چهارشنبه, ۲۶ دی, ۱۴۰۳ / 15 January, 2025
مجله ویستا
جدال رویاها در غزه
این نظم سه گانه كه پس از جنگ جهانی دوم شكل گرفت، حتی با فروپاشی اتحاد شوروی كه بزرگترین تحول بین المللی ۶۰ سال اخیر است، همچنان پا برجا ماند. یك پایه این نظم سه گانه مناسبات آتلانتیكی است كه روابط ایالات متحده و اروپا را تنظیم می كند. این نظم، پیش از فروپاشی شوروی، مبتنی بر صف آرایی بلوك های غرب و شرق به رهبری واشنگتن و مسكو بود. از سال ،۱۹۹۱ شوروی نقش فعال و برجسته خود را در این نظم از دست داد اما روسیه به عنوان بازیگر درجه دو تنظیم پاره ای روابط شرق اروپا، بالكان، قفقاز و آسیای مركزی را ادامه داد.ثقل منازعه ای كه در عصر جنگ سرد در حوزه آتلانتیك بین آمریكا و متحدانش با شوروی و متحدانش جریان داشت، در سال های اخیر به تقابل رقابتی اروپای جدید و اروپای قدیم منتقل شده است. تعابیر جدید و قدیم، واژه هایی استعاره ای درباره دوپارگی اروپا حول محورهای انگلوساكسونی و ژرمنی هستند و ربطی به كهنگی و تازگی كشورهای اروپایی ندارند. در این تقسیم بندی، انگلیس و ایتالیای كهنسال و كشورهای اروپای شرقی كه دست بر قضا هیچیك نو و انگلوساكسونی نیستند، ذیل اروپای جدید می گنجند و آلمان و فرانسه و كشورهایی كه این دو را بر ایالات متحده و همراهان بین المللی آن ترجیح می دهند، در شمار كشورهای اروپای قدیم قرار می گیرند. این تقسیم بندی نوعی نامگذاری توهین آمیز بود كه ایالات متحده برای مجازات كردن مخالفان جنگ عراق به كار برد و از آن پس محور تقابل در حوزه آتلانتیك شد.پاره دیگر نظم سه پایه جهان، نظم پاسفیكی است كه مانند حوزه آتلانتیك محل تنازع ایالات متحده با رقیبان بین المللی است. در این حوزه، ژاپن، كره جنوبی و استرالیا به صورت اخص و بیشتر كشورهای شرق آسیا به صورت اعم، متحدان استراتژیك آمریكا هستند. در مقابل این گروه، چین و كر شمالی به صورت متحدان جدی قرار گرفته اند و پاره ای كشورها مانند مالزی، ویتنام، كامبوج، لائوس و برونئی می كوشند خود را بیرون از منازعه نگه دارند.پاره سوم نظم جهان در خاورمیانه، خلیج فارس و شمال آفریقا شكل گرفته، اما پرتوهای آن به علت یك تفاوت بنیادی با دو نوع نظم دیگر، تقریبا سراسر جهان را در بر گرفته است. این نظم مانند دو نوع پیشین، امروزه دنباله استراتژی جهانی ایالات متحده به شمار می رود، اما خاستگاه، انگیزه ها و علت های منازعه، شباهت چندانی با دو مورد دیگر ندارد. منازعه خاورمیانه در زمانه ای شكل گرفت (اواخر قرن ۱۹ تا نیمه قرن بیستم) كه ایالات متحده بازیگر شماره یك جهان نبود. در این منازعه یك مرافعه سرزمینی، یك منازعه منطقه ای و یك داعیه ایدئولوژیك بر هم منطبق شده اند. این وضع در منازعه های آتلانتیكی و پاسفیكی یا اساسا وجود ندارد و یا اینكه وجه غالب آن منازعه ها نیست (به استثنای بقایای یوگسلاوی در نظم آتلانتیكی و نبرد محدود میندانائو فیلیپین در نظم پاسفیكی). حتی كره شمالی و چین كه ستیزه با نظم آتلانتیكی را براساس ایدئولوژی كمونیستی آغاز كردند، اكنون تمایل چندانی به برجسته كردن نقش ایدئولوژی ندارند و می كوشند منافع ملی را فارغ از ایدئولوژی و در قالب قاعده انصاف بین المللی پیگیری كنند (مذاكرات تجاری چین و گفت وگوهای هسته ای كره شمالی در همین قالب جریان دارد).نزاع سرزمینی در خاورمیانه بین مسلمانان فلسطین و باشگاه یهودیان ایدئولوژیك جهان است كه زیر چتر آرمان صهیونی متشكل شده اند. این تشكل در اواخر قرن نوزدهم به ابتكار تئودور هرتسل پدر جنبش صهیونی شكل گرفت و در سال ۱۲۴۷ با حمایت صریح بریتانیا و نظر مساعد اجماعی غرب بخشی از سرزمین های عربی، بویژه پاره بزرگی از فلسطین را اشغال كرد. اسرائیل از بدو تاسیس هم پناهگاه اعضای باشگاه اعضای صهیونیست ها بود و هم عمق استراتژیك غرب به رهبری انگلستان در قلب خاورمیانه.پس از جنگ جهانی، رهبری جهان غرب از انگلستان به آمریكا منتقل شدو به تبع آن اسرائیل به بازوی اصلی نظم خارمیانه ای مورد نظر آمریكا تبدیل شد. همین كاركرد اسرائیل بود كه باعث شد باشگاه صهیونیست ها در فلسطین از ۱۰ جنگ بزرگ و كوچك در سالهای ۱۹۴۸ تا ۲۰۰۰ میلادی در ۸۷ مورد بر اعراب غلبه كند و تنها در جنگ های متفاوت یعنی انتفاضه های اول (۱۹۸۷ تا ۱۹۹۳) و دوم (۲۰۰۰) به پیروزی نرسد.در واقع اسرائیل در جنگ هایی كه تابع منافع سرزمین و نفوذ منطقه ای بود بر اعراب پیروز شد، اما در جنگ ایدئولوژیك با فلسطینی ها ناكام ماند. اسرائیل در جریان جنگ ۱۹۴۸ هم با وجود پیروزی بر اعراب غیرفلسطینی، در جنگ با عرب های فلسطینی به همه هدفهای خود نرسید و ناگزیر شد از غزه و كرانه باختری چشم پوشی كند. اگرچه واگذاری غزه و كرانه باختری طبق قطعنامه ۱۸۱ مجمع عمومی سازمان ملل جزو تعهدات اسرائیل بود، اما آنچه باعث واگذاری این مناطق به فلسطینی ها شد، پایبندی اسرائیل به تعهدات نبود، بلكله پایداری فلسطینی ها و زمین گیر شدن دولت صهیونی بود كه اسرائیلی ها را پشت مرزهای غزه و كرانه باختری متوقف كرد. كما اینكه اسرائیل ۱۹ سال بعد كه توان نظامی اش افزایش یافت، در جریان جنگ معروف شش روزه (۱۹۶۷) این مناطق را اشغال كرد. اكنون اسرائیل از غزه خارج شده است و بزودی سه شهرك یهودی نشین كرانه باختری را نیز برمی چیند. نخستین تحلیل ها درباره آثار این تحول بر وجه ایدئولوژیك آن تاكید دارند. وجه دیگر كه در برآوردهای كارشناسان مورد بحث قرار گرفته، آثار استراتژیك این تحول است. ظواهر امر نشان می دهد كه لرزه های ایدئولوژیك كه بر پیكر اسرائیل وارد شده اند و تغییرات استراتژیك كه از درون این تحول بیرون خواهند آمد، چهره تازه منازعه خاورمیانه را ترسیم خواهند كرد. در منازعه جدید شكاف های درونی در جنبش فلسطین و احیانا در كشورهای عربی از سویی و شكاف در باشگاه یهودیان جهان بویژه حاملان آرمان صهیونی تشدید خواهند شد. در هر دو طرف منازعه، كسانی طرح خروج از غزه و بخش كوچكی از كرانه باختری را پیروزی و كسانی دیگر آن را شكست خواهند نامید. در سوی جنبش فلسطین و اعراب، رفتارها و گفتارها تاكنون واقع بینانه تربوده است. اما در سوی جنبش صهیونی، شكاف جدی و مبتنی بر آرمان گرایی متعصبانه به نظر می رسد.كشورهای منطقه كه مستقیم یا غیرمستقیم، با مساله فلسطین سر و كار دارند، از خروج نیروهای اسرائیلی و یهودیان از غزه و كرانه باختری استقبال كرده اند، اما هنوز نسبت به آینده داوری نكرده اند. شاید تنها استثنا ایران است كه ضمن ابراز خرسندی از خروج اشغالگران آن را نتیجه مقاومت فلسطین می داند و امیدوار است فلسطینی ها از این الگو برای آزادسازی كل سرزمین فلسطین استفاده كنند.
در داخل فلسطین نیز بین گروه های سیاسی تعارض مواضع دیده نمی شود. همه گروه های فلسطینی و دولت خودگردان گفته اند كه آزادی غزه سرآغاز پیروزی مقاومت است و قرار نیست با اعاده این منطقه، مبارزه پایان یابد. حتی محمود عباس رییس حكومت خودگردان كه زیر انتقادهای تند برخی گروه های فلسطینی، با اسراییل مذاكره می كند، هفته گذشته صریحا گفت كه مبارزه برای آزادی كل كرانه باختری و بیت المقدس ادامه خواهد یافت. شاید تاكید او بر نام های كرانه باختری و بیت المقدس اینگونه تعبیر شود كه او قصد ندارد اعاده سرزمین هایی را كه پیش از جنگ ۱۹۶۷ اشغال شده اند، پیگیری كند. اما اصرار عباس به كشاندن جنبش مقاومت اسلامی فلسطین (حماس) به روند سیاسی نشان می دهد كه رهبر فلسطینی ها در كنار مصلحت اندیشی های بین المللی، مایل نیست جنبش فلسطین را از پشتوانه گروه های حداكثرخواه محروم كند.فلسطینی ها برای این همسویی استراتژیك تنها یك انگیزه مشترك یعنی «رهایی میهن از اشغال» دارند، اما همین یك انگیزه چنان نیرومند است كه دو سه طیف فلسطینی (مقاومت _ مصالحه) را همراه می كند. انگیزه مشترك فلسطینی ها، آرمانی است كه اگرچه هسته یكی از پایه های نظم سه گانه جهان را تشكیل می دهد، اما تاثیرپذیری آن از نظم جهانی كمتر از تاثیرگذاری آن بر این نظم است.علت این امر روشن است: انكار واقعیت مردمی كه برای به دست آوردن سرزمین خود می جنگند، دشوارتر از انكار یك نظم استراتژیك است كه براساس مقتضیات روابط بین المللی شكل گرفته است؛ زیرا «آن مردم هستند» و تكثیر می شوند اما نظم بین المللی براساس تغییر اجزای آن و یا به هم خوردن موازنه های منطقه ای و جهانی، می تواند صورتی دیگر پیدا كند. فی المثل اگر تغییر در مناسبات داخلی كشورهای عربی، تهدید آنها بر ضد منافع آمریكا را كاهش دهد، مطلوبیت امنیتی اسراییل برای آمریكا كم می شود. حال آنكه هیچ تغییری در منطقه و سراسر جهان، مردم فلسطین را به این نتیجه نمی رساند كه آنان به میهن نیاز ندارند.اما طرح خروج از غزه بر مسایل داخلی و بین المللی اسراییل تاثیر متفاوت می گذارد، نخستین تاثیر این حادثه رخنه در ایدئولوژی «بازگشت به سرزمین موعود» و تردید درباره آرمان «اسراییل بزرگ» است. این رخنه و تردید، جنبش جهانی صهیونیسم را با بحران هویت روبه رو خواهد كرد.هویت جنبش صهیونیستی در سال ۱۹۴۷ كه طی آن یورش سازمان یافته به فلسطین آغاز شد، مبتنی بر وحدت نظری و عملی بود.گرچه در آن زمان هم دو اقلیت كوچك (یك گرایش معتدل و مبتنی بر جذب در جامعه فلسطینی و یك گرایش جبر گرای معتقد به عدم مشروعیت تشكل حكومت یهود پیش از ظهور مسیح) مخالف تشكیل اسراییل بودند اما ایدئولوژی غالب این بود كه چنین دولتی شكل بگیرد تا هزاران سال آوارگی قوم یهود پایان یابد. اكنون با خروج اسراییل از غزه و ادامه مقاومت فلسطینی ها برای آزادسازی دیگر مناطق اشغالی، این امكان به صورت جدی وجود دارد كه جامعه اسراییل در حوزه مفاهیم ملت، دولت و كشور با بحران عمیق روبه رو شود؛ زیرا جامعه ای كه امروز «كشور اسراییل» خوانده می شود درواقع اجتماعی از مردمی است كه وجه مشترك آنها فقط یهودی بودن آنهاست. به استثنای عرب های اسراییلی كه از ساكنان قدیمی و تاریخی فلسطین هستند (با مذاهب اسلام، مسیحیت و یهودیت) سایر شهروندان اسراییل مهاجرانی از دیگر كشورهای جهان هستند كه اگر فصل مشترك آنها یعنی «یهودی بودن» ساقط شود، به اجتماع بیگانگان تبدیل خواهند شد. اكنون به لحاظ نظری اسراییل در آغاز راهی قرار دارد كه پایان آن می تواند همین بیگانگی باشد.گروه متفرق و بیگانه برای بازیگری در نقش هسته مركزی نظم خاورمیانه ای موردنظر آمریكا، انگیزه چندانی ندارد.چنین تحولی كه از جنبه نظری محتمل به نظر می رسد و از جنبه عملی غیرممكن نیست، آرمان صهیونیستی اسراییلی ها را در برابر آرمان میهن پرستانه فلسطینی ها به هزیمت وادار خواهد كرد. این تحولی مربوط به ماه ها و سال ها نیست. اما تحقق آن در دهه های آینده محتمل است و بعید نیست كه فلسطینی ها از این پس به یك فلسفه انتظار تازه دست پیدا كنند كه نقطه پایانی آن شكست كامل آرمان صهیونی اسراییل در برابر آرمان میهنی فلسطین است.
محمود صدری
منبع : روزنامه همشهری
ایران مسعود پزشکیان دولت چهاردهم پزشکیان مجلس شورای اسلامی محمدرضا عارف دولت مجلس کابینه دولت چهاردهم اسماعیل هنیه کابینه پزشکیان محمدجواد ظریف
پیاده روی اربعین تهران عراق پلیس تصادف هواشناسی شهرداری تهران سرقت بازنشستگان قتل آموزش و پرورش دستگیری
ایران خودرو خودرو وام قیمت طلا قیمت دلار قیمت خودرو بانک مرکزی برق بازار خودرو بورس بازار سرمایه قیمت سکه
میراث فرهنگی میدان آزادی سینما رهبر انقلاب بیتا فرهی وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامی سینمای ایران تلویزیون کتاب تئاتر موسیقی
وزارت علوم تحقیقات و فناوری آزمون
رژیم صهیونیستی غزه روسیه حماس آمریکا فلسطین جنگ غزه اوکراین حزب الله لبنان دونالد ترامپ طوفان الاقصی ترکیه
پرسپولیس فوتبال ذوب آهن لیگ برتر استقلال لیگ برتر ایران المپیک المپیک 2024 پاریس رئال مادرید لیگ برتر فوتبال ایران مهدی تاج باشگاه پرسپولیس
هوش مصنوعی فناوری سامسونگ ایلان ماسک گوگل تلگرام گوشی ستار هاشمی مریخ روزنامه
فشار خون آلزایمر رژیم غذایی مغز دیابت چاقی افسردگی سلامت پوست