چهارشنبه, ۲۶ دی, ۱۴۰۳ / 15 January, 2025
مجله ویستا
در ستایش ترانهی یک سیاهپوست
برای همهی ما بارها پیش آمده است که به یاد کسی که دوستش داریم ولی او را از دست دادهایم، آهنگی را زیر لب زمزمه کنیم و یا با شنیدن تصنیفی قدیمی به خاطرات دورانی از گذشتهی مشترکمان با کسی وارد شویم که سعی در فراموش کردن او داشتیم. جادوی موسیقی میتواند قلب ما را زیر و رو کند و تمام آن چیزهایی را که به سختی میخواهیم پنهان کنیم، آشکار نماید. موسیقی فیلم نیز از چنین کارکردی برخوردار است. اگرچه موسیقی با آن چه بر پرده ظاهر میشود، هماهنگ است اما در واقع چیز دیگری را وضع میکند که با آن چه مشهود است، تفاوت دارد و بیشتر به واقعیت برتر داستان توجه نشان میدهد. موسیقی با مفهوم درونی صحنهها و حس نهفتهیی که بهطور تلویحی در باطن درام است، تعامل برقرار میکند نه با آن چه که آشکارا به عنوان کنش بصری در حال نمایش است. موسیقی به ما کمک میکند تا آن چه را که نمیتوانیم در فیلم ببینیم ولی باید دربارهی آن بیندیشیم، به دست آوریم.
در این میان، ما با تعدادی از فیلمهایی روبهرو میشویم که موسیقیشان در سالهای متمادی در یاد مخاطبان باقی میماند، به طوری که نسبت به آن حس نوستالژیکی مییابند که با شنیدن قطعهیی از آن، حال و هوای خوش فیلم برایشان تداعی میشود. رمز ماندگاری موسیقی چنین فیلمهایی در این است که نقشی فراتر از همراهی تصاویر را ایفا کردند و بدون اینکه خود را به صحنهها تحمیل کنند و اصالت فیلم را به خویش اختصاص دهند، به عنوان جزیی از عناصر دراماتیک فیلم، توانایی ایجاد پیوند با اجزای دیگر را یافتند و به صورت نیروی مکمل در خدمت روابط درونی روایت درآمدند.
● موسیقی فیلم کازابلانکا
موسیقی فیلم «کازابلانکا» به کارگردانی «مایکل کورتیز» یکی از همان مواردی است که در طول سالها به بخشی از خودآگاهی مردم تبدیل شد. «ماکس اشتاینر» که از پایهگذاران موسیقی فیلم است و ساخت موسیقی فیلمهایی چون «کینگ کنگ» (۱۹۳۳) و «بر باد رفته» (۱۹۳۹) را در کارنامهی هنری خود دارد، برای کازابلانکا موسیقییی را تألیف کرد که توانست از بهکارگیری ایدههای تماتیک معروف برای تضمین یک حال و هوای خاص فراتر برود، به طوری که آوازی که «سم» میخواند و ما ملودی آن را بارها در فیلم میشنویم، منبع شورانگیز الهام برای سالهای بعد از خود شد، تا آنجا که «وودی آلن» نمایشنامهیی را بر اساس «دوباره بزن، سم» نوشت که در حال و هوای موسیقی کازابلانکا بود.
اشتاینر برای ساخت موسیقی کازابلانکا به تجربهی تازهیی دست زد. در این فیلم آهنگساز میبایست از معنای نهفته و کنایی فیلم پرده برمیداشت که از نظر مفاهیم نمادین فلسفی و سیاسی پیچیده است. شخصیتهای اصلی در سراسر فیلم دایماً در حال گریز از یکدیگرند و با سوءتفاهم، خشم و کینه با هم در کشمکش هستند. با این وجود بین آنها، ارتباطی عاشقانه هرچند خودویرانگر وجود دارد که در لایههای زیرین داستان پنهان است. موسیقی، شاعرانگی نهفتهیی را به ما ارایه میدهد که با رابطهی خشن و گریزانندهی آنها تضاد مستقیم دارد و ما از طریق ملودیها و ترانههای فیلم است که میفهمیم این زوج که در ظاهرهر یک دیگری را از خود میراند، در باطن نسبت به یکدیگر علاقهیی فراوان و کششی قوی دارند.
آهنگساز از سم - پیانیست وفادار - و ترانهیی که به نام «همچنان که زمان میگذرد» مینوازد و میخواند، به عنوان ترجیعبندی برای پیوند بخشهای مختلف فیلم استفاده میکند. در طول فیلم چهار بار این ترانه به عنوان قطعهی مهمی از موسیقی منبع و هر بار با کارکردی متفاوت به کار میرود و هر یک از سه شخصیت «ریک»، «ایلزا» و سم واکنشی مناسب با حال و هوای آن صحنه در برابر موسیقی نشان میدهند.
● سم، برای ایلزا بزن
نخستین بار، زمانی است که ایلزا برای اولین دفعه وارد کافهی ریک میشود و برای اینکه ریک را از خلوت خودخواستهاش بیرون بکشد، از سم میخواهد آهنگ محبوب قدیمیشان را بنوازد. سم آشکارا نشان میدهد که ایلزا را خیلی خوب میشناسد و از این درخواست غیرمنتظرهاش معذب است و میخواهد از انجام آن خودداری کند. در این بخش موسیقی به منظور آشکار ساختن وجهی متفاوت از شخصیت ایلزا ساخته شده است و بر شور ایلزا برای ملاقات ریک تکیه دارد که رفتار مهارشدهی ایلزا آن را کاملاً پنهان میکند. آغاز ناگهانی موسیقی نه فقط دربارهی ایلزا، بلکه دربارهی ارتباطش با ریک نیز برای ما سؤالاتی به وجود میآورد. اساساً یافتن بهانهیی برای نقطهی شروع موسیقی، یکی از دغدغههای مهم آهنگسازان است. آنها اغلب برای شروع موسیقی، یک اتفاق فیزیکی را بهانه قرار میدهند اما در اینجا اشتاینر برای توجیه آغاز موسیقیاش، از معنا و تغییری در خط داستان استفاده میکند که توجیه دراماتیکی دارد و نه توجیه مکانیکی. ریک با شنیدن صدای ترانهی قدیمی، به سالن میآید و به سم اعتراض میکند. خشمی که در اعتراض او نهفته است، مردی را به ما مینمایاند که مدام در حال گریز از خویش است و تلاش میکند تا گذشتهی اندوهبارش را فراموش کند. فقط یک مرد عاشق شکستخورده، در برابر یک ترانهی قدیمی از کوره در میرود.
● سم، برای ریک بزن
بار دوم، ریک در خلوت مستانهاش از سم میخواهد تا همان آهنگ را برایش بنوازد. سم متوجه میشود که ریک تا چه اندازه غمگین است و سعی میکند با نواختن قطعهی دیگری، او را از این خودویرانگری هولناک که به آن دست زده است، نجات دهد. موسیقی این صحنه هیجانات درونی و سرکوبشدهی شخصیت خویشتندار ریک را نشان میدهد و جهشی ناگهانی به گذشته را فراهم میکند و توجیه مناسبی برای حالت تدافعی ریک در صحنهی ملاقاتش با ایلزا در چند دقیقهی بعد را به وجود میآورد. حالا معلوم میشود که ریک با همهی لاقیدی که از خود نشان میدهد، در عمق وجودش زخم بزرگی را دارد. با بازگشت به حال و ورود غیرمنتظرهی ایلزا به خلوت ریک موسیقی ترانه پایان میگیرد که نوعی تأکید با حذف را به دنبال خود میآورد. در چنین مواردی که موسیقی پیشزمینهی یک کنش است با قطع ناگهانی، تماشاگر برای نمایی آماده میشود که نیازمند سکوت است. در این صحنه ریک، ایلزا را به بیوفایی و دروغگویی متهم میکند و ایلزا که احساس میکند در این ماجرا غرق شده است و نمیتواند حقیقت را بگوید، در اوج ناامیدی، ریک را ترک میکند. شکاف کورکنندهیی که میان آنها وجود دارد، همچنان باز باقی میماند.
● سم، برای پاریس بزن
بار سوم، این قطعه در گذشتهیی که ریک در حال مرور آن است، شنیده میشود. روزهای اشغال پاریس توسط آلمانیهاست و ریک و ایلزا در کافهیی کوچک در «مونتمارتر» هستند و سم به عنوان نقطهی اشتراک پیوند این زوج، در حال نواختن آهنگ همچنان که زمان میگذرد است. ایلزا در خود فرو رفته به نظر میرسد، آشکارا چیزی تلخ و غمانگیز ذهنش را مشغول کرده است اما ریک درست حال و هوای یک عاشق سرزنده را دارد که در اوج جنگ و نابودی دنیا، به ازدواج با ایلزا میاندیشد. هر دو در حال نقشه کشیدن هستند. ایلزا این دیدار را آخرین ملاقاتش با ریک میداند و به جدایی فکر میکند و ریک بیتوجه به خطراتی که او را احاطه کرده است، برای آغاز یک زندگی جدید در کنار زن محبوبش برنامهریزی میکند. در این صحنه موسیقی با شخصیتها ارتباط برقرار میکند و با این کار، به معانی نهفته در کنشها و روابط میان آنها پاسخ میگوید و به عنوان یک عنصر مشترک، میان حال و هوای درونی ریک و ایلزا در رفت و آمد است و گاهی بر اندوه مبهم ایلزا و گاهی بر سرخوشی نافرجام ریک تأکید میورزد.
● سم، برای خودت بزن
بار چهارم که سم این ترانه را مینوازد، در واقع قرینهی صحنهی ورود ایلزا به کافهی ریک در آغاز فیلم است. این بار ریک از سم میخواهد تا ترانهیی را که پیشتر ممنوع کرده بود بنوازد تا با تحریک احساسات فروخوردهی ایلزا، او را به یاد گذشتهی حسرتبارشان بیندازد. سم که به درستی سر از کار این زوج درنمیآورد و نمیداند که بالاخره آنها همدیگر را دوست دارند یا از هم متنفرند، با تعجب مشغول نواختن و خواندن میشود. موسیقی در این صحنه به احساس متناقض ریک که ترکیبی از خشم و محبت نسبت به ایلزاست، تشخص میبخشد و او را مردی نشان میدهد با یک خلاء بزرگ در زندگیاش که سالها حس خیانت از سوی زن محبوبش روح او را خورده است.
● سم، برای ما بزن
کازابلانکا ظاهراً باید فیلمی دربارهی جنگ باشد اما بیشتر دربارهی یک موقعیت دشوار هستی است، دربارهی عشقی که در تضاد با وظیفهی آرمانی قهرمانها قرار میگیرد و آنها را وادار به انتخاب میکند. در واقع جنگ شرط و زمینهی ماندگاری عشقی را فراهم میآورد که میتوانست در شرایط معمولی به یک رابطهی دلسردکننده تبدیل شود اما زمان، زمان جنگ است و هر جا خطر مرگ و جدایی باشد، عشق میتواند در آنجا رشد کند، به همین دلیل چند ملاقات ساده در یک کافه و ترانهی قدیمی یک سیاهپوست میتواند به عشق بزرگی تبدیل شود.
ماکس اشتاینر به عنوان آهنگساز فیلم، این لایههای فلسفی فیلم را به خوبی درک کرده است و آنها را نه به عنوان ایدههای درونی یک فیلم، بلکه به صورت بخشی از دغدغههای ذهنی خویش پذیرفته است. آنگاه برای بزرگداشت عشق قهرمانهایی که به خوبی آنها را میشناسد و برای انتخابهایشان احترام زیادی قایل است، شورانگیزترین ملودیها و تصنیفها را خلق کرده است
نزهت بادی
منبع : سورۀ مهر
ایران مسعود پزشکیان دولت چهاردهم پزشکیان مجلس شورای اسلامی محمدرضا عارف دولت مجلس کابینه دولت چهاردهم اسماعیل هنیه کابینه پزشکیان محمدجواد ظریف
پیاده روی اربعین تهران عراق پلیس تصادف هواشناسی شهرداری تهران سرقت بازنشستگان قتل آموزش و پرورش دستگیری
ایران خودرو خودرو وام قیمت طلا قیمت دلار قیمت خودرو بانک مرکزی برق بازار خودرو بورس بازار سرمایه قیمت سکه
میراث فرهنگی میدان آزادی سینما رهبر انقلاب بیتا فرهی وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامی سینمای ایران تلویزیون کتاب تئاتر موسیقی
وزارت علوم تحقیقات و فناوری آزمون
رژیم صهیونیستی غزه روسیه حماس آمریکا فلسطین جنگ غزه اوکراین حزب الله لبنان دونالد ترامپ طوفان الاقصی ترکیه
پرسپولیس فوتبال ذوب آهن لیگ برتر استقلال لیگ برتر ایران المپیک المپیک 2024 پاریس رئال مادرید لیگ برتر فوتبال ایران مهدی تاج باشگاه پرسپولیس
هوش مصنوعی فناوری سامسونگ ایلان ماسک گوگل تلگرام گوشی ستار هاشمی مریخ روزنامه
فشار خون آلزایمر رژیم غذایی مغز دیابت چاقی افسردگی سلامت پوست