شنبه, ۴ اسفند, ۱۴۰۳ / 22 February, 2025
مجله ویستا
بازگشت از دیگرسو

وجود مبارک ما یکدوماهی را به کسالت در بیت استیجاری، و یک دوهفتهای را به نقاهت در نقاهتخانهٔ دولتی رجائی گذراند و از همانجا بود که به درب خانهٔ مبارکهٔ آخرت میهمان شدیم. حضرات مستطابی که در هر دو مکان به عیادت و گاه زیارت ما مشرف شدند ـ و ایضاء فدویان اُناث و ذکوریکه لزومی ندیدند سر منور ما را به سایهٔ مستدام خویش تاریک کنند ـ همه، رجای واثق دارند که حقیر را به قدر بال مگسی هوای هجرت نه به دیار باقی که به باقی دیارها نیز نبود. علقهٔ حیات چنان با خوف ممات در نهانخانهٔ وجود عظیممان به ستیز بود که صحن بسط سینه بر اثر تکوتای این دو عدوی دیرینه، چونان بحور خروشان کف بر لب آورده بود و سفینهٔ جان بر آن کژ میشد و مژ میشد. و مرغک رنجور دل، به شهات مونیتورینگ بدسگال نقاهتخانه، شیرین، ۱۴۰ میرفت.
ما نظر به افقهای دور داشتیم، کی خود را چنین زودافقی میپنداشتیم! از دفتر صدبرگ حیات پربرکت ما هنوز صفحات سرسبز و دلکش نپیموده بسیار بود. یعنی سزا بود مائی که درزمان حیات، سه قواره فاستونی اعلا بر ذمهمان بود، به قدر یک همنوع بیقواره هم خیر زندگی نبینیم؟ بخت یار چونبخت یاران طایفهٔ هنر نشد و هزاران فوت ذوق و هنر و تجربه و سلیقه و سلامت سینماتوگرافیک فوتید. دست روزگار انگار حسابدار نیست و سرای سه پنج را ۵۳ خواند و حضرت ما را برد! دو بیتی:
بیکار که بودیم، همه بیکار بدند / بیمار شدیم، همه گرفتار شدند
از بودن ما دل کسی شاد نشد / وقتی رفتیم، همه عزادار شدند!
دوستان، همقطاران، هم دورهایها، خویشان سببی و نسبی، اوستادان، دانشجویندگان؛ شما، به سلامتی، با آبرو و احترام تمام گرد آمدید، از راه دور و نزدیک قدم رنجه فرمودید و یا از طریق عکس و فکس، ایمیل و اساماس و امثال آن، مالاً، جاناً، قدماً، لساناً، کمک کردید و هنرمندتان را در ”قطعه هنرمندان“ خواباندید. اجرتان محفوظ. اما اینک دلتان را به من بدهید و با من به قطعهٔ هنرمندان دیگری بیائید که همهاش قطعهٔ هنرمندان است. غیرهنرمنداناش ”قطعهٔ“ کوچکی دارند به اندازهٔ همان یک دو جریب شورهزار گوشهٔ بهشت زهرا که به برکت پیکر پاک هنرمندانمان رنگ و بو یافته و سیل مشتاقان و زایراناش، نیک که بنگری، از بسیاری قطعات دیگر پر و پیمانتر و زیارت و فاتحهشان صمیمانهتر و گرمتر است. قطعهٔ منظور حضرت ما در جهان باقی، در واقع دیگر ”قطعه“ نیست، سیمفونیاست. ارکستری عظیم از صورتگر و پیکرتراش و حجار و نقار، دیباگر و میناگر، ناظم و ناثر، مقلد و مصنف، طلحک و دلقک، پردهخوان و پردهکش و پردهدر، مطرب و مضحک، خطاط و حکاک و رسام، و صد البته، فوتوگرافچی و سینماتوگرافچی نامی... از همهٔ ازمنه، همهٔ اقالیم. در اینجا معمار مشرک صحاری افریق در کنار نقشکَن شکار پیشهٔ دیوارهای غاران عهد عتیق (وجهالنظر جنابان کلهر و الخاص)، دوشادوش رژیسورهای آوانگارد دو هزار و چهار ژرژ پمپیدو از ناف پاریس، در جمع مزقوننوازان بداههپرداز پشمینهپوش اپرای کوراوغلی روسستان و ارانژمان بانوان دکولتهپوش کنسرواتورهای مدرنیزهٔ فرنگستان دل یک دله دارند. دیدم که آیزنشتاین بزرگ، به اساتید برش، متد ”ضابطی“ را سپارش مینمود و بنوئل از سفیر اندلس طلب سگ ولگرد هدایت داشت؛ تروفو، هکذا، تیتراژهای کیارستمی را تحفه میبرد و براندو، با همان صدای غنهاش تکههای بازی کیانیان در نقش قاضی را زیر لب تقلید میکرد. دسیکا سیگار به لب، در راشهای باطلهٔ مجیدی بهدنبال تاشهای نئونئورالیسم میگردید و زینهمان فلسفهٔ سینمای جنگی را از روی دست بروبچههای سینمای جنگ شاتنویسی میکرد.
آنکه آنسوترک نشسته ”پایاب“ ما را میخواند همان نیچه است و الیت دربهدر بهدنبال ترجمههای فارسی شعرتر از شعر خودش میگردد. آخماتوا، بیهیچ اختم و تخمی، اقرار دارد که دو سه تا سیمین و همان یک فروغ کافیست برای یک جهان شعر بینقاب، شعر بیدروغ. چخوف در گوش ما به زبان فصیح روسی عصر پترش گفت که با حضرت ایبسن، در مه، رادی میخوانند. این هم دورنمات و فریش که لای این همه فیش، پیش شمارهٔ همراه سمندریان میگردند. برشت منتظر بانوی بازیگرش است تا پهلوان اکبر بیضائی را با هنرمندی چارلز لافتن تمرین کنند. گوته گاهی برای شکسپیر فال حافظ میگیرد و شخص شخیص ماکیاولی پای در یک کفش کرده که کپیرایت ”عالیجنابان...“ را بخرد. عصرها چایکوفسکی سرود ”ای ایران“ را در لامینور برای فیلارمونیک تنظیم میکند. خالقی گوشهٔ سلمک در گوش بتهوون فوت میکند محض شفا. صبا از فالش زدنهای منوهین کفریست. واگنر مشهور گیر داده به سرشار که سولیست اپرای بیپولیاش شود. دیشب شاملو، در میهمانی شام لورکا، سر نیما، با فردوسی و سعدی سرشاخ شده بود. حافظ لم داده بود، بلیک پستهٔ خندان اکبری به دهان مبارکشان مینهاد. شب عید، میکل آنژ را دیدم که از این پائین، و لئوناردو هم از زیر سقف تالار آینه، از روی آثار کمالالملک کپیکاری تمرین میکردند.
منظور ما از این سیاههٔ بلندبالا آن بود که هنرمندان اینجا من و مائی در کارشان نیست اولاً، ثانیاً خود غلط بود آنچه میپنداشتیم و وطنیهای ما اگر بیش از دیگران نداشته باشند، کمتر ندارند. دروغ چرا، شخص شخیص ما نیز چند ماه نخست در اینجا خوش میگذراندیم و خوش میچرخیدیم. گرچه گاهی اخباری نهچندان خوش از اوضاع و احوال صبیه و دلتنگیهای مداوماش به اینسوی خاک میرسید و دشواریهای تهیهٔ وجهالاجاره و خرج و برج اینجا هم خاطر خطیر ما را میآزرد، ولی ما اهل قبور نیز چون بازماندگان کمکم قیل و قالهای نمایشی را فراموش میکنیم و دلمشغولی روز و روزگار خویش میشویم. این شد که اراده فرمودیم بنشینیم غور در متنالفیلمهائی که برایمان آورده بودند کنیم و از یکی چند از آنها سینماتوگراف بسازیم. از شما چه پنهان، بنابر عادت مرضیه، قصد همچنان آن بود که فیلم از همان قماش هنری و روشناندیشورزانه بسازیم. که یکباره سر آن جهانیمان به سنگی آن جهانیتر خورد و دریافتیم که اینجا همه محتواکارند و کفکاری معنی ندارد. محمدعلی خان فردین و بیک معظم هم اینجا با کانت و اسپینوزا یک رشته سینماتوگراف فلسفی تولیدات میکنند مستند.
اما، معالاسف، اینجا هم گوئی آرامش به ما برازنده نیست. اینجا هم به سیاق خودش آش ما همان آش و کاسه انگار همان کاسه است. اینجا هم کردنمان عضو هیئت مدیریت بیت سینماتوگراف. در ایام ماضیه که نابلد بودیم، بادی به غبغب شریف میانداختیم که آقا حضرت ما فیلمبردار است و میل ما و گرایش ما مدیریت فیلمبرداری است. دیدیم همه مضحکه کردند. دیدیم، حیرتا اینجا نیز بر ریش ما میخندند. معلوممان گردید که در این جهان باقی نیز کلاه فانی ما، پس معرکهٔ باقیات است. در عالم سینماتوگراف جهان باقی، فیلمبرداری دیگر هنر به شمار نمیرود. چرا که روز و شبی در کار نیست و هوای ابری و آفتابی نیز ممنوعالچهرهاند. لذا نورسنج و نورپرداز و رفلکتور و شاتر و دیاف و از این قبیل محلی از اعراب ندارند. جماعت عکسگیر و سینماتوگراف، عملهجاتی به شمارند که بدون لنز هرچه اراده کنند دور و نزدیک میشوند و بیتراولینگ تراول میفرمایند. اینجا اصولاً بهتر و بدتری نیست. فکر و ایدهٔ تازه و بکر معنی ندارد. اینجا همهٔ سینماتوگرافها فلیناند، همهٔ مصنفان داستایوفسکی، همهٔ خنیاگران بتهوون. رقابت معنا ندارد. هیچ چیز معنا ندارد. اینجا جان، فوتبالش هم برد و باخت ندارد، مسابقه ندارد، رفت و برگشت ندارد، داور ندارد، سماور ندارد. اینجا همه معنیاند، بیمعنیاند.
آقا، ما نخواستیم. ارادهمان بر آن است که فیالفور برگردیم! آنجا که هنر نیست، جای ما نیست. جای ما آنجاست که کار کردن ارزش باشد و گاهی کار نکردن ارزش باشد. صبوری پاس داشته باشد، انسانیت قدر شناخته شود. تحمل کردن افتخار باشد و نیکی به اراده صورت گیرد نه به عادت. آقا، این هیکل، مهیب هیکلیست، چیزی باید که چنین هیبتی را به تکان آورد. آقا ما را سخت میل بر فیلمبرداری است. میل عکسگیری. از ثابت و متحرک. بازی با دیاف. سنجش نور و سایه. قدر سرعت، زاویه، فاصله. دلمان لک زده برای آ.اس.آ، برای حساسیت. حساسیت بالا. دعوا. دوستی. قهر. بحث. غیبت. سوسه. تعریف. تکذیب. حتی تخریب. مجیز! از این خانه به آن رفتن. از این دوست به آن دوستی رسیدن. این کلاس آن کلاس کردم. ژوری شدن. سخت گرفت. آسان دادن. فیلم دیدن. فیلم دادن. خواندن. تماشای نقاشی. شنیدن موسیقی. رفتن راه. نرفتن راه. پوشیدن لباس. نپوشیدن لباس. خوردن. خوابیدن. چاق شدن. مریض شدن ... و دوباره ... مردن.
آقا ما عکاس بودیم، اما عکس نبودیم که بایگانیمان کنید! ما هنوز تمام نشدهایم. ما هنوز کامل نشدهایم. ما هنوز ظاهر نشدهایم. هنوز نگاتیویم. اینجا ظاهر نمیشویم. ما در همان دنیای فانی ظاهر میشویم. دوستان، هنرمندان،سینماتوگرافان، همکاران، ظاهرمان کنید! این نگاتیو بیمقدار ـ گر چه عظیم را ـ حتی اگر بهچشم شما عنیف بود، زشت بود، کج بود، فولو بود، ضد نور بود، اصلاً سیاه بود... واننهید. برمان دارید، ظاهرمان کنید. به هر داروئی که میسر بود. نداشتید، دست به دامان رضا نبوی شوید، گشادهدست است گاه. ظاهرمان کنید. ثابتمان کنید.
ما جماعت عکسگیر سینماتوگرافچی از خودمان عکس نمیگیریم. عکس ما عکس ماست. ما همیشه نگاتیویم. آمادهٔ پزیتیو شدن. هر جا پیش آمد، هرگاه پای داد، هر کجا که شد، حتی شده گاه، ظاهرمان کنید. در دلتان. در باورتان. در خاطرتان. شخص شخیص ما رضای شریفی به هیچ وجه منالوجوه زیر بار این ننگ نخواهد رفت. ما نمیمیریم. ما در کمال صحت و سلامت مزاج بدین وسیله اعلام میکنیم که به هیچ وجه منالوجوه قصد مردن نداشتیم، نداریم، و نخواهیم داشت.
حسن ملکی
منبع : ماهنامه فیلم
ایران مسعود پزشکیان دولت چهاردهم پزشکیان مجلس شورای اسلامی محمدرضا عارف دولت مجلس کابینه دولت چهاردهم اسماعیل هنیه کابینه پزشکیان محمدجواد ظریف
پیاده روی اربعین تهران عراق پلیس تصادف هواشناسی شهرداری تهران سرقت بازنشستگان قتل آموزش و پرورش دستگیری
ایران خودرو خودرو وام قیمت طلا قیمت دلار قیمت خودرو بانک مرکزی برق بازار خودرو بورس بازار سرمایه قیمت سکه
میراث فرهنگی میدان آزادی سینما رهبر انقلاب بیتا فرهی وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامی سینمای ایران تلویزیون کتاب تئاتر موسیقی
وزارت علوم تحقیقات و فناوری آزمون
رژیم صهیونیستی غزه روسیه حماس آمریکا فلسطین جنگ غزه اوکراین حزب الله لبنان دونالد ترامپ طوفان الاقصی ترکیه
پرسپولیس فوتبال ذوب آهن لیگ برتر استقلال لیگ برتر ایران المپیک المپیک 2024 پاریس رئال مادرید لیگ برتر فوتبال ایران مهدی تاج باشگاه پرسپولیس
هوش مصنوعی فناوری سامسونگ ایلان ماسک گوگل تلگرام گوشی ستار هاشمی مریخ روزنامه
فشار خون آلزایمر رژیم غذایی مغز دیابت چاقی افسردگی سلامت پوست