پنجشنبه, ۱۵ آذر, ۱۴۰۳ / 5 December, 2024
مجله ویستا
شرح حال هدایت به قلم خودش و علامه دهخدا
آنچه میخوانید شرح حالی که فرزانهی سخندان علی اکبر دهخدا دربارهی هدایت نوشتهاست، و نیز کلامات سادهواری که هدایت در معرفی خودش به قلم آوردهاست اگر چه شرحی مفصل و کامل از چهرهی فردی و ادبی هدایت به دست نمیدهد، به مقدار فراوان، نشان میدهد که چرا هدایت همچون نمونهی کمال و قدرت و صفای اخلاق در قلب معاصرانش جاگرفتهاست، و نیز نشان میدهد که چرا دوستان هدایت در زمان حیاتش او را میستودند وپس از مرگش خاطرهی او را میپرستند. در دو شرح حال زیر ـ البته اگر بتوان کلمات هدایت را در معرفی خودش شرح حال نامید ـ چهرهی گیرا و طلسمآسای هدایت را به صورتی کاملا ً درخشان میتوان دید؛ چهرهای که در قبال معرفی خودش به دیگران همواره با نهایت امساک و بیاعتنایی رندانه واکنش نشلن میدهد.
در عین حال این دو شرح حال کسانی را که در بند ِ چیزی جز نام و ننگ نیستند، کسانی که حاضرند همه چیز خود ـ و گاه دیگران ـ را فدای فریاد و غوغا و به کرسی نشاندن ِ خودشان کنند، و ادبیات و هنر را فقط وسیلهی شهرتطلبی و خودبینی و طمطراق و فضلفروشی میدانند به صورت ِ چهرههایی رقتانگیز و ترحمآور و زار و زبون معرفی خواهد کرد.
در زمان حیات صادق هدایت راجع به او تقریبا ً هیچ مطلب نظرگیری در مطبوعات منتشر نشد، مگر چند نوشتهی کوتاه ِ پراکنده و بیاهمیت در معرفی آثار او، که درهیچ کدام از آنها اشارهای به شرح حال و بیان شخصیت او دیده نمیشد. علت اصلی این موضوع فروتنی شگفتانگیز هدایت و پرهیز وسواس آمیزش از تظاهر و خودنمایی بود. هدایت هرگز به دوستانش اجازه نمیداد که در خصوص او چیزی بگویند یا بنویسند، و اغلب در برابر اصرار دوستان ِ نویسندهاش نسبت به معرفی و تبلیغ آثارش سرسختی نشان میداد. او همچنین، به ویژه در سالهای آخر عمرش، از دوربین ِ عکاسی گریزان بود و هیچگاه به میل ِ خودش در برابر دوربین قرار نمیگرفت، و آن عکسهایی که از او در دست است، و بعد از مرگ ِ او توسط دوستانش چاپ شدهاند، عموما ً در مواقعای برداشتهشدهاند که او مطلقا ً توجهی به دوربین نداشتهاست، و طبعا ً مایل به برداشتن آن عکسها هم نبودهاست.
همینجا باید اشاره کنم که بیشتر عکسهای هدایت در سالهای جوانی، و در ایام تحصیل او در فرانسه، برداشته شده است؛ یعنی در زمانی که پدر و مادر و اعضای خانوادهاش در فواصل معین از او عکس مطالبه میکردند تا از حال و روزش در غربت با خبر باشند.
تنها نوشتهای که دربارهی هدایت در زمان حیاتش، ظاهرا ً با اطلاع او، به قصد انتشار فراهم شد همان یک ستون مشهوری است که به عنوان شرح حال او در جلد سیودوم لغت نامهی دهخدا در صفحهی شصت وسه درج شدهاست. حکایت ِ تهیه و نگارش ِ این شرح حال، به مقدار فراوان، فروتنی ِ ذاتی هدایت و احتزار شدید او را از خودبینی و شهرتطلبی نشان میدهد. محمد پروین گنابادی، ادیب و پژوهندهی نامآور ادبیات کهن ایران، و از دوستان و یاران نزدیک ِ دهخدا و هدایت، نقل کرده است:
«مرحوم دهخدا به صادق بسیار علاقهمند بود و او را نویسندهای توانا و هنرمندی شایسته و رادمردی شریف میدانست، و با اینکه برحسب خصوصیاتی که در تنظیم لغتنامهی خود بهکار میبرد قرار بود( و هم اکنون نیز این قرار پایداراست) که شرح ِ حال نامداران و شخصیتهای معاصر، هر چند جنبهی جهانی داشتهباشند، تا هنگامی که در قید حیاتاند نوشته نشود تا بر حسب ِ بغض خصوصی و شخصی حمل نشود. اما هنگامی که حرف «صاد» را آقای دکتر شهیدی تنظیم میکرد روزی نزد مرحوم دهخدا آمد و گفت: شما دستور داده بودید شرح ِ حال صادق هدایت در این کتاب بیاید، بنابراین بهتر است از خود صادق خواهش کنیم شرح مختصری به قلم خودش بنویسد، و سپس [دهخدا] به من رو کرد و گفت: تو صادق را میبینی؟ گفتم:آری. گفت:از قول ِ من به او بگو تا به قلم خودش شرح حالی بنویسد، و چون مدتی است خودش را هم ندیدهام سری به اینجا بزند. گفتم:من میتوانم صادق را وادار کنم کهبه اینجا بیاید، اما دربارۀ نوشتن شرح حالی به قلم خودش تردید دارم که چنین پیشنهادی را بپذیرد. روز بعد در کافه فردوسی صادق را دیدم و چون به اخلاق او آشنایی داشتم گفتم: دهخدا حال تو را میپرسید و میگفت: دلم برای صادق تنگ شدهاست. سری تکان داد و گفت: من هم مدتی است او را ندیدهام، این روزها به منزلش میروم؛ و از قضا فردای آن روز پیش از ظهر نزد دهخدا آمد و به قول خودش پس از چاق سلامتی، مرحوم دهخدا شرحی دربارۀ علاقۀ خود به صادق بیان کرد و به ویژه یادآور شد که من از معاصرانی که در قید حیاتاند تنها میخواهم شرح حال تو را، آن هم به قلم خودت، در لغتنامه بیاورم، و بنابراین انتظار دارم این خواهش مرا بپذیری و به میل خودت شرح حالی بنویسی. صادق با همان شیوهی همیشگی خندهای سر داد و گفت: زکی، شرح حال ِ من،ولش! دهخدا با اصرار گفت: صادق جان شوخی را ول کن و شرح حال بنویس، اما پاسخ صادق پس از چندین بار خواهش و تمنا همان خندهی تمسخرآمیز و «زکی» و «ولش» بود و به هیچ وجه حاضر نشد چنین چیزی بنویسد، تا سرانجام از منابع دیگر و اطلاعات خود مرحوم دهخدا شرح حال وی را نوشتند. آمدن ِ وی به منزل مرحوم دهخدا در اوایل سال ۱۳۲۹ بود که چند ماه بعد به پاریس رفت و از قضا شرح حال وی در لغتنامه هنگامی چاپ شد که صادق در آنجا انتحار کردهبود.»
و اینک آن شرح حال که ریختهی قلم فاضل ِ سخنشناس و زبانآور شادروان علی اکبر دهخدا است:
صادق هدایت: وی فرزند اعتضادالملک و از خاندان اشراف ِ ایران است. پدران وی پیوسته شاغل مقامات ِ عالی دولتی و مناصب ِ نظامی بودند. صادق در ۲۸ بهمن ۱۲۸۱ در تهران تولد یافت. او بیشتر عمر خود را در تهران به سر برد و طولانیترین سفر وی هنگامی است که برای تحصیل به فرانسه رفت. وی در این کشور اوقات خود را بیشتر به سیر و گشت گذراند. ابتدا در پاریس بود و سپس به «بزانسون» رفت و در پانسیونی خانوادگی سکونت جست.سپس به پاریس بازگشت و هنگامی بدان شهر برآن شد که خود را در رودخانه غرق کند ولی او را نجات دادند. داستانهای معروف: زنده به گور، سه قطره خون، نمایشنامۀ پروین[دختر ساسانی]، افسانۀ آفرینش، فواید گیاهخواری را در آنجا نوشت. سپس به وطن بازگشت و به سال ۱۳۵۱ به بمبئی رفت و در آنجا زبان پهلوی را فراگرفت و با دو داستان که از هند فراگرفتهبود و به فرانسه نوشته بود [lunatique , sampingue۰۳۹; ] بازگشت و به سال ۱۳۲۴ در حدود دو ماه در تاشکند ِ ازبکستان ِ شوروی گذزانید و عاقبت در آذر ۱۳۲۹ به پاریس سفر کرد و پس از چهار ماه به وسیلهی گاز انتحار کرد. صادق در بذله گویی استعداد و مهارتی داشت. به حیوانات شفقت میورزید. با این که ظاهر او لاابالی مینمود در زندگانی منظم بود. وی به زبان انگیلسی تا حدی آشنایی داشت که میتوانست از آثار علما و ادبا بهره برد و به وسسیلهی زبان ِ فرانسه از معارف و ادبیات ِ ملل ِ مختلف بهرهمند میشد. در پایان عمر به تحصیل زبان روسی همت گماشت و به مطالعهی آن اشتغال داشت. به حافظ و خیام علاقهی بسیار میورزید. هنگام جوانی و در آن وقت که در پاریس اقامت داشت به عقاید یوگا و کیش بودایی روی آورد و همان اوقات بود که مجسمهی کوچک بودا را خرید و از آن پس همیشه آن مجسمه به روی میز وی دیده میشد. صادق روز ۱۹ فروردین سال ۱۳۳۰ در پاریس خودکشی کرد بدین سان که به گرمابهی(۱) خانهی خویش رفت و نخست سوراخها و روزنهها را استوار ساخت سپس شیر گاز را گشود و در کف حمام [آشپزخانه] دراز کشیده جان سپرد. جنازهی او را در مسجد مسمانان پاریس گذاردند و پس از توقفی اندک در حالی که قریب یکصد تن از دانشجویان ایرانی آن را تشییع میکردند به قبرستان «پرلابشز» حمل و در آنجا دفن کردند. گذشته از مقالاتی که از وی در مجلهها به طبع رسید تألیفات متعددی دارد از این قرار:
۱) داستانها
زنده به گور ـ آب زندگی شامل ۹ داستان . سایهی مغول(قسمت سوم کتاب انیران). سه قطره خون شامل ۱۱ داستان. علویه خانم. سایه روشن شامل ۷ داستان. وغوغ ساهاب شامل ۳۵ قصه (قضیه). بوف کور. سگ ولگرد ۸ داستان. ولنگاری ۶ داستان. حاجی آقا. فردا. توپ مروارید.
۲) نمایشنامهها:
پروین دختر ساسان [نی]. مازیار. افسانهی آفرینش.
۳) آثار تحقیقی:
فواید گیاهخواری. انسان و حیوان. ترانههای خیام. پیام کافکا.
۴) سفرنامهها:
اصفهان نصف جهان. در جادهی نمناک.(۲)
۵) فرهنگ عامه:
اوسانه. نیرنگستان. فلکلور یا فرهنگ توده.
۶) ترجمه از متون پهلوی:
گجستۀ ابالش. کارنامۀ اردشیر بابکان. گزارش گمان شکن. یادگار. جاماسب. زند و هومن یسن. شهرستانهای ایرانشهر.
۷) ترجمه از فرانسه:
دیوار. مسخ. گراکوس شکارچی و داستانهای دیگر. (از کتاب صادق هدایت [نوشتۀ ونسان مونتی] ترجمه حسن قائمیان)
صادق نابغهای از نوابغ جهانی است و به تازگی فرانسویان به عظمت مقام وی پی برده و میتوان گفت که در آن مملکت کمتر کسی از اهل ادب هست که با نظر تحسین و اعجاب در این داهیۀ ایرانی بیند(۳) و به بزرگی فکر و روح او اعتراف نکند.
چنان که متن این شرح حال نشان میدهد، و محمد پروین گنابادی اشاره کردهاست، انتشار جلد سی ودوم لغتنامه دهخدا، که حاوی شرح حال بالا است، زمانی تحقق پیدا میکند که سالها از مرگ هدایت گذشته است. در حقیقت دهخدا با معرفی نمونهوار ِ هدایت در لغتنامهاش ـ هر چند به اختصارـ برای نخستین بار و رسما ً مقام ادبی هدایت را به عنوان بزرگترین نویسندهی ادبیات داستانی معاصر ایران بهجا میآورد. در آن زمان هدایت هنوز آنقدرها شهرتی به هم نزده بود، و نام او مانند امروز با آوازه و افسانه در نیامیخته بود، و به همین جهت اقدام دهخدا در معرفی هدایت، و به ویژه شکستن «قرار»ش با چاپ شرح حال یک شخصیت زندهی معاصر، نه فقط در حکم تأیید و ثبت نامآورترین چهرهی ادبیات ِ داستانی ِ معاصر بود بلکه نمایندهی اتفاق فرخندهای بود میان سنت ادبی گذشتۀ ما با دابیات ِ جدید که هدایت بانی اصیل آن بود.
اما دربارۀ کلمات سادهواری که خود هدایت به عنوان شرح حالش به قلم آوردهاست آنچه کماکان شگفت و نظرگیر است فروتنی ذاتی و احتراز و امساک قلندروار او نسبت به معرفی خویش است. متأسفانه ما از کیفیت انگیزه و نگارش این «شرح حال نامچه» اطلاع روشنی در دست نداریم؛ همین قدر میدانیم که گویا هدایت آن را در جریان سفرش به تاشکند، پایتخت ازبکستان، در آذر ماه ۱۳۲۴ ، به درخواست خانۀ فرهنگ شوروی نوشتهاست. دربارۀ سفر هدایت به تاشکند نیز اطلاعات ما پراکنده و ناقص است؛ اما آنچه به نوشتن شرح حال هدایت یعنی موضوع بحث ما ـ مربوط میشود به قرار زیر است:
در روز جمعه ۱۶ آذر ۱۳۲۴ هدایت همراه با دکتر فریدون کشاورز، استاد دانشکدۀ پزشکی دانشگاه تهران و عضو کمیته مرکزی ِ حزب تودهی ایران و نمایندۀ مجلس شورای ملی، و دکترعلیاکبر سیاسی، رییس دانشگاه تهران، به دعوت انجمن ِ فرهنگی ِ ایران و شوروی (وُکس) برای شرکت در مراسم بیستمین سال ِ تأسیس ِ دانشگاه تاشکند با هواپیما عازم ازبکستان میشوند. از قرار ِ اطلاع ادیب السلطنه سمیعی، رئیس فرهنگستان ایران،هم به این مراسم دعوت داشتهاست که بر اثر بیماری نمیتواند با هیئت ِ اعزامی همراه شود.
در فرودگاه تاشکند از هیئت ایرانی توسط رییس دانشگاه تاشکند و استادان دانشگاه و چند تن از شرقشناسان شوروی مانند برتلس و سیمونف و روزنفلد استقبال میشود، و چنان که حسن قایمیان در کتاب شیادیهای ادبی و آثار هدایت نوشتهاست دکتر سیاسی، به عنوان ِ رییس هیئت اعزامی، یک دوره کتابهای چاپ دانشگاه تهران و یک نسخه نفیس از مثنوی مولوی را به دانشگاه تاشکند، و هدایت نیز چند دوره از آثار خود را به میزبانان ِ شرقشناس خود تقدیم میکنند. در این سفر، که بیش از دو هفته طول میکشد، هدایت ضمن دیدار با فرهنگیان و هنرمندان ازبک از مراکز و اماکن مهم شهر تاشکند، مانند کتابخانه و نمایشگاه و تئاتر شهر و لابراتوار اتمی دانشگاه تاشکند، دیدن میکند؛ اما بیشتر وقت خود را به مطالعۀ نسخههای خطی نفیس و منحصر به فرد ِ موجود در کتابخانۀ دانشگاه تاشکند میگذارد.
اما شرح حال هدایت به قلم خودش، چنان که گفتیم، ظاهرا ً باید به درخواست ِ خانهی فرهنگ شوروی نوشتهشده باشد؛ به طوری که اصل دست نوشتهی این شرح حال، بنابه اظهار پروفسور د.س. کمیساروف، رایزن فرهنگی سفارت شوروی در موقع سفر هیئت ایرانی به تاشکند و مترجم پارهای از آثار هدایت به زبان ِ روسی، در اختیار شرقشناس مشهور بانو روزنفلد بودهاست. همان گونه که اشاره شد بانوی فقید روزنفلد جزو میزبانان هیئت ایرانی بودهاست، و این احتمال وجود دارد که هدایت به درخواست ِ ـ و اصرار شخص او دست به نوشتن شرح حال خود زدهباشد. در هر حال یک نکته روشن است و آن این است که هدایت برای نوشتن شرح حال ِ خود در زیر نوعی فشار و محذور بودهاست، و به همین جهت آنچه نوشته است به هیچ وجه صورت معمول ِ یک شرح حال را ندارد؛ در واقع این طور به نظر میرسد که هدایت کوشش کردهاست چیزی دربارۀ خودش ننویسد ـ و این هم آن شرح حال:
● شرح حال هدایت به قلم خودش
من همان قدر از شرح حال خودم رم میکنم که در مقابل تبلیغات آمریکایی مابانه(۴). آیا دانستن تاریخ تولدم به درد چه کسی میخورد؟ اگر برای استخراج زایچهام(۵) است این مطلب فقط باید طرف توجه خودم باشد گر چه از شما چه پنهان، بارها از منجمین مشورت کردهام اما پیش بینی آنها هیچ وقت حقیقت نداشته. اگر برای علاقهی خوانندگان است باید اول مراجعه به آراة عمومی آنها کرد چون اگر خودم پیشدستی بکنم مثل این است که برای جزئیات احمقانهی زندگیم قدر و قیمتی قائل شدهباشم به علاوه خیلی از جزئیات است که همیشه انسان سعی میکند از دریچهی چشم دیگران خودش را قضاوت بکند و از این جهت مراجعه به عقیدهی خود آنها مناسبتر خواهد بود مثلا ً اندازهی اندامم را خیاطی که برایم لباس دوخته بهتر میداند و پینهدوز سرگذر هم بهتر میداند که کفش من از کدام طرف ساییده میشود. این توضیحات همیشه مرا به یاد بازار چارپایان میاندازد که یابوی پیری را در معرض فروش میگذارند و برای جلب مشتری به صدای بلند جزئیاتی از سن و خصایل و عیوبش نقل میکنند.
ازین گذشته شرح حال من هیچ نکتهی برجستهای در برندارد نه پیش آمد قابل توجهی در آن رخ داده نه عنوانی داشتهام نه دیپلم مهمی در دست دارم و نه در مدرسه شاگرد درخشانی بودهام بلکه برعکس همیشه با عدم موفقیت روبهرو شدهام. در اداراتی که کار کردهام همیشه عضو مبهم و گمنامی بودهام(۶) و رؤسایم از من دل خونی داشتهاند به طوری که هروقت استعفا دادهام با شادی هذیانآوری(۷) پذیرفتهشدهاست (۸)و روی همرفته موجود و زادهی بیمصرف. قضاوت محیط دربارۀ من میباشد و شاید هم حقیقت در همین باشد.
نوشتهی کوتاه بالا، اگر چه ـ چنان که گفتیم ـ مشکل بتوان آنرا شرح حال به معنای متعارف نامید، سندی است که بیش از هر چیز صمیمت دلانگیز و صداقت ِ بیمانند هدایت را نشان میدهد، و پیدا است که نویسندهاش کلمات قلمانداز و شتابزدهی خود را ـ هر چند با صراف طبع ـ از سر فراغت ننوشتهاست. چنان که از متن شرح حال برمیآید هدایت نسبت به خودش هیچ توهمی ندارد و به آدمهای خودپرست و فخرفروش با نظر تحقیر و تمسخر مینگرد، و از هرگونه فروتنی کاذب و مبتذل بیزار است. هدایت در مقام نویسنده هیچگاه فرصت طلب نبود، یعنی از فرصتهایی که اغلب برایش پیش میآمد، یا دیگران برایش پیش میآوردند، تا در تجلیل و تکریم او چیزی گفته شود و او بر سر زبانها بیفتد، استفاده نمیکرد. هدایت قریحهای سرشار برای انتقاد کردن داشت، و جنبههای شریف و مسخرهی زندگی ـ البته بیشتر جنبههای مسخره ـ را بدون ملاحظه و با حس ِ تمیز ِ بیمانندی بیان میکرد، و به حکم طبیعت خود بیش از هر چیز ضعف خود را میدید، و صداقت فسادناپذیر او در همین بود.
محمد بهارلو
پانوشت:
۱.آشپزخانه درست است.
۲. این سفرنامه یافت و منتشر نشدهاست.
۳. کذافی اصل. لازم به توضیح است که عبارت آخر از چاپ جدید لغتنامهی دهخدا ـ مؤسسه انتشارات و چاپ دانشکاه تهران، چاپ اول ۱۳۷۳ ـ حذف شدهاست. مأخذ ما، با حفظ سیاق کتابت و علائم رسمالخط، چاپ نخست لغتنامهی دهخدا ـ دانشگاه تهران، دانشکدهی ادبیات، سازمان لغتنامه، ۱۳۳۰ شمسی ـ بوده است.
۴.publicite۰۳۹; ame۰۳۹;ricaine
۵.Dresser mon horoscope
۶. Employe۰۳۹; obscure
۷.Joie de۰۳۹;lirante
۸.حدود دو سطر و نیم از نوشته توسط خود هدایت خط خورده ، به طوری که قابل خواندن نیست.
منبع: مجله دنیای سخن
شهرزاد میرزا عابدینی
پانوشت:
۱.آشپزخانه درست است.
۲. این سفرنامه یافت و منتشر نشدهاست.
۳. کذافی اصل. لازم به توضیح است که عبارت آخر از چاپ جدید لغتنامهی دهخدا ـ مؤسسه انتشارات و چاپ دانشکاه تهران، چاپ اول ۱۳۷۳ ـ حذف شدهاست. مأخذ ما، با حفظ سیاق کتابت و علائم رسمالخط، چاپ نخست لغتنامهی دهخدا ـ دانشگاه تهران، دانشکدهی ادبیات، سازمان لغتنامه، ۱۳۳۰ شمسی ـ بوده است.
۴.publicite۰۳۹; ame۰۳۹;ricaine
۵.Dresser mon horoscope
۶. Employe۰۳۹; obscure
۷.Joie de۰۳۹;lirante
۸.حدود دو سطر و نیم از نوشته توسط خود هدایت خط خورده ، به طوری که قابل خواندن نیست.
منبع: مجله دنیای سخن
شهرزاد میرزا عابدینی
منبع : پایگاه اطلاعرسانی دیباچه
ایران مسعود پزشکیان دولت چهاردهم پزشکیان مجلس شورای اسلامی محمدرضا عارف دولت مجلس کابینه دولت چهاردهم اسماعیل هنیه کابینه پزشکیان محمدجواد ظریف
پیاده روی اربعین تهران عراق پلیس تصادف هواشناسی شهرداری تهران سرقت بازنشستگان قتل آموزش و پرورش دستگیری
ایران خودرو خودرو وام قیمت طلا قیمت دلار قیمت خودرو بانک مرکزی برق بازار خودرو بورس بازار سرمایه قیمت سکه
میراث فرهنگی میدان آزادی سینما رهبر انقلاب بیتا فرهی وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامی سینمای ایران تلویزیون کتاب تئاتر موسیقی
وزارت علوم تحقیقات و فناوری آزمون
رژیم صهیونیستی غزه روسیه حماس آمریکا فلسطین جنگ غزه اوکراین حزب الله لبنان دونالد ترامپ طوفان الاقصی ترکیه
پرسپولیس فوتبال ذوب آهن لیگ برتر استقلال لیگ برتر ایران المپیک المپیک 2024 پاریس رئال مادرید لیگ برتر فوتبال ایران مهدی تاج باشگاه پرسپولیس
هوش مصنوعی فناوری سامسونگ ایلان ماسک گوگل تلگرام گوشی ستار هاشمی مریخ روزنامه
فشار خون آلزایمر رژیم غذایی مغز دیابت چاقی افسردگی سلامت پوست