شنبه, ۱۵ اردیبهشت, ۱۴۰۳ / 4 May, 2024
مجله ویستا

بوفالوی سفید - The White Buffalo


بوفالوی سفید - The White Buffalo
سال تولید : ۱۹۷۷
کشور تولیدکننده : آمریکا
محصول : شرکت دینو دِ لورنتیس
کارگردان : جان لی تامپسن
فیلمنامه‌نویس : ریچارد سیل، برمبنای رمانی نوشته خودش.
فیلمبردار : پل لومان
آهنگساز(موسیقی متن) : جان باری.
هنرپیشگان : چارلز برانسن، جک واردن، ویل سمپسن، کیم نوواک، کلینت واکر، استوارت ویتمن، اسلیم پیکنز، جان کارادین، کارا ویلیامز و اد لاتر.
نوع فیلم : رنگی، ۹۷ دقیقه.


سال 1874. «وایلد بیل هیکاک» (برانسن) - که مدام حمله یک بوفالوی سفید را در کابوس‌هایش می‌بیند - با نام جعلی «جیمز اوتیس» به غرب باز می‌گردد تا در بلک هیلز به‌دنبال طلا بگردد. در همین بین، «اسب دیوانه» (سمپسن)، رئیس قبیله «سو»، به دهکده‌شان باز می‌گردد و می‌فهمد که دختر نوزادش را یک بوفالوی سفید کشته است؛ پدر «اسب دیوانه» به او لقب «کرم» می‌دهد و می‌گوید برای باز پس گرفتن نامش باید بوفالوی سفید را بکشد و جسد دخترش را در پوست جانور بپیچد. «هیچکاک» که به کمک دوستش از حمله یک افسر سواره نظام آمریکا و افرادش جان سالم به در برده، به فِتِرمن می‌رسد. در آنجا محبوبه سابقش، «پوکر جنی» (نوواک) را ملاقات می‌کند، به‌دنبال دوست قدیمی‌اش، «چارلی‌زین» (واردن) می‌گردد و دچار کشمکش مختصری با «جک کیلین» (واکر) و دارودسته‌اش می‌شود. «هیکاک» که تصمیم گرفته همراه «زین» به شکار بوفالوی سفید برود، به کوه می‌زند و در آنجا «اسب دیوانه» را از چنگ گروهی از سرخ‌پوستان قبیله کرو نجات می‌دهد. پس از آنکه «هیکاک» و «زین» در غاری پناه می‌گیرند، بوفالو یکی از اسب‌های‌شان را می‌کوشد و بعدتر «کیلین» و یکی از افرادش به آنان حمله می‌کنند، تا اینکه «اسب دیوانه» سر می‌رسد و آن دو را می‌کشد. روز بعد، «هیچکاک» در حالی که تفنگش گیر کرده با بوفالو رو در رو می‌شود؛ ولی باز «اسب دیوانه» می‌رسد و جانور با چاقو می‌کشد. وقتی «هیچکاک» می‌گذارد و «اسب دیوانه» پوست بوفالو را بردارد، «زین» با عصبانیت ترکش می‌کند؛ «هیکاک» و «اسب دیوانه» دوستی‌شان را تثبیت می‌کنند، با این همه به دلیل دشمنی‌های دیرین و اینکه «هیکاک» به «سرخ‌پوست‌کُش» معروف شده، تصمیم می‌گیرند دیگر هرگز یکدیگر را نبینند.
* فیلم به‌خاطر کارگردانی ضعیف لی تامپسن چیز قابل ذکری ندارد. رابطه برانسن با نوواک در حد کلیشه هم کار نمی‌کند. صحنه‌های هفت تیرکشی برانسن نیز در ارتباط با دغدغه اصلی فیلم - بوفالو - بسیار کشدار، کُند و کم اثر است. صحنه انتخابی فیلم - واقعیت یافتن کابوس‌هائی که ما هم طی فیلم شاهدشان بوده‌ایم - افت تمامی هیجان‌های احتمالاً به دست آمده است، چون حداقل در اینجا انتظار می‌رود که «بوفالو» معناهائی بیشتر برای زندگی «بیل هیکاکِ» پیر، نمادی از غرب، پیدا کند. دست مایه فیلم به خودی خود فکر جذابی دارد، یعنی عکس‌العمل هالیوود به مایه‌های قدیمی‌اش: شخصیت قهرمان سرخ‌پوستان نه فقط می‌تواند معقول باشد و ظاهری انسانی بیابد، بلکه در کنار قهرمان سفید به روبه‌روئی با مظهر طبیعتِ مورد هجوم قرار گرفته (با اشاره به آن کوه استخوان باقی‌مانده از لاشه‌های بوفالوهائی که به‌وسیله سفیدپوستان و سرخ‌پوستان قتل عام شده‌اند) هم بپردازد.