یکشنبه, ۱۶ اردیبهشت, ۱۴۰۳ / 5 May, 2024
مجله ویستا

«همیشه استاد» رفت


«همیشه استاد» رفت
بی وفایی و بی مهری به نخبگان، برگزیدگان و چهره های ماندگار در دیار ما، رسم دیرپایی است. ما ایرانی ها معمولاً بزرگان و نوابغ خود را پس از مرگشان می شناسیم. این رویه، به عادتی برایمان تبدیل شده که بصیرت و بینایی حقیقی را از ما سلب کرده و میزان قدرناشناسی مان را بالا برده... بهتر است با هم تعارف نکنیم. مگر غیر از این است؟
عصر یک روز مرطوب و پرعطش تابستانی جایی که به نظر می رسید تابستان در حال صرف کردن همه انرژی خود برای از پای درآوردن شاخه ها و بوته هاست، روی تخت یکی از بیمارستان های شهر رشت، مردی چشم بست و دیگر باز نکرد که روزانه صدها بار از کنارمان می گذشت، آرام و بی صدا عبور می کرد و یکی از چهره های خاکستری و محوی بود که شاید حتی بارها به او تنه زدیم و نفهمیدیم.
پروفسور محمود بهزاد، پدر علم زیست شناسی نوین که تمام تحصیل کردگان و شاید همه اهالی این مرز و بوم، بهترین روزهای کودکی و نوجوانی خود را به شاگردی او گذراندند، در سال ۱۲۹۲ در رشت دیده به جهان گشود. همه ما از وی که پس از تحقیقات و تالیفات گسترده خود، به پدر علم زیست شناسی نوین ایران تبدیل شد، کتاب های علوم تجربی سوم و چهارم دبستان را که با زبانی شیوا و ساده، به بیان پایه ها و اصول علوم تجربی پرداخته بود، به یاد داریم.
«همیشه استاد» لقبی است که شاگردان دکتر بهزاد به او داده اند و حقیقتاً با وجود سابقه علمی گرانبها و ارزشمند، او لایق و شایسته این عنوان نیز به شمار می رود. پروفسور محمود بهزاد، از اولین دیپلمه های گیلان به شمار می رود که در سال ۱۳۱۴ در رشته علوم طبیعی فارغ التحصیل شد.
استاد تسلط کامل به زبان های انگلیسی، آلمانی و فرانسوی را در کارنامه درخشان خود داشت و از مدرسان دبیرستان البرز تهران نیز بود. دبیرستانی که یکی از افتخارات علمی کشورمان در مقطع متوسطه به شمار می رود و بسیاری از بزرگان علم و دانش و ادب این مرز و بوم، دوره های تحصیلی خود را در آنجا سپری کردند.
این دانش آموخته دبیرستان شاهپور رشت که بعدها به تدریس در همین دبیرستان نیز مشغول شد، نخستین رئیس سازمان تالیف کتاب های درسی ایران بود که در سال ۱۳۴۱ این سازمان را بنا نهاد و امروزه واحد بودن رسم الخط کتاب های درسی از دوره دبستان تا دبیرستان، مرهون زحمات شبانه روزی اوست که در اوج فقر علمی و عدم وجود حتی یک کتاب درسی، بار تالیف و گردآوری همه جزوات علمی معلمان و تبدیل کردن آنها به کتاب درسی را به دوش کشید.
دکتر بهزاد که در عمر خود تنها یک بار و توسط انجمن دانش آموختگان دبیرستان البرز و آن هم تنها چند هفته قبل از درگذشت اسفبارش تجلیل و قدردانی شد، سابقه دریافت کمک های مادی و غیرمادی از هیچ سازمانی را ندارد و شاید این استقلال، آزادگی، مناعت طبع و عزت نفس یکی از بزرگ ترین افتخارات او به شمار می رود که حتی در همایش چهره های ماندگار و از سوی صدا و سیما نیز تجلیل نشد، با وجود اینکه پس از ۶۰ سال تدریس علوم طبیعی و زیستی، به پدر زیست شناسی نوین ایران بدل شد و در طول ۹۴ سال عمر گرانبهای خود، ۹۸ کتاب علمی تالیف کرد و پرکار ترین نویسنده کتاب های علمی در کشورمان لقب گرفت.
بیولوژی برای همه، داروین چه می گوید، ابعاد انسانی نوع آدمی، علم وراثت، جهان در سراشیبی سقوط و کتاب های علوم تجربی سوم و چهارم ابتدایی در کنار کتاب های علوم تجربی اول و دوم راهنمایی از جمله شاهکارهای علمی این «همیشه استاد» به شمار می رود که معمولاً کلاس های درس او به دلیل علاقه دانش آموزان رشته های مختلف، در فضای باز و با حضور صدها نفر مشتاق و علاقه مند از پایه های مختلف درسی که گاه حتی برای استفاده از بیان شیرین و دلنشین وی کلاس های درس خود را رها می کردند، تشکیل می شد.
پروفسور بهزاد با اینکه غیر از ۵ سال حضور در کرمانشاه و سال های تدریس خود در تهران، همواره در شهر و موطن خود زیست و زندگی کرد، اما در غربت کامل روزگار گذراند و هرگز مورد توجه مسوولان، مدیران و حتی همشهریان خود قرار نگرفت و تنها شاگردان و واقفان به جایگاه علمی رفیع او بودند که سعی می کردند همچون پروانه یی دور این شمع همیشه استوار بگردند. کمیسیون فرهنگی دومین شورای شهر رشت با نصب تندیس دکتر بهزاد در مجموعه مفاخر در قید حیات شهر رشت، نام این بزرگ را در اذهان مردم ثبت کرد و شاید تنها نهادی بود که در زمان حیات استاد، از او تفقد و دلجویی به عمل آورد.
«همیشه استاد» در آخرین روزهای عمر پربرکت خود نیز تدریس و آموزش به مردم رشت و گیلان یعنی شاگردانش را فراموش نکرد و در حالی که همگان انتظار داشتند در مراسم پرشکوه تجلیل از مقام علمی اش توسط انجمن دانش آموختگان دبیرستان البرز یک سخنرانی مفصل و نطقی غرا انجام دهد، با پاهای لرزان اما پرتوان خود پشت تریبون رفت و این چند جمله را گفت؛ «سلام... احساس خطر می کنم. مردها چاق شده اند. صبحانه مفصل، ناهار متوسط، شام به هیچ وجه...» کشور ما در عصر روز پنجشنبه، این نعمت بزرگ را از دست داد و نبض مردی که در اوج کهولت و در ۹۴ سالگی، همچون یک جوان سرزنده و شاداب حرکت می کرد و سخن می گفت، در این روز تلخ از زدن بازایستاد تا ۱۳ شهریور ماه ۱۳۸۶، سلیمانداراب رشت و در جوار آرامگاه میرزا کوچک جنگلی، برای همیشه خوابگاه ابدی او باشد.
سیدایمان ضیابری
منبع : روزنامه اعتماد