یکشنبه, ۱۴ بهمن, ۱۴۰۳ / 2 February, 2025
مجله ویستا
داستاننویسی: گذشته و حال
ویژگی نقد ادبیِ این سالها، فزونی یافتنِ تاریخهای انتقادی از داستاننویسیِ فارسی است. در سالهای قبل از انقلاب،مقالات پراكندهای درباره تاریخچه، یا تكنگاریهایی راجع به برخی از نویسندگان شاخص منتشر شده بود. اما هیچ یك از این آثار رانمیتوان بررسی كاملی از سیر تحول داستاننویسی ایران دانست. ضمن این كه از یاد نباید برد كه پدیدآورندگان این گونه آثار، به دلیلمطرح كردن نكتههایی درباره نویسندگان، زمینههای نگارش تاریخ داستاننویسی را فراهم كردهاند. گرایش به آفرینش آثار تحقیقی برای بازنماییِ زمینههای پیدایش و تكوین تاریخیِ انواع ادبی، یكی از ویژگیهای نقد ادبیِ امروز مااست. منتقدان، علیرغم همه موانع و از جمله در دسترس نبودن منابع، در فكر تدوین تاریخ ادبیات معاصر در پرتو آگاهیهای تازهاند.
زیرا ادبیات معاصر به آن درجه از رشد و اهمیت رسیده است كه مورد بررسیهای گوناگون قرار گیرد. و چون ادبیات جدید به دلیلموانع و گسستهای سیاسی، اجتماعی و فرهنگی، سیری مداوم را طی نكرده، ضرورت شناخت پیشینه و سیر حركت آن، اینك بیش ازهر زمان دیگری حس میشود؛ زیرا آگاهی به فراز و فرود آن میتواند راهگشای آینده باشد. بخصوص كه یكی از ضعفهای اغلبمنتقدان، شاعران و نویسندگان ما این است كه اطلاعات اندكی از پیشینه كار خود دارند. تدوین تاریخهای ادبی، هم نسل جوان را با سابقهو وسعت دامنه ادبیات معاصر آشنا میكند و هم به تداوم تاریخیِ حركت ادبی یاری میرساند. چشماندازی از سیر ادبیات داستانی برخورد جلوههای تجدد اروپایی با جامعه سنتی ایران، در سالهای منتهی شونده به انقلاب مشروطیت (۱۲۸۵ شمسی)، موجدبحرانی همه جانبه در نظام اجتماعی و فرهنگی میشود. روشنفكرانی كه از دل این بحران سر بر میآورند، برای برانگیختن تردید نسبتبه كاراییِ نظام موجود، پرسشهایی را مطرح میكنند. شكلهای تازه ادبی - مثل مقالات روزنامهای رمان و نمایشنامه - طرز بیان اینروشنفكران برای مطرح كردن تردیدها و تلاش برای یافتن پاسخی به پرسشهای برانگیخته شده است. پیش از این، شعر، مهمترین «نوع ادبی» Genre كلاسیك ایران بود. شعر، هم به كار بیان مفاهیم درونی میآمد و هم محملی برایداستانپردازیهای رزمی و بزمی بود. برخی از قلل ادبیات كلاسیك را داستانهای منظومی چون شاهنامه فردوسی و مثنویِ مولوی و...تشكیل دادهاند. از نثر عمدتاً برای تاریخنگاری و یا نوشتن حكایتهای كوتاهی استفاده میشد كه به كار پندآموزیهای اخلاقی یإ؛ّّانتقادهای اجتماعی و مطرح كردن مفاهیم فلسفی میآمدند. در واقع نویسندگان از قالب حكایت و روایت برای عینیت بخشیدن بهاندیشههای انتزاعی استفاده میكردند. داستانهای بلند منثور، مثل سمك عیّار، همواره در حاشیه نظام ادبی مسلط میماندند و به ندرتبه درجه «ادبی بودن» میرسیدند. در حالی كه حكایتهای كوتاه، مثل آنچه در گلستان یا كلیله و دمنه میخوانیم، در سنت ادبیِ ماجایگاه در خوری داشتند.
اما در «روزگار نو»ی كه از دوره مشروطه شروع میشود، نثر میكوشد نقشی را ایفا كند كه درگذشته شعر به عهده گرفته بود. رمان، به عنوان نوعِ ادبیِ خاصِ جامعه شهری، مورد توجه قرارمیگیرد تا به جای تكرار الگوها و مضمونهای شناخته شده شعر كلاسیك، به مسائلی تازهبپردازد.
عمدهترین عوامل مؤثر در تحول نثر فارسی و آماده شدن شرایط پیدایش رمان را میتوانچنین برشمرد:
۱ - هویت یافتن ملّت و اهمیت یافتن «فردیّت» در آستانه انقلاب مشروطیت؛
۲- جدایی هنرمند از حامیان اشرافی و تكیه كردن به مردم شهرنشین، كه سبب میشود نثرسادهتر و دموكراتیكتر شود و كاركردهای تازهای بیابد؛
۳- فراهم آمدنِ امكانات فنّی، مثل ورود ماشینهای چاپ كه پیدایش مطبوعات و كتابهارا به دنبال داشت.
البته عوامل دیگری نیز در این تحول دخیل بودند، مثل اعزام محصل به اروپا، تأسیسمدرسه دارالفنون و ایجاد نهادی برای ترجمه كتابهای فنی، تاریخی و ادبی، از سوی رجالاصلاحطلبی چون عباس میرزا قاجار یا میرزا تقیخان امیركبیر.
در پدید آمدن نخستین رمانهای جدید فارسی، ایرانیان خارج از كشور - مثل میرزا فتحعلیآخوندزاده، زینالعابدین مراغهای، عبدالرحیم طالبوف و میرزا حبیب اصفهانی - و مترجمانرمانهای غربی، نقش بسزایی دارند. روشنفكران مقیم خارج نخستین رمانهای فارسی رامینویسند و مترجمان با نوشتن مقدمه بر آثاری كه ترجمه میكنند، به تعریف ویژگیها ووظایف رمان میپردازند. و بدین ترتیب مفهوم «رمان» را وارد نظام ادبیِ ایران میكنند وترجمههایشان الگویی برای رمان نویسان ایرانی میشود.
رمان وارههایی كه چند سالی مانده به انقلاب مشروطه نوشته میشوند، ساختی سفرنامهایدارند. قهرمان داستان در پهنه جامعه به گشت و گذار میپردازد، نابهنجاریها را میبیند و بامقایسه آنها با نظام زندگی ممالك متجدد، لزوم اصلاحات اجتماعی و فرهنگی را یادآورمیشود.
اما با فرو نشستن شور و شوقهای مشروطهخواهی، جستجوهای معترضانه پیشگامان رمانفارسی، جای به نكوهشهای نومیدانه اخلاقی - احساساتی میدهد. در این سالها شاهدشكلگیریِ دو نوع رمان هستیم: رمانهای تاریخی و رمانهایی درباره زندگی شهری.نویسندگانی چون خسروی كرمانشاهی، صنعتیزاده كرمانی و حیدرعلی كمالی نوستالژیعظمت ایران باستان را به عنوان بدیلی در برابر انحطاط عصر خود قرار میدهند و شاه - منجیِپر قدرتی را میجویند كه امنیت اجتماعی را برقرار كند.
همزمان با اینان، برخی نویسندگان به ماجراهایی از زندگی شهری و وضعیت زنان وكارمندان میپردازند. ماجراهای غمگنانه رمانتیكی كه قهرمانان این آثار از سر میگذرانند،نشانهای از دشواریهای گذرِ جامعهای عقب مانده به جامعهای امروزی است. مشفق كاظمی،محمد حجازی و محمد مسعود از جمله این نوع نویسندگان هستند.
ادبیات جدید با رمان شروع شد. اما رمان نتوانست نوع ادبیِ مسلطی در جامعه ایران شود.زیرا رمان طرز بیان ادبیِ طبقه متوسط (بورژوازی) است، و تحول و پیچیدگیِ آن در گرو وجودجامعه شهری و مهم شمرده شدن فردیّت آدمی است؛ فقدان ثبات اجتماعی در تاریخ معاصرایران، و مشكلات سیاسی - اقتصادی كه گریبانگر نویسندگان میشود، آرامش روانی و جمعیتخاطر لازم برای نگارش رمان را پدید نمیآورد. همچنین، رمان عمدتاً به نقد اجتماعی نظر داردو مسائلی را مورد توجه قرار میدهد كه حساسیت حكومتگران را برمیانگیزد. از این رو،رماننویسی، با وجود جرقههایی كه گاه گاه زده است، به یك جریان مداوم و پر بار تبدیل نشدهاست.
زیرا شعر، به عنوان هنر ملی ما قدرت بسیار دارد. در ایران، داستان كوتاه به عنوان یكی از پرخوانندهترین انواع ادبی مدرن، رشد بیشتری از رمان داشته است. و نوشتن داستان كوتاهِ موجز وفشرده، كاری شاعرانه است. رمان در زمانی طولانی به زندگی شخصیتها میپردازد. اما درداستان كوتاه، زندگی كاملی در فاصله زمانی كوتاهی خلاصه میشود. نوشتن رمان، به قولهوشنگ گلشیری «صبر ایوّب میخواهد» اما داستان كوتاه را میشود در فراغتهای كوتاهینوشت كه بین زمانهای تلاش برای معاش پدید میآید.
نخستین مجموعه داستان كوتاه ایرانی را سیدمحمدعلی جمالزاده (۱۲۷۱ - ۱۳۷۶) با نامیكی بود و یكی نبود (۱۳۰۰) نوشت. اما داستان كوتاه با آثار صادق هدایت (۱۲۸۱ - ۱۳۳۰)جایگاه واقعی خود را در فرهنگ معاصر ایران یافت. جمالزاده در اروپا میزیست، اما درنوشتههایش از دوران كودكی خود در ایران مینوشت. برخلاف او، صادق هدایت به قولگلستان: «پایش در جغرافیای ایران گیر بود»، اما روحش در اروپا سیر میكرد. او زندگی عامه مردمرا با لحن و اصطلاحات خاص آنان، به همان خوبی ترسیم كرد كه هزار توی ذهنیات روشنفكرانسرخورده و هراسان از استبداد رضاشاه را.رمان بوف كور (۱۳۱۵) هنوز هم مشهورترین داستان ایرانی دركشورهای دیگر است.هدایت در این اثر، بیمعنا شدن زندگی را مورد پرسش قرار میدهد و به جستجوی آن معنایرخت بر بسته، اعماق روانِ جمعیِ ایرانیان را میكاود.
در سالهای پس از جنگ دوم جهانی، شاهد رشد طبقه متوسط، افزایش روشنفكران،شكلگیری احزاب سیاسی و مجلات ادبی، مثل سخن، هستیم كه بستر مناسب برای رشدداستان كوتاه را فراهم میآورند. در همین دوران است كه نسل تازهای از نویسندگان داستان كوتاهپدید میآید. چهرههای اصلی این حركت، صادق چوبك (۱۲۹۵ - ۱۳۷۷)، جلال آل احمد(۱۳۰۲ - ۱۳۴۸) و ابراهیم گلستان (متولد ۱۳۰۱) هستند. پس از آنان میتوان بهترین نمونه ازداستانهای كوتاه را در آثار بهرام صادقی (۱۳۱۵ - ۱۳۶۳)، غلامحسین ساعدی (۱۳۱۴- ۱۳۶۴) و هوشنگ گلشیری (۱۳۱۶ - ۱۳۷۹) یافت
رمان، گذشته از چند استثناء مثل چشمهایش از بزرگ علوی (۱۲۸۲ - ۱۳۷۵)، سووشوناثر سیمین دانشور (متولد ۱۳۰۰) و همسایهها از احمد محمود (۱۳۱۰ - ۱۳۸۱)، عمدتاً بهمضمونهای عامهپسند میپردازد.
در سالهای ۱۳۴۰ - ۵۷ توجه به انحطاط فرهنگ و زندگی، نویسندگان را به نگرشیانتقادی نسبت به شبه مدرنیسمِ باب طبع حكومت پهلوی، و یافتن راه حلهای بومی وامیدارد.و سبب رشد نوعی ادبیات روستایی و اقلیمی میشود كه مطرحترین نمایندگان آن محموددولتآبادی (متولد ۱۳۱۹)، صمد بهرنگی (۱۳۱۸ - ۱۳۴۷) و علی اشرف درویشیان (متولد۱۳۲۰) هستند. بازگشت به خویش و سنتها برای ضدیت با تجددِ ترویج شده از سویحكومت، زمینه را برای رشد جریانهای مذهبی - عرفانیِ علی شریعتی و آل احمد آمادهمیكند.
پس از انقلاب ۱۳۵۷، به تدریج ادبیات چنان مشخصات بارزی مییابد كه بتوان از آغاز یكدوره تازه ادبی سخن گفت؛ دورهای كه ضمن پیوند با سنت داستاننویسیِ ایرانی، رو بهصناعتهای نوین نگارش و مضمونهای جدید دارد. تغییر نحوه دیدنِ نسلی كه از آتشِ انقلابو جنگ ایران و عراق و تبعات سیاسی و اقتصادیِ آنها گذشته، سبب تغییر حساسیتهای ادبیمیشود. تردید در یقینهای ایدئولوژیك، نوشتن از تجربههای زیست شده به جای پرداختن بههنجارهای كلیشه شده و توجه بیشتر به مسائل فرم و زبان، عمدهترین مشغلههای ذهنیِنویسندگان این دوره را تشكیل میدهند. نویسنده داعیه سخنگویی از جانب همگان را ندارد وبیش از پیشینیان، خود را در مقابل صناعتِ نوشتن متعهد میداند. این گرایش، هم ناشی ازشرایط اجتماعی - سیاسی است، و هم نتیجه آشنایی عمیقتر نویسندگان با شیوههای تازهنوشتن است.
در نخستین سالهای پس از انقلاب، نویسندگان درگیر بحثهای روز و نوشتن برایروزنامهها میشوند و فرصت تأمل و آرامش لازم برای پدید آوردن آثار خلاق را نمییابند. آثارادبی این دوره، مثل رازهای سرزمین من نوشته رضا براهنی (متولد ۱۳۱۴) به توصیف مبارزاتمردمی و افشای فساد رژیم شاه اختصاص دارد. محمود دولتآبادی نیز در رمان معروف خود -كلیدر - شخصیتهای داستان را به عنوان محصولات محیط اجتماعیِ پرتنش به نمایش درمیآورد.
ادبیات داستانیِ این دوره در دو گرایش عمده به پیش میرود. برخی از نویسندگان بیش ازبدعتگزاری در نوشتار، نگران ثبت تحولات جامعه بودهاند؛ و به روابط اجتماعیِ قهرمانان خودبیش از جستجو در حالتهای ظریف روانی اهمیت دادهاند. این نویسندگان، چه دولتآبادی كهدر زمینههای اقلیمی قلم میزند یا اسماعیل فصیح كه از زندگی شهری مینویسد یا احمدمحمود كه نخستین رمان جنگ را نوشته، با ملزم كردن خود به مشاهده و توصیف زندگی در بُعدجمعی و تودهایِ آن، بر جنبههای استنادی اثر خود افزودهاند.
اما گروهی از نویسندگان نیز ضمن داشتن دغدغههای اجتماعی به مسائل مربوط به زبان وفرم داستان توجه بیشتری داشتهاند.
از جمله نویسندگان، گذشته از هوشنگ گلشیری، میتوان به عباس معروفی، جعفر مدرسصادقی، محمد محمدعلی، شهریار مندنیپور و رضا جولایی اشاره كرد، كه مهمترینویژگیشان میل به تجربه شیوههای تازه نوشتن و دیگرگونه به جهان نگریستن است.
همچنین باید از داستاننویسیِ زنان نام برد كه در این سالها به یك جریان مشخص ادبیتبدیل میشود. گذشته از سیمین دانشور، گلی ترقی (متولد ۱۳۱۸)، شهرنوش پارسیپور (متولد۱۳۲۴)، غزاله علیزاده (۱۳۲۵ - ۱۳۷۵) و منیرو روانیپور (متولد ۱۳۳۳) و دیگران از ذهنیتیزنانه به مسائل جامعه ایرانی پرداخته و برخی از خواندنیترین آثار این سالها را پدید آوردهاند.
ادبیات داستانی ایران دارد دوره بحران رشد خود را میگذراند. ضمن پدید آمدن آثاریخلاّق، آثار تقلیدیِ بسیاری نیز نوشته شده است. گذشته از مسائل درونی كه به روند فردیّتخلاق نویسنده مربوط میشود، عوامل بیرونی، مثل ممیزی و سختگیری در امر چاپ رمان وداستان در ایجاد این بحران مؤثر بودهاند. ممنوعیتها، نویسندگان را از پرداختن به مبرمترینمسائل روحی و اجتماعیِ زمانه باز میدارند؛ و آنان را درگیر وقایع گذشته یا مسائل مربوط بهفرم و زبان میكنند.
اخیراً «انتشارات امیركبیر» بخش مربوط به داستاننویسیِ دائرهٔالمعارف ایرانیكا (زیر نظراحسان یارشاطر) را زیر عنوان ادبیات داستانی در ایران زمین (۱۳۸۲) به ترجمه پیمان متینمنتشر كرده است. واقعیت این است كه متن موجود از نثر روان و شیوایی برخوردار نیست،جملات نامفهوم در آن به چشم میخورد و برخی مفاهیم و واژگان به درستی انتقال نیافته است.البته متن اصلی، به دلیل ایجاز دائرهٔالمعارفیاش دشوار است و سعی مترجم در برگرداندن آن بهزبان فارسی مشكور. در پایان مقاله، برخی اشتباهات راه یافته به متن را ذكر میكنیم.
كتاب از هشت مقاله بهم پیوسته تشكیل شده است؛ از «اشكال سنتی» شروع میشود و بهجنبههای گوناگون داستاننویسی میپردازد و با دو مقاله كوتاه درباره داستاننویسی افغانستان وتاجیكستان پایان مییابد؛ و در كل، تصویر همه جانبهای از گسترش این «نوع ادبی» در ایرانترسیم میشود.
پروفسور دوبروئین در مقاله جامع و فشرده «سبكهای سنتی»، جنبههای متنوعداستانسرایی ایران را تا پیش از مطرح شدن سبك نوین برگرفته از غرب، معرفی كرده است.
او میگوید در ادبیات كلاسیك فارسی واژه «داستان» هم در معنای رمان - به شكل داستانها- و هم داستان كوتاه به كار رفته است. از واژگان حكایت، قصه، روایت و افسانه نیز در مواردیاستفاده شده است.البته ادبیات تخیلی كه تنها جنبه داستانی آن اهمیت داشته باشد چندان مطرح نبوده، وقصهای كه به حقایق تاریخی، احادیث دینی و یا گزارشهای افسانهوار از تاریخ باستانینمیپرداخته، مورد تقبیح قرار میگرفته است.
ازین رو اساسیترین ویژگیِ داستانگوییِ سنتی، جنبه اخلاقی یا تعلیمی آن میباشد - گویینویسندگان این متنها در جستجوی جامعه و انسانی آرمانی، حكایت خود را نوشتهاند.
دوبروئین ریشه ادبیات شفاهی را در ایران پیش از اسلام و آثاری چون اوستا میداند و بهیادگار زریران اشاره میكند. خاستگاه پارتیِ منظومه ویس ورامین را مینمایاند و از تاثیر منابعادبی عربی، یونانی و هندی نیز غافل نمیشود. سپس به انواع داستانها میپردازد:
ادبیات شفاهی با پدید آورندگان ناشناختهاش مثل سمك عیار؛ افسانههای اسطورهای وتاریخی، آثاری در باب روش كشورداری (سیاستنامه)، تمثیلهای فلسفی (حی بن یقظان)،تمثیلهای رمزی (آواز پر جبرئیل)، مناظرهها (درخت آسوریك)، قصههایی درباره سفر به عالمملكوت (ارداویراف نامه، سیرالعباد و المعاد سنایی)، قصههای تعلیمی (مثنوی مولوی ومصیبتنامه عطار)، بزرگترین مجموعه داستانی موجود (جوامع الحكایات و لوامع الروایات)و...
«بخش دوم» كتاب به ادبیات داستانی نوین اختصاص دارد. سیمین بهبهانی در «فصل اول:پیشینه تاریخی» نگاه شتابزدهای دارد به عوامل عینی و ذهنی كه زمینهسازِ پیدایش ادبیاتداستانی جدید شدند؛ عواملی كه با تغییر نگرش افراد به خود و محیط، از سویی سبب رشد«نوعی كلام ابداعیِ درونگرا»، و از سوی دیگر توصیفی دقیق، زنده و واقعگرا از زندگی روزمره،شدند.
در فصل سوم، جمال میرصادقی، سیر داستان كوتاه را در سه دوره تاریخی (تكوین، رشد وتوسعه، تطور) بررسی میكند. شرحی از حال و هوای اجتماعی - فرهنگی هر دوره میدهد ومهمترین نویسندگان را برمیشمرد. او دوره تكوین (یا شكلگیری) را از جمالزاده تا كودتای ۲۸مرداد میداند و دوره رشد و توسعه (یا تثبیت) را از ۱۳۳۲ تا ۱۳۵۷. و از سالهای پس از انقلاببه عنوان دوره تطور یاد میكند.
اما مهمترین مقالات كتاب (فصلهای دوم، چهارم، پنجم و ششم) حاصل كار و نگاه حورایاوری است. او سیر رمان و داستان كوتاه و تغییرات پدید آمده در مضمونها و شگردهاینگارشی را از دوره مشروطه تا سالهای پس از انقلاب، در داخل و خارج كشور دنبال میكند.یاوری داستاننویسان را در سه نسل مورد بررسی قرار میدهد:
نسل پیشگامان (۱۲۷۴ تا ۱۳۲۰ ش.):
یاوری تجربههای اولیه در داستاننویسی ایران را از نوع سفرنامههای تخیلی میداند و ازمیان عوامل توسعه رمان، به نقش روزنامهنگاری و ترجمه توجهی جدی دارد. و از تاثیرغیرمستقیم ادبای روزنامهنگار (بهار، فروغی و نفیسی) در آمادهسازی نثر رمانی، غافل نمیماند.
اهمیت ترجمه رمانهای اروپایی - به ویژه سرگذشت حاجی بابای میرزا حبیب اصفهانی رادر این میداند كه:
۱ - نویسندگان ایرانی از روشهای توصیفی نویسندگان اروپایی الگو میگیرند؛
۲- محبوبیت رمانهای ترجمه شده، نشان از پیدایش جمعیت جدید كتابخوان، از طبقهمتوسط شهری، با ذائقهها و تمایلات جدید دارد.
او رمانهای پس از مشروطه را به دو دسته تاریخی و اجتماعی تقسیم میكند. رمانهایتاریخی را متاثر از رمانهای ماجراجویانه فرانسوی، و داستانهای منظوم ادبیات فارسیمیداند. و از آنها با عنوان «تركیب غریبی از حسرت افتخارات تاریخ گذشته ایران و اطلاعاتواقعی تاریخی» یاد میكند.
نویسندگان رمانهای اجتماعی به زندگی شهری و به ویژه وضع زنان میپردازند. زن از جهانرویایی شعر كلاسیك، وارد جهان واقعی میشود اما «اسیر آفرینندگان مذكری» است كه بهشیوهای كلیشهای، او را «در نقش قربانی نیروهای منحوس تجددخواهی» تصویر میكنند. مثلاً دررمان تهران مخوف اثر مشفق كاظمی، «شهر تاریك اهریمنی، استعارهای است از تأثیرات مداومنوگرایی».
از میان ادامه دهندگان مشی ادبی مشفق كاظمی، حجازی و دشتی - نمایندگان فرهنگشهریِ عصر رضا شاه - با تفصیل بیشتری بررسی میشوند؛ یاوری حجازی را مردم پسندتریننویسنده عصر رضاشاه میداند كه آثار عاشقانه و نثر روانش جاذبه خاصی برای نسل جوانداشت.نویسنده بر نقش منتقدان چپ (پس از شهریور ۱۳۲۰) در تخطئه حجازی - و فراموششدن او - تاكید میكند. پس از بیان شمهای درباره پاورقی نویسان، رماننویسی جمالزاده ونظریات منتقدان موافق و مخالف او را مطرح میكند. در صدر نویسندگانی كه شیوههای تازهایابداع میكنند، هدایت را قرار میدهد و از بوف كور به عنوان «سرنوشت سازترین اثر در حیطهادبیات داستانی ایران» نام میبرد.
پس از اشارهای به آزادی بیانِ زودگذر و فعالیتهای سیاسی و ادبی در دهه ۱۳۲۰،جایگزینی زبان انگلیسی به جای زبان فرانسه، و افزایش ترجمه از آثار روسی، از گرایشهایمختلفی یاد میشود كه در نخستین كنگره نویسندگان (۱۳۲۵) آشكار شدند. پس از طرح نكاتیدرباره بزرگ علوی، حبسیهنگاریهای او و رمان روانشناختی - رمانتیكِ چشمهایش، رسولپرویزی و آل احمد جزو نویسندگانی قرار میگیرند كه روشهای سنتی داستاننویسی را ترجیحمیدهند. ذكری هم از نویسندگان نوگرای سوررئالیست - مثل غلامحسین غریب - به میانمیآید.
موج دوم رماننویسان - به آذین، چوبك، دانشور و آل احمد - «زندگی ادبی خود را درهمین دوره آغاز كردند» اما اغلب آنان آثار معتبر خود را پس از ۱۳۳۲ به چاپ رساندند.
نسل میانه (۱۳۳۲ تا ۱۳۵۸):
یاوری فاصله زمانیِ كودتای ۲۸ مرداد تا انقلاب بهمن ماه ۵۷ را در دو بخش مطالعه میكند.سالهای ۱۳۳۲ تا ۱۳۴۲ را دوره نومیدی و پشیمانی میداند. «انتقادهای شدید اجتماعی» دورهپیش، جای به انتقاد از خود و درونگرایی رمانتیك میدهد. مدرنیسم و پوپولیسم، گرایشهای«غالب و متعارض» این دورهاند. از چوبك به عنوان نویسندهای یاد میشود، كه از توان بالقوهگفتگو در داستانهای كوتاهش و از جریان سیال ذهن در رمان سنگ صبور بهره برد. آل احمدانواع سبكهای نوشتاری را تجربه كرد. علیمحمد افغانی و نوگرایانی مانند گلستان، مدرسی وصادقی.
یاوری، دوره دوم (۱۳۴۲ تا ۱۳۵۸) را دوره تحولات فرهنگی و ادبی، شكلگیری كانوننویسندگان (۱۳۴۷)، افزایش نویسندگان - به ویژه نویسندگان زن - و اهمیت یافتن رمان،میداند. سپس از مهمترین رماننویسان این دوره و ویژگی آثارشان یاد میكند: دانشور، محمود،پزشكزاد، گلشیری، میرصادقی، شهدادی، فصیح، دولتآبادی، درویشان و...
نسل پس از انقلاب
یاوری تجربهگرایی در شیوههای مختلف داستاننویسی - و از جمله رئالیسم جادویی - ،ترجمههای بسیار از آثار ادبی كشورهای گوناگون و نهادینه شدن نویسندگی زنان را مهمترینویژگیهای این دوره میداند.
حورا یاوری در فصلهای پنجم و ششم تلاشهای نویسندگان ایرانیِ مهاجر را مورد توجهقرار میدهد. نخستین آثار داستانی، مثل آثار آخوندزاده، مراغهای و طالبوف - و حتی بوف كورهدایت یا در خارج نوشته شده، یا برای اولین بار در آنجا منتشر شدهاند. نویسندگان دیگری، مثلجمالزاده، علوی و مدرسی، بسیاری از كتابهایشان را در خارج از كشور نوشتند و منتشر كردند.
با این همه پس از انقلاب ۱۳۵۷ بود كه بسیاری از نویسندگان مهاجرت كردند و با نوشتن ازتجارب خود، جریان «ادبیات مهاجرت» را پدید آوردند.
یاوری این ادبیات را به دو مرحله مشخص تقسیم میكند: در مرحله اول، نویسندگانداستانهایی درباره انقلاب و پیامدهایش مینویسند، و آثاری شرح احوالی و مبتنی بر تجاربزندگی در دوره انقلاب و جنگ پدید میآورند. اما به تدریج سرگذشتهای فردی، جایگزینتصاویر كلی از انقلاب و جنگ میشود. خاطرهنگاری از مشكلات زندگی در وطن، جای خود را به تشریح جنبههای زندگی در غربتو وضعیت مهاجران در سرزمین میزبان میدهد. واژههای بیگانه به داستانها راه مییابد «و بازارمتون دو زبانه رونق» میگیرد. یاوری نام نویسندگان ایرانیِ فعال در غربت را میآورد و آن را«مشتی نمونه خروار» میداند. سپس از معدود نویسندگانی یاد میكند كه ادبیات «فرا یا پساغربت» را پدید آوردهاند و به قولی فارغ از نوستالژی، در شیوه زندگی كشور میزبان، مستحیلشدهاند. نویسندگانی مثل رضا قاسمی، محمود مسعودی، ساسان قهرمان، حسین نوشآذر،محمود فلكی، سردار صالحی و...
گروهی از ایرانیان هم هستند كه به زبانهایی غیر از فارسی نوشتهاند. یاوری این بخش ازمقاله را با یادی از امینه پاكروان شروع میكند. در پی او فریدون هویدا، به عنوان یكی از ایرانیانیكه به زبان فرانسه نوشته، مورد توجه قرار میگیرد.
نویسنده، فریدون اسفندیاری را «اولین نویسندهای میداند كه به زبان انگلیسی» داستاننوشت. سپس از شوشاگوپی، اختر نراقی، ناهید راچلین، دونه رفعت، منوچهر پروین، بهمنشعلهور، مسعود فرزان و... و كارهایشان نام میبرد. قادر عبداله و ناصر فاخته نیز از نویسندگانیاند كه به زبان هلندی مینویسند.
حورا یاوری در مرور تاریخی خود از سیر ادبیات داستانی هم ایجاز را رعایت میكند و همبیطرفی را. یعنی چون مقاله دائرهٔالمعارفی است با حداكثر اختصار، سودمندترین وضروریترین اطلاعات را منتقل میكند؛ بیآن كه صدایی را حذف كند یا برگرایش مشخصیتاكید نابجا كند. و در مواردی - مثل مورد حجازی یا جمالزاده - با آوردن نظریات منتقدانموافق و مخالف، به موضوع از چند جنبه مینگرد.
یاوری پژوهش خود را متكی به مدارك و منابع مؤثق كرده است. كتابشناسی كاملی كه درپایان مقاله آمده، نشان دهنده روحیه جستجوگرانه و اِشراف او به موضوع مورد بررسی است.
اشتباهها:
اما اشتباهاتی كه به كتاب راه یافته را میتوان به دو دسته تقسیم كرد: برخی از آنها مفهومیهستند و باید ضمن مطابقت متن فارسی و انگلیسی دریافت كه در متن اصلی هم موجود بودهاندیا نه؟ اما بعضی از آنها یا اشتباه چاپی است یا ناشی از ناآشنایی مترجم با صورت اصلی آنها درزبان فارسی. البته آنچه در پی میآید، مربوط به بخش دوم كتاب، «ادبیات داستانی نوین» است وصفحات ۵۰ تا ۱۳۰ را در بر میگیرد.
مثلاً در ص ۶۰ نمایشنامه شاه ایران و بانوی ارمن اثر ذبیح بهروز، رمان تاریخی دانسته شدهاست. در ص ۶۲ نیز عبارت «رمانهای علی دشتی» نادرست است زیرا دشتی نویسنده داستانكوتاه بود. در ص ۶۵ آمده: «هدایت پنج داستان بلند نوشته كه عبارتند از علویه خانم، بوف كور،آب زندگانی، حاجی آقا و فردا» كه «آب زندگانی» و «فردا» داستانهای كوتاه هستند. در ص ۶۸آمده: «از زمره معروفترین این داستانهای كوتاه به دو اثر چوبك یعنی تنگسیر و سنگ صبورباید اشاره كرد». كه هر دو اثر، رماناند و نه داستان كوتاه، در ص ۱۰۰ فیلمنامه «گاو» را جز ومجموعه واهمههای بینام و نشان دانستهاند در حالی كه از داستانهای عزاداران بیل است. درص ۱۱۸ چهار فصل ایرانی اثر ربیحاوی رمان نیست، مجموعه داستان است و...
شماره صفحه صورت ثبت شده صورت درست
۵۳ سفینه ثعالبی سفینه طالبی
۵۹نصرت الوزرا نصرت الوزاره
۶۰حسین سهرورد حسین مسرور
۶۷ موریانهها موریانه
۶۷ غلامحسین قریب غلامحسین غریب
۷۰و ۷۱ یكولیا و تنهایی او یكلیا و تنهایی او
۷۷ بهرام الهی بهرام حیدری
۷۸ پیكار فرهاد پیكر فرهاد
۸۰ فاطمه رحیمی فهیمه رحیمی
۱۰۸هیچكاك و آقا باجی هیچكاك و آغا باجی
۰۹ بهنام بیگی بهمن بیگی
۱۱۱ پ. كلانتری پ. خانلری
۱۱۲سردوزی سردوزامی
۱۲۹ سلطان جهالت شاه سیاهپوشان
و چند مورد دیگر
الف:
به گزارش كتاب ماه ادبیات و فلسفه (شمارههای ۸۰ تا ۸۲ - خرداد تا مرداد ۸۳) در سه ماههنخست سال ۸۳، حدود ۲۸۰ رمان و مجموعه داستان ایرانی منتشر شده است. البته تعدادی ازآثار چاپ شده در پایان سال ۸۲ نیز به این فهرست راه یافته است. به هر حال تعداد داستانهایایرانی این دوره كمتر از ۲۶۰ عنوان نیست كه حجم تولیدیِ قابل توجهی است. اما وقتی جنبهكیفی قضیه را در نظر بگیریم و نگاهی انتقادی به آثار منتشر شده بیندازیم، میبینیم كه متأسفانهتعداد كتابهای ارزنده فراوان نیست. بیش از ۱۳۰ عنوان از این آثار در رده كتابهای عامهپسندیجای میگیرند كه از نظر نثر، مضمون و صناعت نوشتاری واجد ارزشی نیستند.
از این ۲۸۰ عنوان، ۱۷۰ كتاب برای نخستین بار چاپ شده و ۱۱۰ عنوان تجدید چاپی است.نزدیك به نیمی از كتابهای تجدید چاپی، آثار نویسندگان جدی است؛ و از میان آنها كار صادقهدایت (۱۰ اثر) و محمود دولتآبادی (۵ اثر) بیشتر از بقیه مورد توجه بوده است. در پیِ آنان آلاحمد، پیرزاد، بهارلو، جولایی، گلابدرهای، ابراهیمی و علوی (هر یك با ۲ عنوان) قرار دارند.
حسن میرعابدینی
برگرفته از: بخارا ش ۳۹ -۴۰
منبع : شورای گسترش زبان و ادبیات فارسی
ایران مسعود پزشکیان دولت چهاردهم پزشکیان مجلس شورای اسلامی محمدرضا عارف دولت مجلس کابینه دولت چهاردهم اسماعیل هنیه کابینه پزشکیان محمدجواد ظریف
پیاده روی اربعین تهران عراق پلیس تصادف هواشناسی شهرداری تهران سرقت بازنشستگان قتل آموزش و پرورش دستگیری
ایران خودرو خودرو وام قیمت طلا قیمت دلار قیمت خودرو بانک مرکزی برق بازار خودرو بورس بازار سرمایه قیمت سکه
میراث فرهنگی میدان آزادی سینما رهبر انقلاب بیتا فرهی وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامی سینمای ایران تلویزیون کتاب تئاتر موسیقی
وزارت علوم تحقیقات و فناوری آزمون
رژیم صهیونیستی غزه روسیه حماس آمریکا فلسطین جنگ غزه اوکراین حزب الله لبنان دونالد ترامپ طوفان الاقصی ترکیه
پرسپولیس فوتبال ذوب آهن لیگ برتر استقلال لیگ برتر ایران المپیک المپیک 2024 پاریس رئال مادرید لیگ برتر فوتبال ایران مهدی تاج باشگاه پرسپولیس
هوش مصنوعی فناوری سامسونگ ایلان ماسک گوگل تلگرام گوشی ستار هاشمی مریخ روزنامه
فشار خون آلزایمر رژیم غذایی مغز دیابت چاقی افسردگی سلامت پوست