دوشنبه, ۲۲ بهمن, ۱۴۰۳ / 10 February, 2025
مجله ویستا
بیرونگرایی/درونگرایی
![بیرونگرایی/درونگرایی](/mag/i/2/fgfqu.jpg)
این بدان معنا نیست که شما باید در برابر چمن حضور داشته باشید تا باوری دربارۀ آن داشته باشید، حتی به این معنا هم نیست که شما زمانی در برابر چمن حضور داشتهاید. برای مثال، شاید با اینکه شما هرگز چمن را ندیدهاید، چمن برای شما توصیف شده است. یا اصلاً فرض کنیم دیگر هیچ چمنی در جهان وجود ندارد، ولی ارتباط اجداد شما با آن اثری ژنتیکی از آن در شما به جا گذاشته است و این اثر برای پیدایش یک حالت ذهنی دربارۀ چمن کافی است.
به وضوح، این صور از بیرونگرایی صرفاً مستلزم ضعیفترین نوع اعتقاد به وجود اشیاء در محیط است. ولی برخی از بیرونگرایان معتقدند که گرایشهای گزارهای مستلزم امر قویتری است. پس شاید گفته شود که برای باور به اینکه چمن سبز است، باید در عمر یک تجربۀ مستقیم از آن (نوعی ارتباط علّی با آن) داشته باشید. حتی یک دیدگاه قویتر ممکن است معتقد باشد که باورهایی وجود دارند که داشتنشان، مستلزم ارتباط مستقیم شما با موضوع آنها است. روشن است که این شکل قوی از بیرونگرایی در ارتباط با باور کلی دربارۀ اینکه، به عنوان مثال، چمن سبز است، نامقبول است. ولی در مورد باورهای جزئی مسئله چندان روشن نیست. برای مثال، ممکن است من پس از دیدن چیزی شبیه پرنده از پنجرۀ اتاق مطالعه بگویم: "آن پرنده فنج اروپایی بود"؛ و بدین وسیله باور خود را اظهار کنم. اما فرض کنید که من اصلاً در موقعیت مذکور پرندهای را ندیدهام بلکه فقط حرکت یک برگ بود که من آن را با پرنده اشتباه گرفتهام. در این مورد، یک نوع از بیرونگرایی میتوان تأکید کند که چون در محیط چیزی نیست که عبارت "آن پرنده" را که من به کار بردم تأیید کند، پس من اصلاً هیچ باوری دربارۀ اینکه آن پرنده فنج اروپایی بود ندارم. حتی اگر خود من هم متقاعد شده باشم که چنین باوری دارم، این مطلب همچنان صادق است. بر اساس این نگرش بیرونگرایانۀ قوی، گرایشهای گزارهای برای دارندگان خود شفاف نیستند. ممکن است ما فکر کنیم که به امور باور یا میل داریم؛ یعنی گرایشهای ما محتواهای خاصی دارند، در حالی که ممکن است اشتباه کرده باشیم.
در مقابل، درونگرا تأکید میکند که محتوای گرایشهای ما به طرقی قابل توصیف است که مستلزم وجود شیء یا ویژگی خاصی در محیط نباشد؛ حتی در مورد باورهای جزئی هم چنین است. چند انگیزه در اینجا وجود دارد. نخست: شهودی وجود دارد که ما محتوای ذهن خودمان را میدانیم. شاید من دربارۀ وجود یک پرنده اشتباه کنم ولی چگونه ممکن است دربارۀ باور داشتن خودم به وجود پرنده اشتباه کرده باشم؟ یک راه برای جلب موافقت بیرونگرا این است که از او بخواهیم شهود ما را مبنی بر اینکه مرجعیت اول-شخص در مورد محتوای تفکرات تبیین کند.
بر اساس شکل قوی بیرونگرایی، تفکر بالفعل ما به محیط بستگی دارد و محیط به همان اندازه که در دسترس من است در دسترس دیگران هم هست. انگیزۀ دوم از شرایط تبیین عمل ناشی میشود. فرض کنید که من پس از اصرار بر اینکه پرندهای را در درخت دیدهام به طرف دوربین میروم. اما از آنجا که اگر بیرونگرایی صادق باشد، من باوری ندارم، رفتن به طرف دوربین قابل تبیین نیست. سرانجام، به نظر میرسد که درونگرایی تنها راه واضح برای برخورد با لوازم تقریرهایی از آزمون فکری زمین همزاد است؛ لوازمی که با کنار گذاشتن درونگرایی سردرگم کنندهاند. این بار فرض کنید که من واقعاً پرنده را میبینم ولی همزاد من (یعنی کسی که بدل مولکول به مولکول من در بدل سیارهای است که آن را "همزاد زمین" مینامیم) پرنده را نمیبیند. (میتوانیم قید کنیم که تنها تفاوت میان زمین و زمین همزاد در آن زمان خاص این است که در آن زمان بر روی درخت روی زمین واقعاً پرندهای وجود دارد اما در زمین همزاد وجود ندارد.) همانطور که عموماً مقبول است همزاد من باید در حالی که به سوی درخت اشاره میکند، بگوید "آن پرنده فنج اروپایی است".
زیرا او بدل مولکولی من است پس باید این رفتار را از او انتظار داشت. به علاوه، دشوار است انکار کنیم که گفتۀ او دلیل خوبی بر این است که او واقعاً باور دارد. اغلب تصور میشود که این واقعیت که من و همزادم به طور مولکولی یکسان هستیم متضمن این است که من و همزادم هم از لحاظ روانشناختی و هم فیزیکی بدل هم هستیم. با این حال، دیدگاه قوی بیرونگرایی معتقد است که بگوید همزاد من چنین باوری ندارد در حالی که من دارم و این به خاطر نحوۀ وجود اشیاء در محیط ما است. اما اگر من ناگهان به جای همزاد خودم قرار گیرم و بدون اینکه بدانم به زمین همزاد منتقل شوم، بیشک من خواهم گفت: "آن پرنده فنج اروپایی است". چه دلیلی وجود دارد که بگوییم حالت ذهنی من طی این انتقال تغییر کرده است؟ اگر گفتن چیزی در یک مورد دلیلی برای باور من محسوب میشود، چرا در مورد دیگر محسوب نشود؟
با توجه به این عناصر، درونگرا حق دارد که تأکید کند که باورها و سایر گرایشها باید "از درون" قابل توصیف باشند.
آنچه با همزادم در آن شریکام یک محتوا است، هر چند ما در محیطی که مطابق آن محتوا باشد شریک نیستیم. برای مطابق نبودن با چگونگی وجود اشیاء در محیط، پیشنهاد شده است که آنچه من و همزادم در آن شریکایم محتوای محدود است. البته محتوای وسیع یا محدود پای محیط را هم به میان میآورد و بنا بر این، صادق خواهد بود که من و همزادم در مورد فوق در محتوای وسیع شریک نیستیم. اما آنچه درونگرا بر آن تأکید میکند این است که فقط مفهوم محتوای محدود میتواند شهودهایی را که در موارد زمین همزاد، تبیین عمل و مرجعیت اول-شخص داریم تبیین کند. مطمئناً بیرونگرایان پاسخهایی به هر یک از این شهودها دادهاند و ما در اینجا فقط آغاز بحثها را بیان کردیم.
سموئل گاتنپلن
ترجمۀ یاسر پوراسماعیل
Samuel Guttenplan, “Externalism/Internalism”, A Companion to the Philosophy of Mind, S. Guttenplan, ed., Blackwell Publications, ۱۹۹۸.
http://phil-mind.blogfa.com/post-۳۷.aspx
ترجمۀ یاسر پوراسماعیل
Samuel Guttenplan, “Externalism/Internalism”, A Companion to the Philosophy of Mind, S. Guttenplan, ed., Blackwell Publications, ۱۹۹۸.
http://phil-mind.blogfa.com/post-۳۷.aspx
ایران مسعود پزشکیان دولت چهاردهم پزشکیان مجلس شورای اسلامی محمدرضا عارف دولت مجلس کابینه دولت چهاردهم اسماعیل هنیه کابینه پزشکیان محمدجواد ظریف
پیاده روی اربعین تهران عراق پلیس تصادف هواشناسی شهرداری تهران سرقت بازنشستگان قتل آموزش و پرورش دستگیری
ایران خودرو خودرو وام قیمت طلا قیمت دلار قیمت خودرو بانک مرکزی برق بازار خودرو بورس بازار سرمایه قیمت سکه
میراث فرهنگی میدان آزادی سینما رهبر انقلاب بیتا فرهی وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامی سینمای ایران تلویزیون کتاب تئاتر موسیقی
وزارت علوم تحقیقات و فناوری آزمون
رژیم صهیونیستی غزه روسیه حماس آمریکا فلسطین جنگ غزه اوکراین حزب الله لبنان دونالد ترامپ طوفان الاقصی ترکیه
پرسپولیس فوتبال ذوب آهن لیگ برتر استقلال لیگ برتر ایران المپیک المپیک 2024 پاریس رئال مادرید لیگ برتر فوتبال ایران مهدی تاج باشگاه پرسپولیس
هوش مصنوعی فناوری سامسونگ ایلان ماسک گوگل تلگرام گوشی ستار هاشمی مریخ روزنامه
فشار خون آلزایمر رژیم غذایی مغز دیابت چاقی افسردگی سلامت پوست