پنجشنبه, ۱۳ اردیبهشت, ۱۴۰۳ / 2 May, 2024
مجله ویستا


تقسیم سه گانه فارسی


تقسیم سه گانه فارسی
حوزه ی گسترش زبان فارسی، كه روزگاری از مدیترانه تا سند و از بین النهرین تا ماوراء سیحون امتداد می یافت، در گذشته های تاریخی تدریجاً محدود شد و ابتدا قلمرو آسیای صغیر خود را از دست داد و با روی كار آمدن صفویان یا اندكی پیش از آن، بر اثر كشمكش های سیاسی و مذهبی بخش های آسیای مركزی آن جدا شد. استعمار انگلیس هم اندكی بعد ارتباط زبان فارسی شبه قاره‌ی هند را با پارسی ایران قطع كرد. بیشتر از دو سده پیش، بخش های گسترده‌ای از قلمرو این زبان در قالب افغانستان به گونه ای دیگر عرصه ی تاخت و تاز استعمار قرار گرفت. بعدها كه كه سرزمین كوچك تاجیكستان پدید آمد،‌زبان پارسی رایج در آن نواحی به نام «تاجیكی» احراز هویت كرد، چنان كه پارسی افغانستان هم «دری» نامیده شد. تنها زبان رایج در قلمرو جغرافیایی ایران، هم چنان فارسی باقی مانده و به حیات تكاملی خویش ادامه داد.
تقسیم زبان واحد فارسی، به سه نام فارسی، دری و تاجیكی سبب شد كه در سده های اخیر تدریجاً هر یك از این شاخه های سه گانه تحولات خاص خود را پشت سر بگذارد و به دلایل متعدد فرهنگی، اقلیمی، اجتماعی، سیاسی و ......در ساختار و واژگان و به ویژه در تلفظ و گونه های زبانی تفاوت های اندك و بسیار پیدا كند. براین تفاوت ها باید بیگانگی این سرزمین ها با یكدیگر را هم بیفزاییم. در این میان از تأثیر قدرت های بیگانه در سرنوشت زبان و فرهنگ این سه ناحیه نیز غافل نباید بود، برای آن كه در ماوراءالنهر از قرن ها پیش ابتدا تحت نفوذ فرهنگی اوزبك و بعد هم روسیه ی تزاری و دولت های بلشویكی درآمد و افغانستان در مسیر مطامع استعمار انگلیس قرار گرفت و از این رهگذر، آسیب های چندی را متحمل گردید.
در این گفتار به طور مستقل از دو جریان معاصر ادبی دری(فارسی رایج در افغانستان) و تاجیكی(فارسی رایج در ماوراءالنهر) سخن خواهیم گفت:
الف ـ ادبیات معاصر دری(افغانستان)
دری(فارسی) به تقریب زبان مادری نیمی از مردم افغانستان است كه همه ی مردم این دیار، با هر زبانی كه دارند، آن را می دانند و در روابط بین البلاد، به مثابه ی زبان میانجی از آن استفاده می كنند. علاوه بر زبان ها و گویش های كوچك محلی،‌زبان پشتو هم در افغانستان، به ویژه در نواحی قندهار، پنتیا و نندهار رایج است، كه در برخی دوره ها ار طرف حكام و گاه به موازات دری زبان رسمی اعلام می شده است. گذشته از این در منطقه ی كوهستانی پامیر، گویش ها زبان های محلی دیگری نیز وجود دارد. بخشی از مردم افغانستان به فارسی و گروهی به پشتو سخن می گویند. استمرار پشتو زدگی در عصر محمد ظاهر و داوود خان سبب شد كه فرهنگ دری از پیشرفت بازماند و حمایت استعمار را از گسترش پشتو مسلم كرد.
به درستی نمی توان گفت كه اصطلاح «دری»‌از چه زمانی در افغانستان به جای فارسی رواج پیدا كرده است. تا همین دهه های اخیر زبان رسمی مردم افغانستان «فارسی»‌نامیده می شده است چنان كه هم اكنون هم این نام مورد استعمال دارد.
بعد از پیدایش نوگرایی و تجدد در ایران پس از مشروطه و گسترش سواد و كتاب خوانی و رشد نشریات و تعمیم پدیده های نوظهور فرنگی، محدوده ی زبان فارسی افغانستان، كه تا آن زمان و مدتی پس از آن، جز به معدودی كتاب و نشریه ی داخلی دسترسی نداشت، بیشترین نیازهای فكری و فرهنگی خود را از قلمرو زبان فارسی ایران تأمین می كرد. در عین حال بیداری و تحولی همانند آن چه در ایران پیش آمده بود، بنا به دلایلی مشابه، در سرزمین افغانستان نیز در شرف تكوین بود.
ادبیات معاصر تاجیكی
تاریخ مستقل مردم تاجیك پس از تیموریان شكل می گیرد.
ماوراءالنهر به مركزیّت بخارا در آستانه ی انقلاب اكتبر تحت نفوذ مستقیم روسیه قرار گرفت.
در فاصله ی سال های ۱۶۲۹- ۱۹۲۰ و به دنبال كوشش های كسانی مانند عینی، غفوراف و تورسون زاده تحت ضوابط اتحاد شوروی دولت نوبنیاد تاجیكستان تشكیل شد، زبان و ادبیات ملی این منطقه، تاجیكی (فارسی) بود كه در این سال ها به مرحله ی نوینی وارد گردید.
زبان ادبی نوین تاجیك، در مقایسه با فارسی كنونی ویژگی هایی دارد كه عموماً در سه جهت تلفّظ، دستور و واژگان مشخص می شود. به ویژه كه همزمان طی این سده ی اخیر، زبان فارسی ایران نیر از زبان ها و فرهنگ اروپایی عناصری برگرفته و راه خود را از ادبیات مشترك پیشین جدا كرده است. با این حال مشتركات فارسی و تاجیكی ، به رغم این دگرسانی ها آن قدر زیاد است كه اساساً نمی توان آن دو را از هم جدا كرد و مسیر و ادبیات جداگانه ای برای آن ها در نظر گرفت.
صدرالدّین عینی در سال ۱۹۲۵ به تألیف گنجینه ی عظیمی از ادبیات تاجیك، در راه تحقق خواسته های ملت خود گام بزرگی برداشت.
در این مسیر برخی انواع ادبی مانند «انگاره» كه به توصیف حیات درونی انسان می پردازد، «یادداشت ها»‌كه بیشتر خاطرات نویسی محسوب می شودو بالاخره «خویشنامه» یا «حسب حال» (autobiography) اهمیت و گسترش یافت و در مسیر آن تدریجاً آثار ماندگار و شگرفی مانند یادداشت های صدرالدین عینی پدید آمد.
از ویژگی های عمده ی شعر در این دوره بیدل گرایی بارزی است كه بر ادبیات ماوراءالنهر، افغانستان و شبه قاره ی هند سایه انداخته بود. هم چنین تأثیر جنگ جهانگیر دوم، به دلیل درگیری مستقیم اتحاد شوروی در جنگ، سبب شد كه نوعی «ادبیات جنگ» ترویج شود.
ادبیات پس از دوران جنگ، در واقع دنباله ی ادبیات جنگ بود و در تمام انواع ادبی اعم از شعر و نثر پیش رفت. تشكیل دومین كنگره ی ادبیات تاجیك به سال ۱۹۴۵، در پیشبرد ادبیات معاصر تاجیك سهم به سزایی داشت. در این كنگره بر نقش ادبیات به عنوان مهم ترین عامل تعلیم و تعلم انسان تأكید شد. خصیصه ی دیگر ادبیات پس از جنگ، رشد كمی و كیفی داستان كوتاه بود. تورسون زاده به جهت آن كه مجموعه های شعر خویش را به ملت های ستمدیده ی آسیا اختصاص، داد، در این زمینه از دیگران مشهورتر است. از خصوصیات ادبیات تاجیك در دهه ی ۱۹۵۰ اهمیت یافتن هجو پردازی و طنز اجتماعی است.
از پایان دهه ی پنجاه میلادی گروهی از ادبیات جوان به میدان آمدند كه هم از امكانات نوین ملل دیگر و هم از سنت های استوار ادبیات پیشگامی مثل لاهوتی و عینی، به خوبی استفاده كردند، از این گروه نام كسانی مثل مؤمن قناعت، و به دنبال او بازار صابر، لایق شیرعلی، صفیه گل رخسار، گل نظر، ضیاء عبدالله و نظام قاسم از همه بیشتر به ذهن
می آید.
برخی رمان ها مانند «دوازده دروازه ی بخارا» و «تخت واژگون» و «ختلان» از جلال اكرامی؛ «شوراب»‌ار رحیم جلیل؛ «آب روشنایی» از محی الدین خواجه یف؛ جای خود را به رمان های صمیمی تر و جدیدتر از قبیل «یك روز دراز بسیار دراز» از اورون كهزاد، «در دامن گل های سرخ» از ستار ترسون و «ننگ و ناموس» از خواجه یف بخشید.
برای خود شناسی ملی تاجیكیان سهم الوغ زاده از همه بیشتر و بزرگ تر است، بعد از او فضل الدین محمدی سمرقندی است كه با نوشتن رمان «یلته كنجی» و قصه های «آدمیان كهنه» و «در آن دنیا»‌مناسبات انسانی و حوادث معمول زندگی و آداب و رسوم مردمی را در عرصه ی قصه وارد كرد و از این راه به آموزش آداب و اخلاق نیك پرداخت. با وجود شاعران توانا و بهره مند از سرچشمه های چندگانه ی ادب و فرهنگ مانند قناعت، صابر، شیرعلی و حبیب الله فیض الله، به نظر می رسد كه درام و ادب نمایشی در مرتبه ی فروتری قرار می گیرد، با این حال از جمله درام هایی كه در پیرامون موضوعات روز پدید آمدند، آثار فیض الله انصاری در خور ذكر است. در زمینه ی موضوعات تاریخی نمایشنامه های ساتم الوغ زاده، تیمور ملك و علامه ی ادهم از دیگران ارزشمندترند.
دكتر محمد جعفر یاحقی
برگرفته از: كتاب زبان و ادبیات فارسی (عمومی) / حسن ذوالفقاری و دیگران
منبع : شورای گسترش زبان و ادبیات فارسی