سه شنبه, ۱۱ اردیبهشت, ۱۴۰۳ / 30 April, 2024
مجله ویستا

حلاج گرگ بودن


▪ حلاج گرگ بودن:
کار بی‌مزد کردن، کار کردن برای کسی که اجرت نمی‌دهد.
حلاجی از شهر برای کار حلاجی به دهی می‌رفت. زمین از برف پوشیده و هوا بسیار سرد بود. از قضا در بین راه به گرگی گرسنه برخورد. گرگ از سرما و گرسنگی، حالت حمله به خود گرفت. حلاج در حالی‌که می‌ترسید. دست و پای خود را گم نکرد و درصدد چاره برآمد. خواست با کمان به او حمله کند. دید کمان، طاقت حملهٔ گرگ را ندارد و می‌شکند. به سرعت روی زمین نشست و با چک حلاجی بنای زدن بر زه‌ کمان گذاشت! گرگ از صدای زه کمان ترسید و فرار کرد. حلاج هم به سرعت به راه افتاد. هنوز بیش از چند قدم نرفته بود که باز دید گرگ به سمت او می‌آید. حلاج مانند قبل، کوبیدن چک بر کمان را شروع کرد و گرگ را فراری داد و به راه خود ادامه داد. باز دید گرگ دست‌بردار نیست. باز حلاج دوباره صدای زه را درآورد تا سرانجام گرگ خسته شد و به سراغ شکار دیگری رفت. حلاج هم چون دید شب نزدیک است و هوا سرد و برفی است، به خانهٔ خود بازگشت. چون زنش پرسید: ”امروز چه کردی؟“ گفت: ”حلاج گرگ بودم!“

منبع: ”فرهنگنامهٔ امثال و حکم ایران“ ”امین خضرائی والد“
گردآورنده: فرزاد خضرائی
منبع : مجله شادکامی و موفقیت


همچنین مشاهده کنید