جمعه, ۱۴ اردیبهشت, ۱۴۰۳ / 3 May, 2024
مجله ویستا


مردم گیلان و مازندران ازچه قومی هستند؟


مردم گیلان و مازندران ازچه قومی هستند؟
دکتر عیسی بهنام بنابر آخرین تحقیقات باستان شناسی، گذشته از تپه سرآب که شرح آن گذشت قدمت آثار مکشوفه در حسنلو به ۶۰۰۰ سال پیش از میلاد مسیح میرسد. قدمت آثار تپه سیلک نزدیک کاشان تا ۵۵۰۰ سال پیش از میلاد بالا میرود. قدیمترین آثار مکشوف در «ری» از ۵۰۰۰ سال پیش از میلاد است . آثار اسمعیل آباد، نزدیک قزوین، و «تورنک تپه» در گرگان، و تپه «ژیان» نزدیک نهاوند، و شوش، و «تل بکون» ، نزدیک تخت جمشید با آثار مکشوف در تپه های مذکور در بالا تقریباً همدوره است وبه ۵۰۰۰ سال پیش از میلاد تعلق دارد. آثار مکشوف در تل ابلیس، نزدیک کرمان تقریباً پانصد سال جوان تر است و با آثار تپه حصار، نزدیک دامغان همزمان است.
در بمپور نیز اخیراً آثاری بدست آمده که نشان میدهد این ناحیه در حدود ۲۵۰۰ سال پیش از میلاد مسکون بوده است. آثار مکشوف در «خوروین» نزدیک قزوین خیلی نزدیک به ماست، و احتمالاً متعلق به حدود ۱۲۵۰ سال پیش از میلاد، یعنی زمانی است که فکر میکنندآریایی ها وارد این سرزمین شده اند، و در تمام جلگه های حاصلخیز کنار «کویر» از «ری» تا کاشان مستقر گردیده اند. در تپه سیلک کاشان نیز آثاری از آنها بدست آمده است. بعضی ها معتقدند که آریایی ها از مکان دیگری به این سرزمین نیامده اند واز ابتدا درین سرزمین بوده اند، ولی مطالعة آثار متعلق به حدود ۱۲۵۰ سال پیش از میلاد در تمام سرزمین ایران، اعم از سواحل دریای خزر و جلگه های کنار کویر، و دره های آباد مغرب ایران، و حتی نواحی جنوبی ایران، مانند شهداد و لوچستان، نشان میدهد که در اواخر هزارة دوم پیش از میلاد تحولات فوق العاده ای در طرز بخاک سپردن مردگان، و شکل ظروف گلی و نقوش آن، بوقوع پیوسته که در طبقات زیرین، یعنی لایه های قدیم تر از آن وجود نداشت. مثلاً در نقش ظروفی که در لایه های قدیم تر پیدا شده تصویر اسب دیده نمیشد، در حالی که روی ظروف گلی منقوش در اواخر هزارة دوم پیش از میلاد تصویر اسب بیش از هر چیز روی ظروف سفالین ظاهر میگردد. دانشمندان باستان شناس اعتقاد دارند که یکی از دلایل برتری آریایی ها بر مردمی که پیش از آنها در این سرزمینها زندگی می کردند آشنایی به فنون اسب سواری بوده است. شاید به همین دلیل باشد که بیشتر پادشاهان داستانی ما، مانند لهراسب و کشتاسب و بیوراسب و غیره، نامشان با کلمة اسب ترکیب شده است. بعلاوه در یشت های مخلتف اوستا، خصوصاً در یشت ۱۷ که مربوط به «میترا» ست بارها از اسب های خوب و سرکش نام برده میشود. درایوش اول نیز چندین بار از «کشورش که مردان و اسبان خوب دارد» یاد کرده است. پیش از این تاریخ نشانه ای از وجود اسب در این سرزمین ها به چشم نمی خورد .
مثلاً در کتبیه های میخی متعلق به اوایل همین هزاره که در شوش پیدا شده صحبت از «خرکوهستانی » است، و معلوم میشود که مردم این نواحی تازه آشنایی به وجود اسب پیدا کرده بودند، و با مقایسه خر ، که در میان آنها خوب شناخته شده بود، آنرا «خر کوهستانی» نامیدند، زیرا از طرف نواحی کوهستای واقع در مشرق بین النهرین، یعنی ناحیة جبال زاگرس، به آن نواحی رسوخ پیدا کرده بود. (در اوایل هزارة اول پیش از میلاد مسیح، یعنی در حدود ۳۰۰۰ سال پیش، مردمی که بین سفیدرود و جلگه های مرتقع عمارلو و اشکور مسکن داشتند به آن درجه از تمدن و هنر رسیده بودند که مجسمة خوک وحشی را که در جنگل هایشان زیاد دیده میشد با گل قرمز که در دسترسشان بود بصورت تصنعی طوری مجسم نموده اند که امروز به آسانی میتواند در کنار جدیدترین شاهکارهای هنر مجسمه سازی در بزرگترین موزه های دنیا قرار گیرد و با کار هنرمندان عصر حاضر رقابت نماید. این مجسمة خوک وحشی یا گراز امروز در یکی از مجموعه های خصوصی در تهران حفظ میشود واز ناحیة فوق بدست آمده است. آهن هم در همین تاریخ، یعنی در اواخر هزارة دوم پیش از میلاد ، که به اعتقاد ما مقارن با برتری آریایی هاست، در طبقات پیش از تاریخی ظاهر میگردد.
نه اینکه پیش از آن مردم به وجود آهن آگاهی نداشتند، ولی بقدری استفاده از آن ناچیز بود که بصورت فلزی قیمتی در میان آنها معمول بود و از آن فقط گوشواره و انگشتری یا جواهر دیگری از همین نوع میساختند، ولی در اواخر هزارة دوم یعنی در حدود ۱۲۰۰ سال پیش از میلاد استفاده از آهن بقدری زیاد شد که خنجرها و سرنیزه ها و شمشیرها را از آهن ساختند. پیش از آن سلاح های مردم از برنز ساخته میشد. سلاح های آهنین سبک تر و مؤثرتر از سلاح های برنزی بود و ساختن آن راحت تر بود، و همین امر سبب برتری اقوام آرایی بر دیگران شد. اگر عمومیت یافتن استفاده از اسب و آهن را از خصوصیات تمدن مردم آریایی نژاد بدانیم که در اواخر هزارة دوم پیش از میلاد وارد این سرزمین شدند، باید اعتقاد به این مطلب پیدا کنیم که ورود آریایی ها مقدمات ایجاد شاهنشاهی بزرگی را که روی پایه و اساس مساوات بین تمام ملل قرار داشت فراهم ساخته است. بعضی ها میگویند: چرا میگویید آریایی ها به ایران آمدند، شاید از ابتدای خلقت بشر در همین سرزمین بوده اند. من کوشش می کنم بنابر آنچه که در اعتقاد من است جواب این سوآل را بدهم.
دلیل مهمی که میتوانیم در این مورد بیاوریم این است که مردمی که این شاهنشاهی را بوجود آوردند به زبان آریایی تکلم میکردند، واین زبان در میان تعدادی از ملل مانند «هیت ها» و «میتانی ها» از اوایل هزارة دوم معمول بود واز اواخر همین دوره بین تمام مللی که اروپا و شبه جزیرة آناتولی و فلات ایران و هندوستان را مسکون کردند معمول گردید. بنابراین طبیعی است فرض کنیم که تمام این قبایل در ابتدا با یکدیگر همسایه بودند و در اوایل هزارة دوم به سبب تحولات اقتصادی و اجتماعی و کم بودن مراتع، به سرزمینهای مزبور مهاجرت کردند. مثلاً زبان انگلیسی امروز در تمام امریکای شمالی و استرالیا، زبان مادری مردم است، و ما میدانیم که ساکنان این نواحی از انگلستان به آن نقاط مهاجرت کرده اند. البته این سوآل پیش میآید که آن مکانی که در ابتدا این اقوام آریایی با هم همسایه بوده اند کدام نقطه از جهان بوده است. ما این مطلب را فقط از نقطة نظر باستان شناسی مطالعه میکنیم، چون از دیدگاههای دیگری نیز می توان آنرا بررسی نمود. در صورتی که بپذیریم نقطه ای که مورد نظر ماست در خارج از سرزمین ایران قرار داشته است باید بهر حال این فرض را قبول کنیم که این مهاجرت ها از شمال سرزمین ایران بطرف جنوب انجام گرفته است. (در حدود ۵۰۰۰ سال پیش در ناحیه ای که امروز تحت عنوان چغامیشن شناخته میشود و در خوزستان قرار دارد، مردمی مسکن داشتند که به رموز شهرنشینی آشنایی داشتند. روی یکی از مُهرهای استوانه ای شکل که بوسیلة آقای «دلوگاز» باستان شناس معروف امریکایی ، درچغامیشن کشف گردیده، نقش بالا در روی آن، مانند مُهرهای امروزی، کنده شده، در طرف راست یک بانوی خانه دار روی سکویی نشسته مشغول ریسیدن پشم میباشد. در برابرش سگی نشسته. معلوم میشود در آن زمان سگ اهلی شده بود و گله داری معمول بود. در طرف چپ بانوی دیگری با تکان دادن «دوشان» هایی که از گل پخته که هنوز هم در بسیاری از نقاط ایران معمول است، مشغول گرفتن کره از شیر میباشد. مردم خوزستان در آن زمان سابقة درازی در راه شهر نشینی طی کرده بودند. این مطالب از نظر باستان شناسی بسیار روشن است، زیرا آثار بسیار کهنی که در بسیاری از نقاط جنوبی ایران بدست آمده خصوصیاتی را که در بالا ذکر کردیم شامل نیست، و بیشتر با تمدن مردمی مطابقت میکند که شاید از ده هزار سال پیش در تمام سرزمین ایران و شبه جزیرة آناتولی و جلگة بین النهرین پراکنده بوده اند و هیچوقت نتوانسته اند حکومت مقتدری بوجود آورند که مرکزیتی داشته باشد و شامل تمام این نواحی گردد. مثلاً ما نمیدانیم که این اقوام به چه زبانی تکلم میکرده اند، چون خطی از خود بیادگار نگذاشته اند. خطوطی که در بین النهرین کشف شده نشان میدهد که مردم آن نواحی تا اوایل هزاره اول پیش از میلاد منحصراً به زبان سامی تکلم میکرده اند ولی از زبانی که بین ساکنان فلات ایران معمول بوده هیچ اطلاعی نداریم . فقط این مطلب روشن شده است که نام بسیاری از سرکردگان مردمی که در هزارة دوم پیش از میلاد، یا کمی پیش از آن، در دره های جبال «زاگرس» به گله بانی مشغول بوده اند آریایی است.
آقای «کارلووسکی» باستان شناس جوان امریکائی در جنوب ایران در ناحیه ای بنام «تپه یحیی» آثاری از خط معمول بین مردم آن نواحی را بدست آورد، ولی این آثار بسیار ناچیز است و فقط شمارش اعداد را نشان میدهد. این طور گفته شده است که این خطوط از ۳۵۰۰ سال پیش از میلاد است، و تجزیه بوسیلة روش کاربن ۱۴ نیز این مطلب را تأیید کرده است.
سابقاً باستان شناسان اعتقاد داشتند که برای اولین بار خط در ناحیة شوش بوسیلة سامی نژاد ها در حدود سه هزار سال پیش از میلاد اختراع شد، و در عرض مدت دو هزار سال تحولات متعدد در آن رخ داد تا منجر به ایجاد خط میخی بابلی و آشوری گردید. خط بابلی و زبان بابلی و ایلامی حتی درزمان هخامنشی ها معمول بود و بهمین سبب است که شاهنشاهان هخامنشی کتیبه های خود را علاوه بر زبان فارسی باستان به زبان وخط بابلی وایلامی نیز مینوشتند. ظاهراً داریوش اول خط فارسی باستان راکه بصورت میخی است از خط بابلی اقتباس نموده و در ایران معمول کرده است. اگر خطوط مکشوف در «تپه یحیی» به ۳۵۰۰ سال پیش ازمیلاد برسد عقاید پیشین راجع به آغاز ایجاد خط در مشرق زمین بهم میخورد. هنوز از آن نتیجة قطعی در این مورد بگیریم، و بهرحال این مطلب نیز در پیش است که کتیبه های میخی که ممکن است در «تپه یحیی» بدست آید بزبان سامی خواهد بود یا بزبان دیگر؟ به عبارت دیگر سوال اصلی این است که آیا آریایی ها پیش از آغاز تشکیل شاهنشاهی هخامنشی از خطی استفاد میکرده اند یا خیر. بنابر شرحی که در بالا داده شد معلوم شد که از حدود ۶۰۰۰ سال پیش از میلاد تا حدود ۱۲۰۰، مردمی که هنوز معلوم نشده از چه نژاد، یا لااقل از چه دسته انسان هایی بوده اند، در تمام سرزمین ایران تمدن های پیشرفته ای بوجود آورده اند و با مردم آتاتولی و بین‌النهرین مبادلات بازرگانی و فرهنگی داشته اند. در حدود ۱۲۰۰ پیش از میلاد آثار دسته هایی از اقوام آریایی، خصوصاً در مغرب و شمال و جنوب غربی ایران ظاهر میشود، و تقریباً ۵۰۰ سال میگذرد تا نخستین شاهنشاهی از قوم آریایی در سرزمین ایران بوجود میآید.
این مطلب ما را وادار میکند که باز راجع به آمدن یا نیامدن آریایی ها از نقطة دیگری به سرزمین ایران گفتگو کنیم. اینک کوشش می کنیم یکی از نواحی فلات ایران، ناحیة ساحلی دریای خزر را از این جهت مورد بررسی قرار دهیم: کاوش ها و بررسی های باستان شناسی که تا این تاریخ در سواحل دریای خزر بعمل آمده نشان میدهد که در حدود ۱۵۰۰ سال پیش از میلاد چند قوم که با یکدیگر همزبان بوده اند، در تمام سواحل جنوبی دریای خزر مستقر گردیده اند. تمدن غار «هوتو» و غار «کمربند» که از حدود ده هزار سال پیش در مازندران آغاز شده بود احتمالاً دنباله پیدا نکرد.
بررسی هایی که تا این تاریخ در نواحی ساحلی دریای خزر بعمل آمده اینطور نشان میدهد که از اواسط هزارة دوم مهاجرت های دیگری در این نواحی انجام نگرفته است. اینطور بنظر میرسد که اقوامی که از کلاردشت تا نواحی واقع در جنوب «املش» و «تماجان» و «اُمام» و «سُمام» و «اِشکور» و «عَمارلو» و رودبار مسکن اختیار کردند مورد تجاوز همسایگانشان قرار نگرفتند، زیرا عبور از راههایی که به آن نواحی پایان می یافت آسان نبود. ناحیة «مارلیک» و «کلورز» و نقاط دیگری که در کنار سفید رود قرار داشتند بیشتر از دیگر نواحی با همسایگان خود نزدیک شدند.
احتمال دارد که از راه طبیعی و آسانی که این رودخانه در رشته جبال البرز باز کرده بود رابطة نزدیکی بنی نواحی شمالی ایران وکشورهای مقتدر آشور و ماد و «مانّایی» و حتی «سکایی» برقرار شده باشد. بهرحال در حدود قرن نهم پیش از میلاد در دو طرف سفید رود در حدود رستم آباد امارت نشین های متعددی بوجود آمده بود که مردم آن در ساختن کوزه های سفالین گلی و مجسمه های گاو و جام های زرین و زینت آلات و غیره سلیقة بخصوصی نشان داده اند و آثارشان نشان میدهد که تمدن وهنر آنها بسیار پیشرفته بود. این امارت نشین ها در حدود قرن هفتم پیش از میلاد احتمالاً بوسیلة مادها یا آشوری ها یا کشورهای مقتدر دیگری که همسایة آنها بودند منهدم گردیدند.
ناحیة ساحلی جنوب دریای خزر در همین زمان و حتی مدت ها پیش از آن معبر آسانی برای عبور اقوام شمالی بسوی دره های حاصلخیز و مراتع کوهستانهای مغرب ایران بود. از آن راه اقوام مزبور میتوانستند به آسانی به شهرهای پرثروت بین النهرین دست یابند. بعلاوه سواحل مغرب دریای خزر براه طبیعی قفقاز برمیخورد، و این ناحیه در میان دریای خزر مانند «هیت ها» و «میتانی ها» و «کاسی ها» و شاید مادها و پارس ها و بعد از آنها «سکایی ها» و «کیمری ها» از آن برای ورود به شبه جزیرة آناتولی و فلات ایران وکلیة جلگة بین النهرین استفاده میکردند. (هنرمندان نواحی واقع در ارتفاعات جنوب دریای خزر معمولاً با شکل حیوانات بازی میکردند و آنها را بصورت مصنوعی در میآوردند، همانطوری که هنرمندان امروزی میکنند، ولی گاهی نیز از روی طبیعت تقلید می کردند و یکی از بهترین نمونه های این نوع کار مجسمة کوچک گراز و حیوان شکاری دیگری است که در اینجا عکس آن دیده میشود و در آن حرکات این دو حیوان خوب نشان داده شده است. این دو مجسمة گلی نیز در یکی از مجموعه های خصوصی در تهران حفظ میشود و در املش نزدیک رودسر خریده شده. احتمالاً از یکی از قبرهای واقع در عمارلو یا در اشکور کشف گردیده است. اگر قرابت زبان و عادات و رسوم مردم سواحل جنوبی دریای خزر، یعنی «گیل ها» و «دیلم ها» و «تَپوری ها» و «آماردها» را با طالش ها در نظر بگیریم اینطور بنظر میرسد که تمام این اقوام از راه گردنه های قفقاز و سواحل طالش به طرف گیلان و تپورستان آمده باشند، و چون سواحل دریای خزر برای زندگی مناسب نبو به ارتفاعات واقع در کنار جنگل ها رفته به گله داری در مراتع سبز جلکه های مرتفع البرز مشغول شدند. امروز در تمام این نواحی قبرهای متعدد از آنان وجود دارد، ولی تا این تاریخ هیچ اثر ساختمانی از منازل آنها بدست نیامده است. امروز در همین واحی پایة خانه ها را از قلوه سنگ وقسمت بالایش را از چوب میسازند. شاید هم هنوز کاوش های دقیق برای پیدا کردن آثار مسکونی آنها بعمل نیامده است. بهرحال تعداد قبرهایی که در جلگه های مرتفع واقع در کنار جنگل های گیلان ومازندران قرار دارد بقدری زیاد است که باید تصور کرد که احتمالاً اجتماعاتی در آن نواحی مسکن داشته اند و آثار خانه هایشان ازمیان رفته است.
در ناحیة مارلیک و کلورز از قبرها آثار بسیار زیبایی بدست آمده که هر کدام شاهکاری از هنراند. بنابر گفته های بالا میتوانیم این نتیجه را بگیریم که مردمان سواحل جنوبی و غربی دریای خزر جزو اقوامی هستند که بزبان آریایی صحبت میکنند و در حدود ۱۵۰۰ سال پیش از میلاد مسیح احتمالاً از راه قفقاز و طالش به این نواحی مهاجرت کرده اند و در ارتفاعات کنار دریا به گله داری و زراعت مشغول شده اند و تا این تاریخ با هیچ قوم دیگری مخلوط نشده ومهاجمات متعددی که در سرزمین ایران به وقوع پیوسته نتوانسته است آنها را تحت تأثیر قرار دهد. (مردمی که در ارتفاعات البرز یه گله داری مشغول بودند مانند اقوام دیگر آریایی با استفاده از اسب آشنایی داشتند و برای اینکه در دنیای دیگر نیز بتوانند از وجود آن استفاده کنند، مجسمة کوچک گلی آنرا در قبرشان میگذاشتند. در ایام قدیم تر خود اسب را می کشتند و در گور قرار میدادند. این مجسمة کوچک از گل پخته در ارتفاعات واقع در جنوب املش کشف گردیده وامروز در یکی از مجموعه های خصوصی حفظ میشود.
منبع : مازند نومه