چهارشنبه, ۱۰ بهمن, ۱۴۰۳ / 29 January, 2025
مجله ویستا
بقیه دعوا میکردند، من محروم میشدم!
مار زنگی فوتبال آسیا، این لقب او بود. آقای گل آسیا در سال ۱۹۹۰ که چندین و چند بار آقای گل باشگاههای ایران شد. او یکی از بهترین گلزنان تاریخ فوتبال ماست و امروز هم در عرصه مربیگری قدمهای اول را نسبتاً موفق برداشته. پیوس در سال ۱۳۷۷ و در بازی پرسپولیس – استقلال از فوتبال خداحافظی کرد.
حکایت او حکایت محرومیتهای بیسبب است. پیوس اما برعکس بسیاری از همدورههایش از مرحوم دهداری دفاع میکند و بازیکنانی را که «اسمشون رو تریلی هم نمیکشید!» مقصر میداند. در تمام دوران بازی آدم آرامی بوده و در اردوها هماتاق مجتبی محرمی!
▪ میخواهم از مرحوم پرویز دهداری شروع کنم. در دورهای که سرمربیتان مرحوم دهداری بود، کمی از فضای آن موقع تیم، مثلاً بازیهای ۸۸ قطر بگویید که بازی اول را هم با قطر داشتیم. فکر میکنم گل هم زدیم.
ـ یکی را من زدم، یکی را هم کریم باوی زد. ما در هتلی به اسم هتل رامادا بودیم. هتل خیلیخوب و پنج ستاره بود. واقعاً استراحتگاه خیلی خوب و زمین تمرین مناسبی داشتیم. وقتی من به این بازیها آمدم که فقط ۱۰ روز مانده بود به مسابقات. چون من جزو آن ۱۴ نفر بودم که استعفا داده بودند، ولی به خاطر قولی که داده بودم گفتم امضایم را پس نمیگیرم. من در پرسپولیس بازی میکردم و گلهای خیلی زیادی در پرسپولیس میزدم. در سفرهایی که برای بازیهای مقدماتی میرفتند من هر بازی سه – چهار تا گل میزدم و باعث شد که مرحوم دهداری در روزنامه گفت من فرشاد پیوس را دعوت میکنم تا به تیم ملی بیاید. وقتی به تیم رفتم، مرحوم سیروس قایقران هم آنجا بود که با مجتبی محرمی و ... به من خوشامد گفتند و خیلی خوشحال شدند که من رفتم. اکیپ خیلی خوبی بود. ۱۰ روز در اردو بودیم، بعد به قطر رفتیم و من با تیم کار کردم. آن زمان آقای دهداری من را هافبک چپ گذاشت. تا آن زمان هافبک چپ بازی نکرده بودم!
ـ من میخواهم به کمی قبلتر برگردیم. شما گفتید جزو لیست ۱۵ تا استعفایی بودید که بعد شد ۱۴ تا. مرحوم قایقران امضایش را پس گرفت. چرا آن دوره استعفا دادید آقای پیوس؟ بالاخره یک انگیزهای داشتهاید. شما یک نفر که فقط استعفا نداده بودید که بگوییم اشتباه کرده بودید! ۱۴ تا بازیکن ملی بود...
ـ ۱۴ تا بازیکن تیم ملی بودیم. یکسری از بازیکنان فیکس بودند، یکسری فیکس نبودند. من آن موقع در پرسپولیس بازی میکردم، جوانترین بازیکن اردو بودم. من بودم با مرتضی یکه و سیروس که یکسال از من بزرگتر بود. من بودم و شاهین بیانی. مجید نامجو هم جوان بود. وقتی که بچهها تصمیم گرفتند استعفا بدهند گفتند وقتی برگشتیم تهران این کار را میکنیم. توی بازیها این حرف را نمیزدیم. بازی که تمام شد و اوت شدیم، بازیکنان تیم نشستند و تصمیم گرفتند، چنگیز، درخشان، ناصر محمدخانی، و یادم نمیآید...
▪ ابطحی...
ـ بله، ابطحی هم بود. بچهها گفتند ما با این مربی نمیتوانیم کار کنیم. ما باید ۸۸ هم در قطر بازی کنیم، اگر این مربی باشد ما کنار میرویم. به من گفتند تو امضا میکنی؟ گفتم مگر میشود من امضا نکنم؟ وقتی که همه بزرگترها امضا کردهاند ما کوچکترها هم امضا میکنیم و امضا کردیم. دیگر تمرین نمیکردیم. چند روز مانده بود که به سمت تهران پرواز کنیم. هر کسی کاری میکرد. یکی میرفت بازار، یکی صبحانه میخورد، یکی نمیخورد. لج کرده بودیم و همه چیز دست خودمان افتاده بود. آقای دهداری یا مسئولان را که میدیدیم، رویمان را آن طرف میکردیم. مرحوم دهداری من را صدا کرد. به اکبر فاضل گفت فلانی را صدا کن، کارش دارم. آمد دنبالم و گفت آقای دهداری با تو کار دارد. بچهها گفتند چه کار دارد؟ گفتم نمیدانم. باید بروم ببینم چه کار دارد. رفتم پایین و با من صحبت کرد. من بودم و شاهین بیانی و مجید نامجو مطلق و مرتضی یکه هم بود. نه شاهین نبود. گفت: ببینید شما جوانترین بازیکنان اینجا هستید، مجید، فرشاد. تیم ملی مال شماهاست. به من گفت تو کاپیتان تیم ملی میشوی و راحت هم میتوانی بازی کنی. جوانی. با طناب اینها به چاه نروید. اینها باید بروند. منظورش بزرگهای تیم بود.
▪ گفتی در قطر هماتاقی است مجتبی محرمی بود؟ مجتبی چطور؟
ـ مجتبی هم همینطور. من با مجتبی محرمی هماتاق بودم. وقتی من آنجا میخواستم قرارداد امضا کنم، تیم قطر من را خواست و توسط آقای مصطفوی نامی که رئیس باشگاه الاهلی قطر بود پیغام فرستاد از طریق شاهین بیانی که من این را برای الاهلی میخواهم. یک تیم دیگر به نام القطر بود که من را میخواست. از طریق شاهین با من صحبت کرد که همین فردا تو را برای تیم میخواهیم، میآیی یانه؟ که من گفتم من نمیتوانم از اردو بیایم بیرون. گفت: مثلاً ظهر ساعت یک، دو، موقع استراحت بعد از ناهار از اردو در رو! بیا. گفت من ساعت دو و نیم روبهروی رامادا با ماشین منتظرم. بیا که برویم باشگاه الاهلی پیش آقای مصطفوی. ناهار را که خوردیم و آمدیم بالا استراحت کنیم، به مجتبی محرمی گفتم من میخواهم بروم با رئیس باشگاه صحبت کنم. گفت برو هوایت را دارم! تا این حد با هم رفیق بودیم. آمدم پایین، کسی توی لابی نبود. رفتم و صحبت کردیم و قرار شد خبر بدهم که در الاهلی بازی میکنم یا نه. آن موقع گفت پنج میلیون میدهم که آن زمان خیلی پول بود. دو روز بعد پیغام فرستادم که قبول کردهام. بعد که آمدم تهران با علیپروین صحبت کردم و گفت برو.
▪ شما با یک مربی کار کردهاید مثل پرویز دهداری، با علی پروین هم که سالها کار کردهاید. فکر میکنی در کدام یک از این دو نوع مربیگری حاشیه کمتر بود؟
ـ حاشیه که شیرینی فوتبال است...
▪ خب گاهی اوقات شیرینی دل آدم را میزند!
ـ بله ولی حاشیه همیشه هست. تیمی که با مدیریت خوب حاشیه کمتری داشته باشد بهتر است. حاشیه در تمام تیمهای باشگاهی ایران هست. تا آنجا که من میدانم میزان آن مربوط به مدیریت و سرمربی تیم است. آقای دهداری سیستم و نظم و انضباط خاصی داشت و زیاد بودن دیسیپلین باعث شد که تیم حاشیه درست کند. علی پروین هم تا موقعی که بود، هر کسی عرق ملی داشت، علاقه به پیراهن داشت، حاشیهاش کم بود.
از زمانی که پول آمد، همه زدند به حاشیه. بازیکنها به مربی توهین میکردند، فحش میدادند و سرمربی هم نمیتوانست کاری بکند، به خاطر این که اینها پول میخواستند و اگر پول نمیدادی فوتبال بازی نمیکردند. بازیکنهای خوب هم نداشتیم که جایگزین شوند. یکی از دلایلی هم که حاشیه زیاد شد، این بود که بازیکنهای خوب خیلی کم شدند. واقعاً بازیکنهایی که خوب به درد تیم میخورند، انگشت شمارند. با علی پروین مشکل پیدا کردند. بازیکن خوبی بود ولی گذاشتندش کنار. آن زمان هم وقتی مشکلاتی پیش آمد با امثال درخشان، پنجعلی و چنگیز این کار را کردند. فدراسیون فوتبال و مجلس این کار را کردند. گفتند آقای دهداری هست و شما باید بروید کنار. ما اشتباه کردیم. کارمان اصولی نبود. به نظر من الان در فوتبال ما حرف اول و آخر را پول میزند.
▪ همین پول چقدر حاشیه آورده؟ چه در اردوهای باشگاهی ما و حتی در تیم ملی؟
ـ خیلی!
▪ میشود نمونه عینی بگویید آقای پیوس؟
ـ عینی... که خدمت شما عرض شود... یادم میآید در پرسپولیس یک نفر که اسمش را نمیآورم میگفت روی بند کفش من صد دلار بگذارید، بهترین بازی را میکنم!
▪ آقای پیوس، شما دیدهاید در سالهایی که استرس در تیم ما زیاد میشود میبازیم. مثلاً تیم امید ما جلوی کره در آزادی مشخصاً با استرس بازی کرد و باخت. هیچ وقت در تیمهای ما یک مسئول روانشناسی بوده؟
ـ دوره ما برای بازیهای ۹۲ هیروشیما، با آقای استانکو که داشتیم میرفتیم، دکتر عشایری را برای ما آوردند. هر هفته دو سه بار ایشان میآمد، با ما حرف میزد، حتی با ما آمد. صحبتهای ایشان خیلی تأثیر داشت، خیلی خوب بود. آدم خیلی چیزها یاد میگرفت. واقعاً الان هم لازم است، اما نیست! هیچ تیمی یک روانشناس خوب ندارد که داند کی با بچهها برخورد کند.
▪ پرحاشیهترین تیمی که تویش بودهاید چه تیمی بود؟ چه باشگاهی چه تیم ملی؟
ـ ملی که ۱۹۸۶ در سئول بود که واقعاً پرحاشیهترین تیم بود. اسم بعضی بازیکنان را تریلی نمیکشید! هر کسی برای خودش کسی بود و سازی میزد و در باشگاهی هم پرسپولیس زمانی که بازیکنهای خوبی داشتیم مثل شاهرخ بیانی، ناصر محمدخانی، من، ضیاء عربشاهی، سلطانی و... حاشیه زیاد داشت ولی علی پروین خوب جمع و جورش کرد.
▪ چطور جمع و جورش کرد؟
ـ آن موقع که علی پروین خودش فوتبال بازی میکرد، با خودمان هم بازی میکرد. جمع و جور کردنش ذاتی خودش بود. آدم باید در ذاتش باشد. میدید یکسری دارند شلوغ میکنند، روانشناس خوبی بود، میدید دارند توی زمین با هم برخورد میکنند، زود میتوانست جمعش کند. ولی الان بعضی از مربیها نمیتوانند درگیریهای توی زمین را جمع کنند. آن موقع علی پروین به خاطر پیشکسوت بودن و به خاطر علاقه زیادی که به او داشتند توانست. من خودم عکس پروین همیشه روی پیراهنم بود! تیشرتی که بچه بودم توی خانه میپوشیدم، عکس علی پروین و همایون بهزادی روی سینهاش بود. من به آنها علاقه زیادی داشتم. بالاخره ما به او احترام میگذاشتیم. احترام گذاشتن ما به مربی عالی بود و او هم راحت میتوانست حاشیه را جمع کند.
▪ این واقعیت است که میگویند سیستم مربیگری مدل علی پروین که بعد از او هم بعضیها از آن پیروی کردند این است که میگوید من با فحش تیم را جمع میکردم؟
ـ نه، تا حالا به من یک فحش هم نداده. با بعضیها شوخی داشت، به بعضی بازیکنها فحش هم میداد، هر کسی شخصیت خاصی دارد. ولی تا حالا یک بار نه به من فحش داده، نه دری وری گفته. همیشه احترام میگذاشته. من هم برایش احترام قائل بودم. من هم با دل و جان برایش خیلی کار کردم. دقیقههای ۹۰ که گل زدم و تیم نباخته. او هم خیلی به گردن من حق دارد. واقعاً در حق من خیلی خوبی کرده. من را کمتر میکشید بیرون. میگفت فرشاد بازیکن فیکس من است و به من روحیه میداد. من هم تا آنجا که توانستم برایش کار کردم.
▪ یک چیزی است که الان باب شده، خیلی از بازیکنها که ملی هم هستند در جاهای مختلف فحشهای خیلی ناجور میشنوند، هم در تهران و هم شهرستانها!
ـ آن موقع که ما بازی میکردیم اینها نبود. من الان میبینم که توی زمین به همدیگر فحش رکیک میدهند. الان خیلی فحشهای بد هم میدهند.
▪ بازیکنها؟
ـ بله، به نظر من تماشاگرهای ما و بازیکنهای ما... چه بگویم، پول آمده و حرف اول را میزند. دلیلش این است که ما این را ببریم ۸۰۰ هزار تومان پول میگیریم، ۵۰۰ هزار تومان پول میگیریم. خب به هم فحش میدهند که طرف را عصبی کنند. به مادرش فحش میدهند! به زنش فحش میدهند! او هم توی زمین دست خودش نیست، از نظر فکری خراب میشود، تکل بد میزند، داور هم اخراجش میکند. به نظر من این کارها درست نیست. اما الان در فوتبال ما هست.
▪ آخرین دورهای که برای تیم ملی بازی کردی کی بود؟
ـ سال ۷۳ بود.
▪ یادت هست کدام بازی بود؟
ـ ۹۴ هیروشیما بود که آمدم و گفتم میخواهم فوتبال را کنار بگذارم. گفتند نه. اما گفتم که میخواهم تیم ملی را بگذارم کنار. ۹۴ هیروشیما اگر یادت باشد الکی محروم شدیم. کرمانی مقدم داور را زد، من را یک سال محروم کردند! بعد از آن جام ملتها توی قطر بود که قرار بود بازی کنیم. یک جوری برنامهریزی کردند و شبانه ما را محروم کردند. من، مجتبی محرمی و کرمانی را طوری محروم کردند که بازیها ۱۰/۱۰ تمام میشد، ما دو روز بعد یعنی ۱۲/۱۰ میتوانستیم بازی کنیم! این قدر برنامهریزیشان دقیق بود.
▪ چه کار کردید؟
ـ هیچی، خطایی شد، مجتبی محرمی آمد...
▪ دقیق بگو! کدام بازی بود؟
ـ بازی با ژاپن بود. بازی را مساوی هم میکردیم میآمدیم بالا.
▪ یک – هیچ باختید. دقیقه ۸۸ گل زدند.
ـ ۸۸ میورا زد و از بالای سر احمد گل شد. دقیقه ۲۰ بود، یک پاس بلند دادند. محمدخانی آمد توپ را بزند، حریف را زد. خطا شد، من و همه بچهها آمدیم طرف داور که این خطا نیست. شلوغ شد. سیروس قایقران کاپیتان بود. در آن وضعیت او باید جمع و جور میکرد. اما او عقبتر بود. من این کار را کردم. گفتم کرمانی برو کنار. مجتبی برو کنار. مهدی فنونیزاده داشت سوا میکرد. کرمانی از زیر یک لگد به پای جمال شریف زد!! جمال شریف برگشت و من را دید! که داشتم میگفتم برو کنار. فکر کرد من به او لگد زدهام. به من کارت نشان داد و اخراجم کرد! قبلش هم مجتبی محرمی را اخراج کرده بود.
▪ دو سه تا اخراج کرد؟
ـ بله، بعد آمدیم برویم. کرمانی هم داشت میآمد بیرون. که داور سوریهای را زد، کلهاش را با دست گرفت، کشید! طوری که جایش ماند! و شبانه ما را محروم کردند. صبح بلند شدیم گفتند محروم شدید. واقعاً آن موقع به نظر من فدراسیون ما کمکاری کرد.
▪ رئیس فدراسیون آن موقع چه کسی بود؟
ـ آن موقع فکر میکنم مصطفوی بود و فدراسیون واقعاً کمکاری کرد.
▪ یکی از هم بازیها و همدورهایهایت که پستش هم نزدیک بود به جایی که تو توی زمین بازی میکردی، همین کرمانی بود که من یادم میآید که خیلی این طوری درگیر شده. چطور بود که همچین درگیریهایی پیش میآمد؟
ـ او آدم شری است! آدمی است که در بازی باج به کسی نمیدهد. از نظر فیزیک بدنی قلدر است. خوب دریبل میزد. خوب پاس میداد. فوتبالیست تمام عیاری بود. فقط اگر اخلاقش بهتر بود، بهتر از اینها میشد! واقعاً جا داشت که بهتر از اینها بشود. ولی آن موقع پول نبود، همه دنبال شغل دوم بودند. به خاطر همین هم یکسری از فوتبالیستها زود نابود شدند.
▪ برویم سراغ سال ۹۰ و پکن که تیم بعد از چند سال اول شد و پروین آمد... میخواهم در مورد آن تیم بگویی.
ـ آن سال بهترین تیمی بود که ایران بعد از ۱۶ سال داشت. تیمی بودیم که همه چیز داشتیم، رفاقت، دوستی، هفت – هشت تا از پرسپولیس بودیم، هفت – هشت تا هم از استقلال. (آن موقع تیم ملی را این جوری انتخاب میکردند که بچهها ناراحت نشوند!) جفت تیمها هم بازیکنهای خیلی خوبی داشت. شبها توی اتاق همدیگر بودیم، در تمرینها بگو، بخند. هیچ کس برای هیچ کس نمیزد. همه دوست داشتند تیم قهرمان شود. علی پروین سرمربی بود، ناصر ابراهیمی بود، کمالی بود، محمد مایلیکهن کمک پروین بود. واقعاً تیممان خیلی خوب بود. تیم یکدستی داشتیم. همه انگیزهمان این بود که تیم قهرمان شود. به گروه خوبی هم خوردیم. مالزی اولین بازی بود. بازی بعد را خوردیم به کره شمالی، بازی بعد به ژاپن خوردیم. نیمهنهایی خوردیم به ژاپن، حذفیها را به ژاپن خوردیم که یک – هیچ زدیم. گل را صمد مرفاوی زد. بین چهار تا تیم به کره جنوبی خوردیم...
▪ این بازی کره را میخواهم کمی در موردش توضیح بدهی، چون بازی عجیب و غریبی بود.
ـ خیلی بازی عجیب و غریبی بود. کرهایها تیم خیلی خوبی بودند. تیم گردنکلفتی بودند...
▪ از جام جهانی برگشته بودند...
ـ کیم جون سونگ بازیکنی بود که موی بلندی داشت، شماره ۱۰ آنها بود. بازیکن خوبی بود. شب قبل از بازی همه جمع شده بودیم توی اتاق ما. من با محمد پنجعلی هماتاق بودم. بچهها گفتند اگر کیمجون سونگ را اول بازی طوری بزنیم که بیرون برود، دیگر کرهایها حواسشان را جمع میکنند! مهدی فنونی گفت من میزنم! محمد گفت من میزنم! مهدی ابطحی گفت من میزنم. او خیلی بازیکن مطرحی بود و همه دوست داشتیم بگیریمش تا تیم کره از کار بیفتد. بازی که شروع شد، همه یک جور دیگر طرف کیم جون سونگ میرفتند! من هم که آقای گل بودم، با هم در تعداد گلها مساوی بودیم. گفتم بچهها نگذارید گل بزند، محمد پنجعلی اگر این گل بزند، من میدانم با تو! گفت نه خیالت راحت باشد. خلاصه توی آن بازی سر کیم جون سونگ شکست!!
▪ کی اینجوری زدش؟!
ـ فکر میکنم مجتبی محرمی زد! خلاصه ما همه با جان و دل کار میکردیم. آن بازی، بازی خیلی خوبی بود. ما با یک فوروارد بازی کردیم. فوروارد فقط من بودم. صمد مرفاوی را گذشته بود بیرون. خیلی دویدیم. همه با جان و دل دویدند و کار کردند. دوستی و رفاقت در آن بازی خیلی بود. گلی هم که زدیم مهدی فنونیزاده بیرون بود، توپ را طوری انداختند که سیروس زد توی گل. اگر میآمد توی زمین آفساید بود.
▪ مجتبی محرمی توپ را انداخت، سیروس زد توی گل؟
ـ بله همین طور بود. اول بازی من یک برگردان زدم از بالای تیر رفت. بین دو نیمه که آمدیم بچهها گفتند خوب شد، توی گل نرفت. اگر توی گل میرفت از همان اول پدرمان را درمیآوردند! ما این قدر روی کره حساب میکردیم. تیم خیلی خوب و عالی بود. این حرفها هم توی تیم بود. بالاخره راحت بازی کردیم و یک – هیچ هم بردیمشان. که در فینال هم با پنالتی کره شمالی را بردیم.
▪ بازی احمد عابدزاده هم خیلی خوب بود!
ـ احمد عالی بود. هم دفاع و هم ... بچهها خیلی خوب بودند.
▪ احمد عابدزاده توی اردو چطور بود؟
ـ احمد عابدزاده خیلی بچه سادهای بود. روز اول که آمد توی اردو، ما توی آزادی بودیم. احمد سرما خورده بود. آمد گفت: من سرما خوردهام، چه کار کنم حالم خوب شود؟ گفتم یک دوش آب سرد میگیری خوب میشوی! و رفتم. نگو واقعاً رفته بود دوش آب سرد گرفته بود! سینه پهلو کرده بود و میگفت چرا این کار را با من کردی؟! گفتم من سیاهت کردم. شوخی کردم، فکر نمیکردم بروی و این جوری بشود. دو روز افتاده بود! این قدر بچه سادهای بود. ولی یواش یواش قاطی بزرگان تیم شد، زرنگ شد، سر و زباندار شد! در هر تیمی جوان هست، سر و زبان هم هست. اول مینشیند یک گوشه، بعد میرود پا جای پای آنها میگذارد. تجربه کسب میکند.
▪ تلخترین خاطرهات؟
ـ یک سال محرومیت بود.
▪ یک سال؟
ـ بله، شش ماه هم آقای مصطفوی الکی من را محروم کرد. بازی استقلال – پرسپولیس بود که دو – دو شدیم. دعوا شد، مجتبی محرمی با امیر قلعهنویی دعوا کرد، اما من محروم شدم!
▪ درباره همان بازی یک مقدار توضیح بده. چی شد؟ احمد عابدزاده دو نفر را زد؟ نه؟
ـ احمد توی گل نبود.
▪ چرا احمد توی گل بود. حالا بگو چی شد که آن بازی به کتککاری کشید؟
ـ یک گل من زدم به آن تیم، یک گل هم بهزاد داداشزاده زد.
حساسیت بازی خیلی زیاد بود. ما خیلی دوست داشتیم استقلال را ببریم. در آن بازی مجتبی محرمی با قلعهنویی کلکل میکرد، با هم حرف میزدند. با هم خیلی رفیقند. توی اردو هم همیشه با هم بودند.
▪ رفیقند؟
ـ بله، اما توی بازی که گفتم، دیگر کسی کسی را نمیشناسد، فقط رنگ پیراهن را میشناسند. به خاطر همین مجتبی با امیر درگیر شد. او میگفت این به من فحش داد، این میگفت او به من فحش داد. با او صورت به صورت شد که داور آمد و ما هم آمدیم که جدا کنیم.
▪ خب چرا تو محروم شدی؟!
ـ ما هم آمدیم سوا کنیم. من کاپیتان تیم بودم. البته در آن بازی خیلی به داور پرخاش میکردم. من یک ضربه را کاشتم، بعد که رفت توی گل من دیدم داور مردود اعلام کرد و میخواهد به نفع بگیرد. داور آقای... ترک بود... تبریزی بود... آقای ابهران! من فکر کردم دارد به نفع میگیرد. هر چی خطا میشد سوت میزد. من اشتباه کردم. خیلی به داور پریدم. از نظر فکری خراب بودم. رفتم به طرف داور و گفتم داری چه کار میکنی؟ من تا حواسم به این جریان بود، دیدم مجتبی و امیر دارند همدیگر را میزنند. بعد ما را شبانه آقای مصطفوی محروم کرد. شش ماه هم آنجا محروم شدیم! این دو تا محرومیت واقعاً الکی توی فوتبال من بود.
نویسنده : علی میر میرانی
منبع : چلچراغ
ایران مسعود پزشکیان دولت چهاردهم پزشکیان مجلس شورای اسلامی محمدرضا عارف دولت مجلس کابینه دولت چهاردهم اسماعیل هنیه کابینه پزشکیان محمدجواد ظریف
پیاده روی اربعین تهران عراق پلیس تصادف هواشناسی شهرداری تهران سرقت بازنشستگان قتل آموزش و پرورش دستگیری
ایران خودرو خودرو وام قیمت طلا قیمت دلار قیمت خودرو بانک مرکزی برق بازار خودرو بورس بازار سرمایه قیمت سکه
میراث فرهنگی میدان آزادی سینما رهبر انقلاب بیتا فرهی وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامی سینمای ایران تلویزیون کتاب تئاتر موسیقی
وزارت علوم تحقیقات و فناوری آزمون
رژیم صهیونیستی غزه روسیه حماس آمریکا فلسطین جنگ غزه اوکراین حزب الله لبنان دونالد ترامپ طوفان الاقصی ترکیه
پرسپولیس فوتبال ذوب آهن لیگ برتر استقلال لیگ برتر ایران المپیک المپیک 2024 پاریس رئال مادرید لیگ برتر فوتبال ایران مهدی تاج باشگاه پرسپولیس
هوش مصنوعی فناوری سامسونگ ایلان ماسک گوگل تلگرام گوشی ستار هاشمی مریخ روزنامه
فشار خون آلزایمر رژیم غذایی مغز دیابت چاقی افسردگی سلامت پوست