پنجشنبه, ۲۰ دی, ۱۴۰۳ / 9 January, 2025
مجله ویستا
بیاخلاقها در تاریخ بدنامند
● نسبت میان سیاست و اخلاق چیست؟
▪ برای پاسخ به این سوال هم باید اخلاق را تعریف كنیم و هم سیاست را. سیاست به نظر من علم اولویتهاست.
هركسی ناگزیر است سیاست را رعایت كند حتی یك خانم خانهدار برای كارهایش اولویت دارد كه مثلا از سر صبح چه كارهایی باید بكند. هركسی در زندگی اش اولویتهایی دارد. برای تعریف اخلاق باید دید انسان دركجای هستی و سیر تكامل قرار دارد.
فلسفه قرآن این است كه اخلاق را تمام و كمال بكند. پیامبر به این دلیل مبعوث شد كه اخلاق را تمام و كمال كند. در سوره طاها آمده: «ای موسی من تو را انتخاب كردم كه ببینی چه چیزی به تو وحی میشود. من خدا هستم و خدایی هم جز من نیست» در مورد جایگاه موسی هم میگوید: «بندگی كن مرا» خدا برای بشر تعریف ارائه میدهد و همچنین برای اخلاق. این تعریف هم این است كه جایگاه ما بندگی كردن و مخلوق بودن است و جایگاه خدا خالق بودن و خدایی كردن است.
پس انسان نمیتواند خدایی بكند. اگر بخواهد خدایی كند میافتد در جاده استكبار و خود بزرگ بینی و برتریطلبی كه ریشه همه مفاسد است. به نظر من جنگ جهانی اول و دوم و بقیه جنگها همه ناشی از خود بزرگبینی و برتریطلبی است. منتهی قرآن به ما میگوید كه بندگیمان را قبول كنیم و بدانیم كه نمیتوانیم خدا باشیم. بنابراین تعریف اخلاق هم از همینجا در میآید. اساس اخلاق این است كه انسان بندگی كند و خدایی نكند.
خدا را شنوا، بینا، دانا و عالم بداند. من یك مثال از گاندی بیاورم. هندیها كینه زیادی به انگلیسیها داشتند، اما گاندی میگوید: «من چندین سال با نفس خودم مبارزه كردم تا این كینه را بزدایم و آنگاه بتوانم یك مبارزه مرحله بند، زمان بند و قانونمند را با انگلیس شروع كنم و نه مبارزهای از راه كینه» اساس اخلاق گاندی این بود كه براساس كینه كار نكرد. خلاصه اینكه سیاست علم اولویتهاست و این اولویتها را باید با صداقت و اخلاق تشخیص داد.
مرحوم مهندس حسینی استاد ژئوفیزیك ما بود كه افتخار پیدا كردم با ایشان رابطه خانوادگی داشته باشم. ایشان زمانی روایتی برایم تعریف كرد كه میگفت تا به حال به كسی نگفته است. ایشان میگفت كه ما هلند بودیم برای استیفای حقوق ایران در قضیه ملی شدن نفت. دكتر بقایی هم با آنها بود. در جایی به دكتر مصدق خبر دادند كه دكتر بقایی در محله بدنام در حال مستی دستگیر شده.
اما دكتر مصدق زار زار گریه میكند و میگوید نگاه كنید ما داریم با امپراطوری بریتانیای كبیر مبارزه میكنیم اما یاران ما چگونهاند! جالب این است كه دكتر مظفر بقایی بعدها جزو دشمنان اصلی مصدق میشود. اما مصدق هیچگاه از این نقاط ضعف دشمنان و رقیبانش استفاده نكرد درصورتی كه اگر چنین میكرد باتوجه به روحیات جامعه ما میتوانست دشمنانش را مخصوصا آنهایی را كه در داخل مشكلاتی ایجاد میكردند از صحنه به در كند اما این كار را نكرد. ایشان به مرحلهای از عرفان رسیده بودند كه خدا را بصیر و شنوا و دانا میدانست و این مهم است.
● اصلاح طلبان ما هم چنین خصیصهای دارند؟
▪ به نظر من آقای خاتمی به مردم دروغ نگفت اگرچه همه راست را هم نگفت. من دو مورد هم از آقای خاتمی سراغ دارم؛ در انتخابات دور دوم یعنی نزدیكیهای خرداد ۸۰ بود كه روزنامههای جناح مقابل ایشان كه زیاد هم بودند، دائما مینوشتند كه چرا صندوق ذخیره ارزی صرف واردات كره و پنیر و مایحتاج روزمره مردم نمیشود.
اما آقای خاتمی در آخرین نطق انتخاباتی شان كه از تلویزیون هم پخش شد، گفتند كه اگر من عوام فریب بودم و میخواستم رای بیاورم میآمدم از صندوق ذخیره ارزی خرج میكردم و كالاهای مصرفی وارد میكردم اما اینكه كار درستی نیست. ما باید نفت را درجایی خرج كنیم كه سرمایه بالاتر از نفت برایمان به ارمغان بیاید.
خلاصه اینكه زیر بار این فشارها نرفت. من در اینجا اخلاق را در آقای خاتمی دیدم. شاید به همین دلیل كه اخلاق و صداقت داشت مردم به ایشان رای دادند. در مبارزات انتخاباتی سال ۷۶ هم كه ایشان اصفهان رفته بودند در دانشگاه سخنرانی كرده بود و آنجا خیلی از دكتر صلواتی تعریف كرده بود كه ایشان حق استادی به گردن ما دارد و اگر ایشان وقتی كه زندان بود اسم مرا برده بود ما هم میافتادیم زندان. آن روزها فضای اصفهان به گونهای بود كه اگر از آقای صلواتی تعریف میكرد جناح موسوم به راست دشمنش میشدند و به او رای نمیدادند.
● آیا اصلا میتوان توقع داشت كه سیاستمداران شعارهای توخالی ندهند و به وعدههایشان عمل كنند؟
▪ خب این ناشی از بیاخلاقی است دیگر. البته خیلیها هم به قدرت رسیدند اما اینجوری نشدند. ما موارد زیادی داریم كه در اوج قدرت بودند اما بیاخلاقی نكردند و خیلیها هم بودند كه ظرفیت قدرت را نداشتند چون خودسازی نكرده بودند. اینان معمولا درون تشكیلاتی نبودند كه از آنها انتقاد شود تا انتقاد صحیح را یاد بگیرند.
خب طبیعی است كه اینان وقتی به قدرت برسند ظرفیتش را ندارند و راه مملكتداری را هم گم میكنند. برخی سیاستمداران فكر میكنند كه هدف وسیله را توجیه میكند.
اما محبوبیتشان بستگی به آگاهی مردم دارد. گاهی بعضیها در یك مدتی محبوب بودند ولی مردم بعدا فهمیدند سرشان كلاه رفته و فریب خوردهاند؛ مثل رضاشاه. وقتی كه قرارداد دارسی را منحل میكند و قرارداد ۱۹۳۳ را امضا میكند مردم جشن میگیرند كه ۱۶ شده ۲۰. اما آن ۱۶، ۱۶ درصد قرارداد دارسی كل درآمد بود در تمام وجوه ـ از استخراج و پالایشگاه و حمل و نقل تا فروشش در اروپا ـ اما ۲۰، ۲۰سنت از هر بشكه بود.
آن ۱۶ درصد رشد یابنده بود اما این ۲۰ سنت از یك سهم رشدنایابنده و قیمت نفت هم ارزان شده بود. خب مردم آگاه نبودند و شادی میكردند. از این عوام فریبیها زیاد داریم اما هیچگاه نام نیك از آنها در تاریخ نمیماند.
منبع : روزنامه هممیهن
ایران مسعود پزشکیان دولت چهاردهم پزشکیان مجلس شورای اسلامی محمدرضا عارف دولت مجلس کابینه دولت چهاردهم اسماعیل هنیه کابینه پزشکیان محمدجواد ظریف
پیاده روی اربعین تهران عراق پلیس تصادف هواشناسی شهرداری تهران سرقت بازنشستگان قتل آموزش و پرورش دستگیری
ایران خودرو خودرو وام قیمت طلا قیمت دلار قیمت خودرو بانک مرکزی برق بازار خودرو بورس بازار سرمایه قیمت سکه
میراث فرهنگی میدان آزادی سینما رهبر انقلاب بیتا فرهی وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامی سینمای ایران تلویزیون کتاب تئاتر موسیقی
وزارت علوم تحقیقات و فناوری آزمون
رژیم صهیونیستی غزه روسیه حماس آمریکا فلسطین جنگ غزه اوکراین حزب الله لبنان دونالد ترامپ طوفان الاقصی ترکیه
پرسپولیس فوتبال ذوب آهن لیگ برتر استقلال لیگ برتر ایران المپیک المپیک 2024 پاریس رئال مادرید لیگ برتر فوتبال ایران مهدی تاج باشگاه پرسپولیس
هوش مصنوعی فناوری سامسونگ ایلان ماسک گوگل تلگرام گوشی ستار هاشمی مریخ روزنامه
فشار خون آلزایمر رژیم غذایی مغز دیابت چاقی افسردگی سلامت پوست