چهارشنبه, ۲۶ دی, ۱۴۰۳ / 15 January, 2025
مجله ویستا
پارادوکس دموکراسی سازی در شیخ نشین های خلیج فارس
به دلیل مخالفت ها در شیخ نشین های خلیج فارس، حاکمان غیر دموکراتیک عرب از دموکراسی واهمه دارند، به ویژه اگر این دموکراسی را همراه با ارتش آمریکا مشاهده کنند. این مسئله دقیقاً پارادوکسی است که آمریکا با آن رو به روست.
« آیا منظور ما از دموکراسی در خاورمیانه سیطره نظام آمریکا در این منطقه است، یا اینکه هدف، خصوصی سازی، بازاریابی و ایجاد زمینه فعالیت شرکتهای غربی است. یا این که منظور ما گسترش و رشد نظامهای حاکم در این منطقه و استقلال ملتهای آن است.»[۱]
این سخن بنجامین باربر، مشاور بیل کلینتون، رئیس جمهور سابق آمریکا، و از کارشناسان دموکراسی و جامعه مدنی در آمریکا است.
تیم نومحافظه کار سیاست خارجی جورج بوش، ریشه تروریسم و بنیادگرایی را در منطقه خاورمیانه و میان کشورهای عربی جستجو می کند؛ و لذا برای خشکاندن ریشههای به اصطلاح تروریسم خواهان، اصلاحات گسترده و ایجاد دموکراسی در کشورهای عرب خلیج فارس لازم است.
البته به طور طبیعی این اصلاحات سبب ناآرامی و بی ثباتی در این کشورها خواهد شد. به بیا ن دیگر، هنگامی که فقر، محرومیت و اختلافات طبقاتی ناشی از توسعه نیافتگی اقتصادی در ساختار سیاسی جوامع کشورهای منطقه با ایدئولوژی اصولگرا همراه می شود؛ زمینه های تهدید علیه منافع استراتژیک آمریکا و غرب، در خاورمیانه و خلیج فارس شکل می گیرد.[۲]
● ساختار سیاسی کشورهای عربی منطقه
تمامی کشورهای عرب حوزه خلیج فارس کماکان دارای سلطان و شیخ هستند و هیچ کدام از آنها بر اساس سیستم دموکراسی اداره نمی شوند. از سوی دیگر حاکمان این هشت کشور عرب منطقه، به واسطه بهرمندی از ثروتهای هنگفت نفتی، از امکانات غیر قابل مقایسه ای نسبت به جامعه برخوردارند، به طوری که دولتهای این منطقه را می توان ارباب جامعه داخلی شان قلمداد کرد.
● رابطه سیستم حکومتی شیخ نشین ها با رشد افراطی گرایی
در دهه ۱۹۶۰، با تغییرات اجتماعی در جهان اسلام و عرب و نیز با شکلگیری طبقهی متوسط تحصیلکرده، گروه بزرگ و تحصیلکردهای به وجود آمد؛ در حالیکه فساد، بی کفایتی، قوم و خویش پرستی فراگیر در حاکمان رژیمهای میانه رو عرب به رکود اقتصادی و ناتوانی فزاینده این رژیمها برای ارائه خدمات اساسی دولتی به جمعیت در حال رشدشان منجر شد.
به بیان دیگر، علت اصلی نارضایتی های سیاسی، بحران های اقتصادی - اجتماعی اند که گریبان گیر کل منطقه است. بنابراین این گروه در ایجاد اصلاحات اجتماعی پیشگام شد، و نظریههای اسلامی و اسلامگرا را مبنای نزاع اجتماعیاش قرار داد.
آنها یا همان اسلام گرایان با سرمایه گذاری روی نقاط ضعف اساسی دولتها، از طریق شبکهها و مؤسسات خیریه خود خدمات رفاهی و اجتماعی لازم برای نیازمندان را فراهم کردند. بنابراین حمایت مردمی از گروههای تروریست اسلامگرا، نتیجه عوامل اجتماعی و روانشناختیای است که زیربنای تحول اجتماعی ـ سیاسی اسلامی را شکل میدهند:
۱) جنبشها و گروههای اسلامی در سه دهه گذشته موفق شدهاند این تصور را در جوامع اسلامی و عرب به وجود آورند که آنان درگیر جنگی فرهنگی اند، که در آن با توطئهای جهانی علیه اسلام به عنوان یک دین، فرهنگ و روش زندگی روبرو هستند.
۲) آنان مدعی هستند که تفسیری درست از اسلام در دنیای امروز ارائه میکنند.
۳) فقدان مرکزیتی مورد اعتماد اکثریت جهان اسلام، و نظارت رژیمهای سکولار مدرن در جهان اسلام و غرب بر نهادهای مذهبی، از عوامل موفقیت آنان است. بخشهایی وسیعی از افراد چنین جامعهای، نهادهای مذهبی را دستنشانده و در خدمت اهداف و منافع دولتهای سکولار قلمداد میکنند.
۴) بیشتر جنبشها و گروههای اسلامی، رژیمهای اسلامی و عرب را نماد استبداد و تحریف عدالت اجتماعی ترسیم کردند و این چنین به پیروانشان القا کردند که آنان مدافع اقشار ضعیف جامعه هستند.
اینگونه شد که افکار اسلام گرایان افراطی همراه با افزایش رشد جمعیت در بیشتر جوامع اسلامی، انبوهی از جوانان ۱۶ تا ۳۰ ساله را به وجود آورده است که شمار بسیاری از مردان در این سنین، تحصیلات متوسطه یا بالاتر دارند و غالبا بیکارند، در نتیجه به غرب مهاجرت میکنند و به سازمانها و احزاب سیاسی بنیادگرا میپیوندند و شمار کمی از آنان نیز به عضویت گروههای شبه نظامی و شبکههای تروریستی درمیآیند
مردان مسلمان، محرکان اصلی بروز خشونت در همه جوامعاند. به گزارش مرکز بین المللی مطالعات استراتژیک، در ۲۳ مورد از ۳۲ درگیری عمده مسلحانهای که در سال ۲۰۰۰ رخ داده است ـ یعنی در دو سوم آنها ـ مسلمانان درگیر بودهاند، حال آنکه مسلمانان یک پنجم جمعیت جهان را تشکیل میدهند.[۳]
● اسلامگرایان بنیاد گرا در منطقه خلیج فارس
حساسیت اسلامیون افراطی بعد از حادثه ۱۱ سپتامبر و مطرح شدن موضوع تروریسم جهانی، که منشاء آن را در فقر اجتماعی_سیاسی بیان کردند، بیشتر شد.
این موضوع باعث تشدید فشارهای دولت های غربی، خصوصا آمریکا، بر کشورهای شیخ نشین منطقه شد تا گام هایی را به سوی دموکراتیزه شدن بر دارند.
زیرا که، امروزه تروریست ها عملیات خود را در قالب شبکه های جهانی انجام می دهند و به سراسر جهان دسترسی دارند، بنابراین گسترش افراط گرایی در خلیج فارس تهدید مستقیمی بر امنیت داخلی تمامی کشورهای جهان محسوب می شود.
موضع گیریهای تندی در آمریکا نسبت به جهان اسلام وجود دارد. نشریه فارین افرز در مورد مسلمانان اینگونه قضاوت می کند:« مسلمانان در مورد برتری فرهنگ خود اطمینان و نسبت به ضعف توان خود، عقده دارند»[۴] و یا نشریه امریکایی نیوزویک، یک ماه پس از حادثه سپتامبر ۲۰۰۱ در یک مقاله نوشت:« فرهنگ جهاد علیه غیرمسلمانان و وعده بهشت به مجاهدان ؛ تا زمانی که چنین چیزهایی در کشورهای اسلامی تدریس می شود، خطر حمله به منافع غرب وجود دارد».
روزنامه نیویورک تایمز، با صراحت بیشتری نوشت:« وزارت خارجه آمریکا از دولت عربستان خواسته است در متن دروس کلاس دهم مدارس، جایی که به دانش آموزان آموخته می شود: با مسلمانان مهربان و با کفار شدید و خشن باشند؛ تجدید نظر کنند».[۵]
در مقابل حکمهای شدید الحنی از سوی مذهبیون جهان عرب بر علیه آمریکا و دیگر دول غربی صادر شد؛ از جمله نخستین حکم اسلامی در مشروعیت بخشیدن به حملات ۱۱ سپتامبر از سوی قاعده الجهاد، توسط شیخ محمود الشعیبی ( سلفیگرای سعودی ) صادر شد:« ... با این همه باید بدانید که آمریکا بلاد کفر است و مخالف اسلام و مسلمانان. در واقع به آن حد از تکبر رسیده است که خودسرانه به ملتهای مسلمان از جمله سودان، عراق، افغانستان، فلسطین، لیبی و دیگر جاها، با همکاری کفاری چون انگلیس، روسیه و دیگران حمله می کند تا آنان را نابود کند. آمریکا فلسطینیان را از خانه و کاشانه خویش بیرون رانده و به جای آنان « برادران میمونها و خوکها » را جای داده است و از رژیم جنایتکار صهیونیستی همه جانبه حمایت می کند و هر آنچه بخواهند از قبیل پول، سلاح و … در اختیارشان قرار می دهد. با این تفاسیر چگونه می توان آمریکا را دشمن ملتهای مسلمان و در حال جنگ با آنان قلمداد نکرد؟...»[۶]
● چرا دموکراسی؟
کشورهای غربی خصوصا آمریکا معتقدند:
۱) با دموکراسی می توان افکار و گرایش های بنیادین و افراطی از اسلام را در منطقه کاهش داد. ترویج اعتدال گرایی و میانه روی برای ساخت دموکراسی ضروری و حیاتی است، و ترویج دموکراسی نیز برای ایجاد میانه روی.
۲) گسترش گروه های اسلام گرای افراطی در این کشورها در میان مدت ثبات داخلی حکومت های آنها را به خطر می اندازد. عربستان بارزترین نمونه یک رژیم محافظه کار است، که راه را بر هرگونه نارضایتی داخلی بسته است و از گسترش اسلام افراطی واهمه دارد. با دموکراسی می توان این گروه ها را معتدل و میانه رو کرد و ثبات دولت ها را تضمین کرد.
۳) ایجاد دموکراسی، کشورهای منطقه را قادر خواهد کرد تا اختلاف نظرهای خود را برطرف کنند و به جای اینکه از نظر توسعه و سیاست در محیط محدودی باشند، به اعضای پویای جامعه بین الملل تبدیل شوند.
۴) تجربههای تلخ گذشته یاد می دهند که اعمال فشار روی رادیکالهای منطقه تهدیدات آنها را رفع نمی کند؛ بلکه به کرات مشخص شده که سرکوبی در یک کشور اغلب موجب مهاجرت افراطیون به مناطق امن تری می شود، که از آنجا می توانند ضربات وحشتناک تری را وارد کنند. بنابراین تنها با اصلاحات است که می توان آنها را کنترل و جذب کرد. واقعیت این است که هیچ جایگزینی برای اصلاحات وجود ندارد.
● پارادوکس دموکراسی سازی در منطقه خلیج فارس
به دلیل مخالفت های اسلام گرایان در این شیخ نشین ها، حاکمان غیردموکراتیک عرب از دموکراسی واهمه دارند، به ویژه اگر این دموکراسی را همراه با ارتش آمریکا مشاهده کنند.
این مسئله دقیقاً پارادوکسی است که آمریکا با آن رو به روست. هر چند که دولتهای عربی خواهان حمایت آمریکا از حاکمیت شان هستند ولی، امنیتی که توسط آمریکا در خلیج فارس فراهم می شود مشکل ساز است؛ زیرا که به نظر می آید ارزشهای سیاسی و مذهبی غرب با آموزههای اسلامی ناسازگار است.
این مشکل معمای خاصی را در بیشتر کشورها خصوصا عربستان سعودی ایجاد کرده است. مذهبون این کشور معتقدند که ارزشهای غربی فساد می آورد و غربیها باید از کشورشان بیرون نگه داشته شوند؛ و فشار بر حکومت شان را برای کاهش روابط با آمریکا خصوصا از نظر نظامی افزایش داده اند[۷].
بر این اساس برخی از سیاستمداران آمریکایی معتقدند که فشار زیاد برای اصلاحات بر روی عربستان باعث می شود ثبات در این کشور به خطر بیافتد. پرنس فیصل وزیر امور خارجه در این رابطه می گوید:« پادشاهی به سمت اصلاحات می رود اما آنها دارند این کار را با شرایط خودشان انجام می دهند».[۸]
امیر عبدالله، پادشاه عربستان، گام های چشم گیری را - مطابق معیارهای عربستان - برای کاهش این فشار برداشته، تا نشان دهد که کشورش به دنبال حل این معضل است.
وی خواستار اصلاحات داخلی در کشورهای عربی شده است. در سال ۲۰۰۳ نیز، به صورت آزمایشی، بالون هایی را به پرواز درآورد، که برگذاری انتخابات مجلس شورا و خروج نیروهای آمریکا از عربستان سعودی را پیشنهاد می کردند.[۹]
بسیاری از کشورهای دیگر عضو شورای همکاری خلیج فارس نیز گام هایی را در راه اصلاحات برداشته اند. برای نمونه، در بحرین، انتخابات مجلس شورا - شامل چهل نماینده که شش تن از آنها زن است - و ایجاد کمیته های قانون گذاری در سیاست خاورمیانه بی سابقه است. اعضای مجلس شورای عمان برای نخستین بار در ماه اکتبر سال ۲۰۰۳، مطابق حقوق رای دهندگان انتخاب شدند. در قطر، نیز اصلاحات سیستم آموزشی در دست اقدام است.[۱۰]
راه حلی که برای حل این پارادوکس مطرح می شود این است که، بهتر است آمریکا برای اصلاحات بر روی کشورهای کوچکتر که توسط رهبران جوانتر اداره می شوند، متمرکز شود. این رهبران جوان هم اکنون درهای فضای سیاسی کشورشان را بر روی اصلاحات باز کرده اند؛ مثلا حقوق زنان را ارتقاء داده اند، مانند قطر، عمان، بحرین، اردن و مراکش.
این دولتها رهبران جوانتری دارند با جمعیت کمتر، ساختار حکومتی منعطف که باعث می شود راحت تر تغییرات و اصلاحات را ایجاد کنند نسبت به حکومتهای بزرگتری چون عربستان و مصر.
البته هرچند که تغییر در دولتهای کوچکتر تاثیرات کمتری دارد، ولی آنها می توانند مدلهای تستی باشند و به دلیل همسایگی با دولتهای بزرگتر عربی چون عربستان و مصر تاثیرات بیشتری بر تقاضاهای مردم آنها داشته باشند.[۱۱]
در سال ۲۰۰۳ شهروندان قطر شامل زنان و مردان به تصویب قانون اساسی جدید برای شیخ نشین شان رای دادند. که بر اساس آن مجلسی متشکل از ۴۵ نماینده، ۳۰ نماینده انتخابی و ۱۵ نمایده انتصابی، در آن حضور خواهند داشت.[۱۲]
حتی در درون دولتهای محافظه کار عربی دولتهای کوچک مانند عمان و قطر تمایل بیشتری برای دموکراتیک کردن دولت و جامعه، برقرار کردن ارتباطهایی با اسرائیل و شکستن نظم عربی از خود نشان دادند.
نویسنده : معراج فراز
منابع
.[۱] بنجامین باربر، دمکراسی بوش، خبرگزاری ایرنا، به نقل از: www.irna.com.
[۲]. حسن پوراحمدی، اقتصاد سیاسی جهان و ساختار نوین امنیت در خلیج فارس، فصلنامه راهبرد دفاعی، ۱۳۸۴، جلد ۳، شماره ۹.، ص. ۸۹.
[۳]. ساموئل هانتینگتون، آمریکا در جهان معاصر، مترجم مجتبی امیری، ماهنامه اطلاعات سیاسی- اقتصادی، ۱۳۸۲، فروردین- اردیبهشت، جلد ۱۷، شماره ۸-۷، ص. ۳۴.
[۴] . www.foreignaffairs.org
[۵]. کریستوفر دیکی، ترجمه محمود سلیمی، معمای روابط ریاض – واشنگتن، ۱۸ آگوست ۲۰۰۳ در نشریه نیوزویک، به نقل از: http://www.newsweek.com
[۶] . فتوای رویدادهای پس از یازده سپتامبر، اکتبر ۲۰۰۱، به نقل از: http://www.liberaldemocrat-ir.com/article.php?article=۲۶۰
[۷] . Daniel L Byman, and John R Wise, The Persian Gulf in the Coming Decades: Trends, and Opportunities, United States, RANP, United States Air Forces, ۲۰۰۲, P. xvi.
[۸] . Kelly Grijalva, The Saudi-United States Relationship Post ۹/۱۱: New Public Viewpoint, Same Foreign Policies, ۲۰۰۵, in: http://srb.stanford.edu/nur/GP۲۰۰A%۲۰Papers/Grijalva_paper.pdf
[۹] . Patrick E. Tyler, Saudis Plan to End U.S. Presence, The New York Times, February ۸, ۲۰۰۳. in: http://www.nytimes.com
[۱۰] . Susan B Glasser, Qatar Reshapes Its Schools, Putting English over Islam, Washington Post, February ۲, ۲۰۰۳. in: http://www.washingtonpost.com/
[۱۱] . Martin Indyk, US Policy Priorities in the Gulf: Challenges and Choices, in: International Interests in the Gulf Region, the Emirate center for strategic studies and research, ۲۰۰۴, P. ۱۲۰.
[۱۲]. Simon Henderson, The New Pillar: Conservative Arab Gulf States and US Strategy, Washington institution for Near East policy, ۲۰۰۳, P. ۷۴.
منابع
.[۱] بنجامین باربر، دمکراسی بوش، خبرگزاری ایرنا، به نقل از: www.irna.com.
[۲]. حسن پوراحمدی، اقتصاد سیاسی جهان و ساختار نوین امنیت در خلیج فارس، فصلنامه راهبرد دفاعی، ۱۳۸۴، جلد ۳، شماره ۹.، ص. ۸۹.
[۳]. ساموئل هانتینگتون، آمریکا در جهان معاصر، مترجم مجتبی امیری، ماهنامه اطلاعات سیاسی- اقتصادی، ۱۳۸۲، فروردین- اردیبهشت، جلد ۱۷، شماره ۸-۷، ص. ۳۴.
[۴] . www.foreignaffairs.org
[۵]. کریستوفر دیکی، ترجمه محمود سلیمی، معمای روابط ریاض – واشنگتن، ۱۸ آگوست ۲۰۰۳ در نشریه نیوزویک، به نقل از: http://www.newsweek.com
[۶] . فتوای رویدادهای پس از یازده سپتامبر، اکتبر ۲۰۰۱، به نقل از: http://www.liberaldemocrat-ir.com/article.php?article=۲۶۰
[۷] . Daniel L Byman, and John R Wise, The Persian Gulf in the Coming Decades: Trends, and Opportunities, United States, RANP, United States Air Forces, ۲۰۰۲, P. xvi.
[۸] . Kelly Grijalva, The Saudi-United States Relationship Post ۹/۱۱: New Public Viewpoint, Same Foreign Policies, ۲۰۰۵, in: http://srb.stanford.edu/nur/GP۲۰۰A%۲۰Papers/Grijalva_paper.pdf
[۹] . Patrick E. Tyler, Saudis Plan to End U.S. Presence, The New York Times, February ۸, ۲۰۰۳. in: http://www.nytimes.com
[۱۰] . Susan B Glasser, Qatar Reshapes Its Schools, Putting English over Islam, Washington Post, February ۲, ۲۰۰۳. in: http://www.washingtonpost.com/
[۱۱] . Martin Indyk, US Policy Priorities in the Gulf: Challenges and Choices, in: International Interests in the Gulf Region, the Emirate center for strategic studies and research, ۲۰۰۴, P. ۱۲۰.
[۱۲]. Simon Henderson, The New Pillar: Conservative Arab Gulf States and US Strategy, Washington institution for Near East policy, ۲۰۰۳, P. ۷۴.
منبع : دیپلماسی ایرانی
ایران مسعود پزشکیان دولت چهاردهم پزشکیان مجلس شورای اسلامی محمدرضا عارف دولت مجلس کابینه دولت چهاردهم اسماعیل هنیه کابینه پزشکیان محمدجواد ظریف
پیاده روی اربعین تهران عراق پلیس تصادف هواشناسی شهرداری تهران سرقت بازنشستگان قتل آموزش و پرورش دستگیری
ایران خودرو خودرو وام قیمت طلا قیمت دلار قیمت خودرو بانک مرکزی برق بازار خودرو بورس بازار سرمایه قیمت سکه
میراث فرهنگی میدان آزادی سینما رهبر انقلاب بیتا فرهی وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامی سینمای ایران تلویزیون کتاب تئاتر موسیقی
وزارت علوم تحقیقات و فناوری آزمون
رژیم صهیونیستی غزه روسیه حماس آمریکا فلسطین جنگ غزه اوکراین حزب الله لبنان دونالد ترامپ طوفان الاقصی ترکیه
پرسپولیس فوتبال ذوب آهن لیگ برتر استقلال لیگ برتر ایران المپیک المپیک 2024 پاریس رئال مادرید لیگ برتر فوتبال ایران مهدی تاج باشگاه پرسپولیس
هوش مصنوعی فناوری سامسونگ ایلان ماسک گوگل تلگرام گوشی ستار هاشمی مریخ روزنامه
فشار خون آلزایمر رژیم غذایی مغز دیابت چاقی افسردگی سلامت پوست