ نظام سیاسی جمهوری در سنت دیرپای جامعه ایرانی مفهوم و نهادی ناآشنا بود و در سابقه تاریخی و ذهن و زبان جامعه ایرانی راهی نداشت. طرح اول این موضوع میتوانست به مثابه یک شوک باشد. به هر حال در نظام سلطنتی، قدرت به صورت موروثی در دست یک خاندان و ایل بود. اما در رژیم جمهوری، اصل موروثی بودن وجود ندارد. بهطور طبیعی شاهان قاجاری، شاهزادگان و اطرافیان آنها با جمهوریخواهی به شدت مخالفت میکردند. از یک طرف روحانیون هم نگران دغدغههای دینی و مذهبی بودند و هم نگران از دست رفتن نفوذ خود در صورت تشکیل نظام جمهوری. به هر حال نظامهای سلطنتی مجبور بودند برای اخذ مشروعیت حکومت به علما روی آورند. این نیاز سلطنت به روحانیت به نوعی باعث مشارکت روحانیون با نظام مستقر میشد. نظام جمهوری هم منعکس کننده اراده ملی است. در این وضعیت روحانیون و سلطنت هر یک از زاویهدید خاص خودشان به این قضیه نگاه میکردند. هر چند حکومت با توجه به دغدغههای روحانیت سعی میکرد از روحانیون علیه جمهوریخواهان استفاده کند.
▪ مطابق آنچه که ما میدانیم حدود ۱۰ هزار نفر از تجار و اصناف با رهبری آیتالله طباطبایی و آیتالله بهبهانی در حرم حضرت عبدالعظیم شهرری تحصن میکنند. در این تحصن علما خواستار تاسیس عدالتخانه شدند و عینالدوله تحصنکنندگان را مفسدهجو، بیدین و جمهوریطلب اعلام کرد. آیا گفته یحیی دولتآبادی صحت دارد که گفته در برگه درخواستعلمای متحصن که خواستههایی مثل بازگرداندن تولیت مدرسه خان مروی و عزل علاءالدوله حاکم تهران در آن مطرح شده بود، من تاسیس عدالتخانه را به لیست خواستهها اضافه کردم و آیا برگه درخواست علما هنوز موجود هست که صحت و سقم ادعای دولتآبادی را متوجه شویم؟
ـ این چیزی است که یحیی دولتآبادی در خاطرات خودش ذکر کرده است و بعدا ناظمالاسلام کرمانی این ادعای دولتآبادی را تایید میکند. او میگوید علمای متحصن میخواستند کلمه عدالتخانه را بنویسند ولی دچار فراموشی شدند. به هر حال با افزایش اعتراضات مردم، مظفرالدین شاه دستور تاسیس عدالتخانه را صادر کرد. من تاکنون نشنیدهام که کسی دستخطهای برگه درخواستعلما را بررسی کرده باشد تا صحت و سقم گفتههای دولتآبادی مشخص شود. من گمان میکنم درخواست عدالتخانه، درواقع اولین تکاپوهای هرچند محدود و سربسته برای حضور مفاهیم و نهادهایی است که بار حقوقی دارند.
وقتی صحبت از عدالتخانه میشود، به نوعی این یک گام به جلو به حساب میآید در مقایسه با خواستههای اولیه متحصنان، وقتی مهاجرت کبری و تحصن در قم و سفارت انگلیس در تهران صورت میگیرد و مطالبه مجلس مطرح میشود، یک گام جلوتر میرویم.
▪ یک سال قبل از پیروزی انقلاب مشروطه ایران در سال ۱۲۸۵ شمسی، انقلابیون روسیه موفق شدند تاسیس مجلس و استقرار نظام پارلمانی را به تزار روس بقبولانند. در نظام پارلمانی، قواعد انتخاباتی معینی رعایت میشود. آیا کسانی که بر تاسیس عدالتخانه ایرانی اصرار ورزیدند، الگوی عملی یا ساز و کار اجرایی خاصی را برای این تاسیس در نظر داشتند؟
ـ عدالتخانه یک مفهوم کلی است و در منابع و اسناد ما چیزی در مورد ابزارهای عینیت بخشیدن به آن نیامده است.
▪ قوانین دینی و شرعی به یک تعبیر موجب قانونمند شدن جامعه میشوند و تقریبا احکام یکسان درمورد هر موضوع به این قانونمندی کمک میکند. آیا قانونمند کردن عدل و عدالت میتوانست با دربرداشتن مفهومی نزدیک به آموزههای مذهبی اسلام و تشیع، مخالف کمتری را در پی داشته باشد؟
ـ ما تا پیش از مشروطیت با مفهومی بهنام قانون بیگانه نیستیم. اما در دوره قاجاریه و مشروطیت با مفهوم جدیدی از قانون مواجه میشویم. به این معنا که قانون دیگر منحصر و محدود به قانون شرع نیست. مفهوم جدید قانون با اتکای به عرف، معنا پیدا میکند و در واقع این مفهوم جدید از قانون، تلاشی است برای نزدیک شدن به ایجاد یک حکومت عرفی. در قانون عرفی که اتکایش به آرای ملت است، ممکن است خواست عموم مردم با خواست علمای شرع و روحانیت مغایر باشد.
▪ به چه جهت میرزای نایینی که معتقد است در حکومت مشروطه، عدالت به شکل بهتری رعایت میشود، در عین حال آن را غیرمشروع میداند؟
ـ اساسا علمای ما اعتقاد دارند که حکومت در زمان غیبت آخرین امام شیعیان، یک حکومت غاصبه است. چون معتقدند در حال حاضر که امکان تحقق حکومت عدل امام زمان(عج) وجود ندارد و نمیشود جامعه را بدون حکومت، نگه داریم، تلاش میکنند حکومت غاصب و ستمگر موجود را تعدیل کنند. از نظر علما، جامعه بدون حکومت بدتر از حکومت ستمگر است.
▪ پس چگونه بود که در نظر شیخفضلالله نوری، اگر سلطنت اذن فقیه را اخذ میکرد، میتوانست مشروعیت پیدا کند؟
ـ حکومت با اذن فقیه، مشروعیت ثانویه و عرضی پیدا میکرد و نه مشروعیت از حیث جوهر. فرض بر این است که با تشکیل حکومت امام زمان(عج) این حکومتها از مشروعیت خارج میشوند.
▪ تفاوت دیدگاه شیخ فضلالله نوری و آیتالله نایینی در حوزه عدالت و مساوات به چه صورت است؟
ـ شیخ فضلالله نوری با اتکای به شرع، معتقد است که اهل کتاب نمیتوانند در جامعه اسلامی از حقوق برابر با مسلمانان برخوردار باشند. نایینی اصل موضوع را انکار نمیکند ولی میگوید با تشکیل مجلس، ما قوانین ملتی یا دنیوی و مربوط به معیشت مردم را تصویب میکنیم و همه مردم در برابر این قانون یکسان هستند و در این حوزه وارد بحث قانون الهی و حقوق شریعت نمیشویم.
یعنی نظر شیخ فضلالله نوری و آیتالله نایینی در حقوق مربوط به حقوق شریعت تفاوتی ندارد. در این مبحث، آیتالله نایینی، بیشتر به فلسفه سیاسی جدید و پذیرفته در غرب نزدیک میشود.
در فلسفه سیاسی جدید پذیرفته شده که زن و مرد از حقوق برابر برخوردارند. نایینی، حقوق شرعیه را در چارچوب شرعی میپذیرد ولی تاکید میکند که عدالت، قانون و حقوق شهروندی متفاوت از حقوق مذهبی آحاد و افراد نیست. در اینجا نایینی از نظر استدلال دچار مشکل شده است. در حالی که در مفهوم عدالت در چارچوب دموکراتیک اصلا پای شرع به میان نمیآید. یعنی حقوق شرعی در اصل مساوات، آزادی و حقوق فردی و اجتماعی افراد دخالتی ندارد.
بر همان مبنا نایینی میگوید اگر شخصی ارمنی در ملاء عام مشروب بخورد، باید <حد> را بر او جاری ساخت. به دلیل اینکه به حقوق دیگران تعرض کرده است.
▪ با تبدیل مطالبه مردم و علما از عدالتخانه به مشروطه، سرانجام مظفرالدین شاه در مرداد ۱۲۹۵ شمسی دستور تشکیل مجلس شورای ملی را صادر میکند. در همین دوران اوج گرفتن تحصن معترضان، در جمع ایرانیان بستنشین در سفارت انگلستان بحثهایی هم در مورد ویژگیهای نظام جمهوری از سوی فارغالتحصیلان دارالفنون بیان شد. آیا در آن دوره امکان برقراری حکومت جمهوری وجود داشت؟
ـ در آن زمان جامعه ایرانی آمادگی حکومت جمهوری را نداشت ولی حکومت مشروطه هم با ساخت سنتی نزدیکتر بود. اگرچه مشروطیت ایرانی را به درستی یک مشروطیت تقلیل یافته نامیدهاند. این مشروطیت به تعبیری یک شیر بییال و دم است. برخی نزدیکسازی مفاهیم را با آموزههای سنتی ایرانی به نوعی بومیسازی میدانند. اما من معتقدم در بومیسازی باید مشترکات را به هم نزدیک کنیم و جامعه را در یک حرکت اصلاحی روبه جلو ببریم. در حالی که در آن زمان آمدند نقاط اختلاف را پنهان کردند و به صورت مصلحتاندیشانهای آزادی را امر به معروف و نهی از منکر دانستند.
▪ فرضا اگر متحصنان بر حکومت جمهوری و نه سلطنتی مشروطه تاکید میکردند حکومت مستبد قاجاری میتوانست آن جنبش را سرکوب کند؟
ـ ما در حوزه تاریخ آن چیزی را تحلیل میکنیم که اتفاق افتاده است، ولی با توجه به شواهدی که در دوره معاصر سراغ داریم میتوان گفت طرح ایده جمهوری با شدت بیشتری سرکوب میشد. با این حال بعد از گذشت یک قرن از انقلاب مشروطه، هنوز در برزخ سنت و تجدد ماندهایم. ما هنوز تکلیف خود را نه با سنت مشخص کردهایم و نه با تجدد. البته یکی از مشکلات ما به کارگیری همین اصلاحات است. مثلا ما سنت را به هر چیز کهنه و قدیمی نسبت میدهیم. درحالی که تجدد در غرب از متن سنت صورت گرفت. یعنی سنت به این نتیجه رسید که برای بقا و دوام خودش، متحول بشود ولی در جامعه ایرانی چنین چیزی رخ نداده است. در حال حاضر، ما نیاز داریم که مناسبات سنت و تجدد را مشخص کنیم و ببینیم در کجا قرار داریم. یک شخص آرمانگرا هم که در پی تحقق یک آرمان است و میخواهد وضع موجود را دستخوش تغییر کند، در ابتدا باید به شناخت دقیق و نقادانه از وضع موجود برسد. متاسفانه بسیاری از اندیشهها و رفتارهای سیاسی، اجتماعی و فردی ما متکی به آگاهی عمیقی نیست، در صورتی که ما برای رسیدن به خودآگاهی نیاز داریم به آگاهی برسیم
یوسف ناصری
منبع : روزنامه اعتماد ملی
ایران مسعود پزشکیان دولت چهاردهم پزشکیان مجلس شورای اسلامی محمدرضا عارف دولت مجلس کابینه دولت چهاردهم اسماعیل هنیه کابینه پزشکیان محمدجواد ظریف
پیاده روی اربعین تهران عراق پلیس تصادف هواشناسی شهرداری تهران سرقت بازنشستگان قتل آموزش و پرورش دستگیری
ایران خودرو خودرو وام قیمت طلا قیمت دلار قیمت خودرو بانک مرکزی برق بازار خودرو بورس بازار سرمایه قیمت سکه
میراث فرهنگی میدان آزادی سینما رهبر انقلاب بیتا فرهی وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامی سینمای ایران تلویزیون کتاب تئاتر موسیقی
وزارت علوم تحقیقات و فناوری آزمون
رژیم صهیونیستی غزه روسیه حماس آمریکا فلسطین جنگ غزه اوکراین حزب الله لبنان دونالد ترامپ طوفان الاقصی ترکیه
پرسپولیس فوتبال ذوب آهن لیگ برتر استقلال لیگ برتر ایران المپیک المپیک 2024 پاریس رئال مادرید لیگ برتر فوتبال ایران مهدی تاج باشگاه پرسپولیس
هوش مصنوعی فناوری سامسونگ ایلان ماسک گوگل تلگرام گوشی ستار هاشمی مریخ روزنامه
فشار خون آلزایمر رژیم غذایی مغز دیابت چاقی افسردگی سلامت پوست