شنبه, ۶ بهمن, ۱۴۰۳ / 25 January, 2025
مجله ویستا
اخلاق در جهان پستمدرن
ویژگیهای اخلاق در جهان پیش از دوران پستمدرن و رویكردهای پستمدرن به اخلاق محور اصلی این مقاله است. نویسنده در پایان مقاله آورده است كه نظام اخلاقی پستمدرن در تقابل با اخلاق افلاطونی و نوافلاطونی است.
در این نوشتار به بخشی از دیالوگهای فلسفی - اجتماعی میپردازم كه درصدد بازبینی شاخصهای اخلاقیاند و تحت تأثیر تحولات عظیم نیم قرن اخیر، چارچوبی نو برای ارزشگذاری و نقد رفتارها و تلاشهای انسان و اجتماع فرا رویمان گذاشتهاند. امروزه طرح جهان و اخلاق پست مدرن به مثابه ناانسانیترین دوران حیات بشری، رواج یافته است. اكثر اخلاقیون، فرقهگراها، بنیادگراها و ایدئولوژیستها در این نامگذاری مشاركت فعال داشتهاند. افزون بر این میتوان پست مدرنها را با توجه به دیدگاهشان در باب مسأله یأس فرهنگی به دو نحله قسمت كرد: نخست كسانی كه به جهان معاصر، انسان و بهبود شرایط زیستیاش، بدبیناند و در برابر آنها افرادی كه دیدگاه خوشبینانه نوینی برساختهاند یا آن را تثبیت كردهاند و به دگرگونی و بهبود جایگاه انسان در جهان معاصر به دیده امید مینگرند. این جستار بر آن است تا از آن سنت نومیدانه فرهنگی كه به جهان معاصر همچون جهنمی اخلاقی مینگرد و انسان معاصر را نیز موجودی اخلاقگریز معرفی میكند، دوری گزیند. در عین حال میخواهد جنبههای ایجاد اخلاق در جهان معاصر را روشن سازد.
نگاه به جهان همچون «مكدونالد» ی عظیم، تصویر استعاری پنهان در پشت اغلب دیدگاههای فرهنگی نومیدانه است. تبدیل جهان به «مكدونالد» از یك سو به فضای آمریكایی شدن جهان و از سوی دیگر به فضای غیرانسانی شدن آن است. جبهه مقابل «مكدونالدیزه» كردن جهان، یقینا «بنیادگرایی» است.
رواج مجدد اخلاقشناسی در حیطه سخن فلسفی و مباحث علوم انسانی، با دگرگونیهای عظیمی در ارتباط است كه در دهه هفتاد در جهان معاصر به صورت زنجیرهای روی داده است. هرچند در زمینه عمق، گستردگی و چندمعنایی بودن دگرگونیها اشتراك رأی وجود دارد اما هنوز فلاسفه بر سر سرشت و شاخصهای دگرگونی به نقطه مشتركی دست نیافتهاند. گروهی سخن از جامعه یا شرایط پست مدرن میگویند و گروهی سخن از عصر كاپیتالیزم به تأخیر افتاده. دسته سوم سخن از جهانیشدن میگویند و شماری از آنان محور مباحثاتشان، اجتماع علمی و دهكده جهانی است. گروه پنجم جهان را به صفت پُست صنعتی متصف ساختهاند. ششمین گروه، جهان را نسخه بدل مكدونالدی عظیم میانگارند و گروه هفتم، از تعدد گفتمانهای مختلف سخن میگویند.
به طور كلی، اخلاق دربردارانده مفاهیم و ارزشهایی است كه بیرون از فرد و جامعه شكل گرفتهاند، فراتر از اجتماعاند و صاحب نوعی هستی خارجیاند. اخلاق جایی در فاصله میان آگاهی و اشیاست. ارزشهایی چون نیكی و بدی، زیبایی و عطوفت جزئی از ساختمان زبان شدهاند و به همین دلیل جزئی از ساختمان آگاهی انسان شدهاند. اینجاست كه سخن گفتن از اجتماع و انسانهای ارزشگریز دشوار است. زیرا كه زبان، گونهای هستی جهانی و همیشگی دارد. بنابراین انگشت نهادن بر اجتماعی كه در آن ارزشها ناپدید شده باشند، امری محال است. ارزشها زوالناپذیرند اما معانی و جایگاهشان در نظامهای اخلاقی دگرگون میشود.
علم جامعهشناسی در سده گذشته بر این اعتقاد بود كه ارزشها چیزهایی هستند كه افراد و نیروهای اجتماعی را در جامعهای ویژه، در سطح اجتماعی به هم میپیوندد. بر طبق این دیدگاه جامعهشناسانه، جامعه بدون نظام ارزشها موجودیت ندارد و لفظ اجتماع به معنای شركت در ارزشهاست. از این دیدگاه، نبود اخلاق مساوی است با زوال جامعه. در سده گذشته و تحت تأثیر جامعهشناسی «دوركیم» این نگاه ویژه، رواج پیدا كرد و وجود جامعه به طور مستقیم با وجود یك نظام اخلاقی مشترك همبسته شد.
فرایند جهانی شدن كه در آن اقتصادها، فرهنگها، انسانها و علوم و ابزارها در هم تنیده شدهاند، سبب شده است كه چارچوبهای پذیرفته انسانی و معیارهای نیكی و بدی و جنبههای متمایز زیر سؤال برود. این رو، ملاكهای قدیمی در مواجهه با اخلاق و مسائل آن ناكارآمد گشتهاند و نیازمند یك بررسی انتقادی سراسری هستند. انسان در عصر جدید به ناچار بایستی در پی دیدگاهها، رهیافتها و مواضع دیگری در برابر زندگی، جامعه و دیگر انسانها باشد.
جهان و اخلاق پست مدرن، گوشهای از فرایند عمیق و گسترده تحولی است كه امروزه در جریان است. در حقیقت، جوهره اخلاق تا قبل از دوران پست مدرن جستجویی است در پی ریشهها و قواعد اخلاقی فرامكانی و فرازمانی كه توده مردم را با هم میپیوندند. بر طبق این دیدگاه دیرزمانی است كه اخلاق همزمان موضوع فلسفه، كلام، جامعهشناسی و انسانشناسی فرهنگی بوده است. در هر كدام از این عرصهها نیز نظریه اخلاقی بر قواعدی فرامكانی و فرازمانی تكیه كرده است. به عنوان نمونه، از نگاه ارسطو، در زندگی بشر پارهای مفاهیم اساسی وجود دارد كه در تمامی مكانها و زمانها جاریاند و تنها در فرهنگهای متفاوت، به شیوههای مختلف تجلی میكنند. او این مفاهیم را مفاهیم پیشافرهنگی مینامد. این مفاهیم به خاطر انسانی بودن، ابعاد جهانی نیز پیدا كردهاند.
اخلاق پست مدرن به این مفاهیم رجوع میكند و به پاسداری از آنها بر میخیزد؛ اما در چارچوبهای نظری و فلسفی اجتماعی ویژهای كه با چارچوبهای زمانی ارسطو و دولت - شهرهای یونان متناظر است. اخلاق پست مدرن، بازگشت به اخلاق یونان پیش از افلاطون است. در عصر افلاطون، زندگی ارزش خود را از دست میدهد و شباهت هرچه بیشتر پدیدهها به جهان مُثل كه او در فراسوی واقعیت و زندگی برساخته بود، ارزشمند میگردد و اخلاقشناسی پستمدرن با اخلاقشناسی افلاطون و شیوههای قدیمی و نوافلاطونی به جدال برخاسته است.
● اشاره
۱) نگرش خوشبینانه نویسنده به اخلاق جهان معاصر و رویكرد انسانی به آن، نكته مثبتی است كه در جای خود شایسته توجه است. اما روشن است كه صرفا داشتن چنین نگرشی سبب تغییر واقعیت موجود نمیشود. واقعیت آن است كه اخلاق انسان و جوامع معاصر خصوصا جهان غرب، رو به افول گذارده و متأسفانه نوعی اخلاقگریزی و اخلاقستیزی به صورت هنجار و نرم در آمده است. به رسمیتشناختن و قانونی كردن همجنسبازی در اكثر كشورهای غربی، مدپرستی و تنوعطلبی افراطی حاكم بر انسان معاصر و... نمونههایی از این مطلباند. طبیعی است كه همواره انسانها و جوامعی بوده و هستند كه به اخلاق وفا دارند اما بحث اصلی بر سر گرایش غالب است.
۲) این مطلب كه ارزشها جزئی از ساختمان زبان شدهاند و به همین دلیل جزئی از ساختمان آگاهی انسان گردیدهاند، با صرفنظر از پیشفرضهای زبانشناختی آن، اثبات نمیكند كه هیچ جامعهای بیاخلاق وجود ندارد. مگر آنكه مراد از ارزشها، ارزشهای مثبت و منفی و مراد از اخلاق، اخلاق مثبت و اخلاق منفی و ضد اخلاق باشد. بدین معنا میتوان گفت كه سخن گفتن از اجتماع و انسانهای ارزشگریز دشوار است. اما اگر مراد ارزشهای مثبت باشد واقعیت و تجربه خلاف آن را نشان میدهند.
۳) بنا بر اصالت جامعه، الف) جامعه وجودی مستقل از فرد دارد؛ ب) اخلاق بدون جامعه وجود ندارد؛ ج) پسند و ناپسند جامعه تعیین كننده ارزشها و ضدارزشهاست. از این رو استناد این مطلب كه ارزشها سبب پدیدآمدن جامعه و همبستگی آن میشوند به دوركیم جای تأمل است.
۴) این ادعای نویسنده كه «جوهره اخلاق تا قبل از دوران پست مدرن جستجویی است در پی ریشهها و قواعد اخلاقی فرامكانی و فرازمانی» دست كم درباره دوران مدرن به شدت مورد تردید است. از شاخصههای دوران مدرن فرو ریختن و انكار ریشهها و قواعد اخلاقی فرامكانی و فرازمانی است. جهان مدرن بر اساس انسانمداری و فردگرایی و نسبیت عام معرفتی جایی برای قواعد اخلاقی فرامكانی و فرازمانی باقی نگذاشت. گرچه گرایش به نسبیت اخلاقی پیشینهای دیرپا و كهن دارد.
متن مریوان وریا قانع / ادریس شیخی
منبع : بلاغ
ایران مسعود پزشکیان دولت چهاردهم پزشکیان مجلس شورای اسلامی محمدرضا عارف دولت مجلس کابینه دولت چهاردهم اسماعیل هنیه کابینه پزشکیان محمدجواد ظریف
پیاده روی اربعین تهران عراق پلیس تصادف هواشناسی شهرداری تهران سرقت بازنشستگان قتل آموزش و پرورش دستگیری
ایران خودرو خودرو وام قیمت طلا قیمت دلار قیمت خودرو بانک مرکزی برق بازار خودرو بورس بازار سرمایه قیمت سکه
میراث فرهنگی میدان آزادی سینما رهبر انقلاب بیتا فرهی وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامی سینمای ایران تلویزیون کتاب تئاتر موسیقی
وزارت علوم تحقیقات و فناوری آزمون
رژیم صهیونیستی غزه روسیه حماس آمریکا فلسطین جنگ غزه اوکراین حزب الله لبنان دونالد ترامپ طوفان الاقصی ترکیه
پرسپولیس فوتبال ذوب آهن لیگ برتر استقلال لیگ برتر ایران المپیک المپیک 2024 پاریس رئال مادرید لیگ برتر فوتبال ایران مهدی تاج باشگاه پرسپولیس
هوش مصنوعی فناوری سامسونگ ایلان ماسک گوگل تلگرام گوشی ستار هاشمی مریخ روزنامه
فشار خون آلزایمر رژیم غذایی مغز دیابت چاقی افسردگی سلامت پوست