یکشنبه, ۳۰ دی, ۱۴۰۳ / 19 January, 2025
مجله ویستا
پایان امپراطوری
با ناكامیهای گسترده داخلی و خارجی دولت ایالات متحده در حوزههای مختلف به ویژه سردرگمی ارتش این كشور در عراق، رؤیای امپراتوری آمریكا بر دنیا، با چالشهایی اساسی روبهرو شده است. در واقع پس از حملات ۱۱ سپتامبر و واكنشهای غیر متعارف این كشور كه با لشكركشیها و قتل عامهای بیحاصل روبهرو شد، دولت ایالات متحده در سراسر جهان به دولتی منفور و شكست خورده تبدیل شد. نویسنده با تبیین كنونی آمریكا و یادآوری سرنوشت امپراتوریهای پیشین دنیا، معتقد است كه ایالات متحده روز به روز به پایان امپراتوری خویش نزدیكتر میشود.
جنگ آمریكا در عراق به دنبال آن بود كه سیاست خارجی مستحكمتری را برای ایالات متحده به ارمغان آورد، اما آیا این رؤیای بلند پروازانه و نومحافظهكارانه قبل از آغاز آن خاتمه نیافت؟ این روزها حتی سرسختترین مدافعان طرح دولت بوش برای سرنگونی رژیم صدام حسین و ایجاد عراق نوین، نمیتوانند سردرگمی خود را از آنچه در این كشور و در عرصه واقعیت اتفاق افتاده است، پنهان نمایند.
صدام حسین هیچ طرحی برای ساخت سلاحهای اتمی و هستهای نداشت. درآمدهای نفتی عراق حتی برای پوشش بخشی از هزینههای بازسازی این كشور هم ناكافی است. نیروهای آمریكایی با خصومت عراقیهایی كه با اشغال این كشور موافق بودهاند، روبهرو هستند.
برخلاف طرح آمریكا برای ایجاد یك دموكراسی آمریكایی در این كشور، آینده عراق از سوی گروهی از رهبران مذهبی شیعه رقم خواهد خورد كه كمترین مشابهتی بین عقاید آنان و معتقدان به جدایی كلیسا و دولت وجود ندارد. لذا، باید پذیرفت كه رؤیاهای نومحافظهكارانه دولت ایالات متحده در عراق از بین رفته است. رؤیاهای نابود شده آمریكا دیگر رنگ واقعیت نخواهد گرفت و دیگر قدرتمندی، هوشمندی و برنامهریزیهای آمریكا، اهمیتی نخواهد داشت.
اگر در شرایط عادی، شهروندان ایالات متحده از عبارت معروف «رؤیای آمریكایی» برای نشان دادن دورنماهای فكری خود بهره میبرند، امروزه و در وضعیت كنونی دولت آمریكا در عراق، دیگر این رؤیا از بین رفته است و مبارزه نظامی ارتش آمریكا برای سرنگونی دولت صدام حسین، به اشغال تمام عیار نظامی این كشور تبدیل شده است و اینك حتی بسیاری از حامیان اولیه جنگ هم به جمع مخالفان اشغالگری عراق تبدیل شدهاند و صحبت از گمراهی خود میكنند. از سوی دیگر، دورنمای مورد نظر پیشین منطقه خاورمیانه نیز كه در اندیشه و برنامههای دولت آمریكا وجود داشت، به تفكری رؤیایی و دور از دسترس بدل شده است. امروزه به جای تثبیت اولین گامهای موردنظر در راه مبارزهای طولانی و با استفاده از مهندسی اجتماعی- منطقهای از سوی دولت ایالات متحده، به نظر میرسد كه مسأله عراق نه به یك قانون كه در حقیقت به یك استثنای غیر قابل پیشبینی بدل شده است. مردم آمریكا ممكن است در جریان روزهای ابتدایی جنگ و در دوره شك و تردید، به دولتمردان خویش اعتماد نموده باشند، اما دیر یا زود با بازگشت بدبینیهای مردمی، دیگر توجیهات سیاسی دولتمردان تأثیری نخواهد داشت.
میتوانیم چنین بگوییم كه برپایی جنگ عراق، حاصل تلاش و برخورد نیروهای مختلفی بود كه به شرح زیر است: گروهی از نومحافظهكاران خواهان تغییر در منطقه خاورمیانه بودند؛ در حالی كه ملیگرایان آمریكایی دور از صحنه نظیر دونالد رامسفلد، با مدلی قرن نوزدهمی كه تا حدی نیز روزآمد شده بود، به دنبال آن بودند كه در یك جنگ كه خاطره دوره بربریت را زنده مینمود، به پیروزی دست یابد و دشمنان جمهوریخواهی را سركوب نموده و به خانه برگردند. همچنین آنان كه امیدوار بودند، آمریكا پس از حوادث ۱۱ سپتامبر ضعیف شود در كنار سیاستمدارانی كه معتقد بودند، اتكا به نفت عربستان سعودی كاری خطرناك است و باید از نفت عراق به عنوان منبعی جانشین بهره برد، همه و همه پایهگذار آغاز و تداوم این جنگ شد. جنگی كه احتمالاً تا سالهای متمادی هرگز اتفاقی مشابه نخواهد داشت.
جنگ علیه تروریسم، به آمریكاییان، قوت قلب میدهد، زیرا چنین میاندیشند كه در سایه این جنگ، آنان از خود دفاع میكنند، اما آنچه در عراق روی میدهد، روز به روز كمتر شباهتی به جنگ پیدا میكند. بلكه اقدامات آمریكا و همپیمانانش به یك ماجراجویی خارجی تبدیل شده است كه دلایلی دیگر و مغایر با اهداف اولیه مطرح شده توسط بوش دارد. به هر ترتیب، افكار عمومی در برابر این ماجراجویی، روزبهروز عكسالعملهای شدیدتری اتخاذ میكند. بدون توجه به آنچه فرماندهان نیروی ائئلاف حاضر در جنگ و یا پنتاگون اعلام میكنند، احساس مردم آمریكا چنین است كه در سایه این جنگ، تنها ضعفها- و نه تواناییهای بالقوه نیروهای نظامی حاضر در جنگ – عیان شده است.
اغلب دولتها به مردم خویش دروغ میگویند، اما آنچه مورد توجه قرار میگیرد و هراس برانگیز است، بزرگی دروغی است كه از سوی سردمداران واشنگتن و نیروهای اعزامی آنان در بغداد مطرح میشود و همه درك میكنند كه آنها حتی به خودشان هم دروغ میگویند. همه افرادی كه در عراق میباشند، ممكن است فكر كنند كه این سخنگویان از عالمی دیگر صحبت به میان میآورند. كاملاً روشن است كه وقایع عراق با آنچه از سوی برپاكنندگان جنگ عراق عنوان میشود، كاملاً متفاوت است؛ و هرچه آنان بیشتر در عراق باقی بمانند، جایگاه و موقعیت نیروهای خارجی پیچیدهتر و رو به زوالتر خواهد شد. هر چند سخنگویان ارتش آمریكا اعلام میكنند كه احساسات ضد آمریكایی در عراق به اقلیتی كوچك از عراقیان محدود میشود، اما در واقع، اكثریت جمعیت این كشور كه در ابتدا از اشغال كشورشان توسط نیروهای ائئلاف خوشحال بودند، اینك این اشغال را محكوم مینمایند. رویكردی منطقی كه البته از سوی موافقان و مخالفان سیاستهای آمریكا در عراق اعلام میشود.
به راحتی میتوان درك كرد كه این ناتوانی در درك واقعیت، تنها به دلیل دوری دولتمردان و نظامیان آمریكایی از مردم عادی عراق و به ویژه به دلیل هراسهای امنیتی، بهوجود آمده است؛ اما مسأله بسیار عمیقتر از این است. بارها و بارها، پس از صحبتهایم با دولتمردان آمریكایی در بغداد و واشنگتن، من این احساس را داشتم كه آنان نسبت به هدفهای پیشین مطرح شده خود، اعتقادی اندك پیدا كردهاند. به هرحال، دولت آمریكا علیرغم درك چالشهای بهوجود آمده از سوی تروریستها و مخالفان خود، نتوانسته است امكانات لازم را جهت مبارزه با این تهدیدات به كاربندد.
به یاد بیاورید كه دولت بوش در جریان انتخابات سال ۲۰۰۰ میلادی، با انتقاد از سیاستهای كلینتون در بالكان و بدبینی نسبت به دخالتهای آمریكا در جریان فرآیند صلح در خاورمیانه، به روی كار آمد، اما پس از وقایع ۱۱ سپتامبر ۲۰۰۱ میلادی، دولت بوش نیازمند مجموعهای از اقدامات بود تا پاسخی در برابر حملات تروریستها داشته باشد. به بیان دیگر، آنان نیازمند یك ایدئولوژی نوین بودند. تفكر نومحافظهكاران كه در قالب جنگهای فلسفی و یا نبرد خیر و شر مطرح میشد، كاملاً میتوانست با این وضعیت سازگار باشد.
اما امروزه نومحافظهكاران دیگر در وضعیتی برنده به سر نمیبرند. اتاقهای فكری گروههای دست راستی نظیر «مؤسسه نخبگان آمریكا» و «پروژه قرن آمریكایی» نیز ممكن است جار و جنجال زیادی بر پا كنند، اما از دیدگاه سیاسی روشن است كه آنان كاری از پیش نخواهند برد. البته افكار عمومی مردم آمریكا، حمایت اندكی از تداوم ماجراجوییهای این كشور در عراق میكند و با شكستها و ناكامیهای فراوان، دیگر اقدامات نومحافظهكاران حاكم نمیتواند آنان را به آرمانهایشان نزدیك كند. البته بهیاد داشته باشید كه اتكا به نیروی نظامی جهت دستیابی به اهداف نیز حامیان اندكی در واشنگتن دارد. با نگاهی به وضعیت ارتش آمریكا در عراق، افغانستان و شبه جزیره كره، میتوانید بیش از پیش به سردرگمی ارتش ایالات متحده پی ببرید. همچنین سربازان آمریكایی مستقر در عراق نیز دریافتهاند كه با حمایت اندكی از سوی سیاستمداران كشورمان در مورد تداوم حضور در این كشور روبهرو هستند.
البته روشن است كه پس از انتخابات ایالات متحده و پیروزی مجدد بوش، این پاندول بار دیگر حركتی معكوس خواهد داشت، چرا كه رأی مردم، از سوی سردمداران كاخ سفید به عنوان تأیید اقدامات گذشته تلقی میگردد. گویی تاریخ بار دیگر در حال تكرار شدن است. دیروز «ناپلئون» در سایه شعار آزادیخواهی به كشورهای مختلف لشكركشی كرد و امروز نیز نومحافظهكاران حاكم بر ایالات متحده به این شعارها و اقدامات دست میزنند.
تغییر در فهم آمریكاییان از اهداف بنیادین جنگهای خارجی (یا همان اندیشهای كه براساس آن وودرو ویلسون گفته بود: «برای پایان جنگها، بجنگید.») در خلال جنگهای دوم جهانی و جنگ سرد، نهادینه شده است. در گذشته، جنگهایی بیحاصل و بیفایده وجود داشتهاند كه پذیرفتنی و حتی اخلاقی نشان داده شدهاند؛ هرچند نتیجه نهایی آن، مغایر اهداف گفته شده بوده است. موضع روزولت در برابر آلمان و ژاپن و یا این جمله معروف كندی: «دفاع از آزادی با هر قیمتی و با تحمل همه سختیها» و یا توصیف ریگان از اتحاد جماهیر شوروی به عنوان «امپراتوری شیطانی»، همه و همه به عنوان مبارزه حق و باطل معرفی شدهاند. شاید تنها نیكسون و تا حدی بوش اول چنین موضعی نداشتهاند.
هنوز هم، دورنمای دیدگاه نومحافظهكاران حاكم بر دولت ایالات متحده با نتایج واقعی بدست آمده بسیار متفاوت میباشد و تا حدودی نیز با ایدهآل طلبی سنتی آمریكایی مغایر است. به ویژه اینكه شهروندان آمریكایی به ماجراجوییهای خارج از كشور ارتش ایالات متحده، با بدبینی مینگرند و از سوی دیگر، استراتژی نبرد یك كشور منفرد در یك جبهه خارجی و برای یك دورهٔ طولانی در دنیای امروز عمومیت ندارد. به همین دلیل است كه نیروهای ارتش بریتانیا كه در سرنگونی دولت صدام حسین مشاركت داشته و در بخش نظامی نیز موفق بودهاند، موفقیتی در حوزه سیاسی نداشتهاند. البته واقعیت این است كه تونی بلر نمیتواند در حمله ایالات متحده به خاك سوریه مشاركت نماید؛ در كنار آمریكا، ایران را در دنیا منزوی نماید و بدین ترتیب، دورنمای همكاریهای آینده ایالات متحده و انگلستان با موانع زیادی روبروست.
حامیان برپایی یك امپراتوری آمریكایی، سیاستهای داخلی دولت این كشور را پریشان و سردرگم میبینند، اما برای عموم این مردم، مداخلات خارجی، در مقابل نیازهای داخلی شهروندان آمریكایی، از اهمیت كمتری برخوردار است. آنان باید متقاعد شوند كه یك مداخله خارجی میتواند برای زندگی آنان حیاتی، لازم و ضروری باشد، اما آنچه پس از سقوط بغداد در این كشور اتفاق افتاد، نشان داد كه ادعاهای پیشین سردمداران كاخ سفید و متحدانش- كه همواره مورد مناقشه نیز بوده- از نظر اكثریت مردم، نادرست بوده است.
البته ایالات متحده همواره براساس منافع خویش عمل میكند و تلاش مینماید با هر وسیلهای به اهداف خود دست یابد، اما این منفعتطلبی یك جانبه كاخ سفید در عراق، علیرغم همه تلاشها، به رشد احساسات ضدآمریكایی درسراسر دنیا، شكلگیری جریانی به نام بن لادن، زمینهسازی ایجاد اختلافات متعدد ایالات متحده با شركای تجاری خویش و در نهایت، رویگردانی این كشور از بحرانی مهمتر در شبه جزیره كره و حوادثی نزدیكتر در خاك هاییتی، مكزیك و كلمبیا منجر شده است. حوادث همه روزهای كه در عراق روی میدهد، از حمله به نیروهای نظامی ایالات متحده تا شكلگیری بسیج یكپارچه شیعیان عراق، نشان میدهد كه سردمداران دولت آمریكا در پیشبینی تواناییها و قابلیتهای نیروهای نظامی خود، دچار تخمینها و محاسباتی نادرست و بیش از واقع شدهاند. بروز مشكلات و مسائل متعدد و روبه رشد آمریكا نشان میدهد كه آمریكا هرگز قادر به پایان دادن مناسب این جنگ نخواهد بود.
شكست طرحهای نومحافظهكاران در عراق، آغازگر بحثهای زیادی در جامعه بینالملل به ویژه در میان شهروندان آمریكایی شده است. البته پس از وقایع ۱۱ سپتامبر، این مباحث در ایالات متحده آغاز شده بود، جرو بحثهایی ایالات متحده را به عنوان قدرتی انقلابی تشبیه میكنند كه با دست تقدیر و استفاده از زور میخواهد دنیا را به سوی ارض موعود پیش ببرد.
در سایه این جنگ پیشگیرانه، دولت بوش تا حد زیادی از آرمان مدینه فاضله بنیانگذاران آمریكا و حتی از آرمانهای مدنظر روزولت و ویلسون و ریگان هم دور شده است، هرچند در سایه تواناییهای سازمانی و ویژگیهای فكری نومحافظهكاران حاكم در ایالات متحده و همچنین وقوع فاجعه ۱۱ سپتامبر، این واقعیت برای مدتی از نگاه شهروندان آمریكایی پنهان مانده بود، اما در سایه حوادث مربوط به اشغال نظامی عراق، تداوم این سیاستها در هالهای از ابهام فرو رفته است. البته در دورهای كه اخبار خوبی نمیشنویم، این خبری بسیار خوشایند برای مردم دنیا و به ویژه آمریكاییان خواهد بود.
نویسنده: دیوید ریف
منبع: www.motherjones.com
منبع: ماهنامه سیاحت غرب ، شماره ۳۷
منبع: www.motherjones.com
منبع: ماهنامه سیاحت غرب ، شماره ۳۷
منبع : خبرگزاری فارس
ایران مسعود پزشکیان دولت چهاردهم پزشکیان مجلس شورای اسلامی محمدرضا عارف دولت مجلس کابینه دولت چهاردهم اسماعیل هنیه کابینه پزشکیان محمدجواد ظریف
پیاده روی اربعین تهران عراق پلیس تصادف هواشناسی شهرداری تهران سرقت بازنشستگان قتل آموزش و پرورش دستگیری
ایران خودرو خودرو وام قیمت طلا قیمت دلار قیمت خودرو بانک مرکزی برق بازار خودرو بورس بازار سرمایه قیمت سکه
میراث فرهنگی میدان آزادی سینما رهبر انقلاب بیتا فرهی وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامی سینمای ایران تلویزیون کتاب تئاتر موسیقی
وزارت علوم تحقیقات و فناوری آزمون
رژیم صهیونیستی غزه روسیه حماس آمریکا فلسطین جنگ غزه اوکراین حزب الله لبنان دونالد ترامپ طوفان الاقصی ترکیه
پرسپولیس فوتبال ذوب آهن لیگ برتر استقلال لیگ برتر ایران المپیک المپیک 2024 پاریس رئال مادرید لیگ برتر فوتبال ایران مهدی تاج باشگاه پرسپولیس
هوش مصنوعی فناوری سامسونگ ایلان ماسک گوگل تلگرام گوشی ستار هاشمی مریخ روزنامه
فشار خون آلزایمر رژیم غذایی مغز دیابت چاقی افسردگی سلامت پوست