پنجشنبه, ۱۳ دی, ۱۴۰۳ / 2 January, 2025
مجله ویستا
امروالقیس( ابوالحارث حندج بن حجر کندی)
اگر شعرای عرب را به ۴ دسته اصلی شعرای دوره جاهلیت ، مخضرمین ، شعرای اسلامی و محدثون تقسیم کنند ؛ امروالقیس جزو گروه اول یعنی شعرای دوره جاهلیت است که یکی از هفت شاعر معلقات بوده است.
وی چنان قدرتمند است و شعرش چنان در دل عربها جای گرفته که به رغم همهی کج رویهایش پارسایان مسلمان هم چندان به ستیز با او برنخاسته و شعرش را تحریم نکردهاند. اما در اخبار زندگانی او مطلقا هیچ موضوعی یافت نمیشود که بتوان به آن اعتماد کرد.
در اشعارش نیز هیچ بیتی نیست که بتوان قاطعانه برصحت آن به همان شکل نقل شده اطمینان یافت. انبوه روایاتی که دربارهی امرالقیس میتوان گرد آورد که به زبان عربی شامل چندین مجلد میشود ولی درآنها همه چیز درهالهای ازابهام فرورفته و رنگ افسانه برهمهی آنها غالب است.
زندگی نامهی امرالقیس اگر بتوان چنین نامی برمجموعهی آن روایات نهاد درحقیقت از قرن سوم قمری ( نهم میلادی) درکتب ادب مانند آثار ابن قتیبه، ابن سلام و ابولفرج اصفهانی گرد آمده است.
همینطور در فرهنگنامههایی مانند طبری، ابن اثیر، ابن فارس و...
درزندگینامهی امرعلاوه بر خطوط تاریخی که ممکن است برواقعیات منطبق باشد، افسانهها را نیز نمیتوان از نظر دور داشت زیرا بیشتر همین افسانههاست که مورد توجه مردم عادی و حتی ادیبان قرار گرفته، در ادبیات اسلامی تاثیر فراوان گذاشته و صدها اشارهی ادبی و استعاره و کنایه بر دوششان نهاده، چندان که بدون اطلاع از آنها بسیاری از عبارات قابل فهم نخواهد بود.
کلمهی امرالقیس خود کمی مبهم است. آیا مراد از آن «خدمتگزار بت قیس» است یا « امیر قبیلهی قیس» ؟ به هرحال شاعر خود را امر القیس خوانده است اما ادیبان عرب برآنند که این لفظ باید نوعی لقب باشد و به همین سبب به دنبال نام واقعی او میگردند و این نامها را مطرح می کنند: حندج، عدی، ملیکه و سلیمان ابوالحارث حندج بن حجر کندی .
● زندگی نامه امروالقیس
امرو القیس احتمالا در سرزمین بنی اسد زاده شد و شاید نامهای محل در نخستین اشعارش بر این امر دخالت داشته باشد اما به روایت ابن حبیب مورخ مشهور عرب، او در حصن مشقر در یمامه یا حصنی در بحرین که هردو در قلمرو دولت کنده قرار داشتند کودکی را گذرانده است.
پدرش حجر ملقب به آکل المرار که امیر کنده بود او را در جوانی از خود راند. علت این کار مانند دیگر امور در زندگی شاعر روشن نیست. گرچه برخی از نویسندگان اموری چون شاعری و عشقورزی اورا سبب رانده شدنش دانستهاند. درهر حال شاعر برای بار نخست سرگردان بیابانها شد و به جماعتی آواره پیوست.
روایت مشهوری حاکی از آنست که وی همچنان سرگردان بود تا آنکه پدرش به دست بنی اسد کشته شد و شاعر برای انتقام خون پدر از بنی اسد به قبایل مخالف پیوست. حکایت جنگ و گریزهای او دراینجا بسیار مفصل و سخت متناقض است.
می گویند امر شرابی کهنه داشت که همیشه آنرا باخود به جنگ میبرد ولی آنرا برخود حرام کرده بود تا وقتی که خونبهای پدرش را بگیرد. از اینجا به بعد زندگی قیس با تحولات زیادی روبرو شد و از چگونگی آن مدارک زیادی در دست نیست. برخی میگویند که او پس از پیروزی در نوشیدن شراب کهنه زیادهروی کرد و درحالت مستی شعری سرود و از دنیا رفت.
برخی دیگر میگویند به صاحب قصری معروف در تیماء پناهنده شد ولی با حیلهی افراد آن قصر دوباره آواره گشت. چیزی که درهمهی این روایات گوناگون مشترک مینماید، سروده شدن شعر مرگ توسط امر است که به وجود همان نیز میتوان شک داشت.
ابوالفرج در کتاب خود شرح میدهد که شاعر آواره و مجروح سرانجام به آنقره رسید و درپای کوهی به نام عسیب برزمین افتاد و چون دریافت که زندگیاش رو به پایان است، شعرمرگ را در قصیدهای پانزده بیتی سرود.
● امروالقیس واقعیت یا افسانه؟
ادیبان مشهوری همچون" طه حسین" تمام روایات مربوط به امروالقیس را مردود شمرده و شعر اعراب جاهلی را رد کرده اند، چنانکه کلا هویت شاعر زیر سوال میرود.
"طه حسین" مشهورترین شعر امرو القیس یعنی "معلقه" را نیز آکنده از جعلیات میداند، همچنین افسانهی آویختن معلقات به دیوار کعبه را نیز به کلی نادیده میگیرد زیرا خود این افسانه هم در زمانهای متاخر پدیدار شده است.
باید گفت در درون قصیده ترتیب ابیات سخت بیسامان است و به همین سبب خاور شناسان این شعر را فاقد وحدت موضوعی میدانند.
در معلقهی امرو القیس ماجرای عشقبازیها نسبتا گسترده است و داستانهای چند دیدار عاشقانه و گفتگو با معشوق را نیز دراین قصیده و قصیدهی "الا انعم صباحا" میتوان یافت. این قصاید بیتردید مربوط به دورهی اسلامیاند و تحت تاثیر شعر عاشقانهی عمر ابن ابی ربیعه ساخته شدهاند.
همین انتقادهای "طه حسین" همراه با حملات تند دیگری که به اساس شعر جاهلی وارد آمد ، شور و شری عظیم در کشورهای عربی به پا کرد و گروهی خشمگینانه به دفاع از میراث ملی برخاستند و سرانجام – دستکم درزمینهی سیاسی و اجتماعی- اورا محکوم کردند.
دیوان امرو القیس را نخستین بار دوسلان در پاریس در سال ۱۸۳۷میلادی انتشار داد و اساس کار او نیز روایت شنتمری از دیوان شش شاعر بزرگ جاهلی بوده است.
همچنین روایات دیگری از این دیوان به دست بطلمیوس بارها در کشورهای شرقی از جمله ایران به چاپ رسید (مثلا تهران ۱۲۷۲ و تبریز ۱۳۰۳ چاپ سنگی)
● نگاهی به معلقه امر
معلقه امر شامل قصیدهای ۸۰ بیتی است که به معنی لغوی سینهریز، گردنآویز و گلوبند میباشد و نه "آویخته شده به دیوار کعبه" و بیتردید دراین قصیده که غالبا صحت انتسابش را به امرو القیس قطعی پنداشتهاند باز بسیاری از ابیات را باید کنار نهاد مثل ابیات ۵۹ تا ۶۲ را... اما به هرحال هیچ قصیدهای درادبیات عرب نمیتوان یافت که بتواند تا این حد زیر خاکی باشد، همراه با افسانههای دیرین و خیالهای دلانگیز.
او نخستین کسی است که زنان را به آهوان سفید تشبیه کرده، نخستین کسی که سوار براسب مشهور دیوکش به شکار رفته و نخستین و نخستین و نخستین...
نیمهی اول قصیده شعری عاشقانه و شامل چند تصویر بسیار معروف است مثل گریه بر ویرانههای منزلگه یار، شب، ستارگان و... نیمهی بعدی نیز شرحی از شکار و صحنهی باران و آذرخش. این شعر به زبانهای مختلف جهان ترجمه شده است. کهن ترین ترجمه به زبان لاتینی توسط وارنر (لیدن۱۷۴۸م) و ترجمهی انگلیسی آن به قلم جونز (لندن ۱۷۸۲م) صورت گرفت. دو ترجمه هم به فارسی از آن منتشر شده که یکی از آن عبدالمحمد آیتی (درمعلقات سبع، تهران، ۱۳۴۰ش) و دیگری از کاظم برگ نیسی (دریادنامهی بهار، تهران، انجمن مفاخر فرهنگی) میباشد.
متاسفانه هیچ کدام از اشعار قطعی منسوب به امر به فارسی ترجمه نشده (به جز چند بیت در دیوان منوچهری دامغانی)
فقط خود گربه میداند که زنده بوده یا نه...
● حقیقتی که نمی توان نادیده گرفت!
امره القیس یا به قول اعراب ملک الذل(پادشاه تاریکی)با وجود اینکه هیچوقت اسلام نیاورد ؛ اما نقل است که در یکی از قصائدش چند آیه از سوره ی زلزال قبل از اینکه بر پیغمبر نازل شود بر او الحام شده بود واو در قصیده ای که گویا هنوز هم موجود است آن را آورده بود او این قصیده را نزد پیامبر می خواند وپیامبر می فرماید:اقراالقران قبل ان تنزیل
همچنین روایت دیگری که در نهج البلاغه هم آمده است:
و از او درباره شاعرترین شاعران پرسیدند، آن حضرت علیه السلام چنین فرمود:
آنان در میدانی که آن را نهایتی که آن را نهایتی بود نتاخته اند تا خط پایانش شناخته شود و اگر به ناچار در این باره باید داوری کرد، پادشاه بسیار گمراه است .
گوید: مقصودش امروالقیس است .
ابن ابی الحدید در شرح این سخن نخست مطلبی را از امالی ابن درید نقل می کند که متضمن گفتگوی امیرالمؤ منین علیه السلام با اصحابش در این باره است و سپس بحثی در هیجده صفحه در مورد اختلاف دانشمندان در برتری دادن شاعری به شاعر دیگر آورده است که بحثی ادبی است ، ابن ابی الحدید در ادامه ابوالفرج اصفهانی را در کتاب الاغانی نقل کرده است و سپس سخنانی از ابن سلام و احنف را آورده است که هر یک یکی از شاعران را بر دیگری ترجیح داده اند، ضمن بحث خود روایاتی هم آورده است که به ترجمه یکی بسنده می شود.
عوانه از حسن بصری نقل می کند که پیامبر صلی الله علیه و آله به حسان بن ثابت فرمود: شاعرترین عرب کیست ؟ گفت : کبود چشمان قبیله بنی قیس . فرمود: در مورد قبیله از تو نپرسیدم بلکه در مورد یک مرد از تو پرسیدم . گفت : ای رسول خدا، مثل شعر و شاعران مثل ناقه ای است که او را کشته باشند و امروالقیس بن حجر خود را رسانده و کوهان و همه گوشتهای خوب آن را برای خود برداشته است پس از او افرادی از قبیله ها اوس و خزرج آمده اند و دیگر قسمتهای درخور آن را برداشته اند و دیگر اعراب آمده اند و لاشه آن را پاره پاره کرده و برگفته اند تا آنجا که فقط چرک و خون باقی ماند، آن گاه عمرو بن تمیم و نمر بن قاسط آمدند و آن را برداشتند. پیامبر صلی الله علیه و آله فرمود: آن گاه مرد - امروالقیس - در این دنیا مردی نامور و به ظاهر شریف است ولی در قیامت سخت گمنام است و پرچم شاعران به سوی دوزخ بر دوش اوست .
بن ابی الحدید سپس می گوید: اینکه امیرالمؤ منین علیه السلام درباره امروالقیس الملک الظلیل فرموده است به سبب آن است که او در شعر خود انواع فسق و تباهی را آشکارا بیان کرده است و ضلیل صیغه مبالغه است . آن گاه نمونه هایی از اشعار امرولقیس را که در آن به تبهکاری و تجاوزهای جنسی خود اقرار کرده است آورده است .
● بازار عکاظ
بازارعکاظ که گویا نزدیک شهر طایف بود باید بر وزن غبار یا قباد خوانده می شود و در دنیای قدیم خاورمیانه شهرت بین المللی داشته و بزرگترین بازار عربستان بوده است .
در کتابی به نام" عایشه بعد از پیغمبر" که محتویات اصلی آن تحقیقات رئیس پولیس مخفی معاویه به نام (ثابت بن ارطاة ) در باره " عایشه " زن حضرت محمد (ص) است
شنفره (شاعری که راهزن بود) در دیداری با ثابت بن ارطاة داشت خاطراتش را از بازار عکاظ این گونه تعریف می کند:
من در بیابان جز هنگامی که به (شام) میرفتم،وسیله تجدید جامه نداشتم و گاهی اتفاق می افتاد که در فصل افتتاح بازار مکاره عکاظ جامه من در بیابان ژنده ،سوار بر شتر،قدم ببازار می گذاشتم،همین که مردم مرا بالای شتر می دیدند غریو بر می آوردند که شنفره آمد ... شنفره امد .آنوقت بین بازرگانان عرب که در آن بازار متاع خود را برای فروش عرضه می کردند یا بازرگانان عرب که آمده بودند کالا خریداری کنند رقابت شروع میشد که کدام یک مرا به خیمه خود ببرند و بمن لباس نو بپوشانند و غذای لذیذ بخورانند و من ناگزیر بودم که برای خاتمه دادن بمناقشه بازرگانان،میزبان خود را انتخاب کنم .
بعد از آنکه لباس نو برمن می پوشانیدند و غذا می خوردم عازم بازار میشدم و گوش به ا شعارم میدادند و طوری شعرهای مرا میشنیدند که پنداری با تمام مسامات بدن خود اشعار مرا می شنوند .
اطراف جوانان که بر زمین نشسته بودند،سالخورده گان قرار می گرفتند و آنها هم گوش به ا شعار من می دادند.
من اشعار خود را در بیابان می سرودم و آنچه سروده میشد،چیزهایی بود که میدیدم و می شنیدم و خود عامل آن بودم .وقتی با اشعار خود می گفتم که چگونه به کاروانیان حمله می کنم و مردان را از دم تیغ می گذرانم و زنهای آنها را بیوه و فرزندانشان را یتیم می کنم جوانان از فرط هیجان فریاد میزدند و مردان جا افتاده و سالخورده گان تکان می خوردند.
ای (ثابت بن ارطاة) روزی که من در بازار عکاظ شعر می خواندم تا موقعی که اشعار من ادامه داشت قسمتی از بازار که اعراب در آن بودند تعطیل میشد یعنی نه فروشنده چیزی میفروخت و نه خریدار میخرید زیرا با یع و مشتری معاملات خود را رها مینمودند و اطراف مرا می گرفتند تا اشعارم را بشنوند.فقط سوداگران سوریه و یمن و بین النهرین و اناطولی و سایر کشورهای خارجی بکار ادامه می دادند چون آنها به اندازهِ ما اعراب جزیره العرب به شعر علاقه نداشتند .
...در دوره جوانی ما ،بازار مکاره (عکاظ) فقط یک مرکز بزرگ تجارت نبود بلکه یک نمایشگاه عظیم و یک تفریحگاه وسیع و یک مجتمع بسیار جالب توجه ادبی و شهری بشمار می آمد که دیگرنظیرش در عربستان دیده نخواهد شد .
هرنوع وسیله تفریح که می خواستند در بازار مکاره(عکاظ) وجود داشت و هرکس می توانست مطابق میل و ذوق خود در آنجا تفریح و عیش کند.در ظرف ماه های حرام، در بازار مکاره(عکاظ) آنقدر شراب نوشیده میشد،که تمام سال در سراسر عربستان شاید به اندازه نمی نوشیدند .
در موقع تشکیل بازار مکاره نه فقط زن های زیبا و جلف از سراسر عربستان به آن بازار می رفتند تا اینکه سودمند شوند،بلکه زنهای زیبای ممالک شام و آسیای صغیر و بین النهرین و مصر هم در آن بازار گرد می آمدند.
هر مرد هرنوع زن بهر شکل و قامت و اندام که می خواست در آن بازار میافت آنهم نه بقیمت گزاف و کمرشکن .
بازار مکاره(عکاظ) برای این بوجود آمده بود که در آنجا تمام کالاها،از جمله زن،به بهای ارزان در دسترس خریداران قرار بگیرد و در آن بازار فقط یک کالا را گران می فروختند و آن هم عبارت بود از کالای شعر و ادب .
اگر تو قدم به بازار مکاره(عکاظ) می گذاشتی تا چشم تو کار می کرد خیمه می دید و طناب خیمه ها در سراسر دشت وسیع (عکاظ)به هم وصل میشد و صدها دستگاه طباخی برای ملل گوناگون که با آن بازار می امدند غذایی مطابق تمایل ذایقه آنها طبخ می کردند و بیست نوع شراب و فقناع (آبجو) در آن بازار بمردم فروخته می شد.
در عکاظ قبیله ای زنده گی می کرد بهمین اسم و رئیسی داشت که رئیس افتخاری بازار مکاره بشمار می آمد.
از آن جهت می گویم که وی رئیس افتخاری بود که آن مرد نمی توانست به تنهایی بازار (عکاظ) را اداره نماید و هرسال برای اداره آن بازار یک مجمع بوجود می آمد که طرز انتخاب اعضای آن مطابق شرایع و سنن معلوم بود،ولی رئیس قبیله (عکاظ)عنوان ریاست بازار را داشت.
علی قلی زاده
ایران مسعود پزشکیان دولت چهاردهم پزشکیان مجلس شورای اسلامی محمدرضا عارف دولت مجلس کابینه دولت چهاردهم اسماعیل هنیه کابینه پزشکیان محمدجواد ظریف
پیاده روی اربعین تهران عراق پلیس تصادف هواشناسی شهرداری تهران سرقت بازنشستگان قتل آموزش و پرورش دستگیری
ایران خودرو خودرو وام قیمت طلا قیمت دلار قیمت خودرو بانک مرکزی برق بازار خودرو بورس بازار سرمایه قیمت سکه
میراث فرهنگی میدان آزادی سینما رهبر انقلاب بیتا فرهی وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامی سینمای ایران تلویزیون کتاب تئاتر موسیقی
وزارت علوم تحقیقات و فناوری آزمون
رژیم صهیونیستی غزه روسیه حماس آمریکا فلسطین جنگ غزه اوکراین حزب الله لبنان دونالد ترامپ طوفان الاقصی ترکیه
پرسپولیس فوتبال ذوب آهن لیگ برتر استقلال لیگ برتر ایران المپیک المپیک 2024 پاریس رئال مادرید لیگ برتر فوتبال ایران مهدی تاج باشگاه پرسپولیس
هوش مصنوعی فناوری سامسونگ ایلان ماسک گوگل تلگرام گوشی ستار هاشمی مریخ روزنامه
فشار خون آلزایمر رژیم غذایی مغز دیابت چاقی افسردگی سلامت پوست