دوشنبه, ۲۲ بهمن, ۱۴۰۳ / 10 February, 2025
مجله ویستا
نقد پسا استعماری
![نقد پسا استعماری](/mag/i/2/hq41k.jpg)
شاید چگوارا از جمله اولین افرادی بود که پایان دوران سیاه استعمار را نوید داد. او در سال ۱۹۶۴ در صحن سازمان ملل مرگ استعمار را اینطور بیان داشت: «استعمارگری به آخرین دقایق عمر خود رسیده است و اکنون زمانی است که میلیونها آفریقایی، آسیایی و امریکای جنوبی از گور استعمار سر برآورند وطعم زندگی نوینی را که تا به امروز از آن محروم بودهاند بچشند و حق خود مختاری خود را بازستانند.» اکنون بیش از دو دهه است که پدیدهای به نام جهانیسازی، رویکرد انتقادی نوینی را در عرصه گفتمانهای فرهنگی در پی داشته است که از آن با عنوان «پسااستعمارگرایی» یاد میشود. پسااستعمارگرایی گفتمانی روشنفکری ومتشکل از نظریاتی است که می توان آنها را در متون و زیر متون فلسفه، فیلم، علوم سیاسی و ادبیات یافت.
به بیان روشن تر در دوره پسامدرن این نظریات واکنشی به میراث فرهنگی استعمارگرایی اطلاق میشوند. در زمینه نقد ادبی(رویکردهای انتقادی)، پسااستعمار گرایی نه تنها با ادبیات کشورهای مستعمره که سالها تحت استعمار کشورهایی چون بریتانیا، فرانسه و اسپانیا بوده اند سروکار دارد بلکه به آثار نویسندگانی که سالهای زیادی در کشورهای استعمارگر زندگی کردهاند نیز میپردازد. یکی از این آثار ارزشمند که به جرات می توان گفت رویکرد جدیدی را در نقد ادبی بنیان نهاد «شرقشناسی» نوشته ادوارد سعید است که به عنوان مسیحی احاطه شده با فرهنگ اسلامی و فلسطینی سالها در کشورهایی چون بریتانیا و امریکا زندگی کرده است. او در رویکرد پسااستعمارگرایانه خود به گونهای بر هویت فرهنگی جوامع مستعمره انگشت میگذارد و به هستی این پرسش میاندیشد که آیا می توان هویت ملی خود را که سالها به پس زمینه رانده شده است به صحنه آورد و آن را پرورش داد. در واقع میتوان گفت اینگونه نویسندگان به پاسداری و احیای آن فرهنگی بومیای میپردازند که سالها تحت استعمار به انزوا روی آورده است.
شیوه دیگری که این نویسندگان برای احیای آن هویت منزوی به کار می برند بازنویسی آثار نویسندگان استعمارگری است که همیشه در آثارشان به نحوی تصویری ناخوشایند از مستعمره ترسیم کردهاند و آنان را به شکل انسانهای فرومایه و با فرهنگ و جامعهای بدوی به تصویرکشیدهاند. برای نمونه شکسپیر به عنوان نویسندهای از «خدایگان» تاریخ، صحنه جدال خود با «بندگان» را در نمایشنامه توفان فراهم میسازد. او پراسپرو ایتالیایی را در برابر کالیبان سیاهپوست قرار میدهد و در شخصیتپردازی آن دو، از هیچ ترفندی که کالیبان را در نزد ما آن سیاه بیهویتی که زبان و فرهنگش را مدیون ارباب خود است نشان دهد دریغ نمیکند. آیا شکسپیر نزدیک به چهارصد سال پیش این نمایشنامه را محض سرگرمی نوشت؟ عنوان این نمایشنامه خود حکایت از گذر از مرحلهای به مرحله دیگر در تاریخ دارد که در آن گونهای نظام نوین جهانی در شرف تکوین است، نظامی که به ادعای خویش در پی فتح سرزمینهای وحشی است. اما اکنون در دوره پسا استعمارگرایی کالیبان به روی صحنه میآید و در نمایشنامهای بازنویسی شده به پراسپرو میگوید: «تو به من زبان آموختی، بهره من از آن این است که میدانم چگونه تو را نفرین کنم.» در واقع نویسندگان پسااستعمارگرا بهترین شیوهای را که مستعمره می تواند در برابر استعمار گر بایستد و حقوق و هویت خود را بازستاند این میدانند که به عنوان فردی بومی درباره تاریخ، فرهنگ و ادبیات خود بنویسد اما در بیان آن از زبان استعمارگر (انگلیسی، فرانسه و...) استفاده کنند.
هلن گیلبرت در کتاب خود با عنوان «درام پسااستعماری» واژه «پسااستعمارگرایی» را برخلاف ساختار بسیار روشن آن با کژفهمیهای زیادی همراه میداند. او معتقد است برداشت اکثریت مردم حکایت از آن دارد که پسااستعمارگرایی دورهای است که استعمار سپری گشته و کشور مستعمره به استقلال دست یافته است. اما این استقلال به گونهای در دوره پسااستعمار محل پرسش است زیرا این مرحله برای مستعمره آستانه ورود به گفتمانهای استعماری ساختارهای قدرت و سلسله مراتبهای اجتماعی استعمارسازی است.
در واقع از همین روی است که مستعمره هویت خود را به زبان استعمارگر روایت میکند تا بتواند بدین وسیله با او وارد گفتوگو گردد. همانگونه که ادوارد سعید در شرقشناسی، شرق را دارای تاریخ، سنت و زبان خاص خود میداند اما برای واقعیت و حضور بخشیدن به آن از زبان بیگانه سود میجوید و به شکلی بسیار آکادمیک با آنها وارد گفتوگو میشود. این پدیده که استعمارزدایی بومی نامیده میشود کنشی روشنفکری است که در نتیجه تأثیر نظریه پسااستعمارگرایی بر فرهنگهای بومی شکل گرفته است و تولد ادبیات پسااستعمارگرا را در پی داشته است.
این نویسندگان در آثار خود به مسائلی چون جنسیت، هویت، نژاد، نژادپرستی و قومیت میپردازند و در پی برساخت هویتی ملی و در عین حال پسااستعماری هستند. آنها همچنین پاسخ به این پرسش را که چگونه استعمارگر، دانش مستعمره را در خدمت منافع خود در میآورد و این که چگونه دانش تحت برخی روابط قدرت تولید میشود و در نهایت به سود اهداف امپریالیستی به کارگرفته میشود را در حوزه فعالیت خود قرار میدهند. در رسیدن به پاسخ این پرسشها پسااستعمار گراها هر گونه تقابلهای دوتایی که به گفتمان استعماری دامن میزند و در آن زمینهای فراهم میشود تا به مستعمره به چشم «دیگری» نگریسته شود را کنار میزند. زیرا در گفتمان استعماری شرقیها از غربیها جدا میشوند و به آنها به عنوان دو قطب متضاد نگریسته میشود (به عبارتی شرق احساساتی و تباه زده در برابر غرب معقول و پیش رونده قرار میگیرد). حال در این میان با کمک زدودن تقابلهای دوتایی و گشودن باب گفتوگوهایی که سالها خفته بوده است میتوان گفت رویکرد پسا استعماری زمینه سربرآوردن بینشها وفرهنگهایی را فراهم میکند که سالهاست از خاطرات انسانهای امروز زدوده شدهاند.
پریسا صادقیه
منبع : روزنامه ایران
ایران مسعود پزشکیان دولت چهاردهم پزشکیان مجلس شورای اسلامی محمدرضا عارف دولت مجلس کابینه دولت چهاردهم اسماعیل هنیه کابینه پزشکیان محمدجواد ظریف
پیاده روی اربعین تهران عراق پلیس تصادف هواشناسی شهرداری تهران سرقت بازنشستگان قتل آموزش و پرورش دستگیری
ایران خودرو خودرو وام قیمت طلا قیمت دلار قیمت خودرو بانک مرکزی برق بازار خودرو بورس بازار سرمایه قیمت سکه
میراث فرهنگی میدان آزادی سینما رهبر انقلاب بیتا فرهی وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامی سینمای ایران تلویزیون کتاب تئاتر موسیقی
وزارت علوم تحقیقات و فناوری آزمون
رژیم صهیونیستی غزه روسیه حماس آمریکا فلسطین جنگ غزه اوکراین حزب الله لبنان دونالد ترامپ طوفان الاقصی ترکیه
پرسپولیس فوتبال ذوب آهن لیگ برتر استقلال لیگ برتر ایران المپیک المپیک 2024 پاریس رئال مادرید لیگ برتر فوتبال ایران مهدی تاج باشگاه پرسپولیس
هوش مصنوعی فناوری سامسونگ ایلان ماسک گوگل تلگرام گوشی ستار هاشمی مریخ روزنامه
فشار خون آلزایمر رژیم غذایی مغز دیابت چاقی افسردگی سلامت پوست