چهارشنبه, ۲۶ دی, ۱۴۰۳ / 15 January, 2025
مجله ویستا
نفس در فلسفه اسلامی
بحث از نفس انسانی (human soul) ، وجود آن، ماهیتش، هدف نهایی و جاودانگی آن، جایگاه بسیار مهمی در فلسفه اسلامی اشغال کرده و تمرکز اساسی آن را شکل داده است، زیرا بیشتر فیلسوفان مسلمان مانند اسلاف یونانی خویش معتقدند که نفس از ۲ بخش عقلانی و غیرعقلانی تشکیل شده است. آنها بخش غیر عقلانی را به نفوس نباتی و حیوانی (plant and animal souls) و بخش عقلانی را به عقول عملی و نظری (practical and the theoretical intellects) تقسیم میکنند. همه باور دارند که بخش غیر عقلانی ذاتا با بدن مرتبط است، اما بعضی بخش عقلانی را به عنوان بخشی ماهیتا جدا از بدن به حساب میآورند و برخی دیگر معتقدند که تمام اجزای روح ماهیتا مادی هستند. فیلسوفان اعتقاد دارند با اینکه نفس درون بدن است، بخش غیر عقلانی آن بدن را کنترل میکند، عقل عملی امور دنیایی را که شامل امور مربوط به بدن نیز میشود، مدیریت میکند و عقل نظری عهدهدار شناخت جنبههای جاودانه جهان است. آنها معتقدند هدف غایی یا سعادت نفس به توانایی آن [یعنی نفس] برای جدا کردن خود از خواستههای بدن و تمرکز بر فهم جنبههای ازلی و ابدی جهان وابسته است. همه فلاسفه مسلمان معتقدند که بخش غیر عقلانی حادث است و ازلی نیست و ضرورتا از بین خواهد رفت. برخی نظیر فارابی، معتقدند که بخش عقلانی نفس ممکن است جاودانه باشد یا نباشد و دیگران نظیر ابن سینا، معتقدند که بخش عقلانی آغاز و پایان ندارد و در حقیقت ازلی و ابدی است. اما برخی دیگر نظیر ابن رشد عقیده دارند که نفس و تمام بخشهای آن حادث است و در نهایت نیز از بین خواهد رفت.
● ماهیت نفس
در فلسفه اسلامی نفس در بیشتر از یک معنا به کار رفته است. این کلمه برای اشاره به بخش نباتی یا گیاهی یک موجود زنده، بخش حیوانی یا حساس، بخش عقلانی و در نهایت به کلیت این ۳ بخش به کار میرفته است. ۲ بخش اول نفس غیر عقلانی هستند و کلیت نیز نفس انسانی است. اصطلاح «نفس انسانی» تنها برای چهارمین نوع نفس به کار میرود. نفوس نباتی، حیوانی و عقلانی همچنین به عنوان قوا یا اجزای نفس نیز شناخته میشوند. تنها از زمینه بحث میتوان فهمید که یک فیلسوف مسلمان نفس را در معنای وسیع آن، برای اشاره به نفس انسانی (کلیت اجزای نفس) به کار برده است و یا در معنای محدود آن و برای اشاره به یک بخش خاص از نفس انسان.
تا آنجا که نفس رابطهای خاص با یک بدن دارد، برای آن بدن یک صورت (form)، یعنی کمال آن بدن است. نفس یک صورت است، زیرا یک بدن طبیعی مرکب است از ماده و صورت که این ماده و صورت در مورد حیوانات بدن و نفس هستند. از آنجا که نشان داده شده است که نفس منبع اراده است و بنابراین مادی نیست، یک صورت است. کمال بر۲نوع است، کمال اولیه (primary perfection) و کمال ثانویه (secondary perfection). یک کمال اولیه چیزی است که یک شیء را عملا یک نوع (species) ، مانند شکل برای یک شمشیر یا یک جنس (genus) مانند حساسیت یا حرکت برای حیوانات میسازد. کمال ثانویه عملی است که به واسطه ماهیت نوع یا جنس ضروری است، مانند تیزی برای شمشیر و لامسه برای حیوان. نفس یک کمال اولیه برای یک بدن طبیعی است که مستعد اجرا کردن کمالات ثانویه است که به وسیله این کمال اولیه وجود داشتنشان ضروری است. نفس به همراه بدن خود یک عنصر مادی را تشکیل میدهد. این ماده میتواند موضوع یک حیات نباتی، حیوانی یا انسانی باشد.
نفس یک کمال است تا آنجا که یک بدن طبیعی را تبدیل به یک موجود نباتی، حیوانی یا عقلانی میکند. به هر حال، تعریف نفس به عنوان یک کمال به ما کلیدی برای فهم اینکه نفس به خودی خود چیست نمیدهد، بلکه فقط تا آنجای که یک نفس با یک بدن ارتباط دارد آن را برای ما روشن میکند. بدن یک عنصر اساسی در تعریف نفس است. بدون ارتباط با بدن چیزی که ما آن را نفس مینامیم، نفس نیست و نیازمند بدن به عنوان یک بخش اساسی نخواهد بود. شاید به علت فقدان یک واژه بهتر، فلاسفه مسلمان نفس را برای اشاره به نفس عقلانی بعد از اینکه از بدن جدا شد و به یک کیفیت خلوص یا جدایی کامل از ماده رسید، نیز به کار میبرند.
نفس در نخستین و پایینترین مرحله ارتباط با بدن، نفس نباتی است که کمالی اولیه است برای یک بدن طبیعی زیستی از آن حیث که این بدن میتواند تغذیه شود، رشد کند و به تولید مثل بپردازد. نفس نباتی نیرویی است که انسانها و دیگر حیوانات در آن با گیاهان شریکند. اگر بدنی که نفس دارد یک حیوان باشد، نفس به یک نفس حیوانی تبدیل میشود که کمال اولیهای است برای یک بدن طبیعی زیستی از آن حیث که این بدن دارای حس و حرکت به واسطه میل است. در حالی که این نفس دارای نفس نباتی است، دارای یک قوه حساسه و محرکه نیز هست. قوه حساسه هم دارای حواس داخلی و هم دارای حواس خارجی است. حواس خارجی، به ترتیب وجودی، عبارتند از: لامسه، چشایی، بویایی، شنوایی و بینایی. گفته میشود ۳ حس اول برای بقا لازمند و ۲ حس آخر برای خوب زندگی کردن. ابن رشد در تلخیص کتاب النفس (تفسیری بر درباره نفس ارسطو) بیان میکند که حواس پنجگانه خارجی ممکن است بالقوه باشند، مثلا در کودکی یا در خواب، یا بالفعل باشند، مثلا در بینایی یا شنوایی که در روز اتفاق میافتد. همچنین میگوید حسی غیر از ۵ حس بالا وجود ندارد. بیشتر فیلسوفان مسلمان به ۳ نوع حس داخلی اشاره میکنند: حس مشترک (common sense) ، تخیل (imagination) و حافظه (memory). دیگران، نظیر ابن سینا شمار این حواس داخلی را تا ۵ حس نیز گسترش دادهاند؛ اما در کل فیلسوفان درخصوص کارکرد حس مشترک، تخیل و حافظه توافق دارند.
مهدی رعنایی
منبع : روزنامه جامجم
ایران مسعود پزشکیان دولت چهاردهم پزشکیان مجلس شورای اسلامی محمدرضا عارف دولت مجلس کابینه دولت چهاردهم اسماعیل هنیه کابینه پزشکیان محمدجواد ظریف
پیاده روی اربعین تهران عراق پلیس تصادف هواشناسی شهرداری تهران سرقت بازنشستگان قتل آموزش و پرورش دستگیری
ایران خودرو خودرو وام قیمت طلا قیمت دلار قیمت خودرو بانک مرکزی برق بازار خودرو بورس بازار سرمایه قیمت سکه
میراث فرهنگی میدان آزادی سینما رهبر انقلاب بیتا فرهی وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامی سینمای ایران تلویزیون کتاب تئاتر موسیقی
وزارت علوم تحقیقات و فناوری آزمون
رژیم صهیونیستی غزه روسیه حماس آمریکا فلسطین جنگ غزه اوکراین حزب الله لبنان دونالد ترامپ طوفان الاقصی ترکیه
پرسپولیس فوتبال ذوب آهن لیگ برتر استقلال لیگ برتر ایران المپیک المپیک 2024 پاریس رئال مادرید لیگ برتر فوتبال ایران مهدی تاج باشگاه پرسپولیس
هوش مصنوعی فناوری سامسونگ ایلان ماسک گوگل تلگرام گوشی ستار هاشمی مریخ روزنامه
فشار خون آلزایمر رژیم غذایی مغز دیابت چاقی افسردگی سلامت پوست