چهارشنبه, ۲۶ دی, ۱۴۰۳ / 15 January, 2025
مجله ویستا
مخاطب در دایرهی گچی واژگان
● در ارتباط ارگانیكی با یك متن
«میلی هست كه میگوید: دلم میخواهد كه گفتار چونان شفافیتی آرام، ژرف، بینهایت گشوده در پیرامون من باشد كه در آن دیگران پاسخگوی آن چیزی باشند كه من انتظارش را دارم و حقایق یكانیكان از آن برخیزند و من كاری جز این نداشته باشم كه خود را رها كنم تا همچون تختهپارهای سعادتمند در آن و با آن به هر جایی برده شوم.» میشل فوكو، كتاب «نظم گفتار»
آثاری هستند كه برای ارضای این میل، میلی كه فوكو به شرح آن پرداخته، بهوجود میآیند یا نهایتا به اغنای این میل منجر میشوند، خواننده را در روایتهایی ساده و جذاب غرق میكنند و موجب دل سپردن آنها به سرنوشتهای از پیش تعیینشده قهرمانان خود میشوند.
در مجموعه اشعار «مرگ از مدام» چه بسا روایتهای ساده، كه هم در عمق و هم در سطح سرودهها گسترده شده، ذهن مخاطب را در لایههایی با خود برده باشد؛ اما پس از خواندن همه شعرها، چنین بهنظر میرسد كه با شعرهایی كاملا ساده رودررو نیستیم. به بیان واضحتر استفاده از شگردهای غافلگیركننده و بازیهای زبانی در لایههای سطحی، مخاطب را درگیر نوعی اختلاف و تضاد بین رهاشدگی در متنی ساده یا چالش در متنی پیچیده اما نه مبهم میكند؛ یعنی درواقع این پیچیدهنمایی متن از ابهام – كه میتوانست چالش مخاطب را درونی كند- خالی است. برای نمونه به قسمتی از شعر «كی از راه رسیدهای مرگ» اشاره میكنم:
«نه سوت قطاری كه گوشت را میپیچد و
میروی با ریلها
نه فرشتهای كه از ابرها
باید كنار بیایی با این كتاب»
در اینجا تلاش برای شناساندن موقعیتی است كه شاعر میخواهد مخاطب او متوجه آن شود و چیز دیگری از وی انتظار نداشته باشد. بازی با فرم افعال و ایجاد تضاد بین حركت و انتظار نتوانسته است چالشی عمیق در خواننده ایجاد كند، بلكه او را در همان سطح به پایان عبارت رسانده كه باید كنار بیایی با این كتاب.
این پیچیدهنمایی متن در عین سادگی روایت، گاه دراثر آوردن عبارتها و واژههایی اتفاق افتاده كه میتوانستند مصادیقی جزئی داشته باشند تا بتوانند در ذهن خواننده به عنوان یك شی دارای تشخص ظاهر شده و تصویر را برای او ایجاد كنند، اما به شكلی به مصادیقی كلی و تصورناپذیر اشاره دارند و این خود ارتباط مخاطب را با اثر دچار مشكل میكند. خواننده با احساس عجز در ارتباطگیری مستقیم با مصادیق قابل تصور، از تلاش برای كشف و چالش برای فهم اثر بازمیماند. واژههایی مثل «مجسمه»، «آفتاب»، «قناری»، در شعر «مجسمه» كه واژههایی كلیشه شده محسوب میشوند، نتوانستهاند در متن به ظهور كاملی برسند و مثل اكثر واژههایی كه با هدف رساندن پیامهایی خاص بهكار میروند در نمود مصداقهای خود ناتوان بودهاند:
«چند آفتاب و
چند قناری گیج
یك بازو و یك خالگونهی میخكوب …
یك آفتاب و یك پیالهی خاك
كه خواب مجسمه را وضو گرفته باشی …»
در كنار این سادگی روایتها و تم اشعار، شگردهایی به كار رفته كه میتوان آنها را با صناعات ادبی اشعار سبك هندی مقایسه كرد. تمهیداتی برای غافلگیر كردن مخاطب و آوردن كلمات یا عباراتی دور از انتظار او و … این تمهیدات در خیلی از اشعار این مجموعه به خوبی اجرا شده و موفق عمل كرده است.
مثل:
«ابرها تكههای آسمان را به باد میدهند
كلمات تكههای مرا»
یا:
«به دریاهایی كه پشت سر گذاشتهام
برمیگردم
مثل رودخانهای كه از خودش گذشت
و ز پلی كه روی خودش
برگشت»
بهنظر میرسد شاعر غیر از آنكه به اجرای این تكنیكها پرداخته، به ساختار روایت خود نیز توجه داشته و تنها به تكنیك بسنده نكرده. و برعكس، هر جا كه به سمت اجرای صرف یك شگرد زبانی سوق پیدا كرده، شعر دچار نوعی آشفتگی درونی شده است. برای مثال در شعر «سلام از سر گذشته» این آشفتگی خودخواسته در متن مشاهده میشود:
«با تو را بلند شوم شدنی شد
با تو را عاشق نمیشوم گریه كرد
از تو را دوست دارم
عاشق نشد»
اما شاعر نهایتا موفق شده است زبان شعری خود را پیدا كند و شعرها از این لحاظ با مختصات زبانی شاعر خود ساخته شدهاند.
در اكثر شعرهای این مجموعه، روایتها به آرامی و با زبانی نسبتا مشابه هم میآیند. گویی شاعر از درگیر كردن مخاطب با افت و خیز روایتهای خود بیم داشته باشد. حالتی كه مضمون كلی اشعار نیز سعی در باوراندن شكل خاصی از سكون یعنی مرگ داشته است.
اما علیرغم تلاشی كه در ظاهر كتاب برای ایجاد نشانههایی كه دال بر ارتباط ارگانیكی شعرها با همدیگر، به واسطه تم مرگ صورت گرفته، در خوانش شعرهای این كتاب هیچ نشانهای از این ارتباط ارگانیكی كه شاعر در جستجوی آن بوده است پیدا نمیكنیم. فضاها و جهان هر شعر كاملا با شعر دیگر متفاوت است. مرگ اگرچه در كتاب نقطه مركزی و اصلی اعلام شده اما نمود این تم، از عنوان كتاب، شكل آن و افزودن عبارت «مرگ» به اول هر عنوان شعری فراتر نرفته است.
اگر بخواهیم این مجموعه را یك متن درنظر بگیریم، بهگونهای كه نشانههای ظاهری آن درصدد رساندن ما به این مقام بوده، با توجه به جدا بودن جهانی كه هر شعر، پیش روی ما باز میكند ممكن به نظر نمیرسد.
مهری جعفری
منبع : سایت والس
ایران مسعود پزشکیان دولت چهاردهم پزشکیان مجلس شورای اسلامی محمدرضا عارف دولت مجلس کابینه دولت چهاردهم اسماعیل هنیه کابینه پزشکیان محمدجواد ظریف
پیاده روی اربعین تهران عراق پلیس تصادف هواشناسی شهرداری تهران سرقت بازنشستگان قتل آموزش و پرورش دستگیری
ایران خودرو خودرو وام قیمت طلا قیمت دلار قیمت خودرو بانک مرکزی برق بازار خودرو بورس بازار سرمایه قیمت سکه
میراث فرهنگی میدان آزادی سینما رهبر انقلاب بیتا فرهی وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامی سینمای ایران تلویزیون کتاب تئاتر موسیقی
وزارت علوم تحقیقات و فناوری آزمون
رژیم صهیونیستی غزه روسیه حماس آمریکا فلسطین جنگ غزه اوکراین حزب الله لبنان دونالد ترامپ طوفان الاقصی ترکیه
پرسپولیس فوتبال ذوب آهن لیگ برتر استقلال لیگ برتر ایران المپیک المپیک 2024 پاریس رئال مادرید لیگ برتر فوتبال ایران مهدی تاج باشگاه پرسپولیس
هوش مصنوعی فناوری سامسونگ ایلان ماسک گوگل تلگرام گوشی ستار هاشمی مریخ روزنامه
فشار خون آلزایمر رژیم غذایی مغز دیابت چاقی افسردگی سلامت پوست