جمعه, ۲۱ دی, ۱۴۰۳ / 10 January, 2025
مجله ویستا
چین و تکنیکهای جهانیشدن
تحول در چین، تحول در جمعیت و جغرافیای وسیعی از جهان است كه نهتنها بر همسایگان آسیاییاش بلكه بر كل اقتصاد جهان تاثیرگذار خواهد بود. بازشدن دروازههای چین بر روی فرهنگ و تجارت جهانی كه با بیمها و امیدهایی صورت گرفت، باعث پیدایی دوران شكوفایی شكوهمندی حتی بالاتر از انقلاب «میجی» ژاپن گردید. اكنون چینیها علاوهبراینكه با سپردههای بالای خود بخشی از كسر بودجه امریكا را تامین میكنند، برای خرید صنایع بزرگ امریكا نیز ابراز علاقه میكنند و همین مساله باعث میشود امریكائیها از تاثیرگذاری حجم بالای اقتصاد چین بر اقتصاد جهان بیمناك باشند. بسیاری از امریكائیها معتقدند اگر اوضاع بر همین منوال پیش برود، ممكن است در سرزمین خودشان كارگر سرمایهداری چین شوند و مزدبگیر زردهایی باشند كه دیگر سرخ نیستند! اما درهرحال چین اكنون بزرگترین شریك تجاری امریكا محسوب میشود و امریكا پذیرفتن جهانیشدن از سوی چین را بزرگترین پیروزی در تاریخ سیاست خارجی ایالاتمتحده پس از حل معضل شوروی میداند. چین از جایگاه پیشین خود بهعنوان بزرگترین مخالف جهانیشدن در دنیا و بزرگترین ایجادكننده تنش برای نهادهای جهانی تاسیسشده از سوی امریكا، خارج شده و به یكی از اعضای متعهد و هوادار جهانیشدن در این نهادها تبدیل شده است. درحالحاضر، چین اقتصادی بهمراتب بازتر از ژاپن دارد و نهادهای این كشور به سطحی از جهانیشدن رسیدهاند كه از زمان انقلاب میجی (Meiji) در ژاپن، در هیچ كشور بزرگی شاهد آن نبودهایم. پذیرش حاكمیت قانون، تعهد به رقابت، بهكارگیری زبان انگلیسی در سطحی وسیع، آموزش بینالمللی و پذیرش بسیاری از قوانین و نهادهای خارجی صرفا موجب بهروزشدن نهادهای چینی نشدهاست، بلكه دگردیسی و دگرگونی تمدن چین را در پی داشته است. چین تمامی توفیقات اقتصادی را مدیون آزادسازی و جهانیشدن بوده و جهانیشدن، از هر لحاظ برای چین موفقیتآمیز بوده است. تاریخ جهان هیچگاه نشان نداده است كه سطح زندگی چنین جمعیت عظیمی از كارگرها به این سرعت بهبود پیدا كند. ازاینرو، حمایتهای مردمی برای جهانیشدن، در چین قویتر از ژاپن است. ژاپن بهبود وضعیت خود را پس از جنگ مرهون اقتصاد بهشدت مدیریتشده بود. میزان این حمایت از جهانیشدن در چین حتی از آنچه در اتحاد جماهیر شوروی سابق رخ داد، بیشتر است. آنچه در شوروی به حمایت از چنین روندی منجر شد، درواقع نوعی شوك درمانی بود. در نتیجه وضعیت پیشآمده، هماكنون چین به متحدی بانفوذ برای امریكا و كشورهای آسیای جنوبشرقی در زمینه ترویج آزادتر تجارت و سرمایهگذاری تبدیل شده و در این زمینه گامهایی حتی فراتر از ژاپن، برزیل و هند برداشته است. بااینوجود، گامهای سریع چین در راه جهانیشدن، تعدیلهای تنشزایی را در پی داشته است؛ چنانكه سهم دولت در زمینه اشتغال تا چهلوچهارمیلیون شغل كاهش یافت. چین تاكنون بیستوپنجمیلیون شغل تولیدی را از دست داده است. انتظار میرود صدوبیستوپنج شركت خودروسازی بهسرعت در سه تا شش شركت ادغام شوند. موفقیتهای چین در عرصه جهانیشدن بهشكلیبنیادین بر همسایگان این كشور تاثیرگذاشته است. هند فواید داشتن اقتصادی بازتر را از چین آموخته است. كشورهای آسیایی متعلق به مكتب بیزاری از سرمایهگذاری خارجی و كشورهای امریكای لاتین كه طرفدار سنت حمایت از فراوردهها و صنایع داخلی بودند، بهمنظور رقابت با چین درصدد گشودن بیشتر اقتصاد خود به روی سرمایهگذاری خارجی و اتكای كمتر به وامهای بانكی هستند. این مساله باعث دگرگونی در استراتژی كشورهای جهان سوم در جهت توسعه و فراهمساختن فرصتهای بیشتری برای شركتهای امریكا در عرصه جهانی خواهد شد. برخلاف نگرانیهای اولیه، ترقی چین به جای ناكامگذاشتن همسایگان این كشور، موجب فعالشدن آنها در زمینه تجارت و سرمایهگذاری خارجی شده است. درواقع رشد ناگهانی چین موجب احیای اقتصاد ژاپن و مانع از ركود همسایگان كلیدی و شاید عاملی بازدارنده در كسادی اقتصاد جهانی بوده است. رشد اقتصادی چین بازارهای جدیدی را به روی شركتهای امریكایی گشوده است. جریان سود و منفعت از چین به امریكا همچون جریان كالا، نامتوازن است. تولیدات ارزان چینی بهگونهایاساسی استانداردهای زندگی امریكاییهای فقیر را بهبود بخشیده است. كالاهای ارزان چینی و كمك مالی چینیها به كسری بودجهٔ امریكا از طریق خرید اوراق قرضه خزانهداری بانك مركزی ایالاتمتحده، نرخ تورم و بهره را در امریكا پایین نگه داشته و همین باعث شده است رونق و شكوفایی اقتصادی امریكا از تداوم بیشتری برخوردار باشد. اما این وضعیت درهمانحال كسری تراز تجاری و پارهای تعدیلهای اجتماعی را برای امریكا در پی داشته است. عدم تعهد چین به رعایت حق مالكیت معنوی [حق كپی رایت] به بسیاری از شركتهای ایالاتمتحده لطمه زده است. جنون سرعت در زمینههای ساختوساز و حملونقل در چین، به افزایش قیمت مصالح و مواد خام در عرصه جهانی و در نتیجه كسب سود بسیار برای تولیدكنندگان و تحمیل هزینه به مصرفكنندگان منجر شده است. موفقیت چین، یكی از مهمترین پیشرفتهایی است كه در تاریخ معاصر بهوقوع پیوسته است. اما این پیشبینی كه چین با رشد فعلی خود به قدرت مسلط جهانی تبدیل شود و یا شیوه زندگی امریكاییها را مورد تهدید قرار دهد، صرفا یك پیشبینی اشتباه است. برخلاف اتحاد جماهیر شوروی سابق، چینِ اصلاحطلب درصدد ایجاد تغییر در شیوه زندگی هیچ ملت دیگری نیست. اقتصاد این كشور با مجموعهای از دشوارترین چالشهای بانكداری، شهرنشینی و اشتغال در تاریخ جهان مواجه است و تا سال ۲۰۲۰ با چنان تراكم جمعیتی مواجه خواهد شد كه تنها تعداد بسیار كمی از كارگران خواهند توانست زندگی افراد تحت تكفل خود را تامین كنند. بهترین نتیجه برای امریكا، چینی خواهد بود كه درنهایت همچون ژاپن در پارهای زمینهها شكوفا و موفق، اما در بخشهای دیگر شكست خورده باشد. درواقع امریكاییها بهجایآنكه از نشانههای حاكی از پیشرفت سریع چین در این راستا بترسند، باید از آن استقبال كنند.
چین و جهانیشدن
پیش از آغاز اصلاحات، چین مهمترین مخالف جهانیشدن در دنیا بود و به لحاظ اقتصادی یك كشور خودكفا محسوب میشد. چین با نظام اقتصاد جهانی مخالف بود. همچنین این كشور با نظام سیاسی جهانی و نهادهای مهم جهانی مثل صندوق بینالمللی (IMF) و بانك جهانی مخالفت میكرد. چین بر این باور بود كه بینظمی جهانی، امری مفید است و در دوران مائوتسه دونگ بهگونهایفعال سعی در ترویج بینظمی در سراسر جهان داشت. از جمله میتوان به دامنزدن به شورشها در اكثر كشورهای همسایه، بخشهای عمدهای از قاره آفریقا و امریكای لاتین و حتی در دانشگاههای ایالاتمتحده اشاره كرد. علاوه بر وضعیت بد سیاست خارجی، اوضاع فرهنگی داخلی چین نیز بهحدی مایوسكننده بود كه تاآنزمان در جهان سابقه نداشت. در انقلاب فرهنگی چین طی سالهای ۱۹۶۶ تا ۱۹۷۶، دانشجویان و دیگر گروههای پیرو تعالیم انقلاب دهقانی مائوتسه دونگ، مقامات ارشد حكومتی و رهبران احزاب را تحقیر میكردند. آنان نهادهای مهم آموزشی، اجتماعی و سیاسی را مورد حمله قرار میدادند؛ چنانكه بخش اعظم میراث فرهنگی چین را تخریب كردند و دركل در جهت فروپاشی بنیان كشور گام برمیداشتند. طی دو قرن، چینیها شیوههای مختلف حكومتی همچون سوسیالیسم، كاپیتالیسم، امپراتوری، جنگسالاری، بنیادگرایی دینی و غیره را آزمودند و البته همگی این شیوهها به شكست انجامید. انزوای چین چنان شدید بود كه بخش اعظم مردم این كشور و نیز دانشجویان پذیرفتند كه نظام اقتصادی و سیاسی حاكم بر چین، با نظام سیاسی و اقتصادی جهانی به اندازهای در تضاد است كه هرگونه راهحلی، مستلزم فروپاشی نظام مستقر فعلی است. درواقع انقلاب فرهنگی تنها بخش كوچكی از مشكلاتی به حساب میآید كه فقر و انزوای سیاسی چین برای جهان و بهویژه برای امریكا بهوجود آورد. اگر چین قرن بیستم، كشوری شكوفا و یكپارچه بود، جنگ جهانی دوم، از اروپا فراتر نمیرفت و جنگ جهانی اول نیز بهگونهایكاملامتفاوت بهوقوع میپیوست. چین پیشرفته و متحد، میتوانست مانع از تهاجم ژاپن شود و یا آن را با شكست مواجه كند. اساسا هزینه چنین جنگهایی برای امریكا بهمراتب كمتر میبود؛ چراكه درآنصورت نبرد پرل هاربر (Pearl Harbor) و بسیاری از قضایای دیگر اتفاق نمیافتاد.امریكا و كل جهان، صرفنظر از یكمیلیارد نفر شهروند چینی، بهخاطر ضعف چین طی یك قرن گذشته هزینههای بسیاری پرداختهاند. بنابراین جهان نیازمند یك چین شكوفا و پویا است. بهواسطه توفیقات چین در فرایند جهانیشدن، امریكا دیگر با چنین مشكلاتی مواجه نیست. چین [در عرصه بینالملل] دیگر خلائی نیست كه بهخاطر آن قدرتهای بزرگ جهانی درگیر نبردهای عظیم شوند. چین دیگر از شورشیان جنوب شرق آسیا، آفریقا و امریكای لاتین حمایت نمیكند. این كشور دیگر درصدد بیاعتبارساختن نهادهای مالی جهانی نیست. چین هماكنون با حمایت ثابت خود از دموكراسی كاپیتالیستی در تایلند و فیلیپین، عضوشدن در صندوق بینالمللی پول (IMF)، بانك جهانی و سازمان تجارت جهانی (WTO) و نیز با مشاورهدادن به همسایگانش درباره مزایای ثبات سیاسی، سرمایهگذاری و تجارت آزاد، فواید زیادی را برای امریكا دربرداشته است. از آغاز جنگ سرد، محور اصلی سیاست خارجی امریكا این بوده است كه درحدامكان با قراردادن كشورهای جهان در مسیر رشد اقتصادی موفق (از طریق اصلاحات داخلی و آنچه بعدها جهانیشدن نامیده شد) بتواند در اروپا و آسیا ثبات ایجاد كند، در جنگ سرد پیروز شود و یك نظم جهانی باثبات برقرار سازد. آنچه از این فرایند حمایت كرد، ارتش امریكا بود، اما از زمان شروع طرح مارشال (Marshall Plan) تا ماموریتهای كمكی امریكا در آسیا و آفریقا، استراتژی بلندمدت و محوری ایالاتمتحده براساس دخالت در جهان و سعی در تثبیت آن با تلاش در جهت واردساختن سایر كشورها در شبكهای از نهادهای جهانی و واداشتن آنان به اقدامات موفقیتآمیز اقتصادی بوده است تا زمینه لازم برای شكلگیری جهان مطلوب امریكا را فراهم كند. ثابت شده است كه این استراتژی یكی از موفقترین استراتژیهای ژئوپلتیك در تاریخ بشر میباشد، بهطوریكه دشمنان سابق امریكا را همچون متحدانش در شبكهای قرار داده است كه خود امریكا آن را بهوجود آورده است. در تمام این مدت، این استراتژی گاه موجب برانگیختهشدن امواجی از ترس در ایالاتمتحده میشد. صنایع كلیدی، بهویژه نساجی و صنعت كفش، هرازچندگاهی مخالفت خود را علیه تجارت آزاد با كشورهای ژاپن، كره جنوبی، تایوان، جنوب شرق آسیا، چین و امریكای لاتین اعلام میكردند. این موضوع كه آیا ژاپن قصد دارد تمامی صنعت تولیدی ایالاتمتحده را در اختیار خودش بگیرد و تمامی داراییها و مایملك مهم امریكا را بخرد، موجی از هراس در امریكا ایجاد كرده بود؛ همه میگفتند: آیا غیر از این است كه اگر آنها در صنایع فولاد، خودروسازی و تلویزیونسازی پیروز شوند و مركز راكفلر (Rockefeller) را خریداری كنند، اقتصاد امریكا بهطوركامل در معرض خطر قرار خواهد گرفت؟ آیا ترغیب تایوان و كرهجنوبی به درپیشگرفتن روند توسعه، حمایت از دیكتاتوریهای مخوف نیست؟ هربار هراس در ایالاتمتحده بیشازپیش افزایش مییافت اما استراتژی امریكایی بازهم پیروز میشد. نتایج حاصله از این استراتژی تاكنون برای امنیت، رونق و رفاه امریكا و نیز در ارتباط با آزادسازیهای فرامرزی و همچنین به حال مردم كشورهایی كه شركای تجاری امریكا محسوب میشوند، مفید بوده است. نگرانیهای امریكا در مورد چین نیز همین وضعیت را دارد.
جهانیشدن چین
نكتهای كه ایالاتمتحده هیچگاه از استراتژی خود انتظار نداشت، راندهشدن دشمنان سابق این كشور ــ از جمله چین ــ به سمت نهادهای اقتصادی مطلوب امریكا و نیز به سمت مسئولیتپذیری در قبال ثبات ژئوپلتیكی مدنظر ایالاتمتحده بود. چین هرچند دیر اما در مقایسه با ژاپن با اشتیاق بیشتری به نظام جهانی ملحق شد. اقتصاد چین بهمراتب بازتر از ژاپن است. حجم مبادلات تجاری چین در سال۲۰۰۴ هفتاددرصد تولید ناخالص داخلی (GDP) این كشور را تشكیل میداد، درحالیكه این میزان در ژاپن بیستوچهاردرصد بود. در سال۲۰۰۴، چین موفق به جذب ۶/۶۰ میلیارد دلار سرمایهگذاری مستقیم خارجی شد، درحالیكه ژاپن علیرغمآنكه از اقتصادی بهمراتبعظیمتر برخوردار بود و در مرحله بازسازی اقتصادی نیز بهسر میبرد، میبایست سرمایه خارجی بسیار بیشتری را نسبت به چین جذب میكرد، اما تنها موفق به جذب ۱/۲۰ میلیارد دلار سرمایه گردید. جهانیشدن چین صرفا به گشایش اقتصادی این كشور محدود نمیشود، بلكه مساله حائز اهمیتتر، جهانیشدن نهادها است. از این لحاظ، استراتژی توسعه چینِ معاصر، مشابهت چشمگیری با كشور ژاپن در اوایل دوره میجی (اواسط قرن نوزدهم) دارد؛ یعنی زمانیكه دولت ژاپن افرادی را به اكناف جهان میفرستاد تا برای تاسیس صنایعشان، از بهترین ناوگان دریایی خارجی (بریتانیا)، بهترین نظام آموزشی خارجی (آلمان) و... كپیبرداری كنند. در فاصله یك قرن ونیم، اقدامات ژاپن در این زمینه بیشتر جنبه درونی و بومی پیدا كردهاست، درحالیكه چین از حالت تدافعی و بیگانههراسی انقلاب دهقانی مائوئیستی، به سمت نوعی همگونسازی جهانوطنی در تحول بوده است. امروزه چین كشوری است كه برای درپیشگرفتن بهترین روشها و اقدامات، مامورانی را به سراسر جهان اعزام میكند. چین نهتنها از فناوری خارجی و فنون مدیریتی شركتهای خارجی بلكه از طیف متنوع و گستردهای از نهادهای خارجی و شیوههای آنها اقتباس میكند. موارد ذیل از آن جملهاند: استانداردهای حسابداری بینالمللی؛ قوانین مربوط به اوراق بهادار در انگلستان، امریكا و هنگكنگ؛ فراگیری سیستمهای نظامی ارتش فرانسه؛ پایهگذاری ساختار بانك مركزی براساس الگوی بانك مركزی دولت فدرال امریكا؛ قوانین دولت تایوان در سرمایهگذاری خارجی سهام و اوراق بهادار؛ استراتژی توسعه اقتصادی كره جنوبی، سنگاپور و تایوان و بسیاری موارد دیگر. از جمله مهمترین این تغییرات و دگرگونیها، تصمیم به اقتباس مفهوم حاكمیت قانون از غرب، پذیرش رقابت بهعنوان اقدامی مهم و محوری در اقتصاد و نیز پذیرش زبان انگلیسی بهعنوان تقریبا زبان دوم برای قشر تحصیلكرده چین است. امروزه بدون نیاز به مترجم میتوان در دانشگاه چین به سخنرانی پرداخت و یا با مقامات ارشد چینی در پكن یا شانگهای مصاحبه كرد. ازهمهمهمتر، چین نخبگان جوانش را، احتمالا برای آنكه با اصول جهانگرایی آشنا شوند، به خارج اعزام میكند، اقدامی كه میتوان آن را با عملكرد امپراتوری روم باستان در تغییردادن خلقوخوی فرزندانشان به سبك و سیاق مردم یونان باستان مقایسه كرد. البته این نوع از تغییر و تحولات تدریجی است. نمیتوان در كشوری كه حسابداران خبره و حقوقدان حرفهای وجود ندارد، فورا اقدام به عرضه حسابداری و یا قوانین غربی كرد. اما باید پذیرفت كه در قیاس با اقدامات سایر كشورها، تغییر و تحولات در چین سریع و تكاندهنده است. نكته مهمتر اینكه، چینیها اینبار، برخلاف سبك و سیاق سلسلههای قدیم، بهدنبال اقتباس فنی بر مبنای ایده «فناوری غرب، فرهنگ چینی» نیستند، بلكه اینبار سعی در اقتباس فرایندهای مربوط به تحول دارند، چنانكه در مواردی نظیر حاكمیت قانون و ترویج رقابت، این اقتباسها جوانب و ظواهر تمدن سنتی چندهزارساله چین را نفی میكنند. چین هماكنون جهانیشدن سلایق را بهتدریج تجربه میكند. قرارگرفتن مردم چین در معرض ماركهای خارجی، آنها را به فرهنگ جهانی ملحق ساخته است. بهعنوانمثال، ماههای بسیاری را صرف مطالعه درباره صنعت خودروسازی چین كردم. از جمله پرسشهایی كه با آن مواجه بودیم، این بود كه آیا چین نیز همچون اقدام كره جنوبی در دهههای ۱۹۷۰ و ۱۹۸۰، به سمت توسعه خودروهای مدل داخل در یك بازار بسته گام برخواهد داشت. اما یافتههای ما نشان داد كه مردم چین در مقایسه با مردم یك نسل گذشته كرهجنوبی بهمراتببیشتر در معرض فرهنگ جهانی قرار گرفتهاند و بههمینخاطر، تولید هیچ خودرویی در چین قرین موفقیت نخواهد شد مگراینكه به لحاظ الگو، از طراحیهای جهانی و فناوریهای مشهور خارجی اقتباس شده باشد. ده تا سی سال پیش، زمانیكه صنایع خودروسازی كرهجنوبی در وضعیتی مشابه اوضاع چین امروز قرار داشت، تقریبا هیچكس نمیتوانست یك خودروی اروپایی و یا امریكایی را در جادهها ببیند و هنوز هم پس از چند دهه، تعداد این خودروها در كره بسیار كم است. درحالیكه جادههای چین هماكنون مملو از خودروهای فولكس واگن (Volkswagen) و بوئیك (Buick) است. چین بیشتر از اكثر كشورهای جهان سوم و بسیاری از كشورهای جهان اول، جهانیشدن را باور كرده است. تمامی توفیقات با «اصلاحات و گشایش درها» و بهتعبیری با جهانیشدن مقارن بوده است. در مقابل، توفیقات ژاپن و كرهجنوبی در دورهای حاصل شد كه بهرغم قرارگرفتن در فرایند جهانیشدن، نسبت به وضعیت امروز چین كنترل و نظارت سختگیرانهتری را در مورد تجارت، سرمایهگذاری خارجی و فعالیتهای اقتصادی داخلی اعمال میكردند. جهانیشدن در چین مستلزم تحمل تعدیلهای بسیار پرمشقتی است. اشتغال در شركتهای دولتی از صدودهمیلیون نفر در پایان سال ۱۹۹۵ به شصتوششمیلیون نفر در ماه مارس ۲۰۰۵ كاهش یافته است. كسانیكه فكر میكنند طی این مدت، برخی مشاغل تولیدی از امریكا به چین منتقل شدهاند، بهتر است بدانند كه میزان مشاغل تولیدی در چین از چیزی درحدود پنجاهوچهارمیلیون شغل در سال۱۹۹۴ به كمتر از سیمیلیون شغل درحالحاضر رسیده است. این درحالی است كه حتی این آمار و ارقام چشمگیر، تعدیلهایی را كه چین بهواسطه حضور در رقابتهای سنگینتر و عضویت اخیرش در سازمان تجارت جهانی (WTO) ناگزیر از پذیرش آنها بود، كوچكتر از میزان واقعیاش نشان میدهند. بهعنوانمثال، درحالیكه اشتغال در صنایع خودروسازی نسبتا ثابت باقی مانده است، انتظار میرود تعداد تولیدكنندگان خودرو از بالاترین تعداد، یعنی صدوبیستوپنج واحد، به چیزی در حدود سه تا شش واحد كاهش یابد. این درحالی است كه بخش اعظم بازار بهتدریج در سلطه سرمایهگذاریهای مشترك خارجی قرار میگیرد. اغراق درباره بهبود سازگاری اجتماعی چینیها، مشكل است، اما ازآنجاكه چینیها خودشان مایل به پذیرش این نوع از تعدیلها بودهاند، بهصراحت میتوان گفت در تاریخ بشریت هیچ كشور بزرگی چنین پیشرفتهای سریعی را در بهبود سطح زندگی و شرایط كاری تجربه نكرده است. وقتی اصلاحات آغاز شد، كارگران اهل شانگهای، همگی لباس یكدست میپوشیدند، خسته و بیرمق بودند، بهندرت وسایل اولیه زندگی مثل تلویزیون و حتی ساعت در اختیار داشتند و در روستاها سوءتغذیه شایع بود. اما امروز، كارگران شانگهای لباسهای متنوع و رنگارنگ میپوشند و از اعتمادبهنفس و انرژی فراوانی برخوردارند. امروزه هر خانواده متوسط چینی بهطورمیانگین تقریبا بیش از یك تلویزیون در منزل دارد. سوءتغذیه ریشهكن شده است. بههمینخاطر نیز چینیها قاطعانه از گسترش بیشتر فرایند جهانیشدن حمایت میكنند.جهانیشدن چین و تاثیر آن بر سایر كشورها
واضح است جهانیشدن چین بهشدت بر سایر كشورها نیز تاثیر خواهد گذاشت. بیشترین تاثیر این اقدام بر سیاستهای اقتصادی و عملكرد هند بوده است؛ چراكه تا پیش از این، اقتصاد خودكفای هند، با كمك سیاستهای تجاری شدیدا حمایتی، بهسختی پیش میرفت. این سیاستها درواقع موضعی خصمانه در قبال سرمایهگذاری مستقیم خارجی تلقی میگردید و شبكه فوقالعادهای از كنترلهای اقتصادی داخلی به سبك سوسیالیستی تحت عنوان مجوز رسمی دولتی، روابط سیاسی و اقتصادی خارجی هند را به اتحاد جماهیر شوروی سابق پیوند زده بود. اعمال پارهای فشارهای خارجی در سال ۱۹۹۱، هند را برای انجام مبادلات خارجی تحت فشار گذاشت و نیز مجاورت با كشور چین و مشاهده موفقیتهای این كشور، هند را تكان داد. درحالیكه هند رویكرد جدید را دیرتر از چین آغاز كرد و شتاب حركتش كندتر بود، هماكنون نرخ رشد اقتصادیاش دو برابر شده است. از تعداد مردمی كه در فقر مطلق بهسر میبردند، بهشدت كاسته شده است. صادرات رونق پیدا كرده و درآمدهای حاصل از مبادلات خارجی برای نخستینبار در تاریخ هند جدید، به بیش از میزان لازم افزایش یافته است. امروز با دیدار از كشور هند میتوان امید، اعتماد و انرژی را بهوضوح مشاهده كرد. اینها همان ویژگیهایی است كه زمانی منحصر به كشورهای جنوب شرق آسیا بهنظر میرسیدند. این پویایی اقتصادی جدید در هند، همانطوركه پیشتر در چین رخ داده بود، موازنه اولویتهای رهبران را از تاكید بر اهداف ژئوپلتیك مناقشهبرانگیز به سمت توجه به منافع اقتصادی مشترك تغییر داده است. روابط هند با همسایگانش ــ و حتی گاهی با پاكستان ــ و بهویژه با چین و امریكا بهمراتب بهتر از سابق است. درواقع روابط هند و چین هماینك در بهترین وضعیت خود از مناقشات دهه ۱۹۶۰ به این سو قرار دارد و جامعه تجاری هند از وضعیت هراس از رقابت با چین، به اعتماد نسبت به فواید اقدامات رقابتی تغییر جهت داده است و حتی اخیرا مازاد تجاری هند در ارتباط با چین، شادی هندیها را در پی داشته است. تاثیر چین بر سیاستهای اقتصادی هند، تنها نمونهای از پدیدهای بزرگتر است كه میتوان گفت هنوز در آستانه تكوین است. تا همین اواخر، اكثر كشورهای جهان سوم، و حتی ژاپن، موضعی نسبتا خصمانه در قبال سرمایهگذاری مستقیم خارجی داشتند. شرایط مشكل اخذ پروانه، نرخ بالای مالیات، برخوردهای قضایی ناعادلانه و جو منفی، از جمله مشكلاتی بودند كه سرمایهگذاران مستقیم در كشورهای ژاپن، كرهجنوبی، فیلیپین، تایلند، هند و بهویژه اكثر كشورهای امریكای لاتین با آنها مواجه میشدند. كشورهایی كه بهجای پذیرش مالكیت خارجیها، معمولا به استقراض خارجی (كره جنوبی، منطقه جنوب شرق آسیا و امریكای لاتین) و یا به استقراض داخلی (ژاپن) متكی بودند، همواره از قرضهای سنگین رنج میبردند. تایلند مالیاتهای بسیار سنگینی را وضع كرد و بعدها این مالیاتها را صرفا برای برخی سرمایهگذاران خارجی كاهش داد. و یا گروههای هندی با اتهامات واهی بهداشتی به رستورانهای كنتاكی (Kentucky) حمله میكردند. اما امروزه دیگر از چنین روشهایی استفاده نمیشود. موفقیت چین در موازنه بدهیها از طریق سهام ــ كه براساس توفیقات قبلی در هنگكنگ، تایوان و سنگاپور حاصل شده بود ــ بهتدریج در حال تغییر بخش اعظم مدیریتهای توسعه اقتصادی در جهان است. ازقرارمعلوم این تاثیر و نفوذ چین بهویژه در آسیا دگرگونساز خواهد بود. الگوی سابق، پرهیز از وابستگی به سرمایهگذاری خارجی بهواسطه استقراض از بانكهای داخلی و خارجی بود. در آن زمان، دولتها با كانالیزهكردن وامهای بانكی، توسعه صنعت را تحت كنترل خود داشتند. این امر موجب میشد كه شركتها و كشورها بیشازحد به بانكها وابسته شوند، در نتیجه دچار بحرانهای مالی ادواری میشدند. این مساله باعث نظارت بیشازحد دولت بر صنایع شد و گسترش فساد و سوءمدیریت را در پی داشت. این موضوع به شركتهای بزرگ دارای امتیازات سیاسی در مقایسه با شركتهای كوچكتر و خارجی، برتری ناعادلانهای میداد. نكته حائز اهمیت برای ایالاتمتحده این است كه مساله مذكور باعث ایجاد محدودیت برای شركتهای امریكایی گردید. اینك رقابت با چین، اكثر شركتها را وادار خواهد كرد درهای خود را بهروی سرمایهگذاری خارجی بگشایند و شركتهای امریكایی نهتنها در چین بلكه در سراسر دنیا سود خواهند برد. در آغاز دهه حاضر، بیم آن میرفت كه موفقیت چین باعث رونق تجاری و سرمایهگذاری، حتی مناطق دور از مرزهای آسیایی، در این كشور شود و در نتیجه به تضعیف بنیه اقتصادی كشورهای همسایه منجر گردد. درواقع عكس این قضیه اتفاق افتاد. درهرجا كه قوانین در راستای استقبال از سرمایهگذاریهای خارجی تغییر یافته است ــ مثل هند، كره جنوبی و ژاپن ــ میزان جذب سرمایهگذاری خارجی رشد كرده است. چین دیگر كشورها را نیز به جلب سرمایهگذاریهای خارجی تشویق كرد و در اثر پاسخ مثبتی كه به این اقدام داده شد، بستر سرمایهگذاریهای خارجی بهنحو بیسابقهای در همهجا گسترش یافته است. در بحبوحه ركود جهانی ناشی از شكست تكنولوژی، كشورهایی چون كره جنوبی و فیلیپین با تقاضایی كه از ناحیه چین ایجاد شد، توانستند از این ركود جان سالم بهدر برند. ازهمهمهمتراینكه، تقاضای چین حتی به ژاپن انگیزه بخشید تا خودش را از ركود پیشآمده خارج سازد. در مورد زیان وارده از ناحیه سقوط اقتصادی ژاپن بر اقتصاد جهانی، نمیتوان غلو كرد اما بههرحال ژاپن به تبع بدهیهای بسیار زیاد در آستانه خطر فروپاشی كامل قرار گرفته بود و بهاحتمالزیاد در پی این مساله موجی از فروپاشی، گوشه و كنار جهان را فرامیگرفت. جهان، این خطر را ــ كه به نظر میرسد رفع شده است ــ به مدد یك حاشیه سود حیاتی كه محركش چین بود، از سر گذراند. درخصوص بحرانهای اقتصادی جهانی ــ كه تاكنون مورد خاصی از آن بهوقوع نپیوسته است ــ كتاب قابلتوجهی نوشته نشده است، اما كاملا محتمل است كه جهانیشدن چین، امریكا را از گرفتارشدن در تنگناهای شدید اقتصادی در آستانه قرن جدید نجات دهد. تقاضای چین كه دقیقا همزمان با ركود اقتصاد جهانی افزایش یافت، به نفع بسیاری از مردم بوده است. تولیدكنندگان مواد خام به اوضاع تجاری هموارهروبهافول عادت كردهاند. ناگهان استرالیا ــ متحد امریكا ــ متوجه میشود كه وضعیت تجاریاش عمدتا بهخاطر تقاضای چین به بهترین حالت دركل تاریخ این كشور رسیده است. بسیاری از فقیرترین كشورهای دنیا مثل لائوس، گینهنو و بخش اعظم آفریقا درست در زمانیكه بیشترین نیاز را داشتند، از این وضعیت سود بردند. هرگونه برنامه كمكی و یا فروش طلا از سوی صندوق بینالمللی پول (IMF)، از ایجاد حداقل تاثیر بهبودبخش بر معیشت مردم این كشورها، در مقایسه با آنچه از ناحیه تقاضای خرید محصولات از سوی چین و تثبیت این تقاضا صورت گرفت، عاجز بودند. خلاصهاینكه مهمترین نتایج رشد و ترقی چین همچون نتایجی است كه ظهور و رونق امریكا برای جهان در پی داشت و یا میتوان آن را با احیای ژاپن و اروپا مقایسه كرد. بههرحال، داشتن یك همسایه پولدار، همیشه بهتر از همسایگی با فقرا است.سود و زیان برای امریكا
جهانیشدن چین تاثیرات بیشماری بر ایالاتمتحده داشته است. از جمله روشنترین آنها تبدیلشدن چین به بازاری بزرگ برای محصولات امریكا میباشد. اكنون ثابت شده است كه آنچه از آن تحت عنوان اسطوره «رویای چینی» یاد میشد، كاملا غلط بوده است. مدتها از زمان پیشیگرفتن شركت كوكاكولا از ركورد و هدف افسانهای فروش یك میلیارد نوشابه كوكاكولا میگذرد. شركت جنرال موتورز كه زمانی با استناد به نظریه رویای چینی مورد تمسخر قرار میگرفت، درحالحاضر تعداد بسیاری از خودروهای بوئیك را در چین به فروش میرساند و بهرغم توقف گاهوبیگاه این صادرات، بااینكه امروزه بهسختی میتوان از ناحیه چین به منفعت دست یافت، یك حاشیه سود حیاتی را برای خود ایجاد كرده است. در ارتباط با چین، امریكا از میلیاردها دلار سودی كه به ایالاتمتحده بازگردانده شده و از بهبود وضعیت موفقترین شركتهای امریكایی به هنگام رقابت با سایر شركتهای خارجی منتفع میشود. پرداخت قیمتهای نازلتر برای كالاهای اساسی، به بهبود سطح زندگی مردم امریكا، بهویژه شهروندانی كه از رفاه كمتری برخوردارند، كمك شایانی كرده است. هرچند تاكنون تحقیقات معتبری صورت نگرفته است، شاخصها نشان میدهد كه در سطح زندگی امریكاییهای كمدرآمد، میزانی از بهبود با میانگین پنج تا ده درصد حاصل شده است، چنانكه آنها قادرند كالاهای وارداتی چینی را خریداری كنند. بیشك این تاثیر با لحاظ این واقعیت گسترش مییابد كه رقابت با چین، سایر كشورها را نیز به سمت تولید كالاهای ارزانتر برای مصرف مردم امریكا سوق میدهد. كالاهای ارزانقیمت چینی، نرخ تورم امریكا را پایین نگهداشته است و به امریكا اجازه داده است از سیر صعودی طولانیتری در چرخههای بازرگانیاش برخوردار شود؛ چراكه دولت فدرال مجبور نیست نرخ سود را بهسرعت افزایش دهد تا تورم كاهش یابد. همچنین خرید اوراق قرضهای كه خزانهداری امریكا منتشر میكند، در درازمدت به امریكا كمك میكند با تامین اعتبار، كسری بودجه را جبران كند. بدون خریدهای چین، امریكا ناگزیر خواهد بود نرخ بهره را افزایش دهد و یا از نرخ رشد بكاهد و یا كسری تجاری سایر كشورها را بهگونهای تعدیل كند كه آنها بتوانند اوراق قرضه امریكا را خریداری كنند. این درحالی است كه مزایای دیگری نیز بهتازگی آشكار میشوند. چینیها قصد سرمایهگذاری در امریكا را دارند.درحالحاضر، شركت چینی حایر (Haier) در حال تولید یخچال در این كشور است. وقتی شركت چینی لینوو (Lenovo)، شركت رایانههای شخصی آیبیام (I.B.M) را خریداری كرد، مشاغل بسیاری را در یك بخش درحالورشكستگی نجات داد، شركت آیبیام را آزاد گذاشت تا وارد بازارهای فناوری پیشرفته شود و برای رشد بیشتر، كمك مالی در اختیار شركت آیبیام قرار داد. این روند تاكنون ناچیز بوده است اما بهسرعت رشد خواهد كرد. امسال هدف چین هزینهكردن سی تا چهلمیلیارد دلار برای خرید دارایی و سهام شركتها است. ما همچنین از كمك غیرمستقیم چین به اقتصاد كشورهای خارجی مثل ژاپن و استرالیا منتفع میشویم. داشتن شریكی موفق و ثروتمند برای اقتصاد امریكا بسیار مغتنم و پرارزش است. دهه ۱۹۸۰ را با نگرانی از بابت سیطره ژاپن بر جهان پشتسر گذاشتیم اما دهه ۱۹۹۰ را با این نگرانی طی كردیم كه ژاپن به وظیفه و سهم خود در افزایش رشد جهانی عمل نمیكند. كسانیكه نگران موفقیت چین هستند، بهزودی نگران آن خواهند بود كه نكند رشد چین بهیكباره دچار افت شود.
مشكلات سازگاری
رشد و جهانیشدن چین دلهرههایی را نیز برای ما در پی داشته است. برخی از این نگرانیها، همان نگرانیهای سیاسی همیشگی هستند اما نگرانیهای اقتصادی و استراتژیك تكراریاند. بههرحال همزمان با ثروتمندشدن كشورها، محصولات نساجی، كفش، مبل و اثاثیه و لوازم برقی خانگی اغلب به جای دیگری كوچ میكنند. تولیدات جوراب از امریكا به ژاپن، از ژاپن به كره جنوبی و تایوان و از آنجا به جنوب شرق آسیا و حالا به چین مهاجرت كرده است. این نوع سازگاریها تداوم خواهد یافت. این مساله، طی چندین دهه امری تدریجی بوده است. ایالاتمتحده ده سال فرصت داشت تا برای سازگاری با دور جدید وضعیت نساجی آماده شود. امریكا از اتفاقی كه قرار بود رخ دهد، آگاه بود و همه بر سر آن توافق داشتند. در عوض، این وضعیت برای چینیها بهقدری پرتنش بود كه تصور آن برای امریكاییها دشوار است. دركل میتوان گفت تعدیلهای صورتگرفته در ایالاتمتحده [تحت تاثیر چین] در مقایسه با اكثر كشورهای دیگر، در مقیاسهای كوچكتری صورت گرفته است. این سازگاریها بهمراتب كمتر از میزانی هستند كه انتظار میرفت مردم امریكا سختی آن را بر خودشان هموار سازند، چراكه هماكنون چین بیش از میزانی كه مسبب آن بود، از سوی امریكا مقصر شناخته میشود؛ حالآنكه ازبینرفتن تمامی مشاغل در امریكا تقریبا بهواسطه بهبود وضعیت تولید بودهاست. درواقع، ماحصل موفقیتهای تولیدی بهقدری زیاد بوده است كه میبایست شاهد ازدسترفتن مشاغل بیشتری باشیم. درواقع معقول آن است كه بگوییم میزان ازدسترفتن مشاغل در امریكا كمتر از آن حدی است كه «میبایست» رخ دهد؛ چراكه چین به ما كمك كرد تا خود را با وضعیت جدید تطبیق دهیم. البته اطلاعات ما در خصوص میزان این كمك چین، چندان زیاد نیست؛ زیرا هیچ گروه ذینفعی نخواسته است هزینه این تحقیق را بپردازد تا معلوم شود كه چین با اقدامات جانبدارانه از شركتهای در معرض خطر، چه تعداد از مشاغل ما را حفظ كرده است. البته باید توجه داشت كه چین صرفا بخشی از سازگاری جهانی است كه با ملحقشدن چین، هند و اتحاد جماهیر شوروی سابق به نظام اقتصادی امریكا بهوجود آمده است. مشكل جدیتر در سیاستگذاری، رقابت ناسالمی است كه از سرمایهگذاریهای بیحسابوكتاب در چین ناشی میشود. بیحسابی در نظام مالی چین به این معنا است كه چین در بخشهای كلیدی مثل صنعت فولاد، كارخانجات بسیار زیادی احداث كردهاست. آنها از بیشتر شركتهای در حال ورشكستگی حمایت كردهاند و این مساله موجب سرریزشدن ظرفیتها شدهاست. در سالهای اخیر، هوسبازیهای مالی چین منجر به ساختوساز بیشازحد و تقاضای بسیار بالا برای فولاد، آلومینیوم، سیمان و سایر مواد و مصالح شدهاست. تا مدتی این موضوع باعث روحیهبخشی به صنعت جهانی فولاد و از جمله به صنعت فولاد امریكا بود. اما حاصل كار، احداث تعداد زیادی كارخانه فولادسازی در چین بود كه باعث شد عملا نیمی از ظرفیت جهانی این صنعت توسط چین قبضه گردد. نتیجه كار، تولید بیشازحد و درنهایت كاهش قیمت فولاد بود. این چرخه، مشكلاتی را برای صنایع امریكا در پی داشت، همانطوركه جنون اینترنتی و تخیلات تكنولوژیك امریكا برای بخش اعظمی از جهان مشكل ایجاد كرد. اعمال فشار بر چینیها برای اصلاح اقدامات مالیشان، منصفانه است. بیراه نیست اگر اقدام بانكهای چینی را در وامدادن نوعی اعطای نامناسب یارانه تلقی كنیم. بااینحال، لحن اعتراضها و مفاد سیاستهای امریكا باید بازتابدهنده سه واقعیت باشد: نخست، چینیها در تلاش برای اصلاح نظام بانكی كشورشان و تنظیم آن برمبنای بازار هستند. دوم، هوسبازیهای مالی امریكا نیز مشكلاتی را برای چینیها ایجاد كردهاست. سوم، در نهایت خود چینیها باید بیشترین هزینه را برای سوءمدیریت مالی پرداخت كنند، چراكه اعطای نامناسب وام درنهایت برای بانكهایی كه با مشكل مواجه شده بودند، دردسرهای بیشتری ایجاد میكند. امروزه تولید فولاد از سوی چین مثل خرید ژاپن از مركز راكفلر در دو دهه قبل است؛ اگر زیادهرویهای بیحدوحصر آنها را در آینده در نظر بگیریم، بهنظر میرسد كه نخست ژاپن و حالا چین در آستانه قبضه همهچیز در جهان قرار دارند. اما وقتی بنیاد و اساس مالی آنها را مورد بررسی قرار دهیم، یك نقطه تاریك مشاهده میكنیم. طی دهه ۱۹۹۰، ژاپنیها در این نقطه تاریك گیر افتادهاند و هنوز در تلاش برای خروج از آن هستند. چین هم سالها طعم درد زیادهروی و سرمستی فعلی را خواهد چشید. بهرغم این صحبتها، باید گفت امریكا باید پاسخ این زیادهرویها را بهصورت برنامهریزیشده بدهد. سرقت چینیها از حق مالكیت معنوی به موضوع مهمی تبدیل شدهاست. مشكلات ایجادشده از سوی چینیها در رابطه با حق مالكیت معنوی (IPR) مشابه مشكلاتی است كه از سوی سایر كشورهای درحالتوسعه بهوجود میآید. در دهه ۱۹۳۰، ژاپن خودروهایی را تولید كرد كه نیمی از آن شبیه فورد (Ford) و نیمی دیگر شبیه تولیدات كارخانه جنرال موتورز (General Motors) و به سبك دِسوتو (Desoto) بود. در روزهای اول جهش ژاپن پس از جنگجهانی، بخش عمدهای از صادرات الكترونیك این كشور به حقوق انحصاری شركتهای ابزارسازی تگزاس تعدی میكرد. همچون بسیاری از افراد، من نیز كتابخانهای از كتب كپیشده در تایوان طی دهه ۱۹۷۰ گردآوری كردهام و شایان ذكر است كه تایوان هنوز بهترین ساعتهای مچی تقلیدی را دارد. بههنگام اقامت در سنگاپور در سال ۱۹۹۸، با پنجدقیقه پیادهروی از دفتر كارم به یك ساختمان شش طبقه، میتوانستم نسخه كپیشدهای از اكثر فیلمهای هالیوود تهیه كنم. درواقع در دهه ۱۹۹۰، طبق پروندهای كه از سوی دولت امریكا گشوده شده بود، كپیكردن هفتاددرصد از نرمافزارهای رایانهای را به سنگاپور نسبت میدادند، درحالیكه بیشترین اتهامات متوجه چین بود. اقدامات امروزی چین در مورد حق مالكیت معنوی، تفاوت چندانی با اقدامات هند و روسیه ندارد. چیرگی و كارایی چین و وسعت سرمایهگذاری مستقیم خارجی در چین، ابعاد گستردهای به این موضوع میدهد. درواقع لطماتی كه به واسطه اقدامات چین در مورد حق مالكیت معنوی وارد شد، احتمالا در رتبه سایر بازارهای در حال ظهور مثل جوانان امریكایی قرار دارد. بجا است كه امریكا در مورد سوءاستفادههایی كه از حق مالكیت معنوی صورت میگیرد، اعتراض كند. لازم است كه امریكا سیاستهایی را در پیش بگیرد كه براساس آن، رفتارهای نامناسب مستوجب تنبیه و رفتارهای بهتر شایسته تشویق باشد. تاكید و تقویت یك چشمانداز خاص تاریخی نیز مفید است. در سوی دیگر، منافعی كه از تقاضای چین نصیب استرالیا، امریكای لاتین و سایر تولیدكنندگان منابع (از جمله بخشی از اقتصاد امریكا) شده است، افزایش قیمت برای مصرفكنندگان است و امریكا بیشازآنكه تولیدكننده مواد خام باشد، مصرفكننده این مواد است. بزرگترین بخش از افزایش قیمتهای اخیر برای بسیاری از مواد مهم و اصلی، تناوبی و ادواری بوده است. هماكنون اشتیاق مفرط چین به تولید فولاد، آلومینیوم و سیمان، دیگر كاهش یافته است. در مورد نفت، افزایش فزاینده تقاضا از سوی چین، هند، روسیه و سایر كشورهای درحالتوسعه ممكن است بهزودی محدودیتهای عرضه در بلندمدت را تحت فشار قرار دهد. این موضوع ممكن است امریكا را به اتخاذ تصمیمهای جدید و بالقوه اضطراری در مورد صرفهجویی در منابع طبیعی، نوع انرژی مصرفی و میزان رقابت و یا همكاری با سایر مصرفكنندگان مجبور كند. این اتفاق بههرحال حتی بدون خیزش چین رخ میداد، اما چین به این موضوع شتاب داد. سرانجام، خیزش چین پرسشهایی را درباره نقش امریكا در جهان، چالشهای عمده و یا شیوه زندگی امریكایی طرح میكند. بخشی از پاسخ ساده است. روش زندگی امریكایی با چالش مواجه نخواهد شد. برخلاف اتحاد جماهیر شوروی و چین در دوران حاكمیت مائوتسه دونگ، چینِ اصلاحطلب درصدد تغییر شیوه سازماندهی امریكا در روشهای داخلی و جهان نیست اما ترجیح میدهد به نظام جهانی ایجادشده توسط امریكا ملحق شود. رقابتهای ژئوپلتیك، موضوعات پیچیدهتری را پیش میكشد. چین نیز همچون كرهجنوبی، همزمان با رشد، قویتر میشود. ارتش این كشور مدرنتر شدهاست. در یك منطقه خاص ــ تنگه تایوان ــ حفظ سلطه امریكا بهنحوچشمگیری مشكل شدهاست. این موضوع به چالشی جدی، قانونی و مشروع برای ارتش امریكا تبدیل شدهاست كه باید بر آن غلبه كند. اما نظریههایی كه قائل به قبضه جهان از سوی چین هستند، دارای همان نواقصی هستند كه برخی از نظریات دو دهه قبل درباره ژاپن با آن مواجه بودند؛ چراكه آن موقع بسیاری بر این عقیده بودند كه ژاپن بهزودی جهان را در كنترل خود درخواهد آورد. هماكنون ارتش چین مجبور است از حدود یازدههزار مایل مرز این كشور، كه همیشه هم بیخطر نیست، حفاظت كند و ارتش روبهرشد این كشور قادر نخواهد بود به تمام مشكلات پیشرو جوابگو باشد. از نظر اقتصادی نیز چین قادر نخواهد بود هر كالایی را در جهان تولید كند؛ چراكه هیچ كشوری نمیتواند در همه زمینهها به برتری دست یابد. در میانمدت، چین با چالشهای هراسآوری مواجه خواهد شد. تاجاییكه میدانیم، بانكهای این كشور بدترین نوع بانكها در جهان هستند. در هر نسل، جمعیتی به اندازه جمعیت امریكا از روستاهای چین به شهرهای این كشور كوچ میكنند. هر سال دوازده الی سیزده میلیون نیروی كار جدید وارد بازار كار میشوند. تاثیر بهرهوری بر اشتغال در بخش تولید بهمراتب شدیدتر از وضعیت مشابه در امریكا است. همه این افراد نیازمند اشتغالند. رشد بالای چین برای مدتی طولانی قابل تداوم است، اما حفظ این وضعیت تنها از طریق اصلاحات قهرمانانه توسط رهبران چین میسر خواهد شد. گرچه بهرغم این مشكلات چین قدرت گرفته است، اما تا سال ۲۰۲۰، در اثر پیرشدن جمعیت چین، نیروی كار این كشور، در مقایسه با هر كشور دیگری، از جمله در مقایسه با ژاپن، در بدترین وضعیت قرار خواهد گرفت. بیتردید باید گفت بدون اتخاذ برخی سیاستهای جسورانه و جدید، ممكن است چین در آن دوره زمانی با مشكل مواجه شود. در سال ۲۰۲۰، مطابق معیارهای امریكا شاید چینیها هنوز ملتی بسیار فقیر محسوب شوند. حتی اگر موفقیتهایشان تا آن زمان تداوم پیدا كند، آنها موفق به سیطره بر جهان نخواهند شد. ظهور چین بهعنوان یكی از هواداران اصلی جهانیشدن و ثبات، وضعیت ژئوپلتیكی پیچیدهای را برای امریكا ایجاد كرده است. در موضوعاتی همچون تجارت آزاد و سرمایهگذاری و پارهای موضوعات مختلف اقتصادی مثل محصولات GMO، چین از متحدین مهم امریكا محسوب میشود. در مورد كره شمالی، بهرغم تفاوت در تاكتیكها، امریكا اهداف مشتركی را تعقیب میكند و در این خصوص چین تنها شریك موثر محسوب میشود. در موضوع تروریسم و جرائم، چین متحد مهم امریكا در آسیا بهحساب میآید. درحالحاضر، امریكا در وضعیت جدید و بدیعی قرار گرفته است. ازیكسو ژاپن متحد نظامی و یار ایدئولوژیك نیمبند امریكا محسوب میشود و ازسویدیگر چین متحد موثر امریكا در موضوعات مهم سیاسی و اقتصادی است. این درحالی است كه ژاپن در زمینههایی ناموثر عمل میكند و یا حتی در موضع مخالف با امریكا قرار دارد. افزایش نفوذ چین، هزینه بسیاری را در تنگه تایوان و نیز جاهای دیگر، بر امریكا تحمیل كرده است و دلیل این امر آن نیست كه چین شدیدا سعی در كسب قدرت دارد، بلكه بهخاطر خلائی است كه امریكا و متحدان سنتیاش ایجاد كردهاند. تغییرات بسیار مهمی رخ داده كه لازم است امریكا نسبت به آنها بسیار هشیارانه عملكند. در مورد موضوع خطرناك كره شمالی، میان مواضع داخلی امریكا و متحدینش اختلاف وجود دارد و ازهمهمهمتر مخالفت كره شمالی با تاكتیكهای امریكا است. امریكا از چین خواسته است تا در این موضوع، نقشی محوری ایفا كند و چین در پذیرش دعوت امریكا مردد است. در جنوب شرق آسیا، امریكا با سازماندهی سیاستهایش حول محور ارزشی رشد اقتصادی از طریق آزادسازی و جهانیشدن، موفق شدهاست به شیوه سنتی پشتیبانی صادقانهای را در این منطقه بهدست آورد. امروز بهنحوی از امریكا استقبال میشود كه گویی آن اولویت پیشگفته را به نفع توجه و تمركز بیشتر نظامی بر نبرد علیه ترور، كنار گذاشته است، درحالیكه به چین با این دید نگریسته میشود كه از اولویتهای ژئوپلتیك مائوئیستی خود به نفع اولویت دیگری مثل توسعه اقتصادی دوجانبه از طریق آزادسازی چندجانبه چشمپوشی كردهاست. در سیاستهای اقتصادی، اینطور به نظر میرسد كه امریكا به نفع توافقنامههای تجارت آزاد دوجانبه ــ كه بهشدت رنگ و بوی سیاسی پیدا كردهاند ــ ا
منبع : خبرگزاری فارس
ایران مسعود پزشکیان دولت چهاردهم پزشکیان مجلس شورای اسلامی محمدرضا عارف دولت مجلس کابینه دولت چهاردهم اسماعیل هنیه کابینه پزشکیان محمدجواد ظریف
پیاده روی اربعین تهران عراق پلیس تصادف هواشناسی شهرداری تهران سرقت بازنشستگان قتل آموزش و پرورش دستگیری
ایران خودرو خودرو وام قیمت طلا قیمت دلار قیمت خودرو بانک مرکزی برق بازار خودرو بورس بازار سرمایه قیمت سکه
میراث فرهنگی میدان آزادی سینما رهبر انقلاب بیتا فرهی وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامی سینمای ایران تلویزیون کتاب تئاتر موسیقی
وزارت علوم تحقیقات و فناوری آزمون
رژیم صهیونیستی غزه روسیه حماس آمریکا فلسطین جنگ غزه اوکراین حزب الله لبنان دونالد ترامپ طوفان الاقصی ترکیه
پرسپولیس فوتبال ذوب آهن لیگ برتر استقلال لیگ برتر ایران المپیک المپیک 2024 پاریس رئال مادرید لیگ برتر فوتبال ایران مهدی تاج باشگاه پرسپولیس
هوش مصنوعی فناوری سامسونگ ایلان ماسک گوگل تلگرام گوشی ستار هاشمی مریخ روزنامه
فشار خون آلزایمر رژیم غذایی مغز دیابت چاقی افسردگی سلامت پوست