جمعه, ۲۴ اسفند, ۱۴۰۳ / 14 March, 2025
مجله ویستا
امنیت ممکن

در اندیشه اسپینوزا هدف حكومت «قانونگذاری یا محدود كردن به وسیله ترس و فرمانبرداری سختگیرانه» نیست، بلكه هدف اصلی تامین «امنیت ممكن برای زندگی همه است» كه به هیچ نحو تهدید نشود. نسلی از فلاسفه معتقدند كه اقدامات سختگیرانه كه مشوق ترس نباشد، شرط لازم برای تامین امنیتی است كه اسپینوزا هدف دولت برمیشمارد و چنان كه اسپینوزا معتقد است، با آن تضاد ندارد. افلاطون در «جمهوری» هنگام توصیف جامعه ایدهآل بر ضرورت وجود مردانی حكیم چون فیلسوف شاهان تاكید میكند كه حق و چه بسا مسوولیت دارند كه بر تودهها، قانونگذاری و حكومت كنند چراكه به دلیل دانش و تجربه خویش قدرت قضاوت بهتری از دیگر مردان دارند. او در تمثیل غار این حكما را كسانی میداند كه نور خورشید را دیدهاند در حالی كه دیگران تنها میتوانند سایههای بر دیوار را ببینند. توصیف الیگارشی افلاطونی از دولت ایدهآل به سادگی قابل تبدیل به حكومتی ستمگر است كه به گروهی از مردم قدرت بیپایان اعطا میكند. حتی اگر ثابت شود این فیلسوف شاهان فسادناپذیرند، (كه بعید مینماید) دلیلی نیست تا نشان دهد كه تصمیمشان در میان دیگران بهترین خواهد بود. در زمانه مدرن بهراحتی میتوان «جمهوری» افلاطون را چون متنی ضددموكراتیك رد كرد و از اینرو ارزش آن در جوامع مدرن را فروكاست. از سوی دیگر باید درنظر داشت كه افلاطون بهترین خواستها را برای مردم میخواست و اندیشه مركزی در جمهوری او حمایت از «همه امنیت ممكن» مردم بود. مردم گرایش به فرمانبرداری دارند. میتوان این مساله را امری ذاتی تلقی كرد یا چیزی بر ساخته اجتماع دانست اما در هر صورت وجود دارد. «آزمایشهای میلگرام» كه در سال ۱۹۶۰ توسط استنلی میلگرام صورت گرفت، این امر را نشان میدهد. در این آزمایش از برخی انسانها خواسته شده بود كه به پرسشهای فرد دیگری پاسخ دهند. یكی از آزمایشگران در لباس مبدل (كه الكترودهایی در دست داشت) از فرد پرسشگر خواست تا به نفر پاسخگو هر بار كه پاسخ غلط میدهد، شوك الكتریكی وارد كند. به آهستگی ولتاژ شوكها افزایش مییافت اما هدایتكننده آزمایش اصرار داشت كه بازجو شوكها را ادامه دهد. حتی وقتی كه پرسشگر شاهد رنج آشكار فرد پاسخگو بود، بهسادگی به این دلیل كه به او دستور دادهاند، به شوك واردكردن ادامه میداد. رژیمهای تمامیتخواه (توتالیتر) نیز تركیبی از گرایش مردم به اطاعت و نگرش افلاطون در مورد گروهی از مردم كه همه اقتدار را بهمنظور اهداف ستمگرانه در دست دارند، حاصل میشود. در واقع، رژیم نازی بیشتر از هر چیز بر افسرانی گوش به فرمان متكی بود كه آنچه بر حسب وظیفه میشنوند، عمل میكنند نه شر محض. این شرایطی است كه هانا آرنت ابتذال شر توصیف میكند. این مساله نتایج هولناك اندیشه افلاطون را روشن میسازد. ادعای اسپینوزا مبنی بر آنكه دولت نباید بر اطاعت و فرمانبرداری بنا شود، بهنظر درستتر میآید، اما مساله آشتی «زندگی در هرگونه امنیت ممكن» با اندیشه آزادی همچنان باقی میماند.
روسو در «قرارداد اجتماعی» بر این باور است كه قراردادی میان دولت و مردمان باید باشد كه در آن مردم به محدودشدن برخی آزادیها و از دست دادن برخی حدود بهمنظور بهرهمندی از امتیازهای اجتماعی كه دولت میتواند فراهم كند، رضایت میدهند. گرچه اندیشههای روسو، موافق دموكراسی است اما او همچنان خط افلاطون در فلسفه سیاسی را دنبال میكند. به دیگر سخن، روسو از آزادی مطلق فردی حمایت نمیكند، او برای ارزشهای جمعی و هماهنگی با حقوق جمعی ارزش بیشتری نسبت به حقوق فردی قائل است. توصیف اسپینوزا از «حقوق طبیعی هر فرد تا جایی كه به خود و دیگران» آسیب نرساند، این پرسش را موجب میشود كه معنای آسیبرساندن به دیگران یعنی چه. چنانكه بحث شده و گفتهاند دیگران (یا جامعه) ممكن است توسط اولیس جیمز جویس آسیب ببینند و هرزهنگاری كتابش امنیت جامعه را تهدید كند.
فلسفه روسو از محدودكردن جویس و سانسوركردن او برخلاف حق طبیعیاش به بیان نظراتش به دلیل تهدید امنیت جامعه صحه میگذارد. به همان میزان كه هدف روسو حفظ عملكرد دولت و جامعه از طریق محدودكردن بخشی از مردم است، در آشتیدادن آزادی فردی با رفاه اجتماعی شكست میخورد.
این موقعیت یكی از معایب ذاتی جوامع مدرن است و موجب تضارب عقاید و مشاجرات فراوانی شده كه اغلب با سانسور و سركوب پایان یافته است. بهراستی آیزایا برلین این مساله را در مقالهاش با نام «در باب آزادی» خلاصه كرده است. برلین مفهوم آزادی را اینچنین تقسیم كرده است: آزادی مثبت و آزادی منفی. گرچه میتوان بحث كرد كه این تقسیم آسان نیست اما این طبقهبندی، برای این مورد ما مناسب است. آزادی منفی، مفهومی از آزادی است كه اینگونه فهمیده میشود: آزادی فردی در زندگی از محدودیت. سنت لیبرال ـ فردی پایهریزی شده توسط جان لاك از چنین تعریفی از آزادی دفاع میكند.
آزادی مثبت از سوی دیگر، چیزی است كه روسو به عنوان آزادی میداند: آزادسازی آزادی جامعه از زور، آسیب و یا تهدید. آزادی مثبت بر ضرورت محدود كردن فرد برای خیر همگان تاكید دارد. برای مثال دفاع از انتشار كتاب جویس، یك آزادی منفی است، به این معنا كه فرد حق آزادی بیان دارد اما آزادی مثبت به دلیل حفظ حریم اخلاقی جامعه از انتشار این كتاب دفاع نمیكند و آن را محدود میكند.
دشوار است تصمیم گرفت كه كدامیك از دو طرف حقیقت مطلق را میگویند. هر دو از چشمانداز خود درست بهنظر میرسند. هدف نهایی اسپینوزا در مورد حق طبیعی فرد برای بودن و كار تا جایی كه به دیگران و خودش آسیب نرساند، برای حل این مشكل نابسنده بهنظر میرسد. حق طبیعی فرد برای بودن (یا بیانكردن افكارش) ممكن است به دیگران صدمه بزند. از سویی اگر آسیب به دیگران به عنوان ملاك برای محدود كردن آزادی فرد در نظر گرفته شود، بهسرعت به دیكتاتوری اكثریت منجر میشود، چرا كه آنچه اكثریت به عنوان آسیبرسان تلقی میكنند، ممكن است گروههای اقلیت و دیگر افراد را دچار محدودیت و سركوب كند.
جوامع چند فرهنگی، كه ارزشهای متفاوتی دارند و برخلاف كشورهای تكقومی یا تكمذهبی از گروههای متفاوتی تشكیل میشوند و با مشكل قضاوت و یگانهسازی این گروههای چندگانه فرهنگی توسط یك قانون برای همه مواجهند.
اسپینوزا از «حق طبیعی بودن» سخن میگوید اما حقوق دیگری هست كه میتواند برای همه افراد طبیعی فرض شود و البته میتوان بحث كرد كه این حقوق بر مبنای غربی ـ یعنی فردیت ـ تنظیم شده است كه شاید با حقوق اقلیتهایی كه خواهان حفظ هویت جمعی و بیان خودشان در هویتهایی گروهی هستند، سازگار نباشد.
میتوان به كیملیكا اشاره كرد كه در آن همه باید به زبان رسمی كیملیكا آموزش ببینند، در حالی كه گروههای اقلیت میخواهند كه به كودكانشان در مدرسه به زبان خودشان جهت حفظ و تداوم سنت زبانی قومی خود آموزش دهند. همچنین ممكن است یك اقلیت ادعا كند كه بنابر سنتشان، اگر كسی فردی از یك قبیله را كشت، آنها نیز باید فرد دیگر را بهخاطر انتقام بكشند و اینچنین خونریزی رواج مییابد و این آشكارا با حق طبیعی وجودداشتن منافات دارد، گرچه ممكن است به نظر آن گروه این امر را طبیعی جلوه نكند. اینك چگونه دولت مجاز است كه قوانین و ارزشهای گروهها را در جامعه با قوانین خود هماهنگ كند؟
گرچه بحثهای زیادی در كیملیكا درگرفت، اما راهحلی بیان نشد. مجبوركردن اقلیتها به همسانی، به فرآیند دگرسازی منجر شد. حكومت بیان میكرد: «تو متفاوتی» و بنابراین «در خطایی و باید قوانینی كه من تعیین میكنم، بپذیری» این یك رهیافت سازنده نیست. توافق میان آرزوی امنیت از سوی اسپینوزا با شرایط وجودداشتن بدون آسیبرساندن به دیگران تنها از طریق گفتوگوی جمعی دوسویه امكانپذیر است. مردم باید توضیح دهند كه چرا كتاب جویس خطرناك است و جویس نیز باید به ارزشهای اخلاقی احترام بگذارد. دولت باید بكوشد تا آموزش زبانهای گوناگون در مدارس تهدیدی برای امنیت ملی نباشد و قبایل باید سعی كنند تا از خونریزی دست بردارند و راهحلهای مسالمتجویانه بیابند. تكثر فرهنگی برای یك دموكراسی ضروری است و یك دموكراسی بیشتر دربرگیرنده (inclusive) است تا منحصركننده (exclusive). با بازگشت به استعاره مگریت، گروههای فرهنگی گوناگون باید در مركز اتاق دست در دست هم دهند و از پنجره به آسمان آبی بنگرند كه زن زیبای حواگون بیهیچ ترسی بدان نگریسته است.
منبع : روزنامه تهران امروز

ایران مسعود پزشکیان دولت چهاردهم پزشکیان مجلس شورای اسلامی محمدرضا عارف دولت مجلس کابینه دولت چهاردهم اسماعیل هنیه کابینه پزشکیان محمدجواد ظریف
پیاده روی اربعین تهران عراق پلیس تصادف هواشناسی شهرداری تهران سرقت بازنشستگان قتل آموزش و پرورش دستگیری
ایران خودرو خودرو وام قیمت طلا قیمت دلار قیمت خودرو بانک مرکزی برق بازار خودرو بورس بازار سرمایه قیمت سکه
میراث فرهنگی میدان آزادی سینما رهبر انقلاب بیتا فرهی وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامی سینمای ایران تلویزیون کتاب تئاتر موسیقی
وزارت علوم تحقیقات و فناوری آزمون
رژیم صهیونیستی غزه روسیه حماس آمریکا فلسطین جنگ غزه اوکراین حزب الله لبنان دونالد ترامپ طوفان الاقصی ترکیه
پرسپولیس فوتبال ذوب آهن لیگ برتر استقلال لیگ برتر ایران المپیک المپیک 2024 پاریس رئال مادرید لیگ برتر فوتبال ایران مهدی تاج باشگاه پرسپولیس
هوش مصنوعی فناوری سامسونگ ایلان ماسک گوگل تلگرام گوشی ستار هاشمی مریخ روزنامه
فشار خون آلزایمر رژیم غذایی مغز دیابت چاقی افسردگی سلامت پوست