شنبه, ۸ اردیبهشت, ۱۴۰۳ / 27 April, 2024
مجله ویستا

تحقیقات کشاورزی ایران واقعیت یا سراب


تحقیقات کشاورزی ایران واقعیت یا سراب
تحقیق شاید برجسته ترین رفتار انسان باشد. انسانی که خداوند انگیزه خلقتش را رسالت جانشینی با خود می داند. راهی که این آفریده آفریننده از خروج از بهشت آغازین تا بدین جا آمده از برکت روح جست وجوگری است که برای آگاهی از چگونگی دستیابی به بهشت ارادی در سرشتش نهاده شده است.
● تاریخچه تحقیقات کاربردی کشاورزی در ایران
آغاز فعالیت و برنامه های تحقیقات کشاورزی در ایران را می توان با سابقه تاسیس اولین دانشکده کشاورزی (۷۰ سال قبل) همزمان دانست. گرچه فعالیت های آموزشی در این دانشکده ها الزاماً به مفهوم برنامه های تحقیقاتی نبود ولی قطعاً تولد هر فعالیت تحقیقاتی از متن آموزش رخ می دهد و بنابراین در اولین ارزیابی از برنامه های تحقیقاتی کشاورزی باید به بررسی کیفیت سطوح آموزشی مربوط به آن پرداخت دیگر آنکه پژوهش و آموزش دو بال مکمل توسعه علوم و فناوری به حساب می آیند.
اولین نهادهای تحقیقات کاربردی در بخش کشاورزی از اواخر دهه ۳۰ با تاسیس موسسات تحقیقات آفات و بیماری های گیاهی، اصلاح و تهیه نهال و بذر و آب و خاک به عنوان زیرمجموعه وزارت کشاورزی کار خود را آغاز کرد. به لحاظ ضرورت فعالیت چنین موسساتی به عنوان آغازگر کشاورزی مدرن و بکر بودن عرصه کشاورزی از دستاورد های مدرنیسم، دیری نپایید که این موسسات اثرات و جای اجتناب ناپذیری را در چرخه فعالیت های وزارت کشاورزی احراز کردند.
گرچه گرایش به سطح آکادمیک بالاتر فضای تحقیقات کشاورزی را هنوز متاثر نساخته بود اما چون نوعاً علاقه مند ترین دانش آموختگان کشاورزی به علم و تحقیق به این موسسات جذب شده و جاذبه های پست مدیریت یا سفرهای خارج و...وسوسه کمتری برای کارشناسان علاقه مند ایجاد نمی کرد و مهم تر از همه سطح نسبتاً ساده تحقیقات متناسب با نیاز، امکانات و شیوه مدیریت بخش اجرا بوده و نتایج اولین تحقیقات ساده نیز در این بستر بکر نمود داشت در برآوردی فشرده می توان کارکرد این موسسات را قبل از انقلاب اسلامی مثبت تلقی کرد.
● روند تحقیقات کشاورزی پس از انقلاب اسلامی
در سال های اول انقلاب نوعی ابراز افراطی گرایشات سرکوب شده گذشته در لایه های زیرین از جمله در موسسات تحقیقاتی بروز کرد. ویژگی های علم و تحقیق و تاثیر بر شخصیت محققان، آنها را در آن سال ها جایی قرار داده بود که در مقایسه با گروه هایی که با کنش های احساسی در تلاش بودند به نمایشی کردن معیار های ارزشی بپردازند متفاوت بودند و این بود که در آن سال ها عمده کارشناسان محقق تا حدودی به حاشیه و انزوا رفته بودند.
از اوایل دهه ۶۰ در فضایی از گرایش به واقع گرایی در مسوولان و بیم ایجاد شکاف علمی و تکنولوژیکی بیشتر بین کشور ما با جهان پیشرفته، توجه به تحقیقات کاربردی کشاورزی هم مورد توجه قرار گرفت. این رویکرد موجب شد که چهره های شاخصی از محققین ولو اینکه عقربه زمان بر ذخیره علمی و تجربی آنان چند سالی متوقف شده بود از انزوا بیرون بیایند.
در دهه ۶۰ و نیمه اول دهه ۷۰ این رویکرد مثبت به توسعه علوم و فناوری کشاورزی بر روی محور هایی از قبیل تجهیز نیروی انسانی، ایجاد فرصت های آموزشی و تحصیلی و متاسفانه توسعه افراطی تشکیلات و ساختمان سازی در سازمان تحقیقات کشاورزی تاثیر نهاد (در وزارت جهاد نیز با رقابت و شتابی بیشتر این روند جریان یافت).
از بعد از نیمه دوم دهه ۷۰ شاهد رکود و کم طراوتی آشکاری (بخصوص در دو سال اخیر) در مقایسه با ۱۲ ، ۱۳ سال قبل بوده ایم (البته در دو سال اول پس از ادغام اراده و تلاشی در جهت اصلاح تحقیقات کشاورزی کاربردی به چشم آمد که متاسفانه ملوک طوایف وقت مانع شدند که این جنبش مدیریتی در سازمان تحقیقات نهادینه شود). دلایلی که موجب شد فرصت های طلایی رویکرد محوریت تحقیقات کاربردی به ایستایی و سپس به بازگشت به عقب بینجامد را در اشارات زیر می توان مورد توجه قرار داد.
● افزایش غیرلازم دانشکده ها و دانش آموختگان کشاورزی
آهنگ تکثیر و افزایش حجمی دانشکده های کشاورزی دولتی و آزاد در این سال ها بر اساس برآورد نیاز واقعی و چشم انداز توسعه کشور نبوده است. فرآیند رشد حجمی و کمی دانش آموختگان کشاورزی بدون در نظر گرفتن پیامد پاسخگویی به خیل عظیم فارغ التحصیلان جویای کار آن می توانست بر همه ابعاد حوزه کشاورزی و از جمله تحقیقات آسیب برساند و مهم تر از همه سطح آموزش را به عنوان زیربنای تحقیقات کاربردی از کیفیت نازلی برخوردار کند که به همین نحو هم تاکنون تاثیر نهاده است.
● تجهیز نیروی انسانی
از نیمه دوم دهه ۶۰ سازمان تحقیقات کشاورزی با برنامه ریزی جسورانه (و البته ضروری) مدیریت وقت خود برای امکان ادامه تحصیل محققان خود در داخل و خارج کشور برنامه ریزی کرد (این آهنگ در وزارت جهاد با گشاده دستی و چراغ همیشه سبز بسیار شدید تری نواخته شد). اما دیری نپایید که این برنامه با انحرافاتی مواجه شد که چه بسا کارکرد ضدتوسعه تری داشت به دلایل زیر:
الف) اولاً تلقی حاکم در مدیریت های سازمان تحقیقات (کشاورزی و جهاد) از سطح آکادمیک بالاتر معادل افزایش مهارت (Qualification) بوده و هنوز هم هست، حال آنکه تحقیقات کاربردی به آنچه که نیاز دارد مهارت بیشتر محقق و نه الزاماً و منحصراً دانش تئوریک او است. چنین نتیجه ای را می توان از مقایسه کارکرد قبل و بعد از مدرک دکترای بسیاری از اعضای هیات علمی که در دوران خدمت خود در خارج یا داخل کشور بورس تحصیلی گرفتند به دست آورد.
بسیاری از افراد این گروه پس از اخذ مدرک، خود را مقید به ارائه طرح های پیچیده تری می دیدند که به لحاظ امکانات بعضاً محدود موجود، مورد نتیجه گیری دقیق و درست قرار نمی گرفت و از طرفی بخش اجرا عموماً به نتایج کاربردی بیش از نتایج طرح های پیچیده از نظر تئوریک نیاز دارد.
ب) مطابق معمول عبور کسانی که برای دکترا اعزام می شدند، از فیلتر های گزینشی موجب انتخاب بعضاً افرادی می شد که الزاماً شایسته ترین ها از نظر ادامه تحصیل نبودند.
ج) سازمان های متولی (جهاد و کشاورزی) بورسیه های خود را در سیستم های غیرمسوول دانشگاهی داخل و به خصوص خارج رها می کرده و می کنند و اشراف و کنترلی در تعیین حتی مهمترین مرحله تحصیل آنان که انتخاب موضوع و اجرای پایان نامه تحصیلی است، وجود نداشته و ندارد. در شرایطی که برای بورسیه های دکترا به طور متوسط دویست هزار دلار برای دانشگاه های خارج و پنجاه هزار دلار برای اعزام داخلی هزینه مصرف می شود، سازمان مسوول اعزام کننده تنها به دریافت چند گزارش کلیشه ای از این بورسیه ها اکتفا می کند.
د) قطع ارتباط نسبی روابط سازمان با دانشگاه های معتبر امریکا، بورسیه ها را اکثراً به سمت گرفتن پذیرش از کشور های اروپایی (عمدتاً انگلستان) و اقیانوسیه سوق می داد. تجربه و نمونه های فراوان نشان داده است که دانشگاه های این کشورها با نگاهی تجاری خود را متعهد به افزایش مهارت برای دانشجویان خارجی نمی کنند. تعداد کمتری از این نوع اعضای هیات علمی تاکنون توانسته اند چهره ای بن بست شکن در عرصه مورد نیاز بخش کشاورزی کشور بشوند که باید در مجال دیگر به آن پرداخت.
هـ) برای بخشی از نیرو های سیستم نیز که به سهولت موفق به گرفتن بورسیه برای ادامه تحصیل دکترا می شدند، از همان ابتدای اعزام یک پست مدیریت کلیدی در سازمان تخصیص داده می شد و این فرصت هیچ گاه ایجاد نشد که افزایش کارایی آنان مورد ارزیابی قرار گیرد.
و) به لحاظ آنکه تربیت این بورسیه ها رنگ آکادمیک بیشتری نسبت به بعد مهارتی آنان داشته و هنوز دارد، به تناسب افزایش مدرک بالاتر، فاصله ای دور تر بین محقق با عرصه واقعی تولید ایجاد شده است.
● نحوه ارزشیابی محققان و پروژه های تحقیقاتی
کاهش و حتی بعضاً گسستگی روابط محققان با نیاز ها و واقعیات حوزه های تولید و اجرا به دلیل چگونگی ارزشیابی کار محققین از اواسط دهه ۷۰ به تدریج به اوج خود رسید، به طوری که اکنون و تقریباً پس از نزدیک به بیست سال که از شیوه موجود حسابرسی محققین مجری طرح های کاربردی گذشته است، بخش دولتی تحقیقات کشاورزی دارای تعداد قابل توجهی از بهترین، شایسته ترین و باقابلیت ترین دانش آموختگان علوم مختلف کشاورزی بوده که در چرخه تکراری و مسدود تشکیلات و چگونگی ارزشیابی از آنان فرسوده و روز به روز تحلیل می روند.
ارزشیابی از کارکرد کار محققان متاثر و مشابه شیوه ارزشیابی از اعضای هیات علمی دانشگاه ها بوده و به گونه ای اعمال می شود که انتشار مقالات و حتی فرآیند ارزیابی گزارشات نهایی طرح تحقیقات کاربردی- که کارفرمای واقعی این پروژه ها جامعه تولیدکنندگان و به نمایندگی از آنها بخش اجرای وزارت جهاد کشاورزی هستند- در این حسابرسی کمترین سهم و نقش را دارند.
● افزایش غیرلازم مراکز تحقیقات و موسسات تک محصولی کشاورزی
طراحی تشکیلات تحقیقات کشاورزی کشور که شالوده آن در دهه ۵۰ و قبل از انقلاب انجام گرفته بود، به درستی مبتنی بر تنوع اقلیم های متمایز و عمده در ایران بود. مهم ترین مولفه از آنچه که در کارکرد و نتایج تحقیقات کاربردی کشاورزی در یک کشور تفاوت ایجاد می کند، شرایط اقلیمی و چگونگی منابع تولید متاثر از آن (به عنوان مثال آب و خاک) است. کشور ما ایران در گروه بندی های اقلیمی حداکثر دارای ۱۰-۸ اقلیم از هم متمایز است که در ابتدا نیز قرار بود هشت مرکز تحقیقات عمده تاسیس شود.
اما شیوه ساختاری این تشکیلات متاسفانه از تقسیم بندی سیاسی کشور مبتنی بر استان پیروی کرد و از آنجا هم که روند تقسیمات استانی متناسب با افزایش جمعیت تداوم داشته است، آهنگ افزایش تعداد مراکز تحقیقات استان ها موزیک متن توسعه کمی سازمان تحقیقات کشاورزی شده است که به یمن سخاوت های مسوولان وقت به خصوص وزارت جهاد گذشته اکثراً به در مسجدی تبدیل شده اند که کسی یارای تغییری در آن را ندارد. از طرفی بیشترین نمود رقابت وزارت های کشاورزی و جهاد سازندگی از سال های ۱۳۶۵ تا ۱۳۷۹ نسخه برداری تشکیلاتی در بخش تحقیقاتی آنها تجلی داشت.
تاکید در برافراشتن تابلو های مشابه در بخش تحقیقات وزارت جهاد سازندگی و احداث ایستگاه های تحقیقاتی بیشتر شرایطی را ایجاد کرد که سازمان تحقیقات کشاورزی ادغام شده موجود به لحاظ حجمی بسیار حجیم شده و حتی از تحرک نسبی گذشته نیز بازمانده است.
بعد از ادغام نیز به دلیل رسوخ نظام ملوک الطوایفی جهاد و کشاورزی در فضای آن (اگرچه در ابتدا اراده ای بر سبک کردن حجم این تشکیلات به چشم می خورد) در حال حاضر اولاً با نگرانی از واکنش غیرفنی بعضی نمایندگان مجلس شورای اسلامی در استان ها که حاضر به پایین کشاندن هیچ تابلو حتی غیرلازمی در قلمرو نمایندگی خود نیستند و ثانیاً به واسطه تمایل همیشگی و ذاتی بخش دولتی (تغذیه شده از درآمد نفت) برای گسترش حجمی و اجتناب از دست دادن واحد های حتی غیرلازم، این امر بسیار بدیهی است که در متن سازمان تحقیقات کشاورزی موجود هم اراده ای بر اعمال یک رژیم لاغری منطقی در این پیکر فربه دیده نشود.
● اولویت ها در پروژه های تحقیقاتی
سازمان تحقیقات کشاورزی در حال حاضر فاقد یک راهبرد مدون و بهنگام است بنابراین تصویب موضوعات و عناوین پروژه های تحقیقاتی نیز از یک انسجام و هارمونی برخوردار نیست. سمت گیری و انتخاب اولویت ها و نحوه تصویب پروژه های تحقیقاتی از مهم ترین چالش ها در اصلاح تحقیقات کاربردی کشاورزی است.
در حال حاضر انتخاب اولویت ها برای اجرای طرح های تحقیقاتی عمدتاً ناشی از ذائقه و علاقه محقق است و دخالت مدیریت ها (به عنوان مسوول اجرای یک برنامه تحقیقاتی) یا کمیته های داوری برای تصویب طرح ها، معمولاً از زاویه نقد اشکالات تایپی، چگونگی نوشتن رفرنس ها و حداکثر چگونگی اجرای آزمایش بوده و کمتر به ضرورت اجرا از دید منافع ملی پرداخته می شود. از دیگر ویژگی های طرح های تحقیقاتی چند سال اخیر، گرایش محققان به اجرای طرح های کوتاه مدت است تا امکان تدوین گزارش نهایی در طول یک سال فراهم شود.
با نگاه به این نکته می توان دریافت که چرا اصولاً تحقیقات اصلاح نژاد دام و اصلاح درختان میوه (که ماهیتاً درازمدت هستند) به حاشیه رفته و به خصوص در حوزه دام هیچ موفقیت چشمگیری تا حال حاضر به دست نیامده است اما تراکم و حجم غیرلازم و در مواردی تکراری از طرح های کوتاه مدت یک ساله در بخش محصولات زراعی یا مثلاً تغذیه دام مشاهده می شود. چرخه برعکس ارائه طرح تحقیقاتی از جانب محقق و نهایتاً ارزیابی نتایج این طرح ها برای دریافت پایه و امتیازات کاری محقق در سیستم درون سازمانی، مداری مسدود و تکراری به وجود آورده است.
● راهبردهای تحقیقاتی
فقدان راهبرد متناسب با ضرورت های جهانی موجب آن است که هم مسوولان اجرایی و نیز تولیدکنندگان بخش کشاورزی، نگاهی سنتی در انتخاب نوع محصولات مورد حمایت و همچنین تاکید برای افزایش تولید به هر قیمتی داشته باشند. بخش تحقیقات کشاورزی نیز متاثر از این نگاه حاکم در نحوه دستیابی به اهداف طرح های خود اولاً به کشاورزی پایدار کمترین عنایت را داشته و از طرفی خود را برای انطباق با شیوه جهانی سازی در حوزه کشاورزی مهیا نکرده است. در راهبرد های موجود نتیجه گیری های تحقیقاتی در بستر اقتصادی صورت می گیرد که دولت صاحب درآمد نفت با پرداخت یارانه های قابل توجه به آن سمت و سو می دهد.
به عنوان مثال در ارزیابی هزینه تولید محصولات، بهای سوخت با لحاظ کردن سوخت ارزان قیمتی است که در حال حاضر به یمن زیر زمین سخاوتمند کشورمان استفاده می شود. ارزش آب در مناطق کم آب و جنوب تف زده کشور در ارزیابی و سمت و سو دادن به چگونگی تولیدات به درستی محاسبه نمی شود و محصولاتی که می تواند در بازار های جهانی بی رقیب یا کم رقابت باشد هنوز در تحقیقات موجود و در مقایسه با محصولات پرمصرف و سنتی از اهمیتی برخوردار نیست.
در شرایطی که مسوولان شتابزده بخش اجرا برای اینکه ثابت کنند شاه کلید خودکفایی محصولات تنها در دستان باکفایت آنان است صرفاً به تولیدکنندگانی جایزه می دهند که بالاترین عملکرد را (با هر هزینه تولید یا اسراف در مصرف نهاده ها) داشته باشند، بخش تحقیقات هم متاثر از این عطش نتایج تحقیقاتی خود را در دستیابی به حداکثر عملکرد بی توجه به هزینه های واقعی تولید (نه با مصرف یارانه) یا فرسایش منابع تجدیدناپذیر تنظیم می کند. اساساً تحقیقات مرتبط با حفظ منابع تولید در بازار مسوولان اجرایی خریداری ندارد چراکه تنها افزایش محصول را طلب می کنند.
● نقش و انتخاب مدیریت ها
گزینش مدیران برای بخش ها و موسسات تحقیقاتی مشابه فضای غالب بر کل عرصه اجرایی کشور بیش از آنکه عنصر شایستگی برای هدایت برنامه های تحقیقاتی مد نظر باشد، متاثر از روابط با مدیران کلان یا توصیه نماینده مجلسی یا عوامل دیگری از قبیل رعایت ظاهری، انعطاف پذیری بسیار بالا (نه الزاماً اطاعت تشکیلاتی) و... است.
دلیل عمده این نوع انتخاب را عدم دغدغه پاسخگویی باید تلقی کنیم و به همین دلیل بی هیچ نگرانی از شایستگی در مدیران آن را یک امتیاز (و نه مسوولیت) به حساب می آورند. وجود مدیرانی که از صبح تا شب در پیله ای از جلسات، کمیته ها، بازدید ها و مسافرت ها متمرکز شده و قشر انبوهی از نیرو های کیفی تشکیلات که حضور فیزیکی کم جانی در محیط کار دارند را نمی توان به معنی همزیستی بین این دو گروه دانست که بیشتر معلول باور تسلیم مآبانه لایه های زیرین است که لابد آنها هستند که بالقوه درجه دو آفریده شده و بهتر است خرج خود از مدیران بلامنازع جدا کنند، که متاسفانه کرده اند.
در چند ساله اخیر مدیرانی را می توان نام برد که در قید نامشان بر روی انتشارات محققین موسسه خود به عنوان بهره مالکانه (و نه مشارکت واقعی) علمی چنان افراط کرده اند که تقریباً کمتر انتشار علمی و تحقیقاتی در کشور به نام ایشان زینت داده نشده است. نسل جدید محققان تنها سه گزینه در پیش رو دارند یا پای به جایگزینی با مدیران گذاشته و اگر نه به مهاجرت مبادرت کنند یا پژمردگی و انفعال گزینند.
● مسافرت های خارجی
سفر های خارجی به قصد شرکت در همایش ها یا توسعه روابط علمی و... از جمله ویژگی های برجسته کلیدداران حوزه تحقیقات کشاورزی در دو دهه گذشته بوده و اتفاقاً این سفر ها در دو سه سال اخیر کاهش یافته است ولی همچنان به صورت نسبتاً فعال وجود دارد. بسیاری مدیران حوزه تحقیقات کشاورزی به بهانه گسترش ارتباطات علمی و فناوری و به دلیل عدم مرجعی که با نگاه مطلق به منافع ملی ضرورت این مسافرت ها را ارزیابی و تایید کنند کثیرالسفرند. سفر هایی که غالباً جز ارائه گزارش کلیشه ای فایده ای برای کشورمان نداشته است.
● بهره وری نازل از محققان
بهره وری نازل از نیروهای تحقیقاتی که عمدتاً از بهترین دانش آموختگان کشاورزی کشورند را می توان یکی از ضعف های سازمان تحقیقات برشمرد. هریک از این نیرو ها برای چندین بار از غربال کنکور عبور موفق داشته اند که نشان از آن دارد که می توانند در بالاترین سطح در عرصه کاری هم تاثیرگذار خلاقی باشند. اما چرخه تکراری و روزمرگی، استقرار سقف های کوتاه از تفکر اکثر مدیران بر آسمان پرواز آنها، رکودی را بر محققان حاکم کرده است. فضای رقابت (به جای هدایت و رفاقت) مدیران با محققان زیرمجموعه، دستیابی به اهداف برنامه ها در حوزه تحقیقات را مشکل کرده است.
● جمع بندی
در یک جمع بندی فشرده می توان گفت سازمانی که در سایه ضرورت و بهانه توسعه علم و بهره گیری از دانش نوین کشاورزی به سهم خود سر در کیسه درآمد نفت فرو برده در حال حاضر گردنبند سنگین و بدلی است که بیش از آنکه تلالو حتی یک زینت را در پیکره سنگین و کم تحرک مدیریت دولتی داشته باشد، سنگی فراروی چرخ های آن است و آنچه نگرانی می افزاید این است که اولاً این سنگ به گونه ای قرار گرفته است که امید به حرکت را برای دیگر وسایل نقلیه نیز سلب کرده و راهبران این ماشین سنگین بی نگرانی از آینده همچون بازیگران بازی های کامپیوتری تصور می کنند که دارای حرکت سریعی هم هستند.
بخشی از مشکلات ریشه در سیاست کلان مدیریت دولتی دارد و بعضی نیز حتی در شرایط موجود قابل اصلاح است. آنچه که می تواند مدیریت تحقیقات کشاورزی را مورد انتقاد قرار دهد عدم توجه در عرصه قابل اصلاح آن است. قبل از هر چیز باید باور کنیم که تحقق اصلاح و مبتنی بر نیرو های موجود، مستلزم دوراندیشی و بردباری و زمان طولانی است، چرا که همین نیرو های بالقوه ارزشمند در حال حاضر و در پستوهای تشکیلاتی به نوعی خمودگی مبتلا شده اند که در اولویت اول مدیرانی با عشق به باروری این آب و خاک، شجاع و بی وابستگی به پست و مقام را می طلبد.
بخش اجرایی کشاورزی کشور (دولتی و خصوصی) باید کارفرما و متقاضی نتایج کاربردی تحقیقات باشند و ارزیابی میزان دستیابی به این مطالبات در ارزشیابی بخش های مسوول برنامه و نه محققین باید نهادینه شود. بازنگری اصولی در راهبرد های تحقیقات کشاورزی و حذف طرح های تحقیقاتی که صرفاً بعد آکادمیک دارد از نکات محوری در اصلاح تحقیقات کشاورزی به حساب می آید. ساختار تشکیلاتی موجود هم به یک دگرگونی شدید نیاز دارد و تعدادی از موسسات، واحد ها، ایستگاه ها و نیز تابلو های تکراری باید حذف شوند و....
آیا مدیران فعلی توان این مهم را دارند؟ پرسشی است که آنها نه در واکنش به منتقدین که درکارکرد آینده باید بدهند.
عبدالحسین طوطیایی
عضو هیات علمی بازنشسته سازمان تحقیقات کشاورزی
منبع : روزنامه شرق


همچنین مشاهده کنید