یکشنبه, ۷ بهمن, ۱۴۰۳ / 26 January, 2025
مجله ویستا
رابطه پزشک و بیمار از دیدگاه رازی
رساله لأبیبکر محمدبنزکریا الرازی الی بعض تلامیذته (نامهای از ابوبکر محمدابن زکریای رازی به یکی از شاگردانش) رسالهای کمبرگ ولی ماندنی و خواندنی است از فیلسوف، اندیشهگر و کاشف بزرگ و بلندآوازهی مسلمان به یکی از شاگردانش. دکتر عبداللطیف محمد العبد ویراستار متن عربی این رساله،که پایاننامه دکترای خود را در سال ۱۹۷۵ با نام فلسفه ابوبکر محمدبن زکریای رازی در بخش فلسفه اسلامی دانشکده دارالعلوم دانشگاه قاهره با درجهٔ ممتاز به پایان رسانده است میگوید: «هنگامیکه برای پایاننامهام به پژوهش میپرداختم، به دستنگاشتی از رازی برخوردم، که پیشتر نشر نیافته. دستنویس این رساله در دارالکتبالمصریه قاهره به شماره ۱۱۹ پزشکی تیمور نگاهداری میشود. این رساله در میان فراهمشدهایی قرار دارد که در سال ۱۱۱۱ هجری قمری از برگ ۱۶۶ تا ۱۸۴ اصل دستنگاشت رازی به شیوه معمولی (بدون تذهیب و آرایش)، و هر برگ تقریبا ۲۱ سطر بازنویسی شده است. من بهراستی در زمینه آیین پزشکی در نگاه رازی از این رساله بهرهها جستم. هر چه کوشیدم تا به دستنگاشت دیگری از این رساله دست پیدا کنم، تا کنون راه به جایی نبردم. فهرستها هم دستگیر من نشدند، از بیم آنکه این یگانه دستنگاشت، سرنوشت دیگر نگاشتههای رازی را پیدا نکند، و از میان نرود و زیان گرانباری به اندیشه بشری نرسد به ویرایش و نشر آن دست یازیدم.»
دکتر عبدالطیفمحمدالعبد ویراستار متن عربی، عنوان چاپ شده رساله را اخلاقالطبیب برگزیده، و محمدحسین ساکت پس از فارسی کردن متن عربی، نام شایست و ناشایست در پزشکی را برازنده آن دانسته است.
به من خبررسید ـ خداوند زندگانیات را دراز و ارزانیاش را در تو همیشگی فرماید ـ که فلان فرمانروا تو را به پیشگاه خود فراخوانده است و برای خدمت به خود ویژگی داده است. و در این کار به تو اعتماد ورزیدهاست و ابزارهای آن را در برابرت نهاده است. او به تو خوش گمان شدهاست و تو را ویژهی خویش قرارداده است، و با اطمینان تورا امانتدار جان خود برگزیده است تا خداوند در این کاری که به تو واگذاشته است به خدمت و رعایت حقوق و پاسداری از تندرستی او تورا کامیاب فرماید. خدا شنوای نزدیک است.
● دشوارترین گونههای پزشکی
بدانکه از دشوارترین چیزها برای پزشک خدمت به فرمانگزاران و درمانِ توانگران و زنان است. زیرا، پزشک آزادمنش، هرگاه به پیشهی خود پردازد و از ویژگان و تودگان نگهداری کند به خوبی و نیکی می زید و برآنان فرمانرواست، و هرگاه به خدمت پادشاهان درآید چه بسا با خدمتگزاری به آنان فرمانروا گردد؛ بهویژه اگر آن پادشاه راه از چاه نداند. چنانکه شنیدهام برخی از آنان که بیمار میشوند، پزشک دستور میدهد پرهیز نگاه دارند ولی، او خودداری ورزیده است و گفته است: پس با این پزشککه مرا از آن چه میخواهم باز میدارد چه کنم؟! من ترا برای خود برگزیدم تا هر چه میخواهم بخورم و تو با دانش خویش جلو زیان آن چه را ناخوش دارم بگیری. آن فرمانروا نمیدانست که چنین سخنی محال است و در هنروپیشهی پزشک چنین توان و نیرویی نیست. پزشکان همان خوی و روشهایی را دارند که فرمانروایان دارند. دستورهای پزشکان را توانگران و تهیدستان به کار میبندند زیرا، از راه و رسم آنان این است که فرمان میدهند. از روش و منش آنان نیست که فرمان پذیرند.
● خود ـ بازداریپزشک
نخستین چیزیکه بر توست: خود بازداری از پرداختن به کار بیهوده و خوشگذارنی است و باید پیوسته به خواندن کتابها بپردازی چرا که، چه بسا ناگاه چیزی از تو بپرسد و تو به یاد نداشته باشی که، بدین گونه، پاسخگویی برایت دشوار خواهد نمود و در نزدش به تو گزند خواهد رساند.
● فرهنگ پزشک
در میان فرمانگزاران و پادشاهان و سران هستند کسانی که راه از چاه نمیشناسند. با بزرگانی روبهرو میشوی که بیسوادند و با کمیِ دانش و فراوانی نادانی خود، چنین میانگارند که هرکس با دانش پیوندی و سر وکاری دارد شایسته است، از آنچه در آن رشته پرسیده میشود، پاسخ گوید. اگر مسالهای از تو پوشیده ماند، اینان آن را به نادانی گره میزنند. اینان نمیدانند که چه بسا کودن و ناشی و نابهکاری به فرد کاردان و کارکشتهای برخورد میکند، و چه بسا بر دانشمندی برجسته و خردمند و زیرک در مسالهای که پایینترین شاگردانش از نظر دانش و درک و دریافت، پاسخ میگوید، اشکال و ایراد بگیرد، نه از آن رو که آن مساله را یاد ندارد یا نخوانده است و نشنیدهاست بلکه، به خاطر تشنگی و نیاز به کمال در بشر است. اینان با کمی شناخت و آگاهی خود گمان میکنند؛ بلکه به این، باور دارند که هرکس گونهای از دانش بخواند و به هنری و صناعتی بپردازد، نباید براو آن رودکه گفتیم: فراموشی چیزی یا نادیده گرفتن یا لغزش در آن. کسی که در هر رشتهای از دانشها آموزشی دیده است منکر این سخن نیست. بیسوادان و راه از چاه نشناسان(عامیان) می پندارند ـبلکه باور دارندـ که هرکس به دانش ستارهشناسی سروکار و بستگی دارد ناگزیر غیبگویی میداند و هرکس به پزشکی وابسته است، میتواند هرگونه بیماری را از میان بردارد و به درمان هر درد دست یازد.
● گونههای بیماری
بیماریهایی که پیش میآیند سه شرط دارند:۱) بیمارییی که درمانش بایسته و لازم است،۲) بیماریی که درمانشدنی است و۳) بیماری، که نمیتوان درمانش کرد.
و اما آن بیمارییی که باید درمانش کرد: مانند تب روز در بیشتر وقتها، و سردردِ برخاسته از گرمای خورشید (گرمازدگی). و اما آن بیماری که درمانشدنی است مانند تبعفونیکه سراسر بدن انسان تنومند و نیرومند را فرا میگیرد و از گونهی تبهای سیاهزخم نیست. اگر چنین تبی آنگونه که باید و شاید درمان شود به تندی از میان میرود و اگر درمان نشود چه بسا پیش میآید که افزایش یابد و شاید هم تب ببرد و قطع گردد. و اما بیمارییی که درمان نشود، مانند: سرطان، خوره و پیسی. به هر گونه، در این هنگام است(که پزشک)، بیشتر، مورد سرزنش قرار میگیرد.
● همراهی و دوستی و رازداری در پزشکی
بدان پسرکم که شایسته و بایسته است تا پزشک دوست و همراه مردم باشد و در پشت سرنگاهدار و رازدارشان باشد، بویژه رازهای کسی را که در خدمت آن کس است زیرا، چه بسا برخی از مردم بیماری خود را از نزدیکترین و ویژهترین کسان خود مانند پدر و مادر و فرزندان خود پوشیده میدارند ولی ناگزیر برای پزشک فاش میسازند. هرگاه پزشک، یکی از زنان،کنیزان یا نوکران آن کس را درمان کند باید چشم خود را نگاهدارد و از جای درد... پیشتر نرود. جالینوس فرزانه در پیماننامهاش به دانشجویان گفته است ـو به جانم سوگند که درست فرموده استـ بر پزشک است که برای خدا ناب و پالوده باشد و چشم خود را از زنان و زیبایان بپوشاند و از دست زدن به جایی از تن و بدن آنان دوری جوید. هرگاه پزشک بخواهد زنان را درمان کند و جایی را که مورد نظر است ببیند، چشمانش را از آن جا برگیرد و به دیگر جاهای بدنشان بیندازد.
من کسی را دیدهام که از آن چه گفتم دوری جسته است و در چشم مردم بزرگ و گرامی نموده است و ویژگان و تودگان دربارهی خوبی او همداستان شدهاند، و دیدهام کسی را که با زنان برخورد داشته است و مردم دربارهی او شایعاتی پراکندهاند و از او کنارهگرفتهاند و وی را راندهاند و آمدن او را نزد پادشاهان و ویژگان و تودگان ناروا و حرام شمردهاند. پس پزشک و درمانگر باید از این کارها پرهیز کنند. همانگونه که من از آنها پرهیز کردهام.● بایستههای بیمار در برابر پزشک
شایسته است کسی که خود را پزشک پادشاهان، بزرگان و تودگان مردم قرار میدهد با سخن نرم و مهربانانه در دلپاکی خویش گزافه کند تا آن که برتر از هر کس که در نشست اوست ـاز خدمتکاران و دیگرانـ والایی دهد زیرا، آنان خدمتکاران تن و کالبدند و پزشک خدمتگزار جان و روان.
روزی در نشست یکی از پادشان بوده. او پزشکی ویژه داشت. پزشک برما درآمد، پادشاه رو به آن پزشک کرد و به درشتی گفت: فلان پردهدار (حاجب) تو را به خانهاش فراخوانده است ولی، توپاسخ نگفتهای. پزشک گفت: خداوند پادشاه را کامروا فرماید! تندرستان پیش پزشک میروند نه آن که پزشک را فرا خوانند مگر پادشاه. پادشاه گفت: پیش از آن که به خدمت ما ویژگی یابی، میبایست این سخن میگفتی. پاسخ پزشک ، پادشاه و حاضران را به شگفتی انداخت. پزشک گفت: خدواند پادشاه را کامروا فرماید! گمان میبردم که خدمت به پادشاه بر والایی و ارج و بها میافزاید و نه به زبونی و گمنامی. پادشاه سخن او را دریافت و از او پوزش خواست و او را گرامی داشت و پاداش داد.
درمیان کسانی که پیرامون پادشاهند، پزشک او مهربانترین است زیرا، بسیاری از خویشان و نزدیکان و خدمتگزاران به خاطر آزمندی در ارث بردن از دارایی کشورِ پادشاه، از بیماری یا مرگ او شادمان میشوند. ولی، پزشک در پاسداری از تندرستی پادشاه بسیار میکوشد و با پایداری بهزیستی و بهبود او خرسند و شادان است.
برای دل پزشک چیزی ناخوشایندتر از بیماری سرورش نیست زیرا، میخواهد بیماریش را در کوتاهترین زمان، تند و شتابان و با سبکترین درمان از او برگیرد و ممکن است پزشک نتواند چنین کند زیرا، بیماریها دارای چهار درجه یا پلکان است: آغازین، افزونی، پایانی و گسیختگی.
اگر سرور به پزشکِ ویژهی خود نیکی کند، آن پزشک در پاسداری از تندرستی و درمان بیماریاش خواهد کوشید. به جانم سوگند، بقراطِ پزشک درست گفته است، آنجا که فرموده است: پیش از نیاز به پزشک با او خوش رفتاری کن. این سخن، ضربالمثل شده است: «کار او کار کسی است که برای دوستش پزشکی میکند.»
برای بیمار، هیچ چیز گرانبهاتر و خوشایندتر از این نیست که پزشک در دل و درون به او گرایش داشته باشد و او را دوست بدارد.
▪ بازداری پزشک از خود بزرگبینی
بدان پسرکم در میان پزشکان کسی یافت میشود که به مردم ناز میفروشد و خود را بزرگ میبیند. بهویژه هنگامی که پادشاهی یا فرمانده یا یکی از سران او را ویژهی خویش میگرداند. جالینوس پزشک گفته است: در میان پزشکان دیدهام کسانی را که بر پادشاهان درآمدهاند و سپس خود را گرفتهاند و بر تودگان ناز فروختهاند و بزرگینشان دادهاند و از درمانشان دریغ ورزیدهاند و با درشتی با آنان سخن گفتهاند و چهره در هم کشیدهاند. چنین است انسانی که بازداشته و ناقص است.آنگاه، آن پزشک فرزانه، پزشکان را به خویهایی دوگانه و متضاد با آن چه یادکرد، فرا میخواند و به داشتن منشهایی دوگانه با آن خویهای زشت وا میدارد.
▪ بایستگی درمان تهیدستان و بینوایان
جالینوس گفته است: شایسته است پزشک درست همانگونه که توانگران را درمان میکند به درمان تهیدستان و بینوایان پردازد. برماست که از روش و منشی که آن فرزانه نهاده است پیروی کنیم.
▪ بازداری پزشک از خودپسندی
جالینوس گفته است: در میان پزشکان کسی را دیدهام که چون بیمار سختی را درمان کرده است و آن بیمار با دستان آن پزشک بهبود یافته است، با این کار، خود پسندی بهاوراه یافته است و گفتارش،گفتار سرکشان گردیده است. هرگاه چنین شود، نه کامیاب خواهد گردید و نه استوار. و آن فرزانه جالینوس این خویها را بازداشته است تا دوری و کنارهگیری کنی.
▪ خودـسپاری پزشک به خداوند
پزشک در درمان خویش، خود را به خدای بزرگ میسپارد و از او شفا و بهبود چشم دارد. او روی توان و کارش حساب نمیکند بلکه، در همگی کارهایش به خدا اعتماد میورزد. اگر پزشک وارونهی این انجام دهد و به خود و توانش در این پیشه پزشکی و کاردانیاش بنگرد، خداوند بهبود و شفا را از او باز خواهد داشت.
آگاهی یکسان از حال شخص پیش از بیماری شایسته است هر روز پیش سرور خویش درآیی و نزدیک او بنشینی و اگر با دستش به تو اشارت کرد، نبض او را بگیری زیرا،کسی که نبض انسانی را در حال تندرستی نگیرد، نمیتواند به هنگام بیماری آن کس به داوری بنشیند.
▪ بازداری از پرگویی
از پرگویی پیرامون این دانش در نشست او بپرهیز، مگر او خود یا یکی از همگویانش (ندیمان) از تو بخواهند که آغاز کنی.
● خوراک بیمار
سرخوان و سفرهی سرور خود یادآوری مشو که این خوراک برای کدام عضو زیانآور است یا کدام بیماری را شدت میبخشد، هرچند بسیار درهم و برهم باشد مگر به اندازهی آن چه ناگزیر است مانند این که بر سر سفرهی او ماهی و ماست یا پنیر و تخم مرغ یا مانند اینها که البته نباید در یک زمان با هم باشند، گردآید. باید هر روز از چند و چون خوراک او، از کمی و افزونی یا خوشآمدن و خوش نیامدن وی آگاهی یابی زیرا، کسی که خورد و خوراک و نوش و نوشابه، خواب و بیداری، کار و بیکاری و دیگر احوال انسان مانند گرایش و نیروی جنسی او و مانند آن را بداند در درمان وی بسیار کم دچار لغزش خواهد شد.
باید دستور دهی هر روز برای او خوراکی آماده سازند که با خوراکی که دیروز خورده است مناسب باشد و زیانی به او نرساند. خوراکی که بیمار بهآن اشتهای خوبی دارد زیرا، خوراک اشتها آور اگرچه ناجورباشد برای تندرستان و بیماران بهتر است تا غذایی که اشتها آور نیست. همینگونه، اندازه، چندو چونی و ترتیب نوشیدن او را هم باید زیر نظر گیری.
مبادا بر پادشاهان،کمخردان، کودکان، و زنان چیزی را که اشتها دارند تا مدتی جلوگیری کنی ولی،کمکم آنان را از آن خوراک بازدار و آنان را از پرخوری پرهیزدار زیرا، شایستهتر آن که پنهانی از آن چیز، پُر، نخورند و تو با زیانِ پشت سر آن، روبرو نشوی. جلو زیانهای خوراکیها را گرفتن بخش بزرگی است، از بخشهای پزشکی در پاسداری و نگاهداری تندرستی وبهداشت .● کاربرد دارو
شایسته است اگر شربت یا دارویی به او دادی در حضورش کمی از آن را بخوری که این کار جایی را برای بدگمانی نمیگذارد و به اعتماد نزدیکتر است. و شایان اعتماد ورزیدن و واگذاری کارهایش به تواست. این کار، همیشه لازم نیست بلکه، هرگاه سرپرستی کار آن دارو با تواست باید چنین کنی. ولی، یکی از خادمان یا سرپرستِ نوشیدنیهای او سرپرستی این کار را بر عهده دارد، تو تکلیفی به انجام آن نداری.
روزی در نشست یکی از بزرگان بودم، پزشک به او شربتی داد. آن بزرگ چهره درهم کشید. سپس، یکی از همگویان او گفت: چرا از آن نخوردی؟ آن پزشک پاسخ داد: هر شربت یا دارویی را که در این نشست حاضر است باید بخورم؟ به این گونه، من از بندگان نابودکنندهی خداوند خواهم بود! صاحب آن نشست گفت: راست گفتی! و آنگاه، دستور داد تا کلیدهای داروخانهها و شربتخانهها را به دست آن پزشک سپردند.
خودداری از یادکردن داروهای کشنده نزد فرمانروا
مباد نامی از داروهای کشندهای که در نزد فرمانرواست یا در بازار کشور و سرزمین اوست به میان آوری و بگویی: آنها را میشناسم، یا چیزی از آنها میدانم، یا به زیانهایشان آگاهم زیرا، داروهای کشنده جدا و رها از پیشهی پزشکی است. هیچ نیازی به نام و کاربرد آنها نیست. نامی از آنها نبردن بهتر که یاد و یادآوری کردن. اگر هم از تو دربارهی آنها پرسید پاسخی مگو و آغاز به آوردن نام آنها مکن و خود را از آنها دور نگاهدار .
● لزوم نزدیک شدن به پزشک
برکسی که پزشک را به کار میگیرد بایسته است تا او را به خود نزدیک سازد و با او همان گونه سخن گوید که با ویژهترین مردم به خودش گفتگو میکند، تا پزشک به میانجی و فرستادهی میان خود و سرورش نیاز پیدا نکند. چه بسا انسان گرفتار بیماریهایی شرمگنانه میشود و پزشک نیاز دارد تا به درمان آن دستور دهد ولی، نام آن خوشایند نیست مانند شیافها و تنقیه. اگر پزشک به بیمار نزدیک نباشد، شکوه یا ترس، او را از گفتن و اشاره کردن بهآن درمان باز میدارد و چه بسا شنیدهام؛ پادشاهی شکمدرد (قولنج) گرفت. پزشک نیاز پیدا کرد تا آن پادشاه را تنقیه کند. پادشاه چیزی از تنقیه نشنیده بود زیرا، راه از چاه نمیشناخت و دانشمندان را ندیده بود. پزشک به کاربرد آن به او اشارت کرد و چون آن را تجویز کرد، پادشاه به خاطر کم خردی و نادانی بسیار خویش، گمان برد پزشک او را سبک دانسته است و درمانش را سرسری گرفته است. سپس، با آن پزشک درشتی کرد و گفت: آن چه را تجویز کردی شایستهی چه کسی است که انجام دهی؟! پزشک از ترس جانش گفت: به خودم! خداوند پادشاه را کامیاب فرماید! پادشاه گفت: آیا این کار با خودت به من سود میرساند؟ گویند آن پزشک پاسخ داد: آری سود میبخشد .پزشک دست از درمان پادشاه برداشت و او به خاطر این کار جان سپرد. آن پزشک بازگو میکرد که اگر پادشاه تنقیه میشد، بهبود مییافت و از مرگ میرست و از جهان رخت برنمیبست. چون پزشک به سرورش نزدیک نبود، تا بتواند با او به آسانی سخن بگوید، از او میترسید و همین ترس انگیزهی دست کشیدن از درمانش شد و به دنبال آن نابودیش.
● بازداری پزشک از بادهخواری
هنگامیکه برای خدمت به پادشاهان و بزرگان برگزیده شدی از بادهخواری بپرهیز زیرا، چه بسا نیازشان به تو افتد و ترا مست بینند. آنگاه، در چشم آنان کوچک خواهی نمود و در درمان تو لغزش و نادرستی روی خواهد داد. نخواهی توانست درد و بیماری را چاره سازی مگر آن که فرمانروا ترا به آن فرمان دهد. اگر خود باده به کار گرفتی به همان اندازه که برای بهداشت و تندستی یا زدودن بیماری و دردی از تو لازم است، بسنده کن.
● همراهی و پیوستگی پزشک با بیمار پس از دارو
اگر به او داروی لینتآور و برگردان (استفراغ) دادی، پس باید همراه او باشی تا در خوردن و آشامیدن لغزش نکند. گویند: این کار لازم است زیرا، در میان نازپروردگان، هستند کسانی که به خاطر کمآگاهی و آزمندی در خوراک، دیری میگذرد که بیمارند وگزندهای فراوانی که از خوراک میرسد و در معدهی بیمار، چیزی از گرمای سخت مغزِ سر یا بوی آن میماند و، سپس، با خوراک آمیخته میشود و سرشت و خصوصیت خود را به او میبخشد، و آنگاه، آن خوراک لینتآور میگردد.
چه بسا این وضع روزها بپاید و بیماریهایی را برای دارندهاش بیاورد و در دلش، شکمدرد بیافریند. تا اندازهای درمان جز با سختی فروان پس از کوشش و به رنج افتادن، انجام نگیرد و چه بسا این اسهال روزها و ماهها ادامه پیداکند.
● زیان رازپوشی از پزشک
از بزرگترین لغزشها این که اگر دچار لغزش گردید، برای واپس زدن سرزنش از خود، آن را از پزشک پنهان دارد. اگر کسی لغزشی کرد و آن را پوشاند، دو بزه و دو لغزش و نادرستی انجام داده است. اگر بیمار راز خویش پیش پزشک آشکار نسازد، پزشک به درمان او راه نخواهد یافت.
برای این است که باید پزشک از هنگامی که داروی لینت آور به بیمار میدهد همراه او باشد تا پس بیاورد (استفراغ کند) و آسوده شود، چراکه این کار از دوراندیشانهترین و استوارترین کارهاست و در پاسداری از تندرستی و گسیختن و زدودن بیماریها و دردها و، بهاین وسیله، جلوگیری از سرزنش دیدن خود و دیگری.
یک بار به نوجوانی از نازپروردگان، دارویی لینتآور نوشاندم چون نوجوان در آستانهی بلوغ بود لغزش کرد و، از روی شرم، اسهال خود را پنهان داشت. در شبی که داروی لینتآور نوشیده بود برخی از لغزشهای آن بیمار رخ نمود و، به دنبال آن، به سستی و درد کلیه گرفتار آمد. چون از حال او پرسیدم، یکی از خدمتکارانش، آنچه را بیمار انجام داده بود برایم بازگفت. سپس، من به درمان او پرداختم و او بهبود یافت. من توانستم او را درمان کنم. اگر آنان به من گزارش نداده بودند درمان و درد آن بیمار به درازا میکشید.
● رگ زنی بیمار پس از آگاهی از حال او
هرگاه خواستی با رگزدن، خون از بیمار بیرونآوری، باید نبضش را بگیری و پیشاب او را بیازمایی. بهویژه اگر دیرگاهی در خدمت او بودهای. اگر روزها در خدمت او سرکرده به راه و روش سرورت آشنایی یافته باشی، به تو این توان را میدهد تا به بیرون آوردن خون از او دست یازی. از این دو که بگذریم، سرخی رنگ یا عرقریزی یا خونآمدن از بینی، نشانی است بر چیرگی خون در اندازه و چندی و آبکی و رقیق بودنش در چونی.
بدان کسی که برای تندرستی یا درمان یا خدمت، پزشک همراه اوست باید به هنگام تندرستی و شادابی خویش با پزشک به رایزنی پردازد و در خوراک یا خون گرفتن یا دارو خوردن به دستور و تجویز او گوش فرا دهد، تا آن که اگر دردی یا گزندی به بیمار رسید و در آن صورت به پزشک پناه برد و او را ندید بتواند بر احوال خویش در آن هنگام آگاهی یابد. اگر آن بیمار از کاردانترین و تواناترین مردم در بررسی و پژوهش و قیاس و استنتاج باشد و بهویژه اگر بیماری و درد تند و سختی به او رسد، به او فرصت مده تا هنرش را به کار اندازد و در جستجوی احوال خود برآید و همان کارها را انجام دهد.
از این روست که بقراط پزشک گفته است:« زندگی کوتاه است و این هنر پزشکی دراز دامن و زمانتنگ.» و کوتاه شده است زیرا، به خاطر گردش و پویش عنصرنهاده شدهی پزشکی ـبدنهای مردمـ هر روز دراین باره، چیزی شگفتآور با تجربه برایم روشن میشد. دوستی داشتم که در دیدگاهها و نگرشهای من بسیار اختلاف میکرد. گاهی خناق بلغمی (دیفتری) او را فرا میگرفت. روزی پیش من آمد. چهرهاش سرخ و گر گرفته بود و رگهایش پیدا مانند چهرگان مستان و می زدگان. از حالش پرسیدم. او پاسخ داد: در مغازهی داروفروشی نشسته بودم و با داروفروش سخن میگفتم. نافهی مشکی را پاره کرد و چیز سفت بسته و جمعشدهای را از آن در هاون کوبید و پیش ما آورد. مردی پیش ما بود که مشنگ و کم خرد مینمود. وی آن مادهی خوشبو را از دارو فروش خرید. همین که دارو فروش به آن سرگرم شد، آن مرد ته مانده و فاسد شدهی آن چه از آن مشک در هاون بود گرفت. من خود از آن نگاه نداشتم. آنگاه، پیش او رفتم و او با دهانش آن را در دو بینی من دمید،که میبینی.دوستم کمی پیش من ماند و برخاست و بیرون شد. در راه به زمین افتاد و دردی که روزها بهآن گرفتار بود او را فرا گرفت. او را به سوی خانهی دوستش بردند و پزشکی بیگانه و ناآشنا به بالینش آوردند که حال آن بیمار را نمیدانست و گمان کرد که زهرباد یا خناق خونیاست. مرا فراخواندند، من بر سربالین او آمدم. آن پزشک هم بود. بازویش را بالازده بود تا دو رگ آن را بزند. پس، او را از این کار بازداشتم و نگذاشتم رگ او را بزند. من آن بیمار را برابر شناخت و تشخیص خویش درمان کردم. آن بیمار بهبود یافت. اگر او رگ می زد، با این کار خود را نابود میساخت.
یک بار، مردی را دیدم که بیمار شده بود. پیش پزشک رفت. پزشک به او دارویی داد که با گذشت روزها به کار میبرد. همان دارو بیماریاش را درمان کرد و برای او بهبود آفرید.
درست همین درد و بیماری به سراغ کس دیگری آمد. آن مرد نخست، آن دارو را میدانست. مرد دوم، بیماری صرع داشت و هرگاه آن دارو را میخورد به دنبال آن صرع میگرفت و از دردی که او را میگرفت رنج میبرد. سپس، آن مرد پیش من آمد و گلایه کرد. داروی او را نوشتم. او آن را برایم آورد. درآن دارو دانهی کرفس بود. سپس، آن را ساختم. آن گاه، بیمار آن دارو را به کار برد و به صرع دچارنشد و سود آشکاری از آن برگرفت.
کاربرد پیشهی پزشکی به دیدار درازمدت با بیمار نیاز دارد. هرکس با انسانی یک سال همنشینی کند به خوی و سرشت او داناتر خواهد بود تا کسی که یک ماه همنشینی کرده است. در این کار، بایدپزشک در اصول و شالودهی دانشپزشکی به کاردانی و استواری رسیده باشد و رشتهها و شاخههای آن را خوانده باشد. زیرا، پزشک جز با این نخواهد توانست درمان کند. و به مسالهای از مسائل این پیشه ره نخواهد یافت. پس، بر این دو تکیه کن.
● خودداری از آزمایش بر روی بیمار
آن چه را نادانان توده میگویند که برای فلان کس ـبیدانش و آگاهیـ آزمایش و تجربه چهره بست؛ رهاکن که هذیانی بیش نیست. زیرا، اگر آن کس از همهی مردم بیشتر زیست کند به چنین تجربه و آزمایشی دست نخواهد یافت، و اگر هم از درمانی هماهنگ برخوردار گردد از روی بخت و پیشامد است.
بالاترین درجهی آنان، کسانیاند که به دانش و اصول این هنر مراجعه نمیکنند بلکه، به کتابها مینگرند و آن درمانها را از آن کتابها به کار میگیرند. اینان نمیدانند که چیزهایی که در کتابهاست آنهایی نیستند که خود به کار روند. بلکه، گفتارهایی است که نهاده شدهاند تا برابر آنها رفتار گردد و این هنر پزشکی از آنها آموخته شود. اگر دربارهی آزمایش چیزی جز آن چه جالینوس دانشور گفته است نمیبود، بسنده مینمود: «همهی کسانی را که دربارهی هنر پزشکی با من رایزنی میکنند از درمان کردن با آزمایش بر روی بیمار باز میدارم.»
بقراط، آن آموزگار فرزانه، هم از این کار بازداشته است آنجا که میگوید: «زندگانی کوتاه است و این هنر دراز دامن و زمان تنگ است و آزمایش خطرناک» به جانم سوگند که راست گفته است! من از آزمایش کردن بر روی بیمار در هنرپزشکی جلوگیری میکنم.
مردی را دیدم (از پزشک نمایان و داعیهداران پزشکی) که بیمار صفراوی را درمان میکرد و آن مرد به بیمار چیزی داد که زبانش بند آمد و گرفت. برای این کاری که کرده بود به باد سرزنش گرفته شد. آن مرد یادآورگردید که در کتابی خوانده است که این بیماری با آن دارو درمان میشود. کس دیگری، به بیماری که ورم سخت خونی عفونی داشت کافور داد و زیان سختی به او رساند. یک بار به روستایی درآمدم تا پزشکی کنم. در آن جا چند روزی ماندم. پیرمردی را دیدم که بامدادان در آستانهی مسجدش شیشههای آب مینهادند. به چیزهایی دستور میداد که برایش پیش میآمد و چیزهایی به یادش میرسید و بر زبانش روان میشد. آنگاه، دربارهی او پرسیدم، گفتند: او در پزشکی کتابهای فراوانی دارد و طبعهای (اخلاط) ما را با آزمایش و تجربه دریافته است.
درآن هنگام که آن جا بودم، آن سنگدل با درمان ناپسند و زشت خویش شماری از مردم بکشت. من از ناآگاهی و نادانی مردم و سنگدلی و گستاخی آن پیرمرد در شگفت شدم. اگر بیماران و آن طبیعت رها میشدند و بهآنگونه درمان نمیگردیدند، برایشان بهتر و خوشایندتر میبود، تا آن که به دست چنان پزشکی بهبود مییافتند.
اگر کسی سراسر زندگیاش را سپری میساخت، از رهگذر آزمایش نمیتوانست دریابد که اسهال با مالش سر به پارچههای زبر درمان میشود ( سپس بیمار آسوده میگردد) و این که چه بسا سرفه کردن ـ اگر بر سر، داروی خردل نمالیم تا فرو ایستد و سینه باز شود ـ به سل خواهد انجامید.
● دوری از داعیهداران پزشکی یا پزشکنماها
بدان که دزدان و راهزنان از کسانی که داعیهدار پزشکیاند ولی پزشک نیستند بهترند زیرا، دزدان و راهزنان دارایی انسان را به یغما میبرند و گاهی بر سر جانها میآیند. و حال آن که پزشکنماها چه بسیار که برجانهای پاک میزنند کسی که از روی نیاز یا سیرکردن شکم خود بهاین کار ناگزیر شده است، بهتر است از کسی که با بینیازی و برای نامجویی و آوازهگری درپیآن است تا که گویند: در دانش پزشکی پیش فلان کس میروند و به اومراجعه میکنند.
بیشتر اینان به پارسایی و خودبازداری او مراجعه میکنند و اگر او را وامیگذاشتند از نظر دین و دنیا و این سرا و آن جهان کار صوابی انجام داده بودند، چرا که، از دشوارترین کارها بیشناخت و آگاهی، داوری دربارهی جانهاست و بدون بینایی و دانایی به کاری دستور دادن و از کاری وازدن است.
چه بسا یکی از آنان به مسالهای از خودبازداری برسد و بیآن که میان دو کس دربارهی چیز اندکی، از سرمایهی دنیا سخن بگوید، خود را قربانی کند (تا با این کار به گناه نیفتد) سپس، در چهرهاش پافشاری در دستور دادن به روانهای مردم دیده میشود، بیآن که پژوهش و بررسی و قیاسی و استدلالی در کار باشد و نه مایه و پایهای برای تکیه بر آن و نه شاخهای که بهآن مراجعه کند. پس، برخی از آنان این کار را از روی سرمستی انجام میدهند و برخی آن را به خاطر صواب و پاداش. گاهی پیش میآید، کسی بتواند دیگری را درمان کند که پایه و اصول دانش پزشکی را در یک روز به استواری آموخته است ولی، کسی که دارای تجربههاست و روشهای فراوانی میداند نتواند به درمان آن بیمار دست یازد.
پیشتر، به تو گزارش دادم که فرزانگان و پزشکان کاربرد آزمایش و تجربه را در هنر پزشکی باز داشتهاند و با تو دربارهی داستان آن بیمار که نفستنگی یا زهرباد بلغمی (دیفتری) درمانگر بیگانه سخن گفتم تا بدانی کسی که به درمان انسان خو پیدا میکند و روش و عادتهایش را میداند یا همراه یک فرمانرواست و به زندگیاش آشناست گاهی به وضع همانند کسانی گرفتار میآید که برایت شرح دادم. اگر به خاطر آن چه شرح دادیم نمیبود، پادشاهان و فرمانروایان پزشکان را برای خود برنمیگزیدند و آنان را بر همگی خدمتگزارانشان برتری نمیدادند و در داراییها و ارزانیهایشان انباز نمیساختند و بر دیگر ویژگانشان پیشین نمیداشتند. زیرا، هیچ چیزی بزرگتر از تندرستی و کامبخشتر از زندگی همراه با بهزیستی نیست.● فروتنی پزشک
بدان که فروتنی دراین هنر آذین و زیبایی است ونه زبونی ولی با سخن زیبا و نرمی و دست کشیدن از درشتی و درشتخویی بر مردم. هرگاه پزشک چنین کند، کامیاب و پیروز خواهد بود. همچنین، جالینوسِ دانشور، ما را به این خوی و منشهای پسندیدهای که به تو گوشزد کردم، فرمان میدهد. روزی در نشست یکی از پادشاهان بودم: پزشکی را ویژهی درمان خویش گردانیده بود و او را بر دیگر حاضران پیشی داده بود. من به آن پزشک دستور دادم دارویی بیاورد که در آن هنگام بهآن نیاز داشت. درآن نشست مردی از نزدیکان پادشاه، که در چشم او جایگاهی و پایگاهی داشت، نشسته بود. پزشک به آن مرد گفت: آن ظرف مواد خوشبو را برایم بیاور! آن مرد با ناخوشایندی از جایش برخاست و با خود میگفت: می بینم هر دونمایهای به من فرمان میدهد، گویی به بردهاش فرمان میراند. آنگاه، پادشاه این سخن شنید و گفت: کسی را که روا میدارم برخود و جان و روانم فرمان دهد، از این که به دیگری دستور دهد باز نمیدارم، هر چند این دیگری از نزدیکترین مردم و گرامیترین آنان در پیشگاه من باشد. سپس، آن مرد با این گفته شادمان شد و خود را با آن گفته پالود.
زمانی پادشاهی را درمان میکردم. من در دیدگان او جایگاه و پایگاهی داشتم، زیرا او خود دانشور بود. به ورم شدیدی گرفتار آمد. آنگاه، او را رگ زدم و خون فراوانی از او بیرون آوردم زیرا میبایست تا به حالت کمسویی در چشم (شبکوری) برسد. او را شبکوری سخت فراگرفت، که به راستی وی را ترساند.
کسانی که گرداگرد او بودند ـنزدیکان و خدمتگزارانـ آغاز به گریستن کردند. این پیشآمد آنان را بیمناک ساخته بود. من شب کوری را، برابر آن چه میبایست، درمان کردم و نه به بینایی افزودم و نه از آن کاستم. همین که پادشاه بهبود یافت و به وضع نخست بازگشت. دید خدمتکارانش میگریند و برخی هم سخت به من خیرهشدهاند. پادشاه به من گفت: من در اندیشهی بهبود از کم سویی نبودم، تا من رای و خردی دارم که به کارها میپردازد باکی ندارم ، جز اندیشهی مهرورزی به تو نداشتم که مباد یکی از خدمتکارانم از روی نادانی سخنی دلسردکننده به تو بگوید. من به تو اطمینان داشتم که اگر نمیدانستی به بیرون آمدن خون تا کم سویی نیازمندم چنین نمیکردی. از این پس، نه در پیش اینان که در خلوت و نبودشان ترا به رگزنی خود دستور خوهم داد. او با این رگزنی از بیماریهای فراوانی که در آستانهی گرفتار آمدن به آنها بود رست. من با اجازهی خداوند بزرگ، تا هنگامی که با او بودم، تندرستی او را از چنگال دردهای گوناگونی که در راستای روزگاران براو میرسید، نگاه داشتم زیرا، هرچه میخورد و میآشامید و میخوابید و بیدار میشد و به آبریزگاه میرفت و حمام میگرفت جز به رایزنی و اجازه و دستور و در برابر دیدگان من نبود.
او در راستای آن هنگام فرمانبر من بود و برای درمان آنچه به او میگفتم میپذیرفت. سران اینگونه باید باشند، اگر بخواهند از دانش پزشکی سود و بهره برگیرند. چنین پزشکی نیکبخت میشود و او ( بیمار ( هم با به کارگیری چنین پزشکی برای خود نیکبخت میگردد. اگر برای هنر پزشکی و برای پزشکان، هیچ برتری جز آن چه من به تو یادآور شدم نمیبود، همین اندازه بسنده مینمود .
● برتری پزشکان
برای پزشکان پنج خوی و خصلت با هم آمده است و در دیگران فراهم نیامده است. نخست: همداستانی همگی دبستانها و دینها بر برتری نهادن پیشه و هنر آنان .
دوم اقرار نیازمندی سخت پادشاهان و فرمانروایان و تودگان به آنان، زیرا پزشکان فریادرس و یاریگرند، درحالیکه از ساز و برگ و خاندان و قبیله برخوردار نیستند.
سوم : کوشش در یافتن آنچه از چشمانشان پنهان است .
چهارم: کوشش پیوسته آنان برای شادمانی و آسایش دیگران.
پنجم: نام آن (حکیم) برگرفته از نامهای خداوند بزرگ است. انسان چه بسا هنگامیکه از گرامیترین مردم و ویژهترین انسان که پیش اویند رنجه و خسته و دلتنگ میشود ولی، شیفتهی دیدار پزشک است زیرا، انسان در بیماریهای دشوار چه بسا خوش ندارد زن و فرزندانش را ببیند ولی، به پزشک گرایش دارد و با دیدنش شادمان میشود و با حضور و دیدارش پالوده و سبک میگردد. اگر پزشک، جز آنچه گفته آمد، برتری نداشت باز هم از دیگران بیشی و پیشی میداشت.
چندین بیمار برای من بازگو کردهاند که به هنگام آمدن پزشک و بودن در نزد او چنان شادمانی و آسودگی در خود مییابند که هیچگاه در نزد هیچ کس چنین آسایشی و آرامشی و شادی پیدا نمیکنند.
● پزشکی، پیشگویی بردار نیست
هان، بپرهیز از نیرنگبازان و تردستان در پیشگاه سرورت که تورا وادارند به بیرون کشیدن و گفتن چیزهایی که از هنر پزشکی نیست و پیشگویان و فالبینان به آن عادت دارند. گاهی ممکن است بیننده بنگرد که آن نیرنگباز همگی آنچه را به کار بیمار بستگی دارد با نگاه به چهره یا گرفتن نبض او بداند. و حتی بداند که پیشتر چه خورده است و دیگر کارهایش را هم بازگوید و فرق میان پیشابهایش را خبر دهد. این از بزرگترین دروغها و بیهودگیها بر هنر پزشکی است.
این نیرنگبازان ـخداوند بزرگ آنان را خوار وزبون سازد !ـ در رواج نیرنگهایشان نزد همگان به گونهگون ترفندها و نیرنگهای بسیار جالب دست میزنند. این مسائل را در گفتاری که در این باره نگاشتهایم شرح دادهایم. چه بسا نیرنگباز به همکارش فرمان دهد که به جای پیشاب در شیشه، آب زیتون یا شربت زردآلو بریزد و در نزد مردم پیش او بیاورد و آن نیرنگ باز با خشم و خروش آن را بیاشامد.
هیچکدام از این کارها برمن پوشیده نمانده است زیرا، درجوانی خود به درمان افسونگران و تردستان میپرداختم. بدترین گونههای آن برمن پوشیده نمانده است. از اینان چیزهایی دیدم که برخی از آنها را در آن گفتاری یاد کرده ام و من گوشهای از نیرنگهایشان را در آنجا فاشساختهام. و اما من یک بار گذرم به آنها افتاد. کسانی بودند که به پیشاب آنها مینگریستم یا نبضشان را میگرفتم. چون مرا میدیدند که با پافشاری از آنان میپرسم که بیمار چه کرده است و چه خورده است و درد و بیماریاش از چیست و عارضهها و نشانهها، از خواب و بیخوابی و چگونگی درد چراست. در چهرههای آنان برضد آنچه سیمای من درنزدشان بود آشکار میشد و با من به نرمی سخن میگفتند و مرا وامیگذاشتند. برخی از آنان آشکارا بی آنکه از من شرم کنند، می گفتند: تورا که در نزد ما بودی وارونهی آن چیز یافتیم زیرا، در ما چیزهایی بود،که اگر به چهره ما مینگریستی و نبض ما را میگرفتی میتوانستی همگی آنچه را در زمان بیماری انجام دادهایم برای ما باز گویی. ژرفای دردها پیدا نیست.
سخن من در آنان سودی نمیبخشید. در توصیف اینان، اینکه این هنر را در نمییابند. هرچند در خودشان توان ترفندها و نیرنگهای افسونگران دیده میشود.
اگر چه گاهی، کاردان و کارشناس میتواند برخی از چیزهایی را که به بیمار وابسته است بیان دارد ولی، نمیتواند از آنچه بیمار دیشب انجام داده است یا خورده است، برابر پیشگویی خود باز گوید. اگر هنر پزشکی در چارچوب نگاشتههای پزشکان و فرزانگان یونانی و هندی هم نمیبود ، در این کتابها و در هیچ نگاشتهای مانند این چیزها را که من میخواهم یافت نمیشد. آنان در گوشه و بیغولهها به ترویج و نشر پیشه و ترفند و نیرنگ خود برای مردان و زنان سست خرد میپردازند و دیدگاههای خویش را در خدمت کسانی به کار میگیرند که به گونهای گونهگون به آنها خدمت میکنند .
از اینان، کسی را پادشاه میخواهد که بیشتر درنزدش باشد یا کسی را خوش ندارد بماند. اگر خدمت اینان را کم و کوتاه ساختی، خود گونهای خدمت است به آنان.
اگر پادشاه در برابر آنان، به تو فرمان پیشبینی و پیشگویی داد و با گشادهرویی به سوی تو رو آورد بهتر است، تا آنکه با تو سرسنگین گردد، یا چهره برگیرد. بدان اگر دارای این خویها شدی و در دیگر احوال آنها را به کار بستی شایستگی یافتی که پادشاهان و تودگان تو را ویژه خویش گردانند و ویژگان و همگان رو سوی تو آرند. در این میان، از پاداش و مزد و پسانداز آن جهان و آبرو و خوشنامی بیبهره نخواهی ماند. بدان اندازه که بسنده مینماید در این باره به تو آموختم. کسی که بخواهد بدان بنگرد و با خرد خویش درآن بنگرد همین اندازه سرشار و بینیاز مینماید. خداوند بزرگ در کارهای خوب تورا کامیاب فرماید تا هرکار درست و راستی را با لطف و مهربانی او بپیمایی. برای بخشندهی خرد خداوند سپاسی است بیکرانه، آنچنان که او را شاید و باید.
محمدحسین ساکت
ایران مسعود پزشکیان دولت چهاردهم پزشکیان مجلس شورای اسلامی محمدرضا عارف دولت مجلس کابینه دولت چهاردهم اسماعیل هنیه کابینه پزشکیان محمدجواد ظریف
پیاده روی اربعین تهران عراق پلیس تصادف هواشناسی شهرداری تهران سرقت بازنشستگان قتل آموزش و پرورش دستگیری
ایران خودرو خودرو وام قیمت طلا قیمت دلار قیمت خودرو بانک مرکزی برق بازار خودرو بورس بازار سرمایه قیمت سکه
میراث فرهنگی میدان آزادی سینما رهبر انقلاب بیتا فرهی وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامی سینمای ایران تلویزیون کتاب تئاتر موسیقی
وزارت علوم تحقیقات و فناوری آزمون
رژیم صهیونیستی غزه روسیه حماس آمریکا فلسطین جنگ غزه اوکراین حزب الله لبنان دونالد ترامپ طوفان الاقصی ترکیه
پرسپولیس فوتبال ذوب آهن لیگ برتر استقلال لیگ برتر ایران المپیک المپیک 2024 پاریس رئال مادرید لیگ برتر فوتبال ایران مهدی تاج باشگاه پرسپولیس
هوش مصنوعی فناوری سامسونگ ایلان ماسک گوگل تلگرام گوشی ستار هاشمی مریخ روزنامه
فشار خون آلزایمر رژیم غذایی مغز دیابت چاقی افسردگی سلامت پوست