جمعه, ۱۴ اردیبهشت, ۱۴۰۳ / 3 May, 2024
مجله ویستا

سلوک باران


سلوک باران
مغز بادام یا گردو خوردنی است اما پوست آنها بر خلاف مغز آنها ناخوردنی است و تو می بینی که این ها ضد هم اند اما یکی در دل دیگری است.
درست مثل صلح که گاه از دل ضد خود که جنگ است پدیدار می شود.
جنگ پیغامبـر مــدار صلـــح شد
صلح این آخر زمـان زان جنگ بُد
صد هزاران سر برید آن دلستان
تا امان یابد ســـر اهــل جهـــان
باغبان زان می برد شـاخ مضـــر
تا بیابد نخل قــامت ها و بِـــر
می کند از بـاغ، دانا آن حشیـــش
تا نماید بـاغ و میـــوه خُرَمیـــش
می کَند دندان بـد را آن طبیــب
تا رهـد از درد و بیمـاری حبیـب
حال که دانستیم هر چیز از دل ضد خود پدید می آید پس بپذیریم که: مردمی ها نیز از درون نامردمی ها پدید می آید. درست مثل آتش که از دل دودها سر می زند و شعله می کشد.
باید تیرهای جفا و نامردمی و نامرادی و بی وفایی باشد تا «اباالفضل علیه السلام» خود را و وفای خود را نشان دهد.
همانطور که باید شب سیاه و ظلمانی باشد تا ماه به درخشش آید، و گرنه در آسمان آبی و روشن روز و با تابش خورشید ماه کجا جلوه دارد.

[محمدرضا رنجبر]
منبع : روزنامه ایران