سه شنبه, ۲ مرداد, ۱۴۰۳ / 23 July, 2024
مجله ویستا

وحدت ملی


وحدت ملی
ایران وطن عزیز ما که این همه سابقه درخشان تاریخی دارد و نام نامی عدة کثیری از پادشاهان و بزرگان و علما و هنرمندان و گویندگان آن تا دنیا برجا خواهد بود هیچ‌گاه از خاطرها محو نخواهد شد، امروز به حال نکبت و ذلت عجیبی افتاده است که اگر در مجرای احوال عالم تغییری جدی پیش نیاید و به اصطلاح در به همین پاشنه بگردد، عاقبت آن بسیار وخیم است و خدای نخواسته بیم آن می‌رود که اگر نام و نشان آن یکسره محو نشود، استقلال سیاسی آن خاتمه یابد و دیگر ایرانی نتواند در دنیا خود را مردی آزاد و اهل مملکتی مستقل بشناساند.
این حال نکبت‌ و ذلت مسبوق به سوابقی مفصل و معلول عللی بی‌شمار است که اینجا جای تفصیل آن نیست و ما هم از عنوان کردن این مبحث در این مقاله قصد طرح آن را به این منظور نداریم بلکه مدار بحث ما در اینجا این نکتة بسیار مهم است که آیا این حالت نکبت و ذلت خطرناک چاره‌ای دارد و ممکن‌ العلاج است یا آنکه دردی بی‌درمان است و هر سعی و جهدی که در راه علاج آن به کار برده شود بی‌ثمر و نقش بر آب خواهد بود؟
خطر عظیمی که در این دنیای مادی و اقتصادی، هستی ملل کوچک کم زور را تهدید می‌کند، وجود دولتهای بزرگ زورمند است. در برابر آنها که چون برای حفظ قدرت و فرونشاندن شهوت و اشتهای مالی و اقتصادی بی پایان خود هر روز به طعمه و لقمه‌ای تازه محتاجند و ضمناً می‌خواهند از این قبیل طعمه‌ها و لقمه‌‌ها به حداکثر برای روز مبادای خویش یا به قصد محروم ساختن حریفان دیگر ذخیره داشته باشند، هر جا مملکتی را از جهت منابع طبیعی غنی و از لحاظ مبانی اخلاقی و ملی ضعیف و ناتوان بیابند به هر اسم و رسم باشد بر آن مستولی می‌شوند و به تدریج آنجا را در حلقة مستعمرات خود درمی‌آورند و مردم آن را هم اگر بتوانند دیر یا زود در وجود خود مستحیل می‌سازند.
بدبختانه امروز این سیره سیره عمومی دول مقتدر شده است و تا تمدن کنونی دنیا که منحصراً بر یک پایه، آن هم پایه مادیات و اقتصادیات، می‌گردد بر عالم حاکم باشد غیر از این نیز نمی‌توان از آن متوقع بود بلکه باید انتظار آن را داشت که روز به روز پافشاری ایشان در تعقیب این راه و روش بیشتر شود و دامنة طمع‌ورزی و زیاده‌طلبی آن دول بیش از پیش توسعه یابد.
اما باید دانست که راه و روش دول استعماری در این دو سه قرنی که از عمر تمدن مادی می‌گذرد همیشه یک سان نبوده و به مقتضای زمان هر چند مدت، شکل و صورت آن تغییر یافته است.
شرکتهای شرقی انگلیسی و هندی و فرانسوی به زور گرفتن امتیازات تجارتی و گمرکی و تأسیس دارالتجاره‌ها و تحصیل انحصار تجارت بعضی از امتعة مرغوب و تشکیل سپاهیان و محاکم اختصاصی به نام حفظ منابع اتباع خود، بیچاره مردم بی‌خبر مشرق زمین را خرد خرد بندة فرمانبردار خود می‌کردند و شیرة جان ایشان و کشورشان را به حرصی هر چه تمام‌تر می‌کشیدند، اندکی بعد همین طمع‌ورزان استفاده‌جو صورت قضیه را تغییر داده و از ایشان آنها که مدبرتر و محیل‌تر بودند در تسخیر ممالک بی‌خبر و وامانده از قافلة تمدن مادی عنوان فریبندة «نشر تمدن» را پیش کشیده و برای تخفیف ننگ تاخت و تاز بر ممالک دیگران و تعدی و جور بر ساکنین آنها عمل قبیح خود را «مأموریت نشر مدنیت» نامیده‌اند، بدون آن که کسی بداند یا به کسی به وجهی اقناع کننده بفهمانند که این مأموریت را از جانب که یافته‌ و چرا وظیفه مزبور، که لله الحمد بعد از گذشتن یکی دو قرن آثار واقعی آن و بطلان دعوی ایشان واضح شده، منحصراً به عهدة یک یا دو دولت مخصوص محول گردیده است.
در میان دول استعمارکنندة اروپایی که این خاصه را از اجداد و پیشوایان قدیم خود یعنی رومیان به ارث می‌برند دولت روسیة تزاری که به خشونت روش و سختگیری نسبت به ملل مغلوبة غیرروسی شهرت داشته، در روسی کردن مغلوبین هر نوع حقه‌بازی و تدبیری را که استعمار‌کنندگان دیگر پیش از او به کار بسته بودند کنار گذاشته و صاف و ساده در محو آداب و سنن و زبان و کلیة آثاری که ممکن بوده است سابقة قومی و ملی را به یاد مغلوبین بیاورد می‌کوشیده و تا آنجا که می‌توانسته است در محو این خصایص و مشخصات ملی مغلوبین خود جهد می‌کرده و ثمرات فراوان آن را هم در ممالک ساحلی بالتیک و قسمتی از لهستان و قفقازیه و خوارزم و ترکستان و فرغانه چنانکه می‌خواسته است تا حدی چیده است. از نیمه دوم قرن نوزدهم یعنی از اوانی که در اروپا دوره‌ای به نام دورة «صلح مسلح» پیش آمد و دول از بیم یکدیگر، در عین آنکه روز به روز مسلح‌تر می‌شدند، هیچ‌یک جرأت مبادرت به جنگ نداشتند و خواه ناخواه، نسبت به هم در ظاهر در حال صلح سر می‌کردند، صورت تسخیر ممالک ضعیفه و مستعمره نشده به شکلی دیگر جلوه کرد یعنی متجاوزین طریقی تازه پیش گرفتند و به جای لشکرکشی و استیلای بر آن ممالک به قوة قهریه، دست به کار استعمال حیلة جدیدی شدند و آن به اصطلاح ایشان به کار بردن روش «نفوذ مسالمت‌آمیز» یا نفوذ تدریجی است و غرض از آن این بوده است که بدون جنگ و سر و صدا عصبانی کردن حریف به وسیلة گرفتن امتیازات اقتصادی و فرهنگی و کشیدن راه‌آهن و به دست آوردن بازار تجارت و فرستادن مستشار و مبلغین مذهبی و باز کردن مدارس و ترویج زبان خود کم کم مملکتی را که از لحاظ اقتصادی و قدرت سیاسی و نظامی و مالی و فرهنگی نسبتاً ضعیف‌تر به نظر می‌رسد تحت نفوذ انحصاری خود بگیرند و با تبلیغات ماهرانه نگذارند که به راهی دیگر که مصلحت او اقتضا می‌کند متوجه شود تا بالنتیجه دست بسته و بدون اختیار و استقلال مأمور و مجری اوامر دولت صاحب نفوذ قرار بگیرد.
تقسیم قسمتهایی از آسیا و اروپا به مناطق نفوذ بین انگلیس و فرانسه از طرفی و بین انگلیس و روس از طرفی دیگر فقط به این منظور بوده است که طرفین جانب حق یکدیگر را در قسمتی که به نام منطقة نفوذ حریف شناخته شده رعایت کنند و از حدی که برای هر یک معین شده و در اعمال سیاست «نفوذ مسالمت‌آمیز» تجاوز ننمایند، یعنی در استعمار اراضی و بنده و برده کردن مردم آنجا و به کار واداشتن ایشان به خدمت خود حق انحصاری داشته باشند.
اکثر مردم آسیا و آفریقا از سه چهار قرن پیش که طمع‌ورزان هوشیار اروپایی به قصد شکار طعمه بر دریا سوار شده یا همراه با سیل قدرت قهریه رو به مساکن ایشان آورده‌اند در این دامهای مختلف افتاده و هر یک به شکلی اسیر قید و بند این «مأمورین نشر تمدن» گردیده‌اند و در پاره‌ای موارد دام چنان سخت یا صید چنان ضعیف جان و سست تدبیر و ناتوان بوده که بعدها هرچه کوشیده است، برای او صورت خلاص میسر نگردیده و بعضی دیگر که بر اثر سست عنصری و نافهمی خود یا بیداد و جور غالبین در اینان مستحیل شده‌اند به تدریج از درک لذت آزادی و استقلال محروم گردیده و قید و بند جائرین و غاصبین را عین سعادت و کامرانی پنداشته‌اند.
در میدان معارضه و مقاومت با دول استعماری و راه و روشهای مختلف ایشان تنها مللی سرسخت بوده‌اند که دست از وحدت ملی و آداب قومی نکشیده و با اینکه در این تصادم و تعارض سنگ زیرین آسیا محسوب شده‌اند حیثیت و شخصیت خود را همچنان حفظ کرده و اگر از زور و فشار نالیده‌اند، باز این زور و فشار عارضی را تحمل کرده و در همه حال چون کوه پایدار مانده و از مقام استواری که داشته‌اند نجنبیده‌اند و همین استواری و پایداری که از جانب بعضی از ملل قدیمه در مقابل تجاوزات و نیرنگهای گوناگون دول استعماری مشهود افتاد بزرگ‌ترین مانع کار ایشان در این راه بوده است.
لقمه اگر چرب و نرم شد هر اشتهایی را تحریک می‌کند و هر معده‌ای بدون زحمت آن را می‌بلعد و هضم می‌کند. اما اگر در نظر شکمخوارگان ناسازگار نمود چون بی‌باکانه در بلع و هضم آن طمع کنند در کام ایشان زهر خواهد شد و در گلوی آنان گیر خواهد کرد.
مشهور چنین است که معدة شتر مرغ سنگ را نیز از هضم می‌گذراند، اما باید ملتفت بود که معدة این مرغ درشت اندام شگرف جثه، هر قدر هم آهنین و تندکار باشد باز از عهدة بلع صخرة صما یا یک قطعه در کوهی برنخواهد آمد و تا سنگ سست نهاد و ریزه ریزه نباشد قابل بلع و هضم آن حیوان نخواهد بود.
کسانی که چنین تصور می‌کنند که یک ملت کوچک کم جمعیت، دیگر در این دنیایی که ملل پرزور و کثیرالعدد تمام صحنة آن را منحصراً میدان تاخت و تاز و جولان خود می‌خواهند، حق حیات ندارند زیرا زود محکوم و مغلوب ایشان می‌شوند به کلی با قدم سفسطه پیش می‌روند، و در تشخیص اسباب غالبیت و مغلوبیت اشتباه می‌کنند.
همانطور که شترمرغ با وجود بزرگی جثه از بلع و هضم یک قطعه در کوهی عاجز است و اگر حرص و طمع دیدة بصیرت او را کور کند و چنین لقمة ناگواری را ببلعد نسنجیده به هلاک خود تن در داده است، حرص ممالک عظیمه هم در بلعیدن کشورهای کوچک در صورتی که این کشورها بنیانی استوار داشته باشند و به دست خود یا به وساوس خارجیان ترکیب وجود او را متفرق و متلاشی نکنند به نتیجه‌ای نخواهد رسید و جز ضرر و خسران ثمری دیگر از آن عاید ایشان نخواهد گردید.
حقیقت این نکته را دول استعماری خیلی بیشتر و بهتر از ما فهمیده‌اند و تجاربی که ایشان را در به کار بردن طریق دیگر استعمار سابقاً حاصل شده آنان را امروز بر آن داشته است که در راه تسخیر مساکن اقوام سرسخت و مقید به حفظ قومیت و آداب ملی ابتدا رشتة اتحاد و پیوند به هم بستگی ایشان را به هر اسم و عنوان که باشد به وسیلة تبلیغات فریبنده از هم بگسلند و به نام تجدد و رهایی از قیود قدیمه و خلاص از ارتجاع و قبول نهضت‌های دموکراتیک(!) و اداره امور هر دسته از مردم به دست خود و گفتن و نوشتن به زبان و لهجه‌ای مخصوص کسانی را که چندین هزار سال با هم زیسته و در محنت و شادی شریک یکدیگر بوده و تاریخ و ادبیات و سرنوشت متحدی دارند هر دسته را بر دستة دیگر برانگیزند و آنچه را که قرنها یک قوم را متحد و در برابر تعرض بیگانگان استوار نگاه می‌‌داشته یعنی «وحدت ملی» ایشان را به تفرقه و جنگ طبقاتی مبدل کنند تا بتوانند به مقصود خود برسند و از آب گل‌آلود ماهی بگیرند. علت اصرار این دول محیل ریاکار در زمینة برانداختن آداب قومی و علایق تاریخی و ادبی ملل کوچک این است که بالاخره از مطالعة تاریخ و تجارب سابقین به این حقیقت مسلم رسیده‌اند که در راه پیشرفت مقاصد شوم ایشان، بزرگ‌ترین موانع، وحدت ملی ملل صغیره است یعنی مادام که در بنیان استوار این سد سدید رخنه‌ای راه نیافته و ملل با این سیر بلا هرگونه تعرض و سوءقصد بدخواهان را دفع می‌کنند هر کشش و کوشش برای محو استقلال و ربودن منابع و ذخائر طبیعی ایشان بلاثمر است. به همین جهت امروز این قبیل دول استعماری با بذل پول و خریدن دست و زبان کسانی که از دل و مغز بی‌نصیبند و تبلیغات روزنامه‌ای و سینمائی و رادیویی و تأسیس انجمنهای روابط فرهنگی و هنری و ابراز دلسوزیهای دایه‌های مهربانتر از مادر به شکلی که مردم ساده‌لوح عامی را زود بفریبد دست به کار پاشیدن اساس وحدت ملی مردم می‌زنند و ماهرانه به دست خود مردم در میان ایشان تولید تشتت آراء‌ می‌کنند و آنان را از این لحاظ به طبقات معارض یکدیگر منقسم می‌سازند و از این حیدری نعمتی بازی که ترکیب وجود ملتی را به اجزاء پراکنده بیجان مبدل می‌سازد استفاده می‌کنند و تا آنجا گاهی یک طرف و گاهی طرف دیگر را تقویت می‌نمایند که بالاخره در این معارضه هر دو طرف از قدرت و نفس بیفتند و دیگر مانعی برای وصول به مقصود برای ایشان باقی نماند.
اگر وحدت ملی برای حفظ یک قوم در حکم محکم‌ترین حصارهاست زبان و ادبیات او به منزلة در و دروازة این حصار است، حصار هر قدر محکم و بلند باشد اگر در و دروازه‌‌های آن گشوده شود و حکایت «هر که خواهی گو بیا و هر که خواهی گو برو» در پیش باشد دیگر حفظ حریم داخلی به هیچ قدرتی میسر نخواهد بود و حصار وحدت ملی اسمی بلامسمی و وجودی بی‌نمود محسوب خواهد شد.
البته کسانی که با رادیو و روزنامه و نوع تبلیغات همسایگان ما سرو کار دارند ملتفت ریختن اساس وحدت ملی قوم ایرانی تاکنون به دست یک دسته مردم ساده‌لوح بی‌خبر داخلی یا عمال و مزدوران خود چه عنوانهای فریبنده‌ای پیش کشیده و هر روز به چه بهانه‌های خوش‌ظاهر بدباطنی هر دسته از ایرانیان را به روی دستة دیگر واداشته و در تیز کردن آتش تعصب ایشان چه جهدهایی به کار بسته‌اند.
تغییر الفباء، تقویت متکلمین به لهجه‌های محلی و نژادسازی برای ایشان، حمله به سبکهای نظم و نثر قدیم و گشودن بند عروض و قافیه، تشویق از هوسبازان بلندپروازی که تحصیل معرفت و درس خواندن و تصفح کتاب را چون زحمت دارد و از خود گذشتگی و فداکاری و صفای ذهن می‌خواهد عملی بی‌فایده می‌دانند و درس نخوانده و استاد ندیده ادیب و شاعر می‌شوند، حمایت از هرزه درایانی که اظهار علاقه به گذشته را ارتجاع و کهنه‌پرستی و تعلق به آب و خاک اجدادی را موهوم‌پرستی می‌پندارند و احترام و حفظ جانب اینگونه معنویات و لطایف را منافی با عصر اتم جلوه می‌‌دهند، همه از قبیل همان تبلیغاتی است که برای سست کردن بنیاد وحدت ملی و از هم فروریختن این مانع مزاحم از طرف دول طمع‌ورز غربی جهت استیلای بر کشور ما و امثال آن اقدام شده و می‌شود.
هیچ ایرانی غیرتمند تجددطلبی نیست که امروز منکر ترقی تمدن اروپایی و مخالف با آثار حسنه و معجزات خیره‌کننده آن باشد و نخواهد و نکوشد که به این مزایا برسد تا در پیش ملل دیگر سرافکنده و خوار و ضعیف نباشد اما باید دانست که اگر با وجود این همه جهد که کرده و می‌کند و آرزوی شدیدی که به وصول این مقصود داشته و دارد به این امر نمی‌رسد، مانع آن مثلاً رسمیت نیافتن زبان ترکی و کردی در ایران یا اظهار علاقه به شعر سعدی و حافظ و مولوی و دوست داشتن سرزمین ایران و سرودن شعر به سبکهای قدیم و امثال آن نیست بلکه علت‌العلل آن دخالت بیگانگان است در امر زندگی ما از حدود دویست سال پیش و فلج ساختن هر گونه اقدام خیری که در این مدت از طرف مردم ایران برای نجات از این حال نکبت و ذلت شده و می‌شود.
اگر تاکنون مقاصد سوء بیگانگان در باب ما متوجه غافل و بی‌خبر و جاهل و فاسد نگاه داشتن مردم بوده، امروز جنبه خطرناک‌تری پیدا کرده و سوءقصد متوجه اساس هستی یعنی وحدت ملی ما شده است. تبلیغات فوق چنانکه اشاره کردیم هر کدام یک پرده از این نمایش تألم‌انگیز است و همه آنها به هر شکل و صورت که جلوه کند و به دست هر کس انجام شود بالمآل به منظور گسستن پیوند وحدت ملی ایران است که محکم‌ترین پایه و غنی‌ترین مایه آن همانا زبان و ادبیات فارسی است.
وقتی بود که شروان واران یکی از رایج‌ترین بازارهای شعر و ادبیات فارسی بود و سخن شیرین سعدی را در کاشغر شاهدان شوخ بر یکدیگر می‌خواندند و در قونیه به ساز مثنوی مولوی می‌رقصیدند و قند پارسی کلام حافظ را بازار بنگاله مشتری بود، اما امروز بر اثر استیلا و تجاوز همین بیگانگان کار به جایی کشیده است که حتی در تبریز و اشنویه و زنجان هم ایرانی پاک و پاکزاد قدرت و جرأت تکلم به زبان فارسی که زبان اجدادی اوست و همه برادران او در سراسر ایران آن را می‌فهمند و پدران او این همه آثار گرانبها به آن باقی گذاشته‌اند، ندارد و تکلم به هر زبان دیگری جز آن آزاد است و این کار البته به دست کسانی می‌شود که هیچ غرضی جز پاشیدن رشتة اتحاد ملی و وحدت قومی ما ندارند و شبهه‌ای نیست که رسیدن به این غرض مقدمة تجزیة مملکت و استیلا یافتن تدریجی ایشان بر یکی از اجزاء پراکنده شدة آن است.
اطلاع بر این مقدمات که ما تذکار و تکرار آنها را وظیفة ملی خود می‌دانیم باید مردم صالح این مملکت را که هنوز فریب تبلیغات بیگانگان را نخورده و در دام افسون ایشان نیفتاده‌اند بر آن دارد که قبل از هر چیز در حفظ وحدت ملی و هر چیزی که به این امر بستگی دارد کمال جهد و حرص را به کار ببرند و نگذارند که غرض‌ورزان یا بی‌خبران به بهانه‌ها و اصلاحات فریبنده‌ای که در این ایام عنوان کردن آنها سخت باب شده است، در این اساس متین راه نفوذ و رخنه بیابند، بلکه هر وقت مدعیان این قبیل بهانه‌ها را پیش کشیدند و به سفسطه ادعا کردند که برای تجدد و ترقی باید رنگ نو به خود گرفت و با گذشته وداع کرد، باید به ایشان گفت که کدام یک از ملل متمدنة زورمند امروزی چنین کاری کرده‌اند که ما بکنیم و کجاست که ترقی کرده و ترقیات و تحولات خود را بر همان پایه و اساس قدیمی ننهاده و با گذشته خود وداع نموده است؟
البته این کار مستلزم تعمق و تجربه و ممارست در گذشته و حال دنیاست و از غالب مردم تحصیل نکرده و کم تجربه و ساده‌لوح که زودتر و آسانتر از هر کس فریب این تبلیغات ماهرانه را می‌خورند ساخته نیست. باید کسانی که جاهلند از راهدانان باخبر بپرسند و با تحصیل و تحقیق راه را کاملاً از چاه تشخیص دهند و به صرف توهم اینکه هر چه از اروپاییان به ما می‌رسد از راه خیرخواهی و مصلحت اندیشی است در سرپنجة مکر و فسون سیاستمداران محیل و نفع‌طلبان طمع‌پیشة این قوم نیفتد و بین این جماعت و حکمای آزادمنش و علمای حقیقت طلب ایشان خلط نکنند، چه امروز بدبختانه ادارة‌ امور مردم حتی در اروپا به دست حکما و علما نیست بلکه زمام غالب مصالح به دست یک مشت سیاستمدار کوتاه‌نظر و نظامی خودخواه و سرمایه‌‌دار آزمند است و آنچه از زبان ایشان به نام پیشرفت انسانیت و دفاع از تمدن و رفع تعدی از مردم رنجبر و توسعه دامنه آزادی و دموکراسی بیرون می‌آید جز اصطلاحات و الفاظی فریبنده چیزی دیگر نیست. باید بیدار و هوشیار بود و در این طاسهای لغزنده که به دست استادان محیلی تهیه شده نیفتاد.
دام سخت است مگر یار شود لطف خدا
ور نه آدم نبرد صرفه ز شیطان رجیم
به نقل از: مجموعه مقالات عباس اقبال آشتیانی انجمن آثار مفاخر فرهنگی جلد سوم
منبع : دوران