چهارشنبه, ۱۷ بهمن, ۱۴۰۳ / 5 February, 2025
مجله ویستا
فلسفهی امامت از دید متکلمان اسلامی
یكی از بحثهای مهم امامت، فلسفهی آن است كه در این نوشتار ضمن بیان و بررسی دیدگاه متكلمان اسلامی، به مهمترین فلسفه آن كه به پرتو روایات نورانی اهل بیت (علیهمالسلام) در بیانات متكلمان امامیه انعكاس یافته، پرداخته شده است .
بحث دربارهی فلسفه یا اهداف امامت، یكی از بحثهای كلی امامت است . این بحث، در آثار كلامی، به گونههای مختلف مطرح شده است . متكلمان اسلامی، آن جا كه به تعریف امامت پرداختهاند .
از هدف امامت و رسالت امام سخن گفتهاند; زیرا، چنان كه میدانیم، یكی از گونههای تعریف، تعریف به غایت است . تعریف منطق، به این كه «آن، علمی است كه رعایت قوانین آن، ذهن انسان را از خطای فكری مصون میدارد .» ، از این قسم است و . . .
متكلمان اسلامی، در تعریف امامت گفتهاند: «امامت، رهبری عمومی در امور دینی و دنیوی است .» . در این تعریف، در حقیقت، به غایت و فلسفهی امامت اشاره شده است .
جای دیگری كه متكلمان اسلامی از فلسفه و غایت امامت و وظایف مسئولیتهای امام سخن گفتهاند، مبحث «وجوب امامت و ادلهی آن» است . دلیل عقلی مستقل و غیر مستقل متكلمان اسلامی بر وجوب امامت، به فلسفهی امامت نظر دارد .
البته، بحث دربارهی فلسفهی امامت، به صورت یك محور اساسی، جداگانه هم مورد توجه متكلمان اسلامی قرار گرفته است .
خواجه نصیرالدین طوسی، در «رساله امامت» گفته است:
سخن در باب امامت، بر پنج مسئله استوار است كه از هر یك از آنها با كلمهای خاص تعبیر میشود . آن واژههای پنجگانه، عبارت است از: ما; هل; لم; كیف; من . نخستین مسئله، این است كه گفته میشود: «ماالامام؟ امام چیست؟» ، و مسئلهی دوم، عبارت است از «هل الامام؟ آیا امام، در همهی زمانها موجود استیا در برخی از اوقات وجود دارد یا اصلا وجود ندارد؟» ، و سومین مسئله، عبارت است از «لم الامام؟ امام برای چیست؟» . این بحث، به علت غایی وجود امام مربوط میشود . چهارمین مسئله، عبارت است از «كیف الامام؟ امام، چهگونه است؟ و چه صفاتی دارد؟» ، و پنجمین مسئله، این است كه «من الامام؟ چه كسی امام است؟» . در این مسئله، دربارهی راه تعیین و تشخیص امام بحث میشود . (۱)
ابن میثم بحرانی نیز در كتاب قواعد المرام، مباحث امامت را بر محورهای یاد شده مبتنی كرده و گفته است:
سخن دربارهی این قاعده، مانند سخن در بارهی قاعدهی نبوت، در پنج مسئله خلاصه میشود كه به ترتیب عبارت است از:
۱) تعریف امامت (ما الامام؟) ;
۲) وجود امام (هل الامام؟) ;
۳) علت غایی وجود امام (لم یجب وجود الامام؟) ;
۴) صفات و ویژگیهای امام (كیف الامام؟)،
۵) تعیین امام در هر زمان (من الامام؟). (۲)
قاضی عبدالجبار معتزلی، محورهای كلی مباحث امامت را سه مسئلهی ذیل دانسته است:
۱) اموری كه امام عهده دار رهبری آنها میگردد;
۲) صفات و ویژگیهایی كه امام را از دیگران ممتاز میسازد;
۳) راه تعیین امام .
او، سپس افزوده است: «دیگر مباحث امامت، باید به یكی از مسایل یاد شده باز گردد .» . (۳)
روش ما، در این بحث، چنین است كه با رجوع به كتابهای كلامی معتبر شیعه و اهل سنت و با نقل اقوال و آرای متكلمان برجستهی دو مذهب، نظر آنان را در بارهی فلسفه و غایت امامت و وظایف و مسئولیتهای امام، در دو بخش بررسی خواهیم كرد . بخش نخست را به بررسی «نظر اهل سنت» و بخش دوم را به بررسی «نظر شیعه» اختصاص خواهیم داد .
الف) بخش نخست - فلسفهی امامت از نظر اهل سنت
در آغاز، یادآوری این مطلب لازم است كه اصطلاح «اهل سنت» كاربردهای گوناگونی دارد . فراگیرترین كاربرد آن، همهی مذاهب غیر شیعی را شامل میشود . مطابق این اصطلاح هر كس به امامتبلافصل امیرالمؤمنین (علیهالسلام) اعتقاد ندارد، «سنی» یا «اهل سنت» نامیده میشود .
در كابرد دیگر، اهل سنت، در مقابل اهل بدعت است . اهل حدیث و حنابله و ماتریدیه و اشاعره، خود را مصداق این اصطلاح میدانند و دیگر مذاهب و فرقههای اسلامی را اهل بدعت میشمارند .
اصطلاح اهل سنت، در سومین كاربرد، به معنای فرد یا گروهی است كه در فهم آیات و روایات، از روش تاویل استفاده نمیكند . بر این اساس، كسانی كه از روش تاویل بهره میگیرند، اهل سنتشناخته نمیشوند . این اصطلاح، تنها، بر اهل حدیث و حنابله اطلاق میشود و حتی ما تریدیه و اشاعره را هم در بر نمیگیرد; چرا كه آنان، در متشابهات و صفات خبریه، روش تاویل را به كار میبرند . (۴)
مقصود ما از اصطلاح «اهل سنت» ، در این بحث، نخستین كاربرد آن است و عمدتا، سه مذهب كلامی معتزله و ماتریدیه و اشاعره را در نظر داریم:
۱) معتزله (۵) و فلسفهی امامت
متكلمان معتزلی، بر این عقیدهاند كه فلسفهی وجوب امامت، اقامهی حدود الهی است; زیرا، اجرای حدود الهی، واجب است، و از طرفی، وجوب آن، متوجه عموم مسلمانان یا یكایك آنان نیست، بلكه بر عهدهی امام است . بنابراین، وجود امام برای تحقق بخشیدن به این حكم و قانون الهی واجب خواهد بود . قاضی عبدالجبار معتزلی، در این باره چنین گفته است:
دو استاد برجستهی كلام معتزله (یعنی ابوعلی و ابوهاشم جبایی) در تبیین وجوب شرعی امامت، به وجوب اقامهی حدود كه در قرآن كریم وارد شده است، استناد جستهاند . قرآن كریم، دربارهی حد سرقت فرموده است: «والسارق والسارقهٔ فاقطعوا ایدیهما . . . » (۶) و دربارهی حد زنا فرموده است: «الزانیهٔ والزانی فاجلدوا كل واحد منهما مئهٔ جلدهٔ» (۷) و از طرفی، اقامهی حدود، از وظایف و شئون امام است نه دیگران . بنابراین، باید امامی باشد كه به این مهم اقدام كند .
وی، آن گاه این اشكال را در مورد استدلال یاد شده مطرح كرده است كه «ممكن است وجوب اقامهی حدود الهی، مشروط به وجود امام باشد، و از قبیل واجب مطلق نباشد . در این صورت، نمیتوان از وجوب اجرای حدود، وجوب امامت را استنباط كرد .» . او، در پاسخ گفته است، اصل در باب وجوب، این است كه مطلق باشد، مگر آن كه مشروط بودن آن به دلیل دیگری ثابتشود . در مورد زكات، معلوم است كه وجوب آن، مشروط به داشتن مال و نصاب خاصی است و چون دربارهی اجرای حدود، چنین دلیلی در بین نیست، وجوب آن، مطلق خواهد بود . (۸)
از كلام عبدالجبار در «شرح الاصول الخمسهٔ» به دست میآید كه فلسفهی وجوب امامت، تنها، اجرای حدود الهی نیست، بلكه اجرای همهی احكام شرعی كه به امامت وابستگی دارد، غایت و فلسفهی امامتبه شمار میرود .
او گفته است:
بدان جهتبه وجود امام نیاز است كه به احكام شرعی، مانند اقامهی حدود و حفظ كیان مملكت و مرزهای كشور و آماده ساختن و بسیج نیروهای رزمنده برای مبارزه با دشمن و اموری از این قبیل، عینیتبخشد . هیچ گونه اختلافی در این وجود ندارد كه این گونه امور، از شئون و وظایف امام است . (۹)
عبدالجبار، در جایی دیگر از كتاب المغنی نیز به این مطلب تصریح كرده و گفته است:
ان الامام انما یراد لامور سمعیهٔ، كاقامهٔ الحدود و تنفیذ الاحكام و ما شاكلهما (۱۰)
در توضیح نظر معتزله میتوان گفت، احكام و قوانین اسلامی، دو گونهاند: احكام و قوانین فردی; احكام و قوانین اجتماعی . احكام فردی، خارج از قلمرو امامت است . مثلا، اقامهی نماز، بر هر مسلمان بالغ و عاقلی، واجب است، و انجام دادن این واجب، وابسته به وجود امام و رهبری كه عهده دار امور اجتماعی و سیاسی مسلمانان باشد، نیست، اما حفظ كیان كشور اسلامی و مرزهای سرزمین اسلامی از تجاوز بیگانگان و شورش آشوب طلبان، اگرچه از واجبات كفایی است، ولی تحقق یافتن این حكم اسلامی، بدون وجود امام و پیشوایی كه نیروهای اسلامی را در جهت تحقق یافتن حكم مزبور، متحد و بسیج كند، امكانپذیر نیست . از طرفی دیگر، تعطیل حدود اسلامی، روا نیست; چرا كه فلسفهی حدود - چنان كه از قرآن و روایات استفاده میشود - جلوگیری از فساد و تباهی و تجاوز و تعدی در جامعه است، و بدیهی است كه اگر اجرای حدود به امام سپرده نشود، و هر كس بتواند به اجرای آن اقدام كند، نه تنها تجاوز و تباهی در جامعه مهار و محدود نمیشود، بلكه خود، از اسباب و عوامل گسترش آن خواهد بود .
با توجه به ملاحظات یاد شده، ضرورت وجود امام در جامعه اسلامی، برای اجرای احكام اجتماعی و حدود اسلامی، امری است مبرهن و روشن . در حقیقت، این گونه استدلال بر وجوب امامت، از قبیل ملازمات عقلیه است; یعنی، احكام اجتماعی و حدود اسلامی، مستلزم وجوب امامت است .
این استدلال، از این جهت، اشكالی ندارد، و اگر اشكالی مطرح است، مربوط به منحصر ساختن فلسفهی امامت در چنین غایت و غرضی است . آری، اجرای احكام و حدود اسلامی، یكی از اهداف و اغراض امامت است، نه یگانه هدف و غرض آن .
۲) ما تریدیه (۱۱) و فلسفهی امامت
ابوحفص نسفی (متوفای ۵۳۷ ه) در رسالهی العقائد النسفیهٔ امور زیر را به عنوان اهداف و اغراض امامتبیان كرده است .
▪ تنفیذ و اجرای احكام اسلامی (تنفیذ احكامهم) ;
▪ اقامهی حدود اسلامی (واقامهٔ حدودهم) ;
▪ پاسداری از مرزها (و سد ثغورهم) ;
▪ تجهیز نیروهای دفاعی (و تجهیز جیوشهم) ;
▪ گرفتن زكات و مالیاتهای شرعی (و اخذ صدقاتهم) ;
▪ سركوبی آشوب طلبان و دزدان و راهزنان (و قهرالمتغلبهٔ والمتلصصهٔ و قطاع الطریق) ;
▪ اقامهی نمازهای جمعه و اعیاد اسلامی (و اقامهٔ الجمع والاعیاد) ;
▪ فصل خصومتها و منازعهها (و قطع المنازعات الواقعهٔ بین العباد) ;
▪ قبول شهادت گواهان در زمینهی حقوق (و قبول الشهادات القائمهٔ علی الحقوق) ;
▪ تقسیم غنایم و ثروتهای عمومی (و قسمهٔ الغنائم). (۱۲)
ملا علی قاری (متوفای ۱۰۱۶ ه) نیز در كتاب شرح فقه اكبر (۱۳) امور یاد شده را به عنوان هدف و غرض از امامتبیان كرده و آنها را نمونههایی از احكام شرعی دانسته كه آحاد امت اسلامی مسئولیت تولی و تصدی آنها را ندارند، بلكه از وظایف و شئون امام به شمار میروند . (۱۴)
جمال الدین غزنوی حنفی (متوفای ۵۹۳ ه) در كتاب اصول الدین، فلسفهی امامت را اجرای احكام و حدود الهی، فرماندهی سپاه و مجهز ساختن لشكریان اسلام، گرفتن مالیاتهای شرعی و دادن آن به مستحقان، و در یك كلام، تامین مصالح مسلمانان دانسته است . (۱۵)
در كتاب الحصون الحمیدیهٔ (۱۶) پس از بیان امور یاد شده، گفته است:
این امور در جوامع اسلامی تحقق نخواهد یافت، مگر با داشتن امام و پیشوایی كه درامور خویش به وی رجوع كنند، او، مفاسد را از جامعه دور میسازد و مصالح اجتماعی را حفظ میكند و از بروز آن چه مقتضای طبایع و غرایز بشری و طمع ورزی آدمی است، جلوگیری میكند، چنین پیشوایی، تكیه گاه مردم است و آنان، بر اساس رای و نظر و امر و نهی وی عمل میكنند . (۱۷)
دیدگاه ماتریدیه دربارهی اهداف و اغراض امامت، نسبتبه دیدگاه معتزله، مشروحتر و گویاتر است . نقطهی مشترك هر دو دیدگاه، این است كه فلسفهی امامت را از جنبهی حیات اجتماعی و سیاسی جامعهی اسلامی ارزیابی كردهاند .
از دید آنان مسئولیت امام، اجرای احكام و حدود اسلامی، و حفظ نظم و امنیت جامعه و مبارزه با مفاسد و مظالم اجتماعی است، اما حفظ دین از خطر تحریف و تبیین مفاهیم و معارف و احكام اسلامی، از شئون امام و اهداف امامتبه شمار نمیرود .
۳) اشعریه (۱۸) و فلسفهی امامت
دیدگاه مذهب اشعریه، دربارهی فلسفهی امامت، در برخی از كتابهای كلامی آنان به صورت جداگانه، و در برخی دیگر، در بحث مربوط به «دلایل وجوب امامت» مطرح شده است . در این جا نمونههایی از آنها را یادآور میشویم .
▪ قاضی ابوبكر باقلانی (۱۹) (متوفای ۴۰۳ ه) در پاسخ این پرسش كه «هدف از نصب امام چیست؟» گفته است:
فرماندهی سپاه، پاسداری از مرزها، سركوبی ستمگران، حمایت از مظلومان، اقامهی حدود، تقسیم سرمایههای عمومی میان مسلمانان و هزینه كردن آن در اموری مانند جهاد با دشمنان، اموری است كه هدف از نصب امام را تشكیل میدهد و به عنوان وظایف و مسئولیتهای او به شمار میرود . (۲۰)
▪ ابومنصور بغدادی (متوفای ۴۲۹ ه) گفته است:
مسلمانان، به پیشوایی نیاز دارند كه احكام و حدود آنان (احكام و حدود اسلامی) را اجرا كند، سپاهیان را فرماندهی كند، اموال عمومی را میان آنان تقسیم كند . (۲۱)
▪ ابوحامد غزالی (متوفای ۵۰۵ ه) در بیانی كلیتر دربارهی وجوب امام گفته است:
بدون شك، نظام دین، مغلوب و مقصود شارع است، و از طرفی، نظام دین، جز با امامی كه از دستورهای وی اطاعتشود، پایدار و استوار نخواهد شد . نتیجهی این دو مقدمه، وجوب نصب امام است .
وی، در ادامه، یاد آور شده است كه نظام دنیا، بدون امام و رهبر ثبات و استقرار نخواهد داشت، و از طرفی نظام دنیا، در ثبات و استقرار نظام دین، ضرورت دارد، و نظام دنیا، در رستگاری بشر و نیل به سعادت اخروی، امری است ضروری كه مقصود همهی پیامبران الهی بوده است . بر این اساس، امامت، از ضروریات شریعتبه شمار میرود . (۲۲)
غزالی، در پاسخ این پرسش كه «مگر نه این است كه دنیا، از نظر شریعت، مورد نكوهش است و توجه به آن، با دینداری منافات دارد؟» ، گفته است، دنیا، در دو معنا به كار میرود: یكی غرق شدن انسان در تمایلات و لذتهای حیوانی، و دیگری، بهرهگیری معقول و مشروع از لذایذ و تمتعات دنیوی . آن چه با دینداری ناسازگار است، معنای نخست دنیا است، اما معنای دوم آن، نه تنها با دینداری ناسازگاری ندارد، بلكه از مقدمات ضروری آن به شمار میرود .▪ سیف الدین آمدی (متوفای ۶۳۱ ه) دربارهی وجوب و فلسفهی امامتیاد آور شده است كه مقصود از اوامر و نواهی شرعی در موارد مختلف، از قبیل حدود و قصاص و جهاد و اظهار شعایر اسلامی در مراسم اعیاد و جمعهها، همگی، برای اصلاح امور معاش و معاد بشر بوده است، و این غرض، بدون این كه امام و رهبری مطاع، زمام امور جامعهی اسلامی را عهده دار شود، تحقق نخواهد یافت . بر این اساس، نصب امام، از مهمترین مصالح مسلمانان و برترین پایههای دین است . (۲۳)
▪ قاضی عضدالدین ایجی (متوفای ۷۵۶ ه) نیز در این باره مطالبی را دنبال كرده است كه با آن چه از آمدی نقل كردیم، تفاوت چندانی ندارد . (۲۴)
۶ - سعد الدین تفتازانی (متوفای ۷۹۳ ه) از اقامهی حدود، پاسداری از مرزها، آماده سازی سپاهیان برای جهاد، امور مربوط به حفظ نظام و كیان اسلامی، به عنوان اهداف و آرمانهای امامتیاد كرده است . (۲۵) وی، در جایی دیگر گفته است:
در كتب فقهی ما آمده است كه باید در جامعهی اسلامی، امامی باشد كه دین را احیا كند و سنت را بر پا دارد و از مظلومان دفاع كند و استیفای حقوق كند; یعنی، حقوق عمومی را از كسانی كه چنین حقوقی بر ذمهی آنان است، دریافت كند و در مواضع شرعی آن مصرف كند . (۲۶)
با دقت در عبارتهای یاد شده از مشاهیر متكلمان اشعریه، روشن میشود كه دیدگاه آنان در ارتباط با مقاصد و اهداف امامت، با دید متكلمان ما تریدی و معتزلی تفاوتی ندارد . آنان نیز امامت را صرفا از جنبهی عملی و اجرایی مطالعه كردهاند . نقش امام در جامعهی اسلامی، نقش اجرایی و تنفیذی است، نه نقش علمی و ارشادی . وظیفهی امام، این است كه احكام و حدود اسلامی را در جامعه اجرا كند و امنیت و عدالت را در جامعه حاكم سازد . اطاعت از او نیز در این حوزه، واجب است، ولی او، رسالت رهبری فكری و علمی جامعهی اسلامی را بر عهده ندارد، و نیز تبیین معارف و احكام دینی، از شئون و وظایف او به شمار نمیرود .
این مطلب كه «هدایت و ارشاد علمی و معنوی، از شئون امام نیست، بلكه از وظایف و شئون علما و دانشمندان به شمار میرود» ، در كلمات برخی از متكلمان اشعری تصریح شده است . عبدالكریم شهرستانی (متوفای ۵۴۸ ه) در این باره چنین گفته است:
دیدگاه اهل سنت، این است كه بر مسلمانان واجب است كه امامی را تعیین كند، و از او اطاعت كنند; زیرا، باید امامی وجود داشته باشد تا احكام اسلامی را اجرا كند، حدود اسلامی را اقامه كند، از كیان اسلام و مسلمین دفاع كند، سپاهیان را فرماندهی كند، غنایم و مالیاتهای شرعی را میان آنان تقسیم كند، در مرافعات و مخاصمات مردم داوری كند، از مظلومان حمایت كند، حقوق آنان را از ظالمان باز ستاند، قضات و والیان را برای نواحی مختلف نصب كند، اما علم و معرفت و هدایت، اموری است كه از طریق تفكر درستبرای عقلا حاصل میشود .
آن چه بر عهدهی امام است، این است كه هر گاه كسی از طریق حق، منحرف شد، او را تنبیه كند و از او بخواهد كه طریق حق را برگزیند . هر گاه این روش كار ساز نباشد، از مجازات سختتری مانند قتل استفاده خواهد كرد . (۲۷)
از آن چه گفته شد، روشن گردید كه مقصود از «حفظ دین» كه در عبارات برخی از دانشمندان اهل سنت، آمده است، اجرای احكام اسلامی و تعطیل نشدن آنها یا ظهور و شیوع عقاید و آرای بدعتآمیز در جامعهی اسلامی است; یعنی، بر عهدهی امام است كه از تعطیل یا تحریف شدن احكام اسلامی جلوگیری كند، اما چنین نیست كه رای و نظر او ملاك و معیار شناختحق از باطل باشد، بلكه این امر، از شئون علما و دانشمندان اسلامی است .
ابن خلدون (متوفای ۸۰۸ ه) دربارهی حقیقتخلافت و امامت گفته است:
حقیقتخلافت و امامت، عبارت است از سوق دادن مردم به این سوی كه مطابق نظر شریعت عمل كنند; زیرا، عمل به شریعت، در برگیرندهی مصالح دنیوی و اخروی آنان است . بنابراین، حقیقتخلافت، جانشینی صاحب شریعت در حفظ دین و تدبیر امور دنیوی بر اساس آن است . (۲۸)
ب) بخش دوم: فلسفهی امامت از نظر امامیه
مذهب امامیه، عمدهترین مذهب شیعی است . پیوسته بیشتر شیعیان پیرو این مذهب بودهاند . نام دیگر مذهب امامیه، «شیعهی اثنا عشریه» است . آنان، مانند دیگر مذاهب شیعی (زیدیه و اسماعیلیه) به امامتبلافصل امیرالمؤمنین (علیهالسلام) اعتقاد دارند و امام حسن (علیهالسلام) و امام حسین (علیهالسلام) را به ترتیب، امامان پس از امام علی (علیهالسلام) میدانند . به اعتقاد آنان، تعداد جانشینان معصوم پیامبر اكرم (صلیاللهعلیهوآلهوسلم)، دوازده نفر است . نه امام دیگر، همگی، از نسل امام حسین (علیهالسلام) هستند . آنان، عبارتند از: امام زین العابدین (علیهالسلام) ; امام محمد باقر (علیهالسلام) ; امام جعفر صادق (علیهالسلام) ; امام موسی كاظم (علیهالسلام) ; امام رضا (علیهالسلام) ; امام محمد تقی (علیهالسلام) ; امام علی نقی (علیهالسلام) ; امام حسن عسكری (علیهالسلام) ; حجهٔبن الحسن (عج). ایشان، آخرین جانشین پیامبر (صلیاللهعلیهوآلهوسلم) و حجت الهی بر بشر است . او، همان مهدی موعود است كه اینك در غیبتبه سر میبرد و در آینده، ظهور خواهد كرد و عدل و قسط را بر پایهی احكام اسلامی، جهان گستر خواهد كرد .
از مذهب زیدیه، دربارهی فلسفهی امامت، مطلبی كه نشانهی تفاوت نظر، آنان با نظر مذاهب غیرشیعی باشد، به دست نیامد، اما نظر مذهب اسماعیلیه، این است كه هدف و غرض اصلی امامت، تعلیم معارف الهی به بشر است . به اعتقاد آنان، طریق عرفتخداوند، یكی، عقل است و دیگری، نقل، و طریق نقلی معرفت، به واسطهی امام به دست میآید . حتی پیامبر نیز به واسطهی امام است كه به معرفت راستین خداوند واصل میشود . به اعتقاد آنان، امام، مظهر عالم عقل، و پیامبر، مظهر عالم نفس است . از این روی، مقام امام، برتر از مقام پیامبر است .
از آن جا كه آنان، غرض اصلی امامت را تعلیم حقایق و معارف الهی به بشر میدانند، آنان را «تعلیمیه» نامیدهاند . (۲۹)
ما، اینك، در پی بحث دربارهی نظر اسماعیلیه و زیدیه دربارهی فلسفهی امامت نیستیم، بلكه هدف ما، تبیین دیدگاه امامیه در این باره است . در كتب كلامی امامیه نیز، اهداف و آرمانهای امامت، غالبا، در بحث دربارهی دلایل وجوب امامتبیان شده است، اگرچه گاهی نیز به صورت جداگانه، بیان گردیده است .
با ذكر این مقدمه، به نقل و بررسی آرای متكلمان امامیه دربارهی اهداف و اغراض امامت میپردازیم:
۱) حفظ نظام اجتماعی مسلمانان
شكی نیست كه برقراری نظم و امنیت در جامعهی بشری، عموما، و جامعهی اسلامی، خصوصا، مورد اعتنا و اهتمام شارع مقدس است . از طرفی، این غرض و مقصود شرعی، بدون وجود امام و پیشوایی كه اطاعت و پیروی از او بر دیگران واجب باشد، به دست نمیآید بر این اساس، یكی از اهداف امامت و مسئولیتهای امام، بر قراری نظم و امنیت اجتماعی است . علامهی حلی (متوفای ۷۲۶ ه) در این باره چنین گفته است:
حفظ نظام نوع (نظام اجتماعی) یكی از اهداف و مقاصد امامت است; زیرا، بشر، مدنی بالطبع است و به تنهایی از عهدهی حل مشكلات و تامین نیازهای خود بر نمیآید، و بلكه باید هر كس عهده دار مسئولیتی شود، و كارها با مشاركت و تعاون به انجام رسد . حال، ممكن است كه برخی از افراد، از انجام دادن مسئولیتخویش شانه خالی كند، و این امر، موجب اختلال نظام اجتماعی میشود . برای جلوگیری از آن، وجود امام و پیشوایی لازم است كه با متخلف به گونهای مناسب برخورد كند، و از بروز اختلال در نظم اجتماعی جلوگیری كند . (۳۰)
۲) برقراری عدالت اجتماعی
چنان كه یاد آور شدیم، زندگی اجتماعی، برای بشر، امری ضروری و اجتنابناپذیر است . از طرفی، انسان، چونان فرشتگان، عقل خالص نیست، بلكه در وجود او، علاوه بر عقل و فطرت انسانی، تمایلات و غرایز حیوانی نیز وجود دارد . هرگاه غرایز و تمایلات حیوانی، بر عقل و فطرت انسانی غلبه كند، انسان حریم قانونی را نقض كرده، و به حقوق دیگران تجاوز میكند، و در نتیجه، عدالت اجتماعی نقض میشود . این جا است كه وجود زمامداری با كفایت و عدالت پیشه، میتواند از قانون شكنی و تعدی و تجاوز به حقوق دیگران از سوی ظالمان و قانون شكنان جلوگیری كند . روشن است كه برقراری عدالت اجتماعی، یكی از آرمانهای بلند شریعتهای آسمانی بوده است . از آن جا كه امامتبرای تحقق این آرمان برین، ضرورت دارد، برای برقراری عدالت در جامعهی بشری، یك ضرورت دینی به شمار میرود . (۳۱)
۳) تكالیف اجتماعی
در شریعت اسلام، یك سلسله تكالیف و احكامی وجود دارد كه به صورت فردی به انجام نمیرسد، بلكه اجرای آنها در گرو اجتماع و بسیج و همكاری عمومی است . جهاد با دشمنان، از این نوع است . از طرفی، انجام دادن این گونه تكالیف، نیازمند برنامه ریزی مشخص و روشن است كه زمان و مكان و چگونگی انجام دادن تكلیف را روشن سازد . بدیهی است، این گونه مسائل، بدون تمركز در برنامه ریزی و تصمیمگیری، به نحو مطلوب تحقق نخواهد یافت; زیرا، با توجه به اختلاف عقاید و سلایق و منافع افراد، اگر به صورت متمركز و قاطع تصمیمگیری نشود، تفرقه و تشتت پدید میآید، فرصت از دست میرود، و در نتیجه، شكست در برابر دشمن، قطعی خواهد بود . بدین جهت، وجود امام و رهبری با كفایت و مدبر و توانمند، ضرورت دارد تا صفوف مردم را متحد و منسجم سازد . و بدین طریق، به تكلیف شرعی جهاد و دفاع در راه دین جامهی عمل بپوشاند . (۳۲)
۴) اجرای حدود الهی
در شریعت اسلامی، برای برخی از گناهان، مانند سرقت، زنا، تهمت، . . . ، حدودی مقرر شده است . حد سرقت، قطع دست، (۳۳) و و حد قذف، هشتاد تازیانه (۳۵) است و . . . بدیهی است كه حدود شرعی، الطاف الهی در حق مكلفان است، و اجرای آنها نقش مؤثری در جلوگیری از مفاسد و مظالم اجتماعی دارد، اما اگر اجرای آنها به دست افراد سپرده شود، نه تنها مانع از بروز و گسترش مفاسد و مظالم نمیشود، بلكه خود، از عوامل پیدایش هرج و مرج و تعدی و تباهی خواهد بود . از این روی، اجماع مسلمانان، بر این است كه اجرای حدود شرعی از شئون و مسئولیتهای امام است . (۳۶)
۵) امامت و لطف
یكی از مهمترین وجوه نیازمندی جامعهی بشری به امام، از دید متكلمان امامیه، نیازمندی افراد بشر به لطف الهی است كه جز از طریق امامتبه دست نمیآید، زیرا، افراد بشر، به حكم این كه معصوم از خطا و گناه نیستند، چه بسا تحت تاثیر غرایز و تمایلات حیوانی قرار میگیرند و مرز و حریم انسانیت و فضیلت را میشكنند و مرتكب معصیت و گناه میشوند . تجربهی تاریخی، ثابت كرده است كه وجود رهبر و زمامداری با كفایت و پرهیزگار در جامعه، در التزام افراد به موازین دینی و اخلاقی، نقش مؤثری دارد، و هرگاه چنین رهبری نباشد، نتیجه، معكوس خواهد بود .
از این جا، روشن میشود كه امامت، یكی از مصادیق روشن لطف در حق مكلفان است، و چون لطف، مقتضای حكمتخداوند است و امری واجب شمرده میشود، بنابراین، امامت نیز واجب خواهد بود .
اكثرا، بلكه عموم متكلمان امامیه، این وجه را به عنوان یكی از اسباب و علل غایی امامتبیان كردهاند . (۳۷) ما، در شمارهی پیشین، لطف بودن امامت را به تفصیل بررسی كرده و به شبهات منكران پاسخ دادیم . (۳۸)
۶) نقل و حفظ شریعت
یكی از دلایل متكلمان امامیه بر وجوب امامت و رهبری امام معصوم، این است كه شریعت اسلامی، شریعتی است ابدی و جاودانه . بنابراین، همهی افراد بشر تا قیامت، مكلف اند كه به آن عمل كنند، بدون شك، عمل به شریعت در گرو آن است كه شریعت و احكام آن، نقل و حفظ شود .
این مهم، جز با وجود امام معصوم تحقق نخواهد پذیرفت . بنابراین، نقل و حفظ شریعت، یكی از اهداف مهم و بنیادین امامت است .
سدیرالدین حمصی، در تقریر و تبیین این وجه، سخن جامعی دارد كه حاصل آن چنین است:
این مطلب، مسلم است كه شریعت پیامبر اكرم (صلیاللهعلیهوآلهوسلم) برای همهی افراد بشر از عصر رسالت تا پایان عصر تكلیف (پایان دنیا)، حجت و لازم است و در تعبد به شریعت او، میان افراد عصر رسالت و افرادی كه پس از آن آمده و خواهند آمد، تفاوتی وجود ندارد . چنین شریعتی، باید از سوی كسی پس از پیامبر اكرم (صلیاللهعلیهوآلهوسلم) حفظ شود، تا به دست افرادی كه پس از عصر رسالت آمده و خواهند آمد، برسد; زیرا، در غیر این صورت، آنان به این كه همهی شریعتبه آنان رسیده است، اطمینان نخواهند داشت . اكنون، اگر آنان به همهی شریعت مكلف شوند، تكلیف مالایطاق و قبیح است و اگر به تمام شریعت مكلف نباشند، در این صورت، میان مردم عصر رسالت و مردم عصرهای دیگر، در تعبد به شریعت اسلام تفاوت خواهد بود . بطلان این مطلب نیز مورد اتفاق است . بنابراین، از وجود حافظی برای شریعت گریزی نیست .اكنون باید دید، شریعت، از سوی چه فرد یا چه چیزی حفظ میشود .
احتمالاتی كه در این خصوص مطرح شده عبارت است از:
▪ شریعت، با قرآن كریم حفظ شود;
▪ شریعت، با سنت متواتر محفوظ بماند;
▪ شریعت، با اجماع حفظ شود;
▪ شریعت، با خبرهای واحد محفوظ بماند;
▪ رای و قیاس; وسیلهی حفظ شریعتباشد;
▪ شریعت، با امام معصوم حفظ شود .
فرض نخست، نادرست است; زیرا، قرآن، اولا، تفاصیل احكام شریعت را بیان نكرده است و ثانیا، قرآن، به خودی خود، سخن نمیگوید، بلكه دیگران به عنوان فهم معارف و مفاهیم قرآن، از زبان آن سخن میگویند، و چه بسا آنان، در فهم قرآن كریم، دچار خطا شوند . تشخیص خطای آنان، به معیار و میزان دیگری نیاز دارد . آن معیار و میزان، هر چه باشد، در حقیقت، همان است كه سبب حفظ شریعتخواهد بود .
اشكال یاد شده، بر فرض دوم نیز وارد است . علاوه بر این، چه بسا، ناقلان، در مراحل بعدی، عمدا یا سهوا، دست از نقل بردارند، و در نتیجه، تواتر مخدوش خواهد شد . اصولا، احكام و معارفی كه به صورت متواتر نقل شده، محدود است و همهی احكام شریعت را بیان نمیكند .
فرضیهی اجماع نیز نادرست است; زیرا، اولا، اجماع، به خودی خود، و بدون استناد به رای معصوم، حجیت و اعتبار ندارد . ثانیا، احكام اجماعی، در شریعت اسلام، محدود است و در برگیرندهی همهی احكام شریعت نیست .
فرضیهی خبرهای واحد نیز تمام نیست; زیرا، حجیتشرعی آنها ثابت نشده است . (۳۹)
رای و قیاس نیز حجیتشرعی ندارد، و ظنی و خطاپذیر است . بدین جهت، یگانه فرض درست، این است كه شریعت، با امام و پیشوایی معصوم حفظ شود; زیرا، در این صورت، رای او، به دلیل عصمت، از هر گونه خطایی مصون است و میتوان با آن، دیگر آرا و اقوال دربارهی تفسیر قرآن و تبیین شریعت را ارزیابی كرد . (۴۰)
سید مرتضی، در كتاب الشافی (۴۱) و ابن میثم بحرانی در قواعد المرام (۴۲) و علامهی حلی در كشف المراد (۴۳) و دیگر كتابهای كلامی خود و فاضل مقداد در ارشاد الطالبین (۴۴) و دیگر متكلمان امامیه در كتابهای كلامی خویش، این استدلال را آوردهاند . ابن میثم، در نقد این فرضیه كه «اجماع حافظ شریعتبا شد .» ، گفته است:
این فرضی، نادرست است; زیرا، حجتبودن اجماع، از طریق نقل، اثبات میشود . اكنون اگر درستی آن نقل، از نظر سند یا دلالت، متكی به اجماع باشد، دور لازم خواهد آمد .
وی، در نقد این فرضیه كه «نقل متواتر، سبب حفظ شریعتباشد .» ، گفته است:
سخن اهل تواتر، در آن چه نقل میكنند، حجت است و در آنچه نقل نمیكنند، این احتمال وجود دارد كه آنان، مطالبی را عمدا یا سهوا نقل نكرده باشند .
ـ مناقشههای عبدالجبار
قاضی عبدالجبار معتزلی (متوفای ۴۱۵ ه) پس از نقل استدلال یاد شده كه بر ضرورت وجود امام معصوم پس از پیامبر اكرم (صلیاللهعلیهوآلهوسلم) دلالت میكند، آن را مورد مناقشه قرار داه و اشكالات ذیل را در این باره مطرح كرده است:
۱) مناقشهی یكم، این است كه حفظ شریعت، پس از پیامبر (صلیاللهعلیهوآلهوسلم)، از طریق تواتر ممكن است . همان گونه كه در زمان پیامبر (صلیاللهعلیهوآلهوسلم) نیز همهی افراد، شریعت را، مستقیما، از پیامبر (صلیاللهعلیهوآلهوسلم) دریافت نمیكردند، بلكه بسیاری از افراد، به صورت غیرمستقیم و از طریق تواتر، از شریعت آگاه میشدند، پس از پیامبر (صلیاللهعلیهوآلهوسلم) نیز چنین است . اگر تواتر در زمان پیامبر (صلیاللهعلیهوآلهوسلم) پذیرفته شده است، در زمان پس از آن حضرت نیز باید پذیرفته شود، و اگر پس از پیامبر (صلیاللهعلیهوآلهوسلم) پذیرفته نیست، در زمان آن حضرت نیز نباید پذیرفته شود; زیرا، ملاك، در هر دو، یك سان است و تفاوتی در بین نیست .
۲) مناقشهی دوم، این است كه بر فرض كه پس از پیامبر (صلیاللهعلیهوآلهوسلم) شریعت، با امام معصوم به مردم برسد، ولی همهی افراد، شریعت را، مستقیما، از او دریافت نمیكنند، بلكه كسانی كه امام را ملاقات نمیكنند، از طریق تواتر، شریعت را از وی اخذ میكنند . هرگاه، تواتر، در مورد امام پذیرفته است، در مورد پیامبر (صلیاللهعلیهوآلهوسلم) پس از رحلت او نیز باید پذیرفته باشد، و اگر در مورد پیامبر پس از رحلت او پذیرفته نیست، دربارهی امام نیز نباید پذیرفته باشد .
۳) مناقشهی سوم، این است كه لازمهی این نظریه، این است كه هرگاه، كسی، امام را نشناسد، هیچ حكمی از شریعت را نداند، در حالی كه برخی از احكام، مانند وجوب نماز، از طریق تواتر شناخته شده و به وساطت امام نیازی ندارد .
۴) مناقشهی چهارم، این است كه بنابراین كه امام، واسطهی بیان شریعتبرای دیگران است، ایمان به امام و شناخت او و حالات و خصوصیاتاش، واجب خواهد بود . اكنون، این پرسش مطرح میشود كه «امامت امام، از چه طریقی معلوم میشود؟ از طریق گفتار خود امام یا از طریق تواتر؟» . فرض یكم، باطل است; زیرا، تا امام بودن امام ثابت نشود، نمیتوان به سخن او در باب احكام شریعت استناد كرد، پس فرض دوم، ثابت میشود كه در این صورت، تواتر را میتوان درباره دیگر احكام شرعی نیز به كار گرفت و با وجود تواتر، دیگر به «واسطه بودن امام در حفظ و نقل شریعت» ، نیازی نخواهد بود .
۵) مناقشهی پنجم، این است كه در زمان غیبت امام، این سؤال مطرح میشود كه «شریعت، چه گونه حفظ میشود، و از چه طریقی به مكلفان میرسد؟» . قطعا، این كار، از طریق امام نیست; زیرا، او، از دیدگان افراد غایب است، و رابطهی عادی میان او و مردم بر قرار نیست، تا شریعت را از او دریافت كنند . در این صورت، یا باید این فرض را بپذیریم كه در عصر غیبت، ما، مكلف به احكام شریعت نیستیم، كه فرضی استباطل و بی اساس، و یا باید بپذیریم كه از طریق غیر امام نیز میتوان از شریعت آگاه شد كه در این صورت، وجود امام معصوم، ضرورت نخواهد داشت . (۴۵)
ـ پاسخهای سید مرتضی
سید مرتضی (متوفای ۴۳۶ ه) به مناقشههای عبدالجبار به شرح ذیل پاسخ داده است:
۱) در پاسخ مناقشهی یكم گفته است:
ما میپذیریم كه شریعت، در زمان پس از پیامبر اكرم (صلیاللهعلیهوآلهوسلم) همان گونه حفظ شود كه در زمان آن حضرت حفظ میشد; یعنی، برخی، آن را، مستقیما، از پیامبر (صلیاللهعلیهوآلهوسلم) دریافت میكردند، و برخی، از طریق نقل، ولی پیامبر (صلیاللهعلیهوآلهوسلم) به عنوان فردی معصوم و مصون از خطا وجود داشت كه اگر احیانا در نقل شریعتخطایی رخ میداد، آن خطا، با بیان پیامبر (صلیاللهعلیهوآلهوسلم) بر طرف میشد . بنابراین، نقل شریعت میتواند برای كسانی كه پیامبر اكرم (صلیاللهعلیهوآلهوسلم) را حضورا درك نكردهاند، سبب حفظ شریعتباشد، ولی به این شرط كه از پشتوانهی عصمتبرخوردار باشد . چنان كه در زمان پیامبر (صلیاللهعلیهوآلهوسلم) از این پشتوانه برخوردار بود . بدیهی است، تحقق این شرط در عصر پس از پیامبر (صلیاللهعلیهوآلهوسلم) در گرو وجود پیشوایی معصوم است . و این، همان دیدگاه امامیه دربارهی امامت است .
۲) از آن چه در پاسخ نخستین اشكال عبدالجبار گفته شد، پاسخ دومین اشكال وی نیز روشن شد; زیرا، حفظ شریعت از طریق نقل، در گرو آن است كه فرد معصومی بر این كار نظارت داشته باشد تا اگر احیانا خلل و انحرافی عارض گردد، با بیان او، آن خلل و انحراف شناخته و در نتیجه، اصلاح گردد .
۳) در این كه برخی از احكام شریعت، مانند وجوب نماز از طریق نقل متواتر حفظ گردیده، سخنی نیست، بلكه سخن، در نقل و حفظ مجموع شریعت است، نه در برخی از احكام شریعت .
بر این اساس، آن كسی كه دین را از طریق امام معصوم دریافت نكند، در حقیقت، شریعت را به طور كامل دریافت نكرده است; زیرا، قیاس و استحسان و مانند آن، راه مطمئنی برای نقل و حفظ شریعت نخواهد بود .
۴) در اصل وجوب امامت، به تواتر نیازی نیست . اصولا، وجوب امامت را نمیتوان از راه نقل متواتر اثبات كرد . وجوب امامت، از طریق عقل اثبات میشود . اما این كه «چه كسی مصداق امام است؟» هم از طریق نقل متواتر اثبات میشود، و هم از طریق ادعای امامت و با داشتن معجزه . همان گونه كه دعوی نبوت با آوردن معجزه اثبات میشود، دعوی امامت نیز با آوردن معجزه اثبات میگردد .
در هر حال، نقل متواتر، جامعه را از وجود امام معصوم بی نیاز نمیكند; زیرا، نقل متواتر در آن چه به صورت متواتر نقل شده است، كارساز است، اما دلیل بر این نیست كه آن چه از طریق نقل متواتر به ما نرسیده است، از احكام شریعت نبوده است، به ویژه آن كه مواردی كه از طریق تواتر نقل شده، محدود است .
۵) كسانی كه به امام معصوم اعتقاد دارند، بر این عقیدهاند كه شریعت، به دست ائمهی معصوم، پس از پیامبر اكرم (صلیاللهعلیهوآلهوسلم) نقل شده است، وبدین وسیله، شریعت، محفوظ مانده و در اختیار آنان است .
البته حفظ و نقل شریعت، یكی از وجوه نیاز به امام معصوم است، نه یگانه وجه و دلیل . بر این اساس، حفظ و نقل شریعت، از سوی امامان معصوم پیشین، دلیل بر بی نیازی از امام معصوم در زمان حاضر نیست . (۴۶)
به عبارت دیگر، پس از پیامبر اكرم (صلیاللهعلیهوآلهوسلم) و در دوران حضور امامان معصوم (علیهالسلام)، شریعت، از سوی آنان نقل و حفظ شده است، و همان شریعت، هم اكنون و در عصر امام غایب (عج) نیز محفوظ است و اگر چنین نبود، و حفظ شریعتبه حضور او نیاز میداشت، حتما ظهور میكرد; (۴۷) یعنی، با وجود امام معصوم، هر چند غایب باشد میتوان اطمینان كرد كه شریعت اسلام همان است كه از سوی امامان معصوم (علیهالسلام) پس از پیامبر اكرم (صلیاللهعلیهوآلهوسلم) نقل و حفظ شده است، اما اگر امام معصوم وجود نمیداشت، راهی برای حصول چنین اطمینانی وجود نداشت .
۷) بیان تفاصیل شریعت
یكی دیگر از اهداف و اغراض امامت، این است كه تفاصیل احكام شریعت را در عرصههای مختلف، عبادات و معاملات، عقود و ایقاعات، مواریث و حدود و دیات، بیان كند; زیرا، تفاصیل این احكام، در قرآن كریم بیان نشده است . آن چه در قرآن آمده است، كلیات این احكام است . همین گونه استسنت نبوی . چنان كه در بحث پیشین یاد آور شدیم، علما و مجتهدان اهل سنت، دربارهی تعداد احادیث نبوی معتبر و قابل اعتماد، اختلاف نظر دارند، و برخی مانند ابوحنیفه، تعداد ناچیزی از آنها را معتبر دانسته است، گذشته از این، رجوع به قیاس و استحسان و دیگر طرق ظنی، در فقه اهل سنت، خود، دلیل روشنی بر این است كه تفاصیل احكام شریعت، در كتاب و سنتبیان نشده است . با توجه به وجود اختلافات بسیار در این گونه احكام شرعی، فرضیهی اجماعی بودن احكام و به دست آوردن تفاصیل احكام شریعت از طریق اجماع نیز بی پایه است .
قیاس و استحسان و مانند آن از روشهای ظنی، نیز دلیل معتبر عقلی و شرعی ندارد كه بتوان تفاصیل شریعت را از این طریق به دست آورد . اصولا، با تامل و تتبع در شریعت، روشن میشود كه در شریعت اسلامی، گاهی، موضوعات مختلف، احكام یك سان دارند، و گاهی، حكم موضوعات همانند، متفاوت است . مثلا بول و غایط، دو موضوع مختلفاند و هر دو ناقض و مبطل طهارت از حدث هستند، و قتل و ظهار، دو موضوع متفاوتاند كه موجب كفارهاند، و از طرفی، روزهی آخرین روز ماه مبارك رمضان، واجب و روزهی اولین روز ماه شوال، حرام، و دومین روز آن، مستحب است در حالی كه از نظر طبیعی، میان آن دو، تفاوتی یافت نمیشود .
بدین جهت است كه در احادیث ائمهی طاهر (علیهمالسلام)، به شدت، از به كارگیری روش قیاس در استنباط احكام شریعت نهی شده است . امام صادق (علیهالسلام) خطاب به ابان بن تغلب فرموده است:
ان السنهٔ لاتقاس! الاتری ان المراهٔ تقضی صومها ولاتقضی صلاتها؟ یا ابان! ان السنهٔ اذا قیست محق الدین! (۴۸)
سنت و شریعت الهی را نمیتوان از طریق قیاس (مقایسه و تشبیه) به دست آورد . مگر نه این است كه قضای روزه، بر زن واجب است، ولی قضای نماز واجب نیست (۴۹) ! ای ابان! اگر سنت (شریعت) از طریق قیاس بررسی شود، دین نابود خواهد شد!
در این حدیث، امام (علیهالسلام) با ذكر مثالی روشن، بی پایه بودن روش قیاس در شریعت را ثابت كرده است و آن، این كه در میان احكام شریعت، نماز، در شمار برترین احكام جای دارد . چرا كه از آن، به عنوان پایه و ستون دین یاد شده است، (۵۰) با این حال، در مورد زنان، قضای روزه بر نماز مقدم داشته شده است . البته، در این كه احكام شریعت دارای ملاكاتی حقیقی و نفس الامری است، سخنی نیست . سخن، در این است كه درك این ملاكات، بویژه در حوزهی عبادات، از توان فهم و درك بشری بیرون است، و از طریق قیاس و تشبیه، نمیتوان آنها را شناخت و حكمی را از موضوعی به موضوع دیگری گسترش داد .در حدیث دیگری كه از امام علی (علیهالسلام) روایتشده، از به كارگیری قیاس در دین، نهی، و از اهل قیاس، به عنوان دشمنان دین، یاد، و هشدار داده شده است كه ابلیس، نخستین كسی بود كه به چنین روشی دربارهی احكام دینی دست زد . (۵۱)
با توجه به این كه، جز راههای یاد شده، راه و روش دیگری برای به دست آوردن تفاصیل احكام شریعت، گفته نشده است، و از طرفی، یقینا، خداوند عمل به این تكالیف و احكام را از بشر خواسته است، باید گفت، راه آن، منحصر در این است كه این سئولیتبر عهدهی جانشینان پیامبر اكرم (صلیاللهعلیهوآلهوسلم) گذاشته شده است و آنان با توجه به علم گسترده و داشتن مقام عصمت، آن احكام را برای مردم بیان كردهاند .
متكلمان امامیه، این وجه را در دو مقام یاد آور شدهاند:
▪ یكی، در مقام اثبات وجوب امامت،
▪ دیگری در مقام اثبات لزوم عصمت امام .
البته، آنان كه این وجه را در مقام اثبات وجوب امامتبیان كردهاند، در حقیقت، لزوم وجود امام معصوم را اثبات كردهاند، و در نتیجه، این وجه، یكی از دلایل لزوم عصمت امام به شمار میرود .
نكتهی دیگر این كه در كلمات برخی از متكلمان امامیه، دو وجه اخیر (حفظ شریعت و بیان احكام شریعت) یك جا تبیین شده است; یعنی، ذیل عنوان «حفظ شریعت» ، بیان تفاصیل احكام شریعت نیز بیان شده است . (۵۲)
سدیر الدین حمصی از كسانی است كه این دو وجه را از هم جدا كرده است . (۵۳)
گفتنی است، قاضی عبدالجبار معتزلی نیز، این دو وجه را جداگانه مطرح كرده و مورد نقد قرار داده است . (۵۴)
سید مرتضی نیز به صورت جداگانه آن دو را تبیین كرده و به نقدها و مناقشات عبدالجبار پاسخ داده است . (۵۵)
ـ پاسخ به یك اشكال
در این جا، ممكن است این اشكال مطرح شود كه با توجه به حجیت اجتهاد در شریعت اسلامی، در باب احكامی شرعی، مشكلی پیش نخواهد آمد، یعنی، درست است كه تفاصیل احكام شرعی در كتاب و سنتبیان نشده است، ولی از آن جا كه روش اجتهاد، در شریعت اسلام به رسمیتشناخته شده است، این مشكل، از طریق اجتهاد، حل خواهد شد، بنابراین، از نظر تبیین احكام شریعت، نسبتبه موضوعات و مسائل جدید، نیازی به امامت احساس نمیشود; چرا كه این خلا، با اجتهاد مجتهدان بر طرف خواهد شد .
پاسخ، این است كه در حقانیت و حجیت اجتهاد، سخنی نیست، بلكه سخن، در منابع و روش اجتهاد است . از دید امامیه، منابع عمده و اساسی اجتهاد، كتاب و سنت است، و سنت، عبارت است از قول و فعل و تقریر معصوم . مصداق آن، در مرحلهی نخست، سنت پیامبر اكرم (صلیاللهعلیهوآلهوسلم) است; چرا كه به نص قرآن كریم، یكی از مسئولیتهای پیامبر اكرم (صلیاللهعلیهوآلهوسلم) این بوده است كه قرآن كریم را برای مسلمانان تبیین كنند: «و انزلنا الیك الذكر لتبین للناس ما نزل الیهم» (۵۶) ، و نیز تصریح كرده است كه مسلمانان، باید آن چه را كه پیامبر اكرم (صلیاللهعلیهوآلهوسلم) برای آنان بیان میكند، پذیرا شوند: «و ما اتاكم الرسول فخذوه و نهاكم عنه فانتهوا» (۵۷) ، و آشكارا، همهی گفتههای پیامبر (صلیاللهعلیهوآلهوسلم) را وحیانی دانسته، فرموده: «و ما ینطق عن الهوی× ان هو الا وحی یوحی» . (۵۸)
بنابراین، شكی نیست كه سرچشمهی احكام و معارف اسلامی، كتاب و سنت است، و هر گونه اجتهادی باید به آن دو باز گردد; یعنی، در طول كتاب و سنتباشد و نه در عرض آنها .
اجتهاد، دو نقش عمده را ایفا میكند: یكی، این كه با توجه به عام و خاص، مطلق و مقید، محكم و متشابه، ناسخ و منسوخ، مجمل و مبین كه در كتاب و سنت آمده است، احكام شرعی موضوعاتی را كه در كتاب و سنت آمده است، استنباط میكند، و دیگری این كه با توجه به آن احكام، حكم شرعی موضوعات جدید را استنباط میكند . فی المثل، حكم معاملهای را كه در زمان نزول قرآن و صدور روایات رایج نبوده است، با توجه به آن چه در كتاب و سنتبیان شده است، استنباط میكند .
اكنون، سخن در این است كه در قرآن كریم، تنها، كلیات احكام شرعی بیان شده است، و در سنت نبوی نیز، اگرچه بسیاری از احكام شرعی بیان شده است، ولی با توجه به این كه پیامبر اكرم (صلیاللهعلیهوآلهوسلم) احكام شریعت را به تدریجبیان میكرد، گاهی حكم عام و مطلقی را بیان میفرمود و پس از مدتی حكم خاص و مقید را تبیین میكرد، و پارهای از احكام را به مناسبت وقایع و حوادثی كه پیش میآید بیان میكرد، به نظر میرسد، همهی احكام شریعت، از سوی آن حضرت بیان نشده است، بلكه به اوصیا و جانشینان آن حضرت سپرده شده است كه آنان در شرایط و فرصتهای مناسب، آنها را بیان كنند .
اكنون اگر بپذیریم كه به لحاظ مقام ثبوت، همهی احكام شریعت كه میبایست تدریجا بیان شود، از سوی پیامبر اكرم (صلیاللهعلیهوآلهوسلم) بیان شده است، ولی به لحاظ مقام اثبات و با توجه به احادیث نبوی، این كمبود، چنان كه پیش از این یاد آور شدیم و گفتیم، علما و مجتهدان اهل سنت، در مورد احادیث نبوی قابل اعتماد، در حوزهی احكام شریعت، نظر مختلفی دارند، كاملا محسوس است، بنابراین، برای آن كه اجتهاد، از نظر منبع و سرچشمه، غنی، و از نظر روش، مشروع و معتبر باشد، راهی جز آن چه شیعهی امامیه دربارهی امامت میگوید، وجود ندارد;
یعنی، پیامبر اكرم (صلیاللهعلیهوآلهوسلم) به اذن خداوند، بیان بخشی از احكام شریعت را به اوصیا و جانشینان خود سپرده است، و آنان، در شرایط مناسب، آن احكام را بیان كردهاند .
بر این اساس، احادیث امامان معصوم، در حقیقت، مكمل احادیث نبوی است و این دو، روی هم، سنت را تشكیل میدهند .
لذا، بدون آن كه به بهرهگیری از روشهای غیر مجاز، چون قیاس و استحسان، در اجتهاد نیاز باشد، میتوان، احكام شریعت را در بارهی همه مسائل و موضوعات استنباط كرد . و این جا است كه تفاوت اجتهاد در فقه امامیه با اجتهاد در فقه اهل سنت نمایان میشود .
علامه شیخ محمد حسین كاشف الغطا، در این باره سخن جامع و مانعی دارد كه حاصل آن را یادآور میشویم . او میگوید، به اعتقاد امامیه، شریعت اسلامی، حكم هیچ واقعه و موضوعی را فرو گذار نكرده است، و هیچ عملی از اعمال مكلفان نیست مگر این كه یكی از احكام پنجگانهی تكلیفی بر آن منطبق گردد، و هیچ معاملهای نیست مگر این كه حكم وضعی آن (صحت و بطلان) در شرع بیان شده است، خداوند سبحان، همهی این احكام را از طریق وحی یا الهام، به پیامبر اكرم (صلیاللهعلیهوآلهوسلم) آموخت و آن حضرت، با توجه به وقایع و حوادثی كه رخ میداد، و نیازهایی كه برای مسلمانان پیش میآمد، آن احكام را بیان میكرد، اما برخی از احكام شریعت كه زمینههای بیان آنها حاصل نشد یا مورد ابتلا و نیاز آن روز مسلمانان نبود یا پارهای مصالح بیان آنها را در آن زمان اقتضا نمیكرد، از سوی پیامبر اكرم (صلیاللهعلیهوآلهوسلم) بیان نشد، بلكه آن حضرت، آن احكام را به اوصیای خویش سپرد تا هر یك از آنان، در وقت و فرصت مناسب، آن احكام را بیان كند .
وی، آن گاه، به تاریخ اجتهاد پرداخته و یاد آور شده است كه تاریخ اجتهاد به زمان پیامبر اكرم (صلیاللهعلیهوآلهوسلم) باز میگردد و صحابه، در زمان آن حضرت، دستبه اجتهاد میزدند و پس از آن نیز روش اجتهاد معمول و مرسوم بود . از نظر امامیه، هیچ گاه باب اجتهاد مسدود نشده است و همچنان ادامه دارد .
دربارهی اصل اجتهاد، میان امامیه و دیگر فرقههای اسلامی، تفاوتی وجود ندارد بلكه تفاوت امامیه با دیگران در موارد زیر است:
▪ امامیه، روش قیاس را در اجتهاد مردود میداند .
▪ امامیه، در مورد سنت پیامبر اكرم (صلیاللهعلیهوآلهوسلم) تنها به آن چه از طریق اهل بیت (علیهمالسلام) روایتشده است، استناد میكند; یعنی، آن چه را (فی المثل) امام صادق (علیهالسلام) از امام باقر (علیهالسلام) و او از پدرش امام زین العابدین (علیهالسلام) و او از پدرش امام حسین (علیهالسلام) و او، یا از برادرش و یا از پدرش امیرالمؤمنین (علیهالسلام) و او از رسول اكرم (صلیاللهعلیهوآلهوسلم) روایت كرده است، قابل اعتماد میداند .
▪ امامیه، هرگز، باب اجتهاد را مسدود نكرده است، ولی اكثریت دیگر فرقههای اسلامی، باب اجتهاد را مسدود كردهاند . (۵۹)
ـ نگاهی به روایات
تا این جا دیدگاه شیعهی امامیه و اهل سنت را دربارهی فلسفهی امامتبررسی كردیم و روشن شد كه دید آنان در بسیاری از موارد، هماهنگ است .
به عبارت دیگر، آن بخش از اهداف و مقاصد امامت كه به حیات دنیوی بشر در چهارچوب دین اسلام باز میگردد، مورد اتفاق هر دو دسته است . همگان، اتفاق نظر دارند كه مسئولیت امام، این است كه احكام و حدود اسلامی را اجرا كند . امنیت و عدالت را بر جامعه حاكم سازد و از كیان اسلام و مسلمین در برابر توطئه و تجاوز دشمنان دفاع كند و سرمایههای عمومی را به گونهای عادلانه، در جهت مصارف عمومی به كار گیرد و حقوق مظلومان را از ستمگران باز ستاند و زمینهی بسط و گسترش فضیلت و معنویت را در جامعه اسلامی فراهم سازد .
آن چه مورد اختلاف امامیه و اهل سنت است، این موارد است:
۱) وجود امام، از مصادیق قاعدهی لطف است;
۲) از اهداف امامت و شئون امام، تبیین احكام شریعت است;
۳) از مقاصد امامت و شئون امام، حفظ شریعت است، به گونهای كه رای او میزان صواب و خطا در قلمرو شناخت دین به شمار میرود .
اینك، در پایان این بحث، مناسب است نگاهی به روایات بیفكنیم و اهداف امامت و مسئولیتهای امام را از دید روایات بررسی كنیم:
امیرالمؤمنین (علیهالسلام) در كلامی، این موارد را به عنوان وظایف و مسئولیتهای امام بیان كرده است:
۱) موعظه و ارشاد مردم با بیانی رسا و گویا (الابلاغ فی الموعظهٔ) ;
۲) كوشش در نصیحت و خیرخواهی مردم (الاجتهاد فی النصیحهٔ) ;
۳) احیای سنت پیامبر اكرم (صلیاللهعلیهوآلهوسلم) (الاحیاء للسنهٔ) ;
۴) اقامهی حدود الهی (اقامهٔ الحدود علی مستحقیها) ;
۵) دادن سهم مستحقان از بیت المال (اصدار السهمان علی اهلها). (۶۰)
آن حضرت، در جایی دیگر، هدف زمامداری و حكومتخویش را چنین بیان كرده است:
خدایا! تو میدانی كه هدف ما از رهبری و حكومت، كسب قدرت و ثروت نبوده است، بلكه هدف این بوده است كه جامعهی بشری را اصلاح، و احكام دین را اجرا كنیم تا انسانهای مظلوم، امنیتیابند و حدود تعطیل شدهی تو، بر پای گردند . (۶۱)
شایان ذكر است كه مضمون یاد شده، در حدیثی از امام حسین (علیهالسلام) نیز روایتشده است . (۶۲)
در روایتی از امام رضا (علیهالسلام) دربارهی فلسفهی امامت و حكومت دینی، این موارد بیان شده است:
۱) اجرای حدود و احكام الهی;
۲) پاسداری از جامعهی اسلامی، در برابر هجوم بیگانگان;
۳) تقسیم سرمایههای عمومی، میان افراد جامعه;
۴) ایجاد وحدت و انسجام، میان اقشار جامعهی اسلامی;
۵) حمایت از مظلومان;
۶) حفظ دین، از تحریف و دستبرد بدعت گذاران و كج اندیشان . (۶۳)
در بخشی، از حدیث مفصلی كه از امام رضا (علیهالسلام) دربارهی مقام و منزلت امامت و اهداف و شئون آن نقل شده، به گونهای جامع و مانع، ابعاد مختلف امامت در قلمرو امور دینی و دنیوی، علمی و عملی، مادی و معنوی، بیان شده است . با نقل این بخش از سخنان امام رضا (علیهالسلام) به گفتار خویش پایان میدهیم:
▪ ان الامامهٔ زمام الدین، و نظام المسلمین، و صلاح الدنیا و عز المؤمنین;
امام، سر رشته دار دین، نظام بخش مسلمانان، تامین كنندهی مصلحت دنیوی و موجب عزت مؤمنان است .
▪ ان الامامهٔ اس الاسلام النامی و فرعه السامی
امامت، بنیاد استوار و فرع نمایان اسلام است .
▪ بالامام تمام الصلاهٔ و الزكاهٔ والصیام و الحج و الجهاد و توفیر الفیء والصدقات، و امضاء الحدود والاحكام و منع الثغور والاطراف;
به واسطهی امام، نماز و زكات و روزه و حج و جهاد، كاملا، تحقق مییابند، و همهی نیازمندان و مستحقان از سرمایههای عمومی، بهرهمند میشوند، حدود و احكام الهی اجرا میگردد، و مرزهای كشور اسلامی از تجاوز دشمنان حفظ میشود .
▪ الامام یحل حلال الله و یحرم حرام الله، و یقیم حدود الله، و یذب عن دین الله و یدعو الی سبیل ربه بالحكمهٔ والموعظهٔ الحسنهٔ والحجهٔ البالغهٔ . (۶۴)
امام، حلال خداوند را حلال، و حرام خداوند را حرام میشمارد، و حدود الهی را بر پا میدارد، و از دین خدا دفاع میكند، و با حكمت و موعظهی نیكو و رسا مردم را به آیین پروردگار دعوت میكند .
علی ربانی گلپایگانی
پینوشتها:
۱) تلخیص المحصل، ص ۴۲۶ - ۴۲۷ (رسالهٔ الامامهٔ)
۲) قواعد المرام فی علم الكلام; ص ۱۷۳ - ۱۷۴ .
۳) المغنی، بحث الامامهٔ، ج ۱، ص ۱۱ .
۴) ر . ك: علی ربانی گلپایگانی، الكلام المقارن، ص ۱۲ - ۱۸ .
۵) معتزله، یكی از مذاهب كلامی مهم در دنیای اسلام به شمار میروند . اگرچه در جهان معاصر به عنوان یك مذهب رسمی وجود عینی ندارند، ولی افكار و اندیشههای آنان، همچنان مورد توجه محققان و متفكران اسلامی و غیر اسلامی است . مؤسس این مذهب، واصل بن عطا .(متوفای ۱۳۱ ه) است . جهت آگاهی بیشتر از تاریخ، عقاید و متفكران و آثار كلامی این مذهب به كتاب فرق و مذاهب كلامی از نگارنده رجوع شود .
۶) مائده: ۳۸ .
۷) نور: ۲ .
۸) المغنی، الامامهٔ، ج ۱، ص ۴۱ .
۹) شرح الاصول الخمسهٔ، ص ۵۰۹ .
۱۰) المغنی، ج ۱، ص ۳۹ .
۱۱) ما تریدیه، پیروان ابومنصور ماتریدی سمرقندی (متوفای ۳۳۳ ه) هستند . از آن جا كه ابومنصور، از نظر فقهی، پیرو مذهب حنفی بود، این مذهب كلامی، در مناطقی كه احناف زندگی میكنند، رسمیت دارد و عقاید اسلامی، بر اساس متون و آثار كلامی این مذهب، تحقیق و تبیین میشود . كتاب شرح عقاید نسفی، معروفترین متن درسی حوزههای علمی احناف است، جهت آگاهی بیشتر دربارهی این مذهب كلامی به كتاب فرق و مذاهب كلامی رجوع شود .
۱۲) شرح العقائد النسفیهٔ، ص ۱۱۰; النبراس، ص ۵۱۲ - ۵۱۳ .
۱۳) رسالهی الفقه الاكبر منسوب به ابوحنیفه استبر این كتاب، شروحی نوشته شده است كه یكی از شرحهای معروف آن شرح ملاعلی قاری است .
۱۴) شرح الفقه الاكبر، ص ۱۷۹ .
۱۵) اصول الدین، ص ۲۶۹ - ۲۷۰ .
۱۶) این كتاب، تالیف حسین بن محمد طرابلسی (متوفای ۱۳۲۷ ه) است و از متون درسی احناف در برخی از حوزههای علمیه به شمار میرود .
۱۷) الحصون الحمیدیهٔ، ص ۱۹۱ .
۱۸) اشعریه، پیروان ابوالحسن اشعری (متوفای ۳۲۶ یا ۳۳۰ ه) هستند . این مذهب كلامی، در میان شافعیها و مالكیهای اهل سنتشهرت و رسمیت دارد . شهرت این مذهب كلامی در جهان اهل سنت، از مذهب ماتریدیه، بیشتر است . جهت آگاهی از تاریخ و تحولات و عقاید و آرای متكلمان و آثار مهم كلامی این مذهب كلامی، به كتاب فرق و مذاهب كلامی رجوع شود .
۱۹) وی، پس از ابوالحسن اشعری، یكی از برجستهترین متكلمان اشعری به شمار میرود . او، در ترویج مذهب اشعری سعی فراوانی نمود و در عصر خویش، رهبری كلام اشعری را بر عهده داشت . ر . ك: مقدمهی ابن خلدون، ص ۴۶۵ .
۲۰) تمهید الاوائل و تلخیص الدلائل، ص ۴۷۷ .
۲۱) اصول الدین، ص ۱۴۴، طبع بیروت، دارالفكر .
۲۲) الاقتصاد فی الاعتقاد، ص ۲۵۴ .
۲۳) غایهٔالمرام فی علم الكلام، ص ۳۶۶ .
۲۴) شرح المواقف، ج ۸، ص ۳۴۶ .
۲۵) شرح المقاصد، ج ۵، ص ۲۳۶ - ۲۳۷ .
۲۶) همان، ص ۲۳۳ .
۲۷) نهایهٔالاقدام فی علم الكلام، ص ۵۵۹ .
۲۸) مقدمهی ابن خلدون، ص ۱۹۱ .
۲۹) ر . ك: تلخیص المحصل، ص ۴۰۷; قواعد العقائد، ص ۱۱۶ .
۳۰) الالفین، ص ۸ .
۳۱) همان .
۳۲) همان، ص ۷ .
۳۳) مائده: ۳۸ .
۳۴) نور: ۲ .
۳۵) نور: ۴ .
۳۶) الالفین، ص ۸ .
۳۷) ر . ك: سید مرتضی، الشافی فی الامامهٔ، ج ۱، ص ۳۶; شیخ طوسی، كتاب الغیبهٔ، ص ۴ - ۵; سدیر الدین حمصی، المنتفذ من التقلید، ج ۲، ص ۲۴۰; خواجه نصیر الدین طوسی، تلخیص المحصل، ص ۴۲۹ (رسالهٔالامامهٔ) ; محقق حلی، المسلك فی اصول الدین، ص ۱۹۴; ابن میثم بحرانی، قواعد المرام، ص ۱۷۷; علامهی حلی، كشف المراد، ص ۴۰۹; فاضل مقداد، ارشاد الطالبین، ص ۳۲۷ - ۳۲۸ .
۳۸) ر . ك: فصلنامه انتظار، شمارهی ۵ .
۳۹) شاید، مقصود این است كه بسیاری از این اخبار، از نظر سند، قابل مناقشهاند، و آن چه از جهتسند قابل اعتماد است، ناچیز است و بیان كنندهی همهی احكام شریعت نیست . چنان كه گفته شده است، ابوحنیفه، كمتر از بیستحدیث را قابل اعتماد میدانست . ابن خلدون گفته است: «ائمهی مجتهدان، دربارهی احادیث، نظر متفاوتی داشتند . گفته شده است كه ابوحنیفه، حدود هفده حدیث را برگزیده است . مالك، احادیثی را كه در كتاب الموطا نقل كرده، انتخاب كرده است كه حدود سیصد حدیث است . احادیثی كه احمد بن حنبل در مسند خویش آورده، پنجاه هزار حدیث است» وی، آن گاه، دلیل این تفاوت را به كارگیری دقتبیشتر یا تساهل در نقل احادیث دانسته است و این توهم را كه امثال ابوحنیفه، عمدا، از نقل و قبول احادیث صرف نظر كردهاند، مردود شمرده است [مقدمه ابن خلدون، ص ۴۴۴ - ۴۴۵] .
گذشته از این، در احادیث، گاهی تعارض و تهافتیافت میشود . پس چه گونه میتوان آن را میزان حفظ شریعت دانست؟
۴۰) المنقذ من التقلید، ج ۲، ص ۲۶۱ .
۴۱) الشافی، ج ۱، ص ۱۷۹ .
۴۲) قواعد المرام، ص ۱۷۸ - ۱۷۹ .
۴۳) كشف المراد، ص ۴۹۳; الالفین، ص ۵۶ - ۵۷ .
۴۴) ارشاد الطالبین، ص ۳۳۳ - ۳۳۵ .
۴۵) المغنی، الامامهٔ، ج ۱، ص ۷۰ - ۷۱ .
۴۶) الشافی فی الامامهٔ، ج ۱، ص ۱۸۱ - ۱۸۶ .
۴۷) قواعد المرام، ص ۱۷۹ .
۴۸) وسائل الشیعهٔ، ج ۱۸، ص ۲۵ .
۴۹) مقصود، نمازها و روزههایی است كه زن در ایامی كه خون حیض و نفاس میبیند، انجام نمیدهد .
۵۰) الصلاهٔ عمود الدین .
۵۱) لاتقیسوا! فان من الدین ما لایقاس، و سیاتی اقوام یقیسون! فهم اعداء الدین! و اول من قاس ابلیس . وسائل الشیعهٔ، ج ۱۸، ص ۲۷ .
۵۲) در آثار كلامی علامهی حلی، مانند كشف المراد، الالفین، نهج المسترشدین، این روش یافت میشود .
۵۳) المنقذ من التقلید، ج ۲، ص ۲۵۶ - ۲۶۰ .
۵۴) المغنی، الامامهٔ، ج ۱، ص ۶۹۶۷ .
۵۵) الشافی، ج ۱، ص ۱۶۸ - ۱۷۸ .
۵۶) نحل: ۴۴ .
۵۷) حشر: ۷ .
۵۸) نجم: ۳ - ۴ .
۵۹) اصل الشیعه واصولها، ص ۱۶۱ - ۱۶۵ .
۶۰) نهج البلاغه، فیض الاسلام، خطبهی ۱۰۴ .
۶۱) همان، خطبهی ۱۳۱ .
۶۲) تحف العقول، بخش مربوط به سخنان امام حسین (علیهالسلام).
۶۳) علل الشرایع، ص ۲۵۳، باب ۱۲۸، حدیث ۹ .
۶۴) اصول كافی، ج ۱، كتاب الحجهٔ، باب جامع فی فضل الامام .
پینوشتها:
۱) تلخیص المحصل، ص ۴۲۶ - ۴۲۷ (رسالهٔ الامامهٔ)
۲) قواعد المرام فی علم الكلام; ص ۱۷۳ - ۱۷۴ .
۳) المغنی، بحث الامامهٔ، ج ۱، ص ۱۱ .
۴) ر . ك: علی ربانی گلپایگانی، الكلام المقارن، ص ۱۲ - ۱۸ .
۵) معتزله، یكی از مذاهب كلامی مهم در دنیای اسلام به شمار میروند . اگرچه در جهان معاصر به عنوان یك مذهب رسمی وجود عینی ندارند، ولی افكار و اندیشههای آنان، همچنان مورد توجه محققان و متفكران اسلامی و غیر اسلامی است . مؤسس این مذهب، واصل بن عطا .(متوفای ۱۳۱ ه) است . جهت آگاهی بیشتر از تاریخ، عقاید و متفكران و آثار كلامی این مذهب به كتاب فرق و مذاهب كلامی از نگارنده رجوع شود .
۶) مائده: ۳۸ .
۷) نور: ۲ .
۸) المغنی، الامامهٔ، ج ۱، ص ۴۱ .
۹) شرح الاصول الخمسهٔ، ص ۵۰۹ .
۱۰) المغنی، ج ۱، ص ۳۹ .
۱۱) ما تریدیه، پیروان ابومنصور ماتریدی سمرقندی (متوفای ۳۳۳ ه) هستند . از آن جا كه ابومنصور، از نظر فقهی، پیرو مذهب حنفی بود، این مذهب كلامی، در مناطقی كه احناف زندگی میكنند، رسمیت دارد و عقاید اسلامی، بر اساس متون و آثار كلامی این مذهب، تحقیق و تبیین میشود . كتاب شرح عقاید نسفی، معروفترین متن درسی حوزههای علمی احناف است، جهت آگاهی بیشتر دربارهی این مذهب كلامی به كتاب فرق و مذاهب كلامی رجوع شود .
۱۲) شرح العقائد النسفیهٔ، ص ۱۱۰; النبراس، ص ۵۱۲ - ۵۱۳ .
۱۳) رسالهی الفقه الاكبر منسوب به ابوحنیفه استبر این كتاب، شروحی نوشته شده است كه یكی از شرحهای معروف آن شرح ملاعلی قاری است .
۱۴) شرح الفقه الاكبر، ص ۱۷۹ .
۱۵) اصول الدین، ص ۲۶۹ - ۲۷۰ .
۱۶) این كتاب، تالیف حسین بن محمد طرابلسی (متوفای ۱۳۲۷ ه) است و از متون درسی احناف در برخی از حوزههای علمیه به شمار میرود .
۱۷) الحصون الحمیدیهٔ، ص ۱۹۱ .
۱۸) اشعریه، پیروان ابوالحسن اشعری (متوفای ۳۲۶ یا ۳۳۰ ه) هستند . این مذهب كلامی، در میان شافعیها و مالكیهای اهل سنتشهرت و رسمیت دارد . شهرت این مذهب كلامی در جهان اهل سنت، از مذهب ماتریدیه، بیشتر است . جهت آگاهی از تاریخ و تحولات و عقاید و آرای متكلمان و آثار مهم كلامی این مذهب كلامی، به كتاب فرق و مذاهب كلامی رجوع شود .
۱۹) وی، پس از ابوالحسن اشعری، یكی از برجستهترین متكلمان اشعری به شمار میرود . او، در ترویج مذهب اشعری سعی فراوانی نمود و در عصر خویش، رهبری كلام اشعری را بر عهده داشت . ر . ك: مقدمهی ابن خلدون، ص ۴۶۵ .
۲۰) تمهید الاوائل و تلخیص الدلائل، ص ۴۷۷ .
۲۱) اصول الدین، ص ۱۴۴، طبع بیروت، دارالفكر .
۲۲) الاقتصاد فی الاعتقاد، ص ۲۵۴ .
۲۳) غایهٔالمرام فی علم الكلام، ص ۳۶۶ .
۲۴) شرح المواقف، ج ۸، ص ۳۴۶ .
۲۵) شرح المقاصد، ج ۵، ص ۲۳۶ - ۲۳۷ .
۲۶) همان، ص ۲۳۳ .
۲۷) نهایهٔالاقدام فی علم الكلام، ص ۵۵۹ .
۲۸) مقدمهی ابن خلدون، ص ۱۹۱ .
۲۹) ر . ك: تلخیص المحصل، ص ۴۰۷; قواعد العقائد، ص ۱۱۶ .
۳۰) الالفین، ص ۸ .
۳۱) همان .
۳۲) همان، ص ۷ .
۳۳) مائده: ۳۸ .
۳۴) نور: ۲ .
۳۵) نور: ۴ .
۳۶) الالفین، ص ۸ .
۳۷) ر . ك: سید مرتضی، الشافی فی الامامهٔ، ج ۱، ص ۳۶; شیخ طوسی، كتاب الغیبهٔ، ص ۴ - ۵; سدیر الدین حمصی، المنتفذ من التقلید، ج ۲، ص ۲۴۰; خواجه نصیر الدین طوسی، تلخیص المحصل، ص ۴۲۹ (رسالهٔالامامهٔ) ; محقق حلی، المسلك فی اصول الدین، ص ۱۹۴; ابن میثم بحرانی، قواعد المرام، ص ۱۷۷; علامهی حلی، كشف المراد، ص ۴۰۹; فاضل مقداد، ارشاد الطالبین، ص ۳۲۷ - ۳۲۸ .
۳۸) ر . ك: فصلنامه انتظار، شمارهی ۵ .
۳۹) شاید، مقصود این است كه بسیاری از این اخبار، از نظر سند، قابل مناقشهاند، و آن چه از جهتسند قابل اعتماد است، ناچیز است و بیان كنندهی همهی احكام شریعت نیست . چنان كه گفته شده است، ابوحنیفه، كمتر از بیستحدیث را قابل اعتماد میدانست . ابن خلدون گفته است: «ائمهی مجتهدان، دربارهی احادیث، نظر متفاوتی داشتند . گفته شده است كه ابوحنیفه، حدود هفده حدیث را برگزیده است . مالك، احادیثی را كه در كتاب الموطا نقل كرده، انتخاب كرده است كه حدود سیصد حدیث است . احادیثی كه احمد بن حنبل در مسند خویش آورده، پنجاه هزار حدیث است» وی، آن گاه، دلیل این تفاوت را به كارگیری دقتبیشتر یا تساهل در نقل احادیث دانسته است و این توهم را كه امثال ابوحنیفه، عمدا، از نقل و قبول احادیث صرف نظر كردهاند، مردود شمرده است [مقدمه ابن خلدون، ص ۴۴۴ - ۴۴۵] .
گذشته از این، در احادیث، گاهی تعارض و تهافتیافت میشود . پس چه گونه میتوان آن را میزان حفظ شریعت دانست؟
۴۰) المنقذ من التقلید، ج ۲، ص ۲۶۱ .
۴۱) الشافی، ج ۱، ص ۱۷۹ .
۴۲) قواعد المرام، ص ۱۷۸ - ۱۷۹ .
۴۳) كشف المراد، ص ۴۹۳; الالفین، ص ۵۶ - ۵۷ .
۴۴) ارشاد الطالبین، ص ۳۳۳ - ۳۳۵ .
۴۵) المغنی، الامامهٔ، ج ۱، ص ۷۰ - ۷۱ .
۴۶) الشافی فی الامامهٔ، ج ۱، ص ۱۸۱ - ۱۸۶ .
۴۷) قواعد المرام، ص ۱۷۹ .
۴۸) وسائل الشیعهٔ، ج ۱۸، ص ۲۵ .
۴۹) مقصود، نمازها و روزههایی است كه زن در ایامی كه خون حیض و نفاس میبیند، انجام نمیدهد .
۵۰) الصلاهٔ عمود الدین .
۵۱) لاتقیسوا! فان من الدین ما لایقاس، و سیاتی اقوام یقیسون! فهم اعداء الدین! و اول من قاس ابلیس . وسائل الشیعهٔ، ج ۱۸، ص ۲۷ .
۵۲) در آثار كلامی علامهی حلی، مانند كشف المراد، الالفین، نهج المسترشدین، این روش یافت میشود .
۵۳) المنقذ من التقلید، ج ۲، ص ۲۵۶ - ۲۶۰ .
۵۴) المغنی، الامامهٔ، ج ۱، ص ۶۹۶۷ .
۵۵) الشافی، ج ۱، ص ۱۶۸ - ۱۷۸ .
۵۶) نحل: ۴۴ .
۵۷) حشر: ۷ .
۵۸) نجم: ۳ - ۴ .
۵۹) اصل الشیعه واصولها، ص ۱۶۱ - ۱۶۵ .
۶۰) نهج البلاغه، فیض الاسلام، خطبهی ۱۰۴ .
۶۱) همان، خطبهی ۱۳۱ .
۶۲) تحف العقول، بخش مربوط به سخنان امام حسین (علیهالسلام).
۶۳) علل الشرایع، ص ۲۵۳، باب ۱۲۸، حدیث ۹ .
۶۴) اصول كافی، ج ۱، كتاب الحجهٔ، باب جامع فی فضل الامام .
منبع : مجله انتظار
ایران مسعود پزشکیان دولت چهاردهم پزشکیان مجلس شورای اسلامی محمدرضا عارف دولت مجلس کابینه دولت چهاردهم اسماعیل هنیه کابینه پزشکیان محمدجواد ظریف
پیاده روی اربعین تهران عراق پلیس تصادف هواشناسی شهرداری تهران سرقت بازنشستگان قتل آموزش و پرورش دستگیری
ایران خودرو خودرو وام قیمت طلا قیمت دلار قیمت خودرو بانک مرکزی برق بازار خودرو بورس بازار سرمایه قیمت سکه
میراث فرهنگی میدان آزادی سینما رهبر انقلاب بیتا فرهی وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامی سینمای ایران تلویزیون کتاب تئاتر موسیقی
وزارت علوم تحقیقات و فناوری آزمون
رژیم صهیونیستی غزه روسیه حماس آمریکا فلسطین جنگ غزه اوکراین حزب الله لبنان دونالد ترامپ طوفان الاقصی ترکیه
پرسپولیس فوتبال ذوب آهن لیگ برتر استقلال لیگ برتر ایران المپیک المپیک 2024 پاریس رئال مادرید لیگ برتر فوتبال ایران مهدی تاج باشگاه پرسپولیس
هوش مصنوعی فناوری سامسونگ ایلان ماسک گوگل تلگرام گوشی ستار هاشمی مریخ روزنامه
فشار خون آلزایمر رژیم غذایی مغز دیابت چاقی افسردگی سلامت پوست