چهارشنبه, ۲۶ دی, ۱۴۰۳ / 15 January, 2025
مجله ویستا
تصفیه حساب درباری
دوران مظفری دوران عجیبی است. از یك سو مظفرالدین میرزا درپیری و بیماری به شاهی رسید و از سوی دیگر وارث سلطنتی پوسیده و خزانه أی خالی و قروضی پر و پیمان از دورهٔ شاه بابا بود. رجال درباری كه فقط به فكر مواجب و اندوخته صندوق خود بودند مگر اندكی، با اضافه شدن نیمچه درباری از تبریز كه اطرافیان ولیعهد پیر بودند و اكثراً جیبی گشاد داشتند بر عمق فاجعه میافزود. جناحهای درگیر دربار نیز با گرفتن یاران جدید از اطرافیان شاه جدید بر این كوره میدمیدند و آهن گداخته میكردند. این مسئله ریشه در شاه قبلی داشت. ثلث آخر سلطنت ناصرالدین شاه، دربار ایران به میدان منازعهأی بین تعدادی از تحصیلكردگان فرنگ كه اكثراً جوان بودند و سیاستمداران سنتی و قدیمی تبدیل شده بود. هر چند كه این امر حالتی مطلق نداشت و گروههای مختلفی بین این دو گروه بودند ولی از شاخصههای قابل تامل این دوره سلطنت ناصرالدین شاه همین امر است. هنگامی كه شاه هوس قانون به سرش میزد، كه معمولاً پس از هر سفر فرنگ پیش میآمد، عدهأی از سنتی و مدرن را جمع میكرد و امر به ترتیب امور و تشكیل مجلس قانون میداد و هر وقت خاطر مبارك سفر اروپا را به فراموشی میسپرد بالطبع یاد قانون نیز از سر شاه خالی میشد. به هر حال در این كشاكش مجلسداری و قانونپروری، افرادی كه نیمچه تحصیلاتی در دنیای فرنگ داشتند به بازیهای سیاسی دربار آن روز وارد شدند، از جمله آنان جوانی به نام ابوالقاسم خان مشیرحضور (ناصرالملك) بود كه به یمن قدرت پدربزرگش، محمودخان ناصرالملك در این بین كرو فری برای خود به هم زده بود. وی كه در ایام تحصیل در انگلیس از دستپروردگان میرزاملكم خان مشهور شمرده میشد با احاطهأی كه بر السنه خارجی و تحصیلات آكادمیكی دانشگاه آكسفورد داشت سعی بلیغ در ترجمه متون قوانین اروپایی به زبان فارسی داشت. ولی از همه این زحمات اگر سودی به حال مملكت نرسید ولی برای ابوالقاسم خان سود فراوانی داشت و همین حضورش در كنار شاه، آینده روشنی برایش ترسیم میكرد. هر چند كه همین نزدیكی و علاقه شاه به وی دشمنان زیادی را نیز برایش ایجاد كرده بود.با كشته شدن ناصرالدین شاه و آمدن مظفرالدین شاه، امینالسلطان كه با سیاست زیركانه خود موجب بر تخت نشستن وی شده بود با قبول وزارت، تركتازی خود را آغاز كرد (۱۳۱۴). با روی كار آمدن امینالدوله به مقام صدراعظمی، پیشرفت ناصرالملك آغاز میشود. وی به وزارت مالیه (كه حساسترین مقام آن روز ایران محسوب میشد) منصوب شد. وی با نظام قدیمی و مستوفیگری به مخالفت پرداخت ولی با این كار با مخالفت این مستوفیان كه قدرت زیادی در سراسر ایران هم زده بودند روبهرو شد و تا حد زیادی در این امر شكست خورد و نتوانست به سازماندهی این دستگاه مولد پول مملكت دست پیدا كند. شاید یكی از مهمترین كارهای وی در این دوره آوردن مستشاران بلژیكی و در راس آنان نوز به ایران باشد كه مسئول سر و سامان دادن به اوضاع گمركات ایران شدند. با عزل امینالدوله رقیب وی یعنی امینالسلطان مجدداً در راس قرار گرفت و بالطبع جناح امینالدوله مورد بیمرحمتی شاه واقع شدند. بسیاری از افراد به نام ماموریتهای جدید از دور دربار دور شدند افرادی چون قوامالسلطنه كه به مشهد رفت، علاءالملك به حكمرانی كرمان منصوب شد و خود ناصرالملك بدون آنكه زمینه قبلی داشته باشد به حكومت دور از مركز كردستان منصوب شد كه در حقیقت تبعید شدند (۱۳۲۳-۱۳۱۸ق) در این بین البته نیروهای وفادار اینان دست از فعالیت برنمیداشتند و با نامههای دلگرمكننده خویش همواره به معاضدت آنان برمیخواستند. از جمله اینان سیدعلی خان وقارالملك، منشی خاصه همایونی بود. وی دراین نامهأی كه به معرض دید خوانندگان گرامی گذاشته میشود، شمهأی از اوضاع و احوال سیاسی آن روز ایران را به زیبایی بازگو میكند كه نشاندهنده چگونگی رقابت افراد درباری با یكدیگر و عزلت و گوشهنشینی عدهأی و سرفرازی و حكومت عدهأی دیگر است. با هم این نامه تاریخی را میخوانیم:
۲۸ شهر ربیع الاولی ۱۳۱۹
تصدقت گردم
اگرچه مرور ایام خیلی مسائل را از خاطر محو و فراموش كرده خاصه دوستان و مخلصان دورافتاده را، بنده یكی از فدویان و مخلصان غایبانه جناب مستطاب عالی هستم در مجالس دیگران گاهی در دربار اعظم دولت علیه ایران شرفیاب حضور مبارك شده از وضع روزگار خیلی صحبتها گفتهایم و افسوس بیجهت خیلی خوردهایم شاید به جهت عدم مراوده، فدوی را فراموش فرموده باشید اینك محض معرفی و شناسایی آن وجود مقدس محترم یك جلد كتاب مسما به جام جم هندوستان كه ازا فكار سیاحتنامه خود بنده است به ارمغان خدمت حضرت سخندان نكتهدان كه ملتفت كل دقایق این كتاب مستطاب حضرتعالی خواهید بود! وضع حالیه ایران در این كتاب به عینه تشریح شده است “خوشتر آن باشد كه سر دلبران گفته آید در حدیت دیگران“ قربانت شوم وضع روزگار ایران بس ناپایدارست حضرتعالی را به حكومت كردستان میفرستند علاءالملك را به حكومت كرمان مشیرالملك فرزند ارجمند بیست چهار ساله جناب مشیرالدوله را به سفارت سنت پطرزبورغ به سمت وزیرمختاری كه زبان فارسی را نمیداند به جای ارفعالدوله پرنس اشرف سفیركبیر اسلامبول وزرای كل امتیازات سلطنتی “ببین تفاوت ره از كجاست تا به كجا“ وزیر امور خارجه دولت علیه كه به منتهای آمال آرزوی خود رسیده گویا نذر كرده هر وقت كه به این مقام عالی رسید چراغ خاموش شده دلهای روس را روشن سازد واقعاً خدمت از روی فطرت به درجهٔ كمال رسانیده نمیتوانم تصدیق نمایم كه چرا فلان كس فلان كرد. گویا این ایام آسمان ایران عمداً آنطور میپروراند چرا كه اختصاص ندارد هر كس كمر همت بسته هر قدر پیشرفت در مقاصد دولت دارد بیشتر مشغول تباهی دولت است. از دولت ایران و از سیمرغ در جهان جز نامی باقی نمانده “رفت به باد فنا ملت و دین أی صنم“ آن تخم مهر محبتی كه صدراعظم هفت ماهه در مزرعه كهریزك پاشیده بود امروز در كمال قشنگی سبز و خرم در عمارت سلطنتی خوشه بسته چهار ماه دیگر به دستیاری باغبانهای بلجیك به ثمر خواهد رسید مسیو نوز به فتح فیروزی فیروزمند خواهد شد “چه غم دیوار دولت را كه باشد چون تو پشتیبان“. عهده تركمانچای تقویم پارتیه شد عهدنامه جدید دلها را روشن و خاطرها را گلشن كرد حساب بیست و چهار كرور مغروق شد به جهت مصارف دولتی چهار ده كرور دیگر لازم است كه به ضمانت مسیو نوز گرفته شود واقعاً درخت امید دولت و شجر جواهر ملت جناب مستطاب اجل وزیر گمركات مسیو نوز است“ أی شب هجران تو پنداری برون از روزگاری“. فیالجمله طبعاً اسباب امیدواری از برای خلق حاصل است فقط امنیت مملكت است كه به درجه كمال رسیده “ولوله در شهر نیست جز شكن زلف یار فتنه در آفاق نیست جز خم ابروی دوست“. پارسال در حكومت آصفی واویلای گرسنگی نان را داشتم امسال طهران از شدت اعتدال هوای دلپذیر رشك خطه عربستان و دشت ماریه شده است موكلان آب قنوات ساعت چهل تومان آب به رعیت میفروشند در تمام خانههای طهران درخت سبزی و گیاهی از برای درمان نمانده كه سوخته و خشك نشده باشد تمام دلها كباب است و روزگارمان تیره و تباه “یار بدخو چرخ دشمن بخت بد ناسازگار است“. موكب مقدس شاهانه به جهت شدت گرمای نیاوران بیست روزه به سمت ییلاقات اطراف شمیران تشریففرما شدهاند وای به روزگار اهالی طهران “افسانهٔ كه كس نتواند شنیدش یا رب بر اهل بیتت چه آمد ز دیدنش“. عجالهً در این عریضه از هر كجا گوشه و از هر حرفی خوشه نمودم و كتابی به هدیه فرستادم اگر بنده حقیر را قابل لطف مرحمت خودتان دانستید به بندگی قبول فرمودید گاهی خاطر مبارك را از تازههای روزگار مطلع مینمایم حكایات دلكش و خیلی قشنگ دارم و الاّ غایبانه آن وجود مقدس را دعا میگویم كه یك نفر مثل حضرتعالی دولتخواه وطندوست داریم كه ذخیره از برای خودمان نگاه داریم. قربانت شوم “سلام لر بی طمع نیست“ این عریضه از اولاد سید سجاد است از برای دعاگویی وجود مبارك یك فرد سجادهٔ كردستانی لازم داریم اگر ممكن و مقدور شود مرحمت فرماید ـ در پست بفرستند كه هر وقت در روی آن سجاده مشغول نماز به درگاه چارهساز باشم آن حضرت را دعا میكنم و الا فلا “بندگی هیچ نكردیم طمع میداریم كه خداوندی از آن سیرت اخلاق آید“ زیاده تصدقت شود! اقل السادات میرزاسید علیخان وقارالملك منشی خاصه همایونی
[۲۸۱۳ و ۲۸۱۲ ـ ق]
جلال فرهمند
منبع : ماهنامه بهارستان
ایران مسعود پزشکیان دولت چهاردهم پزشکیان مجلس شورای اسلامی محمدرضا عارف دولت مجلس کابینه دولت چهاردهم اسماعیل هنیه کابینه پزشکیان محمدجواد ظریف
پیاده روی اربعین تهران عراق پلیس تصادف هواشناسی شهرداری تهران سرقت بازنشستگان قتل آموزش و پرورش دستگیری
ایران خودرو خودرو وام قیمت طلا قیمت دلار قیمت خودرو بانک مرکزی برق بازار خودرو بورس بازار سرمایه قیمت سکه
میراث فرهنگی میدان آزادی سینما رهبر انقلاب بیتا فرهی وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامی سینمای ایران تلویزیون کتاب تئاتر موسیقی
وزارت علوم تحقیقات و فناوری آزمون
رژیم صهیونیستی غزه روسیه حماس آمریکا فلسطین جنگ غزه اوکراین حزب الله لبنان دونالد ترامپ طوفان الاقصی ترکیه
پرسپولیس فوتبال ذوب آهن لیگ برتر استقلال لیگ برتر ایران المپیک المپیک 2024 پاریس رئال مادرید لیگ برتر فوتبال ایران مهدی تاج باشگاه پرسپولیس
هوش مصنوعی فناوری سامسونگ ایلان ماسک گوگل تلگرام گوشی ستار هاشمی مریخ روزنامه
فشار خون آلزایمر رژیم غذایی مغز دیابت چاقی افسردگی سلامت پوست