جمعه, ۷ اردیبهشت, ۱۴۰۳ / 26 April, 2024
مجله ویستا


بغداد تا هالیوود


بغداد تا هالیوود
● درباره فیلم «عراق تكه تكه»
مستند ساز معروف «جیمز لانگلی»، دو سال از وقت خود را صرف ساخت مستندی درباره زندگی مردم عراق، از نگاه مشترك جمعیت شیعه و سنی این كشور كرد. شانس پیروزی این فیلم درشاخه اسكار بهترین مستند امسال بالاست.
استفان آپل بوم، مقاله نویس و منتقد سینمایی نشریه ایندیپندنت درباره این فیلم و حال و هوای آن گزارش می دهد:
جیمز لانگلی درجریان ساخت فیلم «عراق تكه تكه»- كه در ساندنس با استقبال بی نظیری روبه رو شد- سختی ها و مشقات فراوانی را به جان خرید و حتی تهدید به مرگ شد. این فیلم به همراه مستند «یك حقیقت آزار دهنده» از ال گور جزو پانزده فیلمی است كه شانس خوبی برای راه یافتن به فهرست نهایی نامزدهای اسكار امسال دارند.
هر دو فیلم با تحسین فراوان منتقدان مواجه شده اند و جوایز سینمایی متعددی كسب كرده اند. نقطه اشتراك هر دو فیلم، طرح مسائلی است كه رسیدگی به آنها، از سوی نهادهای مدنی و سیاسی فوریت و الزام خاصی می طلبد. با این حال لانگلی معتقد است، فیلم پر فروش و موفق ال گور شانس بیشتری برای تصاحب اسكار داشته باشد.
او می گوید: «استودیو فیلمسازی بزرگی پشت آن است و خود فیلم هم در گیشه های آمریكا ۳۰ میلیون دلار فروش داشته درحالی كه فروش فیلم من در آمریكا كمتر از صد هزار دلار بوده است.» با این وجود چنین حدس و گمانه زنی هایی باعث نمی شود نخواهم به فیلم «عراق تكه تكه» (یكی از چهار اثر مستند ساخته شده درباره عراق) در این مجال كوتاه نپردازم. این فیلم كه با مهارت بی نظیری فیلمبرداری شده و فضای صمیمانه آن بسیار تأثیر برانگیز است، سه تصویر كلی و شخصی از زندگی روزمره مردم عراق را پس از حمله آمریكا به این كشور در مارس ۲۰۰۳ ارائه می دهد. سنی ها، شیعیان و كردها همگی با زبان خود حرف می زنند و به ابراز دیدگاه های شخصی خود می پردازند.
آنها در این فیلم از حقایقی پرده بر می دارند كه انعكاس آنها از سوی رسانه های پرقدرت آمریكایی فراموش شده بود. فیلم لانگلی تلاشی برای پر كردن این خلأ اطلاع رسانی به مردم است. او توضیح می دهد: «این مستند كه در مدت دو سال فیلمبرداری شده تلاشی برای ترسیم موشكافانه فضای كلی این كشور در مدت جنگ و احساس مردم است.» او می افزاید: « این فیلم خلأیی را پر می كند كه ژورنالیسم نیز از آن غافل بوده است.»
این فیلم تماشاگر را از بغداد به شهر سنی نشین نصیریه در جنوب عراق و به جمعیت كردهای كشاورز در شمال می برد. لانگلی در ابتدا تصمیم داشت تنها از یك خانواده در جریان جنگ عراق و پس از پایان گرفتن آن فیلمبرداری كند، اما شرایط به گونه ای شد كه بعد به تصویر كشیدن زندگی روزمره مردم عراق از ابعاد مختلف مورد توجه او قرار گرفت.
او در جریان سفرهای خود به عراق در سپتامبر و اكتبر ۲۰۰۲ و فوریه ۲۰۰۳ دریافته بود این شیوه فیلمسازی یعنی تعامل با مردم عادی در درازمدت، در رژیم صدام حسین غیر عملی و بی دردسر نبود. او می گوید: «حق انتخابمان محدود بود. یا باید از كسانی فیلم می گرفتیم كه مورد تأیید رژیم بودند یا این كه از كسانی استفاده می كردیم كه بعد دعا می كردیم از سوی مأموران اطلاعاتی بعثی مورد آزار و اذیت قرار نگیرند كه البته همین طور می شد. بنابراین ساختن یك فیلم مستند آنگونه كه من انتظار داشتم غیر ممكن بود.
لانگلی كه شرایط كار را این چنین دشوار دید، این بار تصمیم گرفت از چیزها و وقایعی فیلمبرداری كند كه به ژورنالیست ها اجازه آن داده شده بود، همچون دیدار یكی از اعضای مخالف جنگ عراق كنگره آمریكا از این كشور جنگزده یا اماكنی كه تصور می شد سلاح های كشتار جمعی در آنجا ساخته می شوند. او می گوید: «دولت بوش می گفت مثلاً در فلان جا مشغول ساختن لوله هایی برای غنی سازی اورانیوم هستند و روز بعد دولت صدام گروهی از ۴۰۰ روزنامه نگار را با اتوبوس به آن مناطق می فرستاد و به آنها اجازه می دهد از آن كارخانه استیل سازی یا هرچیزی در آنجا فیلمبرداری كنند.
وقتی لانگلی در پایان فوریه ۲۰۰۳ بغداد را ترك كرد، عراقی هایی بودند كه هنوز باور نمی كردند آمریكا قصد حمله به كشورشان را دارد. او به یاد می آورد: «تا آخرین لحظه آنها همچنان مطمئن نبودند چه اتفاقی قرار است بیفتد.» فضای عجیبی در شهر حكمفرما بود كه به حس عجیبی در دل همه دامن می زند. این فضا آكنده از شایعات بی پرده ای بود كه از هر سو به گوش می رسید و بر ناآرامی شهر و دغدغه ذهنی مردم می افزود. لانگلی می گوید: «در كشوری كه بسیاری از مردمی كه دورو برتان می بینید، به نوعی بارژیم در ارتباط بودند، این حس كه رژیم صدام حسین در روزهای پایانی خودش بود، حس عجیبی است همه جا این ترس و وحشت دیده می شد و می شد آن را از نگاه مردم خواند.»
لانگلی حمله آمریكا به عراق را از صفحه تلویزیون در مصر دید و بعد كه رژیم صدام سرنگون شد به عراق بازگشت. این بازگشت برای او خیلی راحت تر از آن چیزی بود كه تصور می كرد. او با لبخندی می گوید: «در نبود دولت همه چیز خیلی راحت می شود.»
این مستند ساز آمریكایی اعتراف می كند كه نخستین دیدار خود از عراق چیز زیادی از این كشور نمی دانسته، اما این باعث نشد كه از سر جهالت اطلاعات جهت گیری شده را تشخیص ندهد. او معتقد است حداقل در این یك مورد یعنی «اطلاع رسانی» جنگ عراق خیلی چیزها را تغییر داد. لانگلی توضیح می دهد: خیلی از چیزهایی كه تا پیش از جنگ عراق درباره این كشور و حكومت آن به چاپ رسیده بودند، رژیم محور و درباره نفوذ دولت صدام بودند. حتی اگر اطلاعاتتان درباره این كشور در آن قالب تعریف شده بود پس از جنگ دیگر چندان به كار نمی آمد.
لانگلی برای ساخت فیلم خود در آپارتمانی در حومه جنوبی بغداد سكنی گزید و سپس با یك مترجم برای فیلمبرداری وقایع روز مره و بحرانی كه این كشور دستخوش آن بود، راهی نقاط مختلف شهر می شد.
او از امنیت خود دل نگران بود اما به گفته خودش خیلی از مردم عراق، نگران تر از او بودند. در حكومت صدام هر كس می دانست چه چیزی خطرناك است و چه چیزی نیست اما با وقوع جنگ و حذف شدن پلیس و ارتش آمار جرائم همچون سرقت اتومبیل ها، تخریب و غارت اماكن عمومی و ضرب و شتم در میان مردم ناگهان سیر صعودی به خود گرفته بود. او می گوید: «مردم می ترسیدند از خانه های خود بیرون بیایند و گاه پس از ساعت سه بعد از ظهر همه مغازه ها كار خود را تعطیل می كردند. چنین جوی گاه تا چندین هفته و ماه تداوم داشت و فضای رعب و وحشت بر شهر حاكم بود.
سپس آن موج «خوش بینی محافظه كارانه» به همه جا سرایت كرد و مقطعی فرا رسید كه مردم به فكر افتادند شاید آمریكای ها در بازسازی عراق سرمایه گذاری كنند. اما خیلی زود این امید و آرزو رنگ باخت و روزها و ماه ها در پی هم سپری شدند، بی آنكه كار خاصی صورت گرفته باشد.
بدبینی، بی اعتمادی و سرخوردگی مردم از وضع، جان مایه داستان اول این مستند كه می توان آن را «روایت سنی» فیلم تعبیر كرد- هستند.
بخش اول درباره پسركی یازده ساله در بغداد است كه به كار مكانیكی اتومبیل مشغول است. به گفته لانگلی تجربه این پسربچه یازده ساله كه بر سر دوراهی كار و تحصیل قرار گرفته در كشوری كه تنها ۳۰ درصد جمعیت كودك آن از تحصیل و امكان آن برخوردارند برای مردم این كشور ملموس و عادی است.
آنچه این كارگردان مستند ساز را به روایت سرنوشت این پسر بچه سوق داد نوع رابطه او با صاحب كارش است. او كه این پسربچه را به باد فحش و ناسزا می گیرد، دائم از این شكایت دارد كه چطور زندگی برای طبقه كارگر پس از فروپاشی حكومت صدام دشوار و وخیم شده بود. لانگلی می گوید: «محمد (پسرك یازده ساله) او را به چشم یك بزرگتر می بیند و برایش احترام قائل است. محمد او را دوست دارد و باور دارد كه صاحب كارش نیز همین احساس را نسبت به او دارد. اما رابطه میان این دو یك جور رابطه مستبدانه است. همین كمك كرد تا به فیلم رنگ و بوی كنایه آمیز تری بدهیم و رابطه میان این دو را در ساختار اجتماع عراق بسط دهم.
قسمت دوم فیلم به قدرت رسیدن حامیان مقتدا صدر را به تصویر می كشید. لانگلی برای این قسمت به ملاقات غیر منتظره خود در نجف با صدر در نصیریه اشاره می كند كه باعث شد از نزدیك شاهد فعالیت شیعیان باشد. او از مراسم مذهبی آنها، ملاقات های استراتژیك و رژه هایشان فیلمبرداری كرد. به او حتی اجازه داده شد همراه آنها در دستگیری مسلحانه قاچاقچیان مشروبات الكلی شركت كند. هنگامی كه نظامیان وابسته به مقتدا صدر مردانی را كه مظنون به خرید و فروش مشروبات الكلی در خیابان ها بودند دستگیر می كنند او فكر می كرد قرار است كسی كشته شود و فیلمبرداری این صحنه واقعاً دشوار بود. این فیلمساز می گوید: «بودن در چنان شرایطی دشوار است.»
مستند «عراق تكه تكه» حسی از هرج و مرج و خطر فزاینده را به تماشاگر منتقل می كند. به گفته لانگلی بحبوحه این نا آرامی در آوریل ۲۰۰۴ بود، وقتی كه فلوجه بمب گذاری شد، شایعات مربوط به شكنجه وحشیانه زندانیان و اسرا در ابوغریب تأیید شد و شیعیان قدرت را در نجف به دست گرفتند. لانگلی توضیح می دهد: «لازم نیست اتفاق های بسیار رخ دهند تا یك ملت علیه شما بپاخیزند. در مورد عراق هزاران هزار اتفاق بود كه همه از آن خبر دار بودند، همه چیزهایی كه در مسیر درستی پیش نرفته بودند و یا اصلاً انجام نشده بودند (تعهداتی كه آمریكا به مردم عراق ضمانت داده بود) با اتفاق های وحشتناك دیگری افزوده شدند و در بهار ۲۰۰۴ بود كه فكر می كنم، عراقی ها به این نتیجه رسیدند كه دیگر نمی خواستند آمریكا در كشورشان حضور داشته باشد.
برای خارجی ها شرایط دشوار شده بود. آنها به گروگان گرفته می شدند و سپس كشته می شدند. لانگلی به یاد می آورد: «چند بار از سوی افرادی ناشناس تهدید به مرگ شده بود. حتی در برخی لوكیشن ها كه مشغول فیلمبرداری بودم، سكنه آنجا به من می گفتند مردان نقاب پوشی اینجا بوده اند و به آنها گفته اند كه اگر بار دیگر در این منطقه فیلمبرداری ای شود آنها من و اهالی منطقه را خواهند كشت.» او می افزاید: «شرایط من در عراق شرایطی نبود كه به عنوان یك فیلمساز از آن لذت ببرم. او كه پیش تر به هنگام ساخت نخستین مستند خود «نوار غزه» در آستانه مرگ قرار گرفته بود، یاد آور شد: «دائم به خودم می گفتم فیلم بعدی ام را هیچ وقت در یك منطقه جنگلی نخواهم ساخت.»
شرایط كار برای لانگلی در بغداد به گونه ای شد كه دیگر خود را در امنیت نمی دید. او در اكتبر ۲۰۰۴ بغداد را به سمت شمال عراق ترك كرد و دیگر هیچ وقت به آنجا باز نگشت. این بار نه تنها زندگی او، بلكه زندگی آنهایی كه با او كار می كردند نیز در خطر بود.
وقتی لانگلی فیلم خود را تدوین می كرد متوجه چند پارگی قومی قبیله ای و مذهبی آن شد اما با این وجود تأكید می كند كه «عراق تكه تكه» به هیچ وجه فروپاشی این كشور را به تماشاگر القا نمی كند. او می گوید: «حقیقت این است كه عراقی ها خیلی سال است كه با هم زندگی می كنند و باز هم می توانند این چنین باشند. » او در پاسخ به این سؤال كه تكلیف آمریكا از این پس چیست، با خنده می گوید: «فكر می كنم آمریكا باید هرچه زودتر این كشور را ترك كند و به جبران خسارت های خود هم بپردازد، همانطور كه عراق پس از حمله به كویت به این كشور خسارت داد. اما همه می دانیم كه آمریكا چنین كاری را نخواهد كرد و همین مسأله جای بحث دارد.»
مترجم: شیلا ساسانی نیا
منبع : روزنامه ایران


همچنین مشاهده کنید