چهارشنبه, ۲۶ دی, ۱۴۰۳ / 15 January, 2025
مجله ویستا

آخرت؛ جهان واپسین، عالم پس از دنیا


آخرت؛ جهان واپسین، عالم پس از دنیا
آخرت برگرفته از ریشه «ا‌ـ خ ـ ر» و مؤنث «آخر» در برابر اوّل است و همان‌گونه که از این جهان به «اولی» تعبیر شده، از جهان پس از دنیا نیز به «آخِر» و «آخرت» تعبیر می‌شود. منشأ ایمان به آخرت، بیش از هر چیز، وحی الهی است که به وسیله پیامبران به بشر ابلاغ شده است[۲۱] و قرآن نیز با شیوه‌های گوناگونی به اثبات معاد پرداخته و به شبهات منکران آن پاسخ گفته است؛ ولی وجود چنین جهانی از طریق عقل و فطرت نیز اثبات می‌شود؛ زیرا عقل انسان، پس از شناختن خداوند و عدالت وی، درمی‌یابد که باید جهانی پس ازدنیا وجود داشته باشد تادر آن، هرکس به جزای اعمال خویش برسد.[۲۲]چنان که وجود نداشتن آخرت به این معنا است که آفرینش آسمان‌ها و زمین و دیگر موجوادت بیهوده است و این با حکمت خداوند منافات دارد.
فطرتِ نامحدودطلبی و عشق به جاودانگی که در محبّت فرزند و علاقه به جاودانگی در خاطره‌ها و‌... ظهور می‌یابد نیز انسان را به اندیشه در جهانی‌دیگر سوق می‌دهد.[۲۳] تحقیقات باستان‌شناسی درباره انسان‌های نخستین، نشان می‌دهد که آن‌ها نیز به نوعی حیات غیر آشکار برای مردگان اعتقاد داشتند؛ لذا همراه آن‌ها غذا و سلاح دفن‌می‌کردند.[۲۴]
طبق آیات قرآن، ایمان به آخرت از آموزه‌های اصلی همه ادیان الهی بوده که تمام پیامبران درباره آن تأکید ویژه‌ای داشته‌اند. (اعلی/ ۸۷‌، ۱۷‌ـ‌۱۹) امّا در کتاب‌های آسمانی مربوط به ادیان گذشته که اکنون در دست ما قرار دارد، توجّه چندانی به آخرت نشده است. از میان ادیان بزرگ شناخته شده، شاید اوستا نخستین کتابی باشد که با صراحت از جهانی در پایان دنیا یاد، و‌درباره حالات آن، حتّی بیش‌تر از کتاب مقدّس بحث کرده است.[۲۵] هندوان و بوداییان نیز به جهان سعادت‌مندی معتقدند که بی‌درنگ پس از مرگ یا پس از تناسخ‌های مکرّر به آن می‌پیوندند.[۲۶] در تورات کنونی به ندرت ذکری از آخرت به میان آمده؛[۲۷] حتّی برخی از دانش‌مندان یهودی با صراحت وجود آن را انکار کرده‌اند.[۲۸] در انجیل کنونی، توجّه بیش‌تری به مباحث آخرت شده؛ امّا باز هم به آخرت‌شناسی اهمّیّت کمی داده شده است؛[۲۹] در صورتی که دین اسلام برای آخرت اهمیّت خاصّی قائل شده و اعتقاد به آن را در کنار اعتقاد به توحید، شرط مسلمانی دانسته است.[۳۰] آیات فراوانی از قرآن، به بحث درباره آن جهان پرداخته، به طوری‌که گفته شده، حدود یک سوم[۳۱] قرآن، آیات مربوط به جهان آخرت است. در حقیقت، آخرت مکمّل و معنابخش دیگر اصول دین بوده، بدون آن نمی‌توان به خداوند و صفاتش مانند عدل و حکمت و فلسفه نبوّت و به تبع آن امامت اعتقاد کامل یافت؛[۳۲] به عبارت دیگر، بدون آخرت، دعوت دینی و تبلیغ پیامبران بی‌اثر خواهد بود؛ زیرا پذیرفتن دین و پیروی از مقرّرات شرع، خالی از کلفت و سلب آزادی نیست و در صورتی که متابعت آن، اثری در بر نداشته باشد، هرگز مردم زیر بار آن نرفته، از آزادی طبیعی دست بر نخواهند داشت.[۳۳]
موضوع آخرت را در قرآن کریم، از واژه‌های فراوانی مانند برزخ، بعث، حشر*، نشر، صراط، قیامت*، میزان*، یوم‌الدین، یوم‌الفرقان، یوم‌الحسرة، یوم‌الحساب و ده‌ها واژه دیگر می‌توان استفاده کرد؛ ولی با توجّه به تحلیل واژه «آخرت» که در آن تقابل با جهان نخستین (دنیا) نهفته، مناسب‌تر است در مقاله مربوط به آن، به مسائل کلّی مربوط به آن جهان پرداخته شود و از آن جا که این گونه مباحث در قرآن بیش‌تر با دو واژه «آخرت» و «یوم الآخر» بیان شده، دراین مقاله نیز از واژه‌های دیگر جزدر عنوان «شباهت‌ها و تفاوت‌های دنیا و آخرت» که در جهت تبیین حقیقت آخرت است، کم‌تر استفاده می‌شود و اغلب به آیاتی پرداخته می‌شود که دربردارنده یکی از دو واژه مزبور باشند؛ ضمن آن که مبحث آخرت، مبحثی گسترده بوده، هریک از واژه‌های دیگر، خود نیزبه طور مستقل مدخل قرار می‌گیرند.
واژه «آخرت» ۱۱۳ بار به همین معنادر قرآن به کار رفته است.[۳۴] در نُه مورد با کلمه «دار» آمده که صفت‌یامضافٌ الیه «دار» است: «وَإنَّ الدَّارَ الأخِرةَ لَهِیَ الحَیَوانُ» (عنکبوت/۲۹،۶۴)، «وَ‌لَدارُ الأخِرَةِ خَیرٌ.» (یوسف/۱۲،۱۰۹) دریک جا صفت برای «النشأة» است: «یُنشِیءُ النَّشأَةَ الأخِرَةَ.» (عنکبوت/۲۹،۲۰) درپنج مورد در برابر واژه «الاولی» و در ۴۸ مورد، برابر «الدنیا»: «رَبَّنا ءَاتِنا فِی الدُّنیا حَسَنةً وَ فِی الأخِرَةِ حَسَنةً» (بقره/۲،۲۰۱) به کار رفته است. لفظ ألاخِر در ۲۶ مورد صفت «یوم» قرار گرفته: «ءَامَنّا بِاللّهِ وَبِالیَومِ الأَخِرِ.» (بقره/۲،۸)[۳۵] در مواردی که واژه «آخرت» به تنهایی به کار رفته، موصوف آن یکی از واژه‌های «دار» «الکَرَّة»[۳۶] «النَّشأة»[۳۷] یا «الحیاة»[۳۸] در تقدیر است. درباره این که برزخ* از مراحل کدام جهان به شمار می‌آید، سه نظر وجود دارد: ۱. برزخ، جزئی از دنیا و تتمه آن است و آخرت پس از پایان برزخ آغاز می‌شود؛[۳۹] ۲. برزخ، جزء آخرت است و انسان با مرگ وارد آخرت می‌شود؛[۴۰] ۳. برزخ عالمی مستقل بین دنیا* و آخرت است که نه کاملاً ویژگی‌های دنیا را دارد و نه کاملاً ویژگی‌های آخرت را؛[۴۱] ولی گویا که آخرت، همه مراحل پس از زندگی دنیا از جمله قبر و برزخ را دربرمی‌گیرد؛[۴۲] بنابراین، مراحل جهان آخرت با مرگ آغاز شده[۴۳] و انسان در عالم قبر* جای می‌گیرد: «ثُمَّ أَماتَهُ فأَقبَرهُ» (عبس/ ۸۰‌، ۲۱) و تا قیامت در برزخ مانده: «و‌مِن وَرائِهم بَرزخٌ إِلی یَومِ یُبعَثونَ» «مؤمنون/ ۲۳، ۱۰۰) در بهشت یا جهنّمِ* برزخی به سر خواهد برد و در آن، هر صبح و شام متنعّم یا معذّب است: «جنّـتِ عدن ... * و لَهُم رِزقُهم فِیها بُکْرةً و عَشِیًّا» (مریم/۱۹،۶۱ و ۶۲)، «النَّارُ یُعرَضُونَ عَلیها غُدوًّا و عَشِیًّا و یَومَ تَقومُ السَّاعةُ أَدخِلُوا ءَالَ فرعونَ أَشدَّ العَذابِ.» (غافر/ ۴۰، ۴۶) بر اساس روایتی با توجّه به آیه«لاَیَرونَ فیهَا شَمسًا و لاَزَمهَریرًا» (انسان/۷۶،۱۳) در بهشت جاوید، صبح و شام وجود ندارد.[۴۴] دوره برزخ با نفخ صور و فنای همه موجودات به پایان می‌رسد: «و‌نُفخَ فِی الصُّورِ فصَعِقَ مَن فِی السَّمـوتِ و مَن فِی‌الأَرضِ» (زمر/۳۹، ۶۸) سپس قیامت با نفخ صور دیگری آغاز می‌شود: «ثُمَّ نُفخَ فِیهِ أُخری فإِذا هُم قِیامٌ یَنظُرُونَ.» (زمر/ ۳۹، ۶۸)
متکلّمان آخرت را در آینده زمانی و در عرض دنیا می‌دانند؛[۴۵] ولی فلاسفه برآنند که آخرت درآینده زمانی نیست؛ بلکه باید آن را در مراتب عالی سلسله طولی وجود جُست.[۴۶] اینان با استدلال به آیاتی چون: «إِنَّ جَهنّمَ لَمُحِیطةٌ بِالکـفِرینَ» (توبه/۹، ۴۹) معتقدند که آخرت بر دنیا احاطه داشته؛ چنان‌که روز بر ساعات آن احاطه دارد.[۴۷] حکیمان اسلامی همه تفاوت‌های دنیا و آخرت را در چگونگی وجود آن دو دانسته‌اند[۴۸]:«یَومَ تُبدَّلُ الأَرضُ غَیرَالأَرضِ وَالسَّمـوتُ‌...» (ابراهیم/۱۴،۴۸) و آن‌ها را در چند تفاوت بنیادین خلاصه می‌کنند.[۴۹]
● شباهت‌ها و تفاوت‌های دنیا و آخرت:
برای شناخت بهتر آخرت، لازم است به بررسی شباهت‌ها و تفاوت‌های دنیا و آخرت بپردازیم؛ زیرا دنیا و آخرت دو مفهوم متضایف هستند که شناخت هر یک بدون شناخت دیگری ممکن نیست.[۵۰]
الف) شباهت‌ها:
▪ انسان در هر دو جهان به خود و متعلّقاتش آگاهی کامل داشته و از شخصیّتی واحد برخوردار است: «یـلَیْتَنی کُنتُ مَعَهُم» (نساء/ ۴، ۷۳) و نیز کهف/ ۱۸، ۴۲؛ حاقه/۶۹‌،۲۵؛ فجر/ ۸۹‌، ۲۲۴. ۲.انسان در هر دو جهان، غرایز انسانی و حیوانی دارد[۵۱]:«و‌فـکِهَة مِمّا یَتخَیَّرُونَ * وَ لَحمِ طیر مِمّا یَشْتَهُونَ * وَ حُورٌ عِینٌ * ... لا یَسمَعوُنَ فِیها لَغوًا و لا تَأثِیمًا * إلاّ قِیلاً سَلَـمًا سلـمًا» (واقعه/ ۵۶‌، ۲۰ـ ۲۶) و با آلام و لذّت‌های عقلی و حسّی مواجه است[۵۲]:«و‌لا یُکَلِّمُهمُ اللّهُ و لاَ یَنظُرُ إِلیهِم یَومَ القِیـمةِ و لاَ یُزکّیهِم و لَهُم عَذابٌ ألیمٌ» (آل‌عمران/ ۳، ۷۷) و «ارجِعِی إلی رَبِّکِ رَاضِیةً مَرضِیَّةً * فَادخُلی فِی عِبـدِی * وَادخُلِی جَنَّتِی» (فجر/ ۸۹‌، ۲۸‌ـ‌۳۰) و رنج‌ها و لذّت‌های جسمی، در هر دو جهان از طریق جسم برای روح*، حاصل می‌شود: «کُلَّما نَضِجَت جُلُودُهم بَدّلنـهُم جُلودًا‌...‌.» (نساء/ ۴، ۵۶) ۳. خداوند در هر دو جهان قابل رؤیت حسّی نیست[۵۳]:«لا‌تُدرکُه الأبصـرُ» (انعام/ ۶‌، ۱۰۳) گرچه در آخرت، حق به طور کامل آشکار شده، انسان‌ها به وجود پروردگار یقین می‌یابند[۵۴]:«...‌و‌یَعلمُون أنّ اللّه هو الحَقُّ المُبینُ.» (نور/ ۲۴، ۲۵) ۴. از آن جا که خداوند، افعال و اعمال انسان‌ها را در بهشت و جهنّم به خودشان نسبت می‌دهد: «فشـرِبونَ شُربَ الهیم» (واقعه/ ۵۶‌، ۵۵) «یَشربوُنَ من کَأس‌...» (انسان/ ۷۶، ۵)، آشکار می‌شود که انسان‌ها در آن جهان نیز اراده و اختیار دارند؛[۵۵] امّا هر کس در محدوده دارایی‌ها و توانایی‌هایش می‌تواند آن را اجرا کند و آن نیز به میزانی است که انسان خود را در این دنیا در اختیار خدا و رسول قرار داده و از خود سلب اراده کرده باشد. (احزاب/ ۳۳، ۳۶)[۵۶]
ب) تفاوت‌ها:
۱) آخرت بر خلاف دنیا، از تغییر، فساد و فنا مصون بوده: «...‌فِیهَا أَنهـرٌ مِن ماء غَیرِ ءَاسِن و أَنهرٌ مِن لَبن لَم‌یَتغیَّر طَعمُهُ‌...» (محمد/۴۷،۱۵) جهان بقا و ثبات است:[۵۷]«...‌إِنَّما هـذهِ الحَیوةُ الدُّنیا مَتعٌ و إِنَّ الأَخِرةَ هِیَ دارُالقَرارِ» (غافر/۴۰،۳۹) و عوارضی مانند پیری و مرگ در آن وجود ندارد[۵۸]:«لاَیُقضی عَلیهِم فَیَمُوتوا‌...‌.» (فاطر/۳۵،۳۶) علاّمه طباطبایی پس از ذکر آیاتی که بیان‌گر انقراض این دنیا است، در تبیین آخرت می‌گوید: این مطلب از ملاحظه کتاب و سنّت، به طور قطع و ضرور استفاده می‌شود که در آخرت، نظام زندگی در تمام شؤون آن با نظام زندگی در دنیامغایرت دارد. آخرت‌ابدی‌است وبرای ساکنان آن، یا سعادت محض به شمار می‌رود که همه چیز برایشان مهیّا است و یا شقاوت محض است که جز آن چه را ناخوش می‌دارند، برای آن‌ها نیست.[۵۹]
۲) دنیا، جهان عمل و تکلیف و آزمایش (کهف/۱۸،۷) و آخرت، جهان نتیجه و جزا و پاداش* است[۶۰]:«...‌و‌لا‌تَعتِذرُوا الیَومَ إنّما تُجزَونَ ما کُنتُم تَعملُون» (تحریم/ ۶۶‌، ۷) لذا مهلت‌ها در آن جهان به پایان می‌رسد[۶۱]:«... و لاَ هُم یُنظَرونَ.» (بقره/۲،۱۶۲) از هنگامی که انسان مرگ را با چشم دیده و در حال احتضار* و جان کندن است، راه توبه وبازگشت بسته می‌شود. (مؤمنون/۲۳، ۹۹و۱۰۰) البتّه در برزخ دست انسان از عمل کوتاه است؛ ولی بر پایه برخی روایات از سه ناحیه ممکن است بهره‌مند شود: بنای خیری که از خود به یادگار گذاشته است و دیگران از آن استفاده می‌کنند و اثر علمی که پویندگان علم از آن بهره می‌برند و فرزندان صالح و با ایمانی که برای او آمرزش می‌طلبند.[۶۲]
۳) جهان آخرت دارای حیات بوده: «...‌وَ‌إِنَّ الدَّارَ الأَخِرةَ لَهِیَ الحَیَوانَ‌...» (عنکبوت/۲۹،۶۴) تمام موجودات آن از علم شعور و نطق برخوردارند[۶۳]:«و‌قَالوا لِجُلودِهم لِمَ شَهِدتُّم عَلینَا قَالوا أَنطقَنَا اللّهُ الَّذِی أَنطَقَ کُلَّ شَیء‌...» (فصلت/۴۱،۲۱) و اعمال انسان‌ها با صورت‌های زیبا و لذّت‌بخش یا زشت و وحشت‌زا تجسّم می‌یابد[۶۴]:«... و وَجَدوا مَاعَمِلوا حَاضِراً‌...» (کهف/ ۱۸، ۴۹) و «... هَل تُجزَونَ إِلاَّ ماکُنتُم تَعملونَ» (نمل/۲۷،۹۰) به همین سبب، در آخرت، تمام حقایق آشکار و تمام پنهانی‌ها ظاهر می‌شوند[۶۵]:«یَومَ تُبلَی‌السَّرائِرُ.» (طارق/۸۶‌،۹) طبری در تفسیر «لَهی الحَیَوان» می‌گوید: در سرای آخرت، زندگی جاودانه و زوال‌ناپذیری است که مرگی با آن نیست و در تأیید این نظر، به کلام ابن‌عبّاس و مجاهد و قتاده استناد کرده است.[۶۶]
۴) روابط موقّت و بی‌بنیاد دنیایی و ضوابط حاکم در آن، مانند سفارش، خویشاوندی و دوستی‌های غیر الهی، در آن جهان از بین می‌رود و فقط روابط و ضوابط تکوینی و واقعی برقرار می‌ماند[۶۷]:«... لاَتَجزِی نَفسٌ عَن نَفس شَیئاً و لاَیُقبلُ مِنهَا شَفـعَةٌ...» (بقره/۲،۴۸)، «...‌فلا‌أنسابَ بینَهم یومئذ...» (مؤمنون/۲۳، ۱۰۱)، «... و تَقطَّعَت بِهِمُ الأَسبَابُ» (بقره/۲، ۱۶۶) لذا در آخرت، فقط امتیازهای حقیقی و واقعی پذیرفته می‌شود، نه امتیازهای ظاهری و صوری[۶۸]:«... إِنَّ أَکرمَکُم عِندَ اللّهِ أَتقَـکُم...» (حجرات/۴۹،۱۳) ضمن آن که در آخرت، هیچ نوع ستمی وجود نداشته، به قدر رشته هسته خرمایی به انسان‌ها ستم نمی‌شود: «... و لاَتُظلَمونَ فَتیلاً.» (نساء/۴،۷۷) در آخرت، زندگی اجتماعی به صورت تعاون و همکاری بین انسان‌ها وجود ندارد؛ بلکه سرنوشت هر شخص را عقاید و اعمال وی تعیین می‌کنند: «لِکُلّ امرِی مِنهُم یَومَئِذ شَأنٌ یُغنِیه» (عبس/ ۸۰‌، ۳۷) البتّه روابط معنویی که در این جهان بین انسان‌ها وجود دارد، در آن جهان صورت عینی و ملکوتی می‌یابد؛ بنابر این اگر کسی سبب هدایت شخصی شود، در رستاخیز شخص هادی به صورت امام و شخص هدایت یافته به صورت مأموم ظاهر می‌شود و این همان شفاعت درست و پذیرفته شده است. در گمراه کردن نیز همین گونه است؛ چنان که فرعون در آخرت، پیشاپیش قومش بوده، آنان را وارد آتش می‌کند: «و‌یَقدُمُ قَومَه یَوم القِیـمة فأورَدَهُم النّار.» (هود/ ۱۱، ۹۸)
۵‌) نعمت‌ها و عذاب‌ها در آخرت تفاوت بسیاری با دنیا دارند.[۶۹] نعمت‌های آخرت، بسیار شریف و غیر قابل تصوّرند: «فَلاَتَعلمُ نَفسٌ مَا أُخفِیَ لَهُم مِن قُرَّةِ أَعیُن...» (سجده/ ۳۲، ۱۷)، «...ولَلأَخِرةُ أَکبرُ دَرجت و أَکبرُ تَفضِیلاً.» (اسراء/۱۷،۲۱) در آخرت برای مؤمنان درجات گوناگونی وجود دارد: «أولــئِک هم المؤمنون حقًّا لَهُم دَرَجـتٌ عند ربِّهم.» (انفال/ ۸‌، ۴) بر اساس روایات، برتری درجات به دلیل برتری عقول و اعمال بندگان و فاصله بالاترین و پایین‌ترین درجات بهشت، مانند فاصله زمین و آسمان است.[۷۰] عذاب‌های آخرت نیز بسیار شدید و دردناکند.[۷۱] قرآن سختی و دردناکی فوق‌العاده عذاب آخرتی را با اوصاف «عظیم» (بقره/۲،۱۱۴؛ مائده/۵‌،۳۳ و ۴۱)، «اکبر» (زمر/۳۹،۲۶)، «شدید» (حدید/۵۷‌، ۲۰)، «اَشدّ» (طه/۲۰،۱۲۷)، «اَشقّ» (دشوار) (رعد/۱۳،۳۴)، «أبقی» (ماندگارتر) (طه/۲۰،۱۲۷)، و‌«أخزی» (رسوا کننده‌تر) (فصّلت/۴۱،۱۶) تبیین کرده است. براساس روایتی، بخشی از آتش* آخرت، هفتاد بار با آب خاموش، سپس شعلهور شده تا به صورت آتش دنیا درآمده است.[۷۲] نکته دیگر این‌که انسان در صورت برخورد با مشکلات در دنیا، پس از مدّتی به آن‌ها عادت کرده، تحمل آن‌ها برایش آسان‌تر می‌شود؛ همان‌طور که از نعمت‌های یک‌نواخت نیز خسته و دل‌زده می‌گردد؛ امّا در آخرت، نه جهنّمیان به آتش خو می‌گیرند[۷۳]:«یُریدونَ أَن یَخرُجوا مِن النَّارِ و مَا هُم بِخرجِینَ مِنها...» (مائده/۵‌،۳۷) و نه بهشتیان از نعمت‌های آن دل‌زده و خسته می‌شوند[۷۴]:«...لاَ یَبغونَ عَنهَا حِوَلاً.» (کهف/ ۱۸، ۱۰۸)
۶‌) خیر و شرّ، سعادت و شقاوت، و‌مرگ و زندگی در دنیا به هم آمیخته‌اند: «... و نَبلوکُم بِالشَّرِّ والخَیرِ فِتنَةً...» (انبیاء/۲۱،۳۵) امّا این امور در آخرت، به طورکامل ازهم جدا می‌شوند[۷۵]:«إِنَّ یَومَ الفَصلِ‌کانَ مِیقتاً» (نبأ/۷۸،۱۷)چنان که دردنیا، صدق و کذب وحقّ و باطل به هم آمیخته‌اند؛ ولی آخرت روز جدایی حق‌ازباطل است. (مرسلات/۷۷، ۳۸) در آخرت، پرهیزگاران و تبه‌کاران از یک‌دیگر متمایز می‌شوند: «و‌امتَـزُوا الیومَ أیُّها المُجرِمُون.» (یس/ ۳۶، ۵۹‌؛ دخان/‌۴۴، ۴۰) در آن جا پلید و پاکیزه از هم جدا می‌شوند: «لِیَمیزَ اللّهُ الخَبیثَ من الطَّیّبِ» (انفال/‌۸‌، ۳۷) بنابر این در سرای آخرت جایی برای دروغ گفتن و کتمان حقیقت وجود ندارد. افزون بر این، در آن جهان گواهان و شاهدان متعدّدی وجود دارند که با وجود آن‌ها جایی برای پوشاندن حق باقی نمی‌ماند؛ مانند: پیامبران (نحل/ ۱۶، ۸۹)، امامان (بقره/ ۲، ۱۴۳)، فرشتگان (ق/۵۰‌، ۲۱)، زمین (زلزله/ ۹۹، ۴‌و ۵) و اعضا و جوارح. (نور/۲۴،۲۴)
۷) در آخرت تمام پراکندگی‌ها و انتشارهایی که در آسمان‌ها و زمین وجود دارند، به وحدت و تجمّع می‌گرایند[۷۶]:«و‌مِن ءَایـتهِ خَلقُ السَّمـوتِ والأَرضِ و ما بَثَّ فِیهما مِن دَابَّة و هو عَلی جَمعِهِم إِذَا یَشاءُ قَدِیرٌ» (شوری/۴۲،۲۹) و نیز تمام انسان‌ها در آن گرد آورده می‌شوند[۷۷]:«ذلکَ یَومٌ مَجموعٌ لَهُ النَّاسُ...» (هود/۱۱،۱۰۳) و «هـذا یوم الفصل جمعنـکم و الأوّلین.» (مرسلات/ ۷۷، ۳۸) به گفته خواجه نصیرالدّین طوسی، زمان، علّت تغیّر، و‌مکان علّت تکثّر است و تغیّر و تکثّر، علّت محجوب شدن برخی موجودات از برخی دیگر به شمار می‌رود و چون در قیامت، زمان و مکان مادّی مرتفع می‌شود، حجاب‌ها از بین می‌رود و خلق نخستین و واپسین مجتمع می‌شوند.[۷۸]
۸‌) در آخرت، مؤمنان به هر نوع خواسته‌ای که داشته باشند، رسیده، هیچ‌گاه ناکام نمی‌شوند[۷۹]: «... و فِیهَا ما تَشتَهیهِ الأَنفسُ و تَلَذُّ الأَعینُ...» (زخرف/۴۳،۷۱)، «... ولَکُم فِیهَا ما تَشتَهِی أَنفسُکُم و لَکُم فِیهَا ما تَدَّعُونَ» (فصلت/۴۱،۳۱) امّا کافران به هیچ یک از خواسته‌هایشان نخواهند رسید: «و‌حِیلَ بَینَهُم و بَینَ ما یَشتهونَ...‌.» (سبأ/۳۴،۵۴)
۹) در دنیا، غفلت، نادانی، مستی و فریب وجود‌دارد: «... و هُم فِی غَفلة مُعرِضونَ» (انبیاء/۲۱،۱)، «...و لـکِنَّ أَکثرَ النَّاسِ لاَیَعلمونَ» (نحل/۱۶،۳۸)، «لَعَمرُکَ إِنَّهُم لَفِی سَکرَتهِم یَعمَهونَ» (حجر/۱۵،۷۲)، «...مَا الحَیوةُ الدُّنیَا إِلاَّ مَتـعُ الغُرورِ» (آل‌عمران/۳،۱۸۵) ولی آخرت، عالم‌بینایی وعلم است[۸۰] و چون حجاب‌هاوپرده‌ها از جلو انسان‌ها برداشته می‌شود، انسان با بینشی درون‌گر، حقایق را درک می‌کند[۸۱]:«...فَکشَفنَا عَنکَ غِطاءَکَ فَبَصرُکَ الیَومَ حَدِیدٌ» (ق/۵۰‌،۲۲)، «... ویَعلمونَ أَنَّ اللّهَ هُوالحَقُّ‌المُبِینُ.» (نور/۲۴،۲۵)
۱۰) در آخرت، ابدان تابع نفوس است؛ بدین جهت کور دلان، از چشمان ظاهری نیز محروم خواهند بود: «و‌مَن أَعرَضَ عن ذِکرِی... و نَحشُرُه یومَ القیـمة أعمَی * قَال رَبِّ لِم حَشرتَنی أعَمی و قد کنتُ بَصیرًا...» (طه/ ۲۰، ۱۲۴ و ۱۲۵)[۸۲] و مشتهیات نیز به تبع شهوات آفریده می‌شوند، نه آن که خود برانگیزاننده شهوات باشند[۸۳]:«لهم ما یشاءون فیها» (ق‌/‌۵۰‌،‌۳۵) و «فیها ما تشتهیه الأنفُس» (زخرف/‌۴۳،‌۷۱).
۱۱) در آخرت، مقیاس‌های زمانی و مکانی که در دنیا وجود دارد، برچیده می‌شود: «... فی یوم کان مِقدارُه خمسینَ أَلفَ سَنة» (معارج/ ۷۰، ۴) و«جَنّة عَرضُها السّمـوتُ و الأرض.» (آل‌عمران/۳،۱۳۳)
● ایمان به آخرت در قرآن:
ایمان به آخرت، در کنار ایمان به خدا و ایمان به پیامبران قرار گرفته که نشان دهنده اهمّیّت آن است: «وَلـکِنَّ البِرَّ مَن ءَامَنَ بِاللّهِ وَ الیَومِ الأخِرِ وَالمَلـئِکَةِ والکِتـبِ وَالنَّبیِّینَ» (بقره/۲،۱۷۷) هم‌چنین به تصریح قرآن، ایمان* به آخرت، جزئی از دعوت سایر پیامبران نیز بوده؛[۸۴] چنان‌که در صحف ابراهیم و موسی(علیهما السلام)بر پایدار بودن آخرت تأکید شده (اعلی/۸۷‌،۱۷ـ۱۹) و شعیب(علیه السلام)قوم خود را به پرستش خدا و باور به آخرت ترغیب کرده است. (عنکبوت/۲۹،۳۶) یوسف(علیه السلام)از منکران خدا و آخرت دوری جسته، خود را در اعتقاد به مبدأ و آخرت، پیرو پدرانش ابراهیم و اسحاق و یعقوب می‌داند (یوسف/۱۲،۳۷ و ۳۸) هم‌چنین موسی(علیه السلام)قارون مال‌اندوز را به کار برای آخرت می‌خواند. (قصص/۲۸،۷۷) درباره جمعی از اهل کتاب، آمده است: از میان اهل کتاب، گروهی درست کردارند... به خدا و آخرت ایمان دارند. (آل‌عمران/ ۳، ۱۱۳ و ۱۱۴)
▪ آثار ایمان به آخرت:
ایمان و باور به سرای آخرت و اعتقاد به این که بین کردار انسان در دنیا و سرنوشت او در آخرت ارتباط وجود دارد، تأثیر بسیاری در روح و روان و نیز افعال اختیاری انسان دارد. برخی از آثاری که قرآن آن‌ها را ذکر کرده بدین شرح است: ۱.پای‌بندی به دستورهای الهی: ایمان به‌آخرت، موجب‌تسلیم شدن در برابر فرمان‌های خداوند، مانند جهاد (توبه/۹،۴۴)، انفاق در راه خدا (توبه/۹،۹۹)، مراقبت بر نماز (انعام/۶‌،۹۲)، تعمیر مساجد (توبه/۹،۱۸)، رعایت حقوق خانواده (بقره/۲،۲۲۸ و ۲۳۲) و شهادت به حق (طلاق/۶۵‌،۲) می‌شود. ۲.‌اطاعت از خدا و پیامبر و اولوا الامر: قرآن، لازمه ایمان به خدا و آخرت را اطاعت از خدا، پیامبر و اولیای امر می‌داند: «أَطِیعُوا اللّهَ و أَطِیعُوا الرَّسولَ و أُولِی الأَمرِ مِنکُم ... إِن کُنتُم تُؤمِنونَ بِاللّهِ و الیَومِ‌الأَخِرِ». (نساء/۴،۵۹) ۳.حق‌طلبی و ایمان به قرآن: کسانی که به آخرت ایمان می‌آورند، در مقابل حقیقت تسلیم بوده، به قرآن نیز ایمان می‌آورند: «وَالَّذِینَ یُؤمِنونَ بِالأَخِرةِ یُؤمِنونَ به.» (انعام/۶‌،۹۲) به گفته علاّمه طباطبایی، چون قرآن به آرامش آخرتی می‌خواند و از عذاب جاویدان برحذر می‌دارد، مؤمنان به آخرت و به آن ایمان می‌آورند.[۸۵] ۴.‌پیروی نکردن از شیطان: شیطان، بر مؤمنان به آخرت سلطه‌ای که به پیروی از او بینجامد ندارد:«و‌مَا کانَ لهُ عَلیهِم مِن سُلطـن إِلاَّ لِنَعلمَ مَن یُؤمِنُ بِالأَخِرةِ» (سبأ/۳۴،۲۱) زیرا تردید در امر آخرت عامل پیروی از شیطان است.[۸۶] ۵‌.‌آرامش*: انسانی که همه چیز را در زندگی دنیا خلاصه می‌کند و به آخرت ایمان ندارد، در زندگی احساس پوچی و بی‌هدفی می‌کند؛ از همین رو ناکامی‌ها، سختی‌ها و مصیبت‌ها و هم‌چنین ترس از مرگ و نابودی و نبود پناه‌گاه مطمئن و نگرانی از گذشته و فرصت‌های از دست رفته و وحشت از آینده، آرامش روحی و روانی او را سلب می‌کند؛[۸۷] در حالی که انسان معتقد به آخرت، دنیا را گذرگاه و وسیله‌ای برای رسیدن به هدف، و‌آخرت را هدف و مقصد جاودانی خود می‌شناسد. کسانی که به خدا و روز بازپسین ایمان آورده، کار نیکو انجام می‌دهند، نه ترسی دارند و نه اندوهی: «مَن ءَامَن بِاللّهِ و الیَومِ الأَخِرِ و عَمِلَ صـلحاً فَلاَ خوفٌ عَلیهِم و لاَ هُم یَحزَنونَ.» (مائده/۵‌،۶۹) نیز بقره/۲،۶۲‌. ۶‌. بهره‌مندی از نعمت‌های دنیایی با مصونیّت از عذاب آخرتی: ابراهیم(علیه السلام)در دعای خویش از خدا می‌خواهد که مکّه را شهری امن گرداند، و‌مردمش را ـ هرکس از آنان که به خدا و روز بازپسین ایمان بیاورد ـ از فرآورده‌های دنیا روزی بخشد: «و‌إِذ قَالَ إِبرهیمُ رَبِّ اجعَل هـذا بَلداً ءَامِناً و ارزُق أَهلَهُ مِنَ الثَّمرتِ مَن ءَامنَ مِنهُم بِاللّهِ والیَومِ الأَخِرِ». (بقره/۲،۱۲۶) خداوند ضمن پذیرش دعای ابراهیم(علیه السلام)بیان داشته که کافران از اهل مکّه را نیز از نعمت‌های دنیایی بهره‌مند می‌سازد؛ امّا در آخرت، این دو گروه از هم جدا و کافران به عذاب* آتش مبتلامی‌شوند. (بقره/۲، ۱۲۶) طبرسی «ثمرات» در آیه را به «انواع رزق» تفسیر کرده است.[۸۸] ۷. برخورداری از هدایت و رستگاری*: آنان که به آخرت یقین* داشته‌باشند، از هدایت الهی برخوردار بوده، هم‌آنان رستگارند: «و‌هُم بِالأَخرةِ هُم یُوقِنونَ * أُولـئِکَ عَلی هُدیً مِن رَبِّهِم و أُولـئِکَ هُمُ‌المُفلِحون.» (لقمان/۳۱،۴ و ۵) ۸‌.پاداش الهی: کسانی که به‌خدا و آخرت ایمان داشته، کارهای پسندیده انجام دهند، اجرشان نزد خدا محفوظ است:«مَن‌ءَامنَ بِاللّهِ و الیَومِ الأَخِرِ و‌عمِلَ‌صـلِحاً فَلهُم أَجرُهُم عِندَ رَبِّهِم» (بقره/۲،۶۲) و نیز نساء/۴،۱۶۲. ۹. رحمت و رضون الهی و بهشت: مؤمنان به خدا و آخرت، در‌جوار رحمت حق در‌می‌آیند: «ومِنَ الأَعرابِ مَن یُؤمنُ بِاللّهِ و‌الیَومِ الأَخِرِ ... سَیُدخِلُهُم اللّهُ‌فِی رَحمتِهِ» (توبه/۹،۹۹) و آیه ۲۲ مجادله/۵۸‌آنان را به بهشت*‌جاوید وعده می‌دهد. خداوند از آنان راضی است و آنان نیز از خدا راضی‌اند: «لا‌تَجِدُ قومًا یُؤمنونَ بِاللّهِ والیَومِ الأَخِرِ... رَضِیَ اللّهُ عَنهُم و رَضُوا عَنه.» ۱۰.‌خودسازی و پذیرفتن پند: کسانی که به خداو آخرت ایمان داشته باشند، پندهای الهی را می‌پذیرند: «ذلِکَ یُوعَظُ بهِ مَن کَانَ مِنکُم یُؤمنُ بِاللّهِ و الیَومِ الأَخِرِ...‌.» (بقره/۲، ۲۳۲) ایمان به آخرت، انسان را به تهذیب جان وا داشته و در پرورش روح نقش مؤثّری دارد.[۸۹]● تقارن دنیا و آخرت:
قرآن کریم دنیا و آخرت را در ده‌ها آیه در کنار هم آورده و اموری را مورد توجّه قرار داده است: ۱. رابطه دنیا و آخرت: اعتقاد به آخرت در صورتی در کردار آدمی تأثیر می‌گذارد که بین زندگی دنیا و زندگی آخرت رابطه‌ای وجود داشته باشد. در غیر این صورت، تأثیری بر کردار او در زندگی دنیا نخواهد داشت. از دیدگاه قرآن، دنیا و آخرت از یک دیگر جدا نیستند؛ بلکه پیوستگی و رابطه تنگاتنگی میان آن‌ها برقرار است. این رابطه بین اعمال اختیاری آدمیان در دنیا و سعادت یا شقاوت آخرت است.[۹۰] این رابطه از نوع رابطه‌های قراردادی نیست؛ بلکه رابطه‌ای تکوینی بین عمل و نتیجه آن در آخرت وجود دارد.[۹۱] برخی این رابطه را فراتر از رابطه علّی و معلولی دانسته و از آن به رابطه عینیّت و اتّحاد یاد کرده‌اند.[۹۲] از روایات فراوانی نیز به دست می‌آید که اعمال دنیایی ما دارای صورت‌هایی آخرتی است که در آخرت به صورت نعمت و یا عذاب ظاهر می‌شود؛[۹۳] بنابر این میان دنیا و آخرت ارتباط تنگاتنگی وجود دارد. دنیا رَحِم آخرت و محلّ تربیت انسان‌ها و پرورش استعداد آن‌ها است.[۹۴] عقاید، اخلاق و اعمال ما در دنیا، تعیین کننده سرنوشتمان در آخرت بوده، چهره آن جهانی ما همان صورتی است که در دنیا برای خویش ساخته‌ایم؛[۹۵] زیرا به طور کلّی، آخرت چیزی جز باطن دنیا نیست: «یَعلَمونَ ظـهِراً مِن الحَیـوةِ الدُّنیَا و هُم عَنِ الأَخِرةِ هُم غـفِلونَ.» (روم/۳۰،‌۷) از این که در آیه پیشین آخرت در مقابل ظاهر زندگی دنیا قرار گرفته، روشن می‌شود که آخرت باطن زندگی دنیا است. دنیا و آخرت مانند دو فصل از یک سالند؛ در یکی به کشت، و‌در دیگری به درو می‌پردازیم. در روایتی از رسول‌خدا(صلی الله علیه وآله)، دنیا مزرعه آخرت دانسته شده است؛[۹۶] از این‌رو انسان در دنیا باید زمینه برخورداری از نعمت‌های آخرتی را فراهم سازد: «مَن کانَ یُریدُ حرثَ‌الأَخِرةِ نَزِد لَه فِی حَرثِهِ» (شوری/۴۲،۲۰)[۹۷] چنان‌که به قارون سفارش شده از سهم دنیایی خویش برای آخرتش بکوشد:«وَابتَغِ فِیمَا ءَاتَـکَ اللّهُ الدّارَالأَخِرَةَ وَ لاتَنسَ نَصِیبَکَ مِن الدُّنیَا.» (قصص/۲۸،۷۷) به گفته بسیاری از مفسّران، مقصود آن است که در دنیا برای آخرت بکوشی؛ زیرا سهم انسان از دنیا چیزی جز کار برای آخرت نیست و امام علی(علیه السلام)در تفسیر آیه فرمود: فراموش مکن که از سلامت، نیرو، فراغت، جوانی، نشاط و ثروت خودبرای کسب آخرت بهره‌گیری؛[۹۸] از این رو مؤمنان، با اعمال شایسته نظیر جهاد (توبه/۹،۴۴)، زکات (نساء/۴،۱۶۲) و... در دنیا، زمینه برخورداری از ثمره آن در آخرت را فراهم می‌سازند. ۲. خالق و حاکم دنیا و آخرت: خداوند همان‌گونه که این جهان را آفریده، آخرت رانیزپدید می‌آورد:«فَانظُروا کَیفَ بَدأَالخَلقَ ثُمَّ اللَّهُ یُنشِئُ النَّشأَةَ الأخِرَةَ.» (عنکبوت/۲۹،۲۰) با توجّه به واژه «ینشئ» (از ریشه انشاء*)، می‌توان فهمید که سرای آخرت غیر از عالم مادّی بوده، با آن مباینت دارد.[۹۹] دنیا و آخرت از آنِ خداوند و ستایش و فرمان‌روایی در هر دو سرا مخصوص او است. (قصص/۲۸،۷۰؛ نجم/۵۳‌،۲۵؛لیل/۹۲،۱۳) ۳.خدا، خواهان ترجیح آخرت بر خواسته‌های زودگذر دنیایی: در حالی که انسان‌ها خواستار نعمت‌های زودگذر دنیا (مانند غنیمت‌های جنگی) هستند، خداوند آخرت را برایشان برمی‌گزیند: «تُرِیدونَ عَرَضَ‌الدُّنیَاواللَّهُ‌یُرِیدُالأَخِرة.» (انفال/۸‌،۶۷) تعبیر «عرض»، نشانه‌غیر اصلی و گذاریی بودن دنیا است و نیز از آیه ۳۲انعام/ ۶ که از اندیشیدن درباره حقیقت دنیا و آخرت سخن رفته، بر می‌آید که ترجیح آخرت بر دنیا به حکم عقل است؛ چنان که آیه ۶۴ عنکبوت/ ۲۹ برگزیدن آخرت بر دنیا را به مقتضای دانش دانسته است. خداوند کسانی را که به جای آخرت به زندگی دنیا راضی شده‌اند سرزنش کرده است: «أرضیتم بالحیوة الدّنیا من الأخرة» . (توبه/‌۹،‌۳۸) ۴. تفکّر در دنیا و آخرت: اندیشیدن در کار دنیاو آخرت، تشویق شده است: «کَذلِکَ یُبَیِّنُ اللّهُ لَکمُ الأَیـتِ لَعَلَّکُم تَتَفکَّرون * فِی الدُّنیَا وَالأَخِرَةِ.» (بقره/۲،۲۱۹ و ۲۲۰) ابن عبّاس می‌گوید: یعنی در زوال و فنای دنیا و در روی آوردن و ماندگاری آخرت بیندیشید.[۱۰۰] ۵‌.‌برتری آخرت بر زندگی دنیایی: قرآن، در موارد متعدّدی، زندگی دنیایی را «لهو» (سرگرمی) و «لعِب» (بازیچه) و آخرت را برای پرهیزگاران بهتر معرّفی کرده است: «وَ مَا الحَیوةُ الدُّنیا إلاّ لَعِبٌ وَ لَهوٌ وَ لَلدّارُ الأخِرَةُ خَیرٌ لِلَّذِینَ یَتَّقُونَ أفَلاَ تَعقِلوُنَ». (انعام/۶‌،۳۲) به نظر طبرسی، «لهو و لعب» اموری است که برای دست‌یابی به نعمت‌های آخرت وسیله قرار نگیرد و پروردگار با آن نافرمانی شود. برخی احتمال داده‌اند دنیا از آن رو «لهو» و«لعب» است که همانند بازی کودکانه خیلی زود به پایان می‌رسد و چون نعمت‌های آخرت فناناپذیر است، برای پرهیزگاران بهتر است.[۱۰۱] در آیات ۶۴ عنکبوت/۲۹ و ۲۰ حدید/۵۷ نیز دنیا لهو و لعب معرفی و به انتخاب آخرت و ترجیح آن بر دنیا سفارش شده است. ترجیح آخرت از آن رو است که باقی و جاودانه می‌ماند. لذّت‌های آن مخلوط با درد و رنج نیست و سعادت آن، جسمی و روحی و به دور از هرگونه شقاوت است.[۱۰۲] ۶‌. خریداری آخرت بازندگی‌دنیایی: گروهی از مردم خواستار آخرت بوده: «وَ مِنکُم مَن یُرِیدُ الأخِرَةَ» (آل‌عمران/۳،۱۵۲) آن را با فروش زندگی دنیایی می‌طلبند: «فَلیُقـتِل فِی سَبیلِ اللّهِ الَّذِینَ یَشرونَ الحَیوةَ الدُّنیا بِالأَخِرةِ.» (نساء/۴،۷۴) اینان با فروش زندگی دنیا و بذل جان و مال در راه خدا، زندگی و نعمت‌های جاودانه به دست می‌آورند؛ امّا گروهی دیگر، دنیا را برگزیده، (اعلی/۸۷‌،۱۶) آن را با فروش آخرت به دست می‌آورند: «أُولـئِکَ الَّذینَ اشترَوُا الحَیوةَ الدُّنیا بِالأَخِرةِ.» (بقره/۲، ۸۶). ۷. علاقه به دنیا عامل واگذاری آخرت: قرآن‌کریم، کسانی‌راکه دوست‌دار دنیای زودگذر بوده، آخرت را رها می‌کنند، سرزنش کرده است: «کَلاّبَل تُحِبُّونَ العَاجِلَةَ * وَ تَذَرُونَ الأَخِرَةَ» (قیامت/۷۵،۲۰ و ۲۱) و نیز می‌فرماید: اینان دنیای زودگذر را دوست دارند و روزی گران‌بار را [به غفلت]پشت سر می‌افکنند. (انسان/۷۶،۷). ۸‌. ترجیح زندگی دنیایی بر آخرت، نشانه کفر: قرآن، ترجیح زندگی دنیایی بر آخرت را از صفات کافران دانسته و آن را نشانه گمراهی صاحبانش معرّفی کرده است: «و‌وَیلٌ لِلکـفرینَ مِن عَذاب شَدید * الَّذِینَ یَستَحِبُّونَ الحَیوةَ الدُّنیا عَلَی الأَخِرَةِ... أُولئِکَ فِی ضَلـل بَعید». (ابراهیم/۱۴، ۲‌و ۳) از کلام علاّمه طباطبایی بر می‌آید که برگزیدن دنیا، موجب ترک آخرت است؛ زیرا در این صورت، دنیا هدف قرار گرفته، نفی آخرت را در پی دارد؛ ولی برگزیدن آخرت و هدف قرار دادن آن، موجب ترک دنیا به صورت کلّی نمی‌شود؛ بلکه در این صورت، دنیا وسیله و مقدمه‌ای برای رسیدن به آخرت است[۱۰۳] و نیز آیه ۱۰۷ نحل/۱۶. ۹. محرومیّت طالبان زراعت دنیا از آخرت: خداوند، ضمن تشبیه اعمال به بذر و نتیجه آن‌ها به زراعت، بیان داشته که هرکس نتیجه اعمالش را در آخرت بخواهد، ثوابش را چند برابر می‌کند و هرکس نتیجه اعمالش را در دنیا بطلبد، خداوند مقداری از دنیا را به او می‌دهد؛ ولی در آخرت برای وی هیچ نصیبی نخواهد بود[۱۰۴]:«مَن کانَ یُرِیدُ حَرثَ الدُّنیا نُؤتِهِ مِنها وَ ما لَهُ فِی‌الأَخِرَةِ مِن نَصِیب.» (شوری/۴۲،۲۰) امیر مؤمنان(علیه السلام)در حدیثی می‌فرماید: هر کس دنیا را دوست بدارد، به آخرت کینه میورزد و با آن دشمنی می‌کند و دنیا و آخرت مانند مشرق و مغربند که نزدیک شدن به هر یک، موجب دوری از دیگری است.[۱۰۵] برخی گفته‌اند: درباره دنیا و آخرت، چهارگونه رابطه متصوّر است: نخست برخورداری از دنیا و برخورداری از آخرت، دوم هدف قرار گرفتن دنیا و هدف قرار گرفتن آخرت، سوم هدف قرار گرفتن آخرت و برخورداری از دنیا و چهارم هدف قرار گرفتن دنیا و برخورداری از آخرت. در رابطه اوّل و سوم، هیچ گونه تضادّی وجود ندارد و جمع میان دو طرف در آن‌ها ممکن است؛ ولی در رابطه دوم و چهارم، جمع میان دو طرف ممکن نیست.[۱۰۶] قرآن نیز همیشه برگزیدن دنیا و آخرت را در برابر هم قرار داده است: «مِنکُم مَن یُریدُ الدُّنیا و مِنکُم مَن یُریدُ الأخِرةَ» (آل‌عمران/ ۳، ۱۵۲) و نیز احزاب/ ۳۳، ۲۹؛ بقره/ ۲، ۲۰۰؛ هود/ ۱۱، ۱۵ و ۱۶. ۱۰. فناپذیری زندگی دنیایی و ماندگاری در آخرت: زندگی دنیا فقط کالایی ناچیز بوده، در حقیقت، آخرت سرای پایدار است: «إنَّما هذِهِ الحَیوةُ الدُّنیا مَتـعٌ وَ إنَّ الأَخِرَةَ هِیَ دارُالقَرارِ.» (غافر/۴۰،۳۹) ۱۱. کوری در دنیا موجب کوری در آخرت: هرکس در این دنیا کور دل باشد، در آخرت هم کور دل و گمراه‌تر خواهد بود: «وَ مَن کانَ فِی هذِهِ أَعمی فَهُوَ فِی‌الأَخِرَةِ أَعمی وَ أضَلُّ سَبِیلاً.» (اسراء/۱۷،۷۲) به نظر علاّمه طباطبایی، این آیه در صدد بیان مطابقت حال دنیا و آخرت است. وی با استناد به جمله «وَ‌أضلُّ سَبِیلاً» آن را کوری* در بینش دانسته، می‌گوید: آن‌کس که در دنیا پیشوای حق را نشناسد و راه حق را نپیماید، در زندگی آخرت نیز سعادت و رستگاری نمی‌یابد؛[۱۰۷]البتّه برخی از مفسران، کوری در دنیا را به کوری در بصیرت و کوری در آخرت را به کوری چشم معنا کرده‌اند.[۱۰۸] ۱۲. امکان برخورداری از نعمت‌های دنیا و آخرت: برخی پنداشته‌اند برخورداری از دنیا و بهره‌مندی از آخرت با یک‌دیگر قابل جمع نیست و هر خوشی دنیا باعث ناخوشی در آخرت خواهد بود؛ در حالی که محرومیّت دنیایی رابطه‌ای با سعادت آخرتی ندارد.[۱۰۹] در بسیاری از آثار اسلامی تصریح شده، بلکه از مسلّمات و ضروریّات اسلام است که جمع میان دنیا و آخرت از نظر برخوردار شدن ممکن است و برخورداری از دنیا، مستلزم محرومیّت از آخرت نیست.[۱۱۰] چنان که قرآن از کسانی مانند سلیمان و برخی از ملوک بنی اسرائیل یاد می‌کند که در دنیا بهره‌های فراوانی داشته، در آخرت هم سعادت‌مند هستند و نیز به ستایش از مؤمنانی می‌پردازد که در دعای خود، نیکی دنیا و آخرت را می‌طلبند: «رَبَّنا ءاتِنا فِی الدُّنیا حَسَنَةً وَ فِی الأخِرَةِ حَسَنةً». (بقره/۲،۲۰۱) در روایتی از امام‌صادق(علیه السلام)گشایش در روزی و خوش خلقی در دنیا و خشنودی خداوند، و‌بهشت در آخرت، از مصادیق حسنه شمرده شده است. انس و قتاده نیز «حسنه» را به نعمت‌های دنیا و آخرت تفسیر کرده‌اند. در برخی روایات هم بر «همسر شایسته» در دنیا و آخرت تطبیق شده است؛[۱۱۱]هم‌چنین موسی(علیه السلام)از خداوند، زندگانی نیکو در دنیا و آخرت را می‌طلبد: «وَ‌اکتُب لَنا فِی هذِهِ الدُّنیَا حَسَنَةً وَ فِی الأخِرَةِ» (اعراف/۷،۱۵۶) و خداوند، مهاجران را از نعمت‌دنیا وآخرت بهره‌مند می‌سازد: «وَالَّذینَ هَاجَروا فِی اللّهِ مِن بَعدِ ماظُلِموا لَنُبوِّئنَّهُم فِی الدُّنیا حَسنةً و لاََجرُ الأَخِرةِ أَکبَرُ...» (نحل/۱۶، ۴۱) و نیز به قارون سفارش شده که دنیا را به فراموشی نسپارد: «و‌با آن‌چه خدایت داده، سرای آخرت را بجوی و سهم خود را از دنیا فراموش مکن». (قصص/۲۸،۷۷) برخی‌درتفسیرآیه گفته‌اند: قارون با خانواده‌اش سخت‌گیر و بخیل بود؛ از این رو بدو گفته شد: از آن‌چه خدا به تو داده، بخور، بیاشام و از امور مباح بهره ببر.[۱۱۲] درباره مجاهدانی که همراه پیامبران به جهاد برخاستند، می‌گوید: خداوند، پاداش این دنیا، وپاداش نیک آخرت را به آنان عطا کرد (آل‌عمران/۳،۱۴۸) چنان که درباره ابراهیم(علیه السلام)نیز می‌فرماید: ما به او در دنیا «حسنه» دادیم و او در آخرت هم از شایستگان خواهد بود: «و‌ءاتینـه فی الدّنیا حَسَنَةً و إنّه فِی الأخِرَةِ لَمِنَ الصّـلحین». (نحل/ ۱۶، ۱۲۲) ۱۳. زیان‌کاران دنیا و آخرت: برخی از انسان‌ها در دنیا و آخرت زیان* کار شمرده می‌شوند: «خَسِرَ الدُّنیا وَالأخِرَة.» (حج/۲۲،۱۱) درباره کافران آمده است: در دنیا برای آنان رسوایی، و‌در آخرت عذابی بزرگ خواهد بود (مائده/۵‌،۴۱) و نیز اعمال کافران در دنیا و آخرت تباه است. (آل‌عمران/۳،۲۲)
● متنعّمان‌درآخرت:
▪ پیامبران: در آخرت، ابراهیم(علیه السلام)از شایستگان خواهد بود: «وَ إِنَّهُ فِی الأَخِرةِ لَمِنَ الصَّـلِحینَ.» (نحل/۱۶،۱۲۲) حضرت عیسی(علیه السلام)در دنیا و آخرت آبرومند و از مقرّبان است (آل‌عمران/۳،۴۵) و پیامبراکرم(صلی الله علیه وآله)در دنیا و آخرت از یاری خداوند بهره‌مند خواهد بود. (حج/۲۲،۱۵) ۲. مؤمنان: خداوند به مؤمنان و پرهیزگاران در زندگی دنیا و آخرت بشارت داده است:«الّذین ءامنُوا و کانوا یَتّقوُن * لَهمُ البُشری فِی‌الحَیوةِ الدُّنیا و فِی‌الأَخِرةِ» (یونس/۱۰، ۶۳ و۶۴) و کسانی را که ایمان آورده‌اند، در زندگی دنیا و در آخرت، با سخن استوار، ثابت می‌گرداند (ابراهیم/۱۴،۲۷) و پاداش آخرت، برای کسانی که ایمان آورده‌اند و پرهیزگاری می‌کنند،بهتر است. (یوسف/۱۲،۵۷)۳. پارسایان: آخرت سرای نیکویی برای پرهیزگاران است: «و‌لَدارُ الأَخِرةِ خَیرٌ و لَنِعمَ دَارُ المُتّقینَ» (نحل/۱۶،۳۰) وسرای آخرت برای کسانی که تقوا* پیشه می‌کنند، بهتر است (اعراف/۷،۱۶۹) و نیز آیات ۷۷ نساء/۴؛ ۳۲ انعام/۶‌؛ ۱۰۹ یوسف/۱۲؛ ۶۳و۶۴ یونس/۱۰؛ ۸۳قصص/۲۸؛۳۵ زخرف/ ۴۳. ۴. فروتنان: سرای آخرت برای کسانی است که در زمین، برتری طلب و فسادجو نیستند: «تِلکَ الدَّارُ الأَخِرةُ نَجعلُها لِلَّذِینَ لاَیُریدونَ عُلوّاً فِی الأَرضِ و لاَفَساداً.» (قصص/۲۸،۸۳) ۵‌. مجاهدان: خداوند پاداش این دنیا و پاداش نیک آخرت را به کسانی که همراه پیامبران، در راه خدا جهاد کردند، عطا می‌کند. (آل‌عمران/۳، ۱۴۸) ۶‌. نیکوکاران: برای محسنان، در این دنیا پاداش نیکویی است و سرای آخرت به قطع بهتر است. (نحل/۱۶،۳۰) از آیات قرآن به دست می‌آید که ایمان به تنهایی برای برخورداری از نعمت‌های آخرت کافی نیست؛ بلکه افزون بر ایمان، عمل صالح نیز لازم است: «مَن ءامنَ باللّهِ و الیَومِ الأخرِ و عَمِلَ صـلحًا فلهُم أجرُهم عند ربِّهم...» (بقره/ ۲، ۶۲) ۷. مهاجران: خداوند کسانی را که پس از ستم‌دیدگی، در راه خدا هجرت می‌کنند، در این دنیا جای نیکویی می‌دهد و به قطع، پاداش آخرت بزرگ‌تر خواهد بود. (نحل/۱۶، ۴۱)
● عوامل غفلت از آخرت و تکذیب آن:
هر انسان حق‌طلب درباره آخرت حساسیّت ویژه‌ای دارد؛ چنان که یقین به آخرت در آیه «... بالأخِرة هُم یوقِنون» (بقره/۲، ۴) از صفات انسان‌های پاک سرشت دانسته شده است،[۱۱۳] و قرآن نیز به اندیشه درباره آخرت و حوادث مربوط به آن دعوت کرده (عنکبوت/ ۲۹، ۲۰) ولی از آن جا که آخرت برای انسان‌ها نامحسوس است، به علل گوناگونی مورد غفلت و تکذیب قرار می‌گیرد. ۱. سطحی‌نگری: غافلان از آخرت، فقط ظاهری از زندگی دنیا را می‌شناسند:«یَعلَمُونَ ظـهِراً مِنَ الحَیوةِ الدُّنیا وَ هُم عَنِ الأخِرةِ هُم غـفِلوُنَ.» (روم/۳۰،۷) ۲. استکبار: کسانی که به آخرت ایمان نمی‌آورند، دل‌هایشان حق را انکار می‌کند و مستکبرند: «فَالَّذینَ لاَیُؤمنونَ بِالأَخِرةِ قُلوبُهم‌مُنکِرةٌ وهُم‌مُستَکبِرونَ.» (نحل/۱۶،۲۲) ۳. دنیادوستی: قرآن، خطاب به دنیا دوستان می‌گوید: شما دنیای زودگذر را دوست دارید، و‌آخرت را وامی‌گذارید. (قیامت/۷۵،۲۰و۲۱) نیز روم/۳۰،۷؛ اعلی/۸۷‌، ۱۶و ۱۷؛ ابراهیم/۱۴،۳). ۴. مرض قلب: و برخی از مردم می‌گویند: ما به خدا و روز بازپسین ایمان آورده‌ایم؛ ولی مؤمن [راستین]نیستند ... در دل‌هایشان مرضی است: «و‌مِنَ النَّاسِ مَن یَقولُ ءَامنَّا بِاللّهِ وبِالیَومِ‌الأَخِر و ماهُم بِمُؤمنینَ * ... فِی قُلوبِهِم مَرضٌ.» (بقره/۲، ۸‌و ۱۰) مقصودازمرض، شکّ * و نفاق* است.[۱۱۴] ۵‌.‌دل‌باختگی به ثروت و فزونی نعمت*: از قوم ثمود، اشرافی که دل‌باخته ثروت خود بودند، آخرت را تکذیب و پیامبری صالح(علیه السلام)را انکار کردند[۱۱۵]:«و‌قَالَ المَلأُ مِن قَومِهِ الَّذینَ کَفروا و کَذَّبوا بِلقاءِ الأَخِرةِ و أَترفنـهُم فِی الحَیوةِ الدُّنیا ما هـذا إِلاَّ بَشرٌ مِثلُکُم...‌.» (مؤمنون/۲۳، ۳۳)
● کفر به آخرت و آثار آن:
قرآن کریم، چنان که از ایمان به آخرت در کنار ایمان به خدا یاد کرده، کفر به آخرت را نیز گمراهی شناسانده است: «و‌مَن یَکفُر بِاللّهِ و مَلـئِکتِهِ و کُتبِهِ و رُسلِهِ و الیَومِ الأَخرِ فَقد ضَلَّ ضَلـلا بَعیداً.» (نساء/۴،۱۳۶) از دیدگاه قرآن، چنین کسانی از راه درست منحرفند. (مؤمنون/۲۳،۷۴) ۱. تکذیب پیامبران: اشراف قوم نوح که کافر شده و دیدار آخرت را دروغ پنداشته بودند، پیامبری نوح(علیه السلام)را تکذیب می‌کردند و او را بشری مانند خود می‌شمردند: «و‌قَالَ المَلأُ مِن قَومِهِ‌الَّذینَ کَفروا وکَذَّبوا بِلقاءِالأَخِرةِ و أَترفنـهُم فِی‌الحَیوةِ الدُّنیا ما هـذا إِلاَّ بَشرٌ مِثلُکُم.» (مؤمنون/۲۳،۳۳). ۲. سستی در جهاد: کسانی از پیامبر اجازه عدم شرکت در جهاد را می‌خواستند که به خدا و روز بازپسین ایمان نداشتند. (توبه/۹،۴۵) ۳.ارتکاب محرّمات: منکران‌آخرت، گرفتار کارهایی ناشایست چون فریب‌کاری (بقره/۲، ۸‌و ۹)، ریاکاری (بقره/۲، ۲۶۴؛ نساء/۴،۳۸)، ایجاد انحراف در راه خدا (اعراف/۷،۴۵) و سدّ راه خدا (هود/۱۱،۱۹) هستند. ۴. حبط* عمل: کسانی که آیات خدا و دیدار آخرت را دروغ پندارند، اعمالشان تباه می‌شود: «وَالَّذینَ کَذَّبوا بِـَایـتِنا و لِقاءِ الأَخِرةِ حَبِطَت أَعمـلُهُم.» (اعراف ۷/۱۴۷) ۵‌. گمراهی و سرگردانی: کسانی که به آخرت ایمان ندارند، از راه راست منحرفند: «و‌إِنَّ الَّذینَ لاَیؤمنونَ بِالأَخِرةِ عَنِ الصِّرطِ لَنـکِبونَ» (مؤمنون/۲۳،۷۴) و نیز آیات ۱۳۶ نساء/۴ و ۸ سبأ/۳۴. چنین انسان‌هایی سرگردانند: کسانی که به آخرت ایمان ندارند، کردارهایشان را در نظرشان بیاراستیم [تا هم‌چنان]سرگشته بمانند. (نمل/۲۷،۴) ۶‌.حجاب دل: و چون پیامبر(صلی الله علیه وآله)قرآن می‌خوانْد، خداوند میان او و کسانی که به آخرت ایمان نداشتند، پرده‌ای قرار می‌داد و بر دل‌هایشان پوشش‌ها می‌نهاد تا آن را نفهمند: «و‌إِذَا قَرأتَ القُرءَانَ جَعلنا بَینَکَ و بَینَ الَّذینَ لاَیؤمنونَ بِالأَخرةِ حِجاباً مَستوراً * و جَعلنَا عَلی قُلوبِهِم أَکِنَّةً أَن یَفقَهوهُ.» (اسراء/۱۷، ۴۵‌و‌۴۶) دل‌های آنان از حق روی‌گردان و گریزان است: «فَالَّذینَ لایُؤمِنُون بالأخرةِ قُلوبُهم مُنِکرةٌ و هُم مُستَکِبروُن.» (نحل/۱۶، ۲۲) چنین انسان‌هایی به دلیل بی‌ایمانی بر مرکب غرور و تعصّب و هواپرستی سوار شده، به گونه‌ای که میان آنان و حقیقت حجاب و فاصله ایجاد می‌شود.[۱۱۶] ۷. انزجار از یاد خدا: و چون خدا به تنهایی یاد شود، دل‌های کسانی که به آخرت ایمان ندارند، منزجر می‌گردد: «و‌إِذا ذُکِرَ اللّهُ وَحدَهُ اشمَأَزّت قُلوبُ الَّذینَ لاَیُؤمِنونَ بِالأَخِرةِ.» (زمر/۳۹،۴۵) ۸‌. عذاب دردناک آخرتی: برای کسانی که به آخرت ایمان نمی‌آورند، عذابی پر درد آماده شده است: «و‌أَنَّ الَّذینَ لاَیُؤمِنونَ بِالأَخِرةِ أَعتَدنا لَهُم عَذاباً أَلیماً.» (اسراء/۱۷،۱۰) آنان در آخرت زیان کارترین انسان‌ها خواهند بود: «إنّ الّذینَ لا یُؤمِنُونَ بالأخرة... لَهُم سُوءُ العذابِ و هُم فی الأخرةِ هُم الأخسِرُون.» (نمل/ ۲۷، ۴‌و ۵) نیز بقره/۲،۱۰؛ روم/ ۳۰، ۱۶. ۹. آراسته شدن اعمال: خدا اعمال کسانی را که به آخرت ایمان ندارند، در نظرشان می‌آراید: «إِنَّ الَّذِینَ لاَیُؤمنونَ بِالأَخِرةِ زَیَّنَّا لَهُم أَعمـلَهُم.» (نمل/ ۲۷، ۴) ۱۰. قبول القائات شیطانی: نتیجه وسوسه‌های شیطانی و تبلیغات شیطان‌صفتان این خواهد شد که دل‌های منکران قیامت، به آن‌ها متمایل و به آن راضی شود و هر گناهی را که بخواهند، انجام دهند: «ولِتَصغَی إِلیهِ أَفـدةُ الَّذِینَ لاَیُؤمنونَ بِالأَخرةِ و لِیَرضَوهُ ولِیَقتَرِفوا ما هُم مُقتَرفونَ.» (انعام/۶‌،۱۱۳)
● زیان‌کاران و معذّبان در آخرت:
۱) کافران: هر که جز اسلام، دینی دیگر جوید، هرگز از وی پذیرفته نشود و در آخرت از زیان*کاران است: «و‌مَن یَبتَغِ غَیرَ الإِسلـمِ دِیناً فلَن‌یُقبلَ مِنه و هو فِی الأَخِرةِ مِن الخسرِینَ.» (آل‌عمران/۳، ۸۵) کافران در دنیا و آخرت به سختی عذاب شده، یاورانی نخواهند داشت. (آل‌عمران/۳،۵۶) آیات فراوان دیگری ازجمله نمل۲۷/۴و ۵‌؛ مائده/۵‌،۵‌؛ رعد/۱۳،۳۳ و ۳۴؛ آل‌عمران/۳،۲۱ و ۲۲ و ۱۷۶ نیز به همین نکته اشاره دارد؛ هم‌چنین قرآن به عذاب قوم عاد (فصلت/۴۱،۱۵ و ۱۶)، فرعون (نازعات/۷۹، ۱۷ و ۲۵) و یهود (مائده/۵‌، ۴۱) در آخرت اشاره کرده است.
۲) مشرکان*: کسانی که برای خدا شریکانی قرار دادند، در زندگی دنیا و آخرت عذاب می‌شوند:«و‌جَعلوا لِلّهِ شُرَکاءَ ... * لَهُم عَذابٌ فِی الحَیوةِ الدُّنیا و لَعذابُ الأَخِرةِ أَشقُّ.» (رعد/۱۳،۳۳ و‌۳۴)
۳) منافقان: خدا به مردان وزنان منافق و کافران، آتش جهنّم را وعده داده است و اعمال آنان رادر دنیا و آخرت تباه می‌سازد: «وَعدَاللّهُ المُنـفِقینَ والمُنـفِقـتِ والکُفَّارَ...» (توبه/۹، ۶۸‌و‌۶۹) نیز ۴۱ مائده/۵ و ۷۴ توبه/۹.
۴) قاتلان پیامبران و عدالت‌خواهان: کسانی که پیامبران و عدالت خواهان را به ناحق می‌کُشند، اعمالشان در دنیا و آخرت، به هدر می‌رود: «إِنَّ الَّذینَ ... و یَقتلونَ النَّبیِّینَ بِغیرِ حَقّ و یَقتُلونَ الَّذینَ یَأمُرونَ بِالقِسطِ مِنَ النَّاسِ فَبشِّرهُم بِعذاب أَلیم * أُولـئِکَ الَّذینَ حَبِطَت أَعمـلُهُم فِی‌الدُّنیا والأَخِرةِ.» (آل‌عمران/۳،۲۱ و۲۲
۵‌) محاربان و مفسدان در زمین: سزای کسانی که با خدا و پیامبر او می‌جنگند و در زمین به فساد می‌کوشند، عذابی بزرگ در آخرت است: «إِنَّما جَزؤُاْ الَّذینَ یُحارِبونَ اللّهَ و رَسولَهُ و یَسعونَ فِی الأَرضِ فَساداً ... و لَهُم فِی الأَخِرَةِ عَذابٌ عَظِیمٌ.» (مائده/۵‌،۳۳)
۶‌) آزار دهندگان خدا و پیامبر: کسانی که به خدا وپیامبر او آزار می‌رسانند، بی‌تردید، خدا آنان را در دنیا و آخرت لعنت کرده و برایشان عذابی خفّت‌آور آماده ساخته است:«إِنَّ الَّذینَ یُؤذونَ اللّهَ و رَسولَه لعَنهُمُ اللّه فِی الدُّنیَا والأَخِرةِ.» (احزاب/۳۳،۵۷)
۷) مرتدان: مسلمانانی که از دین خود برگشته، در حال کفر بمیرند، کردارشان در دنیا و آخرت تباه می‌شود و اهل آتشند: «و‌مَن یَرتدِد مِنکُم عَن دینِهِ فَیمُت و هُو کافِرٌ فَأُولـئِکَ حَبِطَت أَعمـلُهم فِی الدُّنیا و الأَخِرةِ و أُولـئِکَ أَصحـبُ النَّارِ هُم فیهَا خـلدونَ» (بقره/۲،۲۱۷) و نیزآیات ۵ مائده/۵‌؛ ۷۴‌توبه‌/‌۹؛ ۱۰۶ و ۱۰۹ نحل/۱۶.
۸‌) اشاعه دهندگان زشتی: کسانی که دوست دارند در میان مردم باایمان، زشتی‌ها شیوع یابد، برای آنان در دنیا و آخرت عذاب دردناکی است: «إِنَّ الَّذینَ یُحبّونَ أَن تَشیعَ الفـحِشةُ فِی الَّذینَ ءَامَنوا لَهُم عَذابٌ أَلیمٌ فِی الدُّنیا و الأَخِرةِ.» (نور/۲۴،۱۹)
۹) خریداران سِحر: هرکس خریدار متاع سِحر باشد، در آخرت بهره‌ای ندارد: «و‌لقد عَلِموا لَمَن اشتره ما لَهُ فِی الأَخِرةِ من خَلـق.» (بقره/۲،‌۱۰۲)
۱۰) تهمت‌زنندگان: کسانی که به زنان پاک‌دامن و با ایمان نسبت زنا می‌دهند، در دنیا و آخرت لعنت شده‌اند، و‌برای آن‌ها عذابی بزرگ خواهد بود: «إِنَّ الَّذینَ یَرمونَ المُحصَنـتِ الغـفلـتِ المُؤمنـتِ لُعِنوا فِی الدُّنیا و الأَخِرةِ و لَهُم عَذابٌ عَظیمٌ.» (نور/۲۴،۲۳)
۱۱) دنیاطلبان: کسانی که زندگی دنیا و زیور آن را بخواهند ... در آخرت جز آتش برایشان نیست: «مَن کانَ یُریدُ الحَیوةَ الدُّنیا و زِینتَها ... * أُولـئِکَ الَّذینَ لَیسَ لَهُم فِی الأَخرةِ إِلاَّ النَّارُ» (هود/۱۱،۱۵ و ۱۶) و کسی که کشت این دنیا رابخواهد، به او از آن می‌دهیم و در آخرت او رانصیبی نیست. (شوری ۴۲/۲۰) نیزآیه ۲۰۰ بقره/۲.
۱۲) بازدارندگان مردم از مساجد و ویران‌کنندگان آن: خداوند به چنین کسانی خواری دنیا و عذاب آخرت را وعده داده است: «و‌مَن أَظلَمُ مِمَّن مَنعَ مَسـجدَ اللّهِ أَن یُذکَر فِیها اسمُهُ و سَعی فِی خَرابِها ... لَهُم فِی الدُّنیا خِزیٌ و لَهُم فِی الأَخِرةِ عَذابٌ عَظِیمٌ». (بقره/۲،۱۱۴) ۱۳. پیمان‌شکنان: کسانی که پیمان خدا و سوگندهای خود را به‌بهای‌ناچیز می‌فروشند، آنان را در آخرت بهره‌ای نیست: «إِنَّ الَّذینَ یَشترونَ بِعهدِ اللّهِ و أَیمـنِهِم ثَمناً قَلیلا أُولـئِکَ لاَخَلـقَ لَهُم فِی الأَخِرةِ.» (آل‌عمران/۳، ۷۷)
علی خراسانی
[۲۱] مجموعه آثار، ج‌۲؛ حیات اخروی، ص‌۵۰۲‌.
[۲۲] المیزان، ج‌۷، ص‌۲۷.
[۲۳] عقل و اعتقاد دینی، ص‌۳۲۲؛ معاد در نگاه وحی و فلسفه، ص‌۷ تا ۳۵ و ۱۰۵ و ۱۰۶ و ۱۱۷ و ۱۱۸؛ مجموعه آثار، ج‌۱، عدل الهی، ص۲۰۱ ـ ۲۰۳.
[۲۴] تاریخ جامع ادیان، ص‌۷ ـ ۱۰ و ۲۳ و ۳۱ و ۵۷ و ۵۹ و ۹۱ و ۳۲۴؛ به سوی جهان ابدی، ص‌۱۵ ـ ۴۷.
[۲۵] مجموعه آثار، بازرگان، ج‌۹، درس دینداری، ص‌۳۲۲.
[۲۶] اوپانیشاد، ص‌۶۹ و ۱۱۳ و ۲۶۳ و ۳۱۱؛ بودا، ص‌۳۸۱ ـ ۴۰۶.
[۲۷] الحکمة المتعالیه، ج‌۹، ص‌۱۸۱ و ۱۸۲.
[۲۸] گنجینه‌ای از تلمود، ص‌۳۶۲ ـ ۳۶۵.
[۲۹] مجموعه آثار، بازرگان، ج‌۱، ذره بی انتها، ص‌۴۶۵ و ج‌۹، درس دینداری، ص‌۳۲۲.
[۳۰] مجموعه آثار، ج ۴، معاد، ص ۶۲۱ و ۶۲۲ و ۶۳۴.
[۳۱] معارف قرآن، ص ۴۸۲؛ آموزش عقاید، ج ۳، ص ۵.
[۳۲] مجموعه آثار، ج‌۲؛ حیات اخروی، ص‌۵۳۰ ـ ۵۳۴‌.
[۳۳] شیعه در اسلام، ص‌۱۰۲.
[۳۴] المعجم المفهرس، «آخرت».
[۳۵] التحقیق، ج‌۱، ص‌۴۵ و ۴۶.
[۳۶] مجمع‌البیان، ج‌۱، ص‌۱۲۳.
[۳۷] تفسیر ملاصدرا، ج‌۱، ص‌۳۰۳.
[۳۸] التفسیر الکبیر، ج‌۲۸، ص‌۳۰۳.
[۳۹] معادشناسی، ج‌۲، ص‌۲۶۳ و ۲۶۴ و ۲۶۷.
[۴۰] مفاتیح الغیب، ج‌۲، ص‌۷۲۰؛ التحقیق، ج‌۱، ص‌۴۶.
[۴۱] المیزان، ج‌۲، ص‌۱۲۲ و ۱۱، ص‌۸‌.
[۴۲] التحقیق، ج‌۱، ص‌۴۶.
[۴۳] مفاتیح الغیب، ج‌۲، ص‌۷۲۰.
[۴۴] جامع‌البیان، مج‌۲، ج‌۲۴، ص‌۹۰؛ قرطبی، ج‌۱۹، ص‌۹۰.
[۴۵] احیاء علوم‌الدین، ج‌۱، ص‌۱۹۹ و ۲۰۱.
[۴۶] مفاتیح الغیب، ج‌۲، ص‌۶۸۸ و ۶۸۹‌.
[۴۷] حاشیه بر شرح منظومه، ص‌۴۵.
[۴۸] الحکمة المتعالیه، ج‌۹، ص‌۱۵۷ و ۲۰۳ و ۲۰۴؛ المیزان، ج‌۱۲، ص‌۸۸ و ۸۹‌.
[۴۹] الشواهدالربوبیّه، ص۲۶۷ و ۲۶۸؛ مفاتیح‌الغیب، ج۲، ص۶۸۶ـ۶۸۹‌.
[۵۰] رسائل اخوان الصفا، ج‌۳، ص‌۲۹۴.
[۵۱] مجموعه آثار، ج‌۲، حیات اخروی، ص‌۵۲۳‌.
[۵۲] علم الیقین، ج‌۲، ص‌۱۰۵۶ ـ ۱۰۶۴.
[۵۳] پادشاهی خدا، ص‌۱۲۶.
[۵۴] مجموعه آثار، ج‌۴، معاد، ص‌۸۰۹‌.
[۵۵] الذخیره، ص‌۵۲۷‌؛ نظریّات علم کلام، ص‌۴۸۷ و ۴۸۸.
[۵۶] مفاتیح الغیب، ج‌۲، ص‌۷۶۴.
[۵۷] المظاهر الالهیّه، ص‌۹۳ و ۹۴؛ جامع البیان، مج‌۱۳، ج‌۲۵، ص۶۴ و ۶۵‌؛ علم الیقین، ج‌۲، ص‌۱۲۹۴.
[۵۸] المیزان، ج‌۴، ص‌۲۲ و ۲۳، الحکمة المتعالیه، ج‌۹، ص‌۳۱۹.
[۵۹] المیزان، ج‌۲۰، ص‌۱۴۸.
[۶۰] المیزان، ج‌۱۲، ص‌۳۲۰؛ الذخیره، ص‌۵۲۴‌؛ المنقذ، ج۲، ص‌۱۸۱ و ۲۰۳.
[۶۱] مجموعه آثار، بازرگان، ج‌۱، ذره بی‌انتها، ص‌۵۰۳‌.
[۶۲] الامالی، طوسی، ص‌۲۳۷؛ بحار الانوار، ج‌۱۰۱، ص‌۱۰۳.
[۶۳] علم الیقین، ج‌۲، ص‌۱۲۹۳ و ۱۲۹۴ و ۱۳۱۸.
[۶۴] المیزان، ج‌۱۳، ص‌۳۲۵؛ مجموعه آثار، ج‌۲، حیات اخروی، ص۵۲۱ و ۵۲۲‌؛ معاد در نگاه وحی و فلسفه، ص‌۳۲۶ و ۳۲۹.
[۶۵] المیزان، ج‌۱۵، ص‌۹۵ و ج‌۷، ص‌۵۰‌.
[۶۶] جامع‌البیان، مج‌۱۱، ج‌۲۱، ص‌۱۶ و ۱۷.
[۶۷] المیزان، ج‌۱۹، ص‌۲۲۹ و ج‌۱۲، ص‌۵۸‌.
[۶۸] همان، ج۱۸، ص۳۲۷؛ مجموعه آثار، ج۱، عدل الهی، ص۲۹۷ و ۳۰۱ و ۳۳۷.
[۶۹] المیزان، ج‌۱۳، ص‌۷۰؛ الحکمة المتعالیه، ج‌۹، ص‌۱۷۵ و ۱۷۶.
[۷۰] نورالثقلین، ج‌۳، ص‌۱۴۷ و ۱۴۸.
[۷۱] المیزان، ج‌۱۲، ص‌۳۱۸.
[۷۲] بحارالانوار، ج‌۸‌، ص‌۲۸۸.
[۷۳] المیزان، ج‌۴، ص‌۲۲.
[۷۴] مجموعه آثار، ج‌۲، حیات اخروی، ص‌۵۲۴‌.
[۷۵] مجموعه آثار، ج‌۱، عدل الهی، ص‌۲۲۱ ـ ۲۲۳ و ج‌۴، معاد، ص‌۶۲۴ و ۶۲۵‌؛ به سوی جهان ابدی، ص‌۳۷۱ و ۳۷۲.
[۷۶] الحکمة المتعالیه، ج‌۹، ص‌۳۰۷ و ۳۰۸.
[۷۷] همان، ج۹، ص‌۳۱۴؛ المیزان، ج۱۱، ص‌۷.
[۷۸] آغاز و انجام، ص‌۲۳.
[۷۹] الحکمة المتعالیه، ج‌۹، ص‌۳۱۹.
[۸۰] المیزان، ج‌۳، ص‌۹۶ و ج‌۲۰، ص‌۱۰۶ و ج‌۱۳، ص‌۳۲۲.
[۸۱] مجموعه آثار، ج‌۲، حیات اخروی، ص‌۵۲۴‌.
[۸۲] مفاتیح‌الغیب، ج‌۲، ص‌۷۱۱؛ منتخباتی از آثار حکما، ج‌۲، ص‌۳۷.
[۸۳] مفاتیح‌الغیب، ج‌۲، ص‌۷۱۱؛ منتخباتی از آثار حکما، ج‌۲، ص‌۳۷.
[۸۴] نثر طوبی، ج‌۱، ص‌۱۲.
[۸۵] المیزان، ج‌۷، ص‌۲۸۰.
[۸۶] همان، ج‌۱۶، ص‌۳۶۶.
[۸۷] معاد از نظر روح و جسم، ج‌۱، ص‌۴۴.
[۸۸] مجمع‌البیان، ج‌۱، ص‌۳۸۷.
[۸۹] تفسیر موضوعی، ج‌۲، ص‌۵۴۵‌.
[۹۰] معارف قرآن، ص‌۵۰۲‌؛ مجموعه آثار، ج‌۲، حیات اخروی، ص‌۵۲۰‌.
[۹۱] مجموعه آثار، ج‌۱؛ عدل‌الهی، ص‌۲۳۷.
[۹۲] همان، ص‌۲۳۸.
[۹۳] بحار الانوار، ج‌۷، ص‌۲۲۸ و ۲۲۹.
[۹۴] مجموعه آثار، ج ۱، عدل الهی، ص ۲۰۲ ـ ۲۰۴.
[۹۵] المظاهر الالهیّه، ص‌۸۶‌؛ پادشاهی خدا، ص‌۱۲۷.
[۹۶] عوالی اللئالی، ج‌۱، ص‌۲۶۷.
[۹۷] المیزان، ج ۱۸، ص ۴۰.
[۹۸] مجمع‌البیان، ج۷، ص۴۱۶؛ المیزان، ج‌۱۶، ص‌۷۶.
[۹۹] الحکمة المتعالیه، ج‌۹، ص‌۱۵۳.
[۱۰۰] جامع‌البیان، مج‌۲، ج‌۲، ص‌۵۰۲‌.
[۱۰۱] مجمع‌البیان، ج‌۴، ص‌۴۵۳.
[۱۰۲] التفسیر الکبیر، ج‌۳۱، ص‌۱۴۹.
[۱۰۳] المیزان، ج‌۱۲، ص‌۱۳.
[۱۰۴] همان، ج‌۱۸، ص‌۴۰.
[۱۰۵] نهج البلاغه، حکمت ۱۰۳، ص‌۶۷۲‌.
[۱۰۶] مجموعه آثار، ج‌۱۶، سیری درنهج‌البلاغه، ص‌۵۸۴‌.
[۱۰۷] المیزان، ج‌۱۳، ص‌۱۶۹.
[۱۰۸] مجمع‌البیان، ج‌۶‌، ص‌۶۶۳ و ۶۶۴‌.
[۱۰۹] معارف قرآن، ص‌۵۰۲ و ۵۰۳‌.
[۱۱۰] مجموعه آثار، ج‌۱۶؛ سیری درنهج‌البلاغه، ص‌۵۸۳‌.
[۱۱۱] مجمع البیان، ج‌۱، ص‌۵۳۰‌.
[۱۱۲] مجمع البیان، ج‌۷، ص‌۴۱۶.
[۱۱۳] المیزان، ج‌۱، ص‌۴۴ و ۴۵.
[۱۱۴] مجمع‌البیان، ج ۱، ص ۱۳۵.
[۱۱۵] المیزان، ج‌۱۵، ص‌۳۱ و ۳۳.
[۱۱۶] پیام قرآن، ج‌۵‌، ص‌۴۰۳.
منابع:
آموزش عقاید؛ احیاء علوم الدین، غزالی؛ الامالی، طوسی؛ انسان از آغاز تا انجام؛ اوپانیشاد؛ بحارالانوار؛ به سوی جهان ابدی؛ بودا؛ پادشاهی خدا؛ پیام قرآن؛ تاریخ جامع ادیان؛ التحقیق فی کلمات القرآن الکریم؛ التفسیر الکبیر؛ تفسیر القرآن الکریم، ملاصدرا؛ تفسیر موضوعی، جوادی آملی؛ تفسیر نور الثقلین؛ جامع‌البیان عن تأویل آی القرآن؛ الجامع لأحکام القرآن، قرطبی؛ الحکمة المتعالیه، ملاصدرا؛ الذخیره؛ رسائل اخوان الصفا؛ شرح منظومه، سبزواری؛ الشواهد الربوبیّه؛ شیعه در اسلام؛ عقل و اعتقاد دینی؛ علم الیقین؛ عوالی اللئالی؛ گنجینه‌ای از تلمود؛ مجمع‌البیان فی تفسیرالقرآن؛ مجموعه آثار، بازرگان؛ مجموعه آثار، مطهری؛ المظاهرالالهیه؛ معارف قرآن؛ معاد از نگاه وحی و فلسفه؛ معاد از نظر روح و جسم؛ معادشناسی؛ المعجم المفهرس؛ مفاتیح الغیب؛ منتخبی از آثار حکماء؛ المنقذ؛ المیزان فی تفسیر القرآن؛ نثر طوبی؛ نهج البلاغة.
منبع : پایگاه اطلاع رسانی اصلاح