دوشنبه, ۲۸ خرداد, ۱۴۰۳ / 17 June, 2024
مجله ویستا


شکاف نسل­ها


شکاف نسل­ها
به نظر می­رسد شکاف موجود بین نسل­ها یک شکاف طبیعی باشد به این معنی که معمولاً نسل­های جدید، بخش­هایی از دیدگاه­های نسل­های قبلی را تعدیل می­کنند یا تغییر می­دهند ...
از قدیمی­ترین بحث­ها در حوزه جامعه­شناسی، مسئله انقطاع نسل­ها است. بر روی یک لوح سنگی که از تمدن سوم قدیم به دست آمده، نوشته شده است که «نسل جوان ما نسلی نظام گسیخته است، نظام گسیخته عمل می­کند و این مسئله ممکن است که تمدن ما را بر باد دهد»[۱] اگر این سیر را ادامه دهیم و به جمهوری اسلامی برسیم، می­بینیم که در این مورد دیدگاههایی وجود دارد و عده­ای نیز معتقدند که بین نسل­ها در انقلاب اسلامی شکافی حاصل شده است. بنابراین بررسی اینکه ما شکاف نسلی داریم یا خیر، ساختار بحث ما را شکل خواهد داد. به نظر می­رسد مهمترین اختلاف­ها در تعریف «شکاف» و «نسل­» است. و هر کس با تعریف مورد نظر خود تلاش می­کند این ادعا را قبول داشته باشد یا نداشته باشد لذا قبل از هر چیزی به تعریف «گسست و شکاف نسل­ها» خواهیم پرداخت.
نسل
دایره المعارف علوم اجتماعی «نسل» را این چنین تعریف کرده است: «در جمعیت­شناسی، به گروهی از افراد اطلاق می­شود که مرحله­ای از حیات را با یکدیگر آغاز کرده یا پایان داده باشند. گروهی که در یک زمان فارغ التحصیل می­شوند، گروهی که در زمانی بالنسبه نزدیک به همه به دنیا آمده یا ازدواج کرده­اند.». [۲] همینطور «بیگر» نسل را گروهی از افراد می­داند که در فاصله زمانی معینی به دنیا آمده­اند. [۳]
انواع نسل
از آستانه انقلاب اسلامی تا کنون با چهره­های مختلفی از نسل مواجه هستیم. در واقع در حال حاضر ما با چهار نسل روبرو هستیم. ۱- نسل اوّل، افرادی هستند که در سال ۱۳۴۲ جوان بودنند و به همراه امام (ره) باعث بوجود آمدن انقلاب اسلامی شدند و در حال حاضر بازنشسته شده­اند. ۲- نسل دوم، کسانی هستند که موتور حرکت انقلاب اسلامی بودنند و جنگ تحمیلی را اداره کردند و در واقع نسل انقلاب و جنگ نام دارند. این افراد کسانی هستند که تجربه پیروزی انقلاب ۱۳۵۷ را دارند و فرزندان نسل اوّل محسوب می­شوند و در حال حاضر اکثر مسئولان و مدیران جامعه از این نسل هستند.
۳- نسل سوم، فرزندان نسل دوم هستند و تجربه قبل انقلاب را ندارند و تجربه انقلاب و جنگ را نیز ندارند، این نسل فرزندان نسل دوم هستند. ۴- نسل چهارم، فرزندان نسل سوم هستند. اینها نسلی هستند که در واقع در آینده تبدیل به نسل خواهند شد و در حال حاضر کودک هستند و تقریباً بعد از ده سال دیگر در عرصه جامعه ظاهر خواهند شد.
شکاف و گسست نسل
در تعریف شکاف و گسست نسل­ اینطور آمده «دور شدن تدریجی دو یا سه نسل پیاپی از یکدیگر از حیث جغرافیایی، عاطفی، فکری، و ارزشی، وضعیت جدیدی را ایجاد می­کند که اصطلاحاً گسست نسل­ها نامیده می­شود. در این وضعیت، غالباً نوجوانان و جوانان می­کوشند تا آخرین پیوند­های وابستگی خود را از والدین یا نسل بالغ بگسلند و اغلب در این راه به گردن کشی و طغیانگری می­پردازند»[۴] از نکات قابل توجه در این تعریف اینکه:
۱- شکاف و گسست اجتماعی وابسته به تنوعات جغرافیایی و تاریخی هستند.
۲- نوع و شمار و نحوه صورتبندی شکافهای اجتماعی بر حسب عوامل گوناگون در هر جامعه­ای متفاوت خواهد بود.
۳- هیچ جامعه­ای را نمی­توان یافت که فاقد شکاف باشد؛ زیرا در هیچ جامعه­ای نمی­توان سنخیت کامل فکری و رفتارهای یکسان را یافت حتی در جوامع توتالیتر، دولت قادر به یکسان سازی افکار همه افراد جامعه نمی­تواند باشد، به عبارت دیگر انسانها چون متفاوتند، لذا دولت­ها متوسل به جامعه­پذیری می­شوند و جامعه­پذیری به معنی «آشنا شدن افراد و گروه­ها با نهاد­های اجتماعی و پذیرش زندگی اجتماعی به عنوان یک هنجار» و به دیگر معنی، جامعه­پذیری یعنی فرایند طولانی و پیچیده­ای از یادگیری و زندگی کردن در جامعه می­باشد. حال سوالی که مطرح است این است که آیا این شکاف یک امر طبیعی است یا غیر طبیعی و به عبارت دیگر این شکاف فعال است یا غیر فعال همینطور آیا شکاف موجود در انقلاب اسلامی یک شکاف غیر طبیعی است یا طبیعی.
از آنجایی که بحث­ها در نظام جمهوری اسلامی است، به نظر می­رسد شکاف موجود بین نسل­ها یک شکاف طبیعی باشد به این معنی که معمولاً نسل­های جدید، بخش­هایی از دیدگاه­های نسل­های قبلی را تعدیل می­کنند یا تغییر می­دهند و برخی مواقع این تغییر و تعدیل­ها بسیار جدی است. از امام صادق (علیه السلام) نقل شده است که فرزندان خود را نه برای امروز بلکه برای بیست سال آینده تربیت کنید؛ یعنی در واقع بیست سال بعد مانند امروز نخواهد بود و فضای معنایی بیست سال بعد نیز با فضای معنایی امروز تفاوت خواهد داشت، بنابراین، دگرگونی در نسل­های جدی و تا حد زیادی طبیعی خواهد بود و به جهت طبیعی بودن دستور اکید دانشمندان اسلامی از فارابی گرفته تا متاخرین بر اجتماعی­گری افراد تاکید می­کنند. لذا همانگونه که زندگی امروز تغییرات گوناگونی را نسبت به ۵۰ سال گذشته به خود دیده و در همه حوزه­ها تغییراتی ایجاد شده، و این تغییرات از یک طرف با شتاب بسیار و از طرف دیگر در همه جوامع عمومیت دارد. پس می­توان گفت که شکاف­­ها یک امر طبیعی خواهد بود. همان­گونه که در همه جوامع امر بی­ثباتی وجود خواهد داشت و هیچ جامعه­ای نمی­تواند مدعی شود که اصلاً بی­ثباتی ندارد. اما اگر شکاف نسل­ها را به معنی انقطاع و انقلاب نسل­ها بدانیم، به معنی که پدیده نسل­ها ممکن است از مسیر سیلان عادی خود خارج شود و در شرایط خاص دچار دگردیسی نا­گهانی شود. این دگردیسی به گونه­ای باشد که می­توان از کلمه انقلاب در نسل­ها استفاده کرد که در آن تمام مفاهیم، گزاره­ها، سلیقه­ها و غیره به طور نا­گهانی تغییر می­یابند، در آن صورت به قطع می­توانیم ادعا کنیم که این امر یک واقعیت نیست بلکه یک توهم بیش نخواهد بود. چرا که انقلاب در نسل­ها زمانی است که هنجارها و ارزش­های قدیمی در حال از بین رفتن باشند و ارزش­های جدید نیز وجود نداشته باشد، آن وقت است که جامعه دچار انقلاب می­شود. و این امر در جمهوری اسلامی قابل تصور نیست و نخواهد بود.امّا اینکه شکاف به معنی تغییر و فاصله بین نسلی وجود دارد، حقیر معتقدم که وجود دارد و علت آن می­تواند موارد ذیل باشد.
۱- چون درک کلی دو نسل از جامعه و جهان متفاوت است، لذا ممکن است یک نسل برداشتی از جهان داشته باشد که نسل بعد از آن فاقد آن باشد.
۲- دو نسل می­تواند در آرمان­ها و اهدافی که دارند با هم متفاوت باشند و یا در اخذ راه و روشی جهت رسیدن به اهداف یکی نباشند.
۳- بین دو نسل می­تواند مفاهیم بکار رفته در یک جامعه متفاوت باشد. واژه­های همانند مستضیف، اصلاح طلبی، اصولگرایی و ...
۴- بین دو نسل می­تواند در الگو­گیری یک دست و متفق نباشند. به دیگر سخن احتمال دارد یک نسلی از نسل قبل خود الگوگیری داشته باشد و حال اینکه این نسل نخواهد این کار را بکند.
۵- بین دو نسل می­تواند اصطلاحات روزمره بکار رفته در جامعه و همینطور در پوشش­ها، آرایش مو و صورت و در یک کلام انتظاری که از زندگی دارند نسبت به نسل بعدی با هم فرق کند، یک زمانی جبهه رفتن ارزشی بود و یک زمانی تحصیل شاید در یک زمانی دیگر دوست خوب داشتن ارزش باشد. بنابراین می­توان گفت؛
۱- شکاف به معنی دورشدن تدریجی دو یا سه نسل از یکدیگر که منجر به تغییر و فاصله شود در جامعه امروز ما وجود دارد. و این یک امر طبیعی است همان طوری که افراد در زمان قاجار با افراد در جمهوری اسلامی فرق می­کنند.
۲- این تغییر و دورشدن در همه زمینه­های جغرافیایی، عاطفی، فکری و ارزشی نیست بلکه فقط می­تواند در یک یا چند مورد باشد نه در همه موارد. همانگونه که از لحاظ فکری می­تواند بین دو نسل برداشت متفاوتی راجع به یک موضوع وجود داشته باشد.
۳- وجود موضوعی بنام جامعه­پذیری دال بر آن است که چون بین دو نسل اختلاف و تغییر وجود دارد، لذا نسل­های قبلی تلاش دارند نسل­های بعد خود را به مفاهیم زمان خود آشنا کرده و هنجارهای خود را به آنها القاء کنند.
۴- این دورشدن تدریجی می­تواند بخاطر عوامل ذیل باشد، الف) درک دونسل از جامعه و جهان متفاوت باشد. ب) راه و روش رسیدن به اهداف فرق کند. ج) مفاهیم بکار رفته و الگوگیری از همدیگر و همینطور انتظاری که از جامعه و زندگی وجود دارد با هم فرق کند.
۵- شکاف به معنی انقطاع و انقلاب در نسل­ها آنهم در همه حوزه­­ها در نظام مقدس جمهوری اسلامی وجود ندارد.

[۱] . مرتضی منطقی، جوان و بحران­های اجتماعی، تجربه غرب و ایران.
[۲] . باقر ساروخانی، درآمدی بر دایرهٔ المعارف علوم اجتماعی، ص ۱۰۷.
[۳] . توزال بیکر، نحوه انجام تحقیقات اجتماعی، ص ۱۱۸.
[۴] . بنجامین اسپاک، پرورش فرزند در عصر دشوار، ص ۲۵۹.