سه شنبه, ۷ اسفند, ۱۴۰۳ / 25 February, 2025
مجله ویستا
امریکا در سراشیبی افول

«جوزف نای» در کتاب قدرت نرم سه سطح قدرت را در روابط بین الملل شناسایی می کند. سطح اول، سطح قدرت نظامی است که امریکا می تواند تسلط یابد. سطح دوم، سطح اقتصادی است که قدرت، چندقطبی تر و درمیان قدرت های غربی پخش شده است و سطح سوم، سطح فراملی است که قدرت توزیع بی نظم تری دارد، زیرا هیچ دولتی نمی تواند به تنهایی با موضوع هایی چون تغییر آب و هوا، بیماری های مسری، جنایتکاری و تروریسم بین الملل مقابله کند.
از آنجا که موقعیت تک قطبی امریکا با تمرکز بر مسائل سنتی نظامی، سیاسی و اقتصادی به دست آمده، موضوع هایی که خارج از این قلمروها قرار می گیرند، به عنوان تهدیدی برای آن قلمداد نمی شوند. افزایش گستره هژمونی امریکا در دهه ۱۹۹۰، حتی دانشمندان امریکایی را هم به وجد آورده بود، چنانچه «جی جان ایکنبری» استاد ژئوپولتیک در بخش روابط خارجی دانشگاه جرج تاون می گوید؛ «تفوق و سلطه قدرت امریکای امروز در تاریخ مدرن بی سابقه است. هیچ قدرت بزرگ دیگری چنین قابلیت های شگرف نظامی، اقتصادی، فنی، فرهنگی و سیاسی را نداشته است. ما در جهان دارای ابرقدرتی هستیم که در برابر آن هیچ رقیبی دیده نمی شود.» اما این هژمونی رو به تزاید، همچنان پایدار نیست. نظریه واقع گرایانه «توازن قوا» برازنده ترین و پرسابقه ترین تئوری نظام بین الملل است و بیان می دارد که نظام موجود، حاصل توازن ایجاد شده توسط دولت های تحت شرایط آنارشی برای مقابله با تمرکز قدرت یا تمرکز تهدیدات است. براساس این دیدگاه، برتری امریکا قابل استمرار نیست و افول هژمونی اجتناب ناپذیر است زیرا این برتری برای سایر کشورها تهدیدی به شمار می رود و واکنش های متوازن کننده، غیرقابل اجتناب است. در توزیع قدرت تک قطبی، واقع گرایی توازن قوا متضمن تبعاتی روشن و واضح است کشورهای ضعیف تر، مقاومت کرده و سعی در ایجاد تعادل در مقابله با کشور هژمون می کنند.
قدرت تک قطبی پایدار نیست، مشکلات ناشی از آنارشی در سال های آینده تشدید خواهد شد. رقابت اقتصادی، مشکلات امنیتی، اضمحلال اتحادها و پیگیری سیاست توازن قوا میان کشورهای مهم.
«والتز» معتقد است قدرت تک قطبی به دو دلیل ناپایدار است؛ اول اینکه دولت سلطه جو مایل به تقبل وظایف و مسوولیت های بیشتری است که در درازمدت آن را تضعیف خواهد کرد. این استدلال یادآور نظریه یی است که توسط «پل کندی» رواج یافت و طبق آن ایالات متحده همان راهی را می رود که علیه ابرقدرت ها طی کرده اند - یعنی راه زوال و سرنگونی. دلیل دوم بر ناپایداری نظام تک قطبی مستقیماً از زیربنای شرایط آنارشی ناشی می شود. حتی اگر کشور سلطه گر با ملایمت رفتار کند، سایر کشورها همچنان در هراس از نیروی مهارناشدنی قدرت متمرکز به سر می برند. طی جنگ سرد، ایالات متحده و اتحاد شوروی یکدیگر را مهار می کردند. اما امروزه امریکا بسیار غیرقابل کنترل جلوه می کند. از این رو در مقابل هژمون امریکا، هژمون های منطقه یی از آسیای دور تا خاورمیانه و روسیه تا اروپای غربی سر برآوردند. این دیدگاه معتقد است که تحولات جاری به سوی چندقطبی شدن پیش می رود و نظام جهانی حول مراکز قدرت متعدد، بهترین جایگزین است.
تحلیل دیگری که در این زمینه مطرح است، تحلیل افول گرایان از فرآیند افول هژمونی است که تا حد زیادی شبیه تحلیل مارکسیست ها از فرآیند افول و فروپاشی نظام سرمایه داری است. فرآیند افول هژمون قبلی و خیزش هژمون جدید فرآیندی ناملایم و پرتنش است و امکان جریان منظم اقتصاد لیبرال در آن به شدت پایین می آید. به نظر گیلپین، نزاع بین قدرت های در حال افول و در حال خیزش امری اجتناب ناپذیر است اما در نهایت به شکل گیری ساختار جدیدی منجر می شود که مبین آرایش جدید از منافع ملی و توزیع قدرت اقتصادی و نظامی است.
اگر هژمونی امریکا را از منظر افول گرایی تحلیل کنیم، باید فروپاشی آن را امری گریزناپذیر بدانیم.
با پایان دوره جنگ سرد، فاز جدیدی از اقتصادگرایی در خط مشی دولت امریکا آغاز شد. این سیاست که در نهایت استحکام دهی مجدد هژمونی امریکا در جهانی عاری از موانع سیستم دو قطبی دوره جنگ سرد را پیگیری می کرد، با آغاز به کار دولت کلینتون علنی تر شد. جرج دبلیو بوش در پی تحکیم هژمونی اقتصادی امریکا به روش های نسبتاً یکجانبه و تهاجمی تر متوسل شده، به گونه یی که بسیاری از منتقدان داخلی و خارجی از خط خیزش تحرکات امپریالیستی در سیاست خارجی امریکا بحث کرده و نسبت به عواقب آن هشدار دادند. در جهان پس از جنگ سرد، شاهد فاز نوینی از هژمونی امریکایی هستیم که در آن دولت امریکا در عرصه یی گسترده تر به ترسیم نظم هژمونیک می پردازد. در این راستا تجارت آزاد، ثبات پولی، توسعه اقتصادی و همکاری های بین المللی مرتبط با آن مورد حمایت امریکا قرار می گیرد.
در این دوره هژمونی امنیتی امریکا بعدی جهانی پیدا کرده یا به عبارت دیگر امریکا به مولد اصلی کالای عمومی امنیت در سطح جهان تبدیل شده است. اما به لحاظ اقتصادی به رغم برخورداری از بزرگ ترین اقتصاد با خیزش قطب های اقتصادی رقیبی مواجه است که امکان دارد هژمونی اقتصادی امریکا را به چالش بکشند.
آنچه مسلم است این است که هژمونی امریکا مشخصاً نمی تواند برای همیشه ادامه یابد و مساله حائز اهمیت موضوع «جهان پس از تک قطبی» است.
غلامرضا علیزاده
کارشناس ارشد علوم سیاسی
کارشناس ارشد علوم سیاسی
منبع : روزنامه اعتماد
ایران مسعود پزشکیان دولت چهاردهم پزشکیان مجلس شورای اسلامی محمدرضا عارف دولت مجلس کابینه دولت چهاردهم اسماعیل هنیه کابینه پزشکیان محمدجواد ظریف
پیاده روی اربعین تهران عراق پلیس تصادف هواشناسی شهرداری تهران سرقت بازنشستگان قتل آموزش و پرورش دستگیری
ایران خودرو خودرو وام قیمت طلا قیمت دلار قیمت خودرو بانک مرکزی برق بازار خودرو بورس بازار سرمایه قیمت سکه
میراث فرهنگی میدان آزادی سینما رهبر انقلاب بیتا فرهی وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامی سینمای ایران تلویزیون کتاب تئاتر موسیقی
وزارت علوم تحقیقات و فناوری آزمون
رژیم صهیونیستی غزه روسیه حماس آمریکا فلسطین جنگ غزه اوکراین حزب الله لبنان دونالد ترامپ طوفان الاقصی ترکیه
پرسپولیس فوتبال ذوب آهن لیگ برتر استقلال لیگ برتر ایران المپیک المپیک 2024 پاریس رئال مادرید لیگ برتر فوتبال ایران مهدی تاج باشگاه پرسپولیس
هوش مصنوعی فناوری سامسونگ ایلان ماسک گوگل تلگرام گوشی ستار هاشمی مریخ روزنامه
فشار خون آلزایمر رژیم غذایی مغز دیابت چاقی افسردگی سلامت پوست