جمعه, ۱۴ دی, ۱۴۰۳ / 3 January, 2025
مجله ویستا
گذار از هستی شناسی به روش شناسی
● تاملی در معرفت شناسی مدرنیته
معرفتشناسی یا نظریه معرفت آن شاخهای از فلسفه است که به بررسی ماهیت و حدود معرفت، پیشرفتها و مبانی آن میپردازد و قابلیت اعتماد به ادعاهای معرفتی را میسنجد. نوشته ای که پیش رو دارید به اختصار به بررسی رابطه معرفت شناسی و مدرنیته می پردازد.
معرفتشناسی به مثابه حدود معرفت، نخستین بار توسط سقراط مطرح و سپس توسط افلاطون تئوریزه شد. به نظر سقراط البته سقراط افلاطونی، ما دو نوع معرفت داریم: معرفت علمی و معرفت سطحی. او برای معرفت حقیقی از اصطلاح epistime و برای معرفت ظاهری از واژه ( Doxaمترادف با opinion انگلیسی به معنای عقیده ) استفاده میکند.
معرفت حقیقی از نظر او معرفتی است که به <چرایی> خود آگاهی دارد. در حالی که معرفت ظاهری ممکن است واقعیت داشته باشد، ولی قادر به بیان چرایی خود نیست. به نظر سقراط انسان توانایی رسیدن به معرفت حقیقی را دارد. این تقسیمبندی بعدها توسط شاگردش، یعنی افلاطون به صورت دقیقتری در آمد. به نظر افلاطون، کسب معرفت حقیقی ممکن است ولی چون در عالم مثل وجود دارد. فقط عده خاصی قادر به دریافت آن هستند.
نظریه افلاطونی معرفت، نظریهای نخبه گرایانه است. فقط فیلسوف - شاه میتواند به معرفت حقیقی دست پیدا کند. به نظر افلاطون ریاضیات و هندسه نمونه کاملی از دانش مثالی هستند. ارسطو نیز اگر چه دیدگاهی تجربه گرایانه تر از افلاطون داشته، ولی <بر این اعتقاد بود که معرفت همواره به کلیات تعلق میگیرد.
ما به اشیای خاص تا آنجا معرفت داریم که آنها را مصادیق امر کلی بشناسیم و کلی را نیز در جزئی میشناسیم.> معرفتشناسی قرون وسطایی نیز آمیزه عجیب و غریبی از معرفتشناسی افلاطونی - ارسطویی و الهیات مسیحی است. آگوستین به عنوان فیلسوفی بنیانگذار در اوایل قرون وسطی. همانند افلاطون به <صور کلی> اعتقاد داشت. ولی برخلاف افلاطون معتقد بود که صور، افکاری در ذهن خداوند هستند. کلیات در ذهن خداوند وجودی واقعی دارند و هر گونه معرفتی حتی معرفت ذهنی متضمن نوعی آگاهی به خداوند است.
در حقیقت نوعی صعود از اشکال پست تر معرفت مانند ادراک به اشکال والاتر، که رأس همه آن معرفت به خداوند است، وجود دارد. معرفتشناسی در مفهوم حدود معرفت در عصر مدرن آنچنان با دورههای قبلی تفاوت دارد که عدهای معتقدند که عصر مدرن به نوعی محصول <گذار از هستیشناسی به روششناسی> است. معرفتشناسی اصل مدرن بر دو پایه عقل و تجربه استوار است و شک و نقد به عنوان فرا - تئوری meta - theory در دل اندیشه مدرن قرار میگیرند. معرفتشناسی عصر مدرن، خود را از کشف حقایق و صور کلی افلاطونی - آگوستینی جدا میکند.
بالاترین هدف معرفت در کشف روابط علی میان پدیدهها است و همین دیدگاه منشاء رشد و پیشرفت <علم> شده است. باور به خرد در مقابل حواس متکی بر این فرض است که عقل به اتکای هستی خود میتواند به معرفت دست پیدا کند. کپرنیک، که خود نیز تحت تأثیر فضای متلاطم دوران خویش بود، کیهانشناسی، بطلمیوسی که بر مبنای آن زمین مرکز و مدار ستارگان دیگر است مورد پرسش قرار داد. این امر به واقع امری خطیر بوده زیرا پرسش و تردید در کمال علم عتیق بود. کپر نیک به یاری ریاضی نشان داد که خورشید مرکز سیارات است و آنچه تا به حال در مورد مرکزیت زمین فرض میشده، اشتباه و توهمی بیش نبوده است.
دکارت این حرکت را تکمیل کرد. او نیز در کوشش بود تا حوادث جهانی را بر مبنای اصول ریاضی ساده و به قاعده تبیین کند. او خدا را تنها مبداء بعید حرکات نامید. جهان از <ماده اولی> ساخته شده است که هر نوع حرکتی از آن نشأت میگیرد. خداوند به این ماده اولی مقداری حرکت اهدا کرده است. ما بقی موجودات، از این ماده اولی و گرد باهای ناشی از آن حادث شدهاند. هر چند که در عقاید وی میتوان رگههایی از اسطوره گرایی را یافت اما همین که میکوشید علل وقایع را به یاری عقل خویش تبیین کند و زنجیره علت و معلولی مادی را میجویید خود چیزی متفاوت بود. سرانجام در تلقی جسورانه گالیله <جهان از غایت و موجودات غیر مادی تهی شد و بدل به جهانی مکانیکی و مادی گردید.
همه چیز آماده بود تا لاک و لایب نیتس بیایند و آن را به ساعتی تشبیه کنند که یکبار به دست خالق کوک شده و از آن پس با توفیق عام الهی در حرکت موزون خویش است جهان مادی، ماشینی است عظیم که حرکات ابدان حیوانات، و فرایندهای لاشعور فیزیولوژیک انسانی را نیز در بر میگیرد. این جهان، جهانی است تکیه نا زده بر فکر، و حتی اگر هیچ انسانی هم موجود نباشد به کار خود ادامه خواهد داد.> به تعبیری میتوان گفت که به تدریج نوعی زمینی شدن زندگی حادث میشد.
در باور مدرن باورهای ورا زمینی و متافیزیکی با عنواین اسطوره زدایی، انحلال خرافات یا افسون زدایی و استقرار معرفت طرد و نفی میشود و بی ارزش و فاقد اعتبار تلقی میشود. این نوع ایستار خود معلول باوری دیگری است. باور به قدرت خرد و باور به آنکه خرد انسانی قادر است از میان راههای متناقض و متمایز آنچه درست است را بیابد. نوع انسان این توانایی ویژه را دارد که خود بر زمین حکم براند. از نابالغی خارج شود و بدون هدایت هیچ عنصر زمینی یا فرازمینی صلاح و غایت خویش را بیابد و برای رسیدن به آن برنامه ریزی کند.
در این مسیر میبایست قوه فهم خود را بکار گیرد و از این کار نترسد و به قول کانت دلیر باشد. دلیری در به کار بردن فهم خویش بدون هدایت دیگری و اعلام کند که رازها قابل شناختند یا به عبارتی اصولاً رازی در کار نیست همه چیز برای خرد آدمی قابل شناخت است. <معرفت که همان قدرت است هیچ حد ومرز و مانعی نمیشناسد.> اینگونه است که در رویکرد مدرن از سویی طبیعت ابهت راز گونه خود را از دست میدهد و به ابژه تبدیل میشود و از سوی دیگر انسان که زمانی به درازای تاریخی در دامان طبیعت و از او بود به آن به چشم <شیئی دیگر>، <چیز بیرونی>، <موضوعی قابل شناخت> و <وسیلهای برای ارضای نیازهای خود> مینگرد. انسان در رویکرد مدرن موجودی به غایت خود اتکا است و تکیه گاهی جزء خرد خویش ندارد. به عبارتی انسان مدرن نتوانست خلاء خالی شدن جای خدا را تاب بیاورد.
بنابراین خرد خویش را به جای آن نهاد و به آن تکیه کرد و اطمینان ورزید و حتی آن را ستود. این جانشینی به همین جا ختم نمیشود و حوزه اخلاق را نیز در بر میگیرد. در باور انسان مدرن، خرد میتواند درست را از نادرست تشخیص دهد و این تشخیص درستی از نادرستی شامل تمامی حوزهها میشود. حتی حوزه اخلاق.
خرد انسانی حق را از باطل و راست را از ناراست و سره را از نا سره باز میشناسد و باید که این مسئولیت را به عهده گیرد زیرا جهان از هر داور دیگری که این مسئولیت را به عهده بگیرد تهی شده است. بنابراین همچون حوزههای دیگر، قانونگذار اخلاق نیز خرد خواهد بود. انسان میتواند آیینی را که خود درست میشمارد بیافریند و باید که، اینکار را بکند.
خود آیینی autonomy عین آزادی است. آزادی یعنی تنها گردن نهادن به قوانینی مجاز است که فرد، خود آنها را بنا نهاده باشد. حتی در حوزه اخلاق، و هر چه غیر از آن عین بندگی است. <کانت انقلاب کپرنیکیاش را از عرصه عقل نظری به عرصه اخلاق نیز میگستراند و معتقد است همانگونه که آدمی در عرصه عقل نظری قانونگذار طبیعت است قانونگذار اخلاق نیز است و با این عمل آدمی را هم در جهان اخلاق و هم در جهان طبیعت در مقام مرکزیت قرار میدهد.
بدین سان انسان جانشین خدا میگردد.> در اینجا نهایت فردیت مدرنیته چهره مینمایاند. هر فرد قانونگذار اخلاق مطلوب خویش است و یا حتی بالاتر از آن آفریننده آن. تنها در این صورت است که میتواند به آن پایبند باشد و از قوانین اخلاقی پیروی کند. زیرا در غیر این صورت بنده و برده قانون و یا افراد دیگری باقی میماند، آزادی و به تعبیری انسانیت خود را از دست میدهد. بدین گونه اخلاق نیز زمینی شد و اینها به تمامی معلول اعتقادی راسخ و بی شائبه به خرد است.
این اعتماد نسبت به کار آمد بودن خرد در تمامی زمینههای بنیادی نگاه مدرن وجود دارد. اعتماد به آگاهیای که از این خرد بر میآید اساس زندگی مدرن را تشکیل میدهد. بدون این اعتماد زندگانی در دنیای مدرن امکان پذیر نیست. این اعتماد نه تنها نسبت به خرد بلکه نسبت به آگاهی و دانش منتج و حتی نهادهای حاصل از آن نیز وجود دارد. <آدم از رفتن به طبقه بالای خانهاش هراسی ندارد، حتی با آنکه اصولاً میداند که ساختار خانه ممکن است فروریزد.... ایمان شخص چنان به خود معمار و بنا ارتباط ندارد، گرچه به شایستگی آنها باید اعتماد کند.
بلکه این ایمان متوجه درستی آن دانش تخصصی است که آنها به کار میبندند.> معمولاً این پیش فرض وجود دارد که دانش به کار رفته بارها مورد بررسیهای مختلف در حوزه مربوط به خود قرار گرفته تا بدین جا رسیده است. این اعتماد و ایمان همه جانبه بدان علت وجود دارد که در ضمیر ناخودآگاه رویکرد مدرن این اعتماد نهادینه شده که انباشت دانش که به واسطه به کار گیری خرد انسانی حاصل میآید به رفاه، آسایش و سر انجام به خوشبختی و شادی نهایی بشر خواهد انجامید.
اینگونه طرز تلقی نسبت به دانش به واقع ایستاری تازه و نو میباشد، در یونان باستان دانش به علت نفس خود مورد اعتماد و احترام بود و به فیلسوفان به دیده احترام نگریسته میشد. مینرو Minerre رب النوع رومی که معادل آته نا Athena یا پالاس plallas یونانی است از مهمترین و قدیمیترین خدایان رومی و یونانی است که نماینده عقل و خرد و هوش و.... و البته افکار بلند بود و به خودی خود شایستگی آن را داشتند که به مقام خدایی دست یابند.
در حالی که رویکرد مدرن به دانش، کاملاً متفاوت است. برای لوتر و نیز بیکن <معرفتی که هدفش صرفاً رضایت خاطر است، چیزی نیست مگر کنیزکی درباری که صرفاً مناسب کسب لذت است، نه ثمر دهی یا تناسل. نشان راستین معرفت همان عمل یا دست به کار شدن است نه آن رضایتی که مردمان نامش را حقیقت نهادهاند.> دانش و یا به تعبیری دستیابی به حقیقت یک هدف نیست بلکه صرفاً وسیلهای است برای عمل. ماده خامی است برای دستانی مجرب در ساختن و یا خراب کردن و دوباره ساختن. آنچه از طبیعت ساخته میشود صرفاً پله نخستین است برای استفاده یا سلطه بر آن.
بنابراین دانایی به آن علت ارزشمند بود که به توانایی میانجامید حتی این توانایی نیز خود هدف غایی و آخرین نیست بلکه خود وسیلهای است برای نیل به خوشبختی. بنابراین چنین پنداشته میشود که انباشت دانش در طول زمان به افزایش قدرت تسلط بر طبیعت خواهد انجامید و این عامل خود به افزایش شادی و سلامت نوع بشر خواهد انجامید. البته چنین اعتقاداتی به مرور به وجود آمد.
در سده هجدهم - یعنی دوران بلوغ مدرنیته - این اعتقاد غالب شد که با افزایش نا محدوده دانش، سعادت نیز فزونی خواهد یافت. انسان به یاری خرد خود و دانشی که تحصیل خواهد کرد، خواهد توانست که جهان را دوباره و مطابق میل خود بسازد. بیکن عقیده داشت <همین که علوم به قدر کفایت توانست صور اشیاء را جمع کند، جهان در دست ما به منزله ماده خام و اولی خواهد بود که میتوانیم با آن هرگونه بهشتی را که میل داشته باشیم بسازیم.> در این خصوص وی مدعی بود اگر تمام معرفت را به من بدهند جهان را به گلستان تبدیل خواهم کرد.
بیکن عنوان میکرد که صرف مطالعه و تحصیل که با عمل توأم نباشد سستی و کاهلی است که تنها میتوان آن را برای خودنمایی و فضل فروشی بکار برد. <کوشش من این نیست که آیینی نو بیاورم یا عقیدهای را تأسیس کنم بلکه هم آن است که فایدهای برسانم و قدرتی ببخشم> لذا علومی که از آنها کاربردی عاید نمیشود و سودی نمیرساند بی فایده و مذموم پنداشته میشود و این همه از آنجا سرچشمه میگیرد که این پیش فرض وجود دارد که آدمی به یاری خرد خود قادر خواهد بود که جهانی تازه و مطابق میل بسازد. جهانی که بشر در آن احساس شادمانی کند و خوشبخت باشد.
چون امید به زندگانی َآن جهانی کم رنگتر و کم رنگتر میشد گویی بشر در تکاپو افتاده بود تا بهشتی این جهانی برای خود بسازد. اوتنها همین زمین خاکی را در دست داشت، لذا نمیبایست به سادگی از آن میگذشت، باید از آن استفاده میکرد و سود میجست، و سعادتمند و خوشبخت زندگی میکرد زیرا فرصت دیگری وجود نداشت و نکته مهم آنکه، خرد آدمی توانایی به وجود آوردن این فرصت را داشت و قادر بود که موجبات سعادتمندی و خوشبختی نوع بشر را به وجود آورد.
در اینجا سوال مهمی مطرح میشود، آیا انسان به صرف خردمند بودن قادر است که بهشت مورد آرزو و مطابق میل خود را بسازد؟ پاسخ آن است که خیر. آگاهی و دانش است که ماده خام ساختمان بهشت زمینی است. این آگاهی لزوماً به واسطه خرد به وجود میآید و در ضمن کاربرد آن نیز به واسطه خرد تعیین میشود. اما چگونه خرد باعث زایش دانش و انباشت آن در طول زمان شود؟ در پاسخ میبایست گفت که آموزش، این وظیفه مهم را به عهده دارد. آموزش از مقولههای بنیادین مورد تأکید روشنفکران عصر مدرنیته است.
عقل به واسطه آموزش و پرورش، روش تفکر و اندیشیدن را خواهد آموخت و چگونگی به کار گرفتن آنان را نیز یاد خواهد گرفت، از دانش و آگاهیهایی که تا پیش از این به دست آمده است مطلع خواهد شد و از سوألاتی که بی پاسخ ماندهاند آگاهی خواهد یافت. اما آنچه گفته شد تنها اهداف آموزش نیستند. فلسفه آموزش این اعتقاد است که میتوان انسان را تغییر داد، رشد داد و یا به عبارتی بهتر میتوان انسان را از نو خلق کرد. انسان خود خالق خویش است. میتوان به یاری آموزش، انسان را از ورطه جهل و بندگی و خرافات نجات داد و به موجودی شناسا، خودآگاه، فاعل و البته مستقل که به تنهایی قادر به اندیشیدن است تبدیل کرد.
به قول فیشته <هدف از آموزش بیدار کردن استقلال فکر است> البته که خرد انسانی قادر است که جهانی را از نو بسازد اما ابتدا خود باید با صیقل آموزش ساییده شود و پرورش یابد. <کانت راه و روش روشنگری را در چارچوب آموزش و پرورش مییابد. روشنگری بدون آموزش و پرورش همچون درختی بی ریشه است> بدون آموزش یافتن خرد آدمی از استقلال بی بهره خواهد ماند و بدین ترتیب ممکن است زیر نفوذ دیگران قرار گیرد. بنابراین آزادی نیز خود از میوههای آموزش است. بدین جهت است که گفته ژول میشله تا به امروز به قوت خود باقی است: <اولین بخش سیاست چیست؟آموزش و پرورش، دومین بخش آن؟ آموزش و پرورش و سومین بخش؟ آموزش و پرورش>
- [بابک اوجاقی]
منبع : روزنامه اعتماد ملی
ایران مسعود پزشکیان دولت چهاردهم پزشکیان مجلس شورای اسلامی محمدرضا عارف دولت مجلس کابینه دولت چهاردهم اسماعیل هنیه کابینه پزشکیان محمدجواد ظریف
پیاده روی اربعین تهران عراق پلیس تصادف هواشناسی شهرداری تهران سرقت بازنشستگان قتل آموزش و پرورش دستگیری
ایران خودرو خودرو وام قیمت طلا قیمت دلار قیمت خودرو بانک مرکزی برق بازار خودرو بورس بازار سرمایه قیمت سکه
میراث فرهنگی میدان آزادی سینما رهبر انقلاب بیتا فرهی وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامی سینمای ایران تلویزیون کتاب تئاتر موسیقی
وزارت علوم تحقیقات و فناوری آزمون
رژیم صهیونیستی غزه روسیه حماس آمریکا فلسطین جنگ غزه اوکراین حزب الله لبنان دونالد ترامپ طوفان الاقصی ترکیه
پرسپولیس فوتبال ذوب آهن لیگ برتر استقلال لیگ برتر ایران المپیک المپیک 2024 پاریس رئال مادرید لیگ برتر فوتبال ایران مهدی تاج باشگاه پرسپولیس
هوش مصنوعی فناوری سامسونگ ایلان ماسک گوگل تلگرام گوشی ستار هاشمی مریخ روزنامه
فشار خون آلزایمر رژیم غذایی مغز دیابت چاقی افسردگی سلامت پوست