دوشنبه, ۲۴ اردیبهشت, ۱۴۰۳ / 13 May, 2024
مجله ویستا


همدلی با یک فیلسوف


همدلی با یک فیلسوف
معناشناسی نظریه صدقی دونالد دیویدسون مبین این امر است که چه چیزی درستی جملات را نشان می دهد. او این کار را تنها به وسیله ارتباط دادن جملات به مفعول انجام نمی دهد، بلکه گزاره و ضمیرهای جمله را به مفعول ها ، فاعل ها و زمان ها مربوط می کند و شرایطی را به نمایش می گذارد که تحت آن، این روابط درستی جمله را نشان می دهند.
مباحث کتاب حاضر در ادامه مباحث کتابی است که در سال ۲۰۰۵ با نام «دونالد دیویدسون: معنا، حقیقت، زبان و واقعیت » توسط این دو نویسنده منتشر شد. در جلد اول نویسندگان به نظریه ای که دیویدسون از معنا و ادراک ارائه داده بود، پرداختند و مباحث معرفت، شناختی و متافیزیکی ای را که با این نظریه در ارتباط بود، مورد بحث قرار دادند. کتاب حاضر بیشتر متمرکز بر نظریه معناشناسی و به کار گیری نظریه صدق در یافتن معنای ساختارهای زبانی است. در سال ،۱۹۷۰ اندکی پس از فاصله انتشار کتاب «حقیقت و معنا» نوشته دیویدسون موضوعات مطرح شده در زمینه معناشناسی در این کتاب مورد توجه فلاسفه و زبان شناسان قرار گرفت و مقالات زیادی به تجزیه و تحلیل قیدها، افعال حرکتی و دیدگاه او در مورد نقل قول غیرمستقیم اختصاص یافت. دیویدسون در کتاب خود به طرح این موضوع که نظریه معناشناسی زبان باید شکل نظریه صدق را به خود گیرد و از قیودی شبیه به قیود صدق تارسکی پیروی کند، پرداخت. او خواستار نظریه ای است که بر پایه قواعد محدود و مکتوب باشد و بتواند ساختارهای منطقی تولید کند. موضوعی که او مطرح می کند، شباهت بسیاری با نظریه گرامر زاینده چامسکی و نظریه معناشناسی مونتاگ دارد. همچنین نظریه او بی شباهت به افکار فلاسفه و زبان شناسانی که به نمایش شکل منطقی جملات به کار رفته در زبان علاقه دارند، نیست. در دهه های اخیر علاقه دیویدسون و خوانندگان او از توجه بیش از حد به جزئیات معناشناسی، به موضوعات عمومی تری که در جلد اول این کتاب مطرح شده، تغییر یافته است. علت این تغییر چیست نخستین دلیلی که برای این تغییر می توان برشمرد، شکی است که در امکان موفقیت طرح دیویدسون از به دست آوردن نظریه معنا از نظریه صدق وجود دارد. کاربرد نظریه معناشناسی دیویدسون در مورد قیدها در مقایسه با جملات موفق تر بوده است. دلیل دیگر وجود ایده ای مبنی بر این است که به کارگیری نظریه صدق در ساختارهای متفاوت زبان عملاً امکان پذیر نیست. برای مثال منطق فرازبان نباید غنی تر از زبان مبدأ باشد و تا جایی که امکان دارد قواعد زبان مبدأ باید گسترده تر نیز باشد. وقتی این نظریه دیویدسون را به کار می گیریم، به وضوح به این نتیجه می رسیم که این نظریه در مورد نقل قول های غیرمستقیم و قیدها و همچنین ساختارهای زمانی قابل گسترش نیست.
البته این کتاب در وهله اول شرحی گسترده و کاربردی وسیع از نظریه معناشناسی دیویدسون در انواع ساختارهای زبانی ارائه می دهد. نمونه هایی از متون ادبی آورده می شود که با به کارگیری نظریه دیویدسون، معنای ساختارهای آن روشن می گردد. این کتاب شامل ۱۴ فصل است که ۳ فصل آن چارچوب اصلی نظریه صدق را در معناشناسی بیان می دارد و ارتباطی را بین ساختار معناشناسی و شکل منطقی نشان می دهد ( در فصل ۱۳ و ۱۴ بیشتر به این موضوع پرداخته می شود. ) و ۱۱ فصل باقیمانده کاربرد نظریه مذکور را در انواع اصطلاحات و جملات زبان بررسی می کند. فصل ۲و۳ مختص به قیود مقدار است. فصل ۴ و ۵ به اسم ها و ضمایر اشاره دارد و فصل ۶ به نقل قول ها می پردازد. فصل ۷ صفت ها و قیدها را بررسی می کند و سه فصل باقیمانده به زمان و قیود زمان اشاره دارد. فصل ۱۱ به نقل قول غیرمستقیم و فصل ۱۲ به جملات اخباری اختصاص دارند .
در این کتاب دو نویسنده قصد دارند که چارچوب اصلی معناشناسی نظریه صدقی را در ساختارهای مختلف زبان نشان دهند. در فصولی که آنها به قیود مقدار می پردازند، جملاتی را برای مثال می آورند که معناشناسی نظریه صدقی در مورد آن کاربرد دارد. در فصول۴و۵ آن ها چگونگی گسترش چارچوب نظریه را توضیح می دهند و کاربرد آن را در زمان ها ، مکان ها و دیگر پارامترهایی که با اسم ها در ارتباط اند شرح می دهند. در فصل ۵آن دو کاربرد نظریاتی را در رابطه با ضمایر اشاره که اخیراً توجه اکثر معناشناسان را به خود اختصاص داده است، مطرح می کنند و همچنین به تشریح جملات اسمی می پردازند. در فصلی که به نقل قول ها و قیدها اختصاص دارد، نظریه دیویدسون را به اختصار در این رابطه شرح می دهند. در هر فصل، دو نویسنده مهارت هایی را معرفی می کنند که از طریق آنها به کارگیری چارچوب معناشناسی دیویدسون در ساختار زبان آسان تر شود. پیشنهادهای قابل توجهی در رابطه با به کارگیری این نظریه در ضمایر اشاره و زمان جملات ارائه داده می شود، اما در بیشتر موارد مانند نقل قول های غیرمستقیم این دو نویسنده حالت دفاعی به خود می گیرند، زیرا نظریه دیویدسون در این مورد بسیار مصنوعی عمل کرده است، هر چند این دو نویسنده مدعی این امر نیستند که قادر به رفع تمام نقص های این نظریه اند. برای مثال دیویدسـون هیچ توجهی به اسم های جمع، جمـلات شرطی و کلمات ربط نکرده اسـت. بیان این دو نویسـنده به گونـه ای است که خواننده درمی یابـد قصـد دیویدسون پوشش همه انواع ساختارهای زبان نبوده است، بلکه او مدعی است که نظریه او در اکثر ساختارهای زبان می تواند کاربرد داشته باشد.
در این کتاب و اکثر فصول آن نویسندگان به دفاع از معناشناسی نظریه صدقی می پردازند و آن را در مقایسه با دیگر نظریه های معناشناسی برتر تشخیص می دهند. البته کتاب هایی هستند که در زمینه معناشناسی غنی هستند، اما کاربرد آنها فقط در ساختار خاصی بررسی می شود و کمتر مانند این نظریه ساختارهای متفاوت ازقبیل اسمی، قیدی، فعلی و غیره را تحت پوشش خود قرار می دهند. با خواندن این کتاب خواننده با تلاش هایی که پیشگام این نظریه در سال ۱۹۷۰ انجام داد، احساس همدلی می کند و با زمینه مثبتی که در ذهنش نسبت به این نظریه به وجود آمده است، کتاب را به پایان می برد.
این کتاب با عنوان Donald Davidsons Truth-Theoretic Semantics اثر ارنست لوپور و کرک لودویگ در آگوست ۲۰۰۷ توسط انتشارات آکسفورد و در ۳۴۶ صفحه به چاپ رسیده است.
پاسکال انگل استاد دانشگاه ژنو‎
ترجمه:پریساصادقیه
منبع:www.ndpr.nd.edu
منبع : روزنامه ایران