چهارشنبه, ۵ اردیبهشت, ۱۴۰۳ / 24 April, 2024
مجله ویستا

شیوع افسردگی در زنان سرپرست خانوار


شیوع افسردگی در زنان سرپرست خانوار
زنان خودسرپرست(۱) یکی از گروههای اقلیت زنان هستند که نه تنها در ایران بلکه در سایر کشورهای جهان اعم از توسعه‏یافته و در حال توسعه نیز با مشکلات عدیده‏ای دست به گریبان هستند. به طور کلی ۳۷ درصد خانواده‏های جهان را زنان سرپرستی می‏کنند و این رقم به دلایل متعددی در حال افزایش است. در ایران طبق سرشماری ۱۳۸۵ پیش‏بینی شده است که یک میلیون و پانصد هزار نفر از زنان سرپرستی خانوار را به عهده دارند. این روند به دلایل متعددی از جمله طلاق، مرگ و میر، مهاجرت‏های داخلی و خارجی مردان همچنین زندانی بودن، معتاد بودن و متواری بودن مردان، زنان را ناگزیر از سرپرستی خانواده خود می‏نماید.
زنان دیگری نیز به علت مریضی، معلولیت و یا از کار افتادگی شوهران خود این سمت را پذیرفته‏اند. البته زنانی را هم که اساساً ازدواج نکرده‏اند و یا فرزند ندارند و یا در صورت داشتن فرزند تنها زندگی می‏کنند باید در زمره این زنان به حساب آورد.
هم در کشورهای توسعه‏یافته و هم در کشورهای رو به توسعه شمار فزاینده‏ای از زنان خودسرپرست مشاهده شده است. این زنان که از دسترسی به درآمد مردان محرومند در مجموع فقیرتر از مردان مشابه خود هستند. زنان خودسرپرست در برابر بیکاری فزاینده، کاهش در هزینه‏های رفاه عمومی و اجتماعی آسیب‏پذیرترند.
این زنان از گروههای آسیب‏پذیر جامعه هستند که رنج مضاعفی را تحمل می‏کنند. آنها نه تنها از لحاظ اقتصادی بلکه از نظر اجتماعی، روحی و عاطفی نیز تحت فشار هستند. عمده‏ترین مشکلی که زنان سرپرست خانوار با آن روبه‏رو هستند مسئله فقدان همسر است که نه تنها بار سنگین مالی و اقتصادی زندگی را به آنها تحمیل می‏کند بلکه به علت عوامل فرهنگی و اجتماعی حاکم بر جامعه آنان را با افسردگی روبه‏رو می‏سازد که این امر تابع شرایط زندگی ایشان است.
با توجه به اینکه زنان به طور فطری نسبت به مردان هیجان‏پذیرترند، بنابراین استعداد بیشتری نسبت به آشفتگی‏های هیجانی از جمله افسردگی دارند. هر چند شیوع افسردگی در طول سال‏های باروری زنان بیشتر است به تنش قبل از قاعدگی، اثرات بلافصل تولد کودک، یائسگی و حتی استفاده از قرص‏های ضد بارداری نیز می‏توان اشاره نمود.
اما درماندگی آموخته شده از مهم‏ترین عوامل افسردگی در زنان سرپرست خانوار محسوب می‏شود. با توجه به دیدگاهی که نسبت به زنان سرپرست خانوار در جامعه وجود دارد عوامل متعددی دست به دست هم می‏دهند که شرایط افسردگی در زنان به وجود آید. از جمله این عوامل می‏توان به این موارد اشاره نمود:
نبود دید مثبت برای ازدواج مجدد، گرایش نادرست و دیدگاه غلط مردان نسبت به سوء استفاده از شرایط زنان سرپرست خانوار، درگیری پیرامونی با خانواده همسر و یا خانواده فرزندان متأهل، نبود قدرت مالی و تأمین نیازهای اولیه زندگی، پدید آمدن بحران عاطفی و روانی در محیط خانواده توسط فرزندان با توجه شرایط وابستگی به پدر خانواده، ناامن بودن جامعه و رشد نگرانی‏های خاص زنان سرپرست، عدم مهارت کافی در هماهنگی میان تأمین زندگی خانواده با تربیت فرزندان و بروز کاستی‏هایی در تربیت اخلاقی و اجتماعی ایشان و ناتوانی در حمایت از فرزندان در هنگام بروز مشکلات و کاهش ارتباط درست و مداوم با آنان، ناتوانی در تهیه مایحتاج زندگی بخصوص نگرانی در زمان سالخوردگی.
به طور کلی فشارها می‏توانند در ابتلا به افسردگی در افرادی که از نظر بیولوژیکی نسبت به این بیماری آسیب‏پذیر هستند مؤثر باشد. شیوع بالاتر افسردگی در زنان ناشی از فشارهای ویژه‏ای است که زنان با آن مواجه‏اند. اینگونه فشارها شامل مسئولیت‏های اصلی آنها در خانه و در محل کار تک‏والدینی و مراقبت از کودکان و والدین سالمند می‏شود. بالاترین میزان شیوع افسردگی در زنان و تک‏مردانی دیده می‏شود که از یکدیگر جدا شده و طلاق گرفته‏اند. کیفیت ازدواج نقش مهمی در زندگی دارد. در حقیقت بیشترین میزان افسردگی در زنان در برهه‏هایی که از زندگی زناشویی خود راضی نیستند دیده شده است.
فقر اقتصادی نیز فشارهای بسیاری از قبیل گوشه‏گیری، احساس ناایمنی، مواجه شدن با رویدادهای ناگوار بسیار و دسترسی ناکافی به منابع کمکی را موجب می‏شود. غمگینی و داشتن روحیه پایین یک امر عادی در بین افرادی است که درآمد اقتصادی کمی دارند اما تحقیقات هنوز ثابت نکرده است که شیوع افسردگی در بین افرادی که مواجه با فشارهای محیطی ذکر شده هستند بیشتر است.
تحقیقات نشان می‏دهد که شرایط زندگی و مشکلات اجتماعی - روانی می‏تواند با شیوع بیشتر بیماری افسردگی در میان زنان رابطه داشته باشد. هیچ دو نفری دقیقاً به یک شکل افسرده نمی‏شوند. بسیاری از افراد تنها بعضی از علایم افسردگی را دارند و از نقطه نظر شدت و تداوم با یکدیگر متفاوت هستند. برای بعضی از افراد علایم دیگری وجود دارد که چنانچه برای علایم افسردگی آنها درمانی انجام نشود، این مشکل برای مدت‏های طولانی باقی می‏ماند. داشتن بعضی از علایم افسردگی به معنای آن نیست که شخص از نظر بالینی افسرده است، به عنوان مثال احساس غم و اندوه و درماندگی و عدم علاقه به انجام فعالیت‏های روزمره برای شخصی که یکی از عزیزان خود را از دست داده امری غیر عادی نیست، تنها زمانی که این علایم برای مدت طولانی که معمول چنین شرایطی نباشد ادامه یابد، می‏توان فکر کرد که ممکن است غم و اندوه منجر به بیماری افسردگی شده باشد. به همین ترتیب فشارهای بالقوه ناشی از دست دادن همسر، اخراج از محیط کار، انجام کارهای سنگین و طاقت‏فرسا در مدت زمان طولانی و همچنین مشکلات خانوادگی و مضاعف بر آن مسائل مالی نیز احتمالاً ممکن است موجب تحریک‏پذیری و افسردگی شود. به طور کلی چنین احساساتی به سادگی بخشی از تجربه انسانی است اما زمانی که این گونه احساسات شدت و تداوم یابد و باعث شود که فرد دیگر نتواند وظایف خود را به طور معمول انجام دهد؛ آن وقت حالت موقتی ممکن است منجر به یک بیماری شده و نیاز به درمان داشته باشد.
افسردگی آنقدر شایع است که روانپزشکان اسم آن را گذاشته‏اند: «سرماخوردگی روانی» و این بیماری که در سال ۱۹۹۹ میلادی چهارمین بیماری شایع دنیا بود، پیش‏بینی می‏شود که تا سال ۲۰۲۰ به عنوان دومین بیماری شایع دنیا مطرح شود.
تحقیقاتی که در کشور آمریکا انجام گرفته نشان می‏دهد که حدود ۱۹ میلیون نفر یعنی از هر ده نفر فرد بالغ، یک نفر در سال افسردگی را تجربه می‏کند و تقریباً ۳/۲ از این افراد کمک مورد نیاز خود را دریافت نمی‏کنند. درمان می‏تواند علایم این بیماری را تا حدود ۸۰ درصد کاهش دهد، اما اغلب به دلیل عدم تشخیص این بیماری، افسردگی ادامه یافته و منجر به ناراحتی‏هایی می‏شود که در صورت تشخیص به‏موقع قابل احتراز می‏باشد. افسردگی یک بیماری فراگیر و فلج‏کننده است که هم روی زنان و هم روی مردان تأثیر می‏گذارد ولی میزان شیوع آن در زنان تقریباً دو برابر مردان است.
● انواع بیماری‏های افسردگی
▪ در افسردگی اساسی، افسردگی کلینیکی و یا یک قطبی، فرد تمام علایم افسردگی و یا بعضی از آنها را که در زیر فهرست شده است برای مدت حداقل دو هفته و اغلب برای چند ماه و یا بیشتر دارا می‏باشد. دوره‏های بیماری می‏تواند یک، دو و یا چندین بار در طول زندگی رخ دهد.
▪ در افسردگی خویی )Dysthymia(همین علایم با شدت کمتری دیده می‏شود و حداقل برای مدت دو سال تداوم دارد. افراد مبتلا به این بیماری شور و رغبتی به زندگی ندارند و یک زندگی خالی از شادی و خسته‏کننده را که به نظر می‏رسد یک پیامد طبیعی شخصیت آنهاست ادامه می‏دهند. آنها همچنین دوره‏هایی از افسردگی اساسی را نیز تجربه می‏کنند.
▪ مانیا یا اختلال دو قطبی مانند دیگر شکل‏های بیماری افسردگی متداول نیست. این بیماری با علایم مخرّب سیکل‏های افسردگی و متناوباً با حالت مانیا همراه است. در دوره‏های مانیک، افراد غالباً فعال، پرحرف، وجدآمیز و تحریک‏پذیر می‏گردند و بدون احساس مسئولیت پول خرج می‏کنند و درگیر روابط غیر متعارف جنسی می‏شوند. در بعضی از افراد شکل خفیف این حالت که هایپومانیا (کم شیدایی) Hypomaniaنامیده می‏شود متناوباً با دوره‏های افسردگی همراه است. برخلاف سایر اختلالات خلقی، زنان و مردان به طور مساوی نسبت به اختلالات دو قطبی حساس و شکننده هستند. اگر چه زنانی که مبتلا به اختلال دوقطبی هستند دوره‏های بیشتری از افسردگی را می‏گذرانند و کمتر دوره‏های شیدایی (مانیا) (mania) و یا کم شیدایی (هیپومانیا) (Hypomania) را تجربه می‏کنند.
▪ علایم افسردگی و شیدایی (مانیاmania):
اگر حداقل سه تا پنج مورد از علایم زیر در فردی در مدت بیش از دو هفته (در مورد مانیا یک هفته) دیده می‏شود و یا اینکه این علایم، اختلالی در کار و یا زندگی خانوادگی فرد ایجاد نماید، در آن صورت به یک ارزیابی کلی تشخیص نیاز است. البته در تمام افرادی که افسردگی را تجربه می‏کنند ممکن است این علایم دیده نشود. شدت این علایم نیز در افراد متفاوت است.
افسردگی با علایم زیر دیده می‏شود:
- اندوه، اضطراب و احساس پوچی مداوم‏
- بی‏علاقگی و یا بی‏میلی نسبت به انجام فعالیت‏ها که این مسئله شامل مسائل جنسی نیز می‏شود.
- بی‏تابی، تحریک‏پذیری و یا گریه بیش از حد.
- بی‏اشتهایی و کم کردن وزن و یا پرخوری و افزایش وزن.
- کاهش انرژی، خستگی و احساس بی‏حالتی و کم‏تحرکی.
- فکر مرگ و یا خودکشی و یا تلاش به منظور خودکشی.
- مشکل در تصمیم‏گیری، به خاطر سپردن موضوعات و تمرکز کردن.
- داشتن علایم جسمانی مداومی که پاسخی به درمان نمی‏دهند مانند سردرد، اختلالات گوارشی و یا درد مزمن.
▪ مانیا(mania):
- خلق خیلی بالا و غیرعادی.
- تحریک‏پذیری.
- کاهش نیاز به خواب.
- تصورات و خیالات بزرگ‏منشانه.
- پر حرفی.
- افکار زیادی که بر یکدیگر پیشی می‏گیرند.
- فعالیت بیش از حد که شامل فعالیت‏های بیش از حد جنسی نیز می‏شوند.
- انرژی بیش از حد و چشمگیر.
- وجدان ضعیف که منجر به انجام رفتار مخاطره‏آمیز می‏شود.
- رفتار نامناسب اجتماعی.
امروزه «افسردگی» نه به عنوان یک بیماری، بلکه یک واکنش نسبت به حالت‏های عاطفی سرد یا تحت فشار و یا حالت‏های عاطفی گرم و پذیرا تعریف می‏شود. از سوی دیگر اخیراً دانشمندان با توجه به افزایش مراجعه به پزشکان برای تعیین افسردگی و همچنین افزایش فروش داروهای ضد افسردگی پس از برگزاری جشن‏هایی که تمام مردم در آن به شادی پرداخته‏اند، نتیجه گرفته‏اند که وقتی تنش عصبی از محدوده‏ای خاص تجاوز کند، بدن مجبور می‏شود تعادل و تناسب خود را در بخش‏های دیگر حفظ کند، لذا بسیاری معتقدند که افسردگی یک واکنش است.
این واکنش‏ها می‏تواند در بسیاری از جریان‏های زندگی وجود داشته باشد، به گونه‏ای که برخی از افراد پس از ازدواج یک نوع احساس خلأ کرده و یا مادران پس از زایمان احساس افسردگی می‏کنند، بنابراین عمده دلایل اعلام شده افسردگی، یک واکنش است که نیازمند درمان دارویی و محیطی است. همچنین صنعتی شدن زندگی، تغییر سریع انسان‏ها و مواجه شدن انسان با اخبار خوب و بد دنیا با توجه به افزایش ارتباطات انسانی، در حالات و احساسات انسان و بروز افسردگی مؤثر است.
نتایج تحقیقات ملی و بین‏المللی نشان می‏دهد که زنان دو برابر مردان دچار افسردگی می‏شوند. روانشناسان بر این باورند که زنان به علت نداشتن شرایط یکسان اجتماعی در جامعه، بیشتر در معرض ابتلا به افسردگی و اضطراب قرار دارند. بنابراین اضطراب نیز در زنان بیش از مردان دیده می‏شود که ۶۰ درصد این افسردگی و اضطراب‏ها در زنان و مادران به صورت علایم جسمانی و بیماری بروز می‏کند.
از سوی دیگر پژوهشگران معتقدند «وضعیت تأهل» یکی از ثابت‏ترین فاکتورهای ابتلا به افسردگی و اختلال افسردگی شدید است و بیشترین میزان ابتلا به آن در طول زندگی در افرادی که به تازگی همسر خود را از دست داده‏اند دیده می‏شود. این در حالی است که زنان بیوه بیش از مردانی که همسر خود را از دست داده‏اند افسردگی را تجربه می‏کنند.
همچنین زنان مجرد نیز درجات پایین‏تری از افسردگی را در مقایسه با زنان متأهل دارند. در حالی که مردان مجرد افسردگی بالاتری نسبت به مردان متأهل دارند.
همچنین روانشناسان معتقدند که «افسردگی یک قطبی» که یکی از انواع شایع افسردگی است در افراد فاقد رابطه بین فردی نزدیک و مطلقه بیشتر دیده می‏شود، حتی اگر از طلاق یا جدایی فرد مدت زمان زیادی گذشته باشد، فرد در معرض خطر بیشتری برای افسردگی قرار دارد، این در حالی است که اختلال افسردگی در افرادی که تنها زندگی می‏کنند دو برابر افرادی است که با دیگران زندگی می‏کنند.
افسردگی نه تنها با تألم‏های روحی، پریشانی، بی‏خوابی، بی‏اشتهایی و درماندگی همراه است بلکه بروز بسیاری از بیماری‏های جسمانی، علایم شروع افسردگی در زنان است که به اختصار به آن پرداخته می‏شود.
«بروز هر گونه از علایم ذیل می‏تواند زنگ خطری باشد برای نزدیک شدن زنان سرپرست خانوار به بیماری افسردگی»
● علایم جسمانی افسردگی
بیشتر ما نسبت به علایم هیجانی افسردگی مانند احساس ناامیدی، غمگینی، تحریک‏پذیری یا اضطراب، احساس گناه یا بی‏ارزشی، کاهش علایم و انگیزه‏های زندگی، اشکال در تصمیم‏گیری تفکر در مورد مرگ یا خودکشی و ... تا حدودی آگاهی داریم اما ممکن است نسبت به علایم جسمانی ناشی از افسردگی بی‏اطلاع باشیم. در زیر به برخی از مشکلات و علایم جسمانی بخش‏های مختلف بدن اشاره می‏شود.
▪ سر و گردن
مشکلاتی مانند سردرد، خستگی و گرفتگی گردن و سرگیجه ممکن است دلایل بی‏شماری از قبیل استرس و تنش داشته باشد. اگر ضربه‏ای به سر وارد نشده باشد یا فردی به طور معمول به سردرد مبتلا نباشد، سردرد، گرفتگی و دردهای گردن می‏تواند علامتی از افسردگی باشد. اگر شخصی مستعد افسردگی باشد، در هنگام افسردگی سردردها بدتر می‏شود. افسردگی باعث تأکید بیشتر فرد بر موارد منفی می‏گردد. (این مسئله یکی از علایم افسردگی است) فرد افسرده درد را شدیدتر از حالت عادی احساس می‏کند. گرچه تعداد کمی از سردردها، مربوط به بیماری‏های کشنده می‏باشند، اما اگر سردرد بسیار شدید و یا با علایمی مانند تهوع و استفراغ همراه باشد باید بلافاصله به پزشک مراجعه شود. از دیگر علایم شایع افسردگی بی‏خوابی است که می‏تواند باعث ایجاد کمبود انرژی و کندی حرکتی بدن شود به شکلی که روز را به شب رساندن به عملی طاقت‏فرسا تبدیل می‏شود. اگر کسی در زندگی خود استرس دارد آن نیز می‏تواند تأثیرات جسمانی داشته باشد. در مجموع استرس و افسردگی می‏توانند به خستگی و بی‏خوابی منجر منجر گردند. ثبت روزانه علایم در یک دفترچه یادداشت می‏تواند به فرد در شناسایی الگویی صحیح و درک آنچه ممکن است باعث شروع علایم افسردگی باشد کمک نماید.
▪ سینه
دردهای سینه، تپش قلب، دردهای کتف و سر شانه می‏توانند از علایم افسردگی و اضطراب باشند که متخصصین، آن را «افسردگی مضطرب» می‏نامند. در صورت وجود این علایم باید مشکلات قلبی بررسی شوند و اگر مشکل قلبی مطرح نباشد این علایم می‏تواند مربوط به سوزش سر دل، افسردگی و یا اضطراب باشد. مطالعات نیز نشان می‏دهند یک ارتباط پیچیده و بیولوژیک بین اضطراب، افسردگی و قلب وجود دارد. افسردگی، خطر بیماری قلبی را افزایش می‏دهد. یکی از دلایل این است که افسردگی باعث تغییرات بیولوژیک می‏شود که بر لخته شدن خون و دیگر عوامل مرتبط قلبی اثر می‏گذارد و می‏تواند عواملی را که به مشکل قلبی منجر می‏گردند، تشدید نماید. استرس یا حمله پانیک نیز می‏تواند باعث ترشح هورمون‏های استرس مانند کورتیزول (که بخشی از ترشح آن از واکنش‏های طبیعی بدن محسوب می‏گردد) شود که این هورمون‏ها علایمی مانند سینه درد، تپش قلب و کتف‏دردی ایجاد می‏کند که ظاهراً مانند یک حمله قلبی احساس می‏شود. این افزایش ناگهانی هورمون‏های استرس نیز خطر مشکلات قلبی را افزایش می‏دهد.
▪ دست و بازوان
در صورت بروز درد در انگشتان و دست، ابتدا مشکل آرتروز به ذهن می‏رسد در صورتی که این دردها می‏تواند از علایم افسردگی باشد. افسردگی به روی همان مسیرهایی که در انتقال پیام‏های درد درگیرند، تأثیرگذار می‏باشد. بنابراین بروز دردهای خفیف یا دردهایی در مفاصل می‏تواند از علایم افسردگی باشد.
▪ شکم
مشکلات گوارشی، دردهای معده و تغییرات در اشتها می‏تواند علل مختلفی از قبیل زخم روده، برگشت غذا به مری، سنگ صفرا، مشکلات رژیمی، ورزش نکردن یا استرس داشته باشد. اما می‏تواند از علایم افسردگی نیز باشد. وقتی مردم افسرده هستند گاهی دچار مشکلات گوارشی مانند تهوع و یبوست می‏شوند. بخشی از آن به این دلیل می‏باشد که روده، همانند مغز دارای گیرنده‏های «سرتونین» و «نوراپی‏نفرین» می‏باشد. در مجموع نگرانی، اضطراب و استرس می‏توانند منجر به مشکلات روده‏ای گردند. افزایش یا کمبود اشتها در افراد افسرده نیز می‏تواند منجر به کندی عملکرد روده‏ها و نهایتاً باعث مشکلات شکمی گردد.
▪ پاها
اگر مشکلات پا بر اثر صدمات، کشیدگی یا رگ به رگ شدن نباشد می‏تواند با افسردگی و دردهای جسمانی ناشی از آن مرتبط باشد. افسردگی توجه فرد را به دردهای خفیفی که تاکنون نادیده گرفته می‏شدند معطوف می‏دارد و این درد و ناراحتی را افزایش می‏دهد. افسردگی همچنین می‏تواند ناراحتی‏های مشابهی را ایجاد کند. بخشی به این دلیل که افراد افسرده انگیزه‏ای برای ورزش کردن ندارند بدن‏شان ضعیف می‏شود و این وضعیت زمینه را برای درد بیشتر مستعد می‏سازد.
▪ پشت
تقریباً همه افراد زمانی در طول دوره زندگی خود گرفتگی‏های عضلانی را تجربه کرده‏اند. برخی از دردها و اسپاسم‏های خفیف که ناشی از صدمات فیزیکی نباشند می‏توانند از علایم افسردگی محسوب گردند. زنان افسرده بیشتر به دردهای آزاردهنده‏ای که تا کنون نادیده گرفته می‏شدند، توجه دارند و آنها را تشدید می‏کنند. شاید به این دلیل که زنان انگیزه‏ای برای ورزش ندارند، این وضعیت یا تضعیف بدن، زمینه را برای درد بیشتر فراهم می‏کند.
به نظر می‏رسد افسردگی با عدم تعادل شیمیایی در مغز مرتبط باشد. این مسئله در اینکه فرد درد را چگونه احساس می‏کند نقش مهمی دارد. برخی از متخصصین معتقدند که افسردگی می‏تواند در هر فرد به نسبت سایرین، دردهای متفاوتی ایجاد کند. در بیشتر موارد درمان افسردگی از طریق روان‏درمانی یا دارودرمانی و یا ترکیبی از این دو مشکل جسمانی را حل خواهد کرد.
افراد در بیان وضعیت خود به پزشک حتماً علایم جسمانی را مد نظر داشته باشند. این علایم نیز به درمان نیاز دارند. برای مثال اگر فردی بی‏خوابی داشته باشد، پزشک با تجویز یک داروی ضد اضطراب به فرد کمک می‏کند با آرامش و راحت‏تر بخوابد.
زمانی که درد و افسردگی با هم تظاهر می‏نمایند گاهی تسکین درد به افسردگی کمک می‏نماید و بالعکس. برخی از داروهای ضد اضطراب از قبیل fluoxetin و citalopram ممکن است به رفع دردهای مزمن کمک نمایند. همچنین دیگر درمان‏ها مانند روان‏درمانی شناختی رفتاری می‏تواند شیوه‏های مقابله با دردها را به فرد افسرده آموزش دهد و در بهبود آنها مؤثر باشد.
در پایان باید به این مسئله اذعان داشت که بهبود وضعیت اجتماعی - اقتصادی و نیز ارتقای کیفی روابط حاکم بر افراد خانواده می‏تواند در توسعه سلامت روانی این گروه اثربخش باشد. اعتماد به نفس، استفاده از شیوه‏های سالم رویارویی با عوامل تنش‏زای زندگی، حمایت اجتماعی، داشتن باورها و اعتقادات مذهبی، ورزش و تغذیه سالم، داشتن کنترل بر خود، احساس تعهد و تلاش در زندگی، داشتن الگوی ارتباطی مناسب در سلامت جسمی، روانی و اجتماعی فرد در رویارویی و کاهش استرس و سازگاری زنان سرپرست خانوار تأثیرپذیر است. و از آنجا که توسعه و ترقی یک جامعه در کاهش ابتلای افراد به مشکلات روحی مؤثر است، کاهش آلودگی‏های روانی نقش مؤثری در سلامت زنان سرپرست خانوار دارد.
محبوبه تلوزاد
منابع:
۱) سایت تشخیص مصلحت نظام.
۲) کلیات روان‏پزشکی، کاپلان، ۱۹۸۶.
۳) www.k_iranheaiers.com.
۴).www.psychology - persionblog. com.
۵ سایت خبرگزاری ایسنا.
پی نوشت ها:
۱) عنوان سرپرست خانوار به یکی از اعضای خانوار که در خانواده با این مسئولیت شناخته می‏شود، اطلاق می‏گردد. در صورتی که اعضای خانوار قادر به تعیین سرپرست خود نباشند، مسن‏ترین عضو خانوار به عنوان سرپرست خانوار شناخته می‏شود. معمولاً در خانواده، پدر سرپرست خانوار می‏باشد و در صورت نبود پدر (فوت، طلاق و ...) مادر سرپرست خانوار محسوب می‏شود. در گذشته، خانواده‏هایی که با سرپرستی زنان اداره می‏شد در جامعه به خانواده بی‏سرپرست شهرت داشتند.
منبع : مجله پیام زن


همچنین مشاهده کنید