یکشنبه, ۲۱ بهمن, ۱۴۰۳ / 9 February, 2025
مجله ویستا
آنهایی را که نخواندم؛ افسوس!
![آنهایی را که نخواندم؛ افسوس!](/mag/i/2/iu6ad.jpg)
ازجمله بدشانسیهای اولیهی ما این شد که نام نویسندهای بهنام دوراس را در دانشنامههای ادبی چپ نیافتیم، چون طبق معمول در آنجا، از آغاز میدانیم که یک نویسنده: خلقی، بورژوا، رئالیست، ایدهآلیست، امپریالیستی، اومانیست، مترقی، ارتجاعی، سازشکار، انقلابی، مردمی، مزدبگیر و غیره است یا خیر!. با اینوجود از جمله کشفیات ما این بود که نام واقعی دوراس، خانم «دونادیو» است. یا اینکه او در زمان اشغال فرانسه از طرف فاشیسم آلمان، در کنار بعضی از اعضای شورای ملی مقاومت، به حزب کمونیست فرانسه پیوست ولی بعد از شش سال، بهدلیل رعایت نکردن انضباط حزبی اخراج شد. ازجمله جملات قصار وی این بود: «بهجای آزادی بیقید و شرط، باید از مسئولیت بیقید و شرط نویسنده سخن گفت». در جوانی تحت تأثیر رئالیسم آمریکایی و ایتالیایی بعد جنگ، مخصوصن زیر تأثیر «فاکنر» و «همینگوی» به خلق آثاری اجتماعی اقدام کرد.
گرچه زنان آثارش تابوشکن هستند، ولی دوراس خود را نویسندهای فمینیست نمیدانست. و موضوع رمانهای غالبن روانشناسانهاش: عشق، خودکشی، خلافکاری است، چون در جامعهی آنزمان بیمار سرمایهداری، گویا از این راه فرد به هویت و وجود واقعی خود پی میبرد. منتقدان دوراس میگویند که با بت و اسطورهای که بعضی از خوانندگان آثارش از وی ساختند، قضاوت عادلانه دربارهی او و کتابهایش سالها غیرممکن شد.
چرا دوراس انکار میکند که آثارش براساس یک نظریهی ادبی و یا زیباشناسانه نوشته شدهاند؟ گرچه او میگوید که حین نوشتن، زندگی دوباره کشف میشود و تنها در تصویر و تصور، رسانهای بهنام ادبیات بهوجود میآید و با تکیه بر «ویتگنشتاین» مینویسد که زبان برای مطرح کردن جریان واقعی روح آگاهانه و ناخودآگاه، ناتوان است.
آیا او واقعا آنطور که ادعا میکرد در تمام کتابهایش، دور میزند و فقط دربارهی یک موضوع صحبت میکند؟ چرا او انکار میکرد که در دههی ۷۰ و ۸۰ قرن گذشته، بحث استتیک فمینستی را تحت تأثیر خود قرار داده بود؟ و چرا ادعای عضو مکتب «رمان نو» بودن را، توهین به آثارش میدانست؟ چه کسانی میکوشند آنطور که دوراس ادعا میکند، با کمک: عشق، قتل، جنایت، خلافکاری و یا خودکشی، به خود هویت بدهند و در جامعه اظهار وجود کنند؟
قضاوت دربارهی آثارش به دو دسته تقسیم میشد؛ دستهی اول، آثار او را روانشناسانه و دستهی دوم آنها را اگزیستانسیالیستی نامیدند. منتقدان ادبی مخالف او، اعتراف میکنند که گرچه آثارش گاهی شبه مبتذل، و خود او شخصی خودنما و متظاهر بوده است، ولی وی نویسندهای مستقل و مهم در قرن بیستم فرانسه بود. عدهای دیگر اهمیت او را تا حد «مارسل پروست» بالا میبرند. موضوع رمانهایش گاهی: خشونت، خودکشی، قتل، روابط خانوادگی، پوچی و ملال زندگی روزمره، رابطه بین انسانها، و جستجوی عشق واقعی است و آثارش بر اساس عشق، درد و خاطره، نوشته شدهاند، گرچه عشق در بیشتر آثار وی، بینتیجه و محکوم به شکست است. همچون «ساموئل بکت»، گاهی قهرمان آثارش در انتظاری بیهوده و بینتیجه، وقت به بطالت میگذراند، ولی در پشت یک زندگی منظم اجباری: امید، انتظار، شوق دیدار، به انسان لبخند میزنند.
در تمام آثار او الکل مصرف میشود تا قهرمان جرأت حرف زدن بیابد و در تمام آثارش، نقشی به یک کودک سپرده میشود. در نمایشنامههای دیالوگیاش، معمولن قهرمان داستان با کمک مصرف الکل حرفهایی پرت و پلا و بیربط با موضوع میزند.
دوراس بین سالهای ۱۹۴۲ تا ۱۹۷۲، حدود ۱۴ رمان، یک جلد مجموعه نمایشنامه، یک باند نوول، و چند فیلمنامه نوشت. رمانهایش بیشتر در سطح نوول کوتاه هستند. او آثار خود را «کتابهای چپ» نامید، مثلا در رابطه با جنبش دانشجویی سال ۱۹۶۸ در کتابی، مستقیمن به بورژوازی حمله کرد.
دوراس به سبب فیلمنامهی «هیروشیما، عشق من» شهرت جهانی یافت. او در نمایشنامههایش به فواید فراموشی و آزار و رنج خاطرهها میپردازد.
▪ ازجمله آثار کوتاه او:
بیماری مرگ، فاحشهی سواحل نرماندی، چشمهای آبی ـ موهای سیاه، تمام روز در میان درختان.
▪ ازجمله نمایشنامههای دیالوگیاش:
دریاچهها و قصرها، و صحبت در پارک. ازجمله دیگر آثار او: بیشرمها، یک زندگی آرام، ساحل داغ، شیدایی لول اشتاین، نایب کنسول، ملوانی از جبلالطارق، و درد هستند. در رمان «درد»، او از مبارزانی میگوید که بعد آزادی از اسارت، در میان خانوادهی خود ناشناخته و غریبه میشوند.
مارگریت دوراس در سال ۱۹۱۴ در منطقهی هندوچین و مستعمرهی فرانسهی آنزمان در شهر سایگون بهدنیا آمد و در سال ۱۹۹۶ در سن ۸۱ سالگی در فرانسه درگذشت. پدر و مادرش در مستعمرههای فرانسوی آموزگار بودند. او ۱۹ ساله بود که برای تحصیل به فرانسه بازگشت. بعد از مرگ زودرس پدر، خانوادهی آنها دچار فقر و تنگدستی شد. در سال ۱۹۴۲ با نام مستعار، اولین رمان خودیعنی «بیشرمها» را منتشر کرد.
دوراس در تمام عمر از نظر سیاسی و اجتماعی فعال بود؛ از جمله در مبارزه و مقاومت فرانسویان ضد آلمان فاشیسم، شرکت کرد. او در رابطه با اسارت شوهرش در اردوگاههای فاشیسم، دو کتاب «درد» و «او گفت، نابود کنید» را منتشر کرد. شوهر او یعنی «روبرت آنتلمو» بعد از آزادی، کتاب «خاطرات اسارت» خود را منتشر کرد.
دوراس با تکیه بر تجربیات و خاطرات خود در دوران کودکی در آسیای شرقی و هندوچین، دربارهی طبیعت زیبای آنجا، از جمله: مناطق ساحلی، امواج دریا، رودخانه و جنگل، انسانهای مهربان غریبهنواز، کشتی و دریا، سخن گفت. در آثار او غالبن ساحل و کشتی، سنبل دستیابی به آزادی هستند.
نصرت شاد
منبع : پایگاه ادبی، هنری خزه
ایران مسعود پزشکیان دولت چهاردهم پزشکیان مجلس شورای اسلامی محمدرضا عارف دولت مجلس کابینه دولت چهاردهم اسماعیل هنیه کابینه پزشکیان محمدجواد ظریف
پیاده روی اربعین تهران عراق پلیس تصادف هواشناسی شهرداری تهران سرقت بازنشستگان قتل آموزش و پرورش دستگیری
ایران خودرو خودرو وام قیمت طلا قیمت دلار قیمت خودرو بانک مرکزی برق بازار خودرو بورس بازار سرمایه قیمت سکه
میراث فرهنگی میدان آزادی سینما رهبر انقلاب بیتا فرهی وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامی سینمای ایران تلویزیون کتاب تئاتر موسیقی
وزارت علوم تحقیقات و فناوری آزمون
رژیم صهیونیستی غزه روسیه حماس آمریکا فلسطین جنگ غزه اوکراین حزب الله لبنان دونالد ترامپ طوفان الاقصی ترکیه
پرسپولیس فوتبال ذوب آهن لیگ برتر استقلال لیگ برتر ایران المپیک المپیک 2024 پاریس رئال مادرید لیگ برتر فوتبال ایران مهدی تاج باشگاه پرسپولیس
هوش مصنوعی فناوری سامسونگ ایلان ماسک گوگل تلگرام گوشی ستار هاشمی مریخ روزنامه
فشار خون آلزایمر رژیم غذایی مغز دیابت چاقی افسردگی سلامت پوست